ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388 ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
صحبت مي كند. سوال اينجاست كه طرف مقابل از جنبش كارگري و طبقه كارگر ايران چه توقع و انتظاري دارد؟ از ما مي خواهد كه چكارهايي بكنيم و چه كارهايي نكنيم؟ اگر بغضي موضع گيري ها و عملكردهاي سياسي ما به مذاق آن متحدان خوش نيامد چه عكس العملي نشان خواهند بي خيال داد؟ خواهند بود، تذكر خواهند داد، رابطه قطع يا خواهند كرد؟ بيانيه اينطور تصوير مي كند كه جنبش كارگري مثل يك فقير گرسنه در خيابانها سرگردان است و ”اتحاد بين المللي“ مثل يك اسكناس 50توماني روي زمين افتاده است. اين طرف و آن طرف نگاه مي كند و مي بيند كه كسي حواسش نيست. عقل سليم حكم مي كند كه آن را بردارد و با آن ناني بخرد و جان خود را نجات دهد. اما به نظر ما، تصوير واقعي اين ”اتحاد بين المللي“ بيشتر شبيه طعمه بر سر قلاب است. قبل از اين كه آن را قورت بدهيد گلويتان شكافته مي شود. بيانيه در تحليل از وضعيت طبقه كارگر در ايران چنين مي گويد: ”طبقه كارگر از يك سو با رژيم و طبقه اي درگير هارترين از يكي ي دهنده سازمان ي مثابه به كه است اجتماعي ي مولفه هرگونه و همه مزدي، بردگي اشكال تاريخي در تعيين سطح مزد و معاش كارگران را حذف كرده و اكثريت سنگيني از مزدبگيران را در معرض نابودي فيزيكي قرار داده است.“ و كمي جلوتر اضافه مي كند: ”امروز اين بورژوازي خودي و دولت سياه و سركوب گر آن است كه موجوديت طبقه كارگر را به عنوان يك طبقه هدف حمله ي اصلي خود قرار داده است.“ و بالاخره اين كه: ”جدال امروز طبقه كارگر ايران با بورژوازي حاكم و دولت اش بيش از هر چيز جدالي است بر سر حق زندگي. مبارزه اي است بر سر بود و نبود. امروز طبقه كارگر ايران هنوز براي به رسميت شناخته شدن به عنوان يك طبقه مبارزه مي كند.“ حرفهاي دلنشيني است. اكثريت كارگران ايران به ويژه قديمي ترها كه امكان مقايسه شرايط سي سال پيش با امروز را دارند، سقوط سطح معيشت و مزد را با پوست و گوشت خود احساس مي كنند. اما باز هم بيانيه همه چيز را نمي گويد و مهمتر اين كه، از اين واقعيات نتيجه گيري نادرست مي كند. اولين نكته اساسي ناگفته اينست كه: منافع نظام جهاني سرمايه داري در برقراري و تداوم هارترين اشكال بردگي مزدي در كشورهاي تحت سلطه است. ايران يكي از اين كشورهاست ولي تنها كشور نيست. پايين كشاندن سطح معيشت و رفاه و دستمزد كارگران و گسترش فقر و فلاكت و گراني، كاملا بر منافع و تدابير سرمايه امپرياليستي و سرمايه هاي بزرگ بومي دلال امپرياليسم منطبق است. بيانيه هيچ حرفي از نسخه ها يا دستورات نهادهاي بين المللي مانند ”بانك جهاني“ و ”صندوق بين المللي پول“ نمي
زند. انگار نه انگار كه طرح هاي خصوصي سازي اقتصاد، حذف سوبسيدها، تعديل نيروي كار، حذف هزينه هاي تامين اجتماعي، تغيير قوانين كار به نفع و براي تشويق سرمايه داران را همين نهادها در برابر دولت هاي كشورهاي تحت سلطه گذاشته اند. اينها را نمي گوييم كه رژيم و طبقه حاكم در ايران را مامور و معذور معرفي كنيم. منافع طبقاتي اين رژيم در پياده كردن همين نسخه هاي اقتصادي نئوليبرالي در شرايط گلوباليزاسيون است؛ مجري اين طرح هاي ضد كارگري و ضد مردمي همين رژيم است؛ و بدون شك آماج عمده مبارزات طبقه كارگر و توده هاي زحمتكش و تحت ستم در ايران نيز همين رژيم است. اما بيانيه آمده و يك نظام فراگير جهاني با دولت ها و نهادهاي قدرتمند بين المللي اش را از تصوير پاك كرده است. اگر اين كار را نمي كرد، آيا مي توانست به سادگي بخشي از اين نيروهاي بين المللي را به عنوان متحدين روز طبقه كارگر ايران جا بزند؟ دومين نكته اساسي اينست كه تشديد استثمار طبقه كارگر و ”حذف يا كاهش شديد مولفه هايي مانند هنر، آموزش، بهداشت و حتي پوشاك و مسكن مناسب در تعيين دستمزد“ كارگران ايران (و ساير كشورهاي تحت سلطه)، به معناي بازتوليد يا تجديد حيات طبقه كارگر در شرايطي بدتر و نامساعدتر از پيش است؛ و نه به معني نابودي فيزيكي طبقه ما. هدف طبقه بورژوازي، نابودي فيزيكي يا از بين بردن موجوديت طبقه كارگر نيست. نابودي طبقه كارگر يعني منتفي شدن منبع استثمار كه همان نيروي كار است و نتيجه اي جز نابودي طبقه بورژوازي ندارد. اين يك بحث تئوريك صرف و بديهي نيست. اين واقعيتي عيني است كه بارها و بارها در كشورهاي مختلف و در مقاطع گوناگون در مقابل است كافي است. شده تكرار ما چشم كشورهاي از به بسياري تا كنيد نگاه آفريقايي معيارهاي ”جديدتر“ و تكان دهنده تري را براي ”نابودي فيزيكي“ كارگران به چشم ببينيد. شايد نويسندگان بيانيه با مشاهده وضعيت هم طبقه اي ما در آن كشورها يكباره به اين نتيجه برسند كه ”بابا! صد رحمت به ايران خودمان!“ ولي حتي در آنجا نيز طبقه كارگر از نظر فيزيكي حذف نمي شود؛ بلكه موجوديتش با شرايط جديد استثمار و بي حقوقي انطباق مي يابد. و البته در اين شرايط، عنصر ديگري تقويت مي شود كه نويسندگان بيانيه توجه چنداني به آن ندارند: جبر غير اقتصادي. يعني اهرم هايي اضافه بر جبر پايه اي اقتصادي (نياز كارگر به فروش نيروي كارش براي ادامه زندگي) در جامعه فعال مي شود. براي مثال نقش استبداد و سركوب سياسي پر رنگ تر مي شود؛ مهار ايدئولوژيك كارگران و توده هاي مردم
- Page 25 and 26: يروآدوس و تشابنا رد
- Page 27 and 28: مبارزات رزمنده و اش
- Page 29 and 30: گرايشاتي كه مبلغ تج
- Page 31 and 32: ”در نتيجه كارگرا
- Page 33 and 34: كارگران و سطح آگاهي
- Page 35 and 36: ”در حال حاضر خريد
- Page 37 and 38: صحيح دوري يا نزديكي
- Page 39 and 40: گفت: بورژوازي بين
- Page 41 and 42: همين سياست از سوي ن
- Page 43 and 44: جهاني عمدگي پيدا كر
- Page 45 and 46: خواهند گرفت. اين ه
- Page 47 and 48: مسلح سازد. تنها با
- Page 49 and 50: رد تيورتيد 1100 رگراك
- Page 51 and 52: دست داشت، از مهما
- Page 53 and 54: گرد هم آيي ها و تظاه
- Page 55 and 56: همدلي و احساس حقاني
- Page 57 and 58: يكي زا ياهراعش مهم
- Page 59 and 60: 2 م( 3 1 نگاه
- Page 61 and 62: آيا بايد كارگران جا
- Page 63 and 64: اول ماه مه 1385 در بحب
- Page 65 and 66: توجيه پذير نيست. ا
- Page 67 and 68: اما سياست صحيح طبقا
- Page 69 and 70: وارد مناسبات با جنب
- Page 71 and 72: يليف نيپ و دننام نآ
- Page 73 and 74: بيانيه بعد از اين ز
- Page 75: همدستانش شنيده مي ش
- Page 79 and 80: ناريا يمن دناوت رد
- Page 81 and 82: دراصل، تامين و تد
- Page 83 and 84: در اينجا لازمست با
- Page 85 and 86: پردازيم. اين عبار
- Page 87 and 88: كنند و در بازار, ن
- Page 89 and 90: اين واقعيتي است كه
- Page 91 and 92: دارد، طرح هاي منظ
- Page 93 and 94: تهديد به زندان و شك
- Page 95 and 96: نقادانه و علمي نگاه
- Page 97 and 98: علل بروز اين سوانح
- Page 99 and 100: اسلامي توليد شده ان
- Page 101 and 102: در دو دهه گذشته، ن
- Page 103 and 104: اين نوع مشاغل، زم
- Page 105 and 106: بحران نظام جهاني سر
- Page 107 and 108: گذاري و بازار كاملا
- Page 109 and 110: يك جنبه بارز بحث و ج
- Page 111 and 112: ما رك و راست اين طرح
- Page 113 and 114: حتي مساله دستيابي ب
- Page 115 and 116: روابط حسنه اي دارند
- Page 117 and 118: از عناصر آگاه و پيش
- Page 119 and 120: اداره مي شد كه كارش
- Page 121 and 122: و گرم روزگار چشيده
- Page 123 and 124: بياييد از يك بحث "
- Page 125 and 126: امكانات رفاهي، حق
صحبت مي كند. سوال اينجاست كه طرف مقابل از جنبش كارگري و طبقه كارگر ايران چه توقع و انتظاري دارد؟ از ما<br />
مي خواهد كه چكارهايي بكنيم و چه كارهايي نكنيم؟ اگر بغضي موضع گيري ها و عملكردهاي سياسي ما به مذاق آن<br />
متحدان خوش<br />
نيامد<br />
چه عكس<br />
العملي<br />
نشان خواهند<br />
بي خيال داد؟<br />
خواهند بود،<br />
تذكر خواهند داد،<br />
رابطه قطع يا<br />
خواهند كرد؟ بيانيه اينطور تصوير مي كند كه جنبش كارگري مثل يك فقير گرسنه در خيابانها<br />
سرگردان است و<br />
”اتحاد بين المللي“ مثل يك اسكناس 50توماني روي زمين افتاده است. اين طرف و آن طرف نگاه مي كند و مي بيند<br />
كه كسي حواسش نيست. عقل سليم حكم مي كند كه آن را بردارد و با آن ناني بخرد و جان خود را نجات دهد. اما به<br />
نظر ما، تصوير واقعي اين ”اتحاد بين المللي“ بيشتر شبيه طعمه بر سر قلاب است. قبل از اين كه آن را قورت بدهيد<br />
گلويتان شكافته مي شود.<br />
بيانيه در تحليل از وضعيت طبقه كارگر در ايران چنين مي گويد: ”طبقه كارگر از يك سو با رژيم و طبقه اي درگير<br />
هارترين از يكي ي دهنده سازمان ي مثابه به كه است<br />
اجتماعي ي مولفه هرگونه و همه مزدي، بردگي اشكال<br />
تاريخي در تعيين سطح مزد و معاش كارگران را حذف كرده و اكثريت سنگيني از مزدبگيران را در معرض نابودي<br />
فيزيكي قرار داده است.“ و كمي جلوتر اضافه مي كند: ”امروز اين بورژوازي خودي و دولت سياه و سركوب گر آن است<br />
كه موجوديت طبقه كارگر را به عنوان يك طبقه هدف حمله ي اصلي خود قرار داده است.“ و بالاخره اين كه: ”جدال<br />
امروز طبقه كارگر ايران با بورژوازي حاكم و دولت اش بيش از هر چيز جدالي است بر سر حق زندگي. مبارزه اي است<br />
بر سر بود و نبود. امروز طبقه كارگر ايران هنوز براي به رسميت شناخته شدن به عنوان يك طبقه مبارزه مي كند.“<br />
حرفهاي دلنشيني است. اكثريت كارگران ايران به ويژه قديمي ترها كه امكان مقايسه شرايط سي سال پيش با امروز<br />
را دارند، سقوط سطح معيشت و مزد را با پوست و گوشت خود احساس مي كنند. اما باز هم بيانيه همه چيز را نمي<br />
گويد و مهمتر اين كه، از اين واقعيات نتيجه گيري نادرست مي كند. اولين نكته اساسي ناگفته اينست كه: منافع نظام<br />
جهاني سرمايه داري در برقراري و تداوم هارترين اشكال بردگي مزدي در كشورهاي تحت سلطه است. ايران يكي از<br />
اين كشورهاست ولي تنها كشور نيست. پايين كشاندن سطح معيشت و رفاه و دستمزد كارگران و گسترش فقر و<br />
فلاكت و گراني، كاملا بر منافع و تدابير سرمايه امپرياليستي و سرمايه هاي بزرگ بومي دلال امپرياليسم منطبق است.<br />
بيانيه هيچ حرفي از نسخه ها يا دستورات نهادهاي بين المللي مانند ”بانك جهاني“ و ”صندوق بين المللي پول“ نمي