ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388 ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
340 به اعلاميه خشمگينانه اي كه به امضا اسپايز رسيده بود در محلات فقيرنشين كارگري دست بدست ميگشت: "كارگران مسلح شويد صاحبكاران نيروي خونخوار خود يعني پليس را عليه ما بكار گرفتند. شش نفر از برادران ما عصر امروز در كارگاه مك گورميك كشته شدند. آنها فقيران بيچاره را كشتند چرا كه جرات كرده بودند دستورات روسا را زير پا گذارند. همچون هركول افسانه اي بپا خيزيد و غول پنهاني كه ميخواهد شما را نابود كند، از ميان برداريد. ما از شما ميخواهيم كه مسلح شويد! مسلح!" روز بعد يعني سوم ماه مه، گسترش اعتصاب پر معنا بود. در سطح كشور نزديك هزار كارگر به جنبش پيوسته بودند و هزار نفر از آنها در اعتصاب بسر مي بردند. در شيكاگو 80 هزار كارگر به خيابانها ريختند. هنگامي كه چند صد زن دوزنده به خيابان آمدند تا به تظاهرات بپيوندند، روزنامه ارتجاعي شيكاگو تريبون عليه شان زوزه كشيد و آنها را "سليطه هاي بي چاك و دهن" ناميد. جانور سرمايه داري واقعا چنگ و دندان نشان داده بود. هزاران نفر در صدد پاسخگوئي بودند. يك اجتماع توده اي در ميدان "هي ماركت" براي عصر چهارم ماه مه فراخوانده شد. سازماندهان تظاهرات نگران از كمين دشمن، مكان باز بزرگي را در نظر گرفته بودند كه در رو زيادي داشت. پس از طرح اختلاف نظرات فراوان، اسپايز توانست سازماندهان گردهم آئي "هي ماركت" را قانع كند كه فراخوان تظاهرات مسلحانه را پس گرفته و بجاي آن سعي كنند تا مي توانند وسيع ترين مردم را به تظاهرات بكشانند. صبح روز 4ماه مه پليس به يك ستون سه هزار نفره از اعتصاب كنندگان حمله كرد. اجتماعات در تمام شهر برپا شد. هنوز عصر نشده بود كه ميدان ”هي ماركت“ از 3 هزار كارگر انباشته شد. سخنرانان مرتبا از روي واگن ها سخنراني مي كردند. بعد باران شروع شد. حاضرين مي خواستند پراكنده شوند. در حاليكه فقط چند صد نفر در ميدان باقي مانده بودند، سر و كله دسته اي متشكل از 180 پليس تا به دندان مسلح پيدا شد. يك افسر پليس به كارگران دستور داد كه متفرق شوند. اما پاسخ شنيد كه اجتماع كارگران، قانوني و مسالمت آميز است. آخر سر پليس برگشت و به افرادش دستوري دهد. در اين هنگام ناگهان بمبي در صف پليس منفجر شد. و سپس آنها منطقه را زير آتش گرفتند. در نتيجه چندين نفر كشته و صدها تن مجروح شدند. در اين ماجرا، هفت پليس نيز كشته شدند. طبقه حاكمه از اين واقعه به عنوان بهانه اي براي انجام تعرضي كه از قبل طراحي كرده بود، استفاده كرد و در رسانه گروهي اينطور تبليغ كرد. روزنامه ها ي سراسر كشور به آتش افروزي ديوانه وار پرداختند. آنها خواستار اعدام همه "اخلال گران" شدند. سر تيتر روزنامه ها چنين بود: "جانوران خونخوار.... اوباش سرخ". در"ميلواكي" گارد دولتي با كشتاري خونين به تظاهرات پنج ماه مه پاسخ داد. پنج كارگر لهستاني و يك كارگر آلماني بخاطر نقض حكومت نظامي به خاك افتادند. در شيكاگو زندانها مملو از هزاران انقلابي و اعتصابي گشت. بسياري به هنگام بازجوئي مورد شكنجه قرار گرفتند. از روي ليست اعضاي اتحاديه ها، پليس به خانه هايشان حمله برد. چاپخانه كارگران مورد حمله قرار گرفت. همه اعضاي چاپخانه روزنامه "كارگر" دستگير شدند. پليس هر چه در دست داشت، از مهمات گرفته تا اسلحه، از شمشير تا چماق، از نشريه تا پرچم سرخ، از ديناميت تا بمب را بعنوان مدرك به نمايش گذاشت. رهبري انقلابي كارگران در چنگال بورژوازي اسير بود.
طبقه حاكمه در همان ماه مه 1886 محاكمات را آغاز كرد. اتهام: قتل پليس. متهمان: اعضاي رهبري آي. دبليو. پي. آ. (اتحاديه انترناسيونال كارگران) به نامهاي اوت، اسپايز، مايكل شوآب، ساموئل فيلدن، آلبرت پارسون، آدولف فيشر، جرج انجل، لوئي كنيگ و اسكار نيب. متهمين را با وجود آنكه از گروه هاي مختلف بودند يكباره با هم محاكمه نمودند. در طول محاكمه هيچ كس نتوانست حتي يك دليل بياورد كه افراد فوق الذكر در پرتاب بمب شركت داشته اند. از اينها فقط دو نفرشان در تظاهرات هي ماركت شركت داشتند. محاكمه ماه ها بدرازا كشيد. چندين كارگر را با رشوه خريدند تا شهادتهاي زشت و نفرت انگيز عليه رهبران جنبش ايراد كنند. در سراسر دادگاه، قضات سعي كردند محاكمه را يك محاكمه جنائي جا بزنند. اسپايز در دفاعيه اش از عقايد انقلابي خويش دفاع كرد و در آخر چنين گفت: "خب، اينها عقايد من است. اگر شما فكر مي كنيد مي توانيد اين عقايد را كه هر روز بيشتر ريشه مي دواند درهم شكنيد، اگر فكر مي كنيد كه با زنداني كردن ما مي توانيد به عقايد ما ضربه بزنيد، اگر فكر مي كنيد كه مرگ جزاي گفتن حقيقت است، پس من با سربلندي و جسارت بهاي گزاف آنرا مي پردازم! جلادتان را صدا كنيد!" لينك بيست و يكساله اعتراض خود را چنين بيان كرد: "من تكرار مي كنم كه دشمن نظم موجودم و تكرار مي كنم كه با تمام قدرت تا زمانيكه نفس در سينه دارم با اين نظم نبرد مي كنم. من از شما متنفرم! از نظمتان بيزارم، از قوانين شما، از اقتدار مستبدانه شما، متنفرم. مرا بدين خاطر به دار بياويزيد!" دادگاه هفت نفر را محكوم به مرگ كرد. اما جنبش بزرگي در دفاع از آنان براه افتاد. جلسات زيادي در سراسر جهان به دفاع از آنان برگزار شد: در فرانسه، هلند، روسيه، ايتاليا، اسپانيا، و در تمام ايالات آمريكا. در آلمان، بيسمارك آنقدر از عكس العمل كارگران نسبت به وقايع "هي ماركت" بيمناك شد كه برگزاري تمام جلسات عمومي را ممنوع اعلام كرد. وقتي زمان اعدام نزديك شد محكوميت دو نفر به حبس ابد تخفيف يافت. جسد لوئي كينگ در زندان پيدا شد. سرش با ديناميت منفجر شده بود. معلوم نشد كه در اعتراض به سيستم خودكشي كرده يا او را به قتل رسانده اند. روز 11 نوامبر 1886 كه بعدا" جمعه سياه نام گرفت، براي اعدام رهبران جنبش انقلابي كارگران در نظر گرفته شده بود. روزنامه هاي شيكاگو شايعاتي را در مورد خطر برپائي جنگ داخلي پخش كردند. بنظر مي آمد كه نقشه هائي براي حمله به زندان جهت آزاد كردن محكومان موجود بود. اما زندانيان خواستار شدند كه اين كار صورت نگيرد. سرانجام در روز موعود، هنگام ظهر، اسپايز، انجل، پارسون و فيشر با پيراهن سفيد در محوطه زندان ظاهر شدند. اسپايز در حاليكه جلادان چشم بند سفيد را بر سرش مي كشيدند چنين گفت: ”روزي خواهد آمد كه سكوت ما از زوزه هاي امروز شما قدرتمندتر شود.“ بعد از او پارسون فرياد زد: "كلانتر باتون! بگذار صداي خلق شنيده شود". صداي پارسون را با باز كردن دريچه زير پايش قطع كردند! مراسم تشييع جنازه رهبران جانباخته جنبش انقلابي كارگران با حضور نيم ميليون نفر برگزار شد. به خيابان آمدن نيم ميليون نفر، بذر وحشت را در دل بورژوازي كاشت. «دست اندركاران بولتن «
- Page 89 and 90: اين واقعيتي است كه
- Page 91 and 92: دارد، طرح هاي منظ
- Page 93 and 94: تهديد به زندان و شك
- Page 95 and 96: نقادانه و علمي نگاه
- Page 97 and 98: علل بروز اين سوانح
- Page 99 and 100: اسلامي توليد شده ان
- Page 101 and 102: در دو دهه گذشته، ن
- Page 103 and 104: اين نوع مشاغل، زم
- Page 105 and 106: بحران نظام جهاني سر
- Page 107 and 108: گذاري و بازار كاملا
- Page 109 and 110: يك جنبه بارز بحث و ج
- Page 111 and 112: ما رك و راست اين طرح
- Page 113 and 114: حتي مساله دستيابي ب
- Page 115 and 116: روابط حسنه اي دارند
- Page 117 and 118: از عناصر آگاه و پيش
- Page 119 and 120: اداره مي شد كه كارش
- Page 121 and 122: و گرم روزگار چشيده
- Page 123 and 124: بياييد از يك بحث "
- Page 125 and 126: امكانات رفاهي، حق
- Page 127 and 128: بازتوليد نقش و جايگ
- Page 129 and 130: قبل از هر چيز بايد ب
- Page 131 and 132: بيشك، اين طرحي اج
- Page 133 and 134: استثمار و غارت و فس
- Page 135 and 136: طبقه عمل كرد. در س
- Page 137 and 138: متفقا به جنبش طبقه
- Page 139: پيش بيني مي كردند.
- Page 143 and 144: آيا انتظار چنين چيز
- Page 145 and 146: در چنين اوضاعي، ج
- Page 147 and 148: هايي مي زند، نشان
- Page 149 and 150: فرصت هاي پيش رو را م
- Page 151 and 152: تاثير قرار مي دهد غ
- Page 153 and 154: شكل ديگري از انفعال
- Page 155 and 156: تا اينجاي كار، نك
- Page 157 and 158: ترقيخواه بورژوايي
- Page 159 and 160: شور و اميد به خيابا
- Page 161 and 162: "همين ‘خود محور
- Page 163 and 164: تقويت وزنه تشكل ها
- Page 165 and 166: حاكميت؟ آيا ضديت با
- Page 167 and 168: ه) منابع (1 مقاله
- Page 169 and 170: از سوي ديگر، ماه ع
- Page 171 and 172: یست یعن یالت آرشيو،
- Page 173 and 174: محمود صالحي، كارگ
- Page 175 and 176: در عين حال، ترور م
- Page 177 and 178: حرف اينها و حرف ما م
- Page 179 and 180: حلقه هاي پيوند بحرا
- Page 181 and 182: انتخابات عوامفريبا
- Page 183 and 184: در خاتمه مي خواهيم
- Page 185 and 186: اگردرپرونده ي ايشا
- Page 187 and 188: بياد رفيق سلمان يگا
- Page 189 and 190: اميد نااميدان بازي
طبقه حاكمه در همان ماه مه 1886 محاكمات را آغاز كرد. اتهام: قتل پليس. متهمان: اعضاي رهبري آي. دبليو. پي. آ.<br />
(اتحاديه انترناسيونال كارگران) به نامهاي اوت، اسپايز، مايكل شوآب، ساموئل فيلدن، آلبرت پارسون، آدولف فيشر،<br />
جرج انجل، لوئي كنيگ و اسكار نيب. متهمين را با وجود آنكه از گروه هاي مختلف بودند يكباره با هم محاكمه نمودند.<br />
در طول محاكمه هيچ كس نتوانست حتي يك دليل بياورد كه افراد فوق الذكر در پرتاب بمب شركت داشته اند. از<br />
اينها فقط دو نفرشان در تظاهرات هي ماركت شركت داشتند. محاكمه ماه ها بدرازا كشيد. چندين كارگر را با رشوه<br />
خريدند تا شهادتهاي زشت و نفرت انگيز عليه رهبران جنبش ايراد كنند. در سراسر دادگاه، قضات سعي كردند<br />
محاكمه را يك محاكمه جنائي جا بزنند. اسپايز در دفاعيه اش از عقايد انقلابي خويش دفاع كرد و در آخر چنين گفت:<br />
"خب، اينها عقايد من است. اگر شما فكر مي كنيد مي توانيد اين عقايد را كه هر روز بيشتر ريشه مي دواند درهم<br />
شكنيد، اگر فكر مي كنيد كه با زنداني كردن ما مي توانيد به عقايد ما ضربه بزنيد، اگر فكر مي كنيد كه مرگ جزاي<br />
گفتن حقيقت است، پس من با سربلندي و جسارت بهاي گزاف آنرا مي پردازم! جلادتان را صدا كنيد!"<br />
لينك بيست و<br />
يكساله اعتراض خود را چنين بيان كرد: "من تكرار مي كنم كه دشمن نظم موجودم و تكرار مي كنم كه با تمام قدرت<br />
تا زمانيكه نفس در سينه دارم با اين نظم نبرد مي كنم. من از شما متنفرم! از نظمتان بيزارم، از قوانين شما، از اقتدار<br />
مستبدانه شما، متنفرم. مرا بدين خاطر به دار بياويزيد!"<br />
دادگاه هفت نفر را محكوم به مرگ كرد. اما جنبش بزرگي در دفاع از آنان براه افتاد. جلسات زيادي در سراسر جهان<br />
به دفاع از آنان برگزار شد: در فرانسه، هلند، روسيه، ايتاليا، اسپانيا، و در تمام ايالات آمريكا. در آلمان، بيسمارك<br />
آنقدر از عكس العمل كارگران نسبت به وقايع "هي ماركت" بيمناك شد كه برگزاري تمام جلسات عمومي را ممنوع<br />
اعلام كرد. وقتي زمان اعدام نزديك شد محكوميت دو نفر به حبس ابد تخفيف يافت. جسد لوئي كينگ در زندان پيدا<br />
شد. سرش با ديناميت منفجر شده بود. معلوم نشد كه در اعتراض به سيستم خودكشي كرده يا او را به قتل رسانده<br />
اند. روز<br />
11 نوامبر 1886<br />
كه بعدا" جمعه سياه نام گرفت، براي اعدام رهبران جنبش انقلابي كارگران در نظر گرفته شده<br />
بود. روزنامه هاي شيكاگو شايعاتي را در مورد خطر برپائي جنگ داخلي پخش كردند. بنظر مي آمد كه نقشه هائي<br />
براي حمله به زندان جهت آزاد كردن محكومان موجود بود. اما زندانيان خواستار شدند كه اين كار صورت نگيرد.<br />
سرانجام در روز موعود، هنگام ظهر، اسپايز، انجل، پارسون و فيشر با پيراهن سفيد در محوطه زندان ظاهر شدند.<br />
اسپايز در حاليكه جلادان چشم بند سفيد را بر سرش مي كشيدند چنين گفت: ”روزي خواهد آمد كه سكوت ما از<br />
زوزه هاي امروز شما قدرتمندتر شود.“ بعد از او پارسون فرياد زد: "كلانتر باتون! بگذار صداي خلق شنيده شود".<br />
صداي پارسون را با باز كردن دريچه زير پايش قطع كردند! مراسم تشييع جنازه رهبران جانباخته جنبش انقلابي<br />
كارگران با حضور نيم ميليون نفر برگزار شد. به خيابان آمدن نيم ميليون نفر، بذر وحشت را در دل بورژوازي كاشت.<br />
«دست اندركاران بولتن<br />
«