سالنامه از سال 1385 تا 1388

سالنامه از سال 1385 تا 1388 سالنامه از سال 1385 تا 1388

16.03.2014 Views

يك شيوه ديگر بازخريد زنان كارگر يا تبديل آنان به شاغلين خارج از قوانين و مقررات كار،‏ استفاده از موارد ازدواج،‏ بارداري و بچه داري بود.‏ اين موارد بهترين توجيه را در اختيار كارفرما قرار مي داد تا بر پايه ارزش هاي پدرسالارانه،‏ زن را به ‏”جايگاه اصلي اش“‏ يعني به سر خانه و زندگي اش باز گرداند.‏ اين بازخريدهاي ناعادلانه و تبعيض آميز،‏ فقر و فلاكت زناني را كه نيازمند حمايت اقتصادي در دوران بارداري و بچه داري بودند،‏ تشديد كرد و به طور كلي به حقوق زنان كارگر ضربه زد.‏ بنابراين منعطف كردن نيروي كار زنان با حمايت ايدئولوژي مردسالار انجام گرفته است.‏ يكي از شعارهاي اين ايدئولوژي،‏ ‏”نان آور بودن مرد“‏ است.‏ بر اين اساس،‏ زنان كارگر،‏ كارگر واقعي محسوب نمي شوند؛ بلكه فقط ‏”كمك حال“‏ نان آور خانه اند.‏ اين ايدئولوژي،‏ كار زنان را بي ارزش جلوه مي دهد.‏ تبليغ چنين توجيهاتي براي بازخريد و يا اخراج كارگران زن،‏ ابزاري در دست سرمايه داري است تا اعتراضات كارگري را مهار كند.‏ اخيرا نهادها و رسانه هاي طبقه حاكم،‏ چنين تبليغ مي كنند كه نرخ كاريابي و استخدام زنان سريعتر از همين نرخ در مورد مردان است.‏ اما همين نهادها و رسانه ها از دليل اين مساله حرفي نمي زنند:‏ با افزايش مشاغل پيماني و خارج از چارچوب قوانين كار،‏ شمار مطلق مشاغل افزايش يافته است.‏ زنان براي تامين معاش خود،‏ بدون شك و ترديد مشاغل شديدا بي ثبات را مي پذيرند.‏ اين در حالي است كه مردان نسبت به زنان،‏ بيشتر ‏”حق انتخاب“‏ شغل دارند.‏ در حال حاضر،‏ نرخ جذب كارگران در مشاغل خارج از قوانين كار بيشتر از مشاغل رسمي است و در اين ميان،‏ سهم زنان بيشتر از مردان است.‏ بايد توجه داشت،‏ آماري كه در اين زمينه در دست است،‏ موارد ‏”خود-‏ استخدامي“‏ و كارهايي كه براي انجام به خانه آورده مي شود،‏ را در بر نمي گيرد.‏ در حال حاضر،‏ بيشتر زناني كه درگير مشاغل خارج از چارچوب قانون كار هستند در بنگاه هاي كوچك زير ده نفر فعاليت دارند.‏ اين يعني كشيده شدن نيروي زنان به محيط ها و فعاليت هاي محدود،‏ و البته افزايش فشارهاي روحي در ميان زنان بر اثر فقدان اعتماد به نفس و ترس از بيكار شدن.‏ اين فشارهاي روحي به يك مشكل جدي اجتماعي تبديل مي شود و كل جامعه را تحت تاثير قرار مي دهد.‏ به علاوه،‏ با خودكار شدن هر چه بيشتر خطوط توليد،‏ نيروي كار در بخش صنايع محدودتر مي شود و در مقابل،‏ نيروي كار در بخش خدمات گسترش مي يابد.‏ مشاغل زنان در بخش خدمات،‏ معمولا بي ثبات تر و كم دستمزدترند و آنان را در مقابل آزار و استثمار جنسي،‏ آسيب پذيرتر مي كنند.‏

اين نوع مشاغل،‏ زمينه بيشتري براي تاكيد بر ‏”زنانگي“‏ اين كارگران و سوء استفاده جنسي از آنان را ايجاد مي كنند.‏ در ايران با نمونه هاي بهره كشي جنسي از زنان كارگر ‏(به ويژه جوانان و نوجوانان)‏ در كارگاه هاي كوچك،‏ در مشاغل پيماني در دفاتر شركت ها،‏ يا به هنگام خدمتكاري در خانه ها و ادارات،‏ كاملا آشناييم.‏ اما در كشورهاي شرق آسيا،‏ 40 تا 30 نيروي كار زنانه در بخش خدمات مستقيما به سوي صنعت سكس رانده مي شود.‏ بسياري از زنان مزدوج در سنين بين سالگي در بخش موسوم به ‏”اتاقك تلفن“‏ مشغول به كار مي شوند.‏ آنان مجبورند از طريق مكالمه تلفني،‏ مشتريان مرد را از نظر جنسي ارضاء كنند.‏ سود اين كار به جيب شركت هاي واسطه كه اين زنان را استخدام كرده اند و البته به جيب شركت هاي ارتباطات تلفني مي رود كه براي اين قبيل مكالمات،‏ نرخ بالايي تعيين كرده اند.‏ تعداد زياد ديگري از همين زنان مزدوج كه با يك شماره مشخص مي شوند،‏ به عنوان ‏”همدم“‏ و ‏”هم صحبت“‏ مردان در كافه ها استخدام شده اند.‏ بارها پيش آمده كه مردان كارگر براي ‏”تفريح“‏ به كافه اي رفته اند و شماره اي را انتخاب كرده اند،‏ و در كمال ناباوري مشتري همسر خود شده اند.‏ يعني همان همسراني كه براي تامين معاش خانواده خود و افزايش درآمد خانوار،‏ به اين كار روي آورده اند.‏ رسانه هاي رسمي معمولا با آب و تاب اين ماجراها را نقل مي كنند تا از آنها روند فزاينده ‏”انحطاط زنان جامعه“‏ را نتيجه بگيرند؛ در حالي كه حقيقت به عمد پنهان مي ماند:‏ اين زنان،‏ قرباني نظام منحط سرمايه داري اند.‏ همانطور كه قبلا گفته شد،‏ طبقه حاكمه ايدئولوژي و فرهنگ مردسالارانه اي را تبليغ و تقويت مي كند كه ضامن تسلط سرمايه داري بر جامعه است.‏ ‏”مرد نان آور“،‏ الگويي است كه از يك طرف ستم بر زنان را مي پوشاند و از طرف ديگر بر اين نياز تاكيد مي گذارد كه براي نجات اقتصاد ورشكسته،‏ زنان بايد بيشتر فداكاري كنند.‏ بر مبناي اين الگو،‏ اگر صحبت از بيكاري به عنوان يك معضل جدي اجتماعي است،‏ فقط بيكاري مردان مد نظر است!‏ به همين خاطر است كه براي سنجش ميزان بيكاري جوانان فقط از پسران ديپلمه و ليسانسه آمار گرفته مي شود.‏ بر مبناي اين الگو،‏ نقش زنان ‏”آرامش بخشيدن“‏ به مردان رنج ديده و تحت فشار در خانه است.‏ انگار نه انگار كه زنان به عنوان كارگران مزد بگير و كارگران بدون مزد،‏ از استثمار و فشار مضاعف در رنج اند.‏ رسانه هاي رسمي،‏ ستم و رنجي كه زنان از سوء استفاده هاي جنسي مي برند را ناديده مي گيرند و همزمان زنان درمانده و نوميدي كه خانه را ترك گفته اند را به عنوان مقصر و نابود كننده ارزش هاي خانوادگي معرفي مي كنند.‏ در حال حاضر،‏ راهكاري كه بسياري از جامعه

اين نوع مشاغل،‏ زمينه بيشتري براي تاكيد بر ‏”زنانگي“‏ اين كارگران و سوء استفاده جنسي از آنان را ايجاد مي كنند.‏<br />

در ايران با نمونه هاي بهره كشي جنسي از زنان كارگر ‏(به ويژه جوانان و نوجوانان)‏ در كارگاه هاي كوچك،‏ در مشاغل<br />

پيماني در دفاتر شركت ها،‏ يا به هنگام<br />

خدمتكاري در خانه ها و ادارات،‏ كاملا آشناييم.‏ اما در كشورهاي شرق آسيا،‏<br />

40 تا 30<br />

نيروي كار زنانه در بخش خدمات مستقيما به سوي صنعت سكس رانده مي شود.‏ بسياري از زنان مزدوج در سنين بين<br />

سالگي در بخش موسوم به ‏”اتاقك تلفن“‏ مشغول به كار مي شوند.‏ آنان مجبورند از طريق مكالمه تلفني،‏<br />

مشتريان مرد را از نظر جنسي ارضاء كنند.‏ سود اين كار به جيب شركت هاي واسطه كه اين زنان را استخدام كرده اند<br />

و البته به جيب شركت هاي ارتباطات تلفني مي رود كه براي اين قبيل مكالمات،‏ نرخ بالايي تعيين كرده اند.‏ تعداد<br />

زياد ديگري از همين زنان مزدوج كه با يك شماره مشخص مي شوند،‏ به عنوان ‏”همدم“‏ و ‏”هم صحبت“‏ مردان در كافه<br />

ها استخدام شده اند.‏ بارها پيش آمده كه مردان كارگر براي ‏”تفريح“‏ به كافه اي رفته اند و شماره اي را انتخاب كرده<br />

اند،‏ و در كمال ناباوري مشتري همسر خود شده اند.‏ يعني همان همسراني كه براي تامين معاش خانواده خود و افزايش<br />

درآمد خانوار،‏ به اين كار روي آورده اند.‏ رسانه هاي رسمي معمولا با آب و تاب اين ماجراها را نقل مي كنند تا از آنها<br />

روند فزاينده ‏”انحطاط زنان جامعه“‏ را نتيجه بگيرند؛ در حالي كه حقيقت به عمد پنهان مي ماند:‏ اين زنان،‏ قرباني نظام<br />

منحط سرمايه داري اند.‏<br />

همانطور كه قبلا گفته شد،‏ طبقه حاكمه ايدئولوژي و فرهنگ مردسالارانه اي را تبليغ و تقويت مي كند كه ضامن<br />

تسلط سرمايه داري بر جامعه است.‏ ‏”مرد نان آور“،‏ الگويي است كه از يك طرف ستم بر زنان را مي پوشاند و از طرف<br />

ديگر بر اين نياز تاكيد مي گذارد كه براي نجات اقتصاد ورشكسته،‏ زنان بايد بيشتر فداكاري كنند.‏ بر مبناي اين الگو،‏<br />

اگر صحبت از بيكاري به عنوان يك معضل جدي اجتماعي است،‏ فقط بيكاري مردان مد نظر است!‏ به همين خاطر است<br />

كه براي سنجش ميزان بيكاري جوانان فقط از پسران ديپلمه و ليسانسه آمار گرفته مي شود.‏ بر مبناي اين الگو،‏ نقش<br />

زنان ‏”آرامش بخشيدن“‏ به مردان رنج ديده و تحت فشار در خانه است.‏ انگار نه انگار كه زنان به عنوان كارگران مزد<br />

بگير و كارگران بدون مزد،‏ از استثمار و فشار مضاعف در رنج اند.‏ رسانه هاي رسمي،‏ ستم و رنجي كه زنان از سوء<br />

استفاده هاي جنسي مي برند را ناديده مي گيرند و همزمان زنان درمانده و نوميدي كه خانه را ترك گفته اند را به<br />

عنوان مقصر و نابود كننده ارزش هاي خانوادگي معرفي مي كنند.‏ در حال حاضر،‏ راهكاري كه بسياري از جامعه

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!