ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
ساÙÙا٠٠از سا٠1385 تا 1388
- TAGS
- ituc
- www.k-en.com
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
كند.<br />
چارچوب جامعه بورژوايي و تحولات بورژوا دمكراتيك قابل حل مي داند. اما مساله زن به واقع يك مساله كمونيستي<br />
است يعني حل كامل آن وابسته به از بين رفتن مالكيت خصوصي و طبقات است. بدون حل نهايي تضاد ميان اجتماعي<br />
شدن توليد و مالكيت خصوصي، سلسله مراتب جنسيتي در جامعه بشري از بين نخواهد رفت.<br />
انقلابات تجربه<br />
سوسياليستي در قرن بيستم نيز نشان مي دهد كه تضاد جنسيتي (تضاد زن و مرد) و مساله رهايي زن از نظر عيني<br />
يكي از تضادهاي اصلي و يك قوه محركه مهم براي پيشروي انقلاب در فرايند ساختمان سوسياليسم است؛ هر جا<br />
نيروي ذهني انقلاب با شكل هاي گوناگون ستم بر زنان و بازتوليد آن در جامعه سوسياليستي درگير شد و نيروهاي<br />
گسترده اجتماعي (اساسا از صفوف زنان) در جهت حل اين تضاد در زيربنا و روبناي جامعه به ميدان آمدند، موتور<br />
محركه انقلاب سوسياليستي فعالتر و پر قدرت تر به جريان افتاد. و هر جا كه با استدلال ها و بهانه هاي محافظه كارانه<br />
به سنت ها و ايده هاي كهنه و روابط مردسالارانه پا داده شد، نيروهاي بورژوايي در جامعه و دولت و حزب انقلابي<br />
قدرتمندتر شدند و انقلاب را از شتاب انداختند. و بايد اين را با تاكيد اعلام كنيم كه جنبش رهايي زنان اين ظرفيت (و<br />
اين رسالت) را دارد كه با پيشروي و تعميق خود در عرصه پراتيك و تئوري، جنبش طبقه كارگر و نيروي پيشاهنگ<br />
انقلابي را پالايش دهد و افق و دامنه ديدش از ادامه انقلاب تحت ديكتاتوري پرولتاريا و آرمان كمونيسم را گسترده تر<br />
تفكر مردسالارانه اي كه در جنبش كارگري و چپ، تحت عنوان دفاع از طبقه كارگر و سوسياليسم، مساله زن و جايگاه<br />
زنان در جامعه را از نظر كيفي و كمي، كم اهميت و محدود و يا در گرو و تابع حل "تضاد طبقاتي" وانمود مي كند،<br />
معمولا براي اثبات حقانيت خود به جنبش جاري زنان اشاره مي كند. بارها اين حرف را از زبان برخي مردان (و گاه<br />
زنان) فعال در جنبش كارگري و چپ شنيده ايم كه جنبش زنان يك جنبش بورژوايي و ليبرالي است و تنها "راه<br />
رستگاري"اش گردن گذاشتن به سياست و جهت گيري به اصطلاح كارگري ماست! اما اين يك مغلطه بزرگ است.<br />
مساله زن يك چيز است و جنبش زنان چيزي ديگر. جنبش زنان مانند هر جنبش اجتماعي ديگر به گرايش هاي<br />
طبقاتي متفاوت تقسيم مي شود. افق گرايش هاي بورژوايي در جنبش زنان، "بازسازي" و يا تصحيح سلسله مراتب<br />
جنسيتي در چارچوب نظام سرمايه داري است. حال آنكه، گرايش هاي پرولتري كمونيستي افق جنبش رهائي زن را به<br />
وراي نظم موجود مي برند و آن را در شورش عليه ستم پيگيرتر و انقلابي تر مي كنند؛ چرا كه نابودي كامل ستم بر زن<br />
و برچيدن سلسله مراتب جنسيتي را مد نظر دارند. كساني كه پرداختن به مساله زن را به جنبش زنان محول مي كنند<br />
و همزمان جنبش زنان را هم جنبشي بورژوايي معرفي مي كنند، معمولا همان كساني هستند كه شعار "فقط دفاع از<br />
زنان كارگر و زحمتكش" را به دست مي گيرند. وقتي از آنان مي پرسيم كه اين دفاع چگونه انجام مي گيرد، معمولا<br />
خواسته هاي محدودي را جلو مي گذارند كه اگر چه محقانه و مهم است و بايد بر سرش مبارزه شود، اما به هيچ وجه<br />
كافي نيست. "پرداخت دستمزد برابر به زنان و مردان در مقابل كار برابر" يا "ايجاد مهد كودك ها در محيط كار"،<br />
"مرخصي با حقوق و تسهيلات براي زنان كارگر باردار"، "مجازات جرايمي مانند آزار جنسيتي كارگران زن در محيط<br />
كار" و امثالهم خواسته هاي مهمي هستند؛ اما ستم جنسيتي را ريشه كن نمي كنند. اين خواسته ها تحت نظام<br />
سرمايه داري مي تواند تحقق بيابد، يعني اين اصلاحات به واقع مي تواند انجام گيرد، بي آنكه روابط توليدي و<br />
اجتماعي ستمگرانه اي كه نابرابري جنسيتي يكي از ستون هاي آن است به طور كيفي دگرگون شود؛ (و همانطور كه<br />
مي بينيم بخشي از اين خواسته ها در برخي از كشورهاي سرمايه داري پيشرفته تحقق يافته است). در همين زمينه<br />
مي توانيم به شعار اصلاحگرايانه ديگري اشاره كنيم كه تلاش در برچيدن بيگاري خانگي زنان دارد اما در عمل به