ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﺎده اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ
ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﺎده اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ
ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﺎده اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ه باندک این وضعیت به هم می خورد. انسان ها به جای این که خودشان تولید و خودشان استفاده کنند، به جای این که به صورتاشتراکی محصولاتی را تولید کنند و به همان صورت اشتراکی از آن استفاده کنند شروع به داد و ستد محصولات کار خویش باهم می کنند. از این تاریخ به بعد، ارزش استفاده یا وجه مفید بودن و مورد نیاز بودن یک فراوردۀ کار، فقط و فقط تا جاییموضوعیت می یابد که محصول کار ظرفیت مبادله داشته باشد و بتواند با فراوردۀ دیگری در جای دیگر مبادله شود. به اینترتیب، اصل قابل مبادله بودن و به عبارت دقیق تر و علمی تر، دارا بودنِ ارزش مبادله، شالوده و بنیاد واقعی تولید و کارمی شود .با شروع مبادلۀ محصولات با هم، فراورده های کار به کالا تبدیل می شوند. این بدان معنی است که آن ها دیگر نه بر پایۀ ارزشاستفادۀ خود و نه به این دلیل که وسیله ای برای رفع نیازهای معیشتی انسان ها هستند بلکه اساساً به این خاطر که زمینه وامکان مبادله آن ها موجود است تولید می گردند. هدف از تولید آن ها دیگر نه نقش و اعتبارشان در رفع نیازمندی های بشر،بلکه صرفاً فروش آن ها در بازار یا مبادله با محصولات دیگر است. در اینجا نخستین و اساسی ترین پرسشی که برابر ما قرارمی گیرد این است که این محصولات بر چه پایه ای و بر مبنای چه معیاری با هم مبادله می گردند؟ یافتن پاسخ این سؤال گامیاساسی در راه دستیابی به معمای سرمایه و راز وارونه پردازی و اسرارآمیزی کل حقایق زندگی بشر توسط سرمایه است.پسمقدم بر هر چیز باید راز درونی مبادله یا معیار و مبنای تحقق آن را جستجو کنیم. این جستجو را می توانیم با طرح یکسؤال بسیار سادۀ روزمره شروع کنیم. آیا هیچگاه با خود فکر کرده اید که چرا یک نان سنگگ مثلاً 100 تومان ولی یکگردنبند طلا مثلا2 میلیون تومان به فروش می رسد؟نان سنگگ یا کلاً نان احتیاج جبری زندگی و وسیله زنده ماندن آدم هااست، در حالی که گردنبند طلا صرفاً یک آلت زینتی است و داشتن و نداشتن آن حداقل هیچ تأثیری بر روی حیات و مماتآدمی ندارد. به عبارت دیگر، این که گردنبند طلا 20 هزار برابر یک نان سنگگ می ارزد به خاطر اهمیت استفاده از آن یا نیازبیشتر انسان بدان نیست. به این ترتیب، روشن است که ارزش بیشتر طلا باید دلیل دیگری غیر از اهمیت استفادۀ آن درزندگی انسان داشته باشد. در اینجا ناگزیر باید باز هم تاریخ را کمی به سوی عقب ورق بزنیم. باید این ورق زدن به گذشته راآن قدر ادامه دهیم تا به زمان پیش از پیدایش پول برسیم. به زمانی که پول وجود نداشت و تولید کنندگان محصولاتمختلف، خودطور مستقیم یا از طریق افراد واسطه این محصولات را با هم مبادلهمی کردند. به عنوان مثال، 2 کیلو عدس رابا 5 کیلو خرما معاوضه می کردند. حال همان سؤال قبلی مربوط به نان سنگگ و گردنبند را در مورد این دو کالای اخیر تکرار وجواب آن را کندوکاو کنیم. چراکیلو عدس با 5 کیلو خرما و نه مثلاً با10 کیلو از این محصول مبادله می گردید؟ یا چرا،2برعکس، 5 کیلو عدس و 5 کیلو خرما با هم معاوضه نمی شدند؟