نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد نولیبرالیسم در بوته ي نقد

16.03.2014 Views

نولیبرالیسم و خانواده 64 اقشار آسیب پذیري چون طبقهي کارگر و اقشار پایینی طبقهي متوسط میشود و معیشت آنها را مورد تهدید قرار میدهد.‏ کار کودکان از مهمترین نتایج توسعه و بسط الگوي نولیبرالی اقتصاد است.‏ نتیجهاي که در بدو امر با مواد مندرج در منشور حقوق بشر در تنافر قرار میگیرد.‏ ‏«فقیر شدن شتابان خانوادهها،‏ بعضی از پدر و مادرها را وادار میسازد که براي امرار معاش،‏ فرزندان خود را به کار گیرند.‏ میتوان نشان داد که هرجا میزان بیکاري زیاد باشد،‏ شمار کودکانی که کار میکنند بیشتر است.‏ کار کودکان دور ِ باطل فقر است.‏ در چنین شرایطی خانواده دوست دارد که همبستگی خود را نشان دهد،‏ اما در واقع رقابت سختی در درون آن جریان دارد.‏ در چنین خانوادههایی به سبب وجود کار کودکان،‏ فرزندانی که از نوجوانی کار میکنند،‏ بسیار زود با زندگی جنسی آشنا میشوند اما عملاً‏ از بلوغ و جوانی نصیب نمیبرند و از دوران کودکی نیز بهرهي چندانی نبردهاند .(10) « -1 -2 -3 این مجموعهي عوامل مشکلات و گریزگاههایی را براي خانوادهها به وجود میآورد که برخی از آنان به اجمال عبارتند از:‏ گرایش به تقدیرگرایی و رشد افکار خرافی در خانواده؛ از آنجایی که کوتاه شدن زمان فراغت و درگیري و اشتغال ذهنی دایمی با پیچیدگیهاي تأمین معاش کمترین فرصتهاي اندیشیدن به واقعیت زندگی را از افراد سلب نموده و ستمی که ناشی از نابرابري ساخت اقتصادي متوجه افراد است در زیر پوشش استیصال و خطرپذیري قرار میگیرد،‏ تقدیرگرایی و اندیشههاي خرافی دم دستترین و نزدیکترین مأمنی است که پیش روي ایشان قرار میگیرد.‏ گواه عینی این واقعیت را میتوان در رواج گرایشات مذهبی ‏ِخرافی و هم راستایی نومحافظه کاري و نولیبرالیسم در پی تشدید بحران مالی ایالات متحده طی سالهاي اخیر در این کشور سراغ گرفت.‏ پناه آوردن به زندگی روستایی؛ کار اضافی به شکلهاي مختلف به ویژه به صورت ورود افراد تازهاي از خانواده به بازار کار و افزایش شمار ساعات کار براي یک یا چندین شغل؛ -4 -5 -6 -7 -8 مهاجرتهاي داخلی و خارجی به منظور یافتن شغل و مکانهاي کم هزینهتر براي زندگی؛ کم مصرفی به صورت کاهش مصرف و تغییر الگوي مصرف ‏(استفاده از هیدراتهاي کربن به جاي پروتئین).‏ گسترش انواع بزهکاري و آسیبهاي اجتماعیاي چون طلاق،‏ اعتیاد،‏ فحشا و تجارت غیر ‏ِقانونی و رواج مشاغل کاذب و سیاه.‏ ... در سطح اجتماع.‏ رنج خاموش ناشی از تشدید کمبودها در جمع خانوادگی که به صورت حالات انفعالی و از دست دادن اعتماد به نفس جلوه میکند.‏

نولیبرالیسم و خانواده 65 فقدان امنیت اقتصادي و متزلزل شدن معیشت افراد همچنین موجب تغییر نگرش و الگوهاي فرهنگی آنان میگردد.‏ در این میان ازدواج از خصلت انسانی گذشته که تعهدي طولانی مدت پنداشته میشد فاصله میگیرد و قراردادهاي کوتاه مدت براي تأمین معیشت لازم در قالبهاي گوناگون جاي آن را میگیرد.‏ نولیبرالیسم الگوهاي فرهنگی متناسب با کالاییشدن(‏Commodification‏)‏ و مصرفگرایی (Consumerism) را ترویج میدهد.‏ ‏«فرض این که بازارها و علائم به بهترین وجه همهي تصمیمات مربوط به تخصیص منابع را تعیین میکنند،‏ در واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را در اصل میتوان کالا تلقی کرد.‏ کالاییسازي جنسیت،‏ فرهنگ،‏ تاریخ،‏ میراث،‏ طبیعت به عنوان منظرهي تماشایی یا به عنوان استراحت درمانی،‏ یعنی کسب رانتهاي انحصاري از تازگی،‏ اصالت،‏ و بیهمتایی ‏(مثلاً‏ از آثار یا هنر)‏ همهي – اینها برابر با قیمتگذاري بر روي جیزهایی است که هرگز در واقع به عنوان کالا تولید نشده اند»(‏‎11‎‏).‏ انباشت سرمایه که از اهداف نولیبرالیسم میباشد الگوي فرهنگی مصرفگرایی و مدگرایی را به عنوان بخشی از استراتژي فرهنگی خود اتخاذ میکند.‏ چنان که به باور ‏«استالابراس»:‏ ‏«اگر جلوهي اقتصادي نولیبرالیسم نابرابري هر چه شدیدتر،‏ و جلوهي سیاسی آن حذف نظارت دولتی و خصوصیسازي باشد،‏ جلوهي فرهنگی آن هم به طور قطع مصرفگرایی عنان گسیخته است.»(‏‎12‎‏)‏ بر اساس این استراتژي،‏ مصرفگرایی نه به معناي انباشت کالاها بلکه شامل استفاده از کالاها و دور ریختن آنها پس از استفاده است .(13) زندگی مصرفی طرفدار سبکی و سرعت و انعطاف پذیري است و با ثبات و ماندگاري و دوام مخالفت میکند.‏ به عبارت دیگر ‏«انباشت سرمایه»‏ مستلزم ‏«مصرف کالا»‏ میباشد و هجوم نیروها و عوامل بازار مصرفی به اجتماع و درونیشدن فرهنگ آن در جامعه موجب سلطهي مناسبات بازار بر پایهي سود و زیان مادي بر مناسبات اصیل انسانی میشود.‏ در چنین مکانیزمی است که کالایی شدن در وجوه مختلف حیات اجتماعی رواج مییابد.‏ ‏«کالا چیزي است که براي فروش در بازار تولید میشود.‏ نیاز در بازار اهمیتی ندارد.‏ در بازار فقط تقاضا اهمیت دارد.‏ تقاضا نیز نیازي است که پشتوانه مالی دارد.‏ بنابراین وقتی چیزي به کالا تبدیل میشود،‏ نه کل نیازمندان بلکه فقط تقاضاکنندگان هستند که میتوانند به آن چیز دسترسی پیدا کنند و تقاضاکنندگان نیز فقط آن بخش از نیازمندان را شامل میشوند که توانایی تامین مالی نیازشان را دارند.‏ آن دسته از نیازمندان که نمیتوانند در بازار به شکل تقاضاکننده ظاهر شوند دچار طرد میشوند.‏ این یعنی منطق بازار.‏ فرآیند کالاییشدن حیات اجتماعی یعنی گسترش منطق بازار در تخصیص منابع کمیاب جامعه که به دنبال خودش چهبسا پدیدهي طرد اجتماعی (Social Exclusion) را نیز به همراه بیاورد»‏ .(14) بنابر منطق کالایی شدن هنگامی که نرخ بیکاري افزایش پیدا میکند،‏ ‏«کار کالایی نادر میشود که به هر بهایی خواستنی است.‏ در نتیجه،‏ کارمند چشم به مرحمت کارفرمایی دارد که از قدرتی،‏ که از این وضعیت بدو رسیده،‏

نولیبرالیسم و خانواده 65<br />

فقدان امنیت اقتصادي و متزلزل شدن معیشت افراد همچنین موجب تغییر نگرش و الگوهاي فرهنگی آنان<br />

میگردد.‏ در این میان ازدواج از خصلت انسانی گذشته که تعهدي طولانی مدت پنداشته میشد فاصله میگیرد و<br />

قراردادهاي کوتاه مدت براي تأمین معیشت لازم در قالبهاي گوناگون جاي آن را میگیرد.‏<br />

نولیبرالیسم الگوهاي فرهنگی متناسب با کالاییشدن(‏Commodification‏)‏ و مصرفگرایی<br />

(Consumerism)<br />

را ترویج میدهد.‏ ‏«فرض این که بازارها و علائم به بهترین وجه همهي تصمیمات مربوط به<br />

تخصیص منابع را تعیین میکنند،‏ در واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را در اصل میتوان کالا<br />

تلقی کرد.‏ کالاییسازي جنسیت،‏ فرهنگ،‏ تاریخ،‏ میراث،‏ طبیعت به عنوان منظرهي تماشایی یا به عنوان<br />

استراحت درمانی،‏ یعنی کسب رانتهاي انحصاري از تازگی،‏ اصالت،‏ و بیهمتایی ‏(مثلاً‏ از آثار یا هنر)‏<br />

همهي –<br />

اینها برابر با قیمتگذاري بر روي جیزهایی است که هرگز در واقع به عنوان کالا تولید نشده اند»(‏‎11‎‏).‏<br />

انباشت سرمایه که از اهداف نولیبرالیسم میباشد الگوي فرهنگی مصرفگرایی و مدگرایی را به عنوان بخشی از<br />

استراتژي فرهنگی خود اتخاذ میکند.‏ چنان که به باور ‏«استالابراس»:‏ ‏«اگر جلوهي اقتصادي نولیبرالیسم نابرابري<br />

هر چه شدیدتر،‏ و جلوهي سیاسی آن حذف نظارت دولتی و خصوصیسازي باشد،‏ جلوهي فرهنگی آن هم به<br />

طور قطع مصرفگرایی عنان گسیخته است.»(‏‎12‎‏)‏ بر اساس این استراتژي،‏ مصرفگرایی نه به معناي انباشت<br />

کالاها بلکه شامل استفاده از کالاها و دور ریختن آنها پس از استفاده است<br />

.(13)<br />

زندگی مصرفی طرفدار سبکی<br />

و سرعت و انعطاف پذیري است و با ثبات و ماندگاري و دوام مخالفت میکند.‏ به عبارت دیگر ‏«انباشت سرمایه»‏<br />

مستلزم ‏«مصرف کالا»‏ میباشد و هجوم نیروها و عوامل بازار مصرفی به اجتماع و درونیشدن فرهنگ آن در<br />

جامعه موجب سلطهي مناسبات بازار بر پایهي سود و زیان مادي بر مناسبات اصیل انسانی میشود.‏ در چنین<br />

مکانیزمی است که کالایی شدن در وجوه مختلف حیات اجتماعی رواج مییابد.‏<br />

‏«کالا چیزي است که براي فروش در بازار تولید میشود.‏ نیاز در بازار اهمیتی ندارد.‏ در بازار فقط تقاضا اهمیت<br />

دارد.‏ تقاضا نیز نیازي است که پشتوانه مالی دارد.‏ بنابراین وقتی چیزي به کالا تبدیل میشود،‏ نه کل نیازمندان<br />

بلکه فقط تقاضاکنندگان هستند که میتوانند به آن چیز دسترسی پیدا کنند و تقاضاکنندگان نیز فقط آن بخش<br />

از نیازمندان را شامل میشوند که توانایی تامین مالی نیازشان را دارند.‏ آن دسته از نیازمندان که نمیتوانند در<br />

بازار به شکل تقاضاکننده ظاهر شوند دچار طرد میشوند.‏ این یعنی منطق بازار.‏ فرآیند کالاییشدن حیات<br />

اجتماعی یعنی گسترش منطق بازار در تخصیص منابع کمیاب جامعه که به دنبال خودش چهبسا پدیدهي طرد<br />

اجتماعی<br />

(Social Exclusion)<br />

را نیز به همراه بیاورد»‏<br />

.(14)<br />

بنابر منطق کالایی شدن هنگامی که نرخ بیکاري افزایش پیدا میکند،‏ ‏«کار کالایی نادر میشود که به هر بهایی<br />

خواستنی است.‏ در نتیجه،‏ کارمند چشم به مرحمت کارفرمایی دارد که از قدرتی،‏ که از این وضعیت بدو رسیده،‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!