ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
- TAGS
- ituc
- www.k-en.com
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
جهاني عمدگي پيدا كرد و موج انقلابات درهمه دنيا و به ويژه در كشورهاي تحت سلطه بالا گرفت، حيطه تعيين قوانين<br />
و مقررات و مداخله و نفوذش را به همه كشورها گسترش داد. سازمان جهاني كار جزئي از سازمان ملل شد و همانطور<br />
كه ديديم كوشيد در تحولات كشورهاي مختلف ايفاي نقش كند. اشاره به مهمترين نقش سياسي كه تا به حال اين<br />
سازمان در اوضاع بين المللي بازي كرده به حد كافي افشاگر و عبرت آميز است. سازمان جهاني كار يكي از اهرم هاي<br />
مهم بلوك غرب در دوران جنگ سرد عليه بلوك شرق بود كه دوشادوش كليساي كاتوليك، در تثبيت موقعيت و<br />
ايجاد فضاي فعاليت براي سنديكاي ”همبستگي“ به رهبري لخ والساي (كارگر اما نماينده بورژوازي) نقش مهمي<br />
داشت. بله، از دل جنبش هاي كارگري و به ياري ”سازمان جهاني كار“ و سياست ”سه جانبه گرايي“ آن، چنين<br />
چيزهايي هم مي تواند سر بلند كند!<br />
براي اينكه به طور ملموس از نتايج عملي و روزمره ”سه جانبه گرايي“ با خبر شويد مي توانيد به اخبار مبارزات<br />
كارگري در آلمان امپرياليستي يا در تركيه و برزيل تحت سلطه امپرياليسم نگاه كنيد. به محض اين كه فضاي مقاومت<br />
و اعتراض كارگري داغ مي شود و بوي اعتصاب به مشام مي رسد، يا حتي موجي از اعتصابات به راه مي افتد، دولت<br />
نماينده اتحاديه كارفرمايان و اتحاديه هاي كارگري را فرا مي خواند تا راه كنترل اوضاع را هر چه سريعتر پيدا كنند.<br />
راه حل معمول نيز، سركوب حركت راديكال درون جنبش كارگري، فشار بر كارگران مبارزه جوتر و آگاه تر، و تقويت<br />
سازشكاران با طرح وعده هاي موهوم و به اصطلاح پيشنهادات ”بينابيني“ است. موج كه فرو نشست، طرح ها را در<br />
بحبوحه سكوت تاييد آميز اتحاديه هاي كارگري به تدريج پياده مي كنند.<br />
تا اينجا رابطه سياست ”سه جانبه گرايي“ را با اهداف و تدابير سرمايه داري امپرياليستي نشان داديم كه البته كاري<br />
لازم است، اما همه ماجرا را بيان نمي كند. واقعيت اينست كه اين سياست در هر جامعه معين، و درعرصه مبارزه<br />
طبقاتي ميان طبقه كارگر و طبقه حاكم، مفهوم و نتايج معيني دارد. اولين حقيقتي را كه تبليغ اين سياست در ذهن<br />
كارگران خدشه دار مي كند، معنا و ماهيت دولت است. ”سه جانبه گرايي“، دولت و كارفرما (سرمايه دار) را جدا ازهم<br />
تصوير مي كند. اين تحريف يك واقعيت اساسي است: دولت نماينده طبقات استثمارگر حاكم است. دولت حافظ منافع<br />
پايه اي و عمومي نظام سرمايه داري است. دولت دستگاه سركوب طبقات تحت استثمار توسط طبقات حاكم است.<br />
سياست و به طور كلي سياستهاي نظامي، امنيتي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به حفظ سلطه و حاكميت طبقات<br />
معيني از جامعه خدمت مي كند كه در تضاد آشتي ناپذير با اكثريت اهالي قرار دارند. ايدئولوژي دولت طبقاتي، در<br />
خدمت تحكيم و توجيه و تقديس روابط استثمار و موجوديت طبقه استثمار است. اگر كارگران در مورد ماهيت دولت و<br />
رابطه آن با طبقات گوناگون درك درستي نداشته باشند، به دفعات با هر تغيير چهره دولت (تغيير حكومتها) و بر پايه<br />
شعارها و وعده هاي ”كارگري“ و ”مردمي“ جناح هاي فريبكار، به كمك و اقدامات بالايي ها چشم اميد مي بندند. و راه<br />
حل واقعي كه چيزي جز اتكاء به نيروي پاييني ها و مبارزه آگاهانه و متشكل و منضبط كارگران و زحمتكشان نيست را<br />
گم مي كنند. كارگران با پيروي از اين سياست، مرتبا به تب راضي مي شوند و حتي در دستيابي به ابتدايي ترين<br />
مطالبات اقتصادي و رفاهي خود نيز با هزار مشكل و مانع روبرو خواهند شد. اگر در ذهن كارگران و طبقات محكوم،<br />
دولت از ماهيت و مفهوم طبقاتي اش جدا شود، زمينه براي تبعيت و تسليم توده هاي مردم به سياست و ايدئولوژي<br />
طبقات حاكم هموارتر خواهد شد. با اين درك تحريف شده و مغشوش از دولت، حاكمان خيلي راحتتر مي توانند<br />
كارگران و زحمتكشان و ستمديدگان را زير پرچم هاي دروغيني مثل ”وحدت ملي“ و ”منافع ملي“ بسيج كنند. حتي<br />
مي توانند آنان را در شرايط وقوع جنگها و كشمكش هاي ارتجاعي به گوشت دم توپ خود تبديل كنند.