ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388 ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
براي تحول جامعه؛ افزايش تلاش براي نزديك و متحد كردن كمونيست هاي انقلابي؛ و برافراشتن پرچم روشن و قدرتمندي است كه قشرها و طبقات ستمديده را به گرد هم آمدن و ادامه مبارزه براي خلاص شدن از شر اين نظام ارتجاعي و پيشبرد اهداف آزاديخواهانه و حق طلبانه خود فرابخواند. با چنين نگاهي به شرايط، و با چنين حركتي است كه مي توان از سير تحولات حتي المقدور عقب نيفتاد؛ دنباله رو اوضاع و سير خودجوش خيزش توده ها نشد؛ در هر گام جاي پاي خود را محكم كرد و با استفاده از فرصت ها، جهش هاي نسبتا سريعي را به سطوح بالاتر مبارزه و تشكل تدارك ديد. در چند هفته گذشته، ما تلاش كرديم تحرك سياسي و عملي خود را بيشتر كنيم؛ تلاش كرديم در ميان توده هاي به ميدان آمده باشيم؛ تلاش كرديم نيروي كوچك خود را براي يافتن مبارزان جوان و پيشرو و تاثيرگذاري بر آنان فعال كنيم. اما عليرغم همه اينها، عقب ماندن از اوضاع كماكان بيداد مي كند. بدون اينكه بخواهيم برخورد احساسي و شتابزده به اوضاع كنوني داشته باشيم، بايد اذعان كنيم كه ما از بافتن رشته هاي اتحاد و پيوند با آن دسته از عناصر و تشكل ها كه تحليل و رويكردشان به شرايط و وظايف را به خود نزديك مي بينيم باز مانديم. اين نكات انتقادي را به ويژه با اين هدف روي كاغذ مي آوريم، تا همه رفقاي شناخته و ناشناخته اي كه به نظرها و سياست هاي "جمعي از فعالين كارگري" رجوع مي كنند و خود را هم جهت يا متحد با اين نظرها و سياست ها مي دانند، به فعاليت و تحرك خويش نيز در اين روزها نگاهي دوباره بيندازند و ببينند كه به راستي، وظايف انقلابي را محكم در دست گرفته اند؟ ببينند كه آيا براي تغيير جهت موج خيزش مردم به يك مسير صحيح تلاش كرده اند؟ يا بر عكس، خود دنباله رو و تابع سير وقايع شده اند؟ باشد تا اين ارزيابي انتقادي از رويكرد و حركت، به همسو كردن و سامان دادن به فعاليت هاي پراكنده و چند سويه همگي ما كمك كند. برگرديم به گرايش و رويكرد بخش هاي ديگر (يعني بخش غالب) عناصر و تشكل هاي منتسب به جنبش كارگري. در مورد اينها، غافلگيري و انفعال در قبال خيزش توده ها را به وضوح مشاهده مي كنيم. چرا غافلگيري؟ چرا انفعال؟ ما مدتهاست با گرايش هايي روبرو هستيم كه هم رگه هاي عميق رفرميستي دارند و هم آغشته به اكونوميسم و دنباله روي از جنبش خودبخودي طبقه كارگرند. (3) اين گرايش ها نهايتا انقلاب اجتماعي را امكان پذير نمي دانند؛ يا لااقل آن را به آينده اي نامعلوم موكول مي كنند. اينها نمي توانند و نمي خواهند ربطي ميان فعاليت هاي امروز خود و جنبش امروز كارگران، با دورنماي انقلاب اجتماعي ايجاد كنند. بنابراين از يك طرف، فعاليت ها و مبارزات امروزشان نهايتا به چارچوبي اصلاح طلبانه و مطرح كردن مطالبات در چارچوب نظام موجود محدود مي شود؛ و از طرف ديگر، انقلاب اجتماعي و يا نظام سوسياليستي ادعايي شان، در گرو رشد و تكامل خودبخودي تضادها و پخته شدن شرايط عيني است (بدون اينكه عنصر ذهني انقلابي بتواند در آن نقش مهم يا تعيين كننده اي ايفا كند.) همين نگرش محدود و نادرست از نحوه تكامل تضادهاي جامعه و تاثير متقابل شرايط عيني و عناصر ذهني، باعث شده كه اين افراد و تشكل ها از آنچه در بطن جامعه مي گذرد و از احتمال بروز چرخش ها و برآمدهاي سياسي كه كل جامعه را تحت
تاثير قرار مي دهد غافل بمانند. نگرش تدريج گرايانه اينان، نمي گذارد كه تجربه هاي دور و نزديك در ايران و ساير نقاط دنيا را در خاطر داشته باشند و روندهاي محتمل را پيش بيني كنند. اين مبناي غافلگيري آنهاست. مشكل ديگر، درك مكانيكي (غير ديالكتيكي) و دگماتيستي آنها از خصوصيت و كيفيت جنبش هاي گوناگون طبقاتي و اجتماعي و تاثير متقابل اين جنبش ها بر يكديگر است. برگرديم و اظهارات اين عناصر و تشكل ها را در چند ساله يا همين چند ماهه اخير مروري بكنيم. ببينيم كه در مورد جنبش كارگري در ايران و رابطه آن با جنبش هاي ديگر نظير جنبش زنان، جنبش دانشجويي، جنبش جوانان و... چگونه صحبت كرده اند. ما با نيات اين عناصر و تشكل ها كاري نداريم: اينكه طرفدار كارگران و زحمتكشان هستند يا نه؟ آيا دلشان براي توده هاي گرفتار فقر و فلاكت مي سوزد يا نه؟ آيا واقعا مي خواهند دردي از دردهاي توده ها درمان شود و به خوشبختي و رفاه و عدالت برسند يا نه؟ صرفا نيات خوب داشتن، گرهي را باز نمي كند. اصل قضيه اينست كه اين قبيل گرايش ها، جاي پا و تكيه گاه سياست هاي رفرميستي و اهداف طبقاتي (غير پرولتري و غير انقلابي) خود را در جنبش كارگري قرار داده اند. در اينجا فرصتش نيست (و راستش اهميت درجه اول هم ندارد) كه در مورد اينكه چرا و چگونه منافع و اهداف خرده بورژوايي و بورژوايي در جنبش كارگري حضور مي يابد و بيان "كارگري" پيدا مي كند صحبت كنيم. اصل قضيه اينست كه در اين حالت، جنبش كارگري عملا و نهايتا اهرمي مي شود براي پيشبرد سياست هاي رفرميستي و در نتيجه، دست نخوردن به پايه هاي نظام طبقاتي استثمارگر و دستگاه ستمگر سياسي. گرايش هاي مورد بحث، عمدتا در قالبي "كارگريستي" ظاهر شده اند. هنوز يادمان نرفته كه در جريان بحث هايي كه در جمعبندي از مراسم اول ماه در پارك لاله تهران به راه افتاد، خيلي ها حكم بر اين دادند كه جنبش كارگري ايران، در صف مقدم جنبش هاي موجود قرار گرفته و به موتور محركه و جهت دهنده به ساير جنبش ها تبديل شده است. (4) بگذاريد به صراحت بگوييم، جنبش كارگري ايران يك جنبش عقب نگهداشته شده (به لحاظ سياسي) است. به همين روشني! مسلما استبداد حاكم و سركوب دائمي در اين عقب نگهداشته شدن، نقش اصلي را بازي مي كند. اما فقط اين نيست. گرايش هاي رفرميستي و اكونوميستي (گرايش هاي خرده بورژوايي و بورژوايي) نيز نقش مهمي در عدم ارتقاء جنبش كارگري و وضعيت كنوني آن بازي كرده اند. تعريف و تمجيدهاي نادرست و غير واقعي از موقعيت و كيفيت جنبش كارگري، يعني كمك به عدم ارتقاء اين جنبش؛ يعني ناديده گرفتن و در نتيجه صحه گذاشتن بر عقب ماندگي هاي اين جنبش. در چنين اوضاعي، ناگهان يك فرايند متفاوت انفجاري، از جايي ديگر به راه مي افتد. اين جريان به دلايل مختلف، تحت تاثير و نفوذ سياسي بعضي از جناح هاي رژيم مرتجع قرار دارد. جنبش كارگري كه قرار بود جهت دهنده به ساير جنبش هاي باشد، ناگهان در حاشيه قرار مي گيرد. تعداد قابل توجهي از اعضاي طبقه كارگر، به ويژه كارگران و بيكاران جوان، به صورت فردي و تحت پرچم ها و رنگ ها و شعارهاي غير پرولتري و ضد كارگري، در خيزش عمومي شركت مي كنند. در روزهاي كارزار انتخاباتي، قبل از راي گيري، عناصر و تشكل هايي كه گرفتار رفرميسم و اكونوميسم اند، منفعل و بي سر و صدا هستند. به نظر مي آيد كه به دليل اختلاف نظرهاي سياسي، و جهت گيري هاي
- Page 99 and 100: اسلامي توليد شده ان
- Page 101 and 102: در دو دهه گذشته، ن
- Page 103 and 104: اين نوع مشاغل، زم
- Page 105 and 106: بحران نظام جهاني سر
- Page 107 and 108: گذاري و بازار كاملا
- Page 109 and 110: يك جنبه بارز بحث و ج
- Page 111 and 112: ما رك و راست اين طرح
- Page 113 and 114: حتي مساله دستيابي ب
- Page 115 and 116: روابط حسنه اي دارند
- Page 117 and 118: از عناصر آگاه و پيش
- Page 119 and 120: اداره مي شد كه كارش
- Page 121 and 122: و گرم روزگار چشيده
- Page 123 and 124: بياييد از يك بحث "
- Page 125 and 126: امكانات رفاهي، حق
- Page 127 and 128: بازتوليد نقش و جايگ
- Page 129 and 130: قبل از هر چيز بايد ب
- Page 131 and 132: بيشك، اين طرحي اج
- Page 133 and 134: استثمار و غارت و فس
- Page 135 and 136: طبقه عمل كرد. در س
- Page 137 and 138: متفقا به جنبش طبقه
- Page 139 and 140: پيش بيني مي كردند.
- Page 141 and 142: طبقه حاكمه در همان
- Page 143 and 144: آيا انتظار چنين چيز
- Page 145 and 146: در چنين اوضاعي، ج
- Page 147 and 148: هايي مي زند، نشان
- Page 149: فرصت هاي پيش رو را م
- Page 153 and 154: شكل ديگري از انفعال
- Page 155 and 156: تا اينجاي كار، نك
- Page 157 and 158: ترقيخواه بورژوايي
- Page 159 and 160: شور و اميد به خيابا
- Page 161 and 162: "همين ‘خود محور
- Page 163 and 164: تقويت وزنه تشكل ها
- Page 165 and 166: حاكميت؟ آيا ضديت با
- Page 167 and 168: ه) منابع (1 مقاله
- Page 169 and 170: از سوي ديگر، ماه ع
- Page 171 and 172: یست یعن یالت آرشيو،
- Page 173 and 174: محمود صالحي، كارگ
- Page 175 and 176: در عين حال، ترور م
- Page 177 and 178: حرف اينها و حرف ما م
- Page 179 and 180: حلقه هاي پيوند بحرا
- Page 181 and 182: انتخابات عوامفريبا
- Page 183 and 184: در خاتمه مي خواهيم
- Page 185 and 186: اگردرپرونده ي ايشا
- Page 187 and 188: بياد رفيق سلمان يگا
- Page 189 and 190: اميد نااميدان بازي
- Page 191 and 192: براي پيروزي بر اين
- Page 193 and 194: بيكاري و فلاكت را آ
- Page 195 and 196: ب آن دفعه انقلا را د
- Page 197 and 198: كه اين نكبت سي ويك س
- Page 199 and 200: تشكيلات اعتصاب حق م
تاثير قرار مي دهد غافل بمانند. نگرش تدريج گرايانه اينان، نمي گذارد كه تجربه هاي دور و نزديك در ايران و ساير<br />
نقاط دنيا را در خاطر داشته باشند و روندهاي محتمل را پيش بيني كنند. اين مبناي غافلگيري آنهاست.<br />
مشكل ديگر، درك مكانيكي (غير ديالكتيكي) و دگماتيستي آنها از خصوصيت و كيفيت جنبش هاي گوناگون طبقاتي<br />
و اجتماعي و تاثير متقابل اين جنبش ها بر يكديگر است. برگرديم و اظهارات اين عناصر و تشكل ها را در چند ساله يا<br />
همين چند ماهه اخير مروري بكنيم. ببينيم كه در مورد جنبش كارگري در ايران و رابطه آن با جنبش هاي ديگر نظير<br />
جنبش زنان، جنبش دانشجويي، جنبش جوانان و... چگونه صحبت كرده اند. ما با نيات اين عناصر و تشكل ها كاري<br />
نداريم: اينكه طرفدار كارگران و زحمتكشان هستند يا نه؟ آيا دلشان براي توده هاي گرفتار فقر و فلاكت مي سوزد يا<br />
نه؟ آيا واقعا مي خواهند دردي از دردهاي توده ها درمان شود و به خوشبختي و رفاه و عدالت برسند يا نه؟ صرفا نيات<br />
خوب داشتن، گرهي را باز نمي كند. اصل قضيه اينست كه اين قبيل گرايش ها، جاي پا و تكيه گاه سياست هاي<br />
رفرميستي و اهداف طبقاتي (غير پرولتري و غير انقلابي) خود را در جنبش كارگري قرار داده اند. در اينجا فرصتش<br />
نيست (و راستش اهميت درجه اول هم ندارد) كه در مورد اينكه چرا و چگونه منافع و اهداف خرده بورژوايي و<br />
بورژوايي در جنبش كارگري حضور مي يابد و بيان "كارگري" پيدا مي كند صحبت كنيم. اصل قضيه اينست كه در<br />
اين حالت، جنبش كارگري عملا و نهايتا اهرمي مي شود براي پيشبرد سياست هاي رفرميستي و در نتيجه، دست<br />
نخوردن به پايه هاي نظام طبقاتي استثمارگر و دستگاه ستمگر سياسي. گرايش هاي مورد بحث، عمدتا در قالبي<br />
"كارگريستي" ظاهر شده اند. هنوز يادمان نرفته كه در جريان بحث هايي كه در جمعبندي از مراسم اول ماه در پارك<br />
لاله تهران به راه افتاد، خيلي ها حكم بر اين دادند كه جنبش كارگري ايران، در صف مقدم جنبش هاي موجود قرار<br />
گرفته و به موتور محركه و جهت دهنده به ساير جنبش ها تبديل شده است. (4) بگذاريد به صراحت بگوييم، جنبش<br />
كارگري ايران يك جنبش عقب نگهداشته شده (به لحاظ سياسي) است. به همين روشني! مسلما استبداد حاكم و<br />
سركوب دائمي در اين عقب نگهداشته شدن، نقش اصلي را بازي مي كند. اما فقط اين نيست. گرايش هاي رفرميستي<br />
و اكونوميستي (گرايش هاي خرده بورژوايي و بورژوايي) نيز نقش مهمي در عدم ارتقاء جنبش كارگري و وضعيت<br />
كنوني آن بازي كرده اند. تعريف و تمجيدهاي نادرست و غير واقعي از موقعيت و كيفيت جنبش كارگري، يعني كمك<br />
به عدم ارتقاء اين جنبش؛ يعني ناديده گرفتن و در نتيجه صحه گذاشتن بر عقب ماندگي هاي اين جنبش.<br />
در چنين اوضاعي، ناگهان يك فرايند متفاوت انفجاري، از جايي ديگر به راه مي افتد. اين جريان به دلايل مختلف،<br />
تحت تاثير و نفوذ سياسي بعضي از جناح هاي رژيم مرتجع قرار دارد. جنبش كارگري كه قرار بود جهت دهنده به ساير<br />
جنبش هاي باشد، ناگهان در حاشيه قرار مي گيرد. تعداد قابل توجهي از اعضاي طبقه كارگر، به ويژه كارگران و<br />
بيكاران جوان، به صورت فردي و تحت پرچم ها و رنگ ها و شعارهاي غير پرولتري و ضد كارگري، در خيزش عمومي<br />
شركت مي كنند. در روزهاي كارزار انتخاباتي، قبل از راي گيري، عناصر و تشكل هايي كه گرفتار رفرميسم و<br />
اكونوميسم اند، منفعل و بي سر و صدا هستند. به نظر مي آيد كه به دليل اختلاف نظرهاي سياسي، و جهت گيري هاي