سالنامه از سال 1385 تا 1388

سالنامه از سال 1385 تا 1388 سالنامه از سال 1385 تا 1388

16.03.2014 Views

درراس اين كارخانه بنشيند،‏ آيا سياست تعديل را پيش نخواهد برد و پرچمدار كاهش نيروي كار ) هب شكل اخراج يا بازخريد)‏ نخواهد شد؟ آيا اصلا به فكرش هم خطور مي كند كه حتي در همان واحد توليدي محدود هم بايد به دنبال ابتكاري باشد كه هيچ كارگري اخراج نشود؟ مثلا با تغيير در تقسيم كار،‏ كاهش ساعات كار براي هر نفر،‏ ايجاد مشاغل جديد و امثالهم.‏ نگاه و منطق گزارش در اين زمينه،‏ كاملا سرمايه دارانه است.‏ همين مساله را در زبان و موضع سياسي گزارش دوم ‏(منتشره در نشريه كارگر)‏ هم مشاهده مي كنيم.‏ اين گزارش با شرح تجمع كارگران اين كارخانه در سال 1381 براي گرفتن دستمزد معوقه خود كه در برابر استانداري گيلان انجام شد آغاز مي شود.‏ تجمع با ضرب و شتم كارگران توسط نيروي انتظامي و بازداشت سه روز‎8‎ نفر از كارگران به پايان مي رسد.‏ گزارش به ما مي گويد كه تعداد كارگران به‎270‎ نفر كاهش يافته كه 60 نفرشان در انتظار بازنشستگي اند و‎50‎ نفر هم كارگر موقت هستند.‏ سپس شرح كاملي از ميزان مبالغي كه تاكنون كارگران دريافت كردند و طلب هايي كه دارند ارائه شده است.‏ در اينجا اما،‏ صحبت از فردي به نام سهرابي مي شود كه در گزارش قبلي نشاني از او نبود.‏ اين فرد،“خريدار فعلي كارخانه“‏ است.‏ گزارش هيچ اشاره اي به مناسبات اين فرد با تعاوني كارگران نمي كند.‏ مساله مالكيت كارخانه چه شده است؟ آيا كارگران يا تعاوني كارگران با او در مالكيت شريك شده اند؟ نويسندگان گزارش كه گويي از ناروشني كارگران در مورد اين مساله باخبرند در بخش پاياني،‏ اطمينان مي دهند كه:‏ ‏”در حال حاضر كارگران مديريت كارخانه را به دست گرفته اند و سه تن از آن ها به عنوان هيئت مديره انتخاب شدند....‏ يك نفر از كارگران فعلا از نظر حقوقي به عنوان مدير عامل كارخانه تعيين گرديده كه اين انتخاب از جانب هيئت مديره منتخب كارگران صورت گرفت.“‏ تا اينجا به نظر مي آيد كه تعداد شركت كنندگان در بازي سرمايه داري را به حداقل رسانده اند.‏ عنوان ها و مقام ها را نيز به تقليد از بازيگران اصلي انتخاب كرده اند.‏ حتي نيازي به اين نديده اند كه به شيوه آرژانتيني يا ونزوئلايي از برگ ساتر“مجمع عمومي“‏ استفاده كنند.‏ شايد حساب اين را مي كنند كه اگر صحبت از مجمع عمومي به ميان بيايد،‏ دولت و“خريدار فعلي“‏ آنان را ديگر بازي ندهند.‏ ازاين گزارش چيزي كه اصلا نمي شود فهميد طرز فكر

كارگران و سطح آگاهي و مبارزه آنهاست.‏ گزارش به جاي پرداختن به اين موضوعات ‏”بي اهميت“،‏ ما را با ارقام بدهي ها و طلب ها،‏ رقم پيشنهادي براي عودت سند،‏ وموضوعات ‏”تعيين كننده“اي مثل تسويه حساب كامل و تسويه حساب موقت و وجه الضمان آشنا مي كند!‏ اين حرفها حتي رنگ وبوي منشي هاي تريديونيون را هم ندارد.‏ اين بيشتر به دغدغه هاي حسابرسان و بازرسان مالي نزديك است.‏ اما زشت ترين نكته گزارش از نظر سياسي آنجاست كه:‏ ‏”در اوايل مهر ماه نشستي با حضور يك نفر از هيئت مديره،‏ نماينده مردم رشت و وزير تعاون انجام گرفت.“‏ ) تاكيد از ما ( مي بينيد هنوز نه به دار است و نه به بار،‏ زبانشان ديپلماتيك شده است!‏ فردي كه نماينده مجلس دولت سرمايه دار است ناگهان“نماينده مردم“‏ خوانده مي شود تا بتوان با او درجلسات راحت تر چانه زني و يارگيري كرد.‏ اين هم شكلي از همان طناب پوسيده ‏”سه جانبه گرايي“‏ (2) قلابي است كه دو نماينده دولت سرمايه دار را ازهم تفكيك مي كند تا معامله با تعاوني كارخانه بهتر جوش بخورد.‏ البته با اين نگرش واقعا جاي سوال دارد كه نمايندگان تعاوني دراين معامله را بايد نماينده كارگران دانست يا سرمايه دار؟ مثلا همان آقاي سهرابي كه نقشش در اين ماجرا نامعلوم است.‏ با چنين تفكر و عملي،‏ تبديل نمايندگان تعاوني به“بوروكرات هاي كارگري“‏ صاحب امتيازو جدا شده از منافع كارگران ‏(حتي در محدوده كارگران همان كارخانه)‏ دور از تصور نيست.‏ و بالاخره مي رسيم به مصاحبه اي كه آقاي بهروز خباز با يكي از فعالين كارگري شاغل در كارخانه چيني گيلان انجام داده و در بولتن شماره يك شوراي همكاري منتشر شده است.‏ نكات جديدي كه در حرفهاي اين فعال كارگري آمده حاكي از آن است كه آينده كارخانه و تعاوني كارگري نامشخص تراز آن است كه قبلا تصور مي شد.‏ او مي گويد:‏ ‏”بديهي است كه اگر وامي به كارگران جهت اداره كارخانه پرداخت نشود،‏ قادر به اداره كارخانه نبوده و به ناچار دوباره شاهد چوب حراج زدن به كارخانه خواهند بود....‏ شايد اين موقعيت مدت طولاني نتواند تداوم يابد.....‏ مشكلات فرايند توليد و توزيع و عدم نقدينگي مناسب كارگران را ناچار خواهد كرد كه دوباره تن به فروش كارخانه بدهند.“‏

كارگران و سطح آگاهي و مبارزه آنهاست.‏ گزارش به جاي پرداختن به اين موضوعات ‏”بي اهميت“،‏ ما را با ارقام بدهي<br />

ها و طلب ها،‏ رقم پيشنهادي براي عودت سند،‏ وموضوعات ‏”تعيين كننده“اي مثل تسويه حساب كامل و تسويه<br />

حساب موقت و وجه الضمان آشنا مي كند!‏ اين حرفها حتي رنگ وبوي منشي هاي تريديونيون را هم ندارد.‏ اين بيشتر<br />

به دغدغه هاي حسابرسان و بازرسان مالي نزديك است.‏ اما زشت ترين نكته گزارش از نظر سياسي آنجاست كه:‏<br />

‏”در اوايل مهر ماه نشستي با حضور يك نفر از هيئت مديره،‏ نماينده مردم رشت و وزير تعاون انجام گرفت.“‏ ) تاكيد از ما (<br />

مي بينيد هنوز نه به دار است و نه به بار،‏ زبانشان ديپلماتيك شده است!‏ فردي كه نماينده مجلس دولت<br />

سرمايه دار است ناگهان“نماينده مردم“‏ خوانده مي شود تا بتوان با او درجلسات راحت تر چانه زني و يارگيري كرد.‏<br />

اين هم شكلي از همان طناب پوسيده ‏”سه جانبه گرايي“‏<br />

(2)<br />

قلابي است كه دو نماينده دولت سرمايه دار را ازهم<br />

تفكيك مي كند تا معامله با تعاوني كارخانه بهتر جوش بخورد.‏ البته با اين نگرش واقعا جاي سوال دارد كه نمايندگان<br />

تعاوني دراين معامله را بايد نماينده كارگران دانست يا سرمايه دار؟ مثلا همان آقاي سهرابي كه نقشش در اين ماجرا<br />

نامعلوم است.‏ با چنين تفكر و عملي،‏ تبديل نمايندگان تعاوني به“بوروكرات هاي كارگري“‏ صاحب امتيازو جدا شده از<br />

منافع كارگران ‏(حتي در محدوده كارگران همان كارخانه)‏ دور از تصور نيست.‏<br />

و بالاخره مي رسيم به مصاحبه اي كه آقاي بهروز خباز با يكي از فعالين كارگري شاغل در كارخانه چيني گيلان انجام<br />

داده و در بولتن شماره يك شوراي همكاري منتشر شده است.‏ نكات جديدي كه در حرفهاي اين فعال كارگري آمده<br />

حاكي از آن است كه آينده كارخانه و تعاوني كارگري نامشخص تراز آن است كه قبلا تصور مي شد.‏ او مي گويد:‏<br />

‏”بديهي است كه اگر وامي به كارگران جهت اداره كارخانه پرداخت نشود،‏ قادر به اداره كارخانه نبوده و به ناچار دوباره شاهد<br />

چوب حراج زدن به كارخانه خواهند بود....‏<br />

شايد اين موقعيت مدت طولاني نتواند تداوم يابد.....‏ مشكلات فرايند توليد و توزيع و عدم نقدينگي مناسب كارگران<br />

را ناچار خواهد كرد كه دوباره تن به فروش كارخانه بدهند.“‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!