ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد
ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد
نه واقعبین باش، زندگی همین است که هست! سرمایهداري و تولید رضایت * اندیشه و ذهنت را با مذهب، سکس و تلویزیون مشغول میکنند و تو در تصورت خود را رها، نابغه، آزاداندیش و بااستعداد میبینی اما تا آنجا که من میبینم، تو همچنان همان رعیت لعنتی حقیر هستی آنان همچنان به تو میگویند یک جاي خالی آن بالا برایت هست اما در ابتدا لازم است یاد بگیري هنگامی که میکشی، . لبخند بزنی (قهرمان طبقهي کارگر، جان لنون)
سرمایهداري و تولید رضایت 93 بیش از یک قرن و نیم پیش مارکس و انگلس ضمن تبیین علمی نظام سرمایهداري به شکل آخرین فورماسیون موجود و مرحلهي پیشین سوسیالیسم، فروپاشی درونی آن را که از پی تضادهاي درونیاش رخ میدهد، پیشبینی کردند. تاریخ سرمایهداري و بحرانهایی که تاکنون نیز شاهد آنها هستیم مهر تأییدي است بر این پیشبینیها. اما پرسش این است که علیرغم وجود چنین بحرانهایی، چه عواملی موجب پایداري نظام سرمایهداري بوده است؟ بیشک یکی از این عوامل، که سرمایهداري نیز همچون صورتبنديهاي پیشین جوامع، جهت استحکام زیربناي خود از آن سود بردهاست عامل روبناي فرهنگی بودهاست. انقلاب اطلاعات و ارتباطات همسو با ایجاد دگرگونی در زیربناي تولیدي، در روبناي فرهنگی نیز به دستاوردهاي عظیمی دست یافته و به مدد این «دگرگونیهاي بزرگ» توانسته بر اذهان و باور عمومی مردم نفوذ کرده و هر اصلی از اصولش را «امر بدیهی» دوران ما جلوه دهد. یکی از مهمترین دلایلی که سرمایهداري با همهي بحرانهایی که از سر گذرانده، توانسته همچنان به حیات خود ادامه دهد، همین سیاستهایی است که در گسترهي «روبناي فرهنگی» اعمال کرده است. نظام سرمایهداري نظامی است که همواره منطق حاکم بر آن «بیشینهسازي» سود بوده و از نخستین روز شکل گیرياش، در ناحیهي کوچکی در اروپاي غربی، به جهانگستري و فتح جغرافیاي جهان گرایش داشته است. همان ویژگیاي که مارکس و انگلس در مانیفست توصیفش کردند و امروز به وضوح قابل مشاهده است. اختلاف دیدگاهی که نزد اندیشمندان مختلف در مورد آغاز شکلگیري «امپریالیسم» وجود دارد، به طوريکه کسانی آن را آخرین مرحلهي سرمایهداري دانسته (لنین) یا همزاد سرمایهداري میدانند (سمیر امین) و یا مرگبارترین مرحلهي آن (استوان مزاروش)، اختلاف قابلتوجهی است، اما آنچه در تمام این تعابیر مشترك است همانا نفسِ وجود «سرمایهداري» در تکوینِ «امپریالیسم» است. امپریالیسم و منطق وجودي آن حاصل اشتباه این یا آن دولت نیست که دولتی میانهرو قادر به توقف سیاستهاي جهانگسترانهي آن باشد. همچنین امپریالیسم همچون «استکبار جهانی» گزارهاي «اخلاقی» براي بیان خواستهاي ایدئولوژیک و شعارهاي پوپولیستی محسوب نمیشود، بلکه تعبیري علمی و یکی از راهکارهاي فرار از بحرانِ نظامی است که با تضادهاي درونزاي خود دستوپنجه نرم میکند. گر چه جهانگستري نظام سرمایهداري از همان ابتداي شکلگیري در ذاتش نهفته بوده، نادیده انگاشتن شرایط و قابلیتهاي کنونی براي استحکامِ جهانشمولی آن فقط یادآور فقرِ تحلیل از وضعیت موجود است. امروز امپریالیسم در قالب «روابط سلطه و تابعیت،» تابعیت اکثریتی محروم از اقلیتی صاحب قدرت و ثروت عمل میکند و این تابعیت نه فقط در عرصهي روابط بینالمللی که در چارچوب مرزهاي کشورهاي سرمایهداري نیز اعمال میشود.
- Page 45 and 46: راه «توسعه» از م
- Page 47 and 48: راه «توسعه» از م
- Page 49 and 50: راه «توسعه» از م
- Page 51 and 52: راه «توسعه» از م
- Page 53 and 54: راه «توسعه» از م
- Page 55 and 56: چهار نولیبرالها در
- Page 57 and 58: نولیبرالیسم و دموک
- Page 59 and 60: نولیبرالیسم و دموک
- Page 61 and 62: نولیبرالیسم و دموک
- Page 63 and 64: نولیبرالیسم و دموک
- Page 65 and 66: پنج نولیبرالیسم و خ
- Page 67 and 68: نولیبرالیسم و خانو
- Page 69 and 70: نولیبرالیسم و خانو
- Page 71 and 72: نولیبرالیسم و خانو
- Page 73 and 74: شش تحلیل یک گفتگو؛
- Page 75 and 76: تعجب وامیدارد که گو
- Page 77 and 78: سا( با فروپاشی نظا
- Page 79 and 80: سه قلوهاي نولیبرال
- Page 81 and 82: سه قلوهاي نولیبرال
- Page 83 and 84: سه قلوهاي نولیبرال
- Page 85 and 86: سه قلوهاي نولیبرال
- Page 87 and 88: سه قلوهاي نولیبرال
- Page 89 and 90: هشت نهادهاي مالی جه
- Page 91 and 92: نهادهاي مالی جهانی
- Page 93 and 94: نهادهاي مالی جهانی
- Page 95: نهادهاي مالی جهانی
- Page 99 and 100: سرمایهداري و تولید
- Page 101 and 102: سرمایهداري و تولید
- Page 103 and 104: سرمایهداري و تولید
- Page 105 and 106: دآی سرمایهداري و تو
- Page 107 and 108: سرمایهداري و تولید
- Page 109 and 110: يها سرمایهداري و تو
- Page 111 and 112: ده شوك درمانی در اق
- Page 113 and 114: شوك درمانی در اقتصا
- Page 115 and 116: شوك درمانی در اقتصا
- Page 117 and 118: شوك درمانی در اقتصا
- Page 119 and 120: شوك درمانی در اقتصا
- Page 121 and 122: یب« یازده . ما .و
- Page 123 and 124: 119 یب« . ام. و»؛ ا
- Page 125 and 126: دوازده افسانهي بدر
- Page 127 and 128: افسانهي بدرود با طب
- Page 129 and 130: افسانهي بدرود با طب
- Page 131 and 132: افسانهي بدرود با طب
- Page 133 and 134: یول ي؟ار یزن تقدیر
- Page 135 and 136: يها يها يها يها يها
- Page 137 and 138: یمل يها يها يار يار
- Page 139 and 140: يور تقدیر نامشترك م
- Page 141 and 142: يها تقدیر نامشترك م
- Page 143 and 144: يها يها يها يها يها
- Page 145 and 146: يار يها يار يها چقد
سرمایهداري و تولید رضایت 93<br />
بیش از یک قرن و نیم پیش مارکس و انگلس ضمن تبیین علمی نظام سرمایهداري به شکل آخرین فورماسیون<br />
موجود و مرحلهي پیشین سوسیالیسم، فروپاشی درونی آن را که از پی تضادهاي درونیاش رخ میدهد،<br />
پیشبینی کردند. تاریخ سرمایهداري و بحرانهایی که تاکنون نیز شاهد آنها هستیم مهر تأییدي است بر این<br />
پیشبینیها. اما پرسش این است که علیرغم وجود چنین بحرانهایی، چه عواملی موجب پایداري نظام<br />
سرمایهداري بوده است؟ بیشک یکی از این عوامل، که سرمایهداري نیز همچون صورتبنديهاي پیشین جوامع،<br />
جهت استحکام زیربناي خود از آن سود بردهاست عامل روبناي فرهنگی بودهاست. انقلاب اطلاعات و ارتباطات<br />
همسو با ایجاد دگرگونی در زیربناي تولیدي، در روبناي فرهنگی نیز به دستاوردهاي عظیمی دست یافته و به<br />
مدد این «دگرگونیهاي بزرگ» توانسته بر اذهان و باور عمومی مردم نفوذ کرده و هر اصلی از اصولش را «امر<br />
بدیهی» دوران ما جلوه دهد. یکی از مهمترین دلایلی که سرمایهداري با همهي بحرانهایی که از سر گذرانده،<br />
توانسته همچنان به حیات خود ادامه دهد، همین سیاستهایی است که در گسترهي «روبناي فرهنگی» اعمال<br />
کرده است.<br />
نظام سرمایهداري نظامی است که همواره منطق حاکم بر آن «بیشینهسازي» سود بوده و از نخستین روز شکل<br />
گیرياش، در ناحیهي کوچکی در اروپاي غربی، به جهانگستري و فتح جغرافیاي جهان گرایش داشته است.<br />
همان ویژگیاي که مارکس و انگلس در مانیفست توصیفش کردند و امروز به وضوح قابل مشاهده است. اختلاف<br />
دیدگاهی که نزد اندیشمندان مختلف در مورد آغاز شکلگیري «امپریالیسم» وجود دارد، به طوريکه کسانی آن<br />
را آخرین مرحلهي سرمایهداري دانسته (لنین) یا همزاد سرمایهداري میدانند (سمیر امین) و یا مرگبارترین<br />
مرحلهي آن (استوان مزاروش)، اختلاف قابلتوجهی است، اما آنچه در تمام این تعابیر مشترك است همانا نفسِ<br />
وجود «سرمایهداري» در تکوینِ «امپریالیسم» است.<br />
امپریالیسم و منطق وجودي آن حاصل اشتباه این یا آن دولت نیست که دولتی میانهرو قادر به توقف<br />
سیاستهاي جهانگسترانهي آن باشد. همچنین امپریالیسم همچون «استکبار جهانی» گزارهاي «اخلاقی» براي<br />
بیان خواستهاي ایدئولوژیک و شعارهاي پوپولیستی محسوب نمیشود، بلکه تعبیري علمی و یکی از راهکارهاي<br />
فرار از بحرانِ نظامی است که با تضادهاي درونزاي خود دستوپنجه نرم میکند. گر چه جهانگستري نظام<br />
سرمایهداري از همان ابتداي شکلگیري در ذاتش نهفته بوده، نادیده انگاشتن شرایط و قابلیتهاي کنونی براي<br />
استحکامِ جهانشمولی آن فقط یادآور فقرِ تحلیل از وضعیت موجود است.<br />
امروز امپریالیسم در قالب «روابط سلطه و تابعیت،» تابعیت اکثریتی محروم از اقلیتی صاحب قدرت و ثروت عمل<br />
میکند و این تابعیت نه فقط در عرصهي روابط بینالمللی که در چارچوب مرزهاي کشورهاي سرمایهداري نیز<br />
اعمال میشود.