نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد نولیبرالیسم در بوته ي نقد

16.03.2014 Views

يده يها يها يها يها يها تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 132 ارتباطات جهانی است،‏ سفر میکنند.‏ آنها از رژیم غذایی بسیار موزون و مغذي فراوان و همچنین از منابع آب تمیز برخوردارند.‏ آنها به مراقبت پیچی پزشکی و به فرهنگ دسترسی دارند.‏ اکثریت عظیم رنج دیده،‏ اما در شرایطی مسافرت میکنند که شباهت به تجارت وحشتناك برده از آفریقا به مستعمرات گذشته در آمریکا دارد.‏ 85 درصد مسافران این کشتی،‏ در گوشهي کثیفی از آن سکان داده شد،‏ از گرسنگی و بیماري و درماندگی رنج میبرند.‏ بدیهی است که این کشتی بیشتر از آن بی عدالتی حمل میکند،‏ که بتواند شناور باقی بماند.‏ این کشتی مسیري آنچنان غیر منطقی و بی معنیاي را طی میکند،‏ که نمیتواند به بندر امنی برسد.‏ به نظر میرسد که مقرر است این کشتی با یک کوه یخ شناور تصادم بکند.‏ اگر چنین اتفاقی بیفتد،‏ ما همه با آن غرق خواهیم شد.»‏ (5) گویندهي این جملات بی شک همچون هر منتقد رادیکال دیگري با عناوینی چون ‏«بدبین»،‏ ‏«غیرعلمی»،‏ ‏«شعاري»‏ و ‏«ایدئولوژیک»‏ خطاب یا بهتر بگوییم متهم خواهد شد و در سایهي اندیشه ضدایدئولوژي،‏ ایدئولوژیکترین اندیشه مد روز ضد انسانی را که علمی پنداشته میشوند به اذهان حقنه می کنند.‏ چالش این نظرات با این سوال روبرو میشود که ‏«به جز روند کنونی چه روند دیگري میتواند وجود داشته باشد؟».‏ اغلب جواب این سوال از قبل در ذهن پرسشگر موجود است و هدف از طرح آن بدیهی جلوه دادن طرح موجود و ناممکن جلوه دادن گزینه دیگر میباشد.‏ اما براي رفع اتهام از این القاب که هر یک براي بی اعتبار شدن در عرصهي نظر کفایت می کند،‏ تنها اشارهاي سر دستی به آمار میتواند محکی بر اثبات یا رد نظر منتقدان رادیکال باشد.‏ به این منظور فقط نیاز نیست به آمار جهانی و مقایسهاي میان مناطق توسعه یافته و در حال توسعه و توسعه نیافتهي جهان ارجاع داده شود و از افزایش شکاف نابرابري میان آنها صحبت کرد.‏ براي شناخت کل سیستم موجود میتوان به قلب این سیستم و نظامی که پشیرفتهترین مناسبات سرمایهداري در آن جاري است رجوع کرد.‏ نمودار شماره (1) سهم درآمد کسب شده توسط یک درصد ثروتمندترین قشر جامعه آمریکا و هشتاد درصد پایینی جامعه آمریکا را مقایسه میکند.‏ همچنان که از نمودار بر میآید،‏ علی رغم اختلاف جمعیتی فاحشی که میان این دو گروه وجود دارد.‏ سهم درآمد یک درصد بالایی که داراي جمعیت بسیار کمتري می باشد روند عموماً‏ صعودي را طی کرده است و در برابر آن اقشار وسیعی از مردم که سال 80 درصد بقیهي جامعه آمریکا را تشکیل می دهند،‏ هر ساله سهم درآمدي کمتري نصیبشان شده است.‏ همچنین شکاف بین این دو دسته از منتهی به 1990 که سال فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن جهان است افزایش یافته است.‏ این فرایند مهر تأییدي بر این ادعا است که فروپاشی بلوك شرق به عنوان بلوکی که در تضاد میان کار و سرمایه،‏ مدعی حمایت از«‏ کار»‏ بود و ظهور جهان تک قطبی از پس جنگ سرد،‏ نه تنها پیوندي عملی با ظهور

یمل يها يها يار يار يها يار تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 133 نولیبرالیسم جهانی،‏ اندیشهي گلوبالیزیشن جدید و افزایش فشار بر نیروي کار جهانی دارد،‏ بلکه در محدودهي کشورهاي سرمایهداري مرکز نیز تضاد کار-‏ سرمایه را فزونی بخشیده است.‏ این تطابق میشود در رأي و نظر مبلغان جهانی شدن به شکل پروسهاي فاقد سوژه در پویش تاریخی شک کرد.‏ تاریخی باعث 80 نمودار (1): مقایسه سهم درآمد کسب شده توسط یک درصد بالایی و درصد پایینی اقشار جامعه آمریکا (6) (1979 -2003) این شکاف روز افزون میان قشر بالایی نوعی نوداروینیسم اجتماعی ممکن است تعبیر شود.‏ شایستهي ارزش کشتی ارتقاي ترقی پیریزي جامعه و اقشار پایینی جامعه در مبانی نظري نولیبرالیسم که بر پایهي شده است،‏ به کوشایی در رویکرد نوداروینیستی کیفیت زندگیشان هستند و پایینیها توده و پیشرفت را تشکیل میدهند.‏ و فعالیت خلاقانهي بالاییها و کاهلی پایینیها حاکم که در مثال فیلم تایتانیک عنوان شد فقط بالاییها از این رو اگر بحرانی زندگی خود را بر باد دادند عاقلانهترین کار در منطق نولیبرالیسم،‏ ی و نخبگان کارآفرینی در بحران اقتصادي اکتبر کار کنی را تشکیل میدهند که بخش بی رخ دهد و بسی رساندن دولت به لایه است که هیچگاه عملکرد بیشینه خواهانهي آنها علت بحرات عنوان نمیشود اخیر آمریکا دولت به ی از آنان هستی و بالایی جامعه چنان که ) نآ سرمایهداران و بانکداران شتافت و روزنامه اکونومیست در 18 2008 266 به درستی نوشت:‏ ‏«چرا دولت ‏(آمریکا)‏ 3 براي نجات کارکنان مورگان استانلی که 45 هزار نفرند و درآمدهاي خوبی نیز دارند ده میلیارد دلار از جیب مالیاتدهندگان پرداخت میکند اما به جنرال موتورز که هزار کارگر دارد رقمی تعلق نمی گیرد؟»).‏ این چنین است که کمک مستقیم به آن ‏«نصف بی ارزش»‏ که 3 Morgan Stanley

يده يها<br />

يها<br />

يها<br />

يها<br />

يها<br />

تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 132<br />

ارتباطات جهانی است،‏ سفر میکنند.‏ آنها از رژیم غذایی بسیار موزون و مغذي فراوان و همچنین از منابع آب<br />

تمیز برخوردارند.‏ آنها به مراقبت<br />

پیچی<br />

پزشکی و به فرهنگ دسترسی دارند.‏<br />

اکثریت عظیم رنج دیده،‏ اما در شرایطی مسافرت میکنند که شباهت به تجارت وحشتناك برده از آفریقا به<br />

مستعمرات گذشته در آمریکا دارد.‏<br />

85<br />

درصد مسافران این کشتی،‏ در گوشهي کثیفی از آن سکان داده شد،‏ از<br />

گرسنگی و بیماري و درماندگی رنج میبرند.‏ بدیهی است که این کشتی بیشتر از آن بی عدالتی حمل میکند،‏<br />

که بتواند شناور باقی بماند.‏ این کشتی مسیري آنچنان غیر منطقی و بی معنیاي را طی میکند،‏ که نمیتواند<br />

به بندر امنی برسد.‏ به نظر میرسد که مقرر است این کشتی با یک کوه یخ شناور تصادم بکند.‏ اگر چنین اتفاقی<br />

بیفتد،‏ ما همه با آن غرق خواهیم شد.»‏<br />

(5)<br />

گویندهي این جملات بی شک همچون هر منتقد رادیکال دیگري با عناوینی چون ‏«بدبین»،‏ ‏«غیرعلمی»،‏<br />

‏«شعاري»‏ و ‏«ایدئولوژیک»‏ خطاب یا بهتر بگوییم متهم خواهد شد و در سایهي اندیشه<br />

ضدایدئولوژي،‏ ایدئولوژیکترین اندیشه<br />

مد روز<br />

ضد انسانی را که علمی پنداشته میشوند به اذهان حقنه می کنند.‏<br />

چالش این نظرات با این سوال روبرو میشود که ‏«به جز روند کنونی چه روند دیگري میتواند وجود داشته<br />

باشد؟».‏ اغلب جواب این سوال از قبل در ذهن پرسشگر موجود است و هدف از طرح آن بدیهی جلوه دادن طرح<br />

موجود و ناممکن جلوه دادن گزینه<br />

دیگر میباشد.‏<br />

اما براي رفع اتهام از این القاب که هر یک براي بی اعتبار شدن در عرصهي نظر کفایت می کند،‏ تنها اشارهاي<br />

سر دستی به آمار میتواند محکی بر اثبات یا رد نظر منتقدان رادیکال باشد.‏ به این منظور فقط نیاز نیست به<br />

آمار جهانی و مقایسهاي میان مناطق توسعه یافته و در حال توسعه و توسعه نیافتهي جهان ارجاع داده شود و از<br />

افزایش شکاف نابرابري میان آنها صحبت کرد.‏ براي شناخت کل سیستم موجود میتوان به قلب این سیستم و<br />

نظامی که پشیرفتهترین مناسبات سرمایهداري در آن جاري است رجوع کرد.‏<br />

نمودار شماره<br />

(1)<br />

سهم درآمد کسب شده توسط یک درصد ثروتمندترین قشر جامعه آمریکا و هشتاد درصد<br />

پایینی جامعه آمریکا را مقایسه میکند.‏ همچنان که از نمودار بر میآید،‏ علی رغم اختلاف جمعیتی فاحشی که<br />

میان این دو گروه وجود دارد.‏ سهم درآمد یک درصد بالایی که داراي جمعیت بسیار کمتري می باشد روند<br />

عموماً‏ صعودي را طی کرده است و در برابر آن اقشار وسیعی از مردم که<br />

سال<br />

80<br />

درصد بقیهي جامعه آمریکا را<br />

تشکیل می دهند،‏ هر ساله سهم درآمدي کمتري نصیبشان شده است.‏ همچنین شکاف بین این دو دسته از<br />

منتهی به<br />

1990<br />

که سال فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن جهان است افزایش یافته است.‏ این<br />

فرایند مهر تأییدي بر این ادعا است که فروپاشی بلوك شرق به عنوان بلوکی که در تضاد میان کار و سرمایه،‏<br />

مدعی حمایت از«‏ کار»‏ بود و ظهور جهان تک قطبی از پس جنگ سرد،‏ نه تنها پیوندي عملی با ظهور

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!