16.03.2014 Views

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 153<br />

همچنین به خاطر دارم اولین باري که قصد مطالعهي کتاب فرید زکریا را داشتم،‏ در همان ابتداي کتاب وقتی با<br />

ادعاي او مبنی بر آن که ‏«اقتصاد جهانی به واقع دموکراتیک است»‏ برخورد کردم،‏ چنین حکمی آن چنان برایم<br />

کذب و بی پایه مینمود که از مطالعهي دقیق مابقی کتاب منصرف شدم و فقط به مرور کلی قسمتهایی از آن<br />

اکتفا کردم.‏ چندان دور از انتظار نیست که نظریهي دولت نفتی که از سوي ایشان تبلیغ میشود نیز به همان<br />

درجه بیاعتبار باشد!‏ ‏(پیش از این در مقالات ‏«نولیبرالیسم و دموکراسی»‏ و ‏«نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی»‏<br />

به محک ادعاي دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی پرداختهام).‏<br />

تجربههاي تاریخی و مثالهاي نقضی که براي نظریهي دولت رانتی وجود دارد،‏ آن را از درجهي اعتبار ساقط<br />

میکند.‏ این که اساس دموکراسی و راه حصول دموکراسی را اخذ مالیات بدانیم و معتقد باشیم دولتهایی که<br />

منبع درآمدیشان دریافت مالیات از مردم است لزوماً‏ از میزان پاسخگویی بالایی برخوردارند و مردم قادرند هر<br />

زمان دولت و سیاستهایش را به چالش بکشند،‏ ساده انگارانه و حتی در مواردي ساده لوحانه است.‏<br />

همچنین تجربههاي تاریخی مثلاً‏ در آلمان و ژاپن خلاف آن را نشان داده است.‏ دولت بیسمارك و هیتلر در<br />

آلمان و دولت میجی در ژاپن از جمله دولتهایی بوده اند که علی رغم دریافت مالیات از مردم و اتکاي اقتصادي<br />

به آن،‏ دولتهاي دموکراتیکی محسوب نمی شدند.‏<br />

اینکه اکثر کشورهاي تولید کننده نفت در منطقه خاورمیانه قرار دارند ما را ملزم می دارد به جز پارامترهاي نفت<br />

و دموکراسی عوامل دیگري چون ساختار عشیرهاي،‏ قبیلهاي و سنتی این جوامع و نقش آنها در عدم<br />

شکلگیري نهادهاي مدرن در مسیر تکوین دموکرسی را در نظر بگیریم.‏ ضمن آن که منابع طبیعی کلان این<br />

کشورها همواره مهمترین انگیزه براي حضور و دخالت مستقیم استعمار و امپریالیسم در این منطقه بوده است.‏<br />

از طرفداران نظریه ‏«دولت نفتی»‏ باید سوال شود براي نمونه در ایالات متحده که از مردم مالیات کسب میشود<br />

و بنابراین دولت باید در برابر سیاستهاي خود پاسخگو باشد،‏ در فاصله سالهاي<br />

آمریکا<br />

2001 -2007<br />

%60<br />

افزایش یافته و<br />

%45<br />

بودجهي نظامی<br />

کل هزینههاي نظامی جهان را به خود اختصاص داده است.‏ در چنین ساختاري<br />

مردم از طریق چه مکانیزمی سیاستهاي این ‏«دولت جنگی»‏ را توانستهاند به چالش بگیرند؟.‏ اینکه مالیات مردم<br />

خرج بودجهي بهداشت و آموزش و رهایی کودکان از گرسنگی و فقر میشود و یا در مجتمعهاي نظامی-‏ صنعتی<br />

صرف میگردد توسط کدام یک از نمایندگان احزاب،‏ تشکلها و یا نمایندگان مردم مورد بحث قرار گرفته است و<br />

آیا نفس دریافت مالیات از سوي دولت،‏ لزوماً‏ پاسخگویی او در مورد چگونگی مصرف آن را نیز در پی داشته<br />

است؟!‏<br />

بنابراین به اعتقاد من وجود یک دولت دموکراتیک و کارآمد نیازمند پیش زمینههاي بسیار متعددي است که<br />

تنها به یک عامل اقتصادي در مورد کسب درآمد آن و اینکه منبع کسب درآمدش منبع طبیعی باشد و یا مالیات

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!