ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد
ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد
ÙÙÙÛبراÙÛس٠در بÙت٠٠ÙÙد
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
نوليبراليسم<br />
در بوتهی نقد<br />
)مجموعه مقاالت(<br />
خسرو صادقی بروجنی
نولیبرالیسم در بوتهي نقد<br />
(مجموعه مقالات)<br />
نویسنده:<br />
خسرو صادقی بروجنی<br />
1390 پاییز<br />
نشر اینترنتی
____________________________________<br />
نولیبرالیسم در بوتهي نقد (مجموعه مقالات)<br />
نویسنده: خسرو صادقی بروجنی<br />
www.khosrosadeghi.com<br />
www.koukh1.blogfa.com<br />
khosrosadeghib@gmail.com<br />
طرح روي جلد: مهدیه امیري<br />
تاریخ انتشار: پائیز<br />
ارتباط با نویسنده:<br />
1390
مقدمه<br />
فهرست<br />
1 ...................................................................................................................................<br />
یادداشتی از فریبرز رئیس دانا<br />
یک: شناخت نولیبرالیسم<br />
دو: تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران<br />
سه: راه «توسعه» از مسیرِ «فلاکت» نمیگذرد!<br />
چهار: نولیبرالیسم و دموکراسی<br />
پنج: نولیبرالیسم و خانواده<br />
شش: عدالت نولیبرالی!<br />
2 .........................................................................................<br />
3 ..................................................................................................<br />
15 ...............................................................<br />
35 ........................................................<br />
51......................................................................................<br />
61 ...........................................................................................<br />
69 ...................................................................................................<br />
هفت: سه قلوهاي نولیبرالی؛ پیشینه و مکانیزم نهادهاي مالی جهانی<br />
هشت: نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی<br />
نه: سرمایهداري و تولید رضایت<br />
ده: شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی<br />
یازده: یب«<br />
72 .................<br />
85 ..................................................................<br />
92 .....................................................................................<br />
107 .......................................................................<br />
. ما<br />
.و»؛ احساس قدرت، تجربهي لذت!<br />
دوازده: افسانهي بدرود با طبقهي کارگر<br />
117 .....................................................<br />
121 ...................................................................<br />
سیزده: تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک! .............................................................<br />
چهارده: چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!<br />
پانزده: گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی<br />
شانزده: نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!<br />
128<br />
138 ........<br />
143 .....................................<br />
149 ...................................
مقدمه<br />
«نولیبرالیسم» چیست و داراي چه پیشینهاي میباشد؟ چه الگوي اقتصادي و سیاسیاي را ترویج میدهد؟ داراي چه آثار<br />
و تبعاتی در زمینههاي مختف شامل عدالت اجتماعی، دموکراسی، حقوق بشر و خانواده میباشد؟ ایران در نظام جهانی<br />
موحود داراي چه جایگاهی است و نسبت آن با نولیبرالیسم و برنامههاي نهادهاي مالی جهانی چگونه است؟<br />
«نولیبرالیسم» در سطح جهانی و در ادبیات تحقیقِ رشتههاي اقتصاد سیاسی، جامعه شناسی و علوم سیاسی اصطلاحی با<br />
پیشینهي دو سه دههاي محسوب میشود، اما مطالعهي آن در ایران به طور جدي و علمی پیشینهي چندان زیادي ندارد.<br />
تنها در چند سال اخیر و با رواج گفتمان نولیبرالی در ایران و جهان، کتابها و مقالاتی در این زمینه منتشر شده است.<br />
اگر آنها را در دو بخش تألیف و ترجمه بررسی کنیم، اکثرشان در حوزهي ترجمه میباشند و در حوزهي تألیف آثار<br />
چندانی منتشر نشده است. همچنین با توجه به آن که مطالعه در مورد نولیبرالیسم و آثار آن همواره با رویکردي سیاسی<br />
صورت گرفته است، لزوم انجام پژوهشهاي علمی- انتقادي بیشتر در این زمینه کاملاً احساس میشود.<br />
کتابِ پیش رو مجموعهاي از مقالات پیرامون ایدئولوژي نولیبرالیسم است که ضمن بیان مفهوم و پیشینهي شکلگیري<br />
نولیبرالیسم، به بررسی آثار و تبعات آن در مناطق گوناگون جهان و در زمینههاي مختلفی چون عدالت اجتماعی،<br />
دموکراسی، حقوق بشر و خانواده میپردازد. همچنین برخی از مقالات این کتاب به مطالعهي اقتصاد سیاسی ایران در سه<br />
دههي اخیر و به ویژه دوران پساجنگ و رونق گرفتن گفتمان نولیبرالیسم در سیاستگذاريهاي کلان پرداخته است.<br />
در این مقالات کوشش شده است تا آن جا که امکان دارد ضمن پرهیز از هر گونه تعصبِ سیاسی و یا شعارزدگی، به<br />
تحلیل نولیبرالیسم و آثار آن با رویکردي انتقادي و علمی پرداخته شود. بدیهی است که این مقالات بدون کاستی و ایراد<br />
نمیباشند که بررسی دقیق و بیان آنها، مطالعهي دقیق و انتقادي خوانندگان و علاقهمندان به مباحث مذکور را طلب<br />
میکند. امید است که انتشار این مجموعه مقالات در فضاي مجازي، مجالی را براي نقد و بررسی بیشتر مقولات مورد<br />
بحث بگشاید.<br />
در این مجموعه به جز مقالهي «شناخت نولیبرالیسم» که براي اولین بار منتشر میشود، مقالات دیگر پیش از این در<br />
نشریات و سایتهاي مختلف منتشر شدهاند. در پایان لازم است از آقاي دکتر احمد سیف بابت همکاريهاي صادقانهشان<br />
سپاسگذاري کنم.
یادداشت<br />
از آنجا که بحث دربارهي نولیبرالیسم در ایران و سایر کشورهایی که این چنین در تسخیر تبلیغاتی و ساخت قدرت<br />
اقتصادي و سیاسی و وابستگان به این نظریه اند بسیار ضروري است، زیرا موجب گرایشهاي فکري پنداربافانه،<br />
دروغگویانه و فریبکارانه در جهت غارت ارزشهاي انسانی شده است، من کتابِ (مجموعه مقاله) خسرو صادقی بروجنی<br />
را، به رغم کاستیهایش، میپسندم و آن را مفید و قابل دفاع میدانم.<br />
اما این کاستیها اساسی و ساختاري نیستند بلکه عبارتند از این که: در هر مقاله، خسرو، میتواند بیشتر داد سخن بدهد<br />
و مقالههایی را حتی تا دو یا سه برابر کند، زیرا موارد بسیار مهمی را آشکارا به اشاره گذاشته و رفته است.<br />
مجموعهي مقالهها میتوانستند هم جنستر باشند، گرچه تا حد زیادي چنین اند، اما اکنون زمانهي تمرکز بر جنبههاي<br />
خاص آثار نولیبرالیسم و آیندهي آن و تکالیف ما است، به ویژه براي ایران.<br />
آثار شکست و هزیمت نولیبرالیسم در سطح جهان آشکار شده است. روي آوردن به جنبههایی از امپریالیسم نو و<br />
لاپوشانی آثار اقتصادي، سیاسی و اجتماعی نولیبرالیسم از سوي جریانهاي سیاسی مانند دولت اوباما که وارث وفادار<br />
تاریخ سلطهگري سرمایهداري آمریکایی است، گواه ادعاي من است. این مجموعه میتوانست در بردارندهي جنبههایی از<br />
این شکست و روي گردانی دغلکارانه و سیاه کارانهي حامیان و بانیان دولتی، پارلمانی، دانشگاهی و کارشناسی آن از<br />
نتایج آن باشد.<br />
به هر حال خسرو به من گفت که کاري را شروع کرده است. به او همین توصیهها را کردم و به خصوص قانع شدم که او<br />
برخی دستکاريهاي مورد قبول هر دو ما را انجام ندهد. مشروط بر آنکه بداند عزم شروع با ارادهي ادامه و توسعه و<br />
تکامل کار پژوهشی و تحلیلیاش آنرا همراه باشد و امان "تا ببینیم فردا چه میشود"، رها نکند. خسرو صادقی جوان<br />
است، وقت دارد، زمینه علمی قوي هم دارد و مصمم و معتقد به حرکت براي رستگاري بشري بر اساس آرمانها و<br />
نظریههاي رادیکال. بنابراین چندان باکی نیست. او که همهي اصلاحات را انجام ندهد، اما حرکت کند و در حرکت<br />
بهسازي را بیابد. یقین دارم او بعدها مجموعههاي تحلیلی و تحقیقی بیشتر و کاملتري ارائه خواهد داد.<br />
من خواندن و نقد کردم و پیگیري تحلیلهاي انتقادي و خواندنی او را به دانشپژوهان و علاقهمندان جامعهشناسی و<br />
اقتصاد سیاسی رادیکال و دلبستگان آزادي توصیه میکنم. به خود او هم صبوري در تحمل نقدها، اصلاح و توسعه و<br />
تکمیل روز افزون کارهایش و چند ملاحظهي فنی در مسیر حرکت را توصیه کردهام. او میتواند بخشی از حرفهاي مرا<br />
نپذیرد. حق اوست. اما انتظارم این است که با این همه توانمندي که دارد، همهي حرفهاي مرا نادیده نگیرد.<br />
دکتر فریبرز رئیس دانا
یک<br />
شناخت نولیبرالیسم<br />
1<br />
نولیبرالیسم<br />
»<br />
لیبرالیسم (و امروز نولیبرالیسم) در روابط بینالمللی و اقتصاد سیاسی بین المللی داراي دو معناي متمایز است،<br />
معنایی که مرتبط با لیبرالیسم قرن نوزدهم و معنایی که مترادف با سوسیال لیبرالیسم (تصور جرمی بنتام از<br />
بیشترین سعادت براي بیشترین تعداد»، که اندیشمندان دیگر آن را تکامل دادند، باعث رشد<br />
مکتب جمعگرایی لیبرال شد)<br />
«بینالمللگرایی لیبرال»<br />
است.<br />
است.<br />
معناي نخست بدواً نشئت گرفته از سنت کمابیش ایدهآلیستی<br />
کار ویژهي بینالمللگرایی لیبرال ایجاد نهادهاي بینالمللی در راستاي<br />
دیدگاههاي نسبتاً لیبرالی بود. اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد همراه با برنامههاي این سازمان در<br />
مورد توسعه، بهداشت، آب، غذا، مسکن و نظایر آن سندي مهم از این سنت لیبرالی تلقی میشود. ولی، تأسیس<br />
2<br />
نظام برتن وودز<br />
در پایان جنگ جهانی دوم معرف لیبرالیسم اقتصادي بین المللی از طریق حمایت از تجارت<br />
آزاد بینالمللی و تنظیم آن (از طریق موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت و اکنون سازمان تجارت جهانی)، یک<br />
نظام پولی بین المللی (از طریق صندوق بینالمللی پول) و توسعه اقتصادي (از طریق بانک بین المللی ترمیم و<br />
توسعه معروف به بانک جهانی)<br />
بود.<br />
در این خصوص میتوان به<br />
«نهادگرایی نولیبرال»<br />
اشاره کرد.<br />
در ایالات<br />
1 Neo-liberalism<br />
2 Berton woods
شناخت نولیبرالیسم 4<br />
متحده این کاربرد از «نولیبرالیسم» تا این سالهاي اخیر بر مطالعه روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی بین الملل<br />
حاکم بوده است (عبداالله زاده،<br />
.(104 :1386<br />
اما دومین کاربرد واژه «نولیبرال» کاملاً متفاوت است و از مفهوم لیبرالیسم قاره اروپا، یعنی لیبرالیسم قرن<br />
نوزدهم یا کلاسیک نشئت میگیرد. این کاربرد عمدتاً بر معناي لیبرالیسم یا نولیبرالیسم اقتصادي تمرکز<br />
میکند، ولی معانی ضمنی سیاسی و اجتماعی وسیعتري نیز دارد. کاربرد واژهي نولیبرال در معناي اخیر<br />
مقبولیت عامه یافته و در محافل دانشگاهی، ژورنالیستی و سیاستگذاري جانشین نهادگرایی نولیبرال شده است<br />
که قبلاً تنها کاربرد اصلی آن بود. نولیبرالیسم در این کاربرد اخیر مبتنی بر این شیوه تفکري است که بازار نهاد<br />
اصلی و مرکزي جوامع<br />
-<br />
ایجاد کنند که بازارها خوب کار کنند (همان:<br />
سرمایه داري- مدرن است و سیاستهاي داخلی و بین المللی هر دو باید شرایطی را<br />
.(105<br />
نولیبرالیسم در وهلهي نخست نظریهاي در مورد شیوههایی در اقتصاد سیاسی است که بر اساس آنها با گشودن<br />
راه براي تحقق آزاديهایی کار آفرینانه و مهارتهاي فردي در چارچوبی نهادي که ویژگی آن حقوق مالکیت<br />
خصوصی قدرتمند، بازارهاي آزاد و تجارت آزاد است، میتوان رفاه و بهروزي انسان را افزایش داد (هاروي،<br />
.(8:1386<br />
«ذات و جوهر اساسی نولیبرالیسم به طور کامل عبارت است از تبعیت از ارزش هاي اقتصاد بازار و<br />
همچنین وجود یک جامعهي بازار محور»<br />
.(Coburn, 2000:138)<br />
در این نظریه نقش دولت ایجاد و حفظ یک چارچوب نهادي مناسب براي عملکرد آن شیوههاست. مثلاً دولت<br />
باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به علاوه، دولت باید ساختار و کارکردهاي نظامی، دفاعی و قانونی لازم<br />
براي تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به زور تضمین<br />
کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزههایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبتهاي بهداشتی، تأمین<br />
اجتماعی یا آلودگی محیط زیست) وجود نداشته باشند، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آنها را ایجاد کند<br />
ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند. مداخلهي دولت در بازارها (وقتی که ایجاد شدند) باید در سطح بسیار<br />
محدود نگهداشته شود؛ زیرا، بر اساس این نظریه، اولاً براي دولت امکان پذیر نیست که در مورد پیش بینی<br />
علائم بازار، یعنی قیمت ها اطلاعات کافی داشته باشد و ثانیاً گروههاي ذینفع قدرتمند، ناگزیر مداخلات دولت را<br />
(به ویژه در دموکراسی ها) مخدوش و به نفع خود سمت خواهند داد (هاروي،<br />
.(9 :1386<br />
گرچه نولیبرالیسم از یک ترکیب پیچیده از ویژگیهاي اساسی تشکیل شده است. اما ماهیت اصلی آن عبارت<br />
است از:
شناخت نولیبرالیسم 5<br />
بازارها بهترین و کارآمدترین نهادها براي اختصاص منابع در تولید و توزیع هستند.<br />
جوامع از افراد (تولیدکنندگان و مصرف کنندگان) آزاد و خودمختاري تشکیل شده است که انگیزهي<br />
آنها فقط به وسیلهي مصالح و ملاحظات اقتصادي تعیین میشود.<br />
«رقابت» موتور محرکهي اصلی بازار براي ابتکارات و نوآوريها میباشد<br />
.(Coburn, 2000:138)<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
نولیبرالیسم بیشترین استفاده را در اشاره به سیاستهاي اقتصادي دارد و پژوهشگران<br />
که توسط «نولیبرالیسم» اعمال میشود، مشخص می کنند:<br />
3<br />
دسته از سیاستهایی را<br />
1<br />
آزادسازي اقتصاد با حذف کنترل قیمت ها، مقررات زدایی بازارهاي سرمایه و کاهش موانع تجاري.<br />
کاهش نقش دولت در اقتصاد و خصوصیسازي بنگاههاي دولتی و آنهایی که با سخت گیري مالیاتی،<br />
ایجاد موانع براي عرضه ي زیاد پول و رفع کسري بودجه، ثبات اقتصاد کلان را حفظ میکنند.<br />
حذف کمک هاي مالی دولت<br />
.(Bods and Morse, 2009:148)<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
در این ایدئولوژي افراد باید به واسطهي روابط<br />
2<br />
«مبادله» در بازار در دنبال اهداف خود آزاد باشند .(Ibid:145)<br />
نولیبرالیسم که حاصل پیوند لیبرالیسم کلاسیک و اقتصاد نوکلاسیک است، ریشههاي نظري اقتصادي خود را در<br />
«ناب» اقتصاد<br />
3<br />
والراس مییابد که نقطهي اوج اقتصادزدگی لیبرالی است.<br />
تنظیم را جایگزین سرمایهداري کرده است.<br />
کرده نقطهي مقابل و حتی مخالف بازار خیالی است .<br />
این اقتصاد ناب، افسانهي بازار خود<br />
4<br />
در حالی که سرمایهداري واقعاً موجود چنانکه فرنال برودل تحلیل<br />
در تعریف نولیبرالی اقتصاد، سرمایهداري به چارچوب اقتصاد مبتنی بر بازار کاسته میشود و بر این اساس نظامی<br />
خیالی تصور میشود که تحت حاکمیت قوانین اقتصادي (یعنی قوانین بازار) قرار دارد. نولیبرالیسم ادعا میکند<br />
اگر این قوانین به حال خود رها شود، در جهت به وجود آوردن «تعادل بهینه» حرکت میکند<br />
(صداقت،<br />
.(9-10:1388<br />
«عقلانیت سیاسی نولیبرالیسم در پی این نیست که جامعه و دولت، هنجارهاي سیاسی و اخلاقی خاصی را ارائه<br />
دهد، بلکه به<br />
آنها توسط مکانیزمها، انگیزهها و دستورالعملهاي بازار تحقق میبخشد» (2006:12 .(Brown,<br />
طرفداران نظریه نولیبرالیسم پیوستن به جریان جهانیشدن به شیوهي نولیبرالی را موجب توسعه یک کشور و<br />
رونق اقتصادي در ابعاد کشوري و جهانی میدانند.<br />
اما مخالفان آنها<br />
سطح جهان نه تنها موجب رونق نبوده، بلکه برعکس علت رکود نیز بوده است (ساعی،<br />
معتقدند که جهانیشدن سرمایهدارانه در<br />
.(225 :1386<br />
1 Deregulation<br />
2 Exchange<br />
3 Leon Wallras (1834-1910)<br />
4 Fernand Braudel (1902-1985)
شناخت نولیبرالیسم 6<br />
است.<br />
در سه دههي اخیر رواج گرفتن اندیشهي نولیبرالیسم در ایالات متحده و اروپا موازي با رشد نومحافظهکاري بوده<br />
از این رو لازم است ضمن<br />
پرداخته شود.<br />
1<br />
نومحافظهکاري<br />
شناخت مفهوم و اصول نومحافظهکاري، به نکات اشتراك و تفاوت این دو<br />
2<br />
محافظهکاري ، مجموعهاي از اندیشهها و نگرشهاي سیاسی است که نهادهاي کهن و ریشهدار را از آنچه نو و<br />
نیازموده است، ارزشمندتر میشمرد (آشوري،<br />
.(298 ،1384<br />
محافظهکاران خود را هوادار عقل سلیم و واقع بین میدانند.<br />
با هرگونه طرح و اندیشهي<br />
آرمانی<br />
براي ایجاد<br />
دگرگونیهاي عمیق در جامعه مخالفاند؛ و اجراي چنین طرحهایی را ناممکن میپندارند. آنان هرگونه کوشش<br />
براي تحقق آرمانشهر را مصیبت بار میشمارند.<br />
محافظهکاران به ویژه<br />
آراء و استدلال هاي خود را بر تجارب<br />
ملموس تاریخی استوار میسازند، و از همین رو ضد عقلگرایی و غیرتاریخیاند. به همین دلیل بسیاري از آنان<br />
محافظهکاري را اصلاً ایدئولوژي به حساب نمیآورند؛ زیرا ایدئولوژي قاعدتاً در پی عرضهي تعریفی معین از انسان<br />
و جامعه و کوشش براي اجراي آن تعریف است؛ حال آن که محافظهکاري آنچه را محصول تاریخ<br />
و گذشته<br />
سنت است میپذیرد. همچنین محافظهکاران اصول عقاید خود را برخاسته از ویژگیهاي نهاد بشر میپندارند، به<br />
این معنا که معتقدند آدمی به حفظ دستاوردهاي خود گرایش دارد و محافظهکاري هم آرمانی جز این ندارد. به<br />
نظر آنان میراث گذشتگان به زحمت به دست آمده<br />
است؛ و نباید و نمیتوان آن را به یک باره کنار گذاشت.<br />
مالکیت، خانواده، سنت، مذهب، دولت و سایر نهادهاي اجتماعی مواریث ارزشمند گذشته<br />
بوتهي تاریخ آزمایش شده شایان ستایش است.<br />
است؛ و آنچه در<br />
به طور کلی محافظهکاران، محافظهکاري را گرایشی طبیعی و مبتنی بر عقل سلیم و غیرایدئولوژیک دانستهاند،<br />
اما اگر از بیرون بنگریم، میبینیم که محافظهکاري ایدئولوژي سیاسی معینی است که همچون فرآوردههاي<br />
تاریخی در وضع تاریخی- اجتماعی مشخصی پدید آمده است؛ و بنابراین در شناخت ماهیتش باید آن وضع را در<br />
نظر گرفت (بشیریه،<br />
.(175 :1387<br />
شکل امروزي نومحافظهکاري در آمریکا و انگلیس حاصل تطور صورتبنديهاي مختلف محافظهکاري در طول<br />
تاریخ معاصر است. از این منظر و در سطح کلان، محافظهکاري سه شکل اصلی برگرفته از سه مرحله تاریخی را<br />
تجربه کرده است:<br />
1 Neo- Conservatism<br />
2 Conservatism
شناخت نولیبرالیسم 7<br />
اول: «محافظهکاري لیبرال» که در دوران رواج لیبرالیسم رفته رفته از تأکیدش بر مالکیت ارضی و پدرسالاري<br />
اجتماعی و سیاسی کاست و اصول اقتصادي لیبرالیسم را پذیرفت.<br />
دوم: «محافظهکاري پدرسالارانه» که با پیدایش دولتهاي مداخلهگر و بحران در اقتصاد بازاري بار دیگر به اصول<br />
پدر سالاري اجتماعی بازگشت و از دولت فراگیر حمایت کرد.<br />
سوم: «نومحافظهکاري» که بار دیگر به اصول اقتصاد آزاد بازگشته و در ترکیب با نولیبرالیسم آمیزهاي جدید به<br />
نام «راست نو» را پدید آورده است (عبداالله خانی،<br />
در دههي<br />
.(213 ،1383<br />
1970<br />
ایدئولوژي محافظهکاري متحول شد. با بروز رکود و تورم در کشورهاي غربی، در کارایی<br />
سیاستهاي کینزي و دولت رفاهی تردید پدید آمد؛ و در واکنش به این تحولات، محافظهکاران به اصول نظام<br />
بازار آزاد بازگشتند. تاچریسم در انگلستان مظهر کامل چنین بازگشتی بود. شعار اصلی نومحافظهکاران، بازار آزاد<br />
و دولت نیرومند بود. آنان استدلال میکردند که علت اصلی بحران اقتصادي همان مداخلات دولت در اقتصاد<br />
بوده است، چون موجب کاهش انگیزهي سرمایهگذاري و افزایش بی رویهي نقش اتحادیههاي کارگري شده است.<br />
از این دیدگاه، یگانه کار ویژهي اقتصادي دولت باید حفظ ارزش پول و نظارت بر عرضهي آن براي جلوگیري از<br />
تورم باشد. به نظر نومحافظهکاران، رشد و رفاه اقتصادي مستلزم نابرابري اجتماعی است و از این بابت نباید<br />
هراسی داشت. همچنین به نظر آنها مداخله دولت در اقتصاد موجب ضعف شخصیت اخلاقی مردم میشود و<br />
آزادیشان را محدود میسازد. اندیشهي اصلی نومحافظهکاران، خودگردانی و خصوصیسازي و دولت کوچک یا<br />
حداقل بوده است (بشیریه،<br />
.(185 :1387<br />
پیوند نولیبرالیسم و نومحافظهکاران (راست نو)<br />
برخی بین نومحافظهکاري و نولیبرالیسم چندان تفاوتی نمیبینند. از لحاظ صوري اگر محافظهکاري را صرفاً به<br />
معناي سنتگرایی و بازگشت به گذشته بدانیم، نومحافظهکاران نیز به نظام پیش از کینز باز میگردند. اما از<br />
لحاظ ماهوي، این نظام جز تحقق آرمان لیبرالیسم نبوده؛ و از این جاست که نومحافظهکاري با نولیبرالیسم در<br />
میآمیزد (بشیریه،<br />
.(185 :1387<br />
نومحافظهکاران، همانند نولیبرالها، بر فردیت و آزادي و دولت کوچک تأکید<br />
کردهاند؛ و هر دو گروه در واقع پیرو اندیشمندانی مانند فردریش هایک و میلتون فریدمن بودهاند (همان،<br />
.(186<br />
میلتون فریدمن خود را «لیبرال» مینامید، اما پیروان آمریکاییاش، که لیبرالها را حامی هیپیها و مدافع اخذ<br />
مالیات سنگین از ثروتمندان معرفی میکردند، تمایل داشتند «محافظهکار»، «اقتصاددان کلاسیک»، طرفدار بازار<br />
آزاد و، بعدها، معتقد به «اقتصاد ریگانی» (ریگانومیکس) یا پیرو «اقتصاد آزاد» شناخته شوند. در اکثر نقاط<br />
جهان، دیدگاه اصلی آنان تحت عنوان «نولیبرالیسم» شناختهمیشود اما اغلب «تجارت آزاد» یا «جهانیسازي»
شناخت نولیبرالیسم 8<br />
نیز نام گرفته<br />
است.<br />
تنها از نیمهي دههي<br />
1990<br />
راستیاي که فریدمن از دیرباز با آنان مرتبط بودهاست<br />
3<br />
اَمریکن اینتر پرایز» -<br />
–<br />
بودکه نهضت فکري تحت رهبري ستادهاي فکري دست<br />
امثال<br />
2<br />
1<br />
«بنیاد هریتج» ، «انستیتوي کتو» ، «انستیتوي<br />
خود را «نومحافظهکار» نامیدهاند. و این جهانبینیاي است که کل نیروي ماشینِ نظامی<br />
ایالات متحده را در خدمت یک برنامهي عملِ شرکتمحور بهکار گرفته است (کلاین،<br />
همهي این اشکال مختلف ظهور<br />
تعهد به<br />
«تثلیث خط مشی»<br />
عمل کاملِ شرکتها؛<br />
(یعنی<br />
مشترکند.<br />
«نولیبرالیسم»،<br />
«جهانیسازي»،<br />
این تثلیث عبارت است:<br />
.(35:1389<br />
-1<br />
«نومحافظهکاري»،<br />
حذف حوزهي عمومی/<br />
«اقتصاد آزاد»)<br />
2- دولتی؛<br />
-3<br />
کاهش شدید هزینهي خدمات رفاهی و اجتماعی دولت (همان).<br />
با این همه در غرب، در خصوص تمیز نومحافظهکاري از نولیبرالیسم منازعات فکري بسیاري در<br />
گرفته<br />
در<br />
آزادي<br />
است.<br />
اساس این منازعات آن است که اگر قرار باشد نومحافظهکاري اصول محافظهکاري را حفظ کند، باید بر اندیشهي<br />
1 Heritage Foundation<br />
2 Cato Institute<br />
3 American Enterprise Institute
شناخت نولیبرالیسم 9<br />
پدرسالاري سیاسی و اجتماعی قدیم تأکید کند و به دام نظریههاي ضد دولتی لیبرال نیفتند.<br />
اما واقعیت این<br />
است که نومحافظهکاري آمیزهاي از برخی مفاهیم سنتی محافظهکاري (مانند دولت نیرومند و تأکید بر نظم و<br />
قانون) و اصول اقتصاد بازار آزاد است.<br />
به طور کلی نومحافظهکاري و نولیبرالیسم شباهت و تفاوتهایی با یکدیگر دارند:<br />
کینزي<br />
هر دو واکنشی به اقتصاد<br />
و دولت رفاهی و افزایش نفوذ اتحادیه هاي کارگري بودهاند؛ لیکن نومحافظهکاران در عین حال به<br />
فرهنگ و شیوهي زندگی رایج در غرب واکنش اخلاقی نشان میدهند و نگران بیانضباطی اجتماعی، بیپروایی<br />
اخلاقی، و تضعیف نهاد خانواده و مذهباند. آنان همچنین، برعکس نولیبرالها، به نظم و امنیت و ثبات سیاسی<br />
توجه بسیار دارند. از نظر آنان بازار آزاد به دولت نیز نیاز دارد (بشیریه،<br />
.(186 :1387<br />
در واقع در سیاست و حکومت کشورهاي غربی در آخرین دهههاي سدهي بیستم رگههایی از لیبرالیسم و<br />
محافظهکاري با یکدیگر ترکیب شده و از آن پدیدهي<br />
دولتهاي غربی در واکنش به بحران اقتصادي دههي<br />
کردند.<br />
بر<br />
1<br />
«راست نو» به وجود آمده است. در دهه 1980 بسیاري از<br />
1970<br />
با ترك سیاست هاي کینزي به سوي راست حرکت<br />
راست نو، رادیکالیسمی دست راستی و تهاجمی است که اصول خود را لیبرالیسم و محافظهکاري<br />
میگیرد؛ و در توصیف مواضع نولیبرال ها و نومحافظه کاران، هر دو، به کار میرود.<br />
عنوان «راست نو» به ویژه دربارهي سیاستهاي حزب محافظهکار انگلستان در دوران تاچر و حزب جمهوريخواه<br />
آمریکا در دورهي ریگان به کار رفته است. به طور کلی راست نو از لحاظ اقتصادي و سیاسی لیبرال است، یعنی<br />
آزادي اقتصادي، کاهش مالیات، بازار آزاد، و دولت محدود تأکید میکند؛ ولی از نظر اخلاقی و فرهنگی و<br />
اجتماعی، محافظهکار است و از حفظ نابرابريهاي طبیعی، جلوگیري از گسترش حقوق اجتماعی شهروندان،<br />
دولت نیرومند، اصول مذهبی، خانواده به منزلهي بنیاد جامعه، و تضعیف اتحادیههاي کارگري دفاع میکند.<br />
لحاظ اجتماعی نیز با کار زنان خانهدار و آزاديهاي جنسی و جنبش<br />
«فمینیسم»<br />
از<br />
مخالفت میورزد. راست نو<br />
وقتی مداخلهي اقتصادي دولت را مغایر با آزاديهاي فردي میداند گرایش لیبرال دارد؛ ولی وقتی آن را با تداوم<br />
نابرابريهاي طبیعی در جامعه مغایر میبیند محافظهکار میشود. در واقع در راست نو حکومت از لحاظ اقتصادي<br />
ضعیف میشود؛ ولی از نظر سیاسی یعنی تأمین نظم و امنیت، تقویت میگردد.<br />
نولیبرالیسم در ترکیب راست نو در شکل زیر مشخص میشود:<br />
عناصر محافظهکاري و<br />
1 New Right
شناخت نولیبرالیسم 10<br />
نولیبرالیسم<br />
جامعه انداموار<br />
تاکید بر اقتدار و مذهب و دولت نیرومند و اخلاق<br />
ناسیونالیسم<br />
سلسله مراتب اجتماعی<br />
فردگرایی<br />
تأکید برآزادي و حقوق فردي<br />
بازار آزاد<br />
مخالفت با سیاستهاي کینزي<br />
برابري اجتماعی<br />
تأکید بر وظیفه فرد.<br />
گرایش بین الملی در تجارت<br />
نومحافظهکاري<br />
جامعه انداموار<br />
تأکید بر وظیفه فرد<br />
تأکید بر اقتدار و مذهب و دولت<br />
نیرومند و خانواده و اخلاق<br />
ناسیونالیسم<br />
گرایش ملی در تجارت<br />
سلسله مراتب اجتماعی<br />
منبع: (بشیریه،1387:<br />
راست نو<br />
(187<br />
تحولات عمده اقتصادي بعد از جنگ جهانی دوم و رونق گرفتن نولیبرالیسم<br />
دورهي بین دو جنگ جهانی<br />
(1918 -1939)<br />
عصر سیاست هاي اقتصادي حمایتی و بازارهاي بستهي ملی در<br />
کشورهاي غربی بود. با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم و مطرح شدن آمریکا و شوروي به عنوان دو ابر قدرت<br />
بزرگ اقتصادي و نظامی جهان، منازعهي ایدئولوژیک بین دو ابر قدرت با اتخاذ سیاستهاي اقتصادي متفاوت<br />
همراه شد. تلاش آمریکا براي برقراري نظم نوین جهانی، جنگ سرد و فرآیند استعمارزدایی عمدهترین عوامل<br />
تأثیرگذار بر شکلگیري اقتصاد جهانی در این دوره بودند. گرچه دولتمردان آمریکایی به لحاظ ایدئولوژیکی به<br />
نظام تجارت آزاد متعهد بودند، اما دو مسئله مانع از آن شد که اصول بازار آزاد اقتصادي به یکباره در بلوك غرب<br />
به اجرا درآیند. ترس از «گسترش کمونیسم» به عنوان نیرویی خارجی که کشورهاي سرمایهداري تضعیف<br />
شدهي اروپاي پس از جنگ را تهدید میکرد، به همراه منافع گروههاي قدرتمند داخلی مانند اتحادیههاي<br />
کارگري و کشاورزان باعث شد تا مصالحهاي بین آرمان تجارت آزاد و اقتصاد کنترل شدهي دولتی صورت گیرد.
شناخت نولیبرالیسم 11<br />
نهادهایی که در کنفرانس برتن وودز در سال<br />
1944<br />
شکل گرفتند، تا حد زیادي منعکس کنندهي این مصالحهي<br />
موقتی هستند. از یک سو، تعهدي بلند مدت به آرمان تجارت آزاد جهانی وجود داشت که این امر در شکلگیري<br />
1<br />
«موافقت نامهي عمومی تعرفه و تجارت» متجلی شد، و از سوي دیگر، هنوز کشورهاي اروپایی قادر بودند که تا<br />
حدي سیاستهاي حمایتی و «اقتصادهاي ملی» خود را حفظ کنند. دولتهاي عضو قادر بودند تا ورود و خروج<br />
کالاها از مرزهاي خود را کنترل کرده و برنامههاي اقتصادي مورد نظر خود را که غالباً دربرگیرندهي سیاستهاي<br />
رفاه اقتصادي بود به اجرا بگذارند.<br />
کنفرانس برتون وودز همچنین زمینهساز تشکیل سه نهاد اقتصادي جدید بین المللی شد:<br />
2<br />
بانک ترمیم و توسعه<br />
جهانی (بانک جهانی)، صندوق بینالمللی پول و موافقتنامهي عمومی تعرفه و تجارت (گات)، هدف از تشکیل<br />
صندوق بینالمللی پول، مدیریت نظام مالی بین المللی و هدف از تشکیل بانک جهانی، اعطاي وام به کشورهاي<br />
اروپایی به منظور بازسازي این کشورها بود. بعدها (در دههي<br />
(1950<br />
حیطهي وظایف بانک جهانی گسترش پیدا<br />
کرده و تأمین نقدینگی لازم براي اجراي پروژههاي صنعتی در کشورهاي در حال توسعه را نیز شامل میشد. اما<br />
بیشک مهمترین دستاوردهاي کنفرانس برتن وودز، تهیهي مقدمات تأسیس<br />
«گات»<br />
بود که به زودي به نهاد<br />
عمدهي تجارت جهانی تبدیل شد و مسئولیت اعمال موافقت نامههاي چند جانبهي تجاري و کاهش تعرفههاي<br />
وارداتی را بر عهده گرفت. گات در سال<br />
1995<br />
سرعت به آماج اصلی اعتراضات مخالفان جهانیسازي در اواخر دههي<br />
جاي خود را به سازمان تجارت جهانی داد که البته این سازمان به<br />
1990<br />
تبدیل شد.<br />
بدین ترتیب، نظام پس از جنگ در کشورهاي سرمایهداري بر مبناي رژیم هاي<br />
(Kiely, 2003:5)<br />
دولتهاي غربی کسب کنند.<br />
3<br />
«حامی کار»<br />
شکل گرفت<br />
و کارگران موفق شدند از طریق سازمانهاي قدرتمند کارگري، امتیازات فراوانی را از<br />
4<br />
دولتهاي رفاهی در اروپا، سیاستهایی از قبیل تأمین شغلی براي تمامی افراد<br />
آماده به کار و تأمین حداقل استانداردهاي زندگی براي تمامی اعضاي جامعه را در دستور کار خود قرار دادند و<br />
بدین گونه «عصر طلایی سرمایهداري کنترل شده» که در آن با افزایش حقوقها و گسترش خدمات اجتماعی،<br />
نوعی سازش بین نیروي کار و سرمایه ایجاد شده بود، آغاز شد<br />
5<br />
تحولات فوق در بستر توسعهي شیوههاي تولید اقتصادي فوردي<br />
.(Steger, 2002:26)<br />
پدیدار گشتند که در آن کالاها به صورت<br />
استاندارد و در مقیاس انبوه به تولید میرسید. نظام تولیدي فوردي با تخصصی کردن وظایف و ابزارها، کارگران<br />
1 General Agreement on Tariffs and Trade (GATT)<br />
2 Bank for Reconstruction and Development<br />
3 Labor-friendly<br />
4 Welfare state<br />
5 Fordist
شناخت نولیبرالیسم 12<br />
را از یکدیگر مجزا کرده و نظارت بر فرآیند تولید از سوي مدیران را به آسانی ممکن میساخت<br />
.(Johnson2000:273)<br />
در این نظام، تولید عمدتاً بر بازارهاي ملی متمرکز بود و این بازارها معمولاً در برابر رقباي خارجی مورد حمایت<br />
قرار میگرفتند.<br />
نظام<br />
اما در مورد کشورهاي جهان سوم رفاه اجتماعی تا حدي تحت تأثیر فرآیند توسعه قرار داشت.<br />
از آنجا که<br />
دولتهاي جهان سوم در پی دستیابی به توسعهي ملی و مدرنیزاسیون از طریق صنعتی شدن بودند، لذا صنایع<br />
نوپاي داخلی را در برابر رقباي خارجی مورد حمایت قرار میدادند تا یک پایهي اقتصادي قدرتمند را بنا کرده و<br />
از وابستگی به مصنوعات گران قیمت وارداتی از کشورهاي توسعه بکاهند. به این ترتیب در این کشورها نیز نوعی<br />
1<br />
«حامی توسعه» پدید آمد که در آن دولت در تأمین و ارتقاي استانداردهاي زندگی نقش اساسی داشت.<br />
با گذشت سه دهه از پیدایش نظام سرمایهداري کنترل شده که نهادهاي برآمده از برتن وودز در آن نقش مهمی<br />
بر عهده داشتند، از اواسط دههي<br />
1970<br />
این نظام با چالشهاي عمدهاي روبرو شد.<br />
از یک سو، نظام تولیدي<br />
فوردي به دلیل یکنواختی کار، ایجاد از خودبیگانگی و تقسیم کار بر مبناي جنسیت به شدت مور انتقاد واقع<br />
شده بود؛ و از سوي دیگر، ایالات متحده در نتیجهي سیاستهاي حمایتی تا حد زیادي توان خود را در بازارهاي<br />
اقتصادي جهانی از دست داده بود<br />
.(Kiely, 2003:8)<br />
در این زمان ایدههاي نولیبرالی مبتنی بر تجارت آزاد و کاهش تعرفهها، در نتیجهي وضعیت نامساعد اقتصادي<br />
کشورهاي غربی-<br />
وقوع دو شوك بزرگ نفتی<br />
متحده و انگلستان گردید.<br />
–<br />
نرخ بالاي تورم، رشد اندك اقتصادي، نرخ بالاي بیکاري، کسر بودجه در بخش خصوصی و<br />
طرفداران فراوانی پیدا کرد و منجر به پیروزي چشمگیر محافظهکاران در ایالات<br />
پیروزي محافظهکاران را<br />
میتوان آغاز گرایش به یکپارچهسازي بازارهاي جهانی و<br />
شتاب گرفتن حرکت به سوي اقتصاد آزاد دانست. احزاب محافظهکار طرح نولیبرالی گسترش بازارهاي بینالمللی<br />
را در رأس برنامههاي خود قرار دادند که این مکانیسم بهوسیلهي آزادسازي بازارهاي مالی داخلی، حذف تدریجی<br />
نظارت بر جریان سرمایه و افزایش تبادلات مالی در سطح جهانی مورد حمایت قرار میگرفت.<br />
در طول سال هاي<br />
1990 و 1980<br />
تلاش نولیبرالها براي ایجاد یک بازار جهانی به وسیلهي موافقتنامههاي<br />
آزادسازي تجاري که جریان یافتن منابع اقتصادي بر روي مرزهاي ملی را گسترش می داد، قدرت بیشتري یافت.<br />
ایدهِي بازار واحد جهانی که بعد از سال<br />
1949<br />
در جریان مذاکرات گات به تدریج توسعه یافته و به کاهش<br />
تعرفههاي تجاري منجر شده بود، متعاقب مذاکرات دور اروگوئهي گات و با تشکیل سازمان تجارت جهانی بیش<br />
از پیش مورد تأکید قرار گرفت. این سازمان از حیطهي اختیارات وسیع تري نسبت به گات برخودار بود؛ از جمله<br />
از آن رو که مقررات آن امور مالکیت معنوي و تجارت آزاد در کشاورزي و منسوجات را نیز در بر میگرفت.<br />
1 Development-friendly
شناخت نولیبرالیسم 13<br />
اوجگیري پارادایم نولیبرالی با سقوط کشورهاي داراي اقتصاد کمونیستی در اروپاي شرقی در طول سالهاي<br />
1989-1999<br />
مشروعیت بیشتري یافت.<br />
بدین ترتیب، با از بین رفتن خطر خارجی کمونیسم و رفع اجماع داخلی در کشورهاي اروپاي غربی بر لزوم<br />
1<br />
حمایت از برنامههاي رفاه اجتماعی، مصالحه بین کار و سرمایه که بر اصول اقتصاد کینزي مبتنی بود از بین<br />
2<br />
رفته و سرمایهداري کنترل شده جاي خود را به سرمایهداري نولیبرالی داده و دولت رقابتی<br />
جایگزین دولت<br />
رفاهی شد. اصول اقتصاد جدید که از سوي نظریه پردازانی چون فردریش هایک و میلتون فریدمن حمایت می<br />
شد به دنبال کوچک کردن اندازهي دولت و آزادسازي<br />
اقتصادي بود.<br />
تأکید بر اقدامات<br />
«پولی»<br />
براي مبارزه با<br />
تورم، منجر به دست کشیدن از یکی از اهداف اقتصاد کینزي مبنی بر اشتغال کامل به نفع یک بازار کار<br />
منعطفتر شد<br />
.(steger, 2002:27)<br />
منابع:<br />
-<br />
نی.<br />
آشوري، داریوش<br />
.(1384)<br />
دانشنامهي سیاسی، تهران، چاپ یازدهم، انتشارات مروارید.<br />
بشیریه، حسین(1387). تاریخ اندیشههاي سیاسی در قرن بیستم؛ جلد دوم(لیبرالیسم و محافظه کاري)، چاپ هشتم، تهران، نشر<br />
- ساعی، احمد<br />
.(1386)<br />
-<br />
صداقت، پرویز<br />
.(1388)<br />
کلاین، نائومی -<br />
.(1389)<br />
تهران، نشر کتاب آمه.<br />
-<br />
عبداالله خانی، علی<br />
توسعه در مکتب متعارض، تهران، چاپ دوم، نشرقومس.<br />
ایدئولوژي نولیبرال(گرد آوري وترجمه)، تهران، چاپ اول، نشرنگاه<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه، ترجمهي مهرداد(خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي، چاپ اول،<br />
.(1383)<br />
-<br />
تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.<br />
عبدااللهزاده، محمد<br />
.(1386)<br />
کتاب آمریکا:<br />
اقتصادسیاسی، سال چهارم، شماره 14، صص<br />
ویژه<br />
نومحافظهکاري در آمریکا، مؤسسه فرهنگی مطالعات فرهنگی و مطالعات و<br />
گفتمانهاي نئولیبرالیسم در اقتصاد سیاسی بین الملل:<br />
.100 -124<br />
هاروي، دیوید -<br />
.(1386)<br />
تاریخ مختصر نئولیبرالیسم، ترجمهي محمد عبداللهزاده، چاپ اول، تهران، نشر اختران.<br />
نئولیبرالیسم درونی شده، فصلنامه<br />
- Brown, Wendy (2006).American Nightmane: Neoliberalism, Neoconservatism, and De-<br />
Democratilization, Political theory: 34; 690.<br />
- Boas, Tylor and Jordan Morse (2009). Neoliberalism: From New Liberal Philosophy to Anti-<br />
Liberal Slogan, www.springer.com<br />
1 Keynesian<br />
2 Competition state
شناخت نولیبرالیسم 14<br />
- Coborn, David (2000). Income Inequality, Social Coheision and The health status of<br />
Polulations: The Role of Neolieralism, Social Science & Medicine.51<br />
- Johnson, Allan (2000).The Blackwell Dictionary of Sociology, Oxford: Blackwell<br />
- Kiely, Ray (2003).Global Social Movements after Seattle: The Politics of Anti-capitalist<br />
protest, Paper presented to conference on Global protest Movements and Transnational<br />
Advocacy Networks, Doblin, March6<br />
- Steger, Manferd (2003).Globalism: the New Market Idology, Lanbam: Rowman and Littlefield<br />
Publishers.<br />
رشد قطره چکانی یکی ار مهمترین باورهاي نولیبرالیسم است<br />
بر اساس آن، با توزیع مستقیم ثروت مخالفاند، بلکه معتقدند ثروت باید در اختیار اقلیتی از جامعه باشد و آنها با<br />
سرمایهگذاريهایی که در بخشهاي گوناگون انجام میدهند به بازتوزیع آن بپردازند .
دو<br />
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران<br />
این روزها واژگان و اصطلاحاتی چون طرح تحول اقتصادي، ریاضت اقتصادي، هدفمندسازي یارانهها،<br />
خصوصیسازي، آزادسازي اقتصاد و<br />
...<br />
بیشترین کاربرد را در مباحثات و مجادلات اقتصادي و سیاسی ایران دارند.<br />
تأکید بیش از اندازهي دولت بر این سیاستها، گاهی این گونه القا میکند که این سیاستها از ابتکارات و<br />
خلاقیتهاي دولت فعلی است.<br />
اگر چه ما ملتی داراي حافظهي تاریخی ضعیف هستیم که کمتر از تجارب عقیم ماندهي گذشته درس<br />
آموختهایم و اغلب به تکرارشان اقدام کردهایم، اما توجه به تحولات اقتصادي و سیاسی جهان طی سه دههي<br />
گذشته و آبشخورهاي نظري این تحولات، ما را به این سمت و سو سوق میدهد که آنچه در دوران فعلی و در<br />
قالب واژگان و اصطلاحات فوقالذکر، بیان میشود به هیچ عنوان امر بدیع و نوآوارانهاي در سطح جهان نمیباشد،<br />
بلکه داراي پیشینهي سه دههاي است و در بسیاري از مناطق و کشورهاي جهان اجرا شده و آثار و نتایج<br />
منفیاش را نمایان کرده است.<br />
هدف از نوشتار حاضر، ریشهیابی برنامهها و سیاستهاي اقتصادي کنونی و بررسی پیشینهي نظري این<br />
سیاستها میباشد.<br />
2<br />
ساختاري»<br />
در این مقاله سعی شده است ضمن بیان مفاهیم<br />
1<br />
«اجماع واشنگتن» و «برنامههاي تعدیل<br />
، با اشاره به نظریات اقتصاددانان و کارشناسان مستقل، توضیح داده شود که بر خلاف گفتمان<br />
دولتی موجود مبنی بر سازشناپذیري با برنامهها و سیاستهایی که دولتها و قدرتهاي مسلط جهانی، به<br />
1 Washington Consensus<br />
2 Structural Adjustment Programs (SAPs)
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 16<br />
واسطهي نهادهاي مالی جهانی، از آنها حمایت میکنند، این برنامهها و سیاستها سهم قابل توجهی را در کلیت<br />
برنامههاي دولت ایفا کردهاند و جهتگیري برنامههاي اقتصادي دولت همواره در همسویی با این سیاستها بوده<br />
است.<br />
برنامهها و سیاستهاي نولیبرالی موسوم به «تعدیل ساختاري» که ریشه در سیاستهاي ترویجی «اجماع<br />
واشنگتن» دارند، تحت همین نام پس از جنگ هشت سالهي ایران و عراق به جدیت دنبال شد. از دورهي دوم<br />
دولت موسوم به سازندگی روند محافظهکارانهي آن آغاز شد، در دورهي اصلاحات، با ملاحظهي آثار و تبعات<br />
منفیشان، اجراي آنها روند محافظهکارانهتري به خود گرفت و در دورهي پسااصلاحات و با روي کار آمدن<br />
دولتهاي نهم و دهم، اگر چه نه در چهارچوب «تعدیل ساختاري»، بلکه در قالب طرحها و برنامههاي دیگري<br />
چون «طرح تحول اقتصادي» و «هدفمندسازي یارانهها» به جدیت پیگیري شده است.<br />
بررسی تحولات سه دههي گذشته نشان میدهد در اغلب کشورهاي کمتوسعهي اجرا کنندهي این برنامهها، یک<br />
دولت سرکوبگر که با ایجاد فضاي امنیتی خفقان و ارعاب، آثار اجتماعی و شوك ناشی از اجراي برنامههاي<br />
اجماع واشنگتن را کنترل کند، از لوازم اجراي این برنامهها بوده است. اکثر کشورهاي آمریکاي لاتین (به ویژه<br />
دیکتاتوري اگوستو پینوشه در شیلی) و همچنین روسیه در دوران «بوریس یلتسین»، بهترین نمونه در این باره<br />
میباشند.<br />
براي مثال حوادث حوادث انتخابات روسیه نمونه خوبی در این زمینه است که زمینهها و متن اجراي<br />
سیاستهاي مذکور را نشان میدهد:<br />
«تمام دولتها، رسانهها، نظام بانکی و دستگاههاي تبلیغاتی سرمایه داري، با هزینهي بالغ بر دهها میلیارد دلار به<br />
اعتبار پشتیبانی صندوق بینالمللی پول براي به قدرت رسیدن بوریس یلتسین بسیج شدند... وقاحت سرمایه<br />
داري در ماجراي انتخابات فرمایشی روسیه به جایی رسید که یک مفسر نزدیک به وزارت دفاع آمریکا به خبرنگار<br />
CNN<br />
-که نگران نتیجه انتخابات بود- صریحاً گفت: «اگر میزان آراي یلتسین حتا چند درصد از زوگانوف کمتر<br />
باشد باز هم مسألهاي نیست، چرا که کمیسیون مرکزي نظارت بر انتخابات- که توسط خود یلتسین تعیین شده-<br />
نتیجه را به سود او اعلام خواهد کرد. اگر زوگانف به طرز چشمگیري از یلتسین جلوتر باشد، آنگاه پرزیدنت<br />
یلتسین چارهاي جز این ندارد که انتخابات را ملغی و حکومت نظامی اعلام کند» (نبوي و شهابی:<br />
(1385<br />
و بی جهت نیست که ادواردو گالئانو، نویسنده و روزنامهنگار اروگوئهاي، در این باره گفته بود: «مردم "زندانی"<br />
شدند تا قیمتها "آزاد" باشد»
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 17<br />
اجماع واشنگتن<br />
اجماع<br />
واشنگتن در اوایل دههي<br />
1980<br />
در جهت<br />
تسلط بخشیدن به سیاستگذاريهاي بانک جهانی و<br />
صندوق بینالمللی پول پدیدار شد.<br />
این اصطلاح را وضع کرد.<br />
وي در<br />
3<br />
جان ویلیامسون<br />
بازنگري تجربهي<br />
اصطلاحات سیاسی آمریکاي لاتین در دهه<br />
توضیح داد که:<br />
«در ابتدا، منظور من از واژه واشنگتن در<br />
1980<br />
«اجماع<br />
واشنگتن»، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و<br />
بخش اجرایی ایالات متحده بود.<br />
گرچه دست کم<br />
بانک توسعهي کشورهاي آمریکایی، آن دسته از<br />
اعضاي کنگره آمریکا که به مسایل آمریکاي لاتین علاقه و توجه دارند و گروههاي پژوهشی و فکري که درباره<br />
سیاستگذاري اقتصادي تحقیق میکنند نیز مشمول این اصطلاح میشوند (بن فاین،<br />
.(244 :1385<br />
اجماع واشنگتن توافقی مکتوب یا شفاهی بین نمایندگان مختلف نیست و وجود خارجی ندارد، بلکه نماینده و<br />
نماد یک جریان واقعی است.<br />
این جریان براي کشورهاي جهان، بهویژه کشورهاي کم توسعه و بدهکار جهان<br />
چیزهایی میخواهد و آن را بهتدریج به ضرورتهاي علمی، سیاسی و نوآوري جهان تبدیل کرده و این باورهاي<br />
ذهنی و وجدان شمار زیادي از کارشناسان اقتصاد و جامعه شناسی و علوم سیاسی را با آن اشغال کردهاست<br />
(رئیس دانا،<br />
.(286:1386<br />
متفاوت را بر آن میتوان تشخیص داد:<br />
-1<br />
اصطلاح «توافق واشنگتن» به روشهاي متفاوتی به کار رفته است و حداقل سه معنی<br />
استفاده اصلی از آن: فهرستی از سیاستهاي اصلاحی مشخص که به طور گسترده در واشنگتن مورد توافق<br />
قرار گرفته است که اجراي آنان از سال<br />
واژه<br />
1989<br />
»<br />
در همه کشورهاي آمریکاي لاتین مطلوب باشد.<br />
واشنگتن» که در عنوان این اصطلاح وجود داشت، اشاره دارد به:<br />
الف) فهرستی از سیاستهایی که واشنگتن تلاش میکند که آن ها را بر جهان تحمیل کند.<br />
ب)برخی از اصلاحطلبانی که واشنگتن تلاش میکند براي اصلاحاتی که آن ها در حال اجراي آن ها هستند،<br />
کسب اعتبار کند.<br />
3 John Williamson
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 18<br />
-2<br />
-3<br />
مجموعهاي از سیاستهاي اقتصادي براي کشورهاي در حال توسعه که عمدتاً توسط دفاتر رسمی واشنگتن<br />
نهادهاي بینالمللی مالی (در درجه اول صندوق بین المللی پول و بانک جهانی) و خزانهداري ایالات متحده<br />
حمایت میشود.<br />
به باور منتقدان،<br />
»<br />
اجماع واشنگتن» اشاره به مجموعه سیاستهایی دارد که توسط نهادهاي مالی جهانی بر<br />
کشورهاي که تقاضاي دریافت کمک از آنها دارند، تحمیل میشود. این سیاستها گرچه متنوع هستند اما در<br />
کل نهادهاي مالی جهانی به عنوان عامل اجراي نولیبرالیسم، به واسطهي آنها خواهان کمینهسازي نقش دولت<br />
میباشند.<br />
براي مثال نهادهاي جهانی بر پایهي این سیاستها، دولتها را وادار میکنند که سیستم آموزش ابتدایی خود را<br />
خصوصی کنند. این سیاستها که در واقع در اوایل دههي<br />
1980<br />
سال و به طور ترقیخواهانهاي پس از انتشار گزارش «صندوق کودکان سازمان ملل»<br />
«تعدیل با چهرهي انسانی» متوقف شد<br />
به اجرا گذاشته شد، اجراي آنها پس از چند<br />
(UNICEF)<br />
.(Williamson, 2004:2)<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
-4<br />
-5<br />
-6<br />
-7<br />
-8<br />
-9<br />
تحت عنوان<br />
این سیاستها که در چارچوب سیاستهاي تعدیل ساختاري بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرح<br />
شدند و خود ویلیامسون نیز بعدها آن ها را مدون کرد، عبارت اند از:<br />
افزایش پس انداز از راه سیاستهاي مالی.<br />
کاهش هزینههاي اجتماعی دولتها.<br />
اصلاح مالیاتی و برقراري مالیات بر زمین از راههایی که نسبت به محیط زیست حساس باشد.<br />
افزایش نظارت بانک جهانی بر اقتصاد ملی کشورها.<br />
رقابتی کردن نرخ ارز و حذف شناورسازي و کاربرد نرخ ارز به عنوان یک نگارنده رسمی.<br />
لیبرالیزه کردن (آزادسازي) تجارت بین منطقهاي.<br />
بنا کردن یک اقتصاد رقابتی کامل از راه خصوصیسازي و مقررات زدایی به منظور حق مالکیت و دارایی<br />
که بهروشنی تعریف شده باشد.<br />
ایجاد مؤسسات مالی کلیدي مانند بانک مرکزي مستقل و اداره قوي بودجه و ایجاد دستگاه قضایی مستقل<br />
آن گونه که با روح آن سیاست هاي اقتصادي سازگار باشد و همراه سایر مؤسسات مأموریت بهرهوري را بر<br />
عهده بگیرد.<br />
افزایش هزینه هاي آموزشی ابتدایی و متوسطه (رئیس دانا،<br />
.(216: 1386<br />
-10<br />
ارائه تعریف روشن از دستیابی به حقوق مالکیت براي همه (بن فاین،<br />
.(245: 1385
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 19<br />
اجماع واشنگتن در اکثر موارد به<br />
چون<br />
«بنیادگرایی بازار»<br />
اشاره دارد و در پیوند با سیاستهاي نولیبرالی، خواستار<br />
افزایش الزامات بازار بر دولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیسازي بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد<br />
.(Rodrick, 2006)<br />
به بیان نائومی کلاین، این سیاستها، که فنی و داراي مقبولیت عام تصویر میشد، ادعاهاي ایدئولوژیک محضی<br />
«خصوصیسازي<br />
(همهي)<br />
بنگاههاي دولتی»<br />
و<br />
«حذف موانع ورود<br />
میشد و این سیاستها چیزي جز سهگانهي نولیبرالی میلتون فریدمن نبود:<br />
تجارت آزاد و کاهش شدید هزینههاي عمومی دولت».<br />
مؤسسات خارجی»<br />
به کشور را شامل<br />
«خصوصیسازي، حذف مقررات،<br />
به گفتهي ویلیامسون اینها سیاستهاي بودند که<br />
«قدرتهاي مستقر در واشنگتن مصرّ بودند کشورهاي آمریکاي لاتین آنها را اتخاد کنند» (کلاین،<br />
(246:1389<br />
و به برخورد مستعمراتی «مکتب اقتصادي شیکاگو» با «صندوق بینالمللی پول» و «بانک جهانی» را که تا حد<br />
زیادي مسکوت مانده بود، رسمیت داد (همان:<br />
.(245<br />
اجماع واشنگتن در رویکرد خود، ضمن رد مداخلهگرایی و<br />
در عین تکیه بر بازار، لزوماٌ دو ویژگی مهم داشته<br />
است. نخستین و فوري ترین ویژگی آن، این است که نیازي به پیشنهاد سیاستهایی براي دست یابی به توسعه<br />
ندارد زیرا اجماع واشنگتن فقط یک سیاست براي تحقق آن هدف دارد، و آن هم عبارت است از نداشتن هیج<br />
سیاستی و تکیه کامل بر بازار تا حد امکان. دوم، مفهوم توسعه را میتوان از دستور کار تحلیلی کنار گذاشت.<br />
بنابراین بنا بر اجماع واشنگتن نیازي به تعریف توسعه یا تعیین مشخصات آن نیست.<br />
بازار آزاد به ارمغان بیاورد در صورتی که آن را به حال خود رها کنیم (بن فاین،<br />
.(248 :1385<br />
توسعه یعنی هر چه که<br />
با کنار گذاشتن مقولهي توسعه و به جاي آن واگذار کردن سرنوشت اقتصاد به سازوکار بازار به جاي خرد و<br />
تجربه و موشکافی، این پیش فرضی مورد قبول واقع میشد که بازار هیچ نارسایی ندارد و در واقع نیروي اصلی<br />
آن همانا رقابت است که به طور طبیعی در دل بازار جاي<br />
دارد.<br />
کوشش براي خردمندانه و دموکراتیک کردن<br />
دولت جاي خود را به تفویض همه چیز به دولت بازار و دولت سودبران اصلی بازار میداد. درست است که اولین<br />
بحث و بررسیها براي تجویز جديتر نسخه همیشگی بازار به جاي برنامه از اوایل دههي هشتاد قرن گذشته<br />
شروع شد، اما آغاز<br />
دانست (رئیسدانا،<br />
کار اصلی و پر فشار را باید از زمان حکومت ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در بریتانیا<br />
.(8 :1385<br />
سیاستهاي اجماع واشنگتن به شدت از سوي رونالد ریگان و مارگارت تاچر مورد حمایت قرار گرفت. آنها بر<br />
حرکتهاي آزاد سرمایه، پولگرایی و دولت حداقلی<br />
مدیریت بحران هاي جدي نمی پذیرد، تأکید داشتند<br />
که هیچ گونه مسئولیتی در قبال نابرابريهاي درآمد و<br />
.(Held, 2004)
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 20<br />
ریگانومیکس (یا اقتصاد ریگانی) به اضافه سیاستهاي انگلیسی تاچر، به «راست نو» که یک جریان اقتصادي<br />
پرفشار به نفع سرمایه و به زیان سیاستهاي رفاهی و بالاخره مبتنی بر بازارگرایی افراطی بود، اشتهار داشت.<br />
راست نو کار خود را در مسیر جدید از<br />
1986<br />
و در پی قیمتشکنی در بازار جهانی نفت شروع کرد. این جنبه از<br />
راست نو، نولیبرالیسم را تشکیل می داد که بعدها بر اثر اجماع، دو واکنش درونی و یک واکنش بیرونی را<br />
برانگیخت: دو واکنش درونی، یک اجماع (توافق)<br />
4<br />
پساواشنگتن در جهت مخالفت با اجماع واشنگتن و دیگري<br />
نومحافظه کاري از آغاز قرن جدید در جهت تشدید عملیات بود. واکنش بیرونی تقویت مواضع انتقادي، رادیکال<br />
و سوسیالیستی بود که از مدت ها پیش ناکامی سیاست هاي تعدیل را پیش میبرد (رئیسدانا،<br />
اجماع 1385).<br />
پساواشنگتن که توسط چوزف استیگلیتز و در انتقاد شدید به توافق واشنگتن شکل گرفت، دولت و بازار را رو در<br />
روي یکدیگر نمیداند، بلکه آنها را مکمل هم دانسته و با تأکید بر مفهوم «اجتماع» با بنیادگرایی بازار در اجماع<br />
واشنگتن مخالفت میکند.<br />
برنامههاي تعدیل ساختاري<br />
برنامههاي تعدیل ساختاري و اجراي<br />
آنها از مهمترین مؤلفههاي جهانیسازي<br />
است که همواره از سوي اجماع<br />
واشنگتن و نهادهاي مالی جهانیاي که<br />
نولیبرالها در سیاستگذاريها آنها<br />
بیشترین نقش را دارند، ترویج شده<br />
است.<br />
اکثر کسانی که درباره برنامه تعدیل<br />
ساختاري به بحث پرداختهاند،<br />
تردیدي<br />
به خود راه ندادهاند که چارچوب نظري<br />
این برنامه ها، رویکردي نوکلاسیکی دارد.<br />
5<br />
«بدآنیمود»<br />
در این باره میگوید:<br />
«گرچه نوعاً به وضوح اعلام<br />
نمیشود، بنیان ایدئولوژیک برنامهي تعدیل ساختاري، آزادي اقتصادي یا سرمایهداري لیبرال است.»<br />
این را میتوان از تأکید<br />
برنامهي تعدیل ساختاري بر اتکا به نیروهاي بازار به منظور مقرراتزدایی، آموزهي<br />
خصوصیسازي بنگاههاي بخش عمومی، آزادسازي و توجه بسیار زیاد به بخش خصوصی دریافت.<br />
4 Post-Washington Consensus<br />
5 Bad onimode
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 21<br />
7<br />
6<br />
«گاي استندینگ» و «ویکتورتوکمن» نیز تصریح میکنند که برنامههاي تعدیل ساختاري از نقطه نظر مبانی<br />
فکري بر تحکیم و تحقق اقتصاد بازار استوارند<br />
.(Standing: 1991:6)<br />
به علاوه درچارچوب رویکرد نوکلاسیکی برنامهي تعدیل،که در نولیبرالیسم معاصر نیز اعمال میشود، فرض بر<br />
آن است که رشد اقتصادي در مرحلهي نخست اهمیت و اولویت قرار دارد و با پیگیري همه جانبهي آن میتوان<br />
رفاه را به حداکثر رساند.<br />
ساز و کارهاي ادعایی این رویکرد<br />
8<br />
«رخنه به پایین» بوده و حاکی از فرض فراگیر بودن آثار رشد اقتصادي است.<br />
این رویکرد مدعی است مزیتهاي آثار توزیعی و دیگر آثار و مزایاي دخالت دولت کمتر از خالص زیانهاي است<br />
که بابت از دست رفتن کارایی به اعتبار دخالت دولت حاصل میشود.<br />
بهعلاوه، فرض برآنست که بهترین راه دستیابی به رشد سریع، واگذاري تصمیمات اقتصادي برعهدهي افراد و<br />
نهادهاي خصوصی است که با یکدیگر در حال رقابت هستند. بالاخره چنین فرض میشود که اعمال مقررات و<br />
دخالتهاي دولت به ویژه در بازارهاي سرمایه و نیروي کار و همچنین کالاهاي قابل تجارت مانع میشود که<br />
افراد و بنگاهها سود بخشترین راههاي سرمایهگذاري را انتخاب کنند و به این ترتیب موجب سوء تخصیص منابع<br />
میشوند<br />
.(Hamilton, 1990)<br />
برنامهي تعدیل ساختاري داراي دو استراتژي مهم است:<br />
یکی اتکا به نیروهاي بازار در عرصههاي داخلی و<br />
بینالمللی و دیگري تأکید بر بخش خصوصی به عنوان موتور توسعه یا تعدیل ساختاري.<br />
به طور مشخص<br />
13<br />
مورد از مهمترین سیاستهاي اجرایی برنامه تعدیل ساختاري به شرح ذیل است:<br />
کاهش نفش دولت.<br />
کاهش ارزش پول ملی.<br />
آزادسازي تجارت به خصوص رفع کلیه کنترلهاي اعمال شده بر واردات.<br />
خصوصیسازي بنگاهها و فروش شرکتها.<br />
حذف یارانهها.<br />
بازپرداخت سریع بدهیهاي خارجی.<br />
کاهش کارگران وکارمندان ازطریق اخراجهاي داوطلبانه یا اجباري.<br />
افزایش نرخ بهره.<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
-4<br />
-5<br />
-6<br />
-7<br />
-8<br />
6 Guy Standing<br />
7 Victor Tokman<br />
8 Trikle-down
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 22<br />
-9<br />
مساعدت دولت درزمینه صادرات به ویژه موادخام، تولیدات اولیه و صادرات سنتی.<br />
10- فعال کردن صرافیها به منظورعملی کردن سیستم ارز شناور.<br />
11- آزادي ورود و خروج سرمایه (واگذاري امتیازات به انحصارات وشرکتهاي چندملیتی، استقراض و...)<br />
12- کاهش مؤثر بودجه دولت و اعمال سیاستهاي انقباضی.<br />
13- انجام اصلاحات نهادي مانند بازنگري در نظام مالیاتی (مومنی،115:1386).<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
در توضیح سیاستهاي فوق الذکر موارد زیر را میتوان عنوان کرد:<br />
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول با هدف کاستن از هزینههاي دولت و تسهیل زمینه براي فعالیت<br />
بخش خصوصی، حذف و کاهش یارانهها را جزو اصول برنامههاي اساسی برنامههاي تعدیل قرار دادهاند.<br />
در برنامههاي تعدیل به کشور مجري توصیه میشود ارزش پول خود را به طور رسمی کاهش دهند. در<br />
دفاع از این سیاست استدلال میشود اگر قیمت ارزهاي خارجی نسبت به پول ملی افزایش یابد ازسویی<br />
قیمت کالاهاي وارداتی گرانتر میشود و با افزایش یافتن قیمت کالاهاي صادراتی، انگیزه براي صادرات<br />
و تولیدکالاهاي وارداتی در داخل بیشتر میشود<br />
.<br />
طبق برنامهي تعدیل، براي مبارزه با بوروکراسی و نیز افزایش کارایی از طریق واگذاري سازمانها و<br />
کارخانههاي دولتی به بخش خصوصی، دولت ملزم میشود پیش ازخصوصیسازي از نیروهاي شاغل در<br />
بخش دولتی بکاهد. در نتیجه، این نیروها بدون پرداخت مستمري محدود بیکاري و هرگونه اقدام<br />
حمایتی لازم دیگر به خیل بیکاران جامعه میپیوندند.<br />
از دید صندوق بینالمللی پول، کلید موفقیت اقتصادي در بالابردن صادرات است و کشورهاي مجري<br />
تعدیل باید با توجه به مزیت نسبی خود که رکن و سرچشمهي آن نیروي کار ارزان و فراوان است، با<br />
افزایش صادرات، درآمد ارزي قابل توجهی به دست آورند.<br />
خصوصیسازي در برنامه تعدیل مبتنی برسه فرض است: نخست اینکه رشد اقتصادي در اولویت قرار<br />
دارد و با پیگیري همه جانبهي آن میتوان رفاه را به حداکثر رساند و فقر و نابرابري را کاهش داد؛ دوم<br />
آنکه بهترین راه دستیابی به رشد سریع، واگذاري تصمیمات اقتصادي به افراد یا نهادهاي خصوصی<br />
است که با یکدیگر رقابت میکنند؛ و سوم آنکه مقررات و مداخلات دولت مانع ازآن میشود که افراد و<br />
بنگاهها سود بخشترین راههاي سرمایهگذاري را انتخاب نمایند و بدینسان موجب تخصیص نامناسب<br />
منابع میگردند.
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 23<br />
از دیگر اصول برنامههاي تعدیل، آماده کردن فضاي سیاسی، اقتصادي و حقوقی براي سرمایهگذاران<br />
خارجی است که در عمل بخش مهمی از آنها را شرکتهاي چندملیتی تشکیل میدهند که در سایهي<br />
خصوصیسازي پا به میدان میگذارند و با خرید مؤسسات و شرکتهاي تولیدي کارآمد به قیمت نازل با<br />
ایجاد رشتههاي جدید فعالیتهاي اقتصادي خود را آغاز میکنند.<br />
یکی از علل اصلی فعالتر شدن صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، حل بحران بدهیهاي کشورهاي<br />
جهان سوم بود. پس از اعلام ناتوانی چند کشور جهان سوم از باز پرداخت اصل و بهره بدهیهاي خود و<br />
وضع نامساعد سایر وام گیرندگان، این دو سازمان پذیرفتندکه مبالغی براي ایفاي تعهدات در اختیار این<br />
کشورها قرار دهند. هر چند این مسئله موجب حل موقت بحران بدهیها شد اما جهان سوم با مشکل<br />
جدیدي مواجه شد. زیرا این دو نهاد مانند هرنهاد مالی دیگر خواهان پس گرفتن اصل و فرع وامها<br />
بودند. از این رو کشورهاي کمتوسعهاي که داراي این نوع بدهیها بودند براي کاهش دادن هزینههاي<br />
خود به منظور بازپرداخت این دیون ملزم به اجراي برنامههاي صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی<br />
میشوند.<br />
-<br />
-<br />
برنامهي تعدیل ساختاري به یک اعتبار، به صورت پراکنده از سالهاي دههي<br />
سال<br />
1960<br />
کشورها اجرا شده است. اما به اعتبار دیگري، سابقهي تاریخی آن به طور مشخص به سال<br />
تا1980 در گروهی از<br />
1982<br />
به بعد بر<br />
میگردد، که وظایف جدیدي از جمله حل و فصل بدهیها، برعهدهي صندوق بینالمللی پول گذاشته شد. از<br />
1985<br />
بانک جهانی نیز به این منظومه پیوست و سپس کارهایی بین آنها تقسیم شد. چارچوب نظري<br />
برنامه، رویکرد نوکلاسیکی در اقتصاد است. راهبرد پیشنهادي این رویکرد، اتکا به نیروهاي بازار است. اعتقاد<br />
حاکم براین رویکرد این است که سیستم بازار یک سیستم خودسامان است و خود به خود در مقابل تغییرات<br />
واکنش مناسب نشان میدهد (مؤمنی،<br />
.(113:1386<br />
کوشش این سیاستها برآن است که نشان دهد اگر روشهاي سرمایهگذاري و تجارت آزاد با حذف موانع گمرکی<br />
و حذف سیاستهاي بازدارندهي مالیاتی و سیاستهاي عدم حمایت از دستمزدها و عدم حمایت از منافع رفاهی<br />
و فرهنگی عمومی و حذف سیاست و عدالت اجتماعی همراه باشد بلندمدت و کارآمدکردن سرمایهگذاريها و<br />
افزایش سطح اشتغال و بالاخره رشد و رونق فراهم می شود (رئیس دانا ،82:1382).
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 24<br />
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران<br />
ایران نیز همچون بسیاري از کشورهاي کمتوسعهي دیگر در دورهاي برنامههاي تعدیل ساختاري را در اولویت<br />
سیاستهاي اقتصادي خود قرار داده است. سالهاي پس از انقلاب را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخستین<br />
دوره سالهاي هیجان و تب انقلابی، و در جستجوي اتوپیاي اسلامی است. این دوره با انقلاب 1357 شروع شد و<br />
زمانی پایان گرفت که فشار ناکارآمديهاي سیاستهاي اقتصادي پوپولیستی دولتگرا و هزینههاي مالی جنگ<br />
با عراق، زیر تحریم اقتصادي بینالمللی، و افت شدید در بازار جهانی نفت، اقتصاد ایران را به چنان وضع وخیمی<br />
رساند که نهایتاً در<br />
1367<br />
پروژهي انقلابی منسوخ اعلام شد. آنگاه جست و جو در پی اتوپیاي اسلامی، و ادعاي<br />
استقرار حاکمیت مستضعفان نیز آرام آرام منتفی شد. قطعنامهي آتش بس سازمان ملل پذیرفتهشد و مخاصمات<br />
با عراق پایان یافت (بهداد و نعمانی،<br />
.(27:1387
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 25<br />
– پول<br />
این دههي آشوب اجتماعی و دههي اغتشاشها و بحرانِ اقتصادي را می توان دههي اقتصاد اسلامی نامید. با<br />
درگذشت آیتاالله خمینی دومین دورهي پساانقلابی آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. این دورهي سمتگیري<br />
دولت و سیاستهاي آن به سوي بازسازي اقتصادي، و احیا و تحکیم مناسبات و نهادهاي اقتصادي سرمایهداري<br />
است. این دوره سالهاي دنبالگیري سیاست لیبرالیسم اقتصادي مطابق نسخههاي صندوق بینالمللی پول و<br />
بانک جهانی است (همان).<br />
«سهراب بهداد» و «فرهاد نعمانی»، این دو دوره را به ترتیب دورههاي «درونتابی اقتصادي» و «برونتابی<br />
اقتصادي» مینامند. دورهي دوم سرآغاز فرایند برونتابی ساختار اقتصاد ایران است، روندي که به کندي و با<br />
مشقت جریان دارد و دگردیسی سیاسی حمهوري اسلامی را از دولتی پوپولیستی- انقلابی، با ادعاي پايبندي به<br />
استقرار حاکمیت مستضعفان، به دولتی سرمایهداري، همچون بسیاري دیگر، در پی دارد.<br />
این دوره دولت براي جذب سرمایهي خارجی مجبور بود پايبندي خود را به بازسازي نهادهاي بازار و تشویق<br />
اقتصاد بازار آزاد نشان دهد. پیگیري نمادین این حرکت استقبال دولت ایران از هیئت اعزامی صندوق بینالملی<br />
از انقلاب<br />
بانک جهانی در تهران در<br />
1369<br />
1357<br />
بود. این نخستین هیئت اعزامی این دو نهاد مالی بینالمللی به ایران بعد<br />
بود. این ملاقات ظاهراً ثمر بخش بود. گزارش کوتاه این هیئت اعزامی در<br />
IMF Survey<br />
30<br />
مورخ<br />
ژوئیه 1990، تحت عنوان «جمهوري اسلامی ایران در پی تغییرات نهادي و ساختاري است» منتشر شد. در<br />
این گزارش آمده است که مقامات ایرانی «عزم خود را براي حرکت به سوي تعدیل همه جانبهي اقتصادي کلان<br />
کشور، فراهم آوردن نقشی قويتر براي بخش خصوصی و حذف تدریجی قید و بندهاي اقتصادي ابراز کردند.»<br />
این شروع حرکت به سوي لیبرالیسم اقتصادي در ایران پساانقلابی، و آغاز فرایند «برون تابی» بود (همان:<br />
.(89<br />
در همین زمینه در اواسط دههي هفتاد (شمسی) مسئولان حکومتی به سازمان تجارت جهانی درخواستی دادند<br />
و چون از تبعات داخلی آن نگران بودند، این درخواست به صورت محرمانه فرستاده شد (ثقفی، 26:1386؛ به<br />
نقل از روزنامه شرق<br />
.(83/6/4<br />
بنابراین زندگی اقتصادي درایران بعد از جنگ به طرزي گسترده در معرض تهاجم پروژهي بازاريکردن جامعه<br />
قرار گرفت، به دست دولت اما به سرکردگی فکري اقتصاددانان نولیبرال. دولت کوشید منطق بازار را بیش از<br />
پیش بر زندگی اقتصادي حاکم گرداند و قلمروهاي هر چه گسترده تري از زندگی اقتصادي را کالایی کند<br />
(مالجو،<br />
.(30:1386<br />
اجراي سیاستهاي تعدیل ساختاري سالهاي پایانی دههي<br />
60 شمسی<br />
را میتوان سرآغاز عملی چنین رویکردي<br />
دانست. ایران به عنوان یک کشور جهان سومی که جزو کشورهاي کمتوسعه است طی یک وقفهي تقریباً ده ساله<br />
نسبت به موج اول کشورهاي اجراکنندهي برنامهي تعدیل ساختاري به گروه اجراکنندگان این طرح پیوست. اکثر
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 26<br />
کشورهاي اجراکنندهي طرح تعدیل ساختاري در موج اول، به علت افزایش غیرمتعارف بدهیهاي خارجی خود،<br />
با اجبار نهادهاي جهانی و گاهی با اکراه این دسته از برنامهها را اجرا کردند، اما ایران جزو معدود کشورهایی<br />
است که زمانی اجراي این دسته از برنامهها را شروع کرد که بدهیهاي خارجیاش نزدیک به صفر بود (مؤمنی،<br />
.(9:1386<br />
تحلیل برنامههاي توسعهي اقتصادي و اجتماعی به ویژه اول و دوم توسعه کشور نشان میدهد که برنامه اول با<br />
تأثیر از رویکرد تعدیل تدوین شد. فرایند تثبیت اقتصادي که از اقدامات و عناصر اصلی تعدیل اقتصادي است،<br />
در برنامه دوم نهادینه شد. محتواي قانونی برنامه و اظهارات رسمی طراحان برنامه اول و دوم توسعه نشان<br />
میدهد که رویکرد تعدیل، سهم بالایی درتدوین این برنامهها داشتهاست. بر این اساس مستندات قانونی برنامهها<br />
نشان میدهد که در برنامه اول حداقل<br />
بیش از<br />
4<br />
تبصره به اصلاح نظام تجاري، حداقل<br />
8<br />
12<br />
تبصره در برنامه اول و دوم به کاهش تصدي دولت و کسر بودجه، بیش از<br />
6<br />
تبصره به اصلاح نظام مالیاتی؛<br />
تبصره به اصلاح نظام<br />
بانکی و کنترل حجم نقدینگی و بیش از10 تبصره و ماده به اصلاح نظام قیمتها، حذف و کاهش یارانهها و<br />
4 حداقل<br />
شده است (احمدي،<br />
تبصره پیرامون اصلاح تراز مالی بنگاهها و بیش از<br />
6<br />
.(218:1384<br />
تبصره و ماده پیرامون سیاستهاي ارزي لحاظ<br />
هر یک از عناصر فوق و سیاستهاي مدون درقالب آنها، در راستاي چارچوب سیاستهاي پیشنهادي تعدیل بر<br />
مبناي توصیهها و تجویزهاي صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است. علاوه بر مواد قانونی و مستندات، اشاره<br />
شده مسئولان وقت نظام برنامهریزي کشور بهویژه سازمان مدیریت و برنامه ریزي الهام از تعدیل متعارف را مورد<br />
تأکید قرار دادهاند. (همان)<br />
اما در سالهاي پس از جنگ و در دوران اجراي سیاستهاي تعدیل ساختاري درایران دو نقطهي عطف<br />
درسالهاي<br />
1384 و 1374<br />
مشاهده میشود (مومنی،<br />
(19:1386<br />
هرکدام از دو مقطع تاریخی<br />
پایانبخش یک دورهي متمایز جنبش بازاريکردن جامعه بود. در دورهي اول که سال<br />
1384 و 1374<br />
1374<br />
به پایان رسید<br />
اولین برنامه توسعهي اقتصادي بعد از جنگ با رویکردي بازارگرایانه به اجرا گذاشته شد و دومین برنامه توسعه<br />
نیز راهبرد بازارگرایانهي خود را خیلی سریع به تعلیق درآورد (مالجو،<br />
.(32:1386<br />
سیاستگذاريهاي اقتصادي در دورهي اول عمدتاً تحت تأثیر اندیشههاي بازارگرایان تندرو بود اما در دورهي دوم<br />
عمدتاً متاثر از افکار بازارگرایان میانهرو. بازارگرایان تندرو معتقد بودندکه گسترش سازوکار بازار به قلمروهاي<br />
هرچه بیشتري از زندگی اقتصادي هم به رشد اقتصادي میانجامد و هم در دراز مدت به توزیع بهتر درآمدها.<br />
اما بازارگرایان میانهرو معتقدند گسترش سازوکار بازار به قلمروهاي گوناگون فقط هنگامی به ثمر خواهد نشست<br />
که پیشتر نهادهاي لازمهي نظام بازار فراهم آمده باشد. این دو دسته از اقتصاددانان که به ترتیب دردورهي اول و
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 27<br />
دورهي دوم عمدتا ًدست بالا را داشتند هم به لحاظ ایدئولوژي با یکدیگر همسو هستند و هم به لحاظ متدولوژي.<br />
وجه افتراقشان عمدتاً در ابزارها است نه در هدفها. هر دو گروه به جنبش بازاريکردن جامعه متعهد بودند اما<br />
سیاستهاي متفاوتی را دنبال میکردند (مالجو،<br />
.(32:1386<br />
موج اول «جهانیسازي» در ایران که پس از پایان جنگ با عراق شروع شده بود، به علت مشکلاتی که در روابط<br />
ایران و غرب وجود داشت فروکش کرد و با شروع دورهي اصلاحات موج دوم «جهانیسازي» شروع شد. موج دوم<br />
با تلاش براي اتمام طرحها نیمه تمام و حرکت جدي جهت پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی پیشبرد<br />
توصیههاي بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول صورت گرفت (ثقفی،<br />
.(26:1386<br />
از این رو پس از اتمام برنامههاي اول و دوم توسعه، یکی از بارزترین نمادهاي برنامهي سوم، جهتگیري آن در<br />
قالب برنامههاي تعدیل ساختاري و آزادسازي بود (دادگر،<br />
.(56:1378<br />
در برنامهي سوم توسعهي کشور روند<br />
خصوصیسازي بسیار سریعتر، گستردهتر و فراگیرتر از حد انتظار پیشبینی شده بود (بهکیش،<br />
این دوره و در تاریخ<br />
.(124:1384<br />
10<br />
روند اجراي این توصیهها در سال گذشته<br />
در<br />
مهر 1381 صندوق بینالمللی پول گزارش داد که توصیههایی را به ایران ارائه داده و از<br />
(1380)<br />
ابراز رضایت شده بود. در این گزارش آمده است:<br />
به مقامات ایران توصیه میشود که برنامهي اصلاح اقتصادي ایران را در چارچوب قانون پنج سالهي سوم<br />
با شدت ادامه دهند.<br />
صندوق واکنش مطلوب سرمایهگذاران را در خرید اوراق قرضهي یورو مشاهده کرد. (به همین خاطر)<br />
ایران را در مسیر اصلاح اقتصادي و بازارهاي مالی جهانی در نظر میگیرند.<br />
صندوق مشاهده کرد که نگهداري ثبات اقتصادي کلان براي موفقیت اصلاحات اقتصادي ضروري است<br />
(ثقفی،<br />
(26:1386<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
بنابراین در دورهي دوم که سال<br />
1384<br />
به پایان رسید، ابتدا سومین برنامهي توسعه اقتصادي با تأسی از<br />
درسهاي دورهي قبلی به اجرا درآمد و سپس در سال پایانی دوره نیز جهتگیريهاي اقتصادي برنامه چهارم در<br />
دستورکار قرارگرفت اما سرانجام با شروع حاکمیت دولت نهم تا حد زیادي ازدستورکار خارج شد (مالجو،<br />
.(32:1386<br />
به نظر میرسد با شروع کار دولت نهم درسال<br />
1384<br />
دورهي جدیدي در تاریخ نظام جمهوري اسلامی شروع<br />
شده باشد. محمود احمدي نژاد در شرایطی به پیروزي در نهمین انتخابات ریاست جمهوري دست یافت که<br />
سال از اتخاذ و اجراي سیاستهاي بازارگرایانه در اقتصاد ایران میگذشت.<br />
16
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 28<br />
انتخاب محمود احمدينژاد به ریاست جمهوري ایران در تیر 1384، فرایند برونتابی اقتصاد ایران را پیچیده<br />
کرده است. احمدي نژاد با فراخوان نیروهاي «بسیجی» و سپاه پاسداران و نیز با ارائهي برنامهاي پوپولیستی براي<br />
جلب آنان که در جریان پیشبرد سیاست لیبرالیسم اقتصادي متضرر شده بودند بر سر قدرت آمد. رقیب او در<br />
دور دوم انتخابات ریاست جمهوري هاشمی رفسنجانی بود که علمدار و پایهگذار سیاست لیبرالیسم اقتصادي<br />
بودهاست (بهداد و نعمانی،<br />
.(107:1387<br />
با وجود این در مورد جهتگیريهاي اقتصادي دولتهاي نهم و در ادامه<br />
آن در دولت دهم نظرات مختلف وگاه متضادي وجود دارد.<br />
در میان نظریاتی که به بررسی سیاستهاي دولتهاي نهم و دهم میپردازند طیفی از نظریات راست و چپ<br />
وجود دارد. حامیان سیاستهاي اقتصادي دولت، سیاستهاي آن را واکنشی به عملکرد بازارگرایانهي دولتهاي<br />
قبلی و جهتگیرياي در راستاي برقراري بیشتر عدالت اجتماعی و توجه مضاعف به اقشار مستضعف و محروم<br />
جامعه میدانند. این جهتگیريها را در مقالات، گفتگوها و همچنین سخنرانیها و سفرهاي استانی هیئت دولت<br />
به وضوح میتوان مشاهده کرد. با وجود این منتقدان سیاستهاي اقتصادي دولتهاي نهم و دهم ضمن بیان<br />
شباهتهاي این سیاستها با برنامههاي سازمانهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به نقد این<br />
سیاستها میپردازند.<br />
«فردین یزدانی»، ضمن اشاره به تطابق اهداف اقتصادي دو دولت اخیر با مفاد سیاستهاي «اجماع واشنگتن»<br />
معتقداست: «درایران گرایش به اجماع واشنگتن ازسال هاي دههي<br />
1371<br />
به بعد تقویت شد و بسیاري از<br />
اقتصاددانان سعی کردند که با الهامگیري از این اصول، برنامههاي توسعه را در این مسیر سوق دهند. در همان<br />
زمان بسیاري از اقتصاددانان منتقد این گونه استدلال میکردند که طرح و پیگیري اجراي بسیاري از این<br />
سیاستها در کشورهایی با شرایط ایران عملاً منجر به وخامت هر چه بیشتر شرایط اقتصادي و سیاسی کشور<br />
خواهد شد. اکنون پس از گذشت نزدیک به دو دهه به نظر میرسد که سیاستگذاران اقتصادي در چند سال<br />
اخیر به شدت پیگیر اجرایی کردن هر چه سریعتر مفاد این اجماع هستند» (یزدانی،<br />
.(1388<br />
«حسن سبحانی» عضو کمیسیون برنامه و بودجهي مجلس هفتم نیز سیاستهاي دولت نهم را در راستاي اجراي<br />
اصول «اجماع واشنگتن» تلقی میکند. وي در همایش بررسی سیاستهاي اصل<br />
44<br />
قانون اساسی گفت:<br />
«سیاستهاي برنامه چهارم که بر اساس اجماع واشنگتنی تدوین شده به دولت نهم ارث رسیده است.» (صادقی<br />
بروجنی، به نقل از روزنامه کیهان،<br />
.(87/3/7<br />
«فریبرز رئیسدانا» با اشاره به سیاستهایی همچون توزیع سهام عدالت وتوجه ویژه به اقشار پایین جامعه که به<br />
کرات از سوي دولتهاي نهم و دهم شنیده میشود، باور دارد علی رغم وجههي چپ و عدالت محور و طرفدار<br />
اقتصاد مردمگرا بودن که این دولتها براي خود ساختهاند، با اتخاذ سیاستهایی چون حذف یارانهها،
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 29<br />
خصوصیسازي (به اعتقاد رئیسدانا «اختصاصی سازي» واژه مناسبتري براي این نوع خصوصیسازيها است)،<br />
کالاییکردن خدمات اجتماعی و تخصیص منابع به گروهها و طبقات ویژهي وابسته به دولت، دولتهاي نهم و<br />
دهم را میتوان «راستگراترین دولتها» در ایران دانست.<br />
رئیسدانا همچنین معتقد است: «حاصل جمعی کارهاي چپروانهي دولت بیش از<br />
براي کارهاي راست روانهاش هزینه میکند.<br />
5<br />
درصدکل منابعی نیست که<br />
و کلیت سیاستهاي اقتصادي این دولتها را میتوان در امتداد<br />
سیاستهاي نولیبرالی و بازارگرایانهي دولتهاي پیش ازآن بررسی کرد، سیاستهایی که در دولت سازندگی با<br />
رشد بیشتر و در دولت اصلاحات ملایم تر و با ملاحظه آثار مخرب آن دنبال شدند» (رئیسدانا،<br />
دولت<br />
.(1388<br />
«احمد سیف» نیز اعتقاد دارد اگر چه در ظاهر اینگونه به نظر نمیرسد، اما علیرغم وجود اختلافاتی در برنامهها<br />
و سیاستهاي اقتصادي دولتهاي پس از جنگ، جهتگیري کلّی این دولتها یکسان بوده است و انتقادات<br />
نهم به سیاستهاي اقتصادي دولتهاي پیشین، به جاي اتخاذ رویکرد دیگري در برنامههاي اقتصادي،<br />
انتقاد به میانهروي و عدم «تعجیل» در دنبال کردن سیاستهاي به اصطلاح<br />
نولیبرالی تعدیل ساختاري-<br />
تشکیل دادهاند.<br />
»<br />
اجماع واشنگتن»<br />
سیاستهاي -<br />
بوده است و این سیاستها گوهر اصلی سیاستهاي اقتصادي دولتهاي نهم را<br />
به باور وي بر طبق این سیاستها قیمتها «دلاري» میشوند ولی مزدها و درآمد اکثریت مردم به همان واحد<br />
پول ملّی و بومی باقی میماند که این پدیده موجب بروز مشکلات اقتصادي-<br />
غیرقانونی (قاچاق، فحشا) و چند شغل شدن اقشار کم درآمد خواهد شد (سیف:<br />
سیف در کتاب<br />
«نولیبرالیسم ایرانی»<br />
با طرح<br />
«هدفمندسازي یارانهها»<br />
اجتماعیاي چون رواج کارهاي<br />
.(16-19:1388<br />
هم به دلایل اصولی و هم با توجه به<br />
مختصات اقتصاد و سیاست در ایران امروز مخالف است. به نظر او سپردن توزیع فرآوردهها و تخصیص منابع در<br />
اقتصاد به دست نیروهاي بازار، نیازمند پیش زمینههاي ساختاري<br />
نپذیرفته است.<br />
«محمدمالجو»<br />
دیگري است که هیچ یک از آنها انجام<br />
یکی از اقتصاددانان مستقل، ضمن رد هر دو رویکرد فوق الذکر که سیاستهاي اقتصادي<br />
دولتهاي نهم و دهم را درچارچوب اهداف عدالت محور یا اهداف نولیبرالی و بازارمحورانه مورد بررسی قرار<br />
میدهند، معتقد است مفاهیم سنتی دولت چپ گرا و دولت راستگرا براي توضیح دولت نهم کفایت نمیکند. به<br />
بیان وي اگر طیفی را در نظر بگیریم که دریک سر آن<br />
دیگرش نیز<br />
9<br />
«نظام اقتصادي حک شده درجامعه» قرار دارد و در سر<br />
10<br />
«نظام اقتصادي فک شده ازجامعه» جاي گرفتهاست، در این صورت میتوان گفت نظام اقتصادي<br />
9 Embedded Economy<br />
10 Disemedded Economy
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 30<br />
ایران درسالهاي پس از جنگ هرچه بیشتر از سویهي اقتصاد حک شده دورتر شده و به سویهي اقتصاد فکشده<br />
نزدیکتر شده است.<br />
«نظام اقتصادي حک شده عبارتست از نظامی که درآن مناسبات معیشتی و اقتصادي انسانها به تمامی تحت<br />
تأثیر نهادهاي غیراقتصادي شکل میگیرد. در عوض، نظام اقتصادي فک شده عبارت از «نظامی است که در آن<br />
معیشت انسانها را نهادهایی سروشکل می دهند که با انگیزههاي اقتصادي به کار میافتند و تحت تسلط<br />
قوانینی مشخصاً اقتصادي قرار دارند.»<br />
(مالجو :1386، .(20-21<br />
مالجو معتقد است گرایش نوظهور در شکلدهی به نظام اقتصادي در دورهي دولت نهم عبارتست از «حک<br />
شدگی اقتصاد در سیاست» یعنی حرکت به سمت نوعی نظام اقتصادي که در آن مناسبات معیشتی و اقتصادي<br />
انسانها به تمامی تحت تأثیر الزامات و ملاحظات سیاسی حاکمان شکل میگیرد و زیر نگین منطق سیاسی<br />
تعیین میشود (همان<br />
.(28:<br />
در چارچوب حرکت به سوي نظام اقتصادي حک شده در سیاست به نظر میرسد دستور کار دولت نهم عبارتست<br />
از بسیج منابع مالی و انسانی براي تدارك زمینههاي تحقق اهداف تعیین شده در قلمروهاي گوناگون سیاسی و<br />
اجتماعی و فرهنگی. این دستور کار که بر تبعیت از منطق سیاسی متکی است گاه پیروي از برنامههاي مصوب<br />
دولتهاي قبلی را میطلبد و گاه عدول از آن برنامهها را و گاه گرایش به سیاستهاي اقتصادي راستگرایانه را<br />
اقتضا میکند و گاه مبادرت به سیاستهاي چپگرایانه را (همان). بنابراین به نظر محمد مالجو نه منطق<br />
اقتصادي یا منطق اجتماعی بلکه منطق سیاسی است که بر سیاستگذاريهاي دولت فعلی در زندگی اقتصادي<br />
حاکمیت میکند (مالجو،<br />
.(1388<br />
«محسن رنانی» نیز با اشاره به «طرح تحول اقتصادي» که در دولت دولت نهم مطرح شد، در این باره معتقد<br />
است: «طرح تحول اقتصادي دنباله و مکمل طرح «تعدیل اقتصادي» است که در دولت هشت سالهي ریاست<br />
جمهوري هاشمی رفسنجانی آغاز شد و در میانه راه متوقف شد» (رنانی،<br />
.(1388<br />
وي تصریح میکند :«طرح<br />
تعدیل اقتصادي دولت سازندگی در با ثباتترین وضعیت اقتصادي ایران پس از انقلاب اسلامی اجرا شده و با این<br />
حال پس از چند سال متوقف شد و اکنون این طرح قرار است در بیثبات ترین وضعیت اقتصادي ایران پس از<br />
انقلاب اجرا شود.» (همان).<br />
جمع بندي نظرات مختلف اقتصاددانان و کارشناسان مستقل دربارهي سیاستهاي اقتصادي دولتهاي نهم و<br />
دهم نشان میدهد که این سیاستها در اساس با سیاستهاي دولتهاي پیشین خود متفاوت نیست و همچون<br />
آنها برنامهها و افقهاي سارمانهاي مالی و نولیبرالی جهان را دنبال میکند. در همین زمینه به مناسبات<br />
دولتهاي مذکور با صندوق بینالمللی پول میتوان اشاره کرد.
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 31<br />
1385 سال<br />
و یک سال پس از به قدرت رسیدن دولت نهم، هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول در راستاي<br />
اصول این صندوق، سفري به ایران داشت که طی آن گزارشی را در مورد اقتصاد ایران تهیه کرد.<br />
در این سفر<br />
صندوق بینالمللی پول از دولت ایران خواستار اتخاذ سیاستهایی در جهت آزادسازي و «برونتابی» بیشتر شد.<br />
هیات اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد: «اگرچه انجام اصلاحات ساختاري در ماه هاي اول دولت<br />
احمدينژاد کند شد، اما اخیراً<br />
(1385)<br />
شدهاست. این برنامه مربوط به اصلاح اصل<br />
44<br />
هاي دولتی تا ده سال آینده، به بخش خصوصی واگذار میشود»<br />
ابتکار<br />
.(1385/12/17<br />
برنامهي گستردهاي براي خصوصیسازي در ایران به اجرا گذاشته<br />
قانون اساسی ایران است که بر اساس آن، هشتاد درصد شرکت<br />
(صادقی بروجنی،<br />
1388، به نقل از روزنامه<br />
در همگامی با طرح هدفمندکردن یارانهها، صندوق بینالمللی پول نیز با پشتیبانی از این برنامه، آن را براي<br />
اقتصاد ایران<br />
«مفید»<br />
خواند و به نفع بازار جهانی نفت دانست.<br />
11<br />
«دومینیگ گلیوم»<br />
و<br />
12<br />
«رومان زیتک»<br />
دو<br />
اقتصاددان ارشد صندوق بینالمللی پول با حمایت از قانون هدفمندکردن یارانهها اعلام کردند که، این قانون<br />
اقتصاد ایران را متحول خواهد کرد و به نفع بازار جهانی نفت خواهد بود.<br />
بخش تحقیقات آنلاین صندوق<br />
بینالمللی مصاحبهاي را با دو تن از اقتصاددان ارشد این سازمان در مورد قانون هدفمندکردن یارانهها در ایران<br />
انجام داده است که طی آن این اقتصاددانان تأکید کردهاند که، اجراي قانون مزبور میتواند نحوهي کار اقتصاد<br />
ایران را تغییر دهد و بر انجام اصلاحات مشابه در دیگر کشورهاي مصرف کنندهي تأثیر بگذارد. این دو اقتصاددان<br />
پیش بینی کردند که، با حذف یارانههاي نفت و گاز تقاضا براي انرژي در ایران کاهش یابد و منابع بیشتري براي<br />
صادرات فراهم شود.<br />
به عقیدهي آنها اگر همه چیز بر اساس برنامه پیش برود استراژي ایران میتواند هدف<br />
دوگانهي ایجاد درآمد بیشتر براي کشور و مهار اسراف و استفاده افراط آمیز از انرژي در این کشور را محقق کند.<br />
آنها با بیان اینکه ایران هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیاست، اوضاع اقتصاد ایران را چنین توصیف کردند: «ایران<br />
با داشتن دیون خارجی اندك که کمتر از<br />
انرژِي از جمله هیدروکربوري است»<br />
همچنین<br />
یارانهها از تاریخ<br />
7<br />
تیم صندوق بین المللی پول به ریاست آقاي<br />
درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است داراي منابع قابل توجه<br />
.(Guillaume and Zytek, 2010)<br />
خرداد ماه 19 تا 7<br />
1390<br />
«دومینیک<br />
گیوم»<br />
پس از اجراي طرح هدفمندسازي<br />
از جمهوري اسلامی ایران بازدید کرد. این هیئت، مقامات ایران را به<br />
دلیل موفقیت زودهنگام در این طرح مورد تحسین قرار داد. به باور این هیئت، توزیع مجدد نقدي درآمدهاي<br />
11 Dominique Guillaume<br />
12 Roman Zytek
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 32<br />
حاصل از افزایش قیمتها در میان خانوارها، در کاهش نابرابري، بهبود استاندارهاي زندگی و پشتیبانی از تقاضاي<br />
داخلی در اقتصاد کشور موثر بوده است<br />
.(IMF, 2011)<br />
در گزارشی دیگر، صندوق بینالمللی پول در یک گزارش با اعلام خبر رشد<br />
3.2<br />
2011<br />
درصدي اقتصاد ایران در سال<br />
با نقض ارزیابیهاي اولیه خود، تحلیلگرانی را که پیش از این رونق اقتصادي پایینتري را براي این ایران<br />
پیش بینی کرده بودند، شگفتزده کرد. برخی تحلیلگران نیز گزارش جدید صندوق را غیرقابل قبول دانستهاند و<br />
استقلال این سازمان را زیر سوال برده و مدعی شدهاند که ایران در تنظیم این گزارش دخالت داشته است.<br />
در گزارشهاي منطقهاي ماه آوریل سال<br />
2011<br />
صندوق بینالمللی پول درباره خاورمیانه و آسیاي مرکزي، نرخ<br />
رشد اقتصادي ایران صفر درصد پیش بینی شده بود، ولی ایران با رد این گزارش، آن را سیاسی و عملکرد<br />
صندوق را زیر نفوذ غرب عنوان کرد و پس از آن نیز معاون وزیر اقتصاد جمهموري اسلامی اعلام کرد که IMF<br />
در برابر این انتقادها، گروهی از کارشناسان خود را براي بررسی این گزارش و اصلاح آن به ایران فرستاده است.<br />
اگر چه استدلال ابن کارشناسان مبتنی بر افزایش صادرات ایران از رهگذر اجراي هدفمندسازي یارانهها میباشد،<br />
اما با آزادسازي قیمتها و افزایش قیمت تولیدات داخلی، از طرفی با وارد شدن کالاهاي خارجی ارزانتر، توان<br />
رقابتی تولیدات داخلی کاهش پیدا میکند و از سویی دیگر موجب افزایش بیکاري، فقر و نابرابري بیشتر<br />
میگردد.<br />
بنابراین طی دو دههي اخیر، بر خلاف ادعاهاي مسئولان دولتی، سیاستهاي اقتصادي ایران نه تنها در تقابل و<br />
رویارویی با سیاستهاي نولیبرالیسم جهانی در قالب نهادهاي مالی جهانی چون صندوق بینالمللی پول نبوده<br />
است، بلکه پنهان و آشکار برنامههاي توصیه شدهي آنها را دنبال کردهاند. در دولتهاي پیشین این دنبالهروي،<br />
با ملاحظات آثار منفی این سیاستها و با احتیاط صورت میگرفت، اما در دولتهاي نهم و دهم، اجراي<br />
برنامههاي نولیبرالی اجماع واشنگتن در قالب «طرح تحول اقتصادي» و «هدفمندسازي یارانهها» در اولویت<br />
برنامههاي دولت قرار گرفته است. اتخاذ این سیاستها در شرابطی است که غالباً وقتی کشوري با بحرانهاي<br />
اقتصادي، تحریم و احتمال حملهي خارجی مواجه است، سیاستهاي دولت از سپردن مکانیزم اقتصادي به دست<br />
بازار و تجارت بر سر مایحتاج اولیهي مردم، به سمت برنامهریزي متمرکز دولتی براي مدیریت بحران تغییر جهت<br />
میدهد.
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 33<br />
منابع:<br />
-<br />
احمدي، علی محمد و نادر مهرگان<br />
اقتصادي، شماره 70<br />
.(1384)<br />
.<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
بهداد، سهراب و فرهاد نعمانی<br />
بهکیش، محمد مهدي<br />
ثقفی، علیرضا<br />
دادگر، یداالله<br />
رئیس دانا، فریبرز<br />
.(1387)<br />
.(1384)<br />
.(1386)<br />
.(1378)<br />
.(1385)<br />
---------------------<br />
.(1388) ---------------------<br />
تأثیر سیاستهاي تعدیل اقتصادي بر توزیع درآمد در ایران، مجله تحقیقات<br />
طبقه و کار در ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات آگاه.<br />
اقتصاد ایران در بستر جهانی شدن، چاپ سوم، تهران، نشر نی.<br />
ایران و جهانیسازي، ماهنامه راه آینده، سال دوم، شماره 7.<br />
نگاهی گذرا به برنامه سوم توسعه اجتماعی جمهوري اسلامی ایران، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 19.<br />
ربع قرن سرگذشت غم آلود خصوصی سازي، ماهنامه صنعت حمل ونقل، سال25، شماره261.<br />
(1386). سوسیالیسم وآزادي(مجموعه مقالات)، چاپ اول، تهران، نشردیگر.<br />
طرح هدفمندي یارانهها و و رابطه ي آن با مسایل اجتماعی روز ایران، گفتگوي فریبرز<br />
رئیسدانا و محمد مالجو، سایت اخبار روز، به نقل از کانون مدافعان حقوق کارگر،<br />
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=26790<br />
رنانی، محسن -<br />
ایران.<br />
.(1388)<br />
مناظره جمشید پژویان و محسن رنانی درباره هدفمندکردن یارانهها، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن<br />
http://www.iccim.ir/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=7372:1388-09-25-12-<br />
50-13&catid=374<br />
(1387)<br />
سیف، احمد -<br />
- صادقی بروجنی، خسرو<br />
تحلیلی البرز،<br />
پیش درآمدي بر اقتصاد سیاسی در دورهي<br />
«سازندگی»، فصلنامه سامان نو، شماره هفتم.<br />
http://www.saamaan-no.org<br />
.(1388)<br />
راه توسعه از مسیر فلاکت نمیگذرد (طرح تحول اقتصادي و و نولیبرالیزاسیون اقتصادي)، سایت<br />
http://alborznet.ir/Fa/ViewDetail.aspx?T=2&ID=231<br />
-<br />
-<br />
فاین، بن (1385). سرمایه اجتماعی و اقتصادسیاسی، ترجمهي م.ك سروریان، چاپ اول، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبري.<br />
کلاین، نائومی<br />
.(1389)<br />
تهران، نشر کتاب آمه.<br />
مالجو، محمد -<br />
.(1386)<br />
.(1388) -----------------<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه، ترجمهي مهرداد(خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي، چاپ اول،<br />
اقتصاد سیاسی ظهور دولت نهم، فصلنامه گفتگو، شماره 49.<br />
طرح هدفمندي یارانهها و و رابطه ي آن با مسایل اجتماعی روز ایران، گفتگوي فریبرز رئیس دانا و<br />
محمد مالجو، سایت اخبار روز، به نقل از کانون مدافعان حقوق کارگر،<br />
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayld=26760<br />
-<br />
-<br />
مؤمنی، فرشاد<br />
.(1386)<br />
نبوي، میر محمود و مهرداد (خلیل) شهابی<br />
اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاري، چاپ اول، تهران، انتشارات نقش و نگار.<br />
.(1385)<br />
میرمحمود نبوي و خلیل شهابی، چاپ اول، تهران، نشراختران.<br />
یادداشت مترجمان در کتاب «خاطرات یک جنایتکار اقتصادي،<br />
»، ترجمهي<br />
یزدانی، فردین -<br />
.(1388)<br />
هدفمندسازي یارانهها: نمادي از سیاستهاي نولیبرالی، سایت تحلیلی البرز،<br />
http://alborznet.ir/Fa/ViewDetail.aspx?T=2&ID=253
تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران 34<br />
- Guillaume, Dominique and Roman Zytek (2010), Iran to Cut Oil Subsidies in Energy Reform,<br />
interview with Guillaume and Zytek, IMF Survey online,<br />
http://www.imf.org/external/pubs/ft/survey/so/2010/int092810a.htm.<br />
- Hamilton, Clive (1989). The Irrelevance of Economic liberalization in the third World, world<br />
Development, Vol .17, No.10<br />
- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to Cosmopolitan<br />
Governance. Polity Press: Cambrige<br />
- IMF (2011). Statement by IMF Article IV Mission to the Islamic Republic of Iran,<br />
http://www.imf.org/external/np/sec/pr/2011/pr11228.htm<br />
- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, Harvard<br />
University, http://ksghome.harvard.edu.<br />
- Standing, Guy and Victor Tokman (1991), Towards Social Adjustment, Internation Labor<br />
office, Geneve.<br />
- Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,<br />
Institue for International Economies, www.iie.com
سه<br />
طرح تحول اقتصادي و نولیبرالیزاسیون؛<br />
راه «توسعه» از مسیرِ «فلاکت» نمیگذرد<br />
اشاره: «طرح تحول اقتصادي»،«هدفمندسازي یارانه ها»،<br />
«اصلاح الگوي مصرف» و<br />
عناوینی از این دست که در چند سال اخیر به کرّات از آنها در روزنامهها و<br />
میزگردها و برنامههاي تلویزیونی صحبت رفته است، در نهایت به تصویب مجلس<br />
رسید. نگاهی به تجربههايِ دو دههي اخیر در کشورهایی که این سیاستها را تحت<br />
عناوین دیگر انجام دادهاند، و حاصلی که اجراي این سیاستها در آن کشورها داشته<br />
است، در ارائه چشم انداري که در آستانهي آن هستیم سودمند خواهد بود. این<br />
مقاله سعی دارد ضمن بررسی اجمالی این تجارب و دست آورد اجراي این سیاست<br />
ها در مناطق دیگر جهان، به اقتصاد سیاسی دولت متولی اجراي این سیاستها نیز<br />
بپردازد.<br />
من نمیدونم بعد از مرگ<br />
در اینجا جا دارد از زحمات خانم دکتر اکرم پدرام نیا<br />
ویراستاري این مقاله را کشیدند، تقدیر و تشکّر کنم.<br />
آزادي به چه دردم میخوره،<br />
من نمیتونم شیکمِ امروزمو<br />
با نونِ فردا پر کنم.(1)<br />
******<br />
که زحمت
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 36<br />
گرچه فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ<br />
سرد و از پی آن فروپاشی نظام مدعی<br />
کمونیست به جهان دوقطبی «غرب-شرق»<br />
پایان داد، اما بر خلاف ادعاي کسانی که<br />
نویدبخش «پایان تاریخ» بودند، تاریخ برگ<br />
دیگري را ورق زد و قطبیتی دیگر را به<br />
رخمان کشید. قطبیتی که این بار با نام<br />
فریبندهي «جهانیشدن» سرنوشت ملتها را<br />
رقم میزند. دیواري که غرب را از شرق جدا<br />
کرد، اینبار، شمال و جنوب را دو روي سکهي توسعه قرار داد. دورویی که سمیر امین از آنها با نامهاي<br />
«توسعهي توسعه یافتگی» و «توسعهي توسعه نیافتگی» یاد میکند. در طلیعه چنین جهانی بود که «مرگ<br />
جامعه» اعلام شد و تنها راه رسیدن به خوشبختی تبعیت از احکام سازمانهاي جهانی بود؛ در این عصر جهانی،<br />
همه چیز باید تن به مناسبات «گردش آزاد» میداد. گردش آزاد سرمایه، تجارت آزاد، گردش آزاد اطلاعات و<br />
اما فقط کار انسانها بود که مشمول سختترین قوانین مهاجرت گشت!<br />
....<br />
واژهي «آزاد» تنها در پیوند با مناسبات سرمایه معنا شد و این «کار» انسانها بود که فقط «فروش»اش به این یا<br />
آن کارفرما «آزاد» بود، و نه «انسان» که باید در تأمین نیازهاي انسانیاش آزاد باشد. با پیشبرد روند «جهانی<br />
شدن» جامعه «مرد» و دولت هم «قرار شد» قربانی خواست سرمایه باشد، بدین ترتیب تعهدي در قبال «فرد»<br />
ندارد. از پیامدهاي دیگر جهانیسازي این است که «فقر» دیگر ریشه در ساختار مناسبات حاکم ندارد، بلکه<br />
پدیدهاي است که ریشه در توانایی افراد دارد و آنکس که کالاي قابل فروش مطلوبی ندارد در تلهي آن گرفتار<br />
است.<br />
امروز دیگر سیاست جهانی شدن را، که از آن در بیشتر مقالهها و کتابها و برنامههاي تلویزیونی به «دهکدهي<br />
جهانی» تعبیر میشود، مردم این دهکده، از هر نژاد و جنس و ملیت و هویتی که باشند، تعیین نمیکنند، بلکه<br />
سیاستمداران، سرمایهداران و نخبگان اقتصادياند که تعیین میکنند. این سرنوشت نه بهدست اقشار و<br />
طبقههاي زحمتکش و تولیدکنندههاي فراوردههاي مادي و معنوي جهان، که در ساختمانهاي مجلل و از پی<br />
گردهمآییهایی تعیین میشود که این اقشار حتا قادر نیستند به آن مکانها و این جمعشدنها نزدیک شوند،<br />
چه رسد به آنکه بخواهند نمایندهاي از اتحادیه یا صنفشان در این نشستها داشته باشند. باري، در این<br />
گردهمآییها است که تعیین میشود چه کشوري مواد خام استخراج کند، چه کشوري تکنولوژي تولید کند و
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 37<br />
ارائهي خدمات به عهدهي کدام کشور باشد.<br />
خدمات عمومیاش بکاهد.<br />
جوزف استیگلیتز، معاون ارشد بانک جهانی و برندهي نوبل اقتصاد در سال<br />
چنین مینویسد:<br />
کدام کشور به کشاورزي یارانه بدهد و کدام کشور از بودجهي<br />
2001<br />
در مورد فاجعهي جهانیسازي<br />
«خودتان را زارع فقیري فرض کنید که در آفریقا با مشقت غذاي روزانهتان را از زمینی که بر آن<br />
کشاورزي میکنید بهدست میآورید. با آنکه شما از گلوبالیزیشن چیزي نشنیدهاید، ولی اثرات<br />
آن دامان شما را گرفته است.<br />
پنبهاي را میفروشید که توسط کارگري در جزایر موریس به<br />
پیراهنی تبدیل میشود و طرح آنرا ایتالیائیها دادهاند و نهایتاً یک شیکپوش پاریسی آن را بر<br />
تن میکند.<br />
4 همه ساله<br />
قیمتی که شما پنبه خود را میفروشید فوق العاده پائین است.<br />
میلیارد دلار به<br />
52000<br />
پنبهکارش سوبسید میدهد.<br />
چرا؟ چون آمریکا<br />
مقدار سوبسیدي که دولت<br />
آمریکا به پنبهکاران میپردازد حتا از ارزش خود پنبه بیشتر است. حالا فکر میکنید بهتر است<br />
گاوي بخرید و از محل فروش شیر آن کمبود زندگیتان را تامین کنید ولی این نیز جواب<br />
نمیدهد. در آمریکا و اروپا به ازاي هر گاو روزانه<br />
2<br />
(2)<br />
دلار سوبسید پرداخت میکنند یعنی براي هر<br />
گاو حتا بیش از درآمد روزانهي شما و همسایههاي شما خرج میکنند. با خود می گوئید چقدر<br />
زندگی خوب بود اگر به اندازهاي که از گاوهاي اروپائی پذیرائی میشد از ما هم پذیرایی میشد.»<br />
پس از گذشت سه دهه در مییابیم که فرایند «جهانیشدن» که بهتر است «جهانیسازي» نامیده شود (چرا که<br />
«شدن»<br />
فرایندي خودبهخودي و<br />
«سازي»<br />
داراي فاعلی مشخص است)<br />
در بیشتر نقاط جهان به<br />
جز فقر،<br />
بیعدالتی، تخریب محیط زیست، طرد اجتماعی و افزایش شکاف طبقاتی نتیجهي دیگري در پی نداشته است، و<br />
این عوارض نه تنها دامن جهان توسعه نیافته و درحال توسعه را گرفته، که بسیاري از مردم جهان توسعهیافتهي<br />
صنعتی را هم گرفتار کرده است.<br />
به عنوان مثال به وضعیت چند دههي اخیر<br />
غیرمدیریتی (که<br />
آمریکا توجه کنیم.<br />
بین سالهاي<br />
1973 تا 1947<br />
80<br />
درصد از کارهاي آمریکائیها را در بر میگیرد)<br />
1<br />
حذف تورم و به عبارت اقتصادي برمبناي دلار واقعی است)<br />
80<br />
حقوق کارهاي<br />
درصد افزایش یافت. (این افزایش پس از<br />
1 Real Dollars
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 38<br />
1973 از سال<br />
و گسترش ناگهانی تجارت جهانی، رشد حقوقها (بر مبناي دلار واقعی پس از حذف تورم) منهاي<br />
چهار درصد بوده است. به عبارت دیگر حقوق کارگر آمریکائی نه تنها افزایش پیدا نکرده بلکه کاهش یافته<br />
است(3) و این فقر رو به رشد در برابر انباشت سرمایهاي است که هر روزه نصیب بخش کوچکتري از جامعه<br />
میشود.<br />
نولیبرالیسم؛ تجربههاي جهانی<br />
طرح تحول اقتصادي و آنچه در حیطهي آن در حال شکلگیري است شاید آخرین حلقه از زنجیر تسلط نظام<br />
سرمایهداري و ایدئولوژي بازار محور نولیبرالیسم باشد که اینبار معیشت اقشار و طبقات زحمتکش جامعهي<br />
ایران را مورد هدف قرار داده است. نولیبرالیسم جهانی با تبدیل «حق» به «امتیاز»، حقوقی چون «حق کار»،<br />
«حق آموزش»، «حق بهداشت» و<br />
،...<br />
آنچه را که جامعه باید براي اکثریت مردم برآورده میکرد و در صورت<br />
برآورده نکردن مجبور بود که به جامعهي مدنی، احزاب و دیگر نهادهاي دموکراتیک جوابگو باشد، به عنوان<br />
کالاهاي قابل خریداري معرفی میکند و طبق داروینیسم نویی که بدان معتقد است، تنها اصلحان که در این<br />
نظام دارندگان سرمایه معنی میشوند، قادر به خرید آنها و ادامهي بقاي خود هستند.<br />
البته تنها حقی که به جاي آن نشسته و جایگاهی مطلق پیدا کرده، حق شرکتهاي خصوصی براي کسب<br />
سودهاي عظیم است. و این حقی است که براي ایجاد مانع در گسترش خدمات عمومی براي مردم، یا براي خفه<br />
کردن صداي آنها<br />
-<br />
یعنی کسانیکه مجبورند نیروي کارشان را بفروشند<br />
-<br />
به کار گرفته میشود. کار به جایی<br />
رسیده که حتا طبیعت هم مشمول خصوصیسازي میشود و به انحصار شرکتهاي فراملیتی در میآید.<br />
برقراري عملی جهان داروینی که در آن سرچشمههاي تعهد شغلی و تعهد به «شرکت» در عدم امنیت است، اگر<br />
از همدستی عادتهاي بیثبات شدهي ناشی از عدم امنیت- در همهي سطحهاي سلسله مراتب، حتا بالاترین آن،<br />
به ویژه در میان مدیران- و دسترس بودنِ ارتش ذخیره کار، که عدم امنیت کاري و تهدید همیشگی بیکاري آن<br />
را در مهار دارد، سود نبرد، بیشک کامیابی سیاست رنج و اضطراب کامل نمیگردد<br />
.(4)<br />
نولیبرالها با مفاهیم «عدالت اجتماعی» در معناي تعهدات ایجابی به توزیع مجدد اجتماعی مخالفت میکنند و<br />
نابرابري را در ارتباط با توانانیهاي فردي افراد همچون استعداد و ذکاوت افراد ارزیابی میکنند. آنها طرفدار<br />
استعدادهاي ذاتی افراد در جهت نابرابري ثروت و شرایط تحت انظباط مبتنی بر بازار میباشند. بنابراین آنچه<br />
نولیبرالها قاطعانه از آن حمایت میکنند آزادي اقتصادي و حقوق مالکیت است. درك ایدئولوژي نولیبرال از<br />
آزادي عموماً سلبی است. معناي آن آزادي از ارادهي خودسرانهي دیگران و آزادي از مداخلهي دولت خودسر در
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 39<br />
فعالیتهاي خصوصی افراد است. در حالیکه براي بسیاري دیگر، عدالت اجتماعی نه احترام به حقوق مالکیت که<br />
تلاش در حهت باز توزیعِ ثروت و ایجاد فرصتهاي برابر براي شهروندان است<br />
.(5)<br />
نولیبرالها معتقدند که نابرابري در کوتاه مدت، لازمهي رشد اقتصادي و ایجاد برابري اجتماعی اقتصادي در<br />
آینده است. زیرا مزایاي رشد اقتصادي سرانجام (دیر یا زود) به سوي طبقات پایینی جامعه سرازیر خواهد شد. از<br />
سوي دیگر، سیاستهاي توزیع مجدد، انگیزهي کار و سرمایهگذاري را سلب میکند و بر رشد اقتصادي جامعه<br />
تأثیر منفی میگذارد.<br />
اما، شواهد تجربی، خلاف این فرضیه را به اثبات میرسانند. افزایش نابرابري و فقر در آمریکا و انگلیس، در<br />
دهههاي پایانی سدهي بیستم خود گواه این مدعاست. در اوخر دههي 1980، وضع توزیع درآمد در اغلب<br />
کشورهاي صنعتی جهان رو به وخامت گذاشت. افزایش بیکاري و تعمیق شکاف درآمد هنگامی به وقوع پیوست<br />
که اغلب این کشورها داشتند رونق اقتصادي را پشت سر میگذاشتند<br />
.(6)<br />
تجربههاي تاریخی دیگر، ادعاهاي نولیبرالها را مبنی بر توزیعِ پس از رشد بیشتر رد میکند:<br />
درآمد متوسط کارگر آمریکائی در سال 1980، بیست و هشت هزار و نهصد دلار و در سال 2000، بیست و<br />
هشت هزار و پانصد و نود و هشت دلار (بعد از حذف اثر تورم) بوده است. به عبارت دیگر پس از<br />
سال هیاهو 20<br />
و جنجال حول محور رشد اقتصادي درآمد یک کارگر متوسط نه تنها افزایش نداشته بلکه کاهش نیز یافته است.<br />
در همین دوران بیست ساله، بعد از حذف اثر تورم، درآمد مدیران ارشد اجرائی<br />
(از یک و سه دهم میلیون دلار در سال به<br />
1000<br />
13<br />
میلیون دلار در سال رسیده<br />
است) (7).<br />
درصد افزایش یافته است.<br />
آثار باز توزیعی و نابرابري اجتماعی فزاینده، در واقع چنان مشخصهي دائمی فرایند نولیبرالسازي بودهاند که<br />
بخشی از ساختار کل این پروژه محسوب میشوند. «ژرار دمنیل» و «دومینیک لوي» پس از بازسازي دقیق<br />
دادهها، نتیجهگیري کردهاند که نولیبرالسازي از همان ابتدا پروژهاي براي تجدید حیات قدرت طبقاتی بوده<br />
است. پس از اجراي سیاستهاي نولیبرالی در اواخر دهه 1970، سهم یک درصد فوقانی تحصیل کنندگان درآمد<br />
از درآمد ملّی در ایالات متحده به شدت بالا رفت. تا پایان قرن بیستم به<br />
جنگ جهانی دوم) رسید.<br />
ملی را از<br />
15<br />
0/1<br />
درصد در 2<br />
1978<br />
درصد (بسیار نزدیک به رقم پیش از<br />
درصد فوقانی تحصیل کنندگانِ درآمد در ایالات متحده سهم خودشان از درآمد<br />
درصد تا 6 به بیش از<br />
کارگران به حقوق مدیران اجرایی ارشد از اندکی بیش از<br />
افزایش یافت<br />
1999<br />
30<br />
افزایش دادند. در همین حال نسبت مزد متوسط<br />
به یک در<br />
به یک در 500 به تقریباً 1970<br />
2000<br />
.(8)
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 40<br />
منبع: http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all<br />
2<br />
همانطور که در نمودار آمده بهرغم افزایش هنگفت درآمد دهکهاي بالاي آمریکا و سیر صعودي بهرهوري<br />
کارگران، بهخاطر اجراي سیاستهاي نولیبرالی، وضعیت اقتصادي طبقهي کارگر و اقشار پایین جامعه سیر نزولی<br />
داشته است، آن هم نه در کشورهاي توسعهنیافته، بلکه در مرکز کشورهاي صنعتی سرمایهداري.<br />
«جولیت شور»<br />
است:<br />
استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در کتاب<br />
«آمریکایی خسته» که در<br />
1992<br />
منتشر شد و به<br />
دلیل<br />
افشاي بسیاري از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهداري را برانگیخت، معتقد<br />
«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدیدي با افزایش سریع و همزمان بهرهوري از کار<br />
دارد. بهرهوري کار نشاندهندهي مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند در واحد زمان<br />
تولید کند.<br />
با افزایش بهرهوري کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را در زمان<br />
کوتاهتري تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاهاي بیشتري تولید کند.<br />
هر<br />
زمان که بهرهوري کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتري کار کنند<br />
و یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند، مزد بیشتري دریافت کنند.<br />
از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ سال<br />
1948<br />
خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم. بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را از<br />
مقدار کالا و<br />
8<br />
4<br />
ساعت به<br />
ساعت در روز کاهش دهیم و یا شش ماه در سال تعطیلی و استراحت (با مزد) داشته باشیم.<br />
2 Productivity
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 41<br />
این مسئله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد، اما محاسبهي ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ افزایش<br />
بهرهوري چیزي جز این نیست. (9).<br />
آمریکا یکی از نابرابرترین کشورهاي روي زمین است. ولی نابرابري در همهي کشورها بیشتر شده است. علت<br />
اساسی آن در بیست سال گذشته اجراي سیاستهاي نولیبرالی است. در<br />
UNCTAD ،1997<br />
2600 بر مبناي<br />
بررسی جداگانه که از نابرابري درآمدها، مستمندسازي و نابودي طبقات متوسط انجام گرفت در گزارش تجارت و<br />
توسعهي خویش شواهد نگران کنندهاي چاپ کرد. این گروه، این فراگشت قهقرایی را در دهها کشور، از جمله<br />
چین، روسیه، و کشورهاي سوسیالیستی مستند کرده است<br />
طی سالهاي دههي<br />
.(10)<br />
1980<br />
وضعیت درآمد در اغلب کشورهاي امریکاي لاتین وخیمتر شد. در تمام این سالها،<br />
طبقات پایین و متوسط از افزایش درآمد هیچ سهمی نبردند، در حالیکه بیش از<br />
50<br />
درصد این درآمدها به گروه<br />
فوقانی جامعه رسید. ساختار توزیع درآمد در آمریکاي لاتین اکنون به مراتب ناعادلانهتر از اواخر دههي<br />
است.<br />
آرژانتین کشوري است با وسعت هند و<br />
زندگیشان تا<br />
1970<br />
37<br />
میلیون نفر جمعیت، که<br />
97<br />
80<br />
در ایتالیا بالاتر بود و در دههي<br />
درصد از آنها اروپاییتبارند و سطح<br />
سال پیش با آمریکاي شمالی برابري میکرد و بعد از جنگ دوم جهانی از سطح زندگی مردم<br />
1990<br />
بیش از هر کشور دیگر جهان از احکام بانک جهانی، صندوق بینالمللی<br />
پول، قرارداد عمومی تعرفه و تجارت و سازمان تجارت جهانی پیروي کرد، در مدتی کوتاه از یک کشور ثروتمند<br />
به کشوري فقیر تبدیل شد، به طوري که<br />
رسید<br />
60<br />
درصد از مردم آن زیر خط فقر رفتند و میزان بیکاري به<br />
30<br />
.(11)<br />
درصد<br />
وضعیت در کشورهاي کمتوسعه و جهان سوم به لحاظ نداشتن زیرساختهاي لازم براي اتخاذ سیاستهاي بازار<br />
آزاد و همچنین انبوهی از جمعیت محروم زیر خط فقر بسیار بغرنجتر است. در آنجا نه تنها شکاف طبقاتی<br />
عظیم موجب تمرکز سرمایه در دست عدهاي قلیل شده بلکه موجب رشد باندهاي مافیایی قدرت و ثروت نیز<br />
میگردد و بافت بسیاري از این کشورها در پی اجراي این سیاستها در آستانهي متلاشی شدن است. اجراي<br />
این سیاستها وقتی به منتهاي درجه اسفناك میشود که در کشوري کمتوسعه آموزش، بهداشت و تغذیهي<br />
اکثریتی که از امکانات اولیه محروماند تحت ساز و کارها و مناسبات «بازار آزاد» درآیند و به منظور کسب سود<br />
بهکار گرفته شود. یارانههاي کاهش یافتهي مواد غذایی و کاهش شدید بودجهي بخشهاي بهداشت و سلامت و<br />
آموزش چنان مواد محترقهاي هستند که بر آتش فقر و گرسنگی میدمند و آنرا بیشتر شعلهور میکنند.<br />
گرسنگی و سوءتغذیه معمولا ناشی از مشکل زمینهاي بزرگتري است و آن عبارتست از فقر در سیستم<br />
اقتصادياي که به قول ریچل کارسون هیچ خدایی را به جز سود و تولید بنده نیست. تقریبا در همهي
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 42<br />
کشورهاي جهان با مواد غذایی به عنوان کالایی همچون سایر کالاها از قبیل لباس، اتومبیل، مداد، کتاب،<br />
جواهرات و غیره برخورد میشود، اما مردم آنقدر اهمیت ندارند که حق خرید کالاي بخصوصی را داشته باشند<br />
و در این مورد بین ضروریات و تجملات زندگی مردم هیچ تمایزي دیده نمیشود. آنهایی که صاحب ثروتاند<br />
توانایی خرید هرچیزي را که دلشان بخواهد دارند، در حالیکه مردم تهیدست حتا توانایی خرید اقلام اساسی<br />
مورد نیازشان را هم ندارند. در نظام سرمایهداري مردم حق دسترسی به غذاي کافی، سرپناه و امکانات پزشکی<br />
ندارند. در این راستا مردمی که به قول اقتصاددانان «تقاضاي موثر» ندارند، نمیتوانند حتی غذایی را که به<br />
اندازهي کافی مغذي است بخرند. البته نداشتن «تقاضاي موثر» در این مورد یعنی این که مردم فقیر به اندازهي<br />
کافی پول ندارند تا مواد غذایی مورد نیازشان را تهیه کنند. (تقاضاي موثر از اصول اقتصادي است و عبارتست از<br />
نیازهاي مصرف کننده و همراهی آن با قدرت خرید یا پول.)<br />
.(12)<br />
تأثیر دولتهاي جهان سوم در قطع حمایت از کشاورزان خرد و مصرفکنندگان به معنی سختتر شدن زندگی<br />
فقرا در این کشورها بوده است. در یک گزارش مستقل به دستور بانک جهانی آمده است: «در بیشتر کشورهاي<br />
رو به رشد هرگز با خالی کردن میدان توسط بخشهاي عمومی، بخش خصوصی قدم به میان نگذاشت و این<br />
خلا را پر نکرد». (نیویورك تایمز اکتبر<br />
(2007<br />
به عنوان مثال بسیاري از کشورهاي آفریقایی تحت فشار<br />
سیاستهاي اقتصادي نولیبرالی توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ترفیع گرفتند و کشورهاي<br />
ثروتمندي که در مرکز این سیستم قرار داشتند، کمکهاي مالی خود را براي خرید کود مخصوص غلات متوقف<br />
کردند. با وجود این که واردات کودهاي خارجی بسیار گران است، اما باید در نظر داشت که خاك در کشورهاي<br />
آفریقایی عموما از باروري بسیار کمی برخوردار است و در صورت عدم استفاده از کودهاي شیمیایی یا حیوانی<br />
محصول چندانی نمیدهد<br />
.(13)<br />
19<br />
چنین سیاستهاي نولیبرالی و تحمیل آنان بر کشورهاي کم توسعهي پیرامونی است که موجب گشته روزانه<br />
هزار کودك در کشورهاي در حال توسعه میمیرند؛ مردم در صحراي افریقا<br />
%15<br />
%80<br />
فقیرتر شدهاند؛ رشد<br />
اقتصادي در آسیاي جنوبی و آمریکاي لاتین متوقف شده است و نابرابري به شدت افزایش یافته است؛ در زامبیا،<br />
ویروس<br />
از مردم با درآمدي کمتر از<br />
1<br />
دلار در روز رندگی میکنند، 1میلیون از جمعیت<br />
9<br />
HIV<br />
هستند، امید به زندگی<br />
تاکنون سطح مصرف در آفریقاي مرکزي<br />
و فقر<br />
طول عمر<br />
40<br />
سال است و<br />
%13<br />
میلیونی زامبیا مبتلا به<br />
از کودکان بیسرپرست هستند؛ از سال<br />
1980<br />
-<br />
کشوري که مردمش نیاز بسیاري به مصرف دارند-<br />
%20<br />
%48/5<br />
رشد کرده است؛<br />
24<br />
20<br />
سال کاهش یابد؛<br />
400<br />
طرح تحول اقتصادي) به فقر مطلق رسیدهاند؛ از سال<br />
کاهش یافته<br />
میلیون نفر به ویروس ایدز آلودهاند و پیشبینی میشود که به همین علت،<br />
میلیون از مردم هند در جریان اجراي «برنامه نوین اقتصادي» (بخوانید<br />
1980<br />
تاکنون بدهیهاي کشورهاي جهان سوم حدود
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 43<br />
%400<br />
است،<br />
افزایش یافته است که بهرهي آن<br />
10<br />
برابر هزینههاي بهداشتی و<br />
3<br />
%70<br />
از جمعیت نیجریه<br />
80)<br />
میلیون نفر) و<br />
%38<br />
در کشورهاي فقیر جهان سوم حدود نیمی از کودکان تا پیش از<br />
از مردم غنا با درآمدي کمتر از<br />
1<br />
5<br />
برابر ارزش کل صادرات این کشورها<br />
دلار زندگی میکنند؛<br />
سالگی میمیرند؛ در سال<br />
،1995<br />
1/8میلیون نفر از مردم مکزیکوسیتی بیکار بودند، در جریان اجرایی شدن سیاستهاي نفتا این رقم به<br />
میلیون نفر در سال<br />
3<br />
%70 رسید؛ 1996<br />
غیر رسمی شاغل هستند؛ تحریم نفتی عراق پس از جنگ<br />
تغزیه از بین بروند.<br />
در سال<br />
از مردم فیلیپین زیر خط فقر زندگی میکنند و<br />
%66<br />
1991<br />
500 باعث شد<br />
،2000<br />
300<br />
از آنان در اقتصاد<br />
هزار کودك به علت سوء<br />
«خصوصیسازي بزرگ» یعنی خصوصیسازي بیش از دوسوم از کارخانجات چین در دستور<br />
«جیانگ زِمین» رئیس جمهور و «ژورنگ ژي» نخستوزیر قرار گرفت.در سال 1990، دولت چین اعلام کرد که<br />
میلیون نفر چینی (تقریبا یکچهارم جمعیت) به طور رسمی در فقر زندگی میکنند؛ در برخی از نواحی<br />
چین متوسط مرگ کودکان<br />
مواد غذایی از آمریکا، بیش از<br />
100 نفر در 300<br />
40<br />
خانوارهاي روستایی با حداقل معیشت زندگی میکنند و<br />
هزار نفر است یعنی کمی پائینتر از صحراي آفریقا؛ بر اثر واردات<br />
میلیون فرصت کاري در بخش کشاورزي چین از بین رفته است؛<br />
%57<br />
%5<br />
به عنوان ثروتمند طبقهبندي شدهاند<br />
.(14)<br />
از<br />
نظریهپردازان نولیبرالیسم، در جواب به این انتقادها، غالباً کشورهاي جنوب شرقی آسیا و پیشرفت اقتصادي<br />
چهار کشور تایوان، کره جنوبی، سنگاپور و هنگکنگ را به عنوان دلیلی براي تأیید نظریات و سیاستهایشان<br />
ارائه میدهند. اما گذشت بیش از<br />
توسعهي حداقل<br />
کنگ- است.<br />
40<br />
130<br />
کشور، و استثناء،<br />
4<br />
سال از عمر افسانهي توسعه، واقعیت نشان میدهد که قاعده، عدم<br />
کشور تازه صنعتی شده<br />
گرچه این چهار کشور تنها مواردياند که میتوان گفت فرایند<br />
-<br />
150<br />
تایوان، کره جنوبی، سنگاپور و هنگ<br />
سال پیش قدرتهاي صنعتی سرمایهداري<br />
امروز را تجربه کرده، یعنی به تحول فنی مولد و تبدیل شمار نسبتاً بزرگی از فقرا به شهروندان طبقهي متوسط<br />
دست یافتهاند، معهذا، این کشورهاي تازه صنعتی شده از درآمدهاي بالا یا توسعهي علمی و فرهنگی برخوردار<br />
نیستند، چه رسد به تأسیس نهادهاي دموکراتیک و ایجاد جامعهي مدنی.<br />
چون شرایط استراتژیک جهان دگرگون شده است، باز تولید پیدایش این مجمع الجزایر کوچک متشکل از چهار<br />
اقتصاد سرمایهداري و تقریباً پیشرفته در اقیانوس وسیع دنیاي توسعهنیافتهي مرکب از مردم فقیر و کم درآمد<br />
آفریقا، آسیا و آمریکاي لاتین ناممکن خواهد بود. در طول دههي<br />
1970<br />
جنگ سرد به معناي جنگ در آسیا<br />
بود. خطر گسترش چین و شوروي در ویتنام قابل لمس بود. ایالات متحده و ژاپن مجبور بودن اقتصاد تایوان،<br />
کره جنوبی، سنگاپور و هنگ کنگ را به عنوان دژهاي مهار کمونیسم و براي جلوگیري از عواقب ناگوار از دست
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 44<br />
دادن احتمالی آسیاي جنوب شرقی، تقویت کنند. به این دلیل ژاپن و ایالات متحده این کشورها را با<br />
سرمایهگذاريها و اعتبارات فراوان بینالمللی سیراب کردند و به آنها امکان کاري را دادند که امروز آن را جز<br />
محرمات میدانند، یعنی ایجاد سرمایه گذاري مبتنی بر حمایت دولت که از موسسات خصوصی حمایت کند و<br />
آن ها را در جهت صادرات سوق دهد. به علاوه این چهار کشور سرمایهگذاري بزرگی نیز از سوي ژاپن دریافت<br />
کردند، کشوري که، تحت حمایت ایالات متحده، از پرداخت هزینههاي سنگین مسابقهي تسلیحاتی معاف بود.<br />
امروز وضعیت کاملاً متقاوت است. پایان جنگ سرد و خطر کمونیسم براي بسیاري از کشورها، پایانی هم براي<br />
فرصتهاي استراتژیکی آنها براي حذب سرمایه بود<br />
.(15)<br />
ژاپن نیز «این معجزه» کم نظیر اقتصادي بعد از جنگ، اکنون یک دههي تمام عیار است که در یک رکود<br />
سرسخت اقتصادي فرو رفته و با وجود تمهیدات متعدد هیأت حاکمهي آن، با رساندن نرخ بهرهي بانکی به<br />
نزدیک صفر و ریختن نزدیک به یک تریلیون به گرداب آن قادر به خلاصی از این رکود نگردیده است و بدین<br />
ترتیب کشوري که یکی از موتورهاي محرکهي اقتصاد پس از جنگ یود، اکنون عملاً تبدیل به سنگ آسیایی به<br />
پاي اقتصاد جهانی گردیده است<br />
.(16)<br />
سپردن همه چیز به «دست نامرئی بازار»، در نبود مسئولیت دولت براي ایجاد شرایط لازم جهت رشد و<br />
شکوفایی تواناییها و استعدادهاي انسان و حاکمیت نگاه سودمحورانه، «کالا» انگاشتنِ تمامی مناسبات انسانی<br />
است. اینک حتی بهداشت، آموزش، امنیت و دیگر خدمات اجتماعی نیز به عنوان کالاهایی قابل خریداري تلقی<br />
شده و داشتن آنها نه به عنوان «حق» بلکه «امتیاز»ي است که عدهاي با پرداخت قیمت تعیین شده از سوي<br />
بازار از آنها بهرهمندند. در چنین وضعیتی است که نیروي کار انسان نیز تحت مناسبات بازار تنها زمانی که<br />
بیشترین بهرهوري و کمترین دستمزد را داشته باشد مطلوب است.<br />
«کارل پولانی» در یکی از فرازهاي مشهور خود، این موضوع را به شکل زیر مطرح میکند:<br />
«اجازه دادن به سازوکار بازار که تنها گردانندهي سرنوشت انسانها و محیط زیست طبیعی آنها<br />
باشد، حتا، در واقع، گردانندهي مقدار قدرت خرید و استفاده از آن باشد به انهدام جامعه خواهد<br />
انحامید. زیرا «نیروي کار» را که به عنوان کالا توصیف شده است نمیتوان به اینجا و آنحا هل<br />
داد. حساب نشده از آن استفاده کرد، یا حتا بدون استفاده آن را رها کرد بدون آنکه انسانی که<br />
صاحب این کالاي عجیب است تحث تأثیر قرار بگیرد. نظام سرمایه داري با دور ریختن نیروي<br />
کار انسان، در ضمن، حوهر مادي، روانی، و اخلاقی «انسان» را که ضمیمهي آن اصطلاح نیروي<br />
کار است دور میریزد. انسانها، که از پوشش حفاظتی نهادهاي فرهنگی محروم شدهاند، از<br />
تأثیرات بی حفاظتی اجتماعی نابود خواهند شد؛ آنان به عنوان قربانیان نابسامانی اجتماعی حاد
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 45<br />
از طریق فساد اخلاقی، انحراف، جرم و گرسنگی خواهند مرد. طبیعت به احزاي اصلیاش تجزیه<br />
خواهد شد، مناطق و چشم اندازها کثیف، و رودخانهها آلوده خواهند شد، ایمنی نظامی به خطر<br />
خواهد افتاد، قدرت تولید غذا و مواد خام نابود خواهند شد.<br />
خرید مرتباً<br />
سرانجام، اداره بازار در امر قدرت<br />
شرکت تجاري را منحل خواهد کرد، زیرا کمبودها و کثرتهاي پول، مانند سیلها و<br />
خشکسالیها در جامعه ابتدایی، ویرانگر خواهد بود<br />
نولیبرالیسم در ایران<br />
آن چه همواره در رویارویی با نظام سلطهي جهانی<br />
گفته میشود و شعارهاي پر طمطراقی که در<br />
زمینهي نزاع آشتیناپذیر با استکبار جهانی داده می<br />
شود اغلب در کنار سیاستهایی که در عمل به کار<br />
گرفته میشوند رنگ میبازند.<br />
سال گذشته حسن سبحانی عضو کمیسیون برنامه<br />
و بودجهي مجلس هفتم در همایش بررسی سیاست<br />
هاي اصل<br />
.(17)<br />
44<br />
قانون اساسی گفت:<br />
«سیاستهاي<br />
برنامه چهارم که براساس اجماع واشنگتنی تدوین<br />
شده به دولت نهم ارث رسیده است.»<br />
(87/3/7<br />
(کیهان،<br />
آنچه را که جان ویلیامسون عضو «مؤسسهي اقتصاد بینالملل»، در<br />
1990<br />
3<br />
«اجماع واشنگتن» خواند، مواردي<br />
از اصول سیاست اقتصادي است که از رایزنی دائمی کنگرهي آمریکا و حکومت ایالات متحده، صندوق بینالمللی<br />
پول (IMF)<br />
و بانک جهانی با بانکداران، مدیران شرکتهاي فراملیتی، سیاستمداران و وزیران دارایی پدید<br />
آمد. پیام اصلی این آیین از این قرار است: بازار آزاد باید همهي فعالیتهاي اقتصادي را تنظیم کند، دولتها باید<br />
براي حفظ انضباط مالی مداخله کنند، به یک نرخ ثابت ارزي دست یابند، اقتصاد را آزاد و خصوصی و آن را از<br />
نظارت دولت رها کنند، و به عنوان تنها راه دسترسی به اعتبارات و جذب سرمایه گذاريهاي خارجی، اشتغال<br />
نیز انعطافپذیر شود<br />
.(18)<br />
3 Washington Consensus
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 46<br />
1385 سال<br />
هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول در راستاي اصل چهار این صندوق، سفري به ایران داشت که<br />
طی آن گزارشی را در مورد اقتصاد ایران تهیه کرد. در این سفر، صندوق بینالمللی پول خواستار اتخاذ<br />
سیاستهاي پولی و مالی انقباضی، جلب اعتماد سرمایهگذاران، کاهش یارانهي انرژي، حمایت از فقرا، عدم<br />
برداشت از حساب ذخیره ارزي، افزایش استقلال بانک مرکزي، اتخاذ سیاست نرخ ارز شناور، مبارزه با پولشویی و<br />
تسریع در اجراي اصل<br />
44<br />
قانون اساسی در ایران شد.<br />
هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد: «اگرچه انجام اصلاحات ساختاري در ماههاي اول دولت<br />
احمدي نژاد کند شد، اما اخیراً (سال<br />
(1385<br />
شده است. این برنامه مربوط به اصلاح اصل<br />
44<br />
هاي دولتی تا ده سال آینده، به بخش خصوصی واگذار میشود»<br />
برنامهي گستردهاي براي خصوصیسازي در ایران به اجرا گذاشته<br />
قانون اساسی ایران است که بر اساس آن، هشتاد درصد شرکت<br />
.(19)<br />
گرچه یکی از سیاستهایی که صندوق خواستار اجراي آن میباشد «حمایت از فقرا» است، اما نولیبرالیسم که<br />
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از بازوهاي اجرایی آن هستند، «هیچ دولتی را با هدف بهبود وضع<br />
اقتصادي زندگی فرودستان، لغو کار کودکان، اعادهي بیمهي بیکاري، نقض آپارتاید جنسی و لغو مجازات اعدام<br />
تحت فشار قرار نداده است»<br />
.(20)<br />
آثار مخرب «طرح تحول اقتصادي» و افزایش لجامگسیختهي تورم حاصل از نقدي کردن یارانهها تا جایی است<br />
که برخی کارشناسها، رسیدن به تورم<br />
60<br />
درصدي را تخمین زدهاند (احمد توکلی، دنیاي اقتصاد،<br />
و 88/7/28)<br />
بعضی از رجال سیاسی معتقدند که با پیاده کردن این طرح به تورمی «سه رقمی» خواهیم رسید (محمد رضا<br />
محجوب، مردمسالاري،<br />
.(88/3/25<br />
افزایش یکبارهي تورم در نتیجهي حذف یارانهها چنان قابل پیشبینی است<br />
که حتی تقریبا تمامی مدافعین این طرح نیز به آن اذعان دارند. اما، ضمن دلخوشی دادن به اقشار آسیبپذیر،<br />
این فرایند را موقتی و گذاري به وضعی مطلوب در درازمدت میدانند. اکثر موافقان طرح در اظهار نظرهایی<br />
مشابه معتقدند: «مردم از تبعات این طرح نترسند» (دکتر میثم موسایی، روزنامه ایران،88/7/25)، «از تورم<br />
نترسید» (دکتر فرهاد خرمی، همان)، «افزایش ها زودگذر است» (دکتر عباس معمارنژاد، همان)، «مردم نگران<br />
تورم احتمالی نباشند» (دکتر لطفعلی بخشی، همان). اما اعمال چنین سیاستهایی در آمریکاي لاتین در<br />
1980 دههي<br />
باعث ایجاد تورم سهرقمی (مثلا<br />
500<br />
درصد در سال در برزیل) گشت، بحران بدهیهاي خارجی را<br />
تشدید کرد و باعث محرومیت کمدرآمدها از دسترسی به خدمات اساسی (حتا برق و آب) شد، به طوري که<br />
1980 دههي<br />
را در آمریکاي لاتین «دههي برباد رفته» نامیدند.<br />
چنین اظهارنظرهایی از سوي این اساتید که استدلالشان «آري تورم زاست "اما"...»، «نه، در کوتاه مدت<br />
پیشرفتی حاصل نمیشود ولی...» نگارنده را به یاد نقل قولی از «ژان پل سارتر» در اثر «در دفاع از روشنفکران»
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 47<br />
میاندازد که: «مستقیمترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را "روشنفکر قلابی" مینامم... روشنفکر<br />
قلابی مثل روشنفکر واقعی<br />
» هن «<br />
نمیگوید، بلکه «نه، ولی..» را رواج میدهد یا «میدانم، اما...» را. این دلایل<br />
روشنفکر واقعی را به شدت آشفته میکند...». پیشزمینههاي فکري و وامداري از نظریهي نظریهپردازانی چون<br />
کارل پوپر این اساتید را به چنین اظهار نظرهایی سوق میدهد. پیش از این، پیشواي فکري ایشان نیز در توجیه<br />
واقعیت ساختارِ موجود از چنین استدلالهایی استفاده میکرد: «نظمهاي اجتماعی دموکراتیک و غربی ما هنوز<br />
بسیار ناکاملند و نیاز به بهبود دارند. "ولی" بهتر از همهي آنهایی هستند که تاکنون وجود داشتهاند»<br />
.(21)<br />
بیانی که به تعبیر ژان پل سارتر بخش اولش در پی توصیف واقعیت موجود است، اما با آوردن «ولی» یا «اما»<br />
سعی در توجیه آن دارد.<br />
این اساتید از افزایش ناگهانی تورم صحبت میکند، بر وجود آن صحه میگذارند، اما در نهایت آن را فرایندي<br />
کوتاهمدت در نیل به پیشرفت میدانند. هیچیک نه دلیلی ارائه میدهند و نه ضمانت اجرایی طراحان و مجریان<br />
این طرح را در پیشرفت درازمدت بیان میکنند، ضمن آنکه اجراي این سیاستها در کشورهاي دیگر به هیچ<br />
عنوان نتایج مورد انتظار این اساتید اقتصاد را برآورده نمیکند و این در صورتی است که آنها نیز به خوبی از آن<br />
تجربهها آگاهی دارند.<br />
بعد از گذشت<br />
12<br />
سال از پیروي سیاستهاي تحمیلی «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول»، آمریکاي<br />
لاتین در حال سپري کردن «بدترین دوره محرومیتهاي اقتصادي اجتماعی خود طی نیم قرن» گذشته است.<br />
حدود نیمی از<br />
460<br />
میلیون نفر جمعیت آمریکاي لاتین فقیرند، و این افزایشی<br />
در حالیکه تعداد میلیاردرهاي آمریکاي لاتین از<br />
60<br />
نفر در سال 6<br />
نفر در 42 به 1987<br />
میلیونی ظرف ده سال است،<br />
1994<br />
.(21)<br />
افزایش یافته است<br />
نادیده گرفتنِ نوسانات قیمت نفت در بازارهاي جهانی در متن «طرح تحول اقتصادي» از حقیقتی تلخ پرده بر<br />
میدارد و آن عبارتست از: هدف از هدفمندسازي یارانهها، نه اختصاص دادن آنها به اقشارِ دهکهاي پایین<br />
جامعه، بلکه رسیدن به هدف نهایی «حذف یارانهها» است. «حذف یارانهها» یکی از اصول سیاستهاي صندوق<br />
بیناللملی پول در کشورهاي درخواست کنندهي وام است که به اجرا گذاشته میشود. سیاستی که در داخل<br />
کشورها شکاف طبقاتی عظیمی ایجاد میکند. «حذف یارانه» در سطح جهانی زمانیکه با اختصاص یارانه از<br />
سوي کشورهاي مرکز سرمایهداري بر محصولاتشان همراه میشود شعار «مزیت نسبی» را که همواره از آن دم<br />
میزنند بیمعنا میسازد.<br />
آنچه را که در شامگاه<br />
22 خرداد 88<br />
رخ داد میتوان عملیاتی شدنِ مباحث نظري دانست که در 4 سال گذشته<br />
از سوي دولت مطرح میشد. «طرح تحول اقتصادي» نیاز به ساز و برگ ایدئولوژیک (دولت) و روبنایی متناسب با
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 48<br />
خود داشت که طیفی از اصلاحطلبانِ میراثدار اقتصاد کینزي کمتر قادر به انجام آن بودند. در کشورهاي مجري<br />
این سیاستها، دولت با یاري آن دسته از رسانههاي گروهی که با سیاستهایش همسو هستند، وظیفهي<br />
«بدیهیسازي»<br />
براي نمونه در فرانسه، به جاي<br />
4<br />
و تأثیرگذاري بر باورِ عمومی را بر عهده دارد.<br />
5<br />
«کارفرما»<br />
میگویند<br />
6<br />
«نیروهاي زندهي ملت» ؛ شرکتی که کارگرانش را بیرون<br />
میکند، به کنایهاي ورزشی «لاغر» میشود (بدن سراپا باید لاغر باشد). براي آنکه اعلام کنند شرکتی میخواهد<br />
2000<br />
تن بیرون کند، مفسر مینویسد: «برنامهي اجتماعی شجاعانهي شرکت آلکاتل». نتیجهي بازي با تلویحات<br />
و معناهاي ضمنی واژگانی چون «انعطاف» و حذف نظارت دولتی است که میخواهد نشان دهد که پیام نولیبرال<br />
پیام جهان شمول آزادسازي است<br />
در ایران نیز استفاده از اصطلاح<br />
.(22)<br />
«کارآفرین»<br />
به جاي<br />
«کارفرما»<br />
در چند سال اخیر ،که<br />
«شمول کار تحت<br />
سرمایه»اي را که مارکس از آن سخن گفته است، به عریانی نشان میدهد، و همچنین تأکید بر «اصلاح الگوي<br />
مصرف»، حاکی از همین تلاشها در جهت تغییر باور عمومی در راستاي ایدئولوژي نولیبرالیسم است.<br />
بررسی پیشامدهاي پس از انتخابات سال 1388، بیشک تلاش در جهت استقرار دولتی با چنین کارکرد است.<br />
نمونههایی از این نوع را در دو دهه اخیر در دیگر کشورها نیز میتوان مشاهده کرد. به جز نمونهي «شیلی» و<br />
سیاستهاي اقتصاد نولیبرالی «آگوستو پینوشه» که به دفعات به آن پرداخته شده، آنچه را در روسیه رخ داد<br />
میتوان نمونه بارزي از این نوع حاکمیت دانست.<br />
(شوروي)<br />
وارد است،<br />
در روسیه<br />
علیرغم<br />
انتقادات بسیار جدي که به نظام پیشین روسیه<br />
«تمام دولتها، رسانهها، نظام بانکی و دستگاههاي تبلیغاتی سرمایهداري، با<br />
هزینهي بالغ بر دهها میلیارد دلار به اعتبار پشتیبانی صندوق بینالمللی پول براي به قدرت رسیدن بوریس<br />
یلتسین بسیج شدند... وقاحت سرمایهداري در ماجراي انتخابات فرمایشی روسیه به جایی رسید که یک مفسر<br />
نزدیک به وزارت دفاع آمریکا به خبرنگار CNN -که نگران نتیجه انتخابات بود- صریحاً گفت: «اگر میزان آراي<br />
یلتسین حتا چند درصد از زوگانوف کمتر باشد باز هم مسأله اي نیست، چرا که کمیسیون مرکزي نظارت بر<br />
انتخابات-<br />
که توسط خود یلتسین تعیین شده-<br />
نتیجه را به سود او اعلام خواهد کرد.<br />
اگر زوگانف به طرز<br />
چشمگیري از یلتسین جلوتر باشد، آنگاه پرزیدنت یلتسین چارهاي جز این ندارد که انتخابات را ملغی و حکومت<br />
نظامی اعلام کند»<br />
.(23)<br />
4 Common Sense<br />
5 Le patronat<br />
6 Le forces de la nation
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 49<br />
انتخاب یلتسین و<br />
5 کمتر از<br />
هر کیلو گوشت تنها<br />
7<br />
«شوك درمانی» در پی اجراي سیاستهاي صندوق بینالمللی پول و حذف سوبسیدها در<br />
سال بدانجا رسید که که مردمی که از انقلاب اکتبر<br />
(1917)<br />
تا آغاز حاکمیت گورباچف<br />
(1985)<br />
4<br />
روبل) بایت تهیه یک کیلو گوشت بپردازند<br />
در سال 1989، اگر معیار<br />
روبل پرداخت میکردند با روي کار آمدن یلتسین مجبور بودند<br />
1000<br />
برابر آن را<br />
بابت<br />
4000)<br />
.(24)<br />
2<br />
در فقر به سر میبردند، اما این رقم امروز به<br />
انجام شده، بیش از<br />
دلار در روز را درنظر بگیریم، تنها<br />
2<br />
23/8<br />
40<br />
درصد جمعیت کشور با کمتر از<br />
حکایت از مشکلی عمیقتر دارد، زیرا که بیش از<br />
4<br />
50<br />
درصد از کسانی که در روسیه زندگی میکردند<br />
درصد رسیده است. مطابق یک بررسی که در بانک جهانی<br />
دلار در روز زندگی میکنند. ارقام مربوط به کودکان<br />
درصد کودکان در خانوارهاي فقیر به سر میبرند. در دیگر<br />
کشورهاي کمونیستی سابق نیز اگر وضع بدتر از این نباشد، گسترش فقر در همین حد و حدود است<br />
فرایند به قدرت<br />
رسیدن یلتسین و آنچه که در ادامهي تبعیت<br />
.(25)<br />
از احکام صندوق بینالمللی پول و اجماع<br />
واشنگتن در روسیه صورت گرفت بیشباهت به اوضاع کنونی ایران نیست. اجراي شتابان سیاستهاي اقتصادي<br />
نولیبرال و «ریاضت اقتصادي» اقشار و طبقات کمدرآمد و محروم با این استدلال که رشد اقتصادي در نهایت به<br />
سود آحاد مردم تمام میشود و «اثر سرریز» تمامی اقشار را بهرهمند میسازد، جز نابودي چیزي در پی ندارد.<br />
استدلالی که در کمتر جایی نمود عینی داشته و کمتر اقتصادي در جهان با گذار از این «فلاکت» به «توسعه»<br />
رسیده است.<br />
در عوض موجب تجدید ساختارِ طبقانی نیرو مندي شده که تمرکز ثروت، افزایش نابرابريها و<br />
رشد تورم را در پی دارد. حتا مدافعان این سیاستها نیز به غیر قابل اجتناب بودن این پیامدها (متنها به باور<br />
آنان در کوتاه مدت) اذعان دارند و میدانند که به «مستمندسازي» اقشار و طبقات آسیبپذیر جامعه میانجامد.<br />
حتا به فرض وجود آثار کوتاه مدت، در عرصههاي گوناگون زیست جامعه پیامدهاي تلخ اقتصادي و غیر اقتصادي<br />
زیادي دارد. پرداخت نقدي یارانهها موجب رشد اندیشهي محافظهکارانه و انفعال سیاسی شده و ابزاري است در<br />
دست ایدئولوژي حاکم براي مهار جنبشهاي اجتماعی، مدنی و مدافعان حقوق بشر و همچنین افزایش وابستگی<br />
مردم به دولت. اتخاذ این تصمیمها و تن دادن به این احکام جهانی، و از سوي دیگر، بیتوجهی دولتها و مجامع<br />
بینالملی متولی این تصمیمات به شکل روبنایی و مشروعیت مردمی دولت بار دیگر حقیقت توخالی بودن<br />
سیاستهاي حقوق بشري کشورهاي سرمایهداري را آشکار میسازد.<br />
7 shock therapy
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 50<br />
پینوشت:<br />
-1<br />
-4<br />
-5<br />
لنگستون هیوز، ترجمه احمد شاملو<br />
2- The Global Benefits of Equality by Joseph Stiglitz, The Guardian, Sept./8/2001.<br />
3-The Economics of Empire: Notes on Washington Consensus, William Finnegan,Harper’s<br />
Magazine May/10/2003.<br />
.<br />
بوردیو، پی یر(1387). گفتارهایی در باره ایستادگی در برابر نولیبرالیسم، چاپ اول، تهران: اختران، ص 153.<br />
صداقت، پرویز(1388). ایدئولوژي نولیبرال، چاپ اول، تهران: نگاه، صص<br />
.21-23<br />
6<br />
س- .لیم، کوان<br />
.(1386)<br />
غنی و فقیر در جهان، ترجمه ف.م.هاشمی، ماهنامه چیستا، سال بیست و هشتم، شماره 8و9.<br />
7- CEO Pay Ponzi Scheme by Holly Sklar, commondreams.org Apr./12/2001<br />
.28<br />
-8<br />
-9<br />
هاروي، دیوید(1386). تاریخ مختصر نولیبرالیسم، ترجمه دکتر محمود عبداالله زاده، چاپ اول: اختران، ص<br />
محیط، مرتضی(1373). چه خواهد شد؟ (بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص 44.<br />
10- Susan George, A Short History of Neoliberalism,<br />
http://www.tni.org/detail_page.phtml?page=archives_george_bangkok.<br />
www.golshan.mohit.com<br />
-11<br />
محیط، مرتضی، علل عقب ماندگی ایران، سایت گلشن،<br />
12-مگداف، فرد<br />
.(1387)<br />
-13<br />
-14<br />
(2) همان،<br />
-15<br />
بحران مواد غذایی در جهان، علل و راه حل آن (1)، ترجمهي اکرم پدرامنیا، سایت شهروند<br />
اما بیرچام، جان چارلتون(1383). ضدسرمایهداري، ترجمه اقبال طالقانی، چاپ اول، تهران: قطره و آزاد مهر.<br />
دریوِرو، اسوالدو<br />
.(1384)<br />
افسانه توسعه، ترجمهي دکتر محمود عبداالله زاده، چاپ دوم، تهران: اختران، ص<br />
16-محیط، مرتضی(1378). در دفاع از دیدگاه مارکس، چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص22.<br />
132-133<br />
17- Polany, The Great Transformation<br />
18- Paul Krugman, Emerging Market Blues, Foreign Affairs, (July-August 1995).<br />
-20<br />
-21<br />
-22<br />
-23<br />
19-یازده توصیه اقتصادي صندوق بین المللی پول به دولتمردان ایران، روزنامه ابتکار، شماره 870، تاریخ 1385/12/17.<br />
قراگوزلو، محمد<br />
.(1388)<br />
بحران؛ نقد اقتصاد سیاسی سرمایه داري نئولیبرال، چاپ اول، تهران: نگاه، ص 22.<br />
پوپر، کارل(1378). درس این قرن، تهران: طرح نو، ص6.<br />
بوردیو، پی یر(1387). گفتارهایی در باره ایستادگی در برابر نولیبرالیسم، چاپ اول، تهران: اختران، ص 79.<br />
پرکینز، جان(1385). خاطرات یک جنایتکار اقتصادي، ترجمهي میرمحمد نبوي و خلیل شهابی، چاپ اول، تهران: اختران،<br />
یادداشت مترجمان.<br />
-24<br />
-25<br />
ادیب، محمد حسین(1378). ایران و سازمان تجارت جهانی؛ بحران اقتصاد بازار و دموکراسی در ایران،تهران: آموزه.<br />
استیگلیتز، جوزف(1384). جهانی سازي و مسائل آن، ترجمه حسن گلریز، چاپ سوم، تهران: نی، ص191.
چهار<br />
نولیبرالها دروغ میگویند!<br />
نولیبرالیسم و دموکراسی<br />
«مجموعهي دانشگاهیان، روشنفکران و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی موجود توان لازم را براي انقلابی کردن ساختارهاي<br />
دانشمان ندارند. در واقع آنها آن چنان عمیق در ساخت سیستم جدید حکومت نولیبرال درگیر بودهاند که از پرسشهایی در مورد<br />
مشروعیت و دموکراسی طفره میروند و به نوعی از پدرخواندگی سیاستمداران قدرتمند پشتیباتی میکنند».<br />
اوایل دههي<br />
1990، موجی از خوش بینی نسبت به آینده<br />
دموکراسی لیبرال و آزاديخواه در سایهي افول کمونیسم<br />
موجود، وارد ادبیات دانشگاهی شد و در نتیجهي آن در دو<br />
سه دههي اخیر نولیبرالیسم سکهي رایج محافل آکادمیک<br />
بودهاست. امروزه نولیبرالیسم الگوي مشخص اقتصاد سیاسی<br />
دوران ماست<br />
و بیش از هر زمان دیگري در نهادهاي<br />
"دیوید هاروي، دهمین فروم اجتماعی جهان، پورتوالگره، برزیل.<br />
مالی<br />
جهانی و سیاستگذاريهاي ملی کشورهاي جهان هژمونی<br />
یافته است.<br />
آنچه که در دههي هشتاد قرن بیستم به عنوان عقاید<br />
ژانویه " 2010<br />
افراطی و هیجان زدهي اقتصاددانان نولیبرال تلقی میشد، در زمان حاضر به نوعی فرهنگ روشنفکرانه ارتقا یافته<br />
است که در اشکال و با درجات گوناگون، حتی در علوم سیاسی و جامعهشناسی مشاهده میشود.
نولیبرالیسم و دموکراسی 52<br />
در دوران پس از جنگ سرد، هر کس از خصیصهي همگانی سخن میگوید طرفدار دموکراسی به نظر می رسد.<br />
نولیبرالیسم و نومحافظهکاري از یک سو و نهضتهاي ضد جنگ و ضد جهانیسازي از سوي دیگر هر دو در این<br />
نکته مشترکند که تمام توجه خود را به ارائهي تعریفی دوباره از دموکراسی در نظام کنونی جهان معطوف<br />
کردهاند.<br />
«گسترش دموکراسی» شعار محوري است که گروه «اجماع واشنگتن» و طرفداران نظریهي بوش یک صدا سر<br />
دادهاند. گروه «اجماع واشنگتن» مبتنی بر این ادعا است که نولیبرالیسم جهانی و کنترل اقتصادي سرمایه مالی<br />
و مرکزي بر کشورهاي پیرامونی و تمامی جهان از طریق «صندوق بین المللی پول» و «سازمان تجارت جهانی»،<br />
تنها بدیل واقعی براي چیره شدن بر فقر و مصیبت است. «نظریه بوش» نیز بیان عریان جریان نومحافظهکار در<br />
توجیه تلاش آمریکا براي تسلط نظامی بر جهان و جنگ پیشگیرانه با توجیه امن کردن جهان براي استقرار<br />
دموکراسی و حقوق بشر است. از نظر نهضتهاي ضدجنگ و ضد جهانیسازي، ادعاي این نظریههاي حکومتی<br />
براي گسترش دموکراسی، هیچ چیز نیست جز پوششی بر دیکتاتوري جهانی آمریکا و سردمداران شرکتهاي<br />
اصلی. این نهضتها در عین حال که حمله به نهادهاي مجري این دیکتاتوري را کانون توجیه قرار دادهاند، سخت<br />
میکوشند تا بدیلی نیز ایجاد کنند: یک دموکراسی مشارکتی راستین (تب،<br />
.(16:1388<br />
دموکراسی در قالب مدل نولیبرال یا راست جدید به طور مشخص از درون مناسبات نظام سرمایهداري مدرن<br />
تئوریزه میشود و بیرون میآید. دموکراسی مبتنی بر اندیشه «نولیبرال» یا «راست جدید» در متن مکتب<br />
سیاسی «رابرت نوزیک» و «فون هایک» دیده میشود. آنان زندگی سیاسی را مانند زندگی اقتصادي، بر آزادي<br />
یا ابتکار فردي استوار میدانند. هایک دموکراسی را آموزهاي درباره روش تعیین آنچه باید قانونی باشد تعریف<br />
میکند و آن را به خودي خود هدف نمیداند. به نظر هایک دموکراسی ابزاري سودجویانه براي کمک به تأمین<br />
والاترین هدف سیاسی یعنی آزادي به شمار میرود (هلد،<br />
.(370- 378 :1378<br />
هایک قانون را به استخدام صیانت از سلامت و ثبات دموکراسی میگیرد و سپس به طراحی پیش نیازهاي<br />
استقرار چنین پروژهاي میپردازد. به نظر هایک فقط «دموکراسی قانونی» میتواند آزادي را محور کار خود قرار<br />
دهد. در این راستا قانون گذاران نباید در حاکمیت قانون مداخله کنند. (تفکیک حدود وظایف مجلس به دولت)<br />
زیرا چنین دخالتی عموماً باعث کاهش آزادي میشود. پس باید همه چیز به وسیله حاکمیت قانون محدود شود.<br />
هایک در جریان تدوین چارچوب دموکراسی و دولت میپردازد. او دموکراسی تودهاي را خطري براي گرایش به<br />
استبداد اکثریت تلقی میکند، که نتیجهي آن انتقال حاکمیت اکثریت به حاکمیت کارگزاران دولت خواهد بود.<br />
دموکراسی قانونی مدلی براي شکل بندي بازار آزاد و تحدید نقش دولت و انحلال تشکیلات اقتصاد دولتی بوده و<br />
هدفاش برجستهسازي جایگاه دولتهاي نولیبرال غربی است. برخی از ویژگی هاي این مدل عبارتند از:
نولیبرالیسم و دموکراسی 53<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
دولت مشروطه مانند سنت سیاسی انگو- آمریکایی.<br />
- حاکمیت قانون.<br />
- حداقل مداخلهي دولت در جامعه مدنی و زندگی خصوصی شهروندان.<br />
بیشترین میدان عمل براي جامعه.<br />
بازار آزاد.<br />
رهبري سیاسی کارآمد.<br />
- حداقل قواعد بوروکراتیک.<br />
-<br />
-<br />
محدودیت نقش گروههاي هم سو، مانند اتحادیههاي کارگري.<br />
به حداقل رسیدن خطر جمع گرایی از هر نوع (همان:<br />
.(382<br />
دموکراسی مد نظر نولیبرالیسم، دموکراسی صوري و صرفاً مبتنی بر «نمایندگی» است. در حالیکه متفکرانی<br />
چون فوکویاما با سقوط اتحاد شوروي و بلوك شرق پیروزي لیبرال دموکراسی و الگوي دموکراسی مبتنی بر<br />
نمایندگی و بر محور بازار آزاد را جشن گرفتهاند، در غرب این امر در سطح گستردهاي پذیرفته شده که<br />
دموکراسی نمایندگی کنونی آنچنان که باید، کارایی ندارد.<br />
شواهد در این زمینه عبارتند از کاهش تعداد رأي دهندگان در انتخابات ملی در کشورهایی که رأي دادن<br />
اجباري نیست، افزایش ناپایداري وفاداريها به احزاب سیاسی، و سرعت برجسته شدن موضوعاتی که به وسیلهي<br />
رسانهها مطرح میشوند و به همان سرعت فراموش میگردند. مردم کشورهاي دموکراتیک، دلسرد، منفعل،<br />
بدبین و بیثبات هستند. بنابراین، از یک طرف دموکراسی گرامی داشته میشود و از طرف دیگر نگرانی<br />
فزایندهاي در مورد چگونگی کارآیی آن در عرصهي عمل وجود دارد. این دوگانگی یکی از ویژگیهاي تفاسیر<br />
جامعهشناختی اخیر پیرامون دموکراسی نیز هست که از یک طرف آن را یک ایدهآل هنجاري تلقی میکنند و از<br />
طرف دیگر از دموکراسیهاي مبتی بر نمایندگی کنونی انتقاد مینمایند (نش،<br />
.(255:1385<br />
هنگامی که دموکراسی صوري انتخاباتی وجود دارد، نولیبرالیسم بهترین کارکرد را دارد اما در این هنگام مردم از<br />
دست یابی به اطلاعات و تبادل نظر عمومی که براي مشارکت واقعی در تصمیم گیري ضروري است، باز<br />
میمانند. بنا به نظر میلتون فریدمن، مرشد نولیبرالیسم، در کتاب «سرمایهداري و آزادي»، چون سودورزي جوهر<br />
دموکراسی است، هر دولتی که سیاستهاي ضد بازار را تعقیب نماید، ضد دموکراتیک است و حمایتی که مردم<br />
آگاه از آنها میکنند، هیچ اهمیتی ندارد<br />
چسنی، ) کم<br />
.(1382: 11<br />
دموکراسی نولیبرالی در یک کلمه عبارت است از بحثهاي پیش پاافتاده در مورد موضوعات بی اهمیت توسط<br />
احزابی که اساساً همان خط مشیهاي طرفدار بازار را صرف نظر از تفاوتها و منازعات صوري خویش پیش
کم(<br />
میبرند.<br />
نولیبرالیسم و دموکراسی 54<br />
در چنین الگویی، دموکراسی تا جایی قابل پذیرش است که وارد مقولات اقتصادي نشود و مسئلهي<br />
نظارت بر ساز و کار حیات اقتصادي جامعه به بحث مردمی گذاشته نشود (همان:<br />
.(12<br />
در این نوع دموکرسی دامنهي پاسخگویی دموکراتیک محدودتر میشود و کل قلمروي جدید سلطه و قهرِ آفریده<br />
شده توسط سرمایهداري، انتقال قدرتهاي اصلی از دولت به جامعه مدنی، مالکیت خصوصی و قید و بندهاي<br />
بازار را دست نخورده باقی میگذارد، حوزههایی که تابعِ پاسخگویی دموکراتیک نیستند بلکه قدرتهاي مالکیت،<br />
قوانین بازار و مکانیزم بیشینهسازي سود بر آن حاکم است<br />
سینزوود، ) کم<br />
.(275:1386<br />
اما کارآیی دموکراسی مستلزم آن است که مردم با سایر شهروندان احساس پیوند داشته باشند و چنین پیوندي<br />
در سارمانها و نهادهاي گوناگون غیرتجاري شکل میگیرد.<br />
فرهنک سیاسی سرزنده و پرشور نیازمند تشکیل<br />
گروههاي جمعی، کتابخانهها، مدارس دولتی، سازمانهاي محلی، تعاونیها، گردهمآییهاي عمومی، مؤسسات<br />
داوطلبانه و اتحادیههاي کارگري است که به روشهاي مختلف باعث دیدار، مراوده و رابطه متقابل مردم با سایر<br />
شهروندان میگردند. دموکراسی نولیبرالی با این نظریه که «بازار برتر از همه جیز است»، با دیدي مهجور و بی<br />
روح با این بخش برخورد میکند.<br />
جمعی، مراکز خرید تأسیس میکند (همان،<br />
به جاي شهروندان، مصرف کنندگان را به وجود میآورد؛ به جاي گروههاي<br />
(14:1382<br />
براي رسیدن به دموکراسی مشارکتی کشف شده است (فریدمن،<br />
و باور دارد که بازار تنها سازوکاري است که تا به حال<br />
.(17:1390<br />
در این نظریه بازار به عنوان قلمرو آزادي و انتخاب درك میشود، حتی از سوي کسانی که نیاز به تنظیم آن را<br />
ضروري میدانند، هر نوع محدودیتی که شاید براي تصحیح اثرات زیان بار این آزادي ناگزیر به نظر رسد، به<br />
عنوان یک محدودیت تلقی میشود.<br />
به کلام دیگر، در چهارچوب مفهومی دموکراسی نولیبرالی، ما به واقع<br />
نمیتوانیم دربارهي «آزادي از بازار» به عنوان نوعی اختیار، آزادي از قید اجبار، رهایی از قهر و سلطه بیاندیشیم<br />
سینزوود،<br />
.(276:1386<br />
از این رو نولیبرالها دموکراسی را با بازار آزاد یکسان میدانند و در بررسی تجارب<br />
عملی، کشورهاي اروپاي شرقی و روسیه را علیرغم تسلط مافیا و گانگسترهاي اقتصادي بر جامعه، کشورهاي<br />
دموکراتیک میدانند.<br />
آزادانه انتخاب شده بود!<br />
چنین دموکراسیاي را میتوان<br />
دموکراسی مصرفکننده یعنی<br />
اقتصاد سرمایهداري»<br />
همچنین معتقدند ژنرال پینوشه، دموکراتیکتر از سالوادور آلندهیی بود که به صورت<br />
بتوانید<br />
2<br />
1<br />
«دموکراسی مصرف کننده « نامید. به زبان «دیوید کورتن »، اقتصاددان توسعه،<br />
«در روال عادي بازار، شما با<br />
«بازاري با فکر و معقول»<br />
دلار خود رأي بدهید»<br />
پرورش دهید<br />
(مونبیو،<br />
و با<br />
.(47:1388<br />
«گرسنه نگه داشتن<br />
و اما مهمترین<br />
1 Consumer Democrasy<br />
2 Davod Korten
نولیبرالیسم و دموکراسی 55<br />
واضحترین ایرادي که به این نوع دموکراسی وارد است منطق «یک دلار، یک رأي» حاکم بر آن است. در منطق<br />
این نوع دموکراسی، کسانی که از سرمایهي اقتصادي بیشتري برخوردارند انگیزه و تمایل کمتري براي اصلاح یا<br />
تغییر نظام اقتصادياي دارند که به سود آنها عمل میکند. نتیجهي روشن چنین امري، ایجاد جامعهاي است<br />
مرکب از افرادي نامتعهد که احساس نومیدي میکنند و از لحاظ اجتماعی ناتوان هستند.<br />
با وجود این ساختار غیر دموکراتیک، صاحبنظران لیبرال همچنان سیمایی آرمانی از آنچه وجود دارد ترسیم<br />
میکنند.<br />
«فرید زکریا»<br />
از جمله این لیبرالهاي محافظهکار است.<br />
وي در کتاب<br />
«آیندهي آزادي؛ اولویت<br />
لیبرالیسم بر دموکراسی» مدعی است در حوزهي اقتصاد سرمایهداري آنچه امروز واقعاً ممتاز و تازه است جهانی<br />
بودن، فنآوري اطلاعاتی، یا تکنولوژي محوري آن نیست بلکه دموکراتیک بودن آن است که موجب شده است<br />
قدرت اقتصادي که طی قرنها در دست گروههاي کوچکی از تجار، بانکداران و بوروکراتها بود به لایههاي<br />
پایینتر منتقل شود (زکریا،<br />
.(10:1384<br />
اما آنچنان که<br />
3<br />
«رابرت دال « معتقد است اگر رویههاي سیاسی نظام<br />
بینالمللی را «دموکراتیک» بنامیم به منزلهي این است که این اصطلاح معناي خود را از دست داده است! (دال،<br />
.(152:1389<br />
چالش ادعاي دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی چندان سخت نیست. براي این کار نگاهی به مکانیزم<br />
نهادهاي مالی جهانیاي که مدیریت و هدایت اقتصاد جهانی سرمایهداري را بر عهده دارند گویاي بسیاري از<br />
واقعیات میباشد. امروزه صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، به عنوان بازوهاي اجرایی<br />
نولیبرالیسم در اقتصاد جهانی سرمایهداري عمل میکنند. براي نمونه ساختار سازماندهی و مکانیزم تصمیمگیري<br />
در صندوق بینالمللی و بانک جهانی پول همانند یک<br />
«شرکت سهامی»<br />
عمل میکند.<br />
بزرگتر باشد در نتیجه سهم آن در منابع مالی این نهادها بیشتر بوده و حق رأي بیشتري دارد.<br />
گروه هشت کشور صنعتی<br />
(G8)<br />
هر چه اقتصاد کشوري<br />
چهل و نه درصد رأي در صندوق بینالمللی پول و به طور میانگین چهل و<br />
هشت درصد رأي در چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند.<br />
اساسنامهي هر دو این سازمان<br />
تضمین<br />
کرده است که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج درصد آراست. این در حالی است که<br />
فقط ایالت متحده داراي هفده درصد رأي در صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده درصد رأي در چهار<br />
آژانس بانک جهانی است (همان:<br />
بنابراین<br />
نولیبرالیسم با<br />
رواج<br />
.(109<br />
بنیادگرایی بازار،<br />
با فروکاستن کارایی اجتماعی به بازدهی اقتصادي و در پی آن<br />
فروکاستن بازدهی اقتصادي به سودآوري مالی (صداقت، 9:1388)، بر خلاف ادعایی که دوران «پایان ایدئولوژي»<br />
را نوید میدهد، ایدئولوژياي به غایت تقلیلگرا، اکونومیستی و اقتصادزده است. نولیبرالها اغلب، ریشهي تمام<br />
بدبختیها و سر شکستگیها را در اشاعهي اندیشهي عدالتخواهی جستوجو میکنند و آن را مانع اصلی<br />
3 Robert Dahl
نولیبرالیسم و دموکراسی 56<br />
تحولات دموکراتیک و توسعهاي میدانند. همچنان که به باور «فون هایک»، چون دربارهي اینکه عدالت<br />
اجتماعی در هر مورد خاص نیازمند چیست، هیچ توافقی وجود ندارد، بنابراین عدالت اجتماعی چیزي جز<br />
فرمولی پوچ نمیباشد که از روي عادت براي طرح ادعایی خاص بدون اقامهي هیچ دلیلی به کار میرود و دلیل<br />
این که اکثر مردم به آن اعتقاد راسخ دارند این است که فکر میکند چون همگان به آن اعتقاد دارند پس حتماً<br />
چیزي در آن هست! (هایک،<br />
.(212-1385: 214<br />
هایک همچنین معتقد است آزادي عمل شهروندان صاحب<br />
سرمایه در بازار، بر همهي حقوق دموکراتیک دیگر تقدم دارد و بر این اساس حاکمیت باید عملکرد خود را به<br />
تضمین مالکیت شخصی در برابر اقدامات سیاسیِ مبتنی بر عدالت اجتماعی، اجبار طرفین قرارداد به اجراي مفاد<br />
آن، جریان پولی مداوم و تضمین شرایط رقابت آزاد محدود کند. به باور وي سرمایهداري و آزادي تحت این<br />
شرایط دو روي یک سکهاند (مولر،<br />
.(48:1384<br />
اقتصاددانان نولیبرال، با این اعتقاد که نظام بازار آزاد بدون کنترل<br />
اجتماعی، هم پیش شرط آزادي و دموکراسی است و هم پیش شرط کارایی اقتصادي و هم سازگار با عدالت<br />
اجتماعی، با هرگونه مداخلهگرایی مخالف هستند و آن را به لحاظ سیاسی تهدیدي براي حقوق طبیعی افراد و به<br />
لحاظ اقتصادي تهدیدي براي استفادهي بهینه از منابع کمیاب جامعه تلقی میکنند.<br />
این سادهسازي راستروانه تمایل دارد که فرضیهي «بازار آزاد<br />
-<br />
دموکراسی» را دربست قبول کند و بنابراین<br />
ناتوانی جامعه در نیل به نظامی دموکراتیک و توسعهیافته را در دخالتهاي دولت در اقتصاد جستوجو میکند.<br />
این فرضیه در چارچوب رویکرد اقتصاد سیاسی لیبرال دموکراسی بر این باور است:<br />
(1<br />
فرد تقدم هستیشناختی<br />
بر جمع یا جامعه دارد و به این اعتبار از تعرض به حقوق فرد به بهانهي منافع جمع باید پرهیز شود؛<br />
فرد شامل آزاديهاي شخصی و مدنی به علاوهي حق مالکیت است و<br />
(2<br />
(3<br />
حقوق<br />
وظیفهي دولت حفاظت از این حقوق<br />
طبیعی است. دولتی که بر این مبنا شکل میگیرد دولتی است با اختیارات و کارکردهاي محدود که در برابر<br />
دولت توتالیتر یا مطلقه قرار میگیرد. چنین دولتی که «دولت حداقل» نامیده میشود تنها در زمینههایی<br />
میتواند دخالت کند و فعال باشد که حقوق طبیعی را بیشتر تأمین میکند: تأمین امنیت داخلی و دفاع از<br />
تمامیت ارضی در برابر دشمن خارجی؛ در عین حال، چنین دولتی میتواند تنها در حوزههایی که بخش<br />
خصوصی تمایلی به مشارکت در آن ندارد، حضور پیدا کند. اگر دولتی فراتر از این فعال باشد به «دولت حداکثر»<br />
تبدیل میشود که کارکرد آن از تأمین شرایط مطلوب براي حفاظت و صیانت از حقوق طبیعی افراد به دخالت<br />
در این حقوق تبدیل میشود. دخالتی که هم آزادي فردي را محدود میکند و هم آثار اقتصادي منفی در بر<br />
دارد. بنابراین، دولت حداقل یا بازار آزاد بدون کنترل اجتماعی شرط لازم براي آزادي فردي و تأمین حقوق<br />
شهروندي محسوب میشود. چنانچه، چنین دولتی همراه با مشارکت لایههاي مختلف ساخت اجتماعی از طریق
نولیبرالیسم و دموکراسی 57<br />
سازوکاري چون انتخابات آزاد باشد دموکراتیک نیز محسوب میشود؛ در غیر اینصورت، اگر قدرت سیاسی در<br />
دست افراد محدودي (الیگارشی) باشد دولتی لیبرال اما غیر دموکرات است (دینی،<br />
نولیبرالیستها تمایل دارند که تنها گزینهي «دولت حداقل (بازار آزاد)<br />
.(1387<br />
-<br />
دموکراسی» را ببیند حال آنکه در<br />
دنیاي واقع امکان وقوع سه گزینهي دیگر نیز وجود دارد: «دولت حداقل- غیر دموکرات»، «دولت حداکثر-<br />
دموکرات»، و «دولت حداکثر<br />
-<br />
غیر دموکرات». نادیدهگرفتن امکان تحقق گزینهي «دولت غیر حداقل-<br />
دموکرات» به این دلیل است که این رویکرد مجموعه عوامل اثرگذار بر شکلگیري جامعهاي آزاد و دموکراتیک را<br />
تنها به وجود حقوق مالکیت خصوصی نامحدود (به این معنا که دولت حق مداخله در کسبوکار افراد به منظور<br />
بازتوزیع درآمد از طریق نظام مالیاتی پیشرفته را ندارد) و آزادي را به «آزادي منفی» (عدم وجود موانع براي<br />
انتخابهاي فردي) تقلیل میدهد (همان).<br />
اما مروري بر تجربههاي تاریخی مصادیقی را نشان میدهد که از یکسو دال بر امکانپذیري وجود «دولت غیر<br />
- حداقل<br />
دموکرات» و از سوي دیگر دال بر امکانپذیري وجود دولت «لیبرال<br />
-<br />
غیر دموکرات» است. «هند» در<br />
دوران «جواهر لعل نهرو» و «ایندیرا گاندي» به رغم پی گیري رویکرد دولت حداکثر در عرصه اقتصاد، تجربهي<br />
یکی از بزرگترین دموکراسیهاي جهان و تحولات توسعهاي قابل توجه را ارایه کرده است؛ هنوز که هنوز است<br />
به رغم آزادسازيهاي انجام شده از ابتداي دههي<br />
1980<br />
به این سو، جریانهاي عدالتگراي معتقد به بازتوزیع<br />
در آمد و ثروت نقش مهمی در فرایند تصمیممگیريهاي این کشور دارند. تجربهي هند خط بطلانی بر فرضیهي<br />
- «بازار آزاد<br />
دموکراسی» میکشد و نشان میدهد که دموکراسی مستلزم وجود شرایطی فراتر از نهاد بازار است؛<br />
شرایطی مانند وجود رهبرانی چون گاندي که با درك عمیق از حقوق شهروندي و مسولیت پذیري تاریخی و<br />
همینطور اولویت دادن منافع ملی برمنافع حزبی یا دینی به شکلگیري آن کمک کردهاند. همین تجربه در مورد<br />
کشورهاي اسکاندیناوري به ویژه سوئد نیز وجود دارد؛ کشورهایی که اقتصادهایشان در چارچوب دولتهاي رفاه<br />
قوي شکل گرفته بدون آنکه آزادي با محدودیتی مواجه شود. این تجربهها نشان میدهد که اگر دولتها برآیند<br />
تمایلات سیاسی گوناگون باشند، دخالت اقتصادي توسعهگرایانهي آنها نمیتواند به تضعیف حقوق طبیعی فردي<br />
و قواعد بازي دموکراتیک بینجامد.<br />
تجربهي اروپا به طور کلی نشان میدهد که گذار از دولتهاي مطلقه به دولتهاي لیبرال تحت تأثیر عوامل<br />
مختلفی بوده است. رقابت سیاسی دولت- ملتهاي تازه تاسیس، نیاز دولت به نیروي انسانی و منابع مالی براي<br />
تدارکات جنگی، و همینطور ضرورت ائتلاف با طبقهي نوظهور سرمایهدار در برابر اشراف و زمینداران و رنسانس<br />
از جمله عواملی است که دولتهاي مطلقه را وادار به نرمش و ارایه امتیاز از جمله پذیرش تدریجی حقوق<br />
شهروندي کرده است (هلد،<br />
.(1386
در سوي دیگر واقعیت تاریخی پیش رو، تجربهي شیلی در دوران دیکتاتوري «آگوستو<br />
نولیبرالیسم و دموکراسی 58<br />
4<br />
پینوشه « قرار دارد که به<br />
رغم پیگیري اقتصاد بازار آزاد مورد تأیید میلتون فریدمن، یکی از دیکتاتوريهاي بدنام تاریخ معاصر را در دهه<br />
1970به نام خود ثبت کرده است و مصداق برجستهاي از دولت لیبرال توتالیتر محسوب میشود.<br />
در پی کودتاي خشونتبار پینوشه، نه فقط ملّت شیلی در وضعیت شوك بود، که کشور نیز از تورم عنان<br />
گسیختهي شدیدي رنج میبرد.<br />
فریدمنِ نولیبرال به پینوشه توصیه میکرد که با این اقدامات، اقتصاد را به<br />
سرعت برق و باد دگرگون کند: کاهش مالیاتها، آزادسازي تجارت خارجی، خصوصیسازي خدمات آب و برق و<br />
تلفن، کاهش مخارج دولت و حذف مقررات از بازار.<br />
خصوصی جاي مدارش دولتیشان را میگیرد (کلاین،<br />
به گفتهي<br />
«کیت<br />
اولویت قرار داشت؛<br />
سرانجام شیلیاییها حتی شاهد این بودند که مدارس<br />
.(23:1389<br />
5<br />
گریفین «<br />
:«دولت جدید پینوشه تصمیم به انجام چهار کار گرفت:<br />
-1<br />
-2<br />
به کار گرفتن سیاستهاي پولی براي تثبیت اقتصادي؛<br />
-3<br />
کنترل تورم که در<br />
برنامهي تثبیت اقتصادي که<br />
صرفاً مرحلهي اول از استراتژي درازمدت توسعه بر اساسی اصول اقتصاد پولی بود؛ و 4- سرکوب هرگونه مخالفت<br />
با اصلاحات اقتصاد پولی با اعمال کامل زور.<br />
سرکوب گردیدند.<br />
شدند.<br />
احزاب سیاسی غیر قانونی اعلام شدند و اتحادیههاي کارگري<br />
رهبران مخالف و روشنفکران مخالف یا کشته شدند یا شکنجه، گریختند یا مرعوب و ساکت<br />
در شیلی از موانع بازدارنده و عوامل تعادل که در کشورهاي دموکرایتک مانع کامل دولتها هستند و<br />
موجب سازش در سیاستها می شوند خبري نبود و بنابراین، آزمایش اقتصاد پولی در این کشور نابترین نمونه از<br />
اجراي این استراتژي است» (گریفین،<br />
.(87-88 ،1375<br />
نه تنها منتقدین رادیکال و مخالفین نولیبرالیسم اجرایی شدن اصول آن را باعث محدود گشتن دموکراسی<br />
میدانند، بلکه طرفداران و مجریان این سیاستها نیز بر چنین نکتهاي تأکید دارند. همچنان که مارگارت تاچر،<br />
نخست وزیر بریتانیا و مجري برنامههاي نولیبرالی در آن کشور، در فوریه<br />
1982<br />
در نامههاي خصوصی به مرشد<br />
فکرياش، فون هایک، به صراحت به چنین مسئله اي تأکید کرد: «اطمینان دارم تصدیق میفرمایید که به سبب<br />
وجود نهادهاي دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتاً فراگیر، برخی تمهیدات اتخاذ شده در شیلی، در بریتانیا کاملاً<br />
غیر قابل قبول خواهد بود» (کلاین،<br />
همچنان که<br />
معترف بود که<br />
(199:1389<br />
6<br />
«استفن هگارد »، استاد شدیداً نولیبرال علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا، به این «حقیقت تأسفبار»<br />
«برخی از متنوعترین تلاشهاي اصلاحی در عرصهي اقتصاد در جهان رو به توسعه در پی<br />
کودتاهاي نظامی صورت گرفت». علاوه بر کشورهاي واقع در «قیف جنوبی آمریکاي لاتین» و اندونزي، او ترکیه،<br />
4 Agosto Pinoche<br />
5 Keith Griffin<br />
6 Stephen Heggard
نولیبرالیسم و دموکراسی 59<br />
کره جنوبی و غنا را نیز به این فهرست افزود. سایر «موفقیتها»ي کذایی نیز اگر چه نه پس از کوتاهاي نظامی<br />
ولی در کشورهاي تک حزبی مثل مکزیک، سنگاپور، هنگکنگ و تایوان اتفاق افتاد.<br />
در تضاد مستقیم با دعاي محوري فریدمن، هگارد چنین نتیجهگیري کرد که «چیزهاي خوب<br />
دموکراسی و سیاستهاي اقتصادي بازار محور- توأمان پیش نمیروند». در واقع از اوایل دههي<br />
از قبیل -<br />
1980، براي<br />
نمونه، حتی یک مورد دموکراسی چند حزبی نمیشد یافت که با سرعت تمام مسیر بازار آزاد را در پیش گرفته<br />
باشد. (همان:<br />
.(203-204<br />
در نمونهاي دیگر دولت «چین» را میتوان مثال نقض دیگري براي این ادعاي نولیبرالها دانست. امروز دولت<br />
چین نمونهي موفقی در زمینهي آزادسازي اقتصادي و اجراي اصول نولیبرالی تلقی میشود. اما علیرغم<br />
آزادسازي در عرصهي اقتصاد از نظام سیاسی غیردموکراتیکی برخوردار است که فرضیات نولیبرالی را تأیید<br />
نمیکند.<br />
همچنین اقتصاد کشورهاي تایوان، کره جنوبی و سنگاپور رشد سریع و تحکیم نهادهاي اقتصاد بازار را در<br />
دورههایی طی کرده اند که اقتدارگرایانهترین اشکال سیاسی را داشتند. به همین ترتیب ژاپن و آلمان نیز رشد<br />
سریع بازار را در دورههایی طی کردهاند که در این کشورهاي خبري از دموکراسی نبود (صداقت،<br />
(16:1388<br />
به باور اکثر منتقدان نولیبرالیسم از جمله «نائومی کلاین»، نولیبرالیسم جنبش خود را «تلاشی براي آزاد کردن<br />
بازار از چنبرهي دولت» تصویر میکند، اما این فقط یک ادعا و ظاهر قضیه است و در واقع هر جا که نولیبرالیسم<br />
پیاده شده و تحقق یافته است، نتایج بر جاي مانده مبین چیزي جز این است و طی سه دههي گذشته هر جا که<br />
سیاستهاي نولیبرالی پیاده شده است، آنچه به منصهي ظهور رسیده ائتلافی قدرتمند بین معدودي شرکت<br />
بسیار بزرگ و طبقهاي از سیاستمداران اکثراً ثروتمند بوده است. این سیاستها فاصلهي فقر و غنا را تشدید<br />
کرده و موجب نابود شدن بسیاري از تشکلهاي مردمی، نهادهاي دموکراتیک و اتحادیههاي کارگري (با شروع در<br />
زمان مارگارت تاچر در انگلستان و رونالد ریگان در آمریکا)، گشته است (همان:<br />
.(16<br />
بنابراین نولیبرالیسم نه تنها موجب عمق بخشیدن به دموکراسی نمیشود بلکه با رویکرد به شدت بازار محورانه و<br />
اکونومیستیاي که دارد، الگویی صوري، کم تراکم (به تعبیر سمیر امین) و در قالب قوانینی از پیش تعریف شده<br />
را ارائه میدهد. همچنین بررسی دقیق تجارب جهانی در مورد ملازمهي بازار آزاد و آزادي سیاسی فرضیات<br />
نولیبرالی را زیر سوال میبرد و دروغهاي هواداران آن را بر ملا میکند. در محک ادعاي مذکور، نظامیگري و<br />
دستاندازي بر تجارب دموکراتیک کشورهاي پیرامونی شامل کودتاهاي نظامی و همکاري و هواداري از<br />
دیکتاتورهاي شرق و غرب، از اندونزي گرفته تا شیلی، و تقویت دولتهاي دست نشانده در جهت اجراي اصول<br />
نولیبرالی دیکته شده توسط نهادهاي مالی جهانی را نیز میتوان اضافه کرد. در نظریهي نولیبرالی کمتر به
نولیبرالیسم و دموکراسی 60<br />
کیفیت، عملکرد و کارآیی دولت اشاره اشاره میشود و ذات وجود دولت بر خلاف آزادي بازارها و بنابراین<br />
غیردموکراتیک پنداشته میشود.<br />
منابع:<br />
-<br />
تب، ویلیام کی<br />
.(1388)<br />
-<br />
-<br />
خانی، چاپ اول، تهران، نشردیگر.<br />
پس از نولیبرالیسم، ترجمهي بهرام معلمی؛ درکتاب «پایان امپریالیسم؟ توهم یا واقعیت»، زیر نظر خلیل رستم<br />
- دال، رابرت (1389). دربارهي دموکراسی، ترجمهي فیروز سالاریان، چاپ اول، تهران، نشر چشمه.<br />
دینی، علی<br />
(1387). فرضیههاي اقتصاد نولیبرالی در بوتهي نقد، فصلنامهي گفتگو، شماره 52.<br />
- زکریا، فرید (1384). آیندهي آزادي؛ اولویت لیبرالیسم بر آزادي، ترجمهي امیر حسین نوروزي، چاپ اول، تهران، انتشارات طرح نو.<br />
صداقت، پرویز<br />
.(1388)<br />
-<br />
فریدمن، میلتون<br />
تهران، نشر نگاه معاصر.<br />
.(1390)<br />
-<br />
ایدئولوژي نولیبرال(گرد آوري و ترجمه)، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات نگاه.<br />
مقدمهي کتاب «راه بردگی» نوشتهي فردریش فون هایک، ترجمهي فریدون تفضلی، حمید پاداش، چاپ اول،<br />
- قراگوزلو، محمد (1388). بحران؛ نقد اقتصاد سیاسی سرمایهداري نولیبرال، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات نگاه.<br />
کلاین، نائومی<br />
کتاب آمه.<br />
.(1389)<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه، ترجمهي مهرداد(خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي، چاپ اول، تهران، نشر<br />
- گریفین، کیت (1376). راهبردهاي توسعهي اقتصادي، ترجمه حسین راغفر و محمد حسین هاشمی، نشر نی.<br />
مکسیتزوود، الن<br />
بازتاب نگار.<br />
.(1386)<br />
-<br />
مکچسنی، رابرت دبلیو<br />
دموکراسی در برابر سرمایهداري (تجدید حیات ماتریالیزم تاریخی)، ترجمهي حسن مرتضوي، چاپ اول، تهران، نشر<br />
.(1382)<br />
-<br />
مرتضوي، چاپ دوم، تهران، نشر دیگر.<br />
مولر، کلاوس<br />
اختران.<br />
.(1384)<br />
-<br />
مقدمهي کتاب «بهرهکشی از مردم؛ نولیبرالیسم و نظم جهانی»، نوشتهي نوآم چامسکی، ترجمه حسن<br />
حاکمیت، دموکراسی و سیاست جهانی در دوران جهانی شدن، ترجمهي لطفعلی سمینو، چاپ اول، تهران، نشر<br />
- مونبیو، جورج (1388). بیانیهاي براي نظم نوین جهانی، ترجمهي میرمحمود نبوي، چاپ اول، تهران، نشرچشمه.<br />
نش، کیت<br />
کویر.<br />
هاروي، دیوید<br />
.(1385)<br />
.(1389)<br />
جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن، سیاست، قدرت، ترجمهي محمدتقی دلفرزو، چاپ چهارم، تهران، انتشارات<br />
سازماندهی در یک دوران گذار ضد سرمایهداري (سخنرانی در دهمین همایش اجتماعی جهان، پرتوالگره، برزیل، ژانویه<br />
2010)، ترجمهي احمد جواهریان، ماهنامه چیستا، سال<br />
27، شماره 6-7، فروردین.<br />
-<br />
- هایک، فریدریش (1385). در سنگر آزادي، ترجمهي عزت االله فولادوند، چاپ دوم، تهران، انتشارات طرح نو.<br />
هلد، دیوید<br />
--------------<br />
(1378). مدلهاي دموکراسی، ترجمهي عبان مخبر، تهران، انتشارات مطالعات زنان.<br />
(1386). شکل گیري دولت مدرن، ترجمهي عباس مخبر، نشر آگه.<br />
- IMF (2011). IMF Members' Quotas and Voting Power, and IMF Board of Governors:<br />
http://www.imf.org/external/np/sec/memdir/members.aspx
پنج<br />
نولیبرالیسم و خانواده *<br />
مارکس و انگلس بیش از 150 سال پیش و بسیار پیش<br />
از رسمیت یافتن منطق عمل و روح فراگیر نولیبرالیسم<br />
که بر پایهي پولگرایی<br />
(Monetarism)<br />
و اصالت<br />
بازار استوار است، در «مانیفست» مدعی شده بودند:<br />
«بورژوازي پوشش احساساتی مناسبات خانوادگی را از<br />
هم دریده و آن را به مناسبات صرفاً پولی تقلیل داده<br />
است» (1)، چرا که به بیان مارکس «پول اخوت<br />
ناممکنهاست»<br />
.(2)<br />
با این تفسیر که در جامعهي<br />
سرمایهداري قدرت پول قادر است دست به هر کاري<br />
بزند و بدل واقعینماي هر چیزي را نمود دهد و بنا بر<br />
این مناسبات پولی قادر است به بازسازي دروغین<br />
همهي مناسبات انسانی دست بزند، «پول به مثابه مفهومی فعال و موجود از ارزش، تمام چیزها را در هم<br />
میآمیزد و معاوضه میکند، و خود نیز بیانگر در هم آمیختگی و معاوضهي عام همهي چیزها<br />
یا به عبارتی در هم آمیختگی و معاوضهي همهي کیفیتهاي طبیعی و انسانی است.»<br />
- جهانی وارونه -<br />
(3)<br />
حال آنکه «اگر<br />
انسان، انسان باشد و روابطش با دنیا روابطی انسانی، آنگاه هرکدام از روابط ما با نوع بشر و طبیعت باید نمود
نولیبرالیسم و خانواده 62<br />
ویژهاي باشد که با عینها و ابژههاي اراده و زندگی فردي ِواقعیمان منطبق باشد.» (4)، با این همه چنین<br />
رویکردي به جامعهي موضوع بحث مارکس از سوي وي و انگلس، در شرایطی بود که سرمایهداري در شکل<br />
کلاسیکش چند دههاي از عمر خود را میگذراند و هنوز متأثر از نوعی اخلاقگرایی ناشی از رویکردهاي امثال<br />
«جان استوارت میل» بود.<br />
چنان دقت، وسواس و تیز بینی هشدار دهندهاي بی گمان در زمانهي کنونی که سرمایهداري نسبت به یک و نیم<br />
قرن پیش تغییر کیفیت محسوسی داده است و وارد عصر نولیبرالیسم شده است نیازمند بازنگري جامع در<br />
چگونگی پیامدهاي انسانی<br />
چیستی نولیبرالیسم<br />
–<br />
اجتماعی این تغییر کیفی است.<br />
نولیبرالیسم ایدئولوژي کنونیِ مسلط بر نظام جهانی سرمایهداري است. نظام سرمایهداري خصلتی جهانی دارد و<br />
کم و بیش در کلیهي مناطق جهان قوانین و اصول خود را با استفاده از ابزارهاي ملی و جهانیاي که در اختیار<br />
دارد پیاده میکند. سرمایهداري در هر دورهاي بنا به مقتضیات گوناگون و براي گریز از بحرانهاي درونزاي خود<br />
راه و روش خاصی را براي سیاستگذاريها و برنامههاي کلان خود انتخاب میکند. اگر چه در قرن بیستم<br />
لیبرالیسم و سوسیال دموکراسی در دورههایی منطقهاي حاکم بر سرمایهداري جهانی بودهاند اما از دهه<br />
80<br />
میلادي و به ویژه پس از فروپاشی بلوك شرق و با روي کار آمدن دولت رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر<br />
در بریتانیا، نولیبرالیسم گفتمان مسلط بر سرمایهداري متأخر گشته است. این الگوي اقتصادي سیاسی که تبعات<br />
اجتماعی و فرهنگی متناسب با خود را نیز در پی دارد بر پایهي کمینهسازي نقش دولت در اقتصاد، خصوصی<br />
سازي، کاهش هزینههاي اجتماعی و سپردن بیش از پیش ساز و کار حیات اقتصادي جامعه به دست نیروي بازار<br />
میباشد.<br />
ایدئولوژي نولیبرالیسم «انباشت سرمایه» را نقطه عزیمت خود قرار می دهد و انباشت سرمایه را بر خاکستر نظام<br />
توزیع بنا میکند. در این منطق توزیع ثروت و حمایت دولت از طبقات و اقشار آسیب پذیر از اهمیت برخوردار<br />
نمیباشد. بلکه در «نظریهي نولیبرالی تحت تأثیر این فرض که «مد تمام قایقها را بلند میکند»، یا فرض<br />
«انتشار تدریجی آبشار گونه»<br />
(Tricke down)<br />
اعتقاد دارد که ریشه کنی فقر (هم در داخل و هم در سطح<br />
جهانی) را میتوان به بهترین وجه از طریق بازارهاي آزاد و تجارت آزاد انجام داد.»<br />
.(5)<br />
انتخاب راهبرد «رشد از راه انباشت ناموزون» و انتهاب راهبرد «توسعه انگیزشی سود» براي اقتصاد کم توسعه در<br />
دنیاي واقعی امروز، انتخابی فنی و علمی و متکی بر نظریههاي جدید اثبات شده و کشفیات مسلم تازه و راه گشا
نولیبرالیسم و خانواده 63<br />
نیست، بلکه انتخابی است کاملاً سیاسی و جانبدارانه و متکی بر منافع طبقاتی مستقیم تا نامستقیم و در برابر<br />
راهبرد «رشد از راه باز توزیع» و توسعهي همگانی قرار میگیرد<br />
.(6)<br />
بر این اساس چنین ترویج میشود که انباشت ثروت نزد طبقات ثروتمند موجب «اثر سرریز» میگردد و در<br />
نتیجهي این انباشت، ثروت به طبقات پایینی «نشت» میکند. اما در واکنش به بحرانهاي منتج از اجراي چنین<br />
نظریهاي (7)، به پیشنهاد «ژوزف استیگلیتز»، «اجماع پساواشنگتن»<br />
(Post Washington Consensus)<br />
که توسعهي همه جانبه و نقش موازي و مکمل دولت با بخش خصوصی در ساز و کار اقتصادي را مد نظر دارد،<br />
جانشین «اجماع واشنگتن» شد<br />
.(8)<br />
علیرغم این تجدید نظر، در ایران نسخهي منسوخ شده و از تاریخ مصرف<br />
گذشتهي اجماع واشنگتن توسط اقتصاددانان راست گرا همچنان تبلیغ میشود و هرگونه برنامهریزي متمرکز<br />
اقتصادي براي توسعهي همه جانبه بر پایهي عدالت اجتماعی و بهزیستی اقشار آسیب پذیر بر ضد نیروي بازار و<br />
بنابراین مردود شمرده میشود<br />
.(9)<br />
نولیبرالیسم چه تأثیري میتواند بر نهاد خانواده داشته باشد؟<br />
نولیبرالیسم دو تأثیر عمدهي مستقیم و غیر مستقیم بر نهاد خانواده دارد. تأثیر مستقیم آن در ارتباط با افزایش<br />
فشار و تهدید معیشت و توانایی اقتصادي خانواده در تأمین نیازهاي انسانی اعضاي آن میباشد و تأثیر غیر<br />
مستقیم به نوع نگرش و الگوهاي فرهنگیاي مربوط میشود که سرمایهداري متأخر در تولید و بازتولید آنها<br />
نقش موثري را ایفا میکند.<br />
نولیبرالیسم مروج قراردادهاي کوتاه مدت و کالاییشدن نیروي کار است. بنابراین با تبلیغ افزایش بهرهوري و<br />
انعطاف پذیري بازار کار از ارتش ذخیره بیکاران بهترین استفاده را براي پایین نگه داشتن حقوق و مزایاي نیروي<br />
کار میکند. از این رو «حق کار» که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأکید شده است (مادهي<br />
اعلامیه 23<br />
جهانی حقوق بشر) مبدل به «امتیاز»ي میگردد که طبق قرار دادي کوتاه مدت با حداقل مزایا به نیروي کار<br />
اعطا می شود!. در چنین ساختاري دولت در حمایت از سرمایهداران و کارفرمایان دخالت موثر دارد و سندیکاهاي<br />
کارگري به عنوان بازوي فشار نیروي کار بر کارفرما، نه تنها از توان تهاجمی براي چانه زنی به منظور افزایش<br />
حقوق و مزایاي نیروي کار برخوردار نیستند، بلکه توان تدافعی آنها براي حفظ حقوق کنونی نیز بیش از پیش<br />
کاهش یافته است.<br />
مجموعهي اصول نولیبرالی همچون خصوصیسازي و کالاییشدن بهداشت، آموزش، خدمات اجتماعی و دیگر<br />
عرصههاي زندگی، کاهش مزد و مزایا، دلاريشدن قیمتها و حذف یارانهها، موجب افزایش فشار اقتصادي بر
نولیبرالیسم و خانواده 64<br />
اقشار آسیب پذیري چون طبقهي کارگر و اقشار پایینی طبقهي متوسط میشود و معیشت آنها را مورد تهدید<br />
قرار میدهد.<br />
کار کودکان از مهمترین نتایج توسعه و بسط الگوي نولیبرالی اقتصاد است. نتیجهاي که در بدو امر با مواد مندرج<br />
در منشور حقوق بشر در تنافر قرار میگیرد. «فقیر شدن شتابان خانوادهها، بعضی از پدر و مادرها را وادار<br />
میسازد که براي امرار معاش، فرزندان خود را به کار گیرند. میتوان نشان داد که هرجا میزان بیکاري زیاد<br />
باشد، شمار کودکانی که کار میکنند بیشتر است. کار کودکان دور ِ باطل فقر است. در چنین شرایطی خانواده<br />
دوست دارد که همبستگی خود را نشان دهد، اما در واقع رقابت سختی در درون آن جریان دارد. در چنین<br />
خانوادههایی به سبب وجود کار کودکان، فرزندانی که از نوجوانی کار میکنند، بسیار زود با زندگی جنسی آشنا<br />
میشوند اما عملاً از بلوغ و جوانی نصیب نمیبرند و از دوران کودکی نیز بهرهي چندانی نبردهاند<br />
.(10) «<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
این مجموعهي عوامل مشکلات و گریزگاههایی را براي خانوادهها به وجود میآورد که برخی از آنان به اجمال<br />
عبارتند از:<br />
گرایش به تقدیرگرایی و رشد افکار خرافی در خانواده؛ از آنجایی که کوتاه شدن زمان فراغت و درگیري و<br />
اشتغال ذهنی دایمی با پیچیدگیهاي تأمین معاش کمترین فرصتهاي اندیشیدن به واقعیت زندگی را از افراد<br />
سلب نموده و ستمی که ناشی از نابرابري ساخت اقتصادي متوجه افراد است در زیر پوشش استیصال و<br />
خطرپذیري قرار میگیرد، تقدیرگرایی و اندیشههاي خرافی دم دستترین و نزدیکترین مأمنی است که پیش<br />
روي ایشان قرار میگیرد. گواه عینی این واقعیت را میتوان در رواج گرایشات مذهبی ِخرافی و هم راستایی<br />
نومحافظه کاري و نولیبرالیسم در پی تشدید بحران مالی ایالات متحده طی سالهاي اخیر در این کشور سراغ<br />
گرفت.<br />
پناه آوردن به زندگی روستایی؛<br />
کار اضافی به شکلهاي مختلف به ویژه به صورت ورود افراد تازهاي از خانواده به بازار کار و افزایش شمار<br />
ساعات کار براي یک یا چندین شغل؛<br />
-4<br />
-5<br />
-6<br />
-7<br />
-8<br />
مهاجرتهاي داخلی و خارجی به منظور یافتن شغل و مکانهاي کم هزینهتر براي زندگی؛<br />
کم مصرفی به صورت کاهش مصرف و تغییر الگوي مصرف (استفاده از هیدراتهاي کربن به جاي پروتئین).<br />
گسترش انواع بزهکاري و آسیبهاي اجتماعیاي چون طلاق، اعتیاد، فحشا و<br />
تجارت غیر ِقانونی و رواج مشاغل کاذب و سیاه.<br />
...<br />
در سطح اجتماع.<br />
رنج خاموش ناشی از تشدید کمبودها در جمع خانوادگی که به صورت حالات انفعالی و از دست دادن اعتماد<br />
به نفس جلوه میکند.
نولیبرالیسم و خانواده 65<br />
فقدان امنیت اقتصادي و متزلزل شدن معیشت افراد همچنین موجب تغییر نگرش و الگوهاي فرهنگی آنان<br />
میگردد. در این میان ازدواج از خصلت انسانی گذشته که تعهدي طولانی مدت پنداشته میشد فاصله میگیرد و<br />
قراردادهاي کوتاه مدت براي تأمین معیشت لازم در قالبهاي گوناگون جاي آن را میگیرد.<br />
نولیبرالیسم الگوهاي فرهنگی متناسب با کالاییشدن(Commodification) و مصرفگرایی<br />
(Consumerism)<br />
را ترویج میدهد. «فرض این که بازارها و علائم به بهترین وجه همهي تصمیمات مربوط به<br />
تخصیص منابع را تعیین میکنند، در واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را در اصل میتوان کالا<br />
تلقی کرد. کالاییسازي جنسیت، فرهنگ، تاریخ، میراث، طبیعت به عنوان منظرهي تماشایی یا به عنوان<br />
استراحت درمانی، یعنی کسب رانتهاي انحصاري از تازگی، اصالت، و بیهمتایی (مثلاً از آثار یا هنر)<br />
همهي –<br />
اینها برابر با قیمتگذاري بر روي جیزهایی است که هرگز در واقع به عنوان کالا تولید نشده اند»(11).<br />
انباشت سرمایه که از اهداف نولیبرالیسم میباشد الگوي فرهنگی مصرفگرایی و مدگرایی را به عنوان بخشی از<br />
استراتژي فرهنگی خود اتخاذ میکند. چنان که به باور «استالابراس»: «اگر جلوهي اقتصادي نولیبرالیسم نابرابري<br />
هر چه شدیدتر، و جلوهي سیاسی آن حذف نظارت دولتی و خصوصیسازي باشد، جلوهي فرهنگی آن هم به<br />
طور قطع مصرفگرایی عنان گسیخته است.»(12) بر اساس این استراتژي، مصرفگرایی نه به معناي انباشت<br />
کالاها بلکه شامل استفاده از کالاها و دور ریختن آنها پس از استفاده است<br />
.(13)<br />
زندگی مصرفی طرفدار سبکی<br />
و سرعت و انعطاف پذیري است و با ثبات و ماندگاري و دوام مخالفت میکند. به عبارت دیگر «انباشت سرمایه»<br />
مستلزم «مصرف کالا» میباشد و هجوم نیروها و عوامل بازار مصرفی به اجتماع و درونیشدن فرهنگ آن در<br />
جامعه موجب سلطهي مناسبات بازار بر پایهي سود و زیان مادي بر مناسبات اصیل انسانی میشود. در چنین<br />
مکانیزمی است که کالایی شدن در وجوه مختلف حیات اجتماعی رواج مییابد.<br />
«کالا چیزي است که براي فروش در بازار تولید میشود. نیاز در بازار اهمیتی ندارد. در بازار فقط تقاضا اهمیت<br />
دارد. تقاضا نیز نیازي است که پشتوانه مالی دارد. بنابراین وقتی چیزي به کالا تبدیل میشود، نه کل نیازمندان<br />
بلکه فقط تقاضاکنندگان هستند که میتوانند به آن چیز دسترسی پیدا کنند و تقاضاکنندگان نیز فقط آن بخش<br />
از نیازمندان را شامل میشوند که توانایی تامین مالی نیازشان را دارند. آن دسته از نیازمندان که نمیتوانند در<br />
بازار به شکل تقاضاکننده ظاهر شوند دچار طرد میشوند. این یعنی منطق بازار. فرآیند کالاییشدن حیات<br />
اجتماعی یعنی گسترش منطق بازار در تخصیص منابع کمیاب جامعه که به دنبال خودش چهبسا پدیدهي طرد<br />
اجتماعی<br />
(Social Exclusion)<br />
را نیز به همراه بیاورد»<br />
.(14)<br />
بنابر منطق کالایی شدن هنگامی که نرخ بیکاري افزایش پیدا میکند، «کار کالایی نادر میشود که به هر بهایی<br />
خواستنی است. در نتیجه، کارمند چشم به مرحمت کارفرمایی دارد که از قدرتی، که از این وضعیت بدو رسیده،
نولیبرالیسم و خانواده 66<br />
بهره میگیرد و از آن حتی سوء استفاده میکند. کار آمدي در کار، به جنگ همه بر ضد همه میانجامد و این<br />
همهي ارزشهاي انسانی همبستگی را نابود میکند و گاهی نیز به خشونت میانجامد»<br />
.(15)<br />
این خشونت مرکب (نمادین و واقعی) به همراه فشارها و هیجانات ناشی از دشواري کار و تمتع اقتصادي که طی<br />
سالهاي اخیر به هر دو جنس تشکیل دهندهي خانواده توسعه پیدا کرده است، در عرصهي خانواده و مناسبات<br />
اعضا بازتولید و تکرار میشود. چندان که در جوامع کنونی غالب خانوادهها سالهاست که از مدلول اساسی خود<br />
که کانون آرامش و امکانی براي بازیابی روانی بود فاصله گرفتهاند.<br />
از سوي دیگر با وجود بازي بازار و کاهش قیمت کار که به نسبت تورم بازار، سطح برخورداري عموم خانوارها از<br />
حداقل درآمد لازم براي زندگی را پایینتر قرار داده است، رواج مدگرایی در حوزههاي مختلف فرهنگی و<br />
اجتماعی به اعتبار ارزشگذاري مالی افراد، سبب بروز بحرانهاي بیشتري در حوزهي خانوادها و به ویژه مناسبات<br />
فرزندان و والدین میشود.<br />
در یک فرهنگ مصرفی، مصرف صرفاً به جنبههاي معیشتی و زیستی محدود نمیشود و هم ارزش مادي دارد،<br />
هم ارزش نمادین. به بیان دیگر، در جامعه جهانی مصرف زدهاي که افراد تشویق می شوند تا بیشتر از آن چه<br />
نیاز دارند بخواهند، حد و مرز میان این دو مفهوم درهم می ریزد، مصرف به شکل اصلی ابراز وجود و منبع اصلی<br />
هویت اجتماعی تبدیل میشود. چنین رفتارهاي اجتماعی نوعی استراتژيهاي فرهنگی هستند که در شرایط<br />
افول هویتهاي سنتی و مدرن، ابراز وجود را از طریق تولید کالایی هویت ممکن میسازند<br />
(16)<br />
فرهنگ مصرفی<br />
نه تنها ارزشی نمادین و فرامعیشتی به مصرف میدهد، بلکه در بیشتر موارد به این جنبه از مصرف در مقابل<br />
جنبهي دیگر آن (مصرف به عنوان تأمین کنندهي نیازهاي زیستی انسان)، اولویت میبخشد. بنابراین دخل و<br />
خرج عمدتاً بر پایه نیازهاي فرهنگی تنظیم میشود تا نیازهاي زیستی. امروزه تقریباً در همه جوامع جهان<br />
میتوان انسانهاي فقیري را شناسایی کرد که، زیر بار قرضهاي سنگین میروند تا با خرید کالاهاي داراي مارك<br />
هاي معروف، نوعی هویت پیدا کنند<br />
.(17)<br />
افزایش شمار فرزندان فراري، بالا رفتن شمار بزه رفتاري در خانوادههاي آبرومند و رشد آمار خودکشی و طلاق<br />
در جوامع جدید، طی یک تعلیل روانی ما را به وجود عدم تناسب میان واقعیت زیستی- اجتماعی افراد و میزان<br />
توقعات ایشان از زندگی ارجاع میدهد. عدم تناسبی که در سطحی پایینتر، «وجدان معذب» هگلی را براي ما<br />
تداعی میکند. جداي از خواست روانی و طبیعی فرد در زمینهي بهبود و توسعهي زیستی<br />
اشاعهي فرهنگ مدگرایی از عوامل مهم چنین عدم تناسبی است.<br />
–<br />
اجتماعی خود،<br />
تحت تأثیر چنین الگوهاي فرهنگی و رفتاري، دوستیها و پیوندهاي عاطفی درون خانواده و بین خانوادهها بر<br />
اساس تفاهمات و ارزشهاي ذاتی یکدیگر صورت نمیپذیرد بلکه بر پایهي داشتههاي دو طرف رابطه تنظیم
نولیبرالیسم و خانواده 67<br />
میگردد و گزارهي معروف «توماس هابز» که میگفت «انسان، گرگ انسان است» بیش از پیش رشد میکند. در<br />
این فرهنگ،<br />
جامعه عرصهي نزاع<br />
«همه علیه همه»<br />
یکدیگر به عنوان ابزاري براي رسیدن به اهداف مادي خود می نگرند<br />
می گردد، فردگرایی خودخواهانه رشد میکند و افراد به<br />
تا به تعبیر آغازین مارکس، مناسبات<br />
خانوادگی به مناسبات پولی صرف تبدیل شده باشد. در چنین ساختار کلایی شدهاي رابطهي انسان- انسان به<br />
رابطهي انسان با کالا مبدل میشود و صفات و ویزگیهاي انسانی در ارتباط با «کالا» تعریف میشود.<br />
بنابراین آنچه را که روزگاري ادواردو گالئانو، نویسندهي اروگوئهاي، در مورد کشور خود گفته بود، امروزه و در<br />
دورهي سیطرهي نولیبرالیسم و فرهنگ آن در اکثر نقاط جهان ملموس<br />
تبلیغات کالاهاي مصرفی در رسانهها به وضوح نمایان است:<br />
و قابل مشاهده است که بازتاب آن در<br />
«عشق کلمهئی است که از رابطهٔ انسان و اتومبیل<br />
سخن میگوید و انقلاب نامی است که بر مایع ظرفشوئی نوظهوري نهادهاند .افتخار احساسی است که از<br />
استحمام با نوعی صابون مخصوص زیبائی بهآدمی دست میدهد و سعادت لذت عمیقی است که از خوردن<br />
سوسیس حاصل میشود.»<br />
.(18)<br />
پینوشتها:<br />
-1<br />
کارل مارکس، فردریش انگلس – ترجمه حسن مرتضوي، محمود عبادیان، از کتاب مانیفست پس از<br />
دوم، تهران،<br />
150<br />
، 1380 ص .279<br />
-2<br />
کارل مارکس، دستنوشته هاي اقتصادي و فلسفی 1844، ترجمهي حسن مرتضوي، نشر آگه، تهران، زمستان<br />
سال، نشر آگه، چاپ<br />
،1377 ص .223<br />
پیشین ص – 3<br />
.223<br />
-4<br />
پیشین، صص<br />
.223 -224<br />
-5<br />
دیوید هاروي، تاریخ مختصر نولیبرالیسم، ترجمه محمود عبداالله زاده، نشر اختران،<br />
،1386 ص .94<br />
-6<br />
فریبرز رئیسدانا، رشد اقتصادي و عدالت اجتماعی؛ بازار یا برنامه؟، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال هشتم، شماره<br />
،1386 ،24 صص .36-37<br />
-7<br />
براي بررسی نتایج عملی نظریهي نولیبرالی درمناطق گوناگون جهان به کتاب «نولیبرالیسم» نوشتهي احمد سیف مراجعه شود:<br />
http://www.scribd.com/full/39434851?access_key=key-i1oukmznr3vk73851d1<br />
-8<br />
تعریف و مفاد اجماع واشنگتن و پساواشنگتن در مقالهي «تعدیل ساختاري و نولیبرالیسم در ایران» توضیح داده شده است:<br />
http://khosrosadeghi.com/49.doc<br />
9- از سوي نولیبرالهاي وطنی ژاپن، چین و کشورهاي جنوب شرقی آسیا (کره، مالزي، سنگاپور) همواره نمونههاي موفق سیاست<br />
نولیبرالی بازار آزاد و عدم دخالت دولت در اقتصاد ذکر میشوند. علیرغم این ادعا، دولت مداخلهگر در تمامی این کشوها با دخالت<br />
مستقیم و فعال، بیشترین سهم را در تدوین برنامههاي اقتصادي داشته است. براي سنجش نظریات نولیبرالهاي وطنی به این مقاله<br />
مراجعه شود: احمد سیف، مقالهي «مدل چینی توسعه و نولیبرالهاي وطنی»، در کتاب «اقتصاد سیاسی جهانی کردن»، نشر آگه،<br />
.1387
ص<br />
نولیبرالیسم و خانواده 68<br />
10- جمشید بهنام. تحولات خانواده؛ پویایی خانواده در حوزههاي فرهنگی گوناگون، ترجمه محمد جعفر پوینده، نشر ماهی،<br />
،1383<br />
.128-130<br />
هاروي، ص 11-<br />
.231-232<br />
-13<br />
12- جولیان استالابراس، هنر معاصر پس از جنگ سرد، ترجمهي بهرنگ پور حسینی، نشر چشمه، 1389، ص 81.<br />
زیگمونت باومن، عشق سیال (در باب ناپایداري پیوندهاي انسانی). ترجمهي عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس،<br />
،1384 ص .88<br />
-14<br />
محمد مالجو، ریشه هاي بحران اخلاقی جامعه ایرانی،<br />
http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=38092<br />
15- پیر بوردیو، گفتارهایی دربارهي ایستادگی در برابر نولیبرالیسم، ترجمهي علیرضا پلاسید، نشر اختران، 1387، ص 136.<br />
16- Jonathan Friedman, Cultural Identy & Global process, London, Sage, 1994, p 191.<br />
17-, Leslie Sklair, Competing Conception of Globalization, Journal of world system Research,<br />
vol: 2, 1998, p 303.<br />
،1358 ص .17<br />
-18<br />
ادواردو گالئانو، در دفاع از کلمه، ترجمه رامین شهروند، کتاب جمعه، سال اول، شماره 11،<br />
*<br />
این مقاله به طور مشترك با آقاي یاسر عزیزي نوشته شده است<br />
و در شماره<br />
70<br />
گردیده است.<br />
نشریه چشم انداز ایران منتشر
شش<br />
تحلیل یک گفتگو؛<br />
عدالت نولیبرالی!<br />
«چه دنیاي عجیبی است که درآن فقرا به ثروتمندان<br />
وام میدهند» (ژوزف استیگلیتز)<br />
موسی الرضا ثروتی با اشاره به موادي از لایحه هدفمند<br />
کردن یارانهها که در صحن علنی مجلس به تصویب رسیده<br />
است، گفت: «در صورت تایید نهایی این قانون از سوي<br />
شوراي نگهبان، از این پس قیمت کالاها از اردیبهشت ماه<br />
افزایش مییابد. چرا که براساس این قانون دولت باید در<br />
فروردین ماه هر سال افزایش قیمتها را به مجلس اعلام<br />
کند و پس از آن به اجراي لایحه هدفمند کردن یارانهها در<br />
هر سال بپردازد.<br />
وي بر این اساس سخنان احمدينژاد را به منظور رفع نگرانی و دغدغه عمومی در جامعه ارزیابی کرد و گفت: از<br />
آنجا که هدفمند کردن یارانهها براي دولت<br />
فضا به رفع دغدغههاي عمومی بپردازد.»<br />
20 تا 10<br />
هزار میلیارد درآمد خواهد داشت، دولت میتواند با کنترل
عدالت نولیبرالی 70<br />
ثروتی در پاسخ به سوالی که به میزان یارانهي ارایه شده به هر خانوار اشاره داشت، گفت: «مجلس اختیار تعیین<br />
میزان یارانهها را به دولت واگذار کرده است و حتی قید<br />
«در<br />
5<br />
بیآنکه احساس تبعیض شود، به همه اقشار جامعه یارانه تعلق گیرد.»(مردمسالاري،<br />
دهک را از لایحه هدفمند کردن یارانهها حذف کرد تا<br />
(88/08/26<br />
پیش از این سوزان جورج در سخنرانی معروف خود تحت عنوان «تاریخچهي مختصر نولیبرالیسم» گفته بود:<br />
1950 یا 1945<br />
-1<br />
-2<br />
-3<br />
اگر شما از نولیبرالیسم و سیاستهاي مربوط به آن سخن میگفتید، نه فقط به شما<br />
میخندیدند، که شما را به تیمارستان میفرستادند». اما روزگار آنگونه ورق خورد که به مدد وقاحت موجود در<br />
چهرهي کنونی سرمایهداري، و «مذهب» شدنِ «نولیبرالیسم» براي آنکه همچون نیروي جاذبهي زمین امري<br />
طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میشود، نه تنها کسی را به تیمارستان نمیفرستند بلکه نمایندگانی که خود را<br />
«مردمی» میدانند نیز از بیان علنی مصائبِ آن سیاستها ابائی ندارند، آن هم در جغرافیایی که می رود تا به<br />
قطار سریع السیر «انباشت سرمایه» بپیوندد!<br />
بیانات این نماینده و بدیهی انگاشتن بازیهاي زبانی موجود در آن، شاید در ابتدا ما را از هر اظهار نظري بینیاز<br />
کند، اما پرداختن به ریشههاي سیاسی و اقتصادي این اظهارات و مشاهدهي آن در چهارچوبِ سیاستهاي آتی،<br />
واقعیات چندي را نمایان می کند که به چندي از آنان اشاره میشود:<br />
بر اساس صحبتهاي این نماینده، هر سال، و در آستانهي نوروز باستانی، دولت به مردم «عیدي» خواهد داد<br />
و این عیدي و پاداش چیزي نخواهد بود جز قیمتهاي جدیدي که «قطعاً» افزایش خواهد داشت.<br />
مردم نباید در برابر این افزایش قیمتها هیچ نگرانی به خود راه دهند چرا که دولت با انباشت سرمایهاي که<br />
حاصل افزایش قیمتها است به «کنترل» فضا میپردازد.<br />
-4<br />
قرار نیست «مسئله»، «حل» شود، بلکه به بیان عامیانه قرار است «مسئله»، «جمع» شود. از آن نوع جمع<br />
شدنی که نمونه هاي تاریخی آن را در دولتهاي نظامی برخاسته از کودتا در آمریکاي لاتین شاهد بودهایم و<br />
حوادث چند ماه اخیر را نیز میتوان در همین متن تاریخی بررسی کرد.<br />
آنچه همواره از «لایحهي هدفمند کردن یارانهها» مطرح بوده و آنچه از این طرح به اذهان متبادر میشود<br />
همانا سوق دادن یارانهها به سمت محرومین و اقشار آسیب دیدهي جامعه است. روندي که پیش از این انجام<br />
نمیشد و همهي اقشار و دهکهاي جمعیتی از یارانهها بهطور برابر بهره مند میشدند. اما نکتهي بارز در بیانِ<br />
این نماینده «نقض غرض» آشکار نهفته در آن است. ایشان در ابتدا از «لایحهي هدفمند کردن یارانهها» سخن<br />
میرانند، لایحهاي که تعریف آن را دانستیم، و سپس دقیقاً آنچه را که این طرح براساس نفی آن بنا شده به<br />
عنوان ویژگی جدید طرح میداند یعنی اختصاص یارانه به همهي اقشارِ جامعه. سفسطهاي که نگارنده را به
تعجب وامیدارد که گویی تنها ملاك<br />
»<br />
-5<br />
عدالت نولیبرالی 71<br />
احساس تبعیض» در جامعه تخصیص یا عدم تخصیصِ یارانه است! و نه<br />
عوامل ساختاري دیگر که دهکهایی را به این یارانه ها محتاج و اقشار دیگري را بی نیاز می سازد.<br />
آن چه در این استدلال بیپایه خودنمایی میکند، نداشتن تعریف صحیحی از عدالت میباشد که، بیتوجه به<br />
تواناییها و نیازهاي افراد و طبقات، آن را به «برابري» معنا کرده و نبود این برابري را مصداق تبعیض میپندارند.<br />
6-با نگاهی به متن تاریخی این سیاستهاي اقتصادي و تأکید صرف بر انباشت سرمایه و افزایش نرخ سود آن<br />
چندان عجیب به نظر نمیرساند که اقشار پایینی جامعه و فقرا به ثروتمندان کمک مالی کرده و با تأکید بر برابر<br />
بودن در پرداخت یارانه و شعارهاي عوامفریبانهي رفع تبعیض از این نوع، سیاستهایی در جهت افزایش صعودي<br />
مالیات بر درآمد ثروتمندان به فراموشی سپرده شود.
هفت<br />
پیشینه و مکانیزم نهادهاي مالی جهانی<br />
سه قلوهاي نولیبرالی<br />
«خباثت و سیاهکاريهاي یک محتکر زد و بند کار، یا یک نزولخوار معمولی را در مقیاس یک روستا، یک<br />
راستهي بازار، یا حتی یک شهر کوچک هر کس میتواند بشناسد، و احیاناً روابط زیر جلی چنین عناصري را با<br />
قدارهبندانی که از آنها تغذیه و متقابلاً آنها را- پنهان یا آشکار- حمایت میکنند، تشخیص دهد و به نحوهي<br />
فعالیت آنها پی ببرد. اما همین عناصر و همین روابط را هنگامی که رشد کرده باشند و در سطح یک کشور یا<br />
در مقیاس بینالمللی عمل کنند، هر کسی نمیتواند باز شناسد، و به واقعیت آنها پی ببرد، زیرا همین عناصر و<br />
همین عناصر در مقیاس یک کشور چهره اي پوشیدهتر و دورتر از دسترس، سازمانی پیچیدهتر و روشهاي<br />
پیچیدهتر دارند و این بار چهرهي آنان را در زیر عنوان و موقعیت اجتماعیشان پنهان است و توجیهاتی که<br />
دربارهي آنها و روابطشان ساخته پرداخته و به مردم تلقین شده است، شناخت آنها را مشکل میسازد. و<br />
هنگامی که همین عناصر و روابط در مقیاس تمامی جهان عمل کنند، صاحب تفوذ و قدرت سیاسی گسترده،<br />
فلسفهها و نظریههاي توجیهکننده، دانشگاههاي رنگارنگ، ارتشهاي بزرگ و زرادخانههاي وسیع و دستگاههاي<br />
قانونگذاري و قوانینی و نهادهاي هستند که آنان را توجیه میکند، به آنان مشروعیت میبخشد و کسان یا<br />
نیروهایی را که در برابر آن بایستند با استناد به قوانین و نظامات و نظریههاي مزبور به طور سیستماتیک و خیلی<br />
راحتتر از قداره بندان معمولی «سلاخی» میکنند.» (زرافشان،<br />
.(3:1389
سا(<br />
با فروپاشی نظام دو قطبی در پایان دههي<br />
80<br />
سه قلوهاي نولیبرالی 73<br />
میلادي، جهانیسازي تعبیر مناسبتري براي گفتمان جهانی<br />
شدن میباشد که دال مرکزي آن «ایدئولوژي نولیبرالیسم» است. جهانیسازي یک<br />
بدون سوژهي معین نمیباشد<br />
١<br />
«فرایند « در حالِ «شدن» و<br />
که مسیرها و اهداف گوناگونی را دنبال کند بلکه ذیل سرمایهداري متأخر توسط<br />
نهادهاي تصمیمگیري خاص، مسیر و هدف مشخصی براي آن تعریف شده است.<br />
نهادهاي مالی جهانیاي چون صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی از جمله مهمترین<br />
نهادهاي تصمیمگیري میباشد که مسیر و هدف اقتصاد همبستهي جهانی را مشخص میکنند. اگر چه اهداف و<br />
برنامههاي این نهادها عموماً اقتصادي میباشد اما داراي اثرات زیادي بر اجتماع و سیاست و فرهنگ کشورهاي<br />
گوناگون جهان میباشند.<br />
به طوريکه اجراي سیاستهایی نادرست توسط این نهادها میتواند به آسیبهاي<br />
اجتماعی گوناگون و ترویج الگوي فرهنگی خاص منجر شود.<br />
در دوران کنونی با همبسته<br />
شدن بیش از پیش جهان، تقریباً هیچ کشوري در جهان از چنین تأثیراتی مصون<br />
نمیباشد و برنامهها و سیاستهاي کلان خود را با ملاحظهيِ خطوط کلی برنامههاي نهادهاي مذکور تدوین<br />
میکنند. به طوريکه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که از نظم نوین بعد از جنگ جهانی دوم بر خاسته<br />
بودند، پس از محو درگیري شرق و غرب، تقریباً تمام کشورهاي جهان را به عضویت خود در آورده اند (مولر،<br />
.(94:1384<br />
طی دو دههي گذشته<br />
نهادهاي<br />
«صندوق بینالمللی»،<br />
»<br />
و بانک جهانی»<br />
«سازمان تجارت جهانی»<br />
در مرکز<br />
سیاستهاي نولیبرالی هدایتکنندهي جهانیشدن در دوران معاصر یا جهانیسازي قرار داشته اند. همچینین این<br />
نهادها نقش به سزایی در بحرانهاي بین المللی و گذرا کشورهاي مدعی کمونیسم در اروپاي شرقی به اقتصاد<br />
بازار آزاد ایفا کردهاند.<br />
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هر دو، حاصل کنفرانس پولی و مالی «برتون وودز» هستند که در سال<br />
1944<br />
2<br />
در نیوهمپشارِ<br />
آمریکا تشکیل شد و بخشی از تلاشهاي هماهنگ شده<br />
اي بود که براي تأمین مالی<br />
بازسازي اروپا بعد از جنگ و اجتناب از رکودهاي اقتصادي آینده صورت میگرفت. اسم واقعی بانک جهانی، یعنی<br />
بانک بینالمللی ترمیم و توسعه، نشان دهندهي مأموریت اولیه آن است. قسمت آخر، یعنی بانک «توسعه» در<br />
پایان کار به آن اضافه شد. تکلیف مهمتر یعنی تثبیت اقتصاد جهان به عهده صندوق بینالمللی پول گذاشته شد<br />
تیگلیتز،<br />
.(33:1384<br />
1 Process<br />
2 New Hampshire
افکار و مقاصدي که به ایجاد این نهادهاي جهانی انجامید، افکار و مقاصد خوبی بودند، ولی<br />
سه قلوهاي نولیبرالی 74<br />
همسو با منطق<br />
سرمایهداري که هر پدیده و فرایند جدیدي را متناسب با منافع خود باز تعریف میکند، این سازمانها نیز به<br />
تدریج و طی سالها چیزي به کلی متفاوت از آب در آمدند.<br />
توجه اولیهي صندوق بینالمللی پول به اقتصاد کنیزي که بر نارساییهاي بازار و نقش دولتها در ایجاد شغل<br />
تأکید داشت، جاي خود را به بازار آزاد دههي<br />
80<br />
داد که جزئی از<br />
«اجماع<br />
واشنگتن»<br />
میان صندوق، بانک<br />
جهانی و وزارت خزانهداري آمریکا روي سیاستهاي مناسبی است که راهکارهایی به کلی متفاوت از راهکار اولیه<br />
براي توسعهي و تثبیت اقتصادي کشورهاي در حال توسعه است (همان:<br />
.(38<br />
برخورد مستعمراتیِ «مکتب اقتصادي شیکاگو» با «صندوق بیتالمللی پول» و «بانک جهانی» که تا سال<br />
مسکوت مانده بود، با معرفی<br />
«اجماع<br />
1989<br />
3<br />
واشنگتن»<br />
توسط<br />
«جان ویلیامسون»<br />
رسمیت یافت.<br />
اجماع واشنگتن<br />
فهرستی از سیاستهاي اقتصادي بود که فنی و داراي مقبولیت تصور میشد و ادعاهاي ایدئولوژیک محضی چون<br />
ضرورت<br />
میشد.<br />
«خصوصیسازيِ همهي بنگاههاي دولتی»<br />
و<br />
«حذف موانع ورود مؤسسات خارجی»<br />
به کشور را شامل<br />
لیست سیاستهاي مزبور، پس از تکمیل، چیزي جز سه گانهي نولیبرالی فریدمن نبود:<br />
خصوصیسازي، حذف مقررات، تجارت آزاد و کاهش شدید هزینههاي خدمات عمومی دولت.<br />
اینها سیاستهایی بود که، به گفتهي ویلیامسون،<br />
سیاستها در کشورهاي آمریکاي لاتین اصرار میورزیدند».<br />
یعنی<br />
«قدرتهاي مستقر در واشنگتن نسبت به اتخاذ این گونه<br />
4<br />
«جوزف استیگلیتز»<br />
اقتصاددان ارشد سابق بانک<br />
جهانی و یکی از مهمترین منتقدین کنونی این سیاستها مینویسد: «اگر کینز میتوانست ببیند بر سر دست<br />
پرورده اش چه آورده اند، در گور میلرزید» (کلاین،<br />
.(246:1389<br />
نهادهاي برتون وودز (بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی) از دید منتقدانشان، فقط<br />
نمایندگان جهانیشدن تحت ادارهي مستقیم بازار، در زمینههاي خاص هستند که از احکام جزمی نولیبرالیِ<br />
«اجماع واشنگتن» پیروي میکنند (مولر،<br />
.(95:1384<br />
آنها در بیشتر کشورهاي در حال توسعه (و کشورهاي در حال گذار) به علت وابستگی به وامهاي این نهادها، از<br />
اقتدار بالایی برخوردار هستند.<br />
«برنامههاي تعدیل ساختاري»<br />
به ویژه کشورهایی که خواستار دریافت وام از این نهادها هستند بایستی<br />
(SAPs)<br />
مورد نظر آنها را اجرا نمایند (خور،<br />
5<br />
«دیویسون بودهو» ، از اقتصاددانان ارشد صندوق که در سرتاسر دههي<br />
اقتصادي براي آمریکاي لاتین و آفریقا بود، بعدها اذعان کرد که «از سال<br />
.(12:1386<br />
1980<br />
1983<br />
طراح برنامههاي تعدیلات<br />
به بعد، هر آن چه کردیم مبتنی<br />
3 Washington Consensus<br />
4 Joseph Stiglitz<br />
5 Davison Budhoo
سه قلوهاي نولیبرالی 75<br />
بر درك جدیدمان از این مأموریت بود که "یا "جنوب" باید خصوصیسازي شود، یا بمیرد"؛ در جهت نیل به این<br />
هدف، طی دوره<br />
کردیم.» (کلاین،<br />
1983<br />
.(246:1389<br />
تا 1988، ما به طرز شرم آوري در آمریکاي لاتین و آفریقا هرج و مرج اقتصادي ایجاد<br />
مقالهي حاضر سعی دارد ضمن بیان پیشینهي شکلگیري نهادهاي مالی جهانی مذکوز، عملکرد، مکانیزم<br />
تصمیمگیري و روش شناسی درونی آنها نیر به اجمال بررسی کند. لازم به ذکر است که بررسی عملکرد و<br />
تأثیرات این نهادها داراي سویههاي گوناگونی میباشد که فرصت بیشتري را میطلبد.<br />
صندوق بینالمللی پول<br />
دور روز بعد از کریسمس سال<br />
(IMF)<br />
کشور مفاد 29 اولین 1945<br />
توافقنامهي صندوق بینالمللی پول را امضا کردند و<br />
صندوق اولین کار واقعی بازرگانی خود را درست یک سال<br />
بعد در اوایل مارس<br />
1947<br />
انجام داد. امروز با گذشت بیش<br />
از نیم قرن از آغاز تأسیس صندوق، تعداد اعضاي آن به<br />
183<br />
183<br />
کشور افزایش یافته است. (مک گیفن،<br />
(82:1388<br />
4<br />
کشور عضو این صندوق، حق تصمیم گیري خود را به<br />
یک هیأت مدیره نفره واگذار میکنند که داراي 8<br />
کرسی دائم است (آمریکا، آلمان، بریتانیا، روسیه، ژاپن،<br />
چین، عربستان و فرانسه). تصمیمات مهم در این صندوق<br />
نیاز به اخذ حداکثر<br />
85<br />
رأي دارد و تقسیم آراء نه بر اساس «هر کشور یک رأي»، بلکه بر اساس سهم هر کشور<br />
در سرمایهي صندوق صورت میگیرد. ایالات متحده به تنهایی داراي<br />
78/17<br />
66/22<br />
(فکوهی،<br />
درصد آراء و حوزهي یورو داراي<br />
درصد آراست. به عبارت دیگر هر یک از دو قدرت بزرگ، عملاً در تصمیمات مهم صندوق حق وتو دارند<br />
.(132:1384<br />
هدف مورد نظر صندوق بینالمللی پول حفظ ثبات اقتصاد جهانی است. صندوق این<br />
هدف را با ارائهي کمک به کشورهایی که مشکل تراز پرداخت دارند پیگیري میکند (مونبیو،<br />
در دههي<br />
.(103:1388<br />
80<br />
و در دورهاي که «رونالد ریگان» در آمریکا و «مارگارت تاچر» در بریتانیا بر سر کار بودند و به<br />
دوران «ریگانیسم» در آمریکا و «تاچریسم» در بریتانیا معروف است، مهمترین تغییر در صندوق بینالمللی رخ<br />
داد. با ترویج و اشاعهي فکر آزادي بازارها توسط ریگان و تاچر، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به
سه قلوهاي نولیبرالی 76<br />
مؤسسهاي تبدیل شدند که به وسیلهي آنان سیاستهاي نولیبرالی ترویج دهندهي بازار آزاد به کشورهاي فقیري<br />
که اغلب به وام نیاز داشتند دیکته شود (استیگلیتز،<br />
.(34:1384<br />
طرح بنیادین صندوق بینالمللی پول فشار به دولتها براي رها کردن برنامههاي اجتماعی کینزي و پذیرش<br />
6<br />
سیاستهاي پول محور<br />
است. شده<br />
دستورالعملی که به اقتصادهاي مریض و فقیر دیکته میکند شامل<br />
هزینههاي حداقل براي رفاه عمومی، خصوصیسازي صنایع و ثروت عمومی، و کاهش بدهی عمومی است. این<br />
دستورالعمل که به<br />
«اجماع واشنگتن»<br />
فراملیتی مورد انتقاد بوده است.<br />
معروف است پیوسته از خارج و هم چنین از داخل نهادهاي اقتصادي<br />
برخی به زمینههاي اقتصادي اعتراض دارند، براي مثال به شیوهاي که این سیاستها اعمال میشوند، هم چون<br />
مدلی تغییر ناپذیر براي کشورهاي بدون توجه به ویژگی ملی و بدون در نظر گرفتن روابط بین سیاستهاي پولی<br />
و پویاییهاي اجتماعی، دیگران به طور کلیتر به برنامه سیاسی مدل اجماع واشنگتن اعتراض دارند:<br />
به این<br />
اعتبار که پلیس پولی هرگز بیتفاوت نیست و همیشه نظام سیاسی ویژهاي را حمایت میکند. پس از مشکلات<br />
اقتصادي آسیاي جنوب شرقی در سال<br />
1997<br />
جانبه مقصر شناخته شد، این مدل حتی گستردهتر مورد انتقاد قرار گرفت.<br />
و آرژانتین در سال 2000، که صندوق بینالمللی پول به طور همه<br />
با این وجود به رغم همهي این<br />
انتقادها و شکستهاي اقتصادي، صندوق بینالمللی پول به دیکته کردن سیاستهاي نولیبرالی که در کل تغییر<br />
نکرده است ادامه میدهد (نگري و هارت،<br />
.(211:1387<br />
صندوق بینالمللی پول ابزاري است براي جهانیسازي و البته نوع خاصی از جهانیسازي،<br />
زیرا در چارچوب<br />
دیدگاه «یک نسخه براي همه» عمل میکند. سؤال هر چه باشد پاسخ آن تجارت آزاد است. مشکل هر چه که<br />
باشد راه حل آن «تعدیل ساختاري» است (مک گیفن،<br />
.(83:1388<br />
با این همه صندوق همواره تأکید کرده است که به لحاظ سیاسی بیطرف است و پافشاریش بر اجراي برنامههاي<br />
تثبیت و تعدیل ساختاري، براي احراز اطمینان نسبت به باز پرداخت وامهایی است که کشورهاي وام گیرنده اخذ<br />
کردهاند (سمسون،<br />
شد.<br />
.(606: 1365<br />
این مسأله به خصوص از سال<br />
1982<br />
که وظیفهي حل و فصل بحران بدهیها به<br />
طور مشخص از سوي کشورهاي صنعتی بر عهدهي صندوق بین المللی پول داده شد، به طور جديتري مطرح<br />
«جوزف استیگلیتز»، نشان میدهد که صندوق بینالمللی پول در چند سال گذشته دقیقاً بر عکس وظایف خود<br />
عمل کرده است.<br />
صندوق با تحمیل سیاستهایی که در جهت کمک به بانکهاي خصوصی و سوداگران مالی<br />
جهان ثروتمند و نه در جهت اقتصادهاي ضعیف جهان فقیر، طراحی شده است، باعث بی ثباتی نرخ ارز، تشدید<br />
6 Monetarism
سه قلوهاي نولیبرالی 77<br />
تراز پرداختها، بدهکاري و رکود کشورها و نابودي مشاغل و درآمد دهها میلیون کارگر شده است (مونبیو،<br />
.(103:1388<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
عمده ترین انتقاداتی که از سیاستهاي و عملکرد صندوق بینالمللی پول میشود شامل موارد زیر میباشد:<br />
- صندوق بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادي کشورها درمانهاي یکسانی را تجویز میکند؛<br />
برنامههاي تعدیل ساختاري مورد حمایت صندوق ضد رشد است؛<br />
برنامههاي مورد حمایت صندوق، ریاضت اقتصادي را به کشورهاي عضو تحمیل میکند؛<br />
- صندوق پیرو فلسفه آزادي فعالیتهاي اقتصادي و سیاستهاي بازارگراست و آنها را بدون توجه به مقتضیات<br />
کشورها به مرحله اجرا در میآورد؛<br />
برنامههاي مورد حمایت صندوق فقرِ تهیدستان را تشدید میکند و نابرابري را افزایش میدهد؛<br />
کشورهاي در حال توسعه نفوذي بر سیاستهاي صندوق ندارند و مکانیزم تصمیمگیري در صندوق غیر<br />
دموکراتیک است؛<br />
- صندوق تنها بر کشورهاي داراي کسري تأثیر میگذارد و نفوذي بر کشورهاي داراي مازاد ندارد؛<br />
- صندوق و بانک جهانی با یکدیگر در برابر کشورهاي در حال توسعه تبانی میکنند؛<br />
بانک جهانی<br />
(WB)<br />
ایدهي تشکیل بانک جهانی، مانند صندوق بینالمللی پول<br />
در برتون وودز به اذهان خطور کرد و بلافاصله بعد از<br />
پایان جنگ، بانک جهانی آغاز به کار کرد. هدف اصلی<br />
بانک «کاهش فقر» است. این کاهش فقر ضرورتاً تنها در<br />
موقعیتهایی نیست که به مدیریت بحران نیاز باشد.<br />
بانک جهانی علاقهمند است تا خود را به عنوان سازمانی<br />
که درست در «چارچوب» و در «ریشهها» مشغول<br />
فعالیت هستند معرفی کند. با وجود این اداره مرکزي آن<br />
همانند صندوق بینالمللی پول در واشنگتن است و درست مانند صندوق بینالمللی پول، کشورهاي گروه هفت<br />
چهل درصد آراء هیئت مدیرهي بانک جهانی را در کنترل خود دارند (مک گیفین،<br />
.(85:1388<br />
اگر چه وظایف صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از هم متفاوت است ولی در دههي<br />
80<br />
فعالیتهاي آنها<br />
به طور روزافزون به هم پیوند خورد. در این دهه بانک جهانی به فعالیتهایی و رأي دادن وام به منظور توسعهي
کشورها (وام توسعهاي) و براي ساختن طرح هاي عمرانی چون سد و جاده و<br />
وسیعتري با عنوان وامهاي تعدیل ساختاري ارائه کرد.<br />
...<br />
سه قلوهاي نولیبرالی 78<br />
اقدام کرد و حمایتهاي<br />
این حمایتها فقط در صورت تأیید صندوق بینالمللی پول میسر بود و البته همراه با تأیید، شرایط صندوق هم<br />
به کشور وام گیرنده تحمیل میشد. قرار اولیه این بود که صندوق بینالمللی پول هم و غم خود را مصروف حل<br />
بحرانها کند، ولی از آن جا که کشورهاي در حال توسعه همواره محتاج کمک بودند، صندوق به صورت بخش<br />
مهمی از زندگی جهان در حال توسعه درآمد (استیگلیتز،35:1384).<br />
بانک جهانی وظیفه اصلی خود را «کاهش فقر» در کشورهاي کم توسعه میداند و معتقد است در این زمینه به<br />
پیشرفتهاي قابل توجهی دست یافته است. این نهاد جهانی در پژوهشی تحت عنوان «جهانیشدن، رشد و فقر»<br />
با ارائه آمار بیان میدارد که:<br />
از سال »<br />
برآوردهاي انجام شده، تعداد فقرا حدود<br />
1980<br />
20<br />
رشد باز ایستاد و رو به کاهش نهاد» (بانک جهانی،<br />
رشد تعداد کل افراد فقیر متوقف شده و در واقع، بر اساس<br />
میلیون نفر کاهش یافته است و از سال<br />
1980<br />
.(31:1387<br />
بانک جهانی ضمن تأکید بر کاهش فقر و نابرابري درآمد در<br />
کامل زندگی میکنند از<br />
20<br />
میلیارد در 1/4<br />
میلیارد در 1/2 به 1980<br />
نابرابري جهانی نیز از<br />
سال اخیر ادعا میکند تعداد کسانی که در فقر<br />
1998<br />
میدارد در حالی که تعداد افرادي که در فقر مطلق زندگی میکنند بین سال هاي<br />
کاهش یافته است. بانک همچنین بیان<br />
تا 1987<br />
است، در همین زمان با توجه به رشد جمعیت جهان، این میزان نسبت به جمعیت جهان از<br />
درصد کاهش پیدا کرده است<br />
معدودي از فقیرترین کشورها تا سال<br />
1998<br />
28<br />
ثابت مانده<br />
24 درصد به<br />
.(World Bank, 2001:3)<br />
2015<br />
.(159 :1388<br />
همچنین بانک جهانی اکنون معترف است که فقط<br />
به «اهداف تعیین شده براي کاهش فقر» خواهند رسید (پیلجر،<br />
منتقدان جهانیسازي، ضمن انتقاد از سیاستهاي بانک جهانی، به عنوان یکی از نهادهاي پیش<br />
برندهي جهانیسازي، معتقدند استراتژي بانک جهانی، نه پیش از<br />
1980<br />
و نه پس از آن هرگز نگران وضع کسانی<br />
نبوده است که در زبان جاري امروز آنان را فقرا مینامند و علی رغم تعارفها و شعارهایی که در زمینه حفظ<br />
محیط زیست میدهد، هرگز نگران محیط زیست هم نبوده است. تخریب و انهدام منظم و نظاممند اراضی<br />
عمومی و منابع طبیعی که بانک همیشه از آن حمایت کرده است همراه با جنگل زدایی، هم به زیان موازنهي<br />
اکثریت و هم به زیان رفاه اکثریت طبقات مردمی جامعه صورت گرفته است (امین،<br />
.(73:1384<br />
همچنین برخی از منتقدین با نقد روش شناسی بانک جهانی، روش آن براي تخمین فقر را برپایهي دستکاري<br />
هدفمند در آمار و ارقام فقر جهانی ازریابی میکنند. در مطالعهي رسمی بانک جهانی در مورد فقر جهانی، «خط<br />
بالاي فقر» بالاجبار بر مبناي درآمد روزانه یک دلار براي هر نفر، یا به عبارت دیگر درآمد سالانه<br />
دلار 370
سه قلوهاي نولیبرالی 79<br />
تعیین میشود. بر این اساس گروههاي مردم که روزانه درآمدي معادل یک دلار دریافت میکنند فقیر محسوب<br />
نمیشوند.<br />
7<br />
به باور میشل چاوسودویسکی<br />
از منتقدان سرسخت سیاستهاي بانک جهانی، درآمد روزي یک دلار بیشک<br />
هیچ مبناي عقلانی ندارد، جمعیتهاي مختلف در کشورهاي در حال رشد با درآمدي روزانه<br />
دلار هنوز در زیر خط فقر زندگی میکنند.<br />
مسکن، بهداشت و درمان و بالاخره آموزش نیستند (چاوسودویسکی،1386:<br />
مقدار طی سالهاي اخیر به<br />
5 و3 و یا حتی 2<br />
براي نمونه، آنها حتی قادر به تهیه مواد غذایی پایهاي، لباس،<br />
.(51<br />
1.25<br />
دلار افزایش یافته است.<br />
در واکنش به این انتقادات، این<br />
این گونه پیش بینی نسبت به فقر، بر مبناي درآمد سرانه، کاملاً تخمینی و تلاشی براي پایین نشان دادن سطوح<br />
فقر در جهان است. بانک جهانی اگرچه معیار<br />
1.25»<br />
دلار در روز» را براي سنجش فقر در کشورهاي کمتوسعه<br />
استفاده میکند اما در غرب و در کشورهاي توسعه یافته، روش اندازه گیري چارچوب فقر بر مبناي حداقل هزینه<br />
یک خانواده براي رفع نیازهاي اساسی براي لباس، مسکن، بهداشت و آموزش را ملاك ارزیابی خود براي سنجش<br />
فقر قرار میدهد.<br />
اگر بانک جهانی از روش متکی بر هزینه حداقل مواد غذایی در مورد کشورهاي در حال توسعه استفاده کند،<br />
اکثریت قریب به اتفاق مردم آن کشورها میبایستی در زیر خط فقر قرار بگیرند. بانک جهانی بدون شک چنین<br />
بحث میکند که بهرهگیري از مفاهیم و معیارهاي غربی براي توصیف فقر، براي کشورهاي در حال رشد قابل<br />
اجرا نیست. اما یقیناً قیمتهاي خرده فروشی مایحتاج روزانه مردم در این کشورها به هیچ وجه پایینتر از آمریکا<br />
و اروپاي غربی نیست. در بانک جهانی تقلیل میزان فقر به صورت مذکور، که شامل روند آیندهنگريهاي بعدي<br />
نیز میشود، توجیه سیاستهاي «بازار آزاد» و تأییدي از «اجماع واشنگتن» بر اصلاحات اقتصاد کلان است. نظام<br />
«بازار آزاد» به منزلهي موثرترین وسیله فرو نشاندن فقر معرفی میشود. در حالی که تأثیرات اصلاحات اقتصاد<br />
کلان به باد فراموشی سپرده شده است (همان:56).<br />
برنامههاي تعدیل ساختاري بانک جهانی، به رغم زبان تکنوکراتیکشان، ثابت کرده که آزمایشهایی به شدت<br />
متکی به ایدئولوژيهاي مبتنی بر اجماع واشنگتن و توجیههاي نظري اقتصادي نوکلاسیکی است که میکوشد<br />
اقتصادهاي توسعه نیافته را به اقتصادهاي سرمایه داري مدل انگلو- ساکسون تغییر دهد (دریورو،1383:<br />
.(98<br />
7 Maichel Chossudovsky
سازمان تجارت جهانی<br />
(WTO)<br />
سازمان تجارت جهانی ایجاد شد تا ناظر بر مناسبات تجاري<br />
بینالمللی باشد؛ مانند وظیفهاي که صندوق بینالمللی پول در<br />
قبال مناسبات پولی و مالی بینالمللی بر عهده دارد.<br />
در اکتبر 1947، بیست و سه کشور براي تداوم گفتگوهایی در<br />
زمینهي امتیازات تجاري و کاهش تعرفه در ژنو توافق حاصل<br />
کردند. نتیجهي این نشست «موافقنامهي عمومی درباره تعرفه ها<br />
و تجارت» بود که از ژانویه سال<br />
1948<br />
به اجرا گذاشته شد.<br />
سه قلوهاي نولیبرالی 80<br />
بدین ترتیب «گات» به صورت همتاي صندوق بینالمللی پول و<br />
بانک جهانی، براي بازسازي توسعه سر بر آورد. پس از این تاریخ، کشورهاي عضو «گات» هفت دورهي دیگر دور<br />
هم جمع شدند تا راه را براي تجارت آزاد هموارتر سازند. آخرین دور آن، یعنی «دور اروگوئه» در سال<br />
اروگوئه شروع شد و تا سال<br />
1986<br />
1995<br />
در<br />
به طول انجامید. در این سال کشورهاي عضو دربارهي انحلال گات و تأسیس<br />
«سازمان تجارت جهانی» به توافق رسیدند و نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم، سازمان تجارت جهانی درسال<br />
1996<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
پا به عرصه وجود گذاشت.<br />
مهمترین تفاوت این دو سازمان به آزادسازي تجارت خارجی باز میگردد؛ چرا که بر اساس مفاد گات آزادسازي<br />
تجارت خارجی فقط شامل بخش صنعت میشد؛ اما سازمان تجارت جهانی علاوه بر بخش صنعت، آزادسازي را<br />
به دو بخش کشاورزي و خدمات نیز تعمیم داد و این به معناي کنار گذاشتن نظریهي خود کفایی و پذیرش<br />
ادغام اقتصادي جهانی است.<br />
اهداف اصلی سازمان تجارت جهانی و سلفش گات را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:<br />
ارتقاي سطح زندگی مردم کشورهاي عضو؛<br />
فراهم آوردن امکانات اشتغال کامل؛<br />
افزایش مداوم درآمدها و ارتقاي سطح تقاضا؛<br />
بهرهبرداري کامل از منابع طبیعی؛<br />
توسعهي مبادلات و بهبود بخشیدن به نظام تجاري کشورهاي عضو؛<br />
استفادهي بهینه از منابع جهان و ضرورت حفظ محیط زیست (توسعهي پایدار)؛
سه قلوهاي نولیبرالی 81<br />
-<br />
اتخاذ تدابیري براي افزایش سهم کشورهاي در حال توسعه و کمتر توسعهیافته از تجارت جهانی<br />
(بهکیش،<br />
.(282:1384<br />
مدافعان نظام مبتنی بر سازمان تجارت جهانی<br />
این<br />
خاطر نشان میکنند که همهي توافق نامههاي آنها شامل<br />
تبصرههاي خاصی در ارتباط با دولتهاي فقیرتر است. براي مثال، به کشورهاي در حال توسعه فرصت بیشتري<br />
براي اجراي توافقنامه و تعهدات داده میشود و نیز در توافق نامه بندهایی به منظور افزایش فرصتهاي تجاري<br />
دولتها گنجانده میشود.<br />
هم چنین این کشورها حمایت لازم را جهت ایجاد تسهیلات براي شرکت در<br />
سازمان تجارت جهانی و طرح موضوعات مناقشه آمیز و یا اجراي استاندارد هاي تخصصی دریافت میکنند<br />
گیفن،<br />
) کم<br />
.(78 :1388<br />
اما منتقدان سازمان تجارت جهانی معتقدند ایالات متحده و سایر ملتهاي قدرتمند و بلوكهاي جهان<br />
توسعهیافته، نظام را مطابق نیازهاي خودشان طراحی کردهاند. براي نمونه آنها در عین خودداري از برداشتن<br />
یارانه از تولیدات خودشان، از سیستم مذکور براي اعمال فشار به کشورهاي فقیر براي برداشتن یارانه و موانع<br />
تجاري استفاده میکنند.<br />
سلطهي نظام بازار مقولهاي ایده آل خواهد بود.<br />
در عین حال فرض اصولی در سازمان تجارت جهانی این است که تجارت آزاد زیر<br />
دموکراسی انتخاب شدهاند ولی نگرش متفاوتی دارند، فوقالعاده محدوده میسازد.<br />
این فرضیه محدوده عمل دولتهایی را که مطابق اصول<br />
اکثر انتقاداتی که به کشورهاي توسعه یافته در زمینهي اعمال نابرابر سیاستهاي سازمان تجارت جهانی میشود،<br />
متوجه بخش کشاوزي میباشد.<br />
جهانی بودهاست<br />
در حالی که آزادسازي بازار از بعضی جنبهها بیش از توافقات سازمان تجارت<br />
(عمدتاً به علت تعدیل ساختاري تدوین شده توسط بانک جهانی و صندق بینالمللی پول)،<br />
جهان غنی با زیر پا نهادن تقریباً تمام وعدههاي خود، واکنش نشان داده است.<br />
اگر چه<br />
از:<br />
«سازمان تجارت جهانی»،<br />
143<br />
عضو دارد، فقط<br />
مشیها را ترسیم کنند، که بیشتر آن خط مشیها توسط<br />
اروپا، کانادا و ژاپن- پیشاپیش تدوین شده است.<br />
21<br />
دولت، یعنی ثروتمندترین آنها، اجازه دارند خط<br />
8<br />
«دولتهاي چهارگانه» - یعنی ایالات متحده، اتحادیه<br />
این ملتهاي ثروتمند خواستار «دور» تازهاي از آنچه «لیبرالیزه کردن تجاري» مینامیدند بودند، که عبارتست<br />
قدرت دخالت در اقتصاد کشورهاي فقیر، درخواست خصوصیسازي<br />
کشورهاي مزبور.<br />
و نابودي خدمات همگانی دولت در<br />
فقط این دولتهاي ثروتمند چهارگانه اجازه دارند از صنایع داخلی و کشاورزيشان حمایت<br />
8 The quad
سه قلوهاي نولیبرالی 82<br />
کنند؛ فقط آنها حق دارند به صادرات گوشت، غلات و شکر کشورهایشان یارانه دهند و آنها را با قیمتهاي<br />
ارزان ساختگی وارد بازار کشورهاي فقیر کنند (پیلجر،<br />
بخش کشاورزي در اروپا و ایالات متحده مجموعاً<br />
.(161 :1388<br />
3/ 5<br />
درصد از نیروي کار را در خدمت دارد. برعکس در بیشتر<br />
جهان فقیر، کشاورزان اکثریت یا نزدیک به اکثریت نیروي کار کشور را به خود اختصاص میدهند. هزینهي<br />
تجارت منصفانه در تولیدات کساورزي براي جهان غنی، بر حسب میزان رفاهی که ساکنان آن از دست میدهند،<br />
بسیار ناچیز است؛ درحالی که براي کشورهاي فقیر منافع بالقوه بسیاري در بر دارد. به عنوان مثال، در سال<br />
2002<br />
ایالات متحده<br />
3/9<br />
میلیارد دلار (یا سه برابر کل بودجه کمکهاي آمریکا به آفریقا) فقط به بیست و پنج<br />
پنبه کار آمریکایی یارانه داده است. این، ضمن آنکه معیشت دهها میلیون کشاورز در جهان فقیر را نابود کرد،<br />
حدوداً بیست و شش درصد قیمت جهانی پنبه را کاهش داد (مونبیو،<br />
.(1388: 132<br />
در نمونهاي دیگر، چند سال قبل، «گزارش سی ان ان درباره کشور مالی» واقعیت «بازار آزاد»ي که همواره از<br />
سوي نهادهاي مالی جهانی ترویج میسود را روشن ساخت: دو پایه اقتصاد مالی، پنبه در جنوب و احشام در<br />
شمال بود و هر دو به این خاطر که قدرتهاي بزرگ همان قوانینی را نقض میکردند که اینقدر بیرحمانه بر<br />
کشورهاي جهان سوم تحمیل میکنند، دچار مشکل شدند. کشور مالی، تولیدکننده پنبهاي با بالاترین کیفیت<br />
است، اما هزینهاي که دولت آمریکا که براي حمایت از تولیدکنندگان پنبه خودش صرف میکند، از کل بودجه<br />
کشور مالی بیشتر است، بنابراین نگرانی چندانی از این بابت وجود ندارد که مالی قادر نباشد رقابت کند. در<br />
شمال کشور مالی، تقصیر به گردن اتحادیه اروپاست؛ یارانهاي که اتحادیه اروپا به هر راس گاو میدهد، سالانه<br />
500 بیش از<br />
یورو است. وزیر اقتصاد مالی گفت: ما نیازي به کمک، یا مشاوره یا درسهاي شما درباره تاثیرات<br />
سودآور حذف مقررات اضافی دولت نداریم؛ لطفا فقط به قوانین خودتان درباره بازار آزاد پایبند باشید، مشکلات<br />
ما تمام میشود (ژیژك،<br />
.(1387<br />
بنابراین علیرغم ادعاي سازمان تجارت جهانی که بر اساس «مزیب نسبی» استوار است و معتقد است هر<br />
کشوري در زمینهي کشاورزي که داراي منابع و تولیدات بهتر میباشد، میتواند سهمی مناسب خود در تجارت<br />
جهانی داشته باشد، گر چه در کشورهاي کمتوسعه و عمداً کشورهاي جنوب زمین و کارگر ارزانتر است، ارزها<br />
ضیعفترند، آفتاب در مناطق استوایی شدیدتر میتابد و در نتیجه گیاهان سریع تر رشد کرده و این کشورها<br />
میتوانند در زمینهي کشاورزي داراي «مزیت نسبی» باشند، اما جهان غنی و کشورهاي توسعهیافته از سویی با<br />
اعمال و تبلیغ سیاست حذف یارانه و کمکهاي دولتی به بخش کشاورزي در کشورهاي کمتوسعه و از سویی<br />
دیگر با اتخاذ سیاستهاي حمایتی دولت در بخش کشاورزي خود، زمینههاي بی اثر شدن «مزیت نسبی»<br />
کشورهاي کمتوسعه را فراهم میکنند.
سه قلوهاي نولیبرالی 83<br />
همچنین صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که بناست به کشورهاي بدهکار براي بیرون آمدن آنها از زیر بار<br />
بدهی کمک کنند، در این زمینه کارنامهي موفقی نداشته اند. به طوري که اکثر کشورهایی که مشتریان این<br />
نهادها بوده اند، با دخالت نهادهاي مذکور بیشتر در گرداب بدهی فرو رفته اند.<br />
از آن جا که در دورهي جهانیسازي، سرمایهداري بیش از پیش خصلت «جهانی»<br />
(Global)<br />
پیدا کرده است،<br />
اگر چه کشورهاي مرکز سرمایهداري همچنان هژمونی خود بر ساختار جهانی را حفظ کرده اند، اما سلطهي آنان<br />
بیش از آن که متکی به «دولت- ملت» واحد باشد، منافع سرمایهداري جهانی در قالب شرکتهاي چند ملیتی،<br />
نهادهاي مالی جهانی و در چهارچوبهایی همچون گروه هشت<br />
(G8)<br />
و اتحادیه اروپا را مد نظر دارد.<br />
صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، به عنوان سه قلوهاي نولیبرالیاي عمل میکنند<br />
که علی رغم ظاهرسازي غیرایدئولوزیک و بیطرفی که میکنند همواره به طور مستقیم و غیر مستقیم در<br />
راستاي منافع کشورهاي مرکز سرمایهداري و سرمایهداري نولیبرال متأخر عمل کرده اند. دلیل بسیاري از<br />
بحرانهاي اجتماعی، اعتراضات و جنبشهایی که در کشورهاي کم توسعهي پیرامونی در دو سه دههي اخیر<br />
صورت گرفته است، اجراي برنامهها و سیاستهاي این نهادها بوده است. تحولات اخیر در مصر و تونس و اسپانیا<br />
و یونان و ایرلند را در نتیجهي ناکارآمدي همین برنامهها میتوان ارزیابی کرد.<br />
منابع:<br />
-<br />
-<br />
استیگلیتز، جوزف<br />
بانک جهانی<br />
نشرنی.<br />
.(1384)<br />
.(1387)<br />
-<br />
-<br />
-<br />
بهکیش، محمد مهدي<br />
پیلجر، جان<br />
جهانیسازي و مسائل آن، ترجمهي حسن گلریز ، چاپ سوم، تهران، نشر نی.<br />
رشد و فقر؛ پژوهشی در طراحی اقتصاد همبستهي جهانی، ترجمهيي صابر شیبانی اصل، چاپ اول، تهران،<br />
.(1384)<br />
.(1388)<br />
چاوسودویسکی، مایکل<br />
اقتصاد ایران در بستر جهانی شدن، چاپ سوم، تهران، نشر نی.<br />
اربابان جدید جهان، ترجمهي مهرناز شهابی، مهرداد(خلیل) شهابی، چاپ اول، تهران، انتشارات اختران.<br />
.(1386)<br />
موسوي، چاپ اول، تهران، نشر ثالث.<br />
- خور، مارتین<br />
.(1386)<br />
-<br />
دریورو، اسوالدو<br />
نشر اختران.<br />
.(1383)<br />
زرافشان، ناصر -<br />
نشر آزاد مهر.<br />
.(1389)<br />
-<br />
ژیژك، اسلاوي<br />
- سمسون، آنتونی<br />
.(1387)<br />
.(1365)<br />
جهانی شدن فقر و نظم نوین جهانی، ترجمهي سید ضیاءالدین خسروشاهی و سید محمدعلی<br />
جهانشدن و جنوب، ترجمهي احمد ساعی، تهران، چاپ دوم، نشر قومس.<br />
افسانه توسعه (اقتصادهاي ناکارآمد قرن بیست و یکم)، ترجمهي محمود عبدااللهزاده، تهران، چاپ اول،<br />
پیشگفتار کتاب «نظام پولی بینالمللی و بحران مالی جهان»، نوشتهي استاد لی چنکو، چاپ اول، تهران،<br />
نه، دست به کاري نزن، چیزي بگو!، ترجمهي پرویز صداقت، سایت اخبار روز.<br />
رباخواران، ترجمهي مصطفی قریب، چاپ اول، تهران، انتشارات چاپخش.
-<br />
نشرنی.<br />
-<br />
سه قلوهاي نولیبرالی 84<br />
فکوهی، ناصر(1384). در هزار توي هاي نظم جهانی ، گفتارهایی در مسائل کنونی توسعه اقتصادي و سیاسی ،چاپ اول، تهران،<br />
کلاین، نائومی<br />
تهران، نشر آمه.<br />
.(1389)<br />
-<br />
-<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه، ترجمهي مهرداد (خلیل) شهابی و میر محمود نبوي، چاپ اول،<br />
مک گیفن، استیفن (1388). جهانیسازي و جهانیشدن، ترجمهي سیروس نجاریان، چاپ اول، اهواز، نشر رسش.<br />
مولر، کلاوس (1384). حاکمیت، دموکراسی و سیاست جهانی در دوران جهانی شدن، ترجمهي لطفعلی سمینو، چاپ اول، تهران،<br />
نشر اختران.<br />
مونبیو، جورج -<br />
.(1388)<br />
-<br />
نگري، آنتونیو و مایکل هارت<br />
نشر دیگر.<br />
بیانیه اي براي نظم نوین جهانی، ترجمهي میرمحمود نبوي، چاپ اول، تهران، نشرچشمه.<br />
.(1387)<br />
انبوهه؛ جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوري، ترجمهي علی نورالدینی، چاپ اول، تهران،<br />
- World Bank (2001). Global Economic Prospects and Developing Countries, Washington Dc:<br />
World Bank.
هشت<br />
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی<br />
در مقالهي «سه قلوهاي لیبرالی؛ پیشینه و<br />
مکانیزم نهادهاي مالی جهانی» که پیش از این<br />
منتشر شد ضمن بیان پیشینه و اهداف<br />
شکلگیري نهادهاي مزبور، موقعیت کنونی آنها<br />
و کارکردشان در تثبیت و ترویج سلطهي<br />
«ایدئولوژي نولیبرالیسم» توضیح داده شد.<br />
اما علیرغم اهداف عمدتاً اقتصادي این نهادها،<br />
آثاري که سیاستها و مکانیزم جاري آنها بر<br />
جاي میگذارد فقط اقتصادي نمیباشد و<br />
حوزههاي سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی را نیز شامل میشود. تأثیري که این نهادها میتوانند بر روند<br />
دموکراسی و تجربهي دموکراتیک کشورها داشته باشند از جمله مهمترین این اثرات است.<br />
قدرت گرفتنِ گرایش جهانی به استقرارِ دموکراسی در دهههاي<br />
1970<br />
و 1980، همراه با فشارهاي فزاینده براي<br />
ادغام اقتصاد جهانی بر پایهي سرمایهداري، بستر خاصی را براي گذار جوامع غیر دموکراتیک به دموکراسی فراهم<br />
آورد. فرایند استقرار دموکراسی در این جوامع عموماً به معناي پذیرش دموکراسی لیبرالیِ مبتنی بر نمایندگی، و<br />
پیوند با نظامهاي موجود حکومتهاي نخبهگراتر بود.
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 86<br />
ویژگیهاي این نوع دموکراسی مانع از بسط و عمق بخشیدن به دموکراسی میشود. دموکراسی مبتنی بر<br />
نمایندگی نوعی دموکراسی صوري و کمتراکم میباشد که در اکثر اوقات در قالب رقابت سیاسی احزابی که<br />
موجودیتشان در ارتباط با مناسبات قدرت و ثروت تعریف میشود، خودنمایی میکند.<br />
این سنخ از دموکراسی کم تراکم در مرزهاي ملی، هنگامی که در سطح بالاترِ جهانی مطرح میشود، به واقع<br />
بیشتر از سویههاي دموکراتیک آن کاسته میشود و مناسبات قدرت و سرمایهي جهانی، بیش از ارادهي همگانی<br />
مردم، اثر بخش است.<br />
از این رو در دورهي جهانیسازي «نهادهاي جهانی» و کنترل و نظارت آنها بر تصمیمگیريهاي جهانی و<br />
تأثیري که بر روي سیاستهاي ملی کشورها داشتهاند، همواره مورد مجادله و گفتگو بوده است. چرا که این<br />
نهادها هم از منظر مکانیرم درونیشان و هم از منظر اعمال سیاستهاي مورد تأیید چنین مکانیزمی در سرتاسر<br />
جهان، مورد مناقشهي جنبشهاي مردمی و کنشگران سیاسی رادیکال و ترقیخواه بوده اند.<br />
به طوري که علیرغم ادعاهاي عجیب و دور از واقع برخی صاحبنظران لیبرال و محافظهکار مبنی بر دموکراتیک<br />
بودنِ اقتصاد جهانی («فرید زکریا» در کتاب «آیندهي آزادي؛ اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی» مدعی است در<br />
حوزهي اقتصاد سرمایهداري آنچه امروز واقعاً ممتاز و تازه است دموکراتیک بودن آن است که موجب شده است<br />
قدرت اقتصادي که طی قرنها در دست گروههاي کوچکی از تجار، بانکداران و بوروکراتها بود به لایههاي<br />
پایینتر منتقل شود (زکریا،<br />
،((10:1384<br />
در سه دههي اخیر تقریباً هر کسی که به شیوه ادارهي جهان اعتراض<br />
دارد، تا حدي از مشکل انتقال قدرت به حوزهاي که در آن نظارت دموکراتیک اعمال نمیشود، مطلع است<br />
(مونبیو،<br />
.(45 :1388<br />
در طی بیست سال گذشته نه تنها یک اشرافیت غیر دولتی جهانی پدیدار شده که در سطح جهان قدرتی به<br />
مراتب بیشتر از قدرت دولتهاي ملی دارد، بلکه دیوانسالاري بینالمللی قدرتمندي نیز به وجود آمده است. این<br />
مجموعه را مردم بر نگزیده اند، با این حال قواعد بازي اقتصادي اکثر مردم دنیا را تعیین میکند. امروز صندوق<br />
بینالمللی پول و بانک جهانی قدرتهاي ابرملی کسب کرده اند که سیاست اقتصادي تمام کشورهاي در حال<br />
توسعه را دیکته و بر آن نظارت میکند و بر زندگی روزمرهي هر یک از شهروندان این کشورها تأثیر نیک یا بد<br />
میگذارند بدون آن که در مقابل کسی پاسخگو باشند (دریوِرو،<br />
.(58 :1383<br />
در برابر این قدرت ابرملی غیر دموکراتیک، طرفداران جهانیسازي اغلب میگویند که صندوق بینالمللی پول یا<br />
بانک جهانی چنان سیاستهایی را بر شهروندان تحمیل نمیکنند، بلکه حکومتهاي آنان است که آن سیاستها<br />
را میپذیرند. شاید در نظر این طور باشد، ولی در عمل حکومتها هیچ چارهي دیگري در مقابل سیاستهاي<br />
سختگیرانهي صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ندارند. اگر حکومتی آنها را نپذیرند، به یک دنیاي مطرود
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 87<br />
تعلق خواهد گرفت که هیچ دسترسی به اعتبارات بینالمللی نخواهد داشت. رهبران آفریقایی اصطلاحاتی براي<br />
توصیف این وضعیت غامض دارند، آن را «تینا»<br />
هیچ شق دیگري وجود ندارد (همان:59).<br />
(TINA=There Is No Alternative)<br />
مینامند، یعنی،<br />
امروز همهي حکومتهاي کشورهاي توسعهنیافته تابع سیاستهاي عمومی فن سالاري بینالمللی گمنامی<br />
هستند که شهروندان این حکومتها آنها را انتخاب نکرده اند. چون این حکومتها حق انتخاب دیگري ندارند،<br />
مراقب اند که این سیاستهاي ابر ملی را، که بر زندگی روزمرهي شهروندانشان اثر میگذارد، به مجالس قانون<br />
گزاري خود عرضه نکنند، چه برسد به اینکه بخواهند آنها را از تصویب بگذرانند. بسیاري از حکومتهایی که<br />
به تازگی انتخاب میشوند بیدرنگ وعدههاي مبارزات انتخاباتی خود را کنار میگذارند و دستورالعملهاي<br />
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را به کار می بندند. بسیاري از حکومتهاي منتخب در آمریکاي لاتین،<br />
آسیا و آفریقا که خود را دموکراتیک میخواندند، از طریق سیاستهاي اقتصادي ابرملی که بیرون از کنترل<br />
شهروندانشان است، به دموکراسیهاي ضعیف و بیرمقی تبدیل شده اند (دریورو،<br />
.(60 :1383<br />
بانک جهانی متعلق به اعضاي آن است و هدف خود را «کمک به اعضاي در حال توسعهي خود در پیشرفت<br />
اقتصادي و اجتماعی آنها به گونهاي که مردم آنها بتوانند زندگی بهتر و کاملتري داشته باشند» تعریف<br />
میکند. بانک جهانی به این منظور از طریق دو نهاد اساسی خود یعنی بانک بازسازي و توسعه (IBRD) و<br />
انجمن بینالمللی توسعه<br />
توسعه<br />
(IDA)<br />
187<br />
عضو و انجمن بینالمللی توسعه<br />
به دولتهاي در حال توسعه وام میدهد. در حال حاضر بانک بازسازي و<br />
عضو دارد. 168<br />
بانک جهانی به عنوان یک بانک تا اندازهي زیادي زیر کنترل کشورهایی است که اعتبارات لازم را براي برنامه وام<br />
دهی آن تأمین میکند. سیاستهاي اهداء وام و تعیین اولویت ها به وسیله هیأت مدیره بانک جهانی تأمین<br />
میشود که در آن میزان آراء بنا بر سهم هر کشور در تأمین منابع بانک مشخص میگردد.<br />
جدول شماره<br />
سال<br />
(1)<br />
1994<br />
به صورت خلاصه قدرت آراء کشورها را در دو بانک بازسازي و انجمن توسعه بین المللی در<br />
نشان میدهد. این هیأت مدیره به شکل بازسازي زیر کنترل<br />
7<br />
کشور ثروتمند جهان یا گروه<br />
7<br />
(G7)<br />
قرار دارد که نزدیک به نیمی از آراء را در اختیار خود دارند. در حالی که<br />
اختیار دارند. تنها<br />
148<br />
7<br />
کشور در جهان سوم بالاي<br />
1<br />
1<br />
کشور، نیم دیگر را در<br />
درصد از آراء را در اختیار دارند و اکثر کشورهاي فقیر کمتر از<br />
درصد حق رأي دارند. ایالات متحده به شکل روشنی بر این نهاد غلبه دارد و این امر نه فقط در قدرت این<br />
کشور از لحاظ آراء بلکه به این موقعیت بر میگردد که مقر مرکزي بانک در واشنگتین قرار دارد و در رأس آن<br />
همواره یک شهروند ایالات متحده قرار دارد (فکوهی،<br />
.(304 :1384
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 88<br />
این نهادها به شکل شرکتهاي سهامیاي عمل میکنند که بر پایهي سازوکار «یک کشور یک رأي» یا «یک فرد<br />
یک رأي» عمل نمیکنند بلکه وزن رأي هر یک از اعضاي (کشور) آن به اندارهي سرمایهي مالی اي است که در<br />
آن سرمایهگذاري میکند. گروه هشت کشور صنعتی<br />
(G8)<br />
چهل و نه درصد حق رأي در صندوق بینالمللی<br />
پول و به طور میانگین چهل و هشت درصد رأي در چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند. اساسنامهي<br />
هر دو این سازمان تضمین میکند که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج درصد آراست.<br />
این در حالی است که فقط ایالت متحده داراي هفده درصد رأي در صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده<br />
درصد رأي در چهار آژانس بانک جهانی است (مونبیو،<br />
«وتو» کند.<br />
در سال<br />
چین<br />
(109 :1388<br />
2010<br />
میلادي بیشترین میزان قدرت رأيدهی در بانک جهانی به آمریکا<br />
و قادر است هر قانونی را در این دو نهاد<br />
،(%15.86) ژاپن ،(%6.84)<br />
،(%4.42) آلمان ،(%4) بریتانیا (%3.75)<br />
و فرانسه<br />
(%3.75)<br />
تعلق داشت. ایالات متحده نه تنها داراي<br />
بیشترین سهم رأي و حق وتو در بانک جهانی میباشد بلکه رئیس بانک جهانی همواره فردي آمریکایی است که<br />
توسط وزیر خزانه داري آمریکا پیشنهاد میشود. همچنین هر دو نهاد بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در<br />
واشنگتن دي سی واقعاند.<br />
علیرغم این بانک ضمن آن که وانمود میکند یک نهاد غیر سیاسی است همواره نشان داده است که رژیمهایی<br />
را ترجیح میدهد که بیشترین همسویی را با واشنگتن و هم پیمانان آن داشته باشند مثل موبوتو (زئیر)،<br />
مارکوس (فیلیپین)، پینوشه (شیلی)، سوهارتو (اندونزي)، تونتون ماگوت (هائیتی)، یلتسین (روسیه)، مبارك<br />
(مصر)، بن علی (تونس) و<br />
...<br />
بدون این که مسئلهي دموکراسی یا جریانهایی از قبیل فساد و رشوه خواري این
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 89<br />
رژیمها و بی اثر بودن بسیاري از برنامهها و مداخلات آن در این گونه رژیمها آن را چندان ناراحت کند (امین،<br />
.(73:1384<br />
انتقاد به غیردموکراتیک بودن ماهیت نهادهاي جهانی سه وجه دارد: یکی این که افرادي که نمایندگی کشورها<br />
در این سازمانها را بر عهده دارند به شیوه دموکراتیک انتخاب نمیشوند، دوم آن که ساز و کار عملکرد درونی<br />
این نهادها نیز شفاف و مغایر با اصول دموکراسی است و در نهایت از این وجه که با پیروي از اصل «یک نسخهي<br />
توسعه براي همه» و «یک لباس بزارندهي قامت همه میباشد»، به مشخصات مخصوص هر کشور و ملاحظات<br />
داخلی آن اهمیت نمیدهند و بنابراین ماهیتی آمرانه و غیر دموکراتیک به خود میگیرند. این گونه انتقادات از<br />
فرآیند تصمیمگیريهاي مالی، مؤید این نکته است که حتی دنیاي بستهي بازارها و مدیریت بازرگانی که زمانی<br />
تصور میشد ارتباطی با مردم ندارند، اکنون به طرز فزایندهاي در معرض بررسی موشکافانه مردمی قرار گرفته و<br />
به شدت مورد انتقاد واقع شده اند. اکنون تقاضا براي دموکراتیزه کردن تصمیمگیريها در تمام حوزهها، و ناکافی<br />
دانستن «دموکراسی دو دقیقهاي» که هر پنج سال یک بار در پاي صندوقهاي رأي اعمل میشود وجود دارد.<br />
شهروندان دیگر نمیپذیرند که مسایلی وجود دارند که در حوزهي تصمیمگیريهاي دولتی هستند و آنها حق<br />
آگاهی از آن، و این که کراراً طرف مشورت واقع شوند را ندارند.<br />
آنتونی گیدنز بر این ایرادات صحه میگذارد و معتقد است: «انتقاد دیگر از سازمان تجارت جهانی این است که<br />
این سازمان به طرز مخفیانه عمل کرده و پاسخگوي شهروندانی که به طور مستقیم تحت تأثیر<br />
تصمیمگیريهاي آن قرار میگیرند، نیست. این انتقادات از بسیاري جهات معتبرند. مذاکرات تجاري بین اعضاي<br />
سازمان تجارت جهانی در پشت درهاي بسته و توسط کمیتهاي غیر منتخب از «کارشناسان» صورت گرفته و<br />
منجر به حصول تصمیمات میشود. وقتی که تصمیمی گرفته شد، از نظر قانونی براي تمام کشورهاي عضو الزام<br />
آور میشود. همچنین سازمان تجارت جهانی میتواند در صورتی که قوانین ملی را مانعی در برابر تجارت<br />
تشخیص داد، آنها را لغو کند. این امر شامل قوانین داخلی و مقررات منظور حمایت از محیط زیست، حفظ<br />
گونههاي کمیاب، حفظ بهداشت عمومی و تضمین استانداردهاي شغلی و حقوق بشر نیز میشود. براي مثال،<br />
سازمان تجارت جهانی علیه اتحادیه اروپا به دلیل امتناع از واردات گوشت گاوهاي هورمونی از آمریکا به خاطر<br />
احتمال مرتبط بودن آن با سرطان، رأي صادر کرد»<br />
.(Giddens, 2001:73)<br />
ساختار سازمانهاي مالی و جهانی به شکل آشکاري در تضاد با ارزش هاي دموکراتیکی قرار دارند که به<br />
دولتهاي تشکیل دهندهي آنها مشروعیت بخشیده اند. در بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، مکانیسم<br />
«یک دلار یک رأي» باعث شده است هر کشور بسته به میزان کمک مالی خود به این نهادها از قابلیت<br />
تأثیرگذاري بر تصمیمات برخوردار میباشد<br />
.(Ibid)<br />
بنابراین، استقلال دولت-ملت اکنون به شدت به وسیله
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 90<br />
فرایندهاي جهانی محدود شده و در عین حال حاکمیتش بین نهادهاي ملی، منطقه اي و بینالمللی تقسیم<br />
گشته و به وسیله این تکثر محدود شده است (نش،<br />
.(292:1385<br />
در انتقاد به چنین فرایندي بدیلهایی ارائه شده است که هر یک داراي نقاط ضعف و قوت خود میباشد. یکی از<br />
مهمترین این بدیلها ایجاد «پارلمان جهانی» میباشد. «دیوید هلد» پیشنهاد میکند که در کوتاه مدت سازمان<br />
ملل باید براي افزایش پاسخگویی دموکراتیک و تأمین حقوقی دموکراتیک اصلاح گردد تا بتواند مطابق<br />
منشورش، به ویژه در رابطه با اجراي کنوانسیونهاي حقوق بشر و وعده مشهور «نجات نسلهاي آینده از بلاي<br />
جنگ» به حیات خود ادامه دهد<br />
.(Falk, 1995:174)<br />
حقوق دموکراتیک، نظیر حقوق سیاسی، اجتماعی و<br />
اقتصادي، باید در قوانین اساسی ملی و بینالمللی تجسم یابد تا تضمین کنند که دموکراسی جهانی نه یک<br />
دموکراسی صوري بلکه یک دموکراسی واقعی است و توان تضمین استقلال فردي را دارد. در بلند مدت منشور<br />
ملل متحد میتواند گسترش یابد تا مجمع عمومی را بیشتر به یک پارلمان جهانی شبیه سازد و بتواند حقوق<br />
بین الملل را به موضوعاتی گسترش دهد که اکنون خارج از صلاحیت سازمان ملل هستند.<br />
عامل کلیدي در موفقیت پارلمان جهانی این است که اعضاي پارلمان پیوندي با دولتهاي کشور خود نداشته<br />
باشند. این امر به اعضا کمک می کند که تا در برابر فشار دولتها که ممکن است بر آن وارد سازند، از خود دفاع<br />
نمایند. اگر ایالات متحده به عضوي از کشور «یمن» بگوید که در صورتی که سیاستش را تغییر ندهد، کمک<br />
هاي اعطایی به دولت یمن را قطع خواهد کرد، عضو مربوط میتواند پاسخ دهد که تصمیماتش ارتباطی به دولت<br />
ندارد. این مجلس از حکومتهاي ملی تشکیل نشده است، بلکه مجلسی است متشکل از مردم جهان؛ به عبارتی<br />
جهانی است و نه بینالمللی (مونبیو،<br />
.(69:1388<br />
پارلمان جهانی در تئوري، سه امکان دموکراتیک به ما میدهد که جهان هنوز فاقد آن است. اولین امکان،<br />
مجمعی است که مؤثر است و حکم به پذیرش و شناسایی میدهد و در آن فکرتهاي بد و خوب مناظره<br />
میشود. دومین امکان، ایجاد سامانهاي است که در تئوري، قدرتهاي بینالمللی و جهان را مسئول و پاسخگو<br />
بداند. این نظام براي مردم جهان فرصتی را فراهم می آورد که بر تصمیماتی که بر زندگی آنها موثر است، تأثیر<br />
بگذارند و کسانی را که ادعا می کنند که از جانب ما عمل می کنند وادار می سازد که با احترام با ما برخورد<br />
کنند.<br />
سومین امکان، در آمیختن سریع منافع انسانی است که ما را به سوي جهش معرفتشناسانه سوق میدهد.<br />
افتتاح پارلمان جهانی به خودي خود، اقدامی ناکافی است ولی به عنوان بخشی از مجموعه اقدامات تحول بخش<br />
واجب و گریز ناپذیر است (همان:67).
نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی 91<br />
از جمله انتقاداتی که به مدل هلد وارد میشود این است که او نشان نمیدهد که چگونه سرمایهداري جهانی<br />
میتواند به کنترلهایی شدیدتر از کنترلهاي کنونی گردن نهد؛ کنترلهایی که بدون آنها حقوق دموکراتیک<br />
براي بسیاري از مردم تا حد زیادي موضوعیت خود را از دست خواهند داد<br />
ندارد.<br />
.(Mcgrew, 1997:235)<br />
به بیان<br />
دیگر ضمانت اجرایی لازم براي آن که کشورهاي سرمایهداري مرکز را ملزم به انجام این تعهدات کند وجود<br />
آن چه هلد پیشنهاد میکند همچنین عبارت است از گسترش توافقات بینالمللی براي کنترل شرکتهاي چند<br />
ملیتی، الزام آنها به پرداخت حداقل دستمزدها، توجه به بهداشت و ایمنی کارگران، اعمال سیاستهاي فرصت<br />
برابر براي همه.<br />
همانگونه که او به درستی اشاره میکند از<br />
آنجا که شرکتهاي چندملیتی براي پایهگذاري<br />
تولید در هر کشوري آزاد هستند چنین توافقاتی تنها در سطح بینالمللی میتوانند موثر واقع شوند<br />
.(Held,1995:107)<br />
هرچند هلد امکان حکومت جهان وطن دموکراتیک در سازمانها و نهادهاي سیاسی موجود را توصیف نموده<br />
است لیکن او توجه کافی به این مسئله مبذول ننموده که در شرایطی که رهبران بعضی از دولت-ملتها و<br />
شرکتهاي چند<br />
ملیتی را نمیتوان مجبور نمود که خود را به اصول<br />
حکومت جهانی چگونه امکان دارد؟!.<br />
دموکراتیک مقید کنند، تحقق چنین<br />
منابع:<br />
-<br />
-<br />
امین، سمیر (1384). سرمایهداري در عصرجهانیشدن،ترجمهي ناصر زرافشان، چاپ اول، تهران، نشرآگه.<br />
دریورو، اسوالدو<br />
نشر اختران.<br />
.(1383)<br />
-<br />
افسانه توسعه (اقتصادهاي ناکارآمد قرن بیست و یکم)، ترجمهي محمود عبدااللهزاده، چاپ اول، تهران،<br />
فکوهی، ناصر(1384). درهزار توي هاي نظم جهانی ، گفتارهایی در مسائل کنونی توسعه اقتصادي و سیاسی ،چاپ اول، تهران،<br />
نشر نی.<br />
مونبیو، جورج -<br />
.(1388)<br />
-<br />
بیانیهاي براي نظم نوین جهانی، ترجمهي میرمحمود نبوي، چاپ اول، تهران، نشر چشمه.<br />
نش، کیت (1385). جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن، سیاست، قدرت، ترجمهي محمدتقی دلفرزو، چاپ چهارم، تهران،<br />
انتشارات کویر.<br />
- Falk, R (1995).On Humane Governance. Toward a new Global politics. Polity press: Cambrige<br />
- Giddens, Anthony (2001). Socilogy, Fourth Edition, Cambrige: Policy Press.<br />
- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to Cosmopolitan<br />
Governance. Polity Press: Cambrige<br />
- McGrew, Anthony (1997). The Transformation of Democracy? Golobalization and Territorial<br />
Democracy, Polity Press.
نه<br />
واقعبین باش، زندگی همین است که هست!<br />
سرمایهداري و تولید رضایت<br />
*<br />
اندیشه و ذهنت را با مذهب، سکس و تلویزیون<br />
مشغول میکنند<br />
و تو در تصورت خود را رها، نابغه، آزاداندیش و<br />
بااستعداد میبینی<br />
اما تا آنجا که من میبینم، تو همچنان همان رعیت<br />
لعنتی حقیر هستی<br />
آنان همچنان به تو میگویند یک جاي خالی آن<br />
بالا برایت هست<br />
اما در ابتدا لازم است یاد بگیري هنگامی که<br />
میکشی،<br />
. لبخند بزنی<br />
(قهرمان طبقهي کارگر، جان لنون)
سرمایهداري و تولید رضایت 93<br />
بیش از یک قرن و نیم پیش مارکس و انگلس ضمن تبیین علمی نظام سرمایهداري به شکل آخرین فورماسیون<br />
موجود و مرحلهي پیشین سوسیالیسم، فروپاشی درونی آن را که از پی تضادهاي درونیاش رخ میدهد،<br />
پیشبینی کردند. تاریخ سرمایهداري و بحرانهایی که تاکنون نیز شاهد آنها هستیم مهر تأییدي است بر این<br />
پیشبینیها. اما پرسش این است که علیرغم وجود چنین بحرانهایی، چه عواملی موجب پایداري نظام<br />
سرمایهداري بوده است؟ بیشک یکی از این عوامل، که سرمایهداري نیز همچون صورتبنديهاي پیشین جوامع،<br />
جهت استحکام زیربناي خود از آن سود بردهاست عامل روبناي فرهنگی بودهاست. انقلاب اطلاعات و ارتباطات<br />
همسو با ایجاد دگرگونی در زیربناي تولیدي، در روبناي فرهنگی نیز به دستاوردهاي عظیمی دست یافته و به<br />
مدد این «دگرگونیهاي بزرگ» توانسته بر اذهان و باور عمومی مردم نفوذ کرده و هر اصلی از اصولش را «امر<br />
بدیهی» دوران ما جلوه دهد. یکی از مهمترین دلایلی که سرمایهداري با همهي بحرانهایی که از سر گذرانده،<br />
توانسته همچنان به حیات خود ادامه دهد، همین سیاستهایی است که در گسترهي «روبناي فرهنگی» اعمال<br />
کرده است.<br />
نظام سرمایهداري نظامی است که همواره منطق حاکم بر آن «بیشینهسازي» سود بوده و از نخستین روز شکل<br />
گیرياش، در ناحیهي کوچکی در اروپاي غربی، به جهانگستري و فتح جغرافیاي جهان گرایش داشته است.<br />
همان ویژگیاي که مارکس و انگلس در مانیفست توصیفش کردند و امروز به وضوح قابل مشاهده است. اختلاف<br />
دیدگاهی که نزد اندیشمندان مختلف در مورد آغاز شکلگیري «امپریالیسم» وجود دارد، به طوريکه کسانی آن<br />
را آخرین مرحلهي سرمایهداري دانسته (لنین) یا همزاد سرمایهداري میدانند (سمیر امین) و یا مرگبارترین<br />
مرحلهي آن (استوان مزاروش)، اختلاف قابلتوجهی است، اما آنچه در تمام این تعابیر مشترك است همانا نفسِ<br />
وجود «سرمایهداري» در تکوینِ «امپریالیسم» است.<br />
امپریالیسم و منطق وجودي آن حاصل اشتباه این یا آن دولت نیست که دولتی میانهرو قادر به توقف<br />
سیاستهاي جهانگسترانهي آن باشد. همچنین امپریالیسم همچون «استکبار جهانی» گزارهاي «اخلاقی» براي<br />
بیان خواستهاي ایدئولوژیک و شعارهاي پوپولیستی محسوب نمیشود، بلکه تعبیري علمی و یکی از راهکارهاي<br />
فرار از بحرانِ نظامی است که با تضادهاي درونزاي خود دستوپنجه نرم میکند. گر چه جهانگستري نظام<br />
سرمایهداري از همان ابتداي شکلگیري در ذاتش نهفته بوده، نادیده انگاشتن شرایط و قابلیتهاي کنونی براي<br />
استحکامِ جهانشمولی آن فقط یادآور فقرِ تحلیل از وضعیت موجود است.<br />
امروز امپریالیسم در قالب «روابط سلطه و تابعیت،» تابعیت اکثریتی محروم از اقلیتی صاحب قدرت و ثروت عمل<br />
میکند و این تابعیت نه فقط در عرصهي روابط بینالمللی که در چارچوب مرزهاي کشورهاي سرمایهداري نیز<br />
اعمال میشود.
سرمایهداري و تولید رضایت 94<br />
یاري جستن از پیشرفتهاي تکنولوژي و انحصار بنگاههاي عظیم رسانهاي و همسو بودن آنها با سیاستهاي<br />
نولیبرالیسم (منطق حاکم بر نظام سرمایهداري کنونی) در محتوا اعمال همان روابط امپریالیستی در عرصهي<br />
فرهنگ و در چارچوب مرزهاي ملی است و آنچه در روابط بینالمللی به شکل «داروینیسم بینالملل» در توجیه<br />
روابط نابرابر مرکز پیرامون عنوان میشود بازتولید روابطی است که ابتدا رسانههاي گروهی در مرزهاي ملی و<br />
در میان روابط طبقاتی هر کشور ترویج دادهاند؛ فرایندي که به یاري دگرگونیها و پیشرفتهاي جدید روند<br />
سادهتري طی میکند.<br />
«دگرگونیهاي اخیر»ي که پل سوییزي بهدرستی به آنها اشاره میکند، بیش از آنکه سبب بهروزي بیشتر<br />
ساکنین کره زمین شده باشد، یاريرسانِ «درونی کردن» و بدیهی جلوه دادن ارزشها و مناسبات حاکم و<br />
استحکام بیش از پیش ساختار موجود بوده است.<br />
به بیان پل سوییزي: «دیوانگی است اگر اهمیت دگرگونیهاي اخیر نادیده گرفته شود. اما در عین حال دیوانگی<br />
است که سند مرگ سوسیالیسم نیز امضا شود. شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد هنوز<br />
پابرجاست و بنابراین هنگامی که نسل جدیدي از استثمار شدگان قدم به صحنه بگذارند، سوسیالیسم دوباره در<br />
شکل و قالبی جدید نمایان خواهد شد. آنچه ما باید انجام دهیم توضیح و تشریح آن چیزي است که روي داده<br />
و مسیري که طی شده است، تا نسل جدید بتواند فرایند جاري در دنیاي سرمایهداري را درك کند. نباید امید<br />
خود را به بهبود شرایط زندگی بشر، حتا براي لحظهاي از دست بدهیم.»<br />
«شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد» و همچنین همهي شرایط عینی تغییر به سوي آرمانهاي<br />
سوسیالیسم «هنوز وجود دارد،» اما نظام حاکم با اتکا به همین «دگرگونیهاي اخیر» تا آنجا که توانسته شرایط<br />
ذهنی مردم را براي پذیرش رخداد این تحول بزرگ به تأخیر انداخته است، بهگونهاي که مردم حتا نابرابريها را<br />
از امور بدیهی میپندارند.<br />
پرداختن به آمار و ارقام مربوط به نابرابري در جهان کنونی و مقایسهي آن با دههها و ادوار گذشته خود بحث<br />
گستردهاي است که نوشتار دیگري را میطلبد اما براي نشان دادن ژرفاي نابرابري، در اینجا فقط به یکی دو<br />
نمونه از آن اشاره میکنیم، بنابه گزارش سازمان ملل در سال<br />
درصد از دارایی روي زمین بودهاند، که<br />
2008<br />
دو درصد از مردم کرهي زمین مالک<br />
50<br />
50<br />
40<br />
درصد از این دارایی فقط به یک درصد از این طبقه تعلق داشته و<br />
درصد از مردم طبقات پایین جامعه در جمع مالک کمتر از یک درصد از داراییهاي روي زمین بودهاند. میانگین<br />
درآمد سالانهي مردم طبقهي متوسط و پایین بریتانیا از سال<br />
است، در حالیکه میانگین درآمد سالانهي آنها از سال<br />
2001 تا 1997<br />
فقط 2007 تا 2001<br />
بیش از سه درصد افزایش داشته<br />
1/5<br />
.(1)<br />
درصد افزایش داشته است
سرمایهداري و تولید رضایت 95<br />
مثال دردناك دیگري که رشد نابرابري را در جوامع متفاوت از جمله جوامع سرمایهداري نشان میدهد تعداد<br />
مراجعهکنندهها به صندوق کمکهاي غذایی است. در کشور «توسعهیافتهي» کانادا در سال<br />
2009<br />
17/6<br />
میزان مراجعه<br />
به این صندوقها بالاترین رشد را نشان داده است و فقط در ماه مارس امسال نسبت به ماه مارس سال پیش<br />
درصد یعنی حدود 120,000هزار نفر بیشتر به این صندوقها مراجعه کردهاند<br />
.(2)<br />
با این همه کوشش میشود که به روشهاي گوناگون «احساس نابرابري» را در ذهنها کاهش دهند و به<br />
موقعیت فعلی «مشروعیت» ببخشند. از جملهي این کوششهاي سرمایهداري براي کاهش دادنِ احساس نابرابري<br />
(و نه خود نابرابري) بهرهبرداري از انگارههاي مذهبی در جهت افزایش تقدیرگرایی و باور به «قسمت» و «بخت»<br />
و «اقبال» در اذهان مردم است. به بیان چامسکی «براي روي پا نگه داشتن مردم طبقات پایین جامعه هنگام<br />
مواجهه با واقعیات روزمرهي زندگی، جلب توجه آنها به «خرافات کاذبِ مذهبی» یک ابزار طبیعی است.»<br />
.(3)<br />
یکی دیگر از روشهاي از بین بردن احساس نابرابري، بهرهبرداري از انقلاب فنآوري اطلاعات و ارتباطات یا<br />
بهعبارتی رسانهها است، گرچه این انقلاب آنگونه که امثال مانوئل کاستلز مدعیاند، نقطهي آغازین «جهانی<br />
شدن» نبوده، اما بیشک «نقش» مهمی را در استحکامِ ساختار سرمایهداري موجود و از پی آن ایجاد نابرابري<br />
داشته است. نقشی که البته نه در ذات این فناوريها، بلکه در مناسبات حاکم بر مالکیت آنها نهفته است. به<br />
این جهت که فقط صاحبان سرمایههاي عظیم میتوانند مالکیت آنها را در انحصار خود درآورند.<br />
مهمترین کارکرد این رسانهها ارائهي تصویري از ارزشها و ایدئولوژي سیستم سرمایهداري همانا چون شایسته<br />
ترین سیستم بشري است؛ سیستمی که انباشت اولیهي سرمایهي آن بهگونهاي که مارکس شرح میدهد، ایجاد<br />
نشده: بر اساس دزدي، غارت، تصاحب، لغو مالکیت، حصارکشی و بیرون کشیدن ارزش اضافی از عرق و خونِ<br />
زحمتکشان و تولیدکنندگان، بلکه به لطف هوش، درایت، حسابگري، اخلاق پروتستانی و تساهل و تسامح نهفته<br />
در آن نوع جهانبینی ایجاد شده است! و رازِ تداوم و استمرار آن نیز همین اخلاقی بودن زیرکانه معرفی میشود.<br />
اخلاقیاتی که تنها معدودي استعداد داشتنِ آن را دارند و مابقی محروم از آنند:<br />
در زمانهاي خیلی دور دو گونه انسان بودند، یکی برگزیدگان باهوش ، کوشا و، مهمتر<br />
از همه، صرفه جو؛ و دیگري، فرومایگان تنبل که هستی خود را، آن هم با هرزگی و<br />
عیاشی برباد میدادند...و بدینسان گروه اول ثروت انباشت و گروه دوم جز گوشت و<br />
پوست خود چیزي براي فروش نیافت. از زمان این گناه نخستین بود که فقر اکثر مردم<br />
آغاز شد، اکثریتی که علیرغم زحمات خود تاکنون چیزي جز خود براي فروش نداشته<br />
است. از همان زمان بود که ثروت عده معدودي دائماً رو به افزایش نهاد درحالیکه<br />
مدتهاست از کار کردن دست کشیدهاند. چنین داستانهاي کسلکنندهي کودکانهاي
سرمایهداري و تولید رضایت 96<br />
[را] هر روز در دفاع از مالکیت میشنویم... به محض اینکه موضوع مالکیت به میان<br />
میآید، عنوان کردن ادعایی در حد فکر نوزادان، به عنوان اصلی که در تمام دورانها و<br />
در تمام مراحل تکامل صادق است، بدل به وظیفهاي مقدس میشود<br />
.<br />
آشکار است که<br />
در تاریخ واقعی، تصرف ، بردهسازي، دزدي، قتل و به کلامی خلاصه زور، نقش عمده<br />
... داشته است<br />
انباشت ابتدایی از هر راهی بوده است، به جز راهی درخور قصهپردازي.<br />
(سرمایه، ج 1، کارل مارکس)<br />
این نظر مارکس بیش از دورانهاي گذشته در دوران حاکمیت نولیبرالیسم، خودنمایی میکند. آن چنان که به<br />
بیان پیر بوردیو: «توان ایدئولوژي نولیبرال در این است که بر پایهي گونهاي نوداروینیسم اجتماعی است:<br />
همانگونه که در هاروارد هم میگویند، «درخشانترین و بهترین» آن است که سرآمد باشد (بکر، برندهي<br />
جایزهي نوبل اقتصاد، این اندیشه را میپروراند که داروینیسم بنیانِ توان محاسبهي عقلانی کسانی است که او<br />
کارگزاران اقتصادي توصیف میکند). وراي بینش جهانی انترناسیونالیسم گروههاي مسلط، یک چهارچوب فکري<br />
نیز وجود دارد که بنا بدان کسی کارآمد و تواناست که فرمانروایی دارد و شغلها در دست اوست؛ بدین معنا<br />
کسانی که کار ندارند کارآمد و توانا نیستند.<br />
بر طبق چنین فلسفهاي با ما «برندگان» و «بازندگان» روبرو هستیم. همچنین با کسانی که اشرافیت مدرن<br />
(اشرافیت دولتی) خوانده میشوند روبر هستیم. آنان که اشراف دولتی مینامیم، به دیگر سخن کسانی که همهي<br />
ویژگیهاي اشرافیت را به معناي قرون وسطایی آن دارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان، یا بنا به دیدگاه<br />
خودشان، هوشمندياي است که آن را موهبتی آسمانی میدانند. حال آنکه میدانیم در جهان واقعیت، این<br />
امکان را جامعه توزیع میکند و نابرابري در هوشمندي از نابرابري اجتماعی است. ایدئولوژي توانایی و کارآمدي<br />
به خوبی ضدیتی را توجیه میکند که تقریبا همانند ضدیت میان اربابان و بردگان است. در یک سو شهروندانی<br />
کاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و بسیار نادر دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماهاي خود را خود<br />
برگزینند(حال آنکه دیگران را در بهترین حالت کارفرمایان برمیگزینند) و میتوانند در بازار بینالمللی کاري با<br />
درآمد بسیار بالا داشته باشند. آنگاه در سوي دیگر تودهي بزرگی از کسانی که محکومند کارهاي حاشیهاي<br />
داشته باشند یا بیکار باشند.<br />
ماکس وبر میگفت که گروههاي مسلط همیشه به «باور به دادوري خدا» امتیاز خودشان یا دقیقتر باور به<br />
دادوري جامعه، توجیه نظري این واقعیت که دارندهي امتیازند، نیاز دارند. باور به دادوري جامعه را، که در<br />
اندیشهي کارآمد بودن نهفته است، طبیعی است آنان که مسلطند میپذیرند- البته به سود خود<br />
اما دیگران هم -<br />
آن را پذیرفتهاند. در رنج آنان که اخراجیاند، در بدبختی بیکاري بلند مدت، چیزي بیش از آن چه در گذشته
سرمایهداري و تولید رضایت 97<br />
بود، وجود دارد. ایدئولوژي انگلیسی-آمریکایی، که همیشه تا اندازهاي زهدفروشانه بود، «تهیدستان نابحق» را که<br />
خودشان سبب تهیدستیاند، از «تهیدستان بحق» که مستحق خیریه میدانند، جدا میکند. در کنار یا به جاي<br />
این توجیه اخلاقی، اکنون توجیهی روشنفکرانه آمدهاست. تهیدست دیگر تنها بیبند و بار، دائم الخمر و تبهکار<br />
نیست، بلکه نادان است و هوشمندي ندارد. بخش ییشتر رنج اجتماعی از تهیدستی ارتباط افراد با نظام آموزشی<br />
بر میآورد.<br />
نظام آموزشیي که نه تنها سرنوشت اجتماعی، بلکه پنداري را که دربارهي سرنوشت دارند شکل<br />
میدهد.(که بی شک کمک میکند که آنچه را که انفعال زیر سلطهها، سختی تحرك آنها و غیره مینامند<br />
توضیح دهد).<br />
افلاتون نسبت به جهان اجتماع دیدگاهی دارد که به جهان تکنوکراتهاي به ترتیب فیلسوف،<br />
نگهبان، و آنگاه مردم عادي میماند. این فلسفه به روشنترین شکل خود در سنگ نبشهي نظام آموزشی نگاشته<br />
شدهاست. این فسلفه بسیار توانمند در اذهان جا افتادهاست.»<br />
پیر بوردیو ضمن بیان مفهوم<br />
1<br />
«خشونت نمادین»<br />
.(4)<br />
معتقد است آنچه باعث میشود طبقات تحت سلطه، نظام<br />
سلطهي موجود را پذیرا شوند و به تولید و بازتولید آن بپردازند، درونی شدن «ساختار اجتماعی» از طریق درونی<br />
کردن نمادهاي فرهنگیاي چون ارزشها، منشها، سلیقهها، مدها و سبک زندگی نظام حاکم و جامعهپذیري این<br />
طبقات از رهگذر «نظام آموزشی» موجود است. آنچه که «لوئی آلتوسر» از آن به نام «ساز و برگ ایدئولوژیک<br />
دولت» یاد میکند.<br />
نظام آموزشی حاکم ضمن بازتولید نابرابري طبقاتی از طریق تبدیل تمایزات طبقهي اجتماعی به تمایزات<br />
آموزشی، این گونه تبلیغ میکند که «موفقیت» نشانگر تلاش و توانایی فرد و عدم توفیق در تحصیل به منزلهي<br />
شکست فرد تلقی میشود و نه سیستم آموزشی طبقاتی، و اینگونه به حفظ سلسله مراتب طبقاتی کمک میکند.<br />
از این رو به تعبیر بوردیو نظام آموزشی را میتوان از مهمترین نظامها براي تولید و بازتولید روابط نابرابر قدرت،<br />
ایجاد سلطه بر طبقات فرودست و همچنین تلاش در جهت تولید رضایت و مشروعسازي ِ روابط نابرابر طبقاتی<br />
تلقی کرد.<br />
تا چند سال پیش فقر و نابرابري محصول ساختار نابرابري تلقی میشد که ریشهي نابرابري بود و تقریبا تمامی<br />
طیف هاي سیاسی چپ و راست، کموبیش، به این ساختار بیمار اذعان داشتند. اما امروز به کوشش نولیبرالیسم،<br />
دولت در تولید این نابرابريها چندان نقشی ندارد، بلکه «فقر» پاداشی منصفانه براي ناتوانیها و ناکارآمديهاي<br />
فردي تلقی میشود، چرا که زندگی عرصهي مبارزهاي است که در این عرصه هر کس کالاي مرغوبتري براي<br />
عرضه دارد قادر به رهایی از چنگال فقر و نداري است.<br />
بیکاري آنگونه که میلتون فریدمن از مرشدان<br />
1 Symbolic Violence
سرمایهداري و تولید رضایت 98<br />
نولیبرالیسم میپندارد «نرخی طبیعی» دارد و بیعدالتی قانونی طبیعی است که شایستگان را پاداش میدهد و<br />
آنان که در این نظام بهرهاي نمیبینند افرادي یله، تنبل و تنپرورند.<br />
از این جهت است که دیگر چیزي به شکل<br />
» یب<br />
عدالتی» وجود ندارد بلکه آنچه هست «شکست» و «ناکامی» يا<br />
است که نتیجهي بیمسئولیتی و کوتاهی افراد در انجام درست وظایفشان در چارچوب نظام موجود است.<br />
شکست و ناکامیاي که هر روزه موارد گوناگون آن به شکل فقر، بیخانمانی و بیکاري در برنامههاي مختلف<br />
تلویزیونی نمایش داده میشود، فقط ناشی ار «بدبیاري،» «بدشانسی» و محاسبات اشتباه فردي تلقی میکنند و<br />
جستجوي هرگونه علل ساختاري دیگري را کاري بیهوده تلقی میکنند.<br />
جدیدترین آمار گویاي این واقعیت است که چهارده و نیم میلیون نفر از کارگران آمریکایی «کار» خود را از<br />
دست دادهاند(5) بانکهاي آمریکا فقط از ژوئیهي<br />
2007<br />
دلیل ناتوانی صاحبان آن در پرداخت وام بانکی ضبط کردند<br />
تا سپتامبر همان سال بیش از<br />
446000<br />
.(6)<br />
خانه را به<br />
اما بسیاري از کارگران و صاحبان این خانهها به<br />
دنبال تاثیرپذیري از رسانهها معتقدند که این بحران اقتصادي نیز چون بحرانهاي دههي هشتاد و پیشتر از آن<br />
گذرا است و علت بیکاري را تنها در انتقال کمپانیهاي بزرگ تولیدي به کشورهاي جهان سوم میدانند. به<br />
عبارت دیگر، به دنبال تلاش رسانهها در شکل دادن به افکار عمومی و تولید رضایت از جستجوي علل ریشهاي<br />
باز میمانند.<br />
همانطور که در جدول و نمودار ارائه شده در پیوست آمده، بررسی اقتصاد سیاسی و روابط قدرت حاکم بر<br />
عمدهترین رسانههاي موجود در آمریکا، از سیاستهاي آنها در جهتدهی به اذهان و باور عمومی و همسو<br />
کردن این سیاستها با منافع شرکتها و کمپانیهاي بزرگ اقتصادي پرده برمیدارد. به گفتهي کریستوفر<br />
دیکسن، تحلیلگر رسانهاي، آنچه شما میبینید، انحصار دربست رسانهها در جهان است، همان کاري که در<br />
دهههاي نخست قرن پیش بر سر صنعت نفت و اتومبیل آوردند، اکنون بر سر رسانهها میآورند. با انحصار رسانه<br />
ها به راحتی میتوانند ذهن انسانها را نیز در انحصار خود درآورند و به قول چامسکی «تولید رضایت» کنند.<br />
اصطلاح «تولید رضایت» را براي نخستین بار والتر لیپمن، در سال<br />
1922<br />
در اثري به نام «افکار عمومی» به کار<br />
برد و پس از گذشت حدود هفت دهه نوام چامسکی و ادوارد هرمن با استفاده از این اصطلاح نقش رسانهها را در<br />
شکل دادن به اذهان عمومی براي تولید رضایت در کتابی با همین نام وصف کردند.<br />
چامسکی و هرمن بر این باورند که براي القاي تولید رضایت در اذهان عمومی از شیوههاي گوناگون تبلیغات<br />
استفاده میکنند. رسانههاي خبرياي که مالکیتشان را شرکتهاي بزرگ به عهده دارند، در واقع محل کسب و<br />
کار این شرکتها بوده و از راه تبلیغات تجاري و ایجاد رقابت در بازار به سودهاي بزرگی میرسند. بنابراین<br />
تحریف و سوگیري در انتخاب خبر، گزارشخبر و شیوهي گزارش آن از پیامدهاي اندیشیدن به سود بیشتر است
سرمایهداري و تولید رضایت 99<br />
و خبرگزاريهایی که به سوددهی میاندیشند و نفع مردم مد نظرشان نیست، در مقایسه با آنهایی که به ارائهي<br />
اخبار و گزارشهاي درست اهمیت میدهند، موفقترند.<br />
آنچه نوام چامسکی به درستی آن را<br />
2<br />
«تولید رضایت» از جانب رسانهها میداند اشاره به همین نوع تبلیغات<br />
رسانهاي دارد. تغییر جهت دادن ارزشهاي انسانی به سمت ایدئولوژي نظام حاکم و همچنین بازتولید شرایط<br />
تولید که به وضوح در برنامههاي مختلف رسانههاي گوناگون مشاهده میکنیم، استفادهي بهینهي سیستم<br />
سرمایهداري از «دگرگونیهاي اخیرِ» مورد نظر سوئیزي است. آنچه نزد جامعهشناسان مکتب فرانکفورت<br />
«ارزشهاي کاذب» نامیده میشود و با ارزشهاي حقیقی، کیفی و زیباییشناختی در تقابل است در اساس<br />
همان ارزشهایی است که رسانهها با اشاعه آنها به بازتولید روابط تولید سرمایهداري میپردازند.<br />
هربرت مارکوزه معتقد است ترویج<br />
3<br />
ایدئولوژي مصرفگرایی نیازهاي کاذبی ایجاد میکند که به نوعی ذهن<br />
جامعه را «کنترل» میکند؛ بهطوري که نیاز به کالاهاي تجملاتی را به مردم القا میکنند و اشخاص خود را در<br />
کالاهايشان معنا کرده و روح خود را در اتومبیل و کالاهاي لوکسشان میجویند. تبلیغات رسانهها با دامن زدن<br />
به این نیازهاي دروغین مانع شکلگیري نیازهاي بنیادي میشوند.<br />
نگاهی به محتواي فیلمهاي ساخته شده در کمپانیهاي بزرگ فیلمسازي نیز مؤید این نظر است. همهي ما<br />
پایانِ خوشِ فیلمهاي دوران کودکیمان را به خاطر داریم ؛ «ازدواج»، «بچهدار شدن»، کارکردن و زندگی در زیر<br />
یک سقف در کنار زن و بچه و پدر و مادر. این تصویر قابل مقایسه است با تصاویر کنونی پایان فیلمها:<br />
«پولدارشدن»! تصویري که اخیرترین نمونهي آن را میتوان در فیلم<br />
4<br />
«میلیونر زاغه نشین» سراغ گرفت. پولدار<br />
شدنِ یک شبه بدون صرف کار و فعالیت (به سبب نبود کار مناسب)، از یک سو کمال مطلوب نظام سرمایه را<br />
نشان میدهد و از سوي دیگر با ایجاد امید کاذب براي رسیدن به زندگی ایدهآل! حس ناخشنودي در طبقات<br />
رنجدیده و کمدرآمد جامعه را کاهش میدهد. فیلمهایی که در گذشته به پایانی خوش میانجامید، با فیلمهاي<br />
هدفدار امروزي متفاوت بود. در گذشته هدف عمدتا جلب بینندههاي بیشتر براي مصارف تبلیغاتی بود. امروزه<br />
علاوه بر آن، با تولید چنین فیلمهایی برآنند که نشان دهند نظام سرمایهداري رو به جلو میرود و در این نظام<br />
همهي طبقات جامعه میتوانند بهراحتی مالک خانه، زندگی، ماشینهاي آخرین مدل... شوند. از این راه به<br />
طبقات پایین جامعه امید میدهند و حس ناخشنودي و نابرابري را در بین آنها کاهش میدهند.<br />
به گفتهي چامسکی گاه براي ایجاد آرامش و خاموش کردن صداي اعتراض مردم محروم با بهرهبرداري از رسانه<br />
ها که در انحصار مطلق آنها است، «واقعیات را کاملا وارونه» جلوه میدهند. مثال خوبی که در تأیید این عقیده<br />
2 Manufacturing Consent<br />
3 Consumerism<br />
4 Slumdog Millionaire
سرمایهداري و تولید رضایت 100<br />
میآورد، شیوهي تبلیغات براي خروج اسرائیلیها از نوار غزه در<br />
2005 آگوست 15<br />
است. تمام رسانههاي<br />
اسرائیلی و غربی طرح خروج از نوار غزه را به گونهاي دلخراش نشان دادند که معتبرترین روزنامهي عبري آن را<br />
تکرار «طرح آسیب ملی<br />
«82<br />
نامید. با حضور بیمورد ارتش براي اخراج آنها از نوار غزه عملا به هدف نهاییشان<br />
یعنی «بخشیدن کرانهي غربی رود اردن به مردم اسرائیل» تحکیم بخشیدند، اما با نشان دادن فیلمهاي دلخراش<br />
از خروج اسرائیلیها خمیر ذهن مردم دنیا، به ویژه مردم آمریکا را در جهت به انجام رساندن اهدافشان که<br />
سلطهي کامل بر کرانهي غربی رود اردن بود، شکل دادند. در حالیکه به راحتی و با پرداخت غرامت میتوانستند<br />
بیدخالت ارتش و بیصدا آنها را از نوار غزه بیرون کنند.(7)<br />
گاه با استفاده از بلندگوهاي رسانهايشان به دستآویزهایی پناه میبرند تا افکار عمومی داخل کشور و جهان را<br />
در مسیر اهداف شومشان تغییر دهند. در آوریل<br />
2005<br />
کنگرهي آمریکا قانونی به نام قانون انرژي سال به تصویب<br />
رساند تا در پناه این قانون بتواند به حفر منابع قطب شمال بپردازد. واشینگتن براي فروش این هدف شوم به<br />
مردم، به دستآویزي چون «کارآفرینی و کاهش وابستگی به منابع نفتی خاور میانه» متوسل شد و از واژهي<br />
تخصصی و دیرآشناي «کارآفرینی» بهجاي واژهي زنندهي «منافع» استفاده کرد. اما رسانههاي ذينفع از تاثیرات<br />
مضر این طرح بر زندگی بومیان منطقه، محیط زیست، نابودي یخچالها، گردش آب گرم اقیانوسها و عوارض<br />
درازمدت ناشی از آن حرفی به میان نیاوردند.<br />
از سوي دیگر براي توجیه حمله به کشورهایی چون افغانستان و عراق با دستآویزهایی چون «دفاع پیشاپیش از<br />
خود،» «ترویج دموکراسی،» «مبارزه با تروریسم» و «خلع سلاحهاي کشتار جمعی» افکار عمومی را در جهت<br />
اجراي برنامههايشان تغییر دادند و به عراق حمله کردند و به اهداف شومشان رسیدند که یکی از آنها را<br />
میتوان براندازي محدودیتهاي تحمیل شده از سوي برنامهي «غذا دربرابر نفت» سازمان ملل نام برد. به گزارش<br />
روزنامهي تایمز مالی سه چهارم قراردادهایی که بیش از<br />
5<br />
میلیارد دلار ارزش داشتند، بیهیچ مزایدهاي به<br />
شرکتهاي نفتی آمریکا از جمله شرکت نفتی هالیبرتون واگذار شد که ریاست این شرکت را دیک چنی معاون<br />
رئیس جمهور سابق آمریکا به عهده داشت. با این واگذاري، هالیبرتون به بزرگترین و یگانه دریافتکنندهي<br />
سرمایههاي عراق تبدیل شد<br />
.(8)<br />
نمونهاي دیگر از نقش رسانهها در تغییر افکار عمومی، تبلیغات وسیع و و به ظاهر جذابی است که براي جلب<br />
سرمایه و نیروي کار به «دوبی» صورت میگیرد؛ صحراي خشک و بیآب و علفی که به یاري سرمایههاي جهانی،<br />
امروز بهشت سرمایهداري تلقی میشود؛ سرزمین افسانهاي که هر آنچه بخواهی در آن قابل دسترسی است؛<br />
جزیرهاي که به تمام آروزهاي انسان جامهي عمل میپوشاند؛ ساختمانهاي مجلل، طبیعتی باورنکردنی، پیست<br />
اسکی در دلِ کویر، جزیرهاي به شکل نقشهي جهان، زمین نتیس بر بام آسمانخراشها، سفر به اعماق دریا و
دآی<br />
سرمایهداري و تولید رضایت 101<br />
دهها تصویر زیبا از سرزمینی که فقط سه دهه پیش<br />
ریگزاري خشک و بیآب و علف بوده است. آنچه در<br />
رسانهها به رخ کشیده میشود تنها گوشهاي از واقعیت<br />
است: که اگر سرمایهاي در دستانت باشد میتوانی به<br />
داراییهایی برسی. در این رسانهها معمولا از روي دیگر<br />
سکهي دوبی سخنی به میان نمی<br />
.<br />
روي دیگري که<br />
نصیب کارگران و زحمتکشان میشود، آنان که<br />
سرمایهاي براي خرید ندارند و ناگزیر نیروي کارشان را<br />
به فروش میرسانند.<br />
در پوشش تمامی تبلیغات کر و کور کنندهي رسانهها<br />
دربارهي این بهشت سرمایهداري، گفته نمیشود که در<br />
این جزیرهي افسانهاي اتحادیههاي کارگري و بخش<br />
اعظم اعتصابها غیرقانونیاند و فعالین کارگري مورد<br />
پیگرد قرار میگیرند،<br />
99<br />
درصد از نیروي کارِ بخش خصوصی از شهروندان این کشور نیستند و هرلحظه و<br />
بیدرنگ میتوان آنها را به وطنشان بازگرداند. مقررات سازمان بینالمللی کار را به ریشخند میگیرند و از<br />
امضاي معاهدهي بینالمللی کارگران مهاجر سرباز میزنند. مطبوعات محلی حق ندارند در مورد کارگران مهاجر،<br />
شرایط کار غیرانسانی و خودفروشی زنان گزارش یا مطلبی درج کنند و پلیس این کشور در عین حال که بر<br />
واردات غیرقانونی طلا و الماس و افرادي که هویت خود را پنهان میکنند و به صورت همزمان<br />
ویلا را نقد 25<br />
میخرند، چشم میبندد، کارگران پاکستانی را که بهخاطر نگرفتن دستمزد از مقاطعهکاران شکایت میکنند، از<br />
کشور بیرون میاندازد یا به زندان میفرستد. دوشیزگان فیلیپینی را بهخاطر اعتراض به تجاوز کارفرماها به آنها<br />
به جرم زنا بازداشت و تنبیه میکند.<br />
شیوهي دیگر در شکلدادن به اذهان مردم و بدیهیسازي روند سرمایهداري و از پی آن نابرابري در جامعه،<br />
استفاده از تئوريهاي علمی و اقتصادي، چون تئوري چارلز داروین و آدام اسمیت است. داروین معتقد است که<br />
در میان گونههاي موجودات زنده، فقط گونههایی که بتوانند در رقابت با دیگران بهتر با طبیعت سازش کنند،<br />
باقی میمانند و به تولید مثل میپردازند و گونههاي نامناسب نابود میشوند. در نظام سرمایهداري با تکیه به این<br />
تئوري، به مردم القا میکنند که آنهایی که قدرت رقابت بیشتر و سرمایهي بیشتري دارند، توان بقا و رشد<br />
دارند و آنهایی که در این بازار رقابت ضعیفترند، گونههاي نامناسب تلقی میشوند و خودبهخود از دور خارج
سرمایهداري و تولید رضایت 102<br />
میشوند. با این تفاوت که در میدان رقابت طبیعت داروین هر موجود یا حتا یک ژن براي بقاي خود میلیونها<br />
سال به مبارزه و رقابت میپردازد، اما در میدان رقابت بازار، قوانین طوري وضع شدهاند که هزاران نفر از مردم،<br />
یکشبه، مبارزهي رقابت را میبازند و بیکار میشوند، شرکتهاي چندملیتی در زمان بسیار کوتاه شرکتهاي<br />
کوچک را از میدان رقابت بازار بیرون میرانند و در کمتر از یک دهه اقتصاد بسیاري از دولتهاي ملی را فلج و<br />
وابسته میکنند.<br />
از سوي دیگر، تئوري<br />
«دست نامرئی بازار»<br />
آدام اسمیت را هم به نفع خودشان تعبیر میکنند.<br />
منظور آدام<br />
اسمیت از دست نامرئی بازار این بود که در موازنهي بین عرضه و تقاضا، دست نامرئی بازار همان ارضاي خواسته<br />
ها و سلیقههاي مصرفکنندهها است.<br />
ارائهي اقتصاد به عنوان یک علم محض و بازار به عنوان یک قانون طبیعی اخلاقاً خنثی، بازاري که، بدون توجه<br />
به بیکاري، فقر یا میزان عقبماندگی هر کشور، تعیین میکند که کدام شخصیت، شرکت یا ملتی شایسته رقابت<br />
کردن است و کدام نیست، تبدیل توصیف آدام اسمیت از آزادي اقتصادي و مسئولیت اخلاقی به داروینیسم بازار<br />
جهانی است، استدلال اقتصادي بنیادین نوکلاسیک، که سیاستمداران لیبرال افراطی پایان قرن [بیستم] از آن<br />
5<br />
پیروي میکردند، همان سه اصل مفروض اولیه و اساسی چارلز داروین را به کار می برد، یعنی دوگانگی ،<br />
7<br />
6<br />
تعارض () و تکامل [فرگشت].<br />
ازنظر داروین، دوگانگی آنتیتز (برابرنهاد) بین گونهها از یک سو، و محیط زیست از سوي دیگر است. گونهها در<br />
تلاش براي زنده ماندن دائماً در حال تطبیق دادن خود با محیط زیستاند.<br />
طبق تفکر اقتصادي نولیبرالیسم<br />
کنونی، بازار جهانی همان محیط طبیعی است که انسان باید به منظور زنده ماندن خود را با آن وقف دهد. آن<br />
اشخاص، شرکتها یا اقتصادهاي ملی که موفق نمیشوند خود را تطبیق دهند تنبیه و به عنوان گونههایی که از<br />
نظر اقتصادي ناکارآمد هستند به حاشیه رانده میشوند.<br />
مفهوم دوگانگی، تعارض و تکامل داروین نشان دهندهي واکنشهاي فرهنگی است که براي نسلها در ضمیر<br />
ناخودآگاه غربیها تثبیت شده.<br />
به معناي دقیق کلمه، این واکنشها زمانی که رویدادهاي اجتماعی و اقتصادي<br />
مورد توجه قرار میگیرند بدون محدودیت از نو ظاهر میشوند، و به این طریق به منافع و امتیازهایی خاص<br />
مشروعیت میبخشند<br />
.(9)<br />
واقعیت این است که قرار نیست به ساختاري که فقر و فلاکت را میآفریند پرداخته شود بلکه در وضعیت فعلی،<br />
که به بیان کارل پوپر از ابتداي تاریخ تاکنون بهترین وضعیت بوده است و به تعبیر «مارگارت تاچر» هیچ بدیل<br />
5 Dualism<br />
6 Conflict<br />
7 Evolution
سرمایهداري و تولید رضایت 103<br />
دیگري براي آن وجود ندارد، باید بیشترین استفاده و لذت را برد و هر چه مسیر این دستیابی به سعادت کوتاه<br />
تر و سهلتر باشد به کمال مطلوب نزدیکتر است، البته این استفاده و لذت نیز تنها در تن دادن به مناسبات<br />
حاکم سرمایهداري معنا میشود: همان چیزي که اغلب نام واقعبینی بر آن نهاده شده و «هاوارد زین» به درستی<br />
آن را مصداق «ایدئولوژي آمریکایی» نامیده و هدف از تلاش تمام دستگاههاي ارتباط جمعی و «فکرسازي» را<br />
استحکام بخشیدن به آن میداند:<br />
«ما در جامعهاي بزرگ میشویم که در آن انتخاب نظرات و عقاید محدود و برخی نظرات تسلط کامل دارند، ما<br />
این عقاید را نه تنها از والدین خود میشنویم، بلکه در مدرسه، در کلیسا، در روزنامه و رادیو تلویزیون، به ما القا<br />
میشوند. این عقاید از زمانی که آغاز به راه رفتن و سخن گفتن میکنیم، ما را احاطه کردهاند. این باورها،<br />
ایدئولوژِي آمریکایی، یعنی الگوي غالب فکري و عقیدتی ما را تشکیل میدهند.»<br />
او سپس برخی از این خصوصیات ایدئولوژیک را چنین بر میشمرد:<br />
واقعبین باش، چرخ روزگار همین است که هست. فکر کردن دربارهي این که گردش روزگار چگونه باید<br />
باشد، فایدهاي ندارد.<br />
آزادي سخن چیز خوبی است، اما در این از حد و مرز فراتر رفتهایم.<br />
اگر بخواهی اوضاع را تغییر دهی، بهترین راه، پیمودنِ راههاي قانونی است.(10)<br />
-<br />
-<br />
-<br />
امروز مدارس نیز در شهرها به شکل ماهرانهاي همانند قواعد خط تولید کارخانهها شکل گرفتهاند. بنابر گفتهي<br />
جاناتان کوزل «بالا رفتن نمرههاي امتحان،» «ترفیع اجتماعی،» «اهداف نتیجهمحور،» «مدیریت زمان،»<br />
«موفقیت همگانی،» «نوشتار موثق،» «سخن مسئولانه،» «شنیدن فعال» و «سکوت کامل» بخشی از گفتمان<br />
رایج در مدارس عمومی هستند.<br />
بیشتر مدارس شهري موضوعات مربوط به بازار و تجارت و مفاهیم مدیریتی را مد نظر قرار میدهند، چیزي که<br />
امروز بخشی از واژگان مورد استفاده در دروس و آموزش در کلاسهاي درس شده است. در «کلاسهاي بازار<br />
محور» دانشآموزان مذاکره میکنند، قرار داد امضا می کنند و مالکیت یادگیري را خود به دست میگیرند. در<br />
بسیاري ازکلاسها، دانشآموزان داوطلب «مدیر مداد،» «مدیر سوپ،» «مدیر درِ کلاس،» «مدیر صف» و «مدیر<br />
اتاق لباس» میشوند.<br />
در بعضی از کلاسهاي چهارم، آموزگاران تکالیف درسی دانشآموزان را با استفاده از «نمودارهاي درآمد» ثبت<br />
میکنند. جاناتان کوزل مینویسد که در مدل بازارمحور آموزش عمومی، به آموزگاران همچون «مدیران تالار
يها<br />
سرمایهداري و تولید رضایت 104<br />
بورس» نگریسته میشود و گویی کارشان همانا تزریق مقداري «ارزش افزوده» به بچههاي فاقد ارزش است.<br />
(«آموزش و پرورش سرکوب» مانتلی رویوو، ژوئیه- اوت<br />
.(11) (2006<br />
آخرین تجربهي شخصی نوآم چامسکی(12) نیز تأییدکنندهي همین نظر است که ایدئولوژي نولیبرالیسم حاکم<br />
بر جوامع سرمایهداري با گرایش شدیدي که به خصوصیسازي آموزش عالی و بالابردن مداومِ شهریههاي<br />
دانشگاهی و نهادهاي آموزشی دارند، در نهایت امکانِ ورود بسیاري از اقشار و طبقات پایین جامعه به این<br />
مؤسسات را سلب کرده و از این راه به بازتولید تمایزات طبقاتی در نهادهاي آموزشی میپردازد.<br />
تأکید نظام سرمایهداري بر القاي این باورهاي فرهنگی و تحولاتی که در عرصههاي گوناگون در جهت بازتولید<br />
زیربناي اقتصادي-سیاسیاش انجام میدهد، همسو با تلاش براي بدیهیسازي اصول بازار آزاد و نولیبرالیسم به<br />
عنوان بهترین دکترین موجود، از جمله راهکارهایی بوده است که توانسته کارکرد تداوم بقاي نظامی را تضمین<br />
کند که از چند دهه پیش اندیشمندان گوناگون سرنگونی زودرس و رسیدن به مرزهاي نهاییاش را نوید داده و<br />
میدهند.<br />
پیوست:<br />
یک گروه پژوهشی در «دانشگاه ایالتی سونوما» در پایان ماه ژوئن سال<br />
2005<br />
انجام یک «تحلیل شبکهاي» دربارهي هیئتهاي<br />
مدیرهي ده سازمانِ بزرگ رسانهاي در ایالات متحده را به پایان رساند و نتیجهگیري کرد که اعضاي هیئت مدیرهي ده غول بزرگ<br />
رسانهاي ایالات متحدهي آمریکا را فقط<br />
118<br />
میشوند. در واقع، از ده غولِ رسانهاي بزرگ،<br />
8<br />
نفر تشکیل میدهند- گروه کوچکی که در یک کلاس درس متوسط دانشگاهی جا<br />
غول در هیات<br />
مدیرهي خود اعضاي مشترکی دارند!! نا«<br />
. یب<br />
.سی» و «واشنگتن<br />
پست» هر دو اعضاي هیئت مدیرهاي دارند که، در عین حال، اعضاي هیأت مدیرهي «کوکاکولا» و بانک «جی. یپ .مورگان» نیز<br />
هستند، درحالیکه «شرکت تریبون»، «نیویورك تایمز» و «گانت» همگی در هیئت مدیره خود اعضایی دارند که، در عین حال،<br />
عضو هیأت مدیرهي «پپسی کولا» نیز هستند- مثل یک خانواده بزرگ سعادتمند که، ازدواج هاي «قوم و خویشی» کردهاند و<br />
منافعِ مشترك دارند. فهرست زیر صرفاً، به عنوان نمونه، چند تایی از وابستگیهاي اعضاي هیأت مدیرهي ابرشرکتها را در مورد ده<br />
غول بزرگ رسانهاي ایالات متحده آمریکا نشان میدهد:
يها<br />
سرمایهداري و تولید رضایت 105<br />
نام رسانه<br />
اعضاي هیأت مدیره<br />
23<br />
گروه شرکت هاي ، Carlyle شرکت داروسازي ،Eli Lilly شرکت اتومبیل سازي ،Ford شرکت داروسازي و<br />
لوازم پزشکی ،Johnson & Johnson شرکت خدمات مالی ،Hallmark شرکت خدمات مالی<br />
.Pepsi شرکت نوشابهسازي ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل اداري ،Brothers<br />
شرکت تسلیحاتی<br />
اطلاعات تجاري<br />
Lehman<br />
،Lockheed Martin شرکت نوشابه سازي ،Coca Cola شرکت تیغ ،Gillette شرکت<br />
،J.P Morgan بانک ، GE شرکت سرمایه گذاريInvestments ،Dun & Bradstreet<br />
شرکت خدمات سرمایه گذاري .Moody’s<br />
شرکت تولید نرم افزارهاي رایانه اي ،Adobe Systems شرکت تولید نرم افزارهاي کنترل شبکه ،Echelon<br />
شرکت خدمات مالی و مالیاتی ،H&R Block شرکت تولید کاغذ و محصولات کاغذي ،Kimberly-Clark<br />
شرکت هتل هاي .Starwood<br />
شرکت محصولات گسترده شخصی و اداري 3M، شرکت خدمات مالی و بیمه ،Allstate شرکت تولید ماشین<br />
آلات راهسازي، ساختمانی و معدنی<br />
،Conoco Phillips پتروشیمی ،شرکت شرکتKraft ،Caterpillar<br />
فروشگاههاي زنجیرهاي ،Mc Donalds شرکت نوشابهسازي ،Pepsi شرکت محصولات غذایی<br />
Quaker<br />
Oats (بخشی از شرکت پپسی)، شرکت داروسازي ،Shering Plough شرکت خدمات بانکی و سرمایهگذاري<br />
.Wells Fargo<br />
شرکت هواپیمایی ،British Airways شرکت سرمایهگذاري .Rothschild Investments<br />
شرکت آبجوسازي، تفریحات، بستهبندي ،Anheuser-Busch شرکت لوازم آرایشی ،Avon گروه پیمانکار<br />
بازسازي<br />
،Bechtel شرکت نفتی ،Chevron Texaco شرکت نوشابهسازي ،Coca Cola شرکت رایانه<br />
،Dell شرکت اتومبیل سازي جنرال موتورز ،(GM) شرکت محصولات و لوازم خانهسازي داخلی<br />
Home<br />
،Depot شرکت ،Kellog بانک ،J.P. Morgan شرکت نرمافزار ،Microsoft شرکت تلفنهاي همراه<br />
.Procter & Gamble شرکت محصولات بهداشتی ،Motorola<br />
شرکت هواپیماهاي نظامی و غیرنظامی ،Boeing خطوط هواپیماییAirlines ،Northwest شرکت مواد<br />
ضدعفونی کننده ،Clorox شرکت لوازم آرایشی ،Estee Lauder شرکت پیک سریع هوایی ،FedEx شرکت<br />
تیغ ژیلت، شرکت مهندسی<br />
پزشکی<br />
،Halliburton شرکت فروشگاههاي بزرگ ،Kmart شرکت محصولات دارویی و<br />
.Yahoo شرکت خدمات آنلاین ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل اداري ،Mc Kesson<br />
شرکت کارتهاي اعتباري ،American Express شرکت خدمات برق و گاز ،Consolidated Edison<br />
شرکت نرمافزارهاي مدیریت و حفظ اطلاعات ،Oracle شرکت وسایل ساختمانی<br />
Lafarge North<br />
.America<br />
شرکت آژانس خبري آسوشیتیدپرس ،(AP) شرکت تسلیحاتی ،Lockheed Martin خطوط هواپیمایی<br />
،Continental Airlines بانک سرمایه گذاري<br />
شرکت خدمات آنلاین ،Target شرکت نوشابه سازي<br />
و سهام ،Goldman Sachs شرکت بیمه ،Prudential<br />
.Pepsi<br />
شرکت بانکداري، سرمایه گذاري و خدمات مالی ،Citigroup شرکت لوازم آرایشی<br />
بهداشتی- آرایشی ،Colgate-Palmolive شرکت هتل<br />
،Estee Lauder شرکت<br />
Hilton<br />
NewYork Times<br />
Washington Post<br />
Knight-Ridder<br />
The Tribune<br />
(Chicago Tribune<br />
, LA Times)<br />
News Corp (Fox)<br />
GE (NBC)<br />
Disney (ABC)<br />
Viacom (CBS)<br />
Gannett<br />
AOL Time-<br />
Warner (CNN)
سرمایهداري و تولید رضایت 106<br />
منابع و مأخذ:<br />
http://www.globalpolicy.org/social-and-economic-policy/-1<br />
http://www.cafb-acba.ca/documents/HungerCount%202009%20media%20release.pdf -2<br />
3- چامسکی، نوآم<br />
.(1387)<br />
-4<br />
دولتهاي فرومانده، اکرم پدرامنیا، چاپ اول، تهران، نشر افق<br />
بوردیو، پیر(1387). گفتارهایی دربارهي ایستادگی در برابر نولیبرالیسم، علیرضا پلاسید، تهران، چاپ اول، نشر اختران<br />
tp://www.usatoday.com/money/economy/housing/2007-11-01-foreclosures_N.htm -5<br />
http://blogcritics.org/politics/article/number-of-unemployed-americans-soars-over -6<br />
7- چامسکی، نوآم<br />
8- چامسکی، نوآم<br />
.(1387)<br />
دولتهاي فرومانده، اکرم پدرامنیا، چاپ اول، تهران، نشر افق، صص<br />
385-386<br />
.(1387)<br />
دولتهاي فرومانده، اکرم پدرامنیا، چاپ اول، تهران، نشر افق، ص<br />
126<br />
-9<br />
د ریورو ، اسوالدو<br />
.(1383)<br />
افسانه توسعه، محمود عبداالله زاده، چاپ اول، تهران، نشر اختران<br />
(Howard zin:"Decloration of Independence",Harper Collins,1990:3) -10<br />
مارکس»، دکتر مرتضی محیط<br />
-11<br />
آسیبهاي طبقاتی، مایکل دي ییتس، برگردان: محمود رضا عبداللهی<br />
http://www.chomsky.info/letters/20091130.htm-12<br />
*<br />
منبع پیوست: پرکینز، جان<br />
تهران: اختران، یادداشت مترجمان.<br />
.(1385)<br />
به نقل از: «دردفاع از دیدگاه<br />
خاطرات یک جنایتکار اقتصادي، ترجمهي خلیل شهابی و میرمحمد نبوي، چاپ اول،<br />
(89<br />
64<br />
این مقاله به طور مشترك با دکتر اکرم پدرامنیا نوشته شده است و<br />
در شمارهي<br />
(آبان و آذر<br />
ماهنامه<br />
*<br />
چشمانداز ایران منتشر گردیده است.
ده<br />
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی *<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه<br />
نویسنده: نائومی کلاین<br />
ترجمه:مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي<br />
نشر «کتاب آمه»<br />
چاپ اول: مهر<br />
1389<br />
737 صفحه، 16500<br />
تومان<br />
«اون قدر فشارتون میدیم تا خوب تخلیه<br />
شید. بعدم خودمون پرتون میکنیم»<br />
1984، جورج اورول)<br />
(رمان
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 108<br />
اشاره:<br />
هر چند نوشتار حاضر عنوان «معرفی کتاب» را بر خود دارد، اما هدف نگارنده بیش از آنکه فقط معرفی کتابی<br />
تازه منتشر شده باشد، پرداختن به یکی از مهمترین تحولات اقتصادي چند دههي اخیر است که وراي<br />
درونمایهي اقتصادياش، در ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز اثرگذار بوده است.<br />
این دسته از سیاستها و برنامههاي اقتصادي که به «اجماع واشنگتن»<br />
(1)<br />
معروف گشتهاند، طی دو سه دههي<br />
گذشته در اکثر کشورهاي کم توسعه در آسیا و آفریقا و آمریکاي لاتین و همچنین در واکنش به بحرانهاي<br />
اقتصادي کشورهاي توسعه یافته، در این دسته از کشورها نیز اجرا شدهاند و داراي آثار و نتایجی بوده است که<br />
بررسی هر یک از آنها موضوع یک پژوهش گسترده و موردي میتواند باشد.<br />
سیاستهاي نولیبرالی اجماع واشنگتن که برنامههایی چون کاهش نقش دولت در اقتصاد(خصوصیسازي)،<br />
کاهش و حذف یارانهها و سلطهي مناسبات بازار بر عرصههاي اقتصادي و اجتماعی جامعه را دربر میگیرند، در<br />
ایرانِ پس از جنگ نیز در قالب یرنامههاي «تعدیل ساختاري» سرلوحهي برنامههاي توسعهي سیاسی و اقتصادي<br />
قرار گرفتند. در نیمهي دوم دههي<br />
70<br />
شمسی و نیمهي اول دههي 80، گرچه اجراي این سیاستها روند<br />
محافظهکارانهتري به خود گرفت اما جهتگیري کلی سیاستهاي توسعهي کشور همسو با اصول «اجماع<br />
واشنگتن» بوده است.<br />
از سال<br />
اصل<br />
1384<br />
44<br />
و شروع کار دولت نهم، اجراي این اصول دوباره روند شتابانی به خود گرفته است و بنمایهي اصلی<br />
طرح موسوم به «تحول اقتصادي» را اصول موضوعهي «اجماع واشنگتن» در بر میگیرد. همچنین اصرار<br />
دولتهاي نهم و دهم بر اجراي سریعتر خصوصیسازي و هدفمندکردن (حذف) یارانهها را بایستی در همین<br />
راستا به شمار آورد.<br />
به طوري که «حسن سبحانی» عضو کمیسیون برنامه و بودجهي مجلس هفتم در همایش بررسی سیاستهاي<br />
قانون اساسی گفت: «سیاستهاي برنامه چهارم توسعه که براساس اجماع واشنگتنی تدوین شده به<br />
دولت نهم ارث رسیدهاست.» (صادقی بروجنی، به نقل از روزنامه کیهان،<br />
.(87/3/7<br />
اما در مورد آثار و نتایج و ابزارهاي اجراي سیاستهاي مزبور در مناطق گوناگون جهان، پژوهشهاي زیادي انجام<br />
گرفته و مقالات و کتابهاي متعددي به نگارش در آمده است که کتاب «دکترین شوك» یکی از مهمترین آنها<br />
میباشد.<br />
***
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 109<br />
کتاب<br />
«دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه»توسط<br />
ضدجهانیسازي کانادایی در سال<br />
2007<br />
1<br />
«نائومی کلاین»<br />
ژورنالیست و فعال سیاسی<br />
نوشته شدهاست. نائومی کلاین که از دانشگاه کینگزلی کالج کانادا داراي<br />
دکتراي افتخاري در حقوق مدنی است در عرصهي روزنامهنگاري، نویسندگی و ساختن فیلم جوایزي را نصیب<br />
خود کرده<br />
و تألیفات وي به نزدیک به<br />
30<br />
زبان ترجمه شدهاست.<br />
وي در نظرخواهی اینترنتی سال2005که<br />
توسط مجله «سیاست خارجی» صورت گرفت مکان یازدهمین روشنفکر برتر جهان (واولین روشنفکر زن) را از<br />
آن خود کرد.<br />
«دکترین شوك»<br />
که تاکنون به بیش از<br />
زبان ترجمه 20<br />
و دست کم در<br />
35<br />
کشور منتشر<br />
شدهاست،بر پایهي<br />
تحقیقات تاریخی و چهارسال گزارش میدانی نائومی کلاین تهیه شده و یکی از آثار کمنظیر در پردهبرداشتن از<br />
پیچیدهترین طرحهاي اقتصادي-سیاسی برنامههاي نولیبرالی<br />
برنامههاي مزبور میباشد.<br />
این اثر که به ترجمهي مهرداد(خلیل)<br />
-1<br />
شهابی و میرمحمود نبوي توسط نشر<br />
«اجماع واشنگتن»و آثار اجتماعی و اقتصادي<br />
«کتاب آمه»<br />
منتشر شدهاست<br />
چهارمین دفتر از مجموعه کتابهاي «پشت پرده مخملین» است. دفترهاي پیشین این مجموعه عبارت بودند از:<br />
«اعترافات یک جنایتکار اقتصادي»، جان پرکینز، ترجمه میرمحمود نبوي ومهرداد (خلیل) شهابی، نشر<br />
اختران، چاپ اول<br />
1385<br />
-2<br />
«به من دروغ نگو! (گزارشهایی تاریخساز از روزنامهنگاران کاوشگر)»، به کوشش جان پیلجر،<br />
مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي، نشراختران، چاپ اول<br />
.1387<br />
-3<br />
اول<br />
«اربابان جدید جهان»، جان پیلجر، ترجمه مهرناز شهابی و مهرداد<br />
.1388<br />
(خلیل)<br />
ترجمه<br />
شهابی، نشراختران، چاپ<br />
کتاب «دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه» نشان میدهد که چطور اجراي برنامههاي اقتصادي نولیبرالی،<br />
از جمله نسخههاي تجویزي «صندوق بین المللی پول» و «بانک جهانی»، نیازمند این بوده است که جامعه از<br />
طریق شوك، وادار به اطاعت و پذیرش برنامههایی<br />
بسیار نامطلوب است.<br />
چنین شود این<br />
که در شرایط عادي براي تودههاي مردم<br />
مطالب و مستندات این کتاب پایانی بر این اسطوره است که بازار آزاد جهانی در روندي دموکراتیک به فتح و<br />
پیروزي رسیده است.<br />
2<br />
کلاین مستقیماً اقتصاددانان نظم نوین جهانی، یعنی میلتون فریدمن ، برنده جایزه نوبل، و<br />
نیز دیگر کارگزاران «مکتب اقتصادیشیکاگو» را هدف میگیرد و توضیح میدهد که چطور سیاستهاي اقتصادي<br />
1 Naomi Klein<br />
2 Milton Friedman
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 110<br />
آنها در کشورهایی مثل شیلی در دوران دیکتاتوري پینوشه، روسیه در دوران یلتسین، آمریکاي پس از طوفان<br />
کاترینا و عراق پس از اشغال نظامی توسط امریکا، پیش برده شده است. پیش بردن این سیاستها نه با روندي<br />
دموکراتیک که با سوء استفاده از شوك زدگی مردم در اثر فاجعه<br />
صورت گرفته است.<br />
کلاین تا آنجا پیش<br />
میرود که سعی میکند نشان دهد بعضی از این فاجعهها اصلاً به قصد ایجاد شوك و پیش بردن این سیاستها<br />
ایجاد شدهاند، همچنین از از پیشامدهاي طبیعی نیز در جهت اهداف ایدئولوژیک بهرهبرداري شده است.<br />
کلاین در ابتداي مقدمهي کتاب با آوردن نقل قولی از «دکترین نظامی آمریکا براي جنگ با عراق» مینویسد:<br />
3<br />
«عملیات شوك و ارعاب شامل هراس آفرینیها، ایجاد مخاطرات و ویرانگريهایی است که براي عامهي مردم،<br />
نیز عناصر و بخشهاي مشخصی از جوامعِ تهدیدکنندهي ما و رهبرانشان غیر قابل درك است.<br />
طبیعت نیز با<br />
گردبادها، توفانهاي سهمگین، زلزلهها، سیلها، آتشسوزيهاي مهار نشدنی، قحطیها، و بیماريها میتواند<br />
«شوك و ارعاب» ایجاد کند» (کلاین،<br />
.(17:1389<br />
به باور وي «دکترین شوك» اینسان عمل مىکند: «در اثر فاجعهي اصلى (مثلاً یک کودتا، حملهاي تروریستى،<br />
فروپاشى بازار، جنگ، سونامى، یا توفان)، یک حالت شوك همگانی برتمام جمعیت مستولى مىشود.<br />
همان گونه که موزیک کرکننده و ضربات درون سلولِ بازجویى زندانى را سست<br />
درست<br />
مىکند و به راه مىآورد، فرو<br />
ریختن بمبها، موج ترور، و توفانهاى درهمکوبنده نیز در خدمت سست کردن و به راه آوردنِ کل جامعه قرار<br />
مىگیرد. درست مثل زندانى وحشتزدهاى که نام رفقایش را لو مىدهد واز باورهایش رویگردان مىشود، جوامعِ<br />
شوکه شده نیز غالباً از چیزهایى که در حالتعادى سرسختانه از آنها محافظت مىکردند دست برمىدارند. آنچه<br />
بر سر انسانهاي قربانی شوك و آنچه بر سر جوامع قربانی شوك میآید به نوعی با یکدیگر مرتبط است: همه<br />
اینها تجلیات متفاوت یک منطق واحد بسیار دهشتناك است» (همان:<br />
دکترین شوك معتقدند تنها یک «شوك» و «گسست بزرگ» میتواند<br />
(10<br />
نظریهپردازان و مجریان سیاستهاي<br />
4<br />
«لوح سفید و نانوشتهاي» را براي آنها<br />
ایجاد کند تا از آن براي ساختن دنیایی نو و اجرایی کردن برنامههاي نولیبرالیشان استفاده کنند.<br />
این نظریهي اقتصاددانان بازار آزاد شباهت زیادي به نظریات دکتر ایوِون<br />
دانشگاه مکگیل»<br />
کانادا و رئیس<br />
«انجمن روانپزشکی آمریکا»<br />
در دهه<br />
5<br />
کامرون رئیس «انستیتوي روانپزشکی<br />
دارد. 1950<br />
بر خلاف فروید، که باور<br />
داشت با گفتار درمانی میتوان به علل ریشهاي مشکلات روانی پی برد، دکتر کامرون معتقد بودکه با واردن<br />
آوردن شوك به مغز انسانها، میتوان ذهنهاي معیوب را تهی کرد، از هر چیزي زدود و سپس شخصیتهاي<br />
جدیدي را بر «لوحهاي پاك نانوشته» ترسیم کرد (همان:<br />
.(11<br />
3 Shock and Awe<br />
4 Tabula Rasa<br />
5 Ewen Cameron
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 111<br />
این پدیده را به روشنی در بازداشت و شکنجهي نویسندگان، روزنامهنگاران و فعالین سیاسی مخالف توسط<br />
نظامهاي توتالیتر، میتوان مشاهده کرد. این عده که پیش از بازداشت شدن بر مواضع خود پافشاري میکردند،<br />
پس از مدتی در تلویزیون ظاهر میشوند، از گذشتهي خود اظهار ندامت میکنند و کاملاً با خواستهاي این<br />
نظامهاي توتالیتر همسو میگردند.<br />
این روش همانند آن چیزي است که<br />
«جورج اورول»<br />
1984 در رمان<br />
در مورد عملکرد یک نظام توتالیتر بیان<br />
میدارد: «اون قدر فشارتون میدیم تا خوب تخلیه شید. بعدم خودمون پرتون میکنیم» (همان:<br />
.(47<br />
کامرون، علاوه بر اینکه در ابداع شیوه و شگردهاي معاصر شکنجه براي ایالات متحده نقشی محوري ایفا کرد، با<br />
آزمایشهایش منطق بنیادي «سرمایهداري فاجعه» را نیز به نحو بیمانندي آشکار ساخت (همان:<br />
.(11<br />
کلاین با اشاره به مشاهدات خود در «نیواورلئان» و شوکی که در نتیجهي گردباد کاترینا و سیل حاصل از آن به<br />
مردم وارد شده بود، این سیل و شوك حاصل از آن را فرصتی براي اجراي سریعتر سیاستهاي نولیبرالی در<br />
جهت خصوصیسازي بیشتر میداند.<br />
سیل باعث خرابی و از بین رفتن خانههاي دولتیاي شده بود که<br />
سیاهپوستان فقیر نیواولئان در آنها ساکن بودند. اما سیاستمداران و سرمایهداران از هزینههاي انسانی سیل به<br />
سود خود بهره برداري کردند.<br />
خبري که گرداگرد پناهگاه سیلزدگان میگشت این بود که «ریچارد بیکر»، نمایندهي برجستهي جمهوریخواه<br />
این شهر در کنگره، به جمعی از گروههاي فشار و اعمال نفوذ پارلمانی گفتهبود که:<br />
دولتی نیواورلئان رو کندیم. ما که خودمون از پس این کار بر نمیاومدیم. کار خدا بود». (همان:<br />
«بالاخره کَلَک خونههاي<br />
.(18<br />
«جوزف کانیزارو»، یکی از ثروتمندترین بساز و بفروشهاي نیواورلئان نیز شهر ویران شده در اثر سیل را به<br />
صفحهي خالی و نانوشتهاي شبیه کرده بود که فرصتهاي خیلی خوبی را در اختیار آنان قرار میدهد که همه<br />
چیز را دوباره از اول شروع کنند. (همان). این «فرصتهاي خیلی خوب» براي او نابودي سیستم مسکن دولتی<br />
براي آفریقاییتباران فقیر نیواورلئان و جایگزینی آن با مجتمعهاي آپارتمانی خصوصی بود.<br />
همچنین میلتون فریدمن<br />
3<br />
ماه پس از سیل در مقالهاي در روزنامهي «وال استریت ژورنال» مینویسد: «بیشتر<br />
مدارس نیواورلئان ویران شده واین بچهها در سراسر کشور پخش شدهاند. این در عین حال که یک تراژدي است<br />
اما، از سوي دیگر، فرصتی است براي آنکه نظام آموزشی ایالت به صورت ریشهاي اصلاح شود.» (همان:<br />
ستاد فکري نومحافظهکار<br />
6<br />
«انستیتوي آمریکن انترپرایز» نیز در اظهار نظر مشابهی بیان داشت:<br />
.(19<br />
«توفان کاترینا<br />
یک روزه به انجام چیزي نایل آمد که اصلاحگران مدارس لوئیزیانا، به رغم سالها تلاش، از انجامش ناتوان<br />
21). (همان: بودند»<br />
اما تمام این اصلاحات ریشهاي و دست آوردهاي مثبتی که به آن اشاره میشود چیزي<br />
6 American Enterprise Institute
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 112<br />
نیست جز برچیده شدن مدارس دولتی و جایگزینی آن با نظام خصوصی و هزینه اي که از خزانه دولت (یعنی از<br />
جیب مردم) پرداخت می شود.<br />
نائومی کلاین ضمن بیان آثار منفی سیاستهاي نولیبرالی «اجماع<br />
واشنگتن»<br />
در آمریکاي لاتین در دههي<br />
1970<br />
و سرکوب و<br />
اختناق اعمال شده توسط نظامهاي دیکتاتوري حامی این<br />
برنامهها در آن قاره، آنچه را که در زندانهاي ابوغریب و<br />
گوانتانامو اتفاق افتاد ادامهي همان شکنجهها میداند<br />
(Stiglitz,<br />
.2007)<br />
بر اساس این کتاب، میلتون فریدمن مبدع نظریه شوك و نهادهاي مالی بینالمللیاي مثل «صندوق بینالمللی<br />
پول» و «بانک جهانی» مجریان آن هستند. فریدمن استاد دانشگاه شیکاگو تأکید می کند که شوك باید قبل از<br />
آنکه مردم به خود بیایند اعمال شود. او معتقد است که دولت باید ظرف<br />
9 تا 6<br />
ماه تحولات اساسی مورد نظر<br />
اقتصاد بازار آزاد را پیاده کند. «صندوق بین المللی پول» هم راه حلهاي اجرایی و عملی خود را با اتکا به همین<br />
روش تجویز میکند.<br />
–<br />
وي نتیجهگیري میکند که فریدمن و حامیانش، به دلیل ناتوانی از به کرسی نشاندن این سیاستها از طریق<br />
دموکراتیک، به قدرت شوك روي میآورند.<br />
17 یعنی<br />
«پروفسور میلتون فریدمن، نویسندهي کتاب «سرمایهداري و آزادي»، مدعی بود که کلِ دوران زمامداري پینوشه<br />
آن بوده است (کلاین،<br />
سال دیکتاتوري و صدها هزار قربانی و شکنجه- نه تخریبِ خشونتبار آزادي و دموکراسی که عکس<br />
.(13:1389<br />
در حالیکه در آمریکاي لاتین، بسیاري بین شوكهاي اقتصادي که میلیونها نفر را به فقر کشاند و پدیدهي همه<br />
گیر شکنجه که صدها هزار دگراندیش و دیگرخواه را مجازات میکرد رابطهاي مستقیم میدیدند (همان:<br />
(23<br />
فریدمن چشمانش را برتمام اقدامات ضد انسانی و سرکوب آزادي و دموکراسی میبندد و میگوید: «نکتهي واقعاً<br />
مهم دربارهي مسئلهي شیلی این است که بازارهاي آزاد نقش خود<br />
13). (همان:<br />
را براي ایجاد جامعهي آزاد ایفا کردند»!!<br />
این در حالی است که که ادواردو گالیانو، نویسندهي اروگوئهاي، میپرسد: «اگر به واسطهي شوكهاي الکتریکی<br />
شکنجهگران نبود، حفظ این نابرابريها چگونه ممکن میشد؟» و هم او میگوید: «مردم زندانی شدند تا قیمتها<br />
آزاد باشد» (همان).
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 113<br />
30 دقیقاً<br />
سال پس از آنکه سه شکل مشخص شوك (شوك کودتاي سازمان سیا، شوكهاي اقتصادي ابداعی<br />
میلتون فریدمن و شوك کشتار و شکنجهي ابداعی دکتر ایوون کامرون و اجرا شده به دست کودتاگران نظامی)<br />
را بر شیلی وارد آوردند، همین فرمول، با خشونتی بس بیشتر، دوباره در عراق ظاهر شده است. نخست، با جنگ<br />
شروع کردند تا، به گفتهي طراحان دکترین نظامی عملیات «شوك و ارعاب»، جنگ «اراده، ادراکات، و فهم<br />
دشمن را مهار کند و، به معناي واقعی کلمه، دشمن را از نظر عمل یا عکس العمل عقیم سازد».<br />
سپس، شوك درمانی ریشهاي اقتصاد از راه رسید و، در حالی که کشور هنوز شعله ور بود، پل برمر، فرستادهي<br />
ارشد ایالات متحده، آن را بر عراق تحمیل کرد:«خصوصیسازي گسترده، تجارت خارجی کاملاً آزاد، وضع نرخ<br />
ثابت مالیاتی<br />
15<br />
درصدي، و دولتی که به شکلی چشمگیر کوچک شده بود». علی عبدالامیر علوي، وزیر موقت<br />
عراق در امور تجاري، در آن برهه گفت که هموطنانش «از اینکه مثل حیوانات آزمایشگاهی) در معرض انواع<br />
تجربهها و آزمایشها قرار گیرند خسته شدهاند و حالشان به هم میخورد. به اندارهي کافی به نظام اقتصادي ما<br />
شوك وارد آمده است. بنابراین، به این شوكدرمانی اقتصادي نیاز نداریم». آنگاه که عراقیها مقاومت نشان<br />
دادند، جمعشان کردند، به زندان افکندند و در آنحا، شوكهاي بیشتري بر جسم و ذهنشان وارد آوردند-<br />
شوكهایی که، در مقام مقایسه با شوكدرمانی اقتصادي، شوكهایی استعاري و تمثیلی نبودند (همان:<br />
.(24<br />
کلاین در این کتاب معتقد است که شکنجه و به کارگیري جوخههاي اعدام (و شکنجههاي غیر جسمانی نظیر<br />
سرکوب نظاممند نهادهاي دموکراتیک و استفادهي از «صندوق بینالمللی پول» از ابزار وام براي گوشمالی<br />
کشورها)، شریکی بی سر و صدا در نهضت تهاجمی بازار آزاد جهانی<br />
و روسیه- بوده است. (همان).<br />
–<br />
21<br />
از شیلی و آرزانتین گرفته تا چین و عراق<br />
نائومی کلاین در فصل آخر به مقاومتهاي مردمی و روي کار آمدن دولتهاي چپگرا در آمریکاي لاتین<br />
میپردازد. این انتخابهاي مردمی در قالب انتخابات که در عکسالعمل به آثار ویرانگر سیاستهاي نولیبرالی<br />
اجماع واشنگتن و تنزل آشکار سطح زندگی اکثریت مردم انجام شده، اغلب کشورهاي آمریکاي لاتین را در قرن<br />
دربرگرفته است. از روي کار آمدن «هوگو چاوز» و «ابو مورالس» در ونزوئلا و بولیوي گرفته تا «دانیل اورتگا»<br />
و «لولا داسیلوا» و «باشلت» در نیکاراگوئه و برزیل و شیلی و «رافائل کوریا» در اکوادور، همه حکایت از اوج<br />
گرفتن سوسیالیسم قرن بیست و یکم<br />
(2)<br />
بر پایهي دموکراسی مشارکتی در آمریکاي لاتین دارد.<br />
وي بر خلاف مخالفین دولتهاي چپگرا و طرفداران نولیبرالیسم که پوپولیسم و عوامگرایی را عامل مؤثري در<br />
به قدرت رسیدن این دولتها دولت در آمریکاي لاتین معرفی میکنند، اتفاقاً نیروهاي سیاسی مخالف آنها را به<br />
اتخاذ چنین سیاستهایی منتسب میکند:
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 114<br />
از هنگام واژگونی اقتصاد آرژانتین در سال<br />
2001، مخالفت با خصوصیسازي مسئلهي تعیین کنندهي قارهي<br />
آمریکاي لاتین شدهاست. این مخالفت میتواند دولت تعیین کند و دولتی را از جا بر دارد، و در اواخر سال<br />
2006<br />
عملاً باعث ایجاد یک سري تغییرات پی در پی در آمریکاي لاتین شد. انتخاب دوبارهي «لولا داسیلوا» به ریاست<br />
جمهوري برزیل بیشتر به این دلیل بود که وي رأي گیري انتخاباتی را به یک همه پرسی در مخالفت با<br />
خصوصیسازي تبدیل کرده بود.<br />
61<br />
رقیب او، از حزبی که مسئولیت فروش شرکتهاب بزرگ دولتی برزیل در دههي نود را بر عهده داشت، به این<br />
ترفند متوسل شد که با ظاهرِ یک رانندهي سوسیالیست مسابقات اتوموبیلرانی ملبس به کاپشن و کلاهی لبهدار<br />
با آرمهاي شرکتهاي دولتی هنوز فروش نرفته، در انظار عمومی ظاهر شود. اما رأي دهندگان فریب نخوردند و<br />
درصدشان، با وجود سرخوردگی از رسواییهاي فساد در دولت لولا، یکبار دیگر به او رأي دادند. دیري نپایید<br />
که دانیل اورتگا، رهبر پیشین ساندنیستها در نیکاراگوئه، خاموشیهاي پیاپی کشور را محور مبارزات<br />
پیروزمندانهي خود کرد. وي گفت فروش شرکت ملّی برق به مؤسسهي اسپانیایی «یونیون فنوسا» بعد از توفان<br />
«میچ»، علت اصلی خاموشیهاي کشور بوده است. او فریاد میکشید: «شما برادران هر روز از اثر این خاموشیها<br />
در رنجید. چه کسی یونیون فنوسا را به این کشور راه دادهاست؟ دولت ثروتمندان این کار را کردهاست، کسانی<br />
که در خدمت سرمایهداري وحشیاند» (همان:<br />
.(642<br />
نائومی کلاین دراین کتاب اجراي سیاستهاي بازارمحور نولیبرالیسم توسط ایالات متحده و متحدشان را به<br />
چالش میگیرد و<br />
با تبحر و ظرافت قابل تحسینی نشان میدهد که همواره در طول تاریخ، ایدههاي آزادسازي<br />
افراطی نزد مردم غیر محبوب بوده است.<br />
نولیبرال پیرو<br />
است.<br />
وي معتقد است اجراي این گونه سیاستها بهوسیلهي اقتصاددانان<br />
7<br />
«مکتب شیکاگو» (نظریههاي اقتصادي دانشگاه شیکاگوي آمریکا) در «صندوق بین المللی پول» و<br />
«بانک جهانی» نتیجهي برنامهریزي هاي آمریکا براي نفوذ به ساختار داخلی تصمیمگیري کشورهاي جهان سوم<br />
این کتاب همچنین چالشى در مقابل این ادعاي نولیبرالی است که گویا دموکراسى و بازارهاى آزاد لازم و ملزوم<br />
یکدیگرند.<br />
خانم نائومی کلاین در این کتاب این ادعا را به چالش میکشد و با ارائهي<br />
روشنگر، نشان میدهد که در حالی که مدل اقتصادي<br />
«مکتب شیکاگو»<br />
پی<br />
درپی نمونههایی<br />
تحت شرایط دموکراتیک فقط به<br />
صورت نیم بند میتواند تحمیل شود، پیاده کردن آن به طور کامل نیازمند شرایط استبدادي است (مارگارت<br />
تاچر، نخست وزیر اسبق بریتانیا و مرید سرسخت<br />
فردریک »<br />
8<br />
فون هایک» و «میلتون فریدمن»، خود، در فوریه<br />
7 Chicago School<br />
8 Friedrich Von Hayek
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 115<br />
1982<br />
در نامهاي به هایک اذعان میکند که «به سبب وجود نهادهاي دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتا فراگیر،<br />
برخی از تمهیدات اتخاذ شده در شیلی در بریتانیا کاملاً غیرقابل قبول خواهد بود»).<br />
خانم کلاین در جاي جاي این کتاب نشان میدهد که سرمایهدارىِبنیادگرا نه فقط با دموکراسی عجین نیست،<br />
بلکه نوزادى است که قابلهاش بىرحمانهترین شکلهاى قهر و اجبار بوده است- قهر و اجباري که ضرباتش هم<br />
برپیکر جامعه سیاسى و نیز بر بدنهاي رنجور تعداد بىشمارى از افراد جامعه وارد آمده است.<br />
هوارد زین، مورخ فقید برجستهي آمریکایی و نویسنده کتاب ماندگار «تاریخ مردم آمریکا» در مورد این کتاب<br />
میگوید: «عالی است، از مهمترین آثاري است که از گذشتههاي دور تا به امروز خواندهام»<br />
مطالب این کتاب فقط بخشی از آن چیزي است که از روي بی خبري کامل، در کتابهاي درس اقتصاد ناگفته<br />
میماند.<br />
پینوشت:<br />
-1<br />
اصطلاح اجماع (توافق) واشنگتن<br />
(Washington Consensus)<br />
براي اولین بار در سال<br />
1989<br />
(John Williamson)<br />
واژه<br />
براي توصیف مجموعهاي از<br />
10<br />
»<br />
توسطجان ویلیامسون<br />
سیاست اصلاحی مشخص به کار رفت. این سیاستها که اجراي آنها<br />
براي حل بحرانهاي اقتصادي کشورهاي در حال توسعه توصیه میشد، عمدتاً توسط نهادهاي مالی جهانی (صندوق بینالمللی پول،<br />
بانک جهانی) و خزانهداري ایالات متحده ترویج میشدند(2006 .(Rodrick,<br />
واشنگتن» در عنوان این اصطلاح ، اشاره دارد به:<br />
الف) فهرستی از سیاستهایی که واشنگتن تلاش میکند که آنها را بر جهان تحمیل کند.<br />
ب) تلاش واشنگتن در جهت کسب اعتباربراي برخی از اصلاحطلبانی که در حال اجراي یرنامه هاي اصلاحیمورد نظر واشنگتن<br />
هستند<br />
.(Williamson, 2004:2)<br />
اجماع واشنگتن در اکثر موارد به «بنیادگرایی بازار» اشاره دارد و در پیوند با سیاستهاي نولیبرالی،خواستار افزایش الزامات بازار بر<br />
دولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیسازي بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد<br />
.(Rodrick, 2006)<br />
به بیان نائومی کلاین، این سیاستها، که فنی و داراي مقبولیت عام تصویر میشد، ادعاهاي ایدئولوژیک محضی چون<br />
«خصوصیسازي (همهي) بنگاههاي دولتی» و «حذف موانع ورود مؤسسات خارجی» به کشور را شامل میشد و این سیاستها<br />
چیزي جز سهگانهي نولیبرالی فریدمن نبود: «خصوصیسازي، حذف مقررات، تجارت آزاد و کاهش شدید هزینههاي عمومی دولت».<br />
به گفتهي ویلیامسون اینها سیاستهاي بودند که «قدرتهاي مستقر در واشنگتن مصر بودند کشورهاي آمریکاي لاتین آنها را<br />
اتخاد کنند» (کلاین،<br />
(246:1389<br />
جهانی» را که تا حد زیادي مسکوت مانده بود، رسمیت داد (همان:<br />
و به برخورد مستعمراتی «مکتب اقتصادي شیکاگو» با «صندوق بینالمللی پول» و «بانک<br />
.(245<br />
-2<br />
از ویژگیهاي سوسیالیسم قرن بیستویکم برقراري دموکراسی و شرکت مردم در آن است. در این ساختار دموکراسی فقط در<br />
چهارچوب «شرکت در انتخابات» معنا نمیشود بلکه همهي مردم، نه فقط نخبگان، قدرت دارند و به یک نسبت در راهبرد قدرت<br />
نقش دارند و در همهي کارهاي عمومی دستاندرکارند. رأيدهندگان حقوقشان را به دست نمایندهها نمیسپارند و نمایندهها براي
شوك درمانی در اقتصاد نولیبرالی 116<br />
کار نمایندگیشان حقوق دریافت نمیکنند، بلکه زندگیشان را از راه کارهاي ویژه و تخصصی خود میگذرانند،بدین ترتیب به<br />
سیاستمداران حرفهاي تبدیل نمیشوند<br />
منابع:<br />
. (Harnecker, 2010)<br />
صادقی -<br />
بروجنی، خسرو<br />
.(1388)<br />
راه توسعه از مسیر فلاکت نمیگذرد (طرح تحول اقتصادي و و نولیبرالیزاسیون اقتصادي)،<br />
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24683<br />
کلاین، نائومی - (1389).<br />
نشر «کتاب آمه».<br />
دکترین شوك؛ ظهور سرمایهداري فاجعه، ترجمه: مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوي، چاپ اول،<br />
- Harnecker, Marta (2010). Latin America & Twenty-First Century Socialism: Inventing to<br />
Avoid Mistakes*,<br />
http://www.monthlyreview.org/100701harneckerIntro.php.<br />
*<br />
ترجمهي فارسی این اثر توسط دکتر اکرم پدرامنیا منتشر خواهد شد.<br />
- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, Harvard<br />
University,<br />
http://www.ksghome.harvard.edu/~drodrik/Lessons%20of%20the%201990s%20review%20_JE<br />
L_.pdf.<br />
- Stiglitz, Joseph (2007). Bleakonomics, New York Time, September<br />
30,http://www.nytimes.com/ 2007/09/30/books/ review/Stiglitz-t.html.<br />
-Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,<br />
Institue for International Economie,<br />
http://www.iie.com/publications/papers/williamson0204.pdf.<br />
* این مقاله در شماره 259- 258 (آبان و آذر 1389) ماهنامه «جهان کتاب» منتشر شده است.
یب«<br />
یازده<br />
. ما .و»؛ احساس قدرت، تجربهي لذت!<br />
مقالهي<br />
تهران<br />
«نامه از...<br />
تهران:<br />
معاصر و فرهنگ دیداري آن»<br />
احساس قدرت، تجربهي لذت؛<br />
نوشتهي وحید<br />
ولیزاده دانشآموختهي رشتهي مطالعات فرهنگی است<br />
که در نشریهي<br />
اگر چه قدمت<br />
رشتهاي به دههي<br />
Vertigomagazine<br />
1<br />
مطالعات فرهنگی<br />
50<br />
منتشر شده است.<br />
به عنوان حوزهاي بین<br />
میلادي در بریتانیا بازمیگردد، اما<br />
در علوم اجتماعی ایران حوزهاي جدید میباشد که کمتر<br />
شاهد آثار چشمگیري در این زمینه بودهایم.<br />
مطالعات فرهنگی معاصر به فرهنگ به عنوان پدیدهي<br />
روینایی، مجرد و منفک از دیگر حوزهها نمیپردازد بلکه بررسی فرهنگ، کنشهاي فرهنگی و آنچه در زندگی<br />
روزمره و در فرهنگ عامه انجام میشود را در ارتباط با دیگر ساختارها، روابط، نهادها و نظامات اجتماعی بررسی<br />
کرده و روابط قدرت و ایدئولوژي هر طبقه را درون آن بازنمایی میکند.<br />
در نحلهي<br />
اخیر جامعه شناسانی چون<br />
«استوارت هال»،<br />
«ریچارد هوگارت»،<br />
«ریموند ویلیامز»<br />
پی. » يا . و<br />
تامپسون» در سنت مطالعات فرهنگی دانشگاه بیرمنگهام با مفهوم متداول فرهنگ که تعبیري نخبهگرایانه از آن<br />
دارد، مخالفت کرده و به بررسی فرهنگ عامه و طبقات فرودست جامعه میپردازند.<br />
1 Cultural Studies
118<br />
یب« .<br />
ام. و»؛ احساس قدرت، تجربهي لذت!<br />
یب«<br />
براي نمونه هوگارت در کتاب<br />
«کاربردهاي سواد»<br />
و تامپسون در کتاب<br />
تغییرات و تکوین فرهنگ طبقهي کارگر در بریتانیا را مورد بررسی قرار میدهند.<br />
«پیدایش طبقهي کارگر در انگلستان»<br />
در این رویکرد مردم به عنوان کنشگرانی منفعل که هنجارهاي فرهنگی طبقات مسلط را پذیرا میشوند، در نظر<br />
گرفته نمیشوند، بلکه خود نیز داراي هنجارهاي فرهنگی و کنشهاي روزمرهي معنادار و مخصوص به خود<br />
هستند که چه بسا در تقابل با هنجار هژمونیک جامعه قرار گیرد.<br />
مقالهي حاضر که در این نوشتار معرفی میشود نیر با رویکردي مناسبِ مطالعات فرهنگی به بررسی<br />
3 2<br />
«قدرت» و «لذت»<br />
به عنوان نمودهاي بارز «زیربنا» و «روبنا» میپردازد.<br />
دو بیلبورد بسیار بزرگ در بزرگراه همت در تهران با تصویري از اتومبیل<br />
«احساس قدرت، تجربهي لذت»<br />
لذت و قدرت نهفته در آن.<br />
(B.M.V) .و» » یب . ما<br />
. ما<br />
روابط<br />
و عبارت تبلیغاتی<br />
در روي آن، فرصتی فراهم کرده براي نگارش مقالهي مذکور و بررسی روابط<br />
نگارنده با توصیف گروههاي هدف چنین تبلیغاتی، ایدئولوژي بورژوازي پسِ پشت آن را بازنمایی کرده و<br />
.و» را تجسمی از ایدئولوژي این طبقه میداند:<br />
طبقه بورژوازياي که امکان مالی خرید این نوع اتومبیل دارد را میتوان گروه هدف این نوع آگهیهاي تبلیغاتی<br />
دانست. اما طبقه بورژوازي در ایرانِ امروز یک دست و متجانس نیست و شامل دو قشر مشخص است:<br />
1-قشري که داراي قدرت است و تجربهاي از لذت ندارد.<br />
2-قشري که طمع لذت را چشیدهاند اما فاقد قدرتاند.<br />
این دو قشر را میتوان را اقشار<br />
«سنتی» و «مدرن» طبقهي بورژوازي ایران دانست.<br />
قشر سنتی که مشاغل مهمی در کارخانجات و مراکز صنعتی دولتی و همچنین مناصب مهمی درون ساختار<br />
قدرت حکومت دارد، دوران<br />
سپري کرده<br />
این تازه است.<br />
جوانیاش را بدون تجربهي<br />
«لذت»<br />
و با پیشه کردن پرهیزگاري از لذات دنیوي<br />
واردین به عرصهي تجربهي لذت غیردینی، امروز و در میانسالی خود که داراي<br />
قدرت بیشتري در ساختار قدرت گشتهاند، توان و فرصت تجربهي چنین لذاتی را یافته، از گذشتهي بدون<br />
لذتاش پشیمان گشته و به دوران جوانیاش با حسرت مینگرد.<br />
این قشر در برزخ گذار از گذشتهاي بیلذت و آیندهاي پر لذت، در تجربه کردن چنین لذتهایی که پیش از این<br />
با آنها بیگانه بوده است، عجله دارد و به سرعت در جهت تحقق چنین تجربهاي از لذت تلاش میکند.<br />
2 Power<br />
3 Pleasure
119<br />
یب« .<br />
ام. و»؛ احساس قدرت، تجربهي لذت!<br />
قشر مدرن طبقهي بورژوازي اگر چه پیش از این و حتی در پیش از انقلاب 1357، چنین لذتهایی را در کنار<br />
دیگر لذتهاي زندگیاش چون موسیقی، مشروبات الکلی، مجالس شبنشینی و روابط با جنس مخالف تجربه<br />
کرده است اما در حال حاضر در عرصهي عمومی جامعه فاقد قدرت بوده و تنها در محافل خصوصی و مجالس<br />
خانوادگیاش قادر به تجربهي چنین لذتهایی است.<br />
ایدئولوژي سرمایهداري به واسطهي تبلیغات در جهت کالاییکردن مناسبات حاکم بر جامعه و کسب هژمونی<br />
براي ارزشهاي «کمی» در برابر ارزشهاي «کیفی» و انسانی، تعریف جدیدي از «قدرت» و «لذت» ارائه<br />
میدهد: «داشتنِ بی. ما .و»!.<br />
در این تبلیغات یافتن شغل مورد علاقه، خواندن رمان یا شعري جالب، گفتگوي همدلانه با یک دوست، پیاده<br />
روي شبانه یا مشارکت در جامعه لذت محسوب نمیشوند و قدرت نه معناي همبستگی انسانها، بلکه به معناي<br />
داشتن پول و مالکیت<br />
» یب . ما<br />
.و» به واسطهي آن تعبیر میشود.<br />
در ایدئولوژي سرمایهداري که همچون هر ایدئولوژي دیگر مروج آگاهی کاذب و نوعی توهم است، «فردیت»<br />
انسان در میان میلیونها انسانی که در میان کوهی از دود و آهن و بتن پنهان شدهاند، محو میشود و تنها به<br />
واسطهي ثروت، موقعیت و قدرت مورد ستایش قرار میگیرد؛ جامعهاي بنبان نهاده میشود که در آن «افزایش<br />
ارزش جهان اشیاء نسبتی مستقیم با کاستن از ارزش جهان انسانها دارد» (مارکس،1382:<br />
در این اندیشه است که نیاز تازهاي براي دیگري خلق کند»(همان:<br />
(125<br />
.(190<br />
هر کسی ممکن است در عبور از امتداد بزرگراه همت این عبارت تبلیغاتی بسیار بزرگ درباره تبلیغ<br />
بخواند، اما ویژگی و خصوصیت شما براي کمپانی<br />
و «هر شخص<br />
» یب . ما<br />
» یب . ما<br />
.و» را<br />
.و» مهم نیست و از این لحاظ بین شما و دیگران<br />
تفاوتی براي آنها وحود ندارد چرا که سرمایهداري جز با پول شما، با فردیت یا شخصیت شما سر و کاري ندارد.<br />
سرمایهداري از رهگذر مالکیت خصوصی آسیب بزرگی به فردگرایی وارد کردهاست. «با یکی دانستن انسان و<br />
داراییاش، فردگرایی را از معناي واقعی خود تهی کردهاست. سود هدف اصلی شدهاست نه رشد انسان؛ و انسانها<br />
پنداشتهاند مهمترین چیز، «داشتن» است نه<br />
(وایلد،1386:<br />
کمپانی<br />
» وب<br />
.(16<br />
» یب . ما<br />
دن». اما کمال واقعی انسان نه به داشتهي او که به بود اوست»<br />
.و» پول شما را میخواهد و سرمایهداران ایرانی به حرص و طمع داشتن آن نیازمندند.<br />
ایدئولوژي همواره با تناقضاتی نیز همراه است؛ بیلبوردهاي تبلیغاتی را براي جلب توجه کردن در پر رفت و<br />
آمدترین و شلوغترین نقطهي بزرگراه همت قرار دادهاند، اما این شلوغی در عین حال موجب شده افراد توجهی<br />
به این تبلیغات نداشته باشند!
120<br />
یب« .<br />
ام. و»؛ احساس قدرت، تجربهي لذت!<br />
یب«<br />
این تبلیغ به شما میگوید حتی اگر در راهبندان و ترافیک گیر کردهاید<br />
» یب . ما<br />
.و» میتواند به شما احساس<br />
قدرت و تجربهي لذت بدهد، اما اگر مهمترین شغل تجاري دنیا را هم داشته باشید، وقتی با کمپانی<br />
» یب . ما<br />
. ما<br />
.و» در<br />
میان هزاران ماشین دیگر گیر میکنید، مضطرب، درمانده، ناامید و بیچاره میگردید و نام تجاري اتومبیلتان<br />
بیمعنی میگردد. در این وضعیت همچون دیگران در عذاب هستید و اینکه در حال رانندگی با پیکان یا<br />
.و» باشید تفاوتی ندارد!<br />
این واقعیتی است که در شبکهي راههاي طراحی شده توسط سرمایهداري شما نه احساس قدرت خواهید کرد و<br />
نه لذتی را تجربه خواهید کرد.<br />
منابع:<br />
مارکس، کارل -<br />
.(1382)<br />
-<br />
دستنوشتههاي اقتصادي فلسفی1844، ترجمهي حسن مرتضوي، چاپ دوم، تهران: آگه<br />
وایلد، اسکار (1386). سوسیالیسم و فردگرایی، ترجمهي باوند بهپور، چاپ اول، تهران: چشمه<br />
- Valizadeh, Vahid (2010), LETTER FROM…Tehran: Feel the Power, Experiece the Pleasure,<br />
Conterporary Tehran and its visual culture,<br />
http://vertigomagazine.co.uk/showarticle.php?sel=cur&siz=0&id=1154
دوازده<br />
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر *<br />
نگاهی کوتاه به گذشته<br />
قرن نوزده آغازي براي حرکتهاي کارگري بود. در دهه<br />
1880<br />
اعتصابهاي فراوانی در کشورهاي صنعتی از<br />
قبیل فرانسه، آمریکا، بلژیک، انگلستان و حتی روسیه صورت گرفت. یکی از مهمترین خواستههاي کارگران
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 122<br />
کاهش ساعات کار به 8 ساعت در روز بود. در پی این تلاشها در برخی کشورها مانند دانمارك، اتریش و آلمان<br />
بعضی قوانین نسبتاً پیشرفته در آن زمان تصویب شد. اما در آمریکا علیرغم تلاشهاي سازمانهاي کارگري و<br />
محدود شدن ساعت کار به 8 ساعت در بعضی از ایالات به صورت رسمی کارفرمایان عملاً به میزان همان ساعات<br />
قبلی از کارگران کار میخواستند<br />
سرانجام در روز اول ماه مه<br />
1886<br />
در سرتاسر ایالات متحده آمریکا<br />
5000<br />
اعتصاب با شرکت<br />
شروع شد. در روز اول ماه مه پلیس در میلواکی به سوي اعتصاب کنندگان آتش گشودند و<br />
350<br />
9<br />
به قتل رساند. در دوز سوم ماه مه در شیکاگو پلیس خصوصی با تیراندازي به طرف اعتصاب کنندگان<br />
هزار کارگر<br />
نفر از کارگران را<br />
نفر دیگر 6<br />
را به قتل رسانید. در تظاهرات آرام فرداي آن روز زمانی که در پایان تظاهرات پلیس به تظاهرکنندگان یورش<br />
برد بمبی منفجر شد و بر اثر آن<br />
8<br />
پلیس کشته شدند. این برخورد بهانهاي براي سرکوب حرکت عدالتخواهانه<br />
کارگران شد و در سرتاسر آمریکا دولت فعالان کارگري را دستگیر کرد. کارفرمایان نیز با اخراج جمعی کارگران و<br />
استخدام کارگران جدید به دلیل بیکاري شدید، ضربه دیگري به کارگران وارد کردند. دولت واقعه انفجار بمب را<br />
یک توطئه دانست و شب بعد از واقعه<br />
همه به اعدام محکوم شدند.<br />
در سال<br />
18<br />
1888<br />
نفر را دستگیر کرد و طی دادگاهی بدون آنکه جرم آنان اثبات شود،<br />
«فدراسیون آمریکایی کار» که جایگزین «فدراسیون سندیکاهاي صنعتی و تجاري» شده بود<br />
پیشنهاد کرد که با برپایی اعتصاب در هر سال از سوي یکی از فدراسیونها، مبارزه براي دستیابی به<br />
کار پیگیري شود و براي اول ماه مه<br />
8<br />
1890<br />
ساعت<br />
براي نخستین بار قرار شد که فدراسیون درودگران اعتصاب کنند. از<br />
آن پس اول ماه مه به عنوان جشن جهانی کار براي تمامی کارگران ماندگار شد. اول ماه مه مطالبه هشت ساعت<br />
کار روزانه را مطرح کرد، اما پس از آن که این هدف تحقق یافت، اول ماه مه به دست فراموشی سپرده نشد.<br />
بدرود با طبقهي کارگر!<br />
پس از فروپاشی دیوار برلین از پس فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن مناسبات اقتصادي و سیاسی جهان،<br />
طبقهي کارگر کشورهاي صنعتی که در نتیجهي همجواري با بلوك حامی کار (بلوك شرق) از حقوق و مزایاي<br />
ویژهاي در الگوي اقتصاد کینزي بهرهمند بود، بیش از پیش در معرض تهاجم سرمایه و ایدئولوژيها و<br />
سیاستهاي آن قرار گرفت. با مطرح شدن نظریهي جهانیسازي، جهانی شدن بیش از پیش تولید سرمایهداري و<br />
مطرح گشتن بنیادگرایی بازارِ نولیبرالیسم در پرتو نظریات آکادمیسینهاي نولیبرالی چون فردریک فون هایک و<br />
میلتون فریدمن، معیشت کارگران و سندیکاهاي کارگري جهان بار دیگر تحت فشار سرمایه و الزامات آن این بار<br />
در شکل و شمایل جدیدي نسبت به قرن نوزدهم قرار گرفت.
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 123<br />
در سه دههي اخیر با رونق گرفتن نولیبرالیسم جهانی و جهانیسازي تولید سرمایهداري، هجوم سرمایه به کار<br />
محدود به کشورهاي صنعتی غرب نبوده است و کشورهاي پیرامونی و مناطق کم توسعهي جهان را نیز در بر<br />
گرفته است.<br />
در این دوره در واکنش به نظریات رادیکال و چپ، سلسله نظریاتی در محافل آکادمیک و همچنین رسانههاي<br />
عمومی جهان توسعه یافته منتشر و تبلیغ شد که تقربباً غایت اندیشهي تمام آنها نادیده انگاشتن کار و<br />
طبقهي کارگر به عنوان منبع ارزش و مطرح کردن مفاهیم جدیدي متناسب با واقعیات موجود بود.<br />
نظریاتی چون «جامعه ما بعد صنعتی»، «جامعه دانایی محور»، «جامعه انفورماتیک»، «جامعه مصرفی» و<br />
همچنین مفاهیمی چون خدماتی شدن جوامع و اولویت فرهنگ (روبنا) بر شیوه تولید و اقتصاد (زیربنا)، همگی<br />
باور داشتند که مقولاتی چون کار، طبقهي کارگر و تضاد کار و سرمایه فاقد اعتبار گشته است و آنچه در جوامع<br />
کنونی ملاك ارزش میباشد، مناسباتی است که در ارتباط مستقیم با فرهنگ و هویت و دانایی قرار دارد.<br />
در همین دوره است که کتابهایی چون «جامعه ما بعد صنعتی» از دانیل بل، «موج سوم» از الوین تافلر، و<br />
...<br />
همان شعاري را سر دادند که آندره گورز در کتاب معروفش تحت عنوان «خداحافظ طبقهي کارگر» سر می داد.<br />
آنچه از دل این نظریات و مفاهیم بیرون میآمد فرهنگگراییاي بود که عنصر تعیین کنندهي هویت افراد و<br />
جوامع را نه عرضهي تولید، بلکه در نوع مصرف آنها میدانست. در زمینهي فرهنگ، نظریه «پست مدرنیسم» و<br />
«پسامدرنیسم» نیز الگوي فرهنگی این سرمایهداري متأخر نو ظهور بود.<br />
اما در همان زمانی که این نظریات در محافل آکادمیک مطرح میشد و توسط دستگاههاي ارتباط جمعی در<br />
روندي یکسویه و غیر انتقادي به مردم کشورهاي جهان منتقل میگردید، شواهد و واقعیات جهان دال بر افزاش<br />
شکاف نابرابري و فقر و تنگدستی نیروي کار جهانی که در ارتباط مستقیم با مناسبات قدرت سیاسی و اقتصادي<br />
ناشی از تضاد کار و سرمایه است، بیش از پیش اعتبار علمی این نظریات را زیر سوال برد.<br />
براي نمونه در جهانی که آن را ما بعد صنعنی و دانایی محور و انفورماتیک اطلاق میکنند، جهانیشدن سرمایه و<br />
انکشاف شیوهي تولید سرمایهداري در سراسر مناطق جهان، نظام سرمایهداري را وا داشته است تا براي گریز از<br />
بحرانهاي درون زاي خود به منظور دسترسی به کارگر ارزان قیمت و شرایط سهلتر قوانین محیط زیست<br />
بسیاري از صنایع و تولیدات خود را در قالب شرکتهاي چند ملیتی به کشورهاي جهان سوم منتقل کند.<br />
آنچه در نظریهي جهانیشدن تحت عنوان امحاء دولت-ملت و ایجاد جامعه جهانی تبلیغ میشود، نتیجهي<br />
عملیاش نه تنها سرنوشت مشترك بشریت بر پایهي احترام و تعامل و همبستگی بشري براي اهداف انسانی<br />
نبوده است بلکه بیش از پیش سرنوشت و زندگی مردم کشورهاي پیرامون را ذیل قوانین غیر دموکراتیک سرمایه
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 124<br />
در شرکتهاي چند ملیتی و سازمانهاي جهانیاي چون سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول قرار<br />
داده است.<br />
امروز «کالاییشدن» نیروي کار در نتیجهي اعمال چنین نظریاتی بیش از هر زمان دیگري معیشت کارگران و<br />
زحمتکشان جهان را تهدید میکند. در چنین فرایندي کارگر در بازار عرضه و تقاضاي نولیبرالیسم و براي تأمین<br />
منافع شرکتها مجبور به دریافت کمترین حقوق و بهرهمندي از کمترین امتیاز براي تشکیل سندیکا و حق<br />
اعتراض و چانهزنی میباشد.<br />
در واقع جهانیسازي (جهانیشدن تحت سیطرهي قوانین نولیبرالی بنیادگرایی بازار)<br />
بیمرزي و آزادي را براي<br />
سرمایه ها تأمین کرده است و حقوق شهروندي و حقوق جهان کار را در درون مرزهاي ملی و طبقاتی به گونهاي<br />
مسدود نگه داشته است تا بتواند دامنه آنها را هر چه بیشتر محدود کند و به<br />
را به رعیت<br />
بدل کند.<br />
2<br />
سیستم مبتنی بر کار و خدمات اجتماعی<br />
کمک استبدادهاي محلی شهروند<br />
1<br />
در این سیستم فکري مبتنی بر اقتصاد جنگی که به محیط زیست نیز بی توجه است،<br />
تروریسم جانشین صلح و امنیت و حقوق می شود.<br />
وال استریت ژورنال که بیانگر منافع سرمایه بزرگ جهانی است در مقالهاي<br />
هر چه بیشتر مورد تهدید قرار می گیرد و جنگ و بی امنیتی و<br />
(2007 مه 24)<br />
تحت عنوان «نتایج<br />
غیرمنتظره» نوشته بود: «جهانیسازي نابرابري درآمدها را افزایش داده است» آنچه را که وال استریت جورنال با<br />
تعجب نوشته بود، شهروندان از نیویورك تا شانگهاي، پاریس تا دهلی از مسکو تا لندن از مدتها پیش در جهان<br />
دریافته بودند، با جهانیسازي شاهد<br />
وضعیتی هستیم که در آن درآمدهاي ملی به همراه درآمد اقشاري که با<br />
سرمایه زندگی می کنند بالا رفته و درآمد اقشار کار و شهروندان حقوق بگیر پایین آمده است.<br />
در مقیاس جهانی، فقر با رشد وسیع نابرابري درآمدي همراه است. در چین و هند، دو کشور پر جمعیت جهان<br />
که از اقتصادهاي به سرعت در حال رشد جهان نیز هستند، نابرابري به سرعت در حال افزایش است. نابرابري در<br />
چین که از کشورهاي طرفدار تساوي حقوق و فرصتها به شمار میرود، به سختی قابل تشخیص از میزان<br />
نابرابري در آمریکا است و این در حالی است که شاید چین بزرگترین توزیع مجدد درآمدي در تاریخ را به خود<br />
دیده است.<br />
در هند، قسمت اعظمی از منافع رشد سریع اقتصادي به جیب<br />
میلیون نفر در فقر و فلاکت به سر میبرند. تنها در کلکته حدود<br />
میرسانند.(1)<br />
%20<br />
ثروتمند جامعه میرود.<br />
350<br />
250000<br />
کودك شبها را در پیادهرو به صبح<br />
1 Warfare<br />
2 walfare
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 125<br />
برانکو میلانویچ اقتصاددان بانک جهانی، بر یکی از مهمترین طرحهاي اندازهگیري نابرابري درآمدي در سطح<br />
جهان نظارت دارد. او با استفاده از یک بررسی بسیار گسترده در خانوارهاي سراسر جهان، به این نتیجه رسیده<br />
است که:<br />
درآمدشان به اندازه<br />
یک درصد از افراد جهان<br />
درصد 57<br />
(فقیرترین)<br />
1993، درآمد متوسط پنج درصد ثروتمند،<br />
بزرگتر از درآمد متوسط<br />
(ثروتمندترین)،<br />
است.<br />
114<br />
5<br />
است؛ در حالی که این میزان در سال<br />
است.<br />
در سال<br />
برابر<br />
درصد مردم فقیر جهان بوده<br />
78 ،1988<br />
25 درصد فقیر، 5<br />
دست دادهاند، در حالی که درآمد<br />
برابر بوده<br />
درصد از درآمد واقعی خود را از<br />
20<br />
درصد ثروتمند،<br />
12<br />
درصد بیش از دو برابر رشد درآمد جهان رشد داشته<br />
است. افزایش نابرابري در جهان به خاطر افزایش نابرابري در<br />
داخل کشورها و همچنین بین کشورها است.<br />
ثروتمند، ثروتمندتر و کشور فقیر، فقیرتر میشود.<br />
کشور<br />
براي شناخت کیفیت نابرابري در چنین ساختاري براي نمونه<br />
میتوان به آمار مربوط به نابرابري در ایالات<br />
متحده، به عنوان کشوري که پیشرفتهترین مناسبات سرمایهداري در آن جریان دارد و بیش از سایر کشورها<br />
چنین الگویی را براي توسعه و برنامهریزي اقصادي سیاسی ترویج میدهد، مراجعه کرد.<br />
پایگاه اینترنتی آمریکایی<br />
آمریکا که در ابتداي سال<br />
3<br />
«بزینس پاندیت»<br />
2010<br />
در گزارشی در خصوص چگونگی توزیع ثروت در ایالات متحده<br />
میلادي منتشر کرده است، تصریح میکند: طی<br />
30<br />
سال گذشته در آمریکا<br />
ثروتمندان همچنان ثروتمندتر شدهاند و فقیران همچنان فقیرتر. شاید مهمترین دلیل این امر آن باشد که اکثر<br />
شغلهاي جدیدي که طی این سالها ایجاد شدهاند دستمزدهاي پایینی داشته و بیمه بازنشستگی و درمان<br />
ندارند.<br />
بر اساس گزارش «بخش مالی پایگاه اینترنتی یاهو» در تاریخ اول اکتبر سال گذشته،<br />
بیش از<br />
20<br />
50<br />
درآمدي آمریکا تنها<br />
درصد از درآمد براي<br />
درصد درآمد را در این کشور کسب میکنند. این درحالی است که<br />
40<br />
12<br />
درصد از آمریکاییها<br />
درصد از جمعیت پایین هرم<br />
درصد از کل درامدهاي حاصله در اقتصاد این کشور را کسب میکنند.<br />
50 مقایسه<br />
20<br />
درصد از جمعیت و<br />
بالاي جامعه آمریکا بیش از چهار برابر<br />
12<br />
درصد درآمد براي<br />
40<br />
درصد درآمد نشان میدهد که دو دهک<br />
چهار دهک پایینی این جامعه درآمد دارد و این شکاف طبقاتی را باید<br />
3 Business Pandit
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 126<br />
نوعی رکورد در تاریخ دانست!. امروز ایالات متحده را قاطعانه میتوان یکی از نابرابرترین کشورهاي جهان<br />
دانست.<br />
نمونهي دیگري که بدون توجه به نرخ استثمار و سطح بسیار پایین معیشت کارگران از آن به عنوان الگوي<br />
موفقی در اتخاذ برنامههاي اقتصادي نام برده میشود کشور چین است. چین اگر چه در بسیاري از نشانگرهاي<br />
اقتصادي، به خصوص نرخ اقتصادي، نرخ رشد سرمایهگذاري خارجی، صادرات و تولید ناخالص داخلی<br />
پیشرفتهاي قابل توجهی داشته است. اما اگر دامنهي مفهوم توسعه را تنها محدود به چنین شاخصهاي کمی<br />
اقتصادي ندانسته و آن را به وضعیت و کیفیت زندگی کارگران و زحمتکشان گسترش دهیم، واقعیت این است<br />
که رشد مناسبات سرمایهداري در چین بر پایهي شرایط ناگوار کار و زندگی اکثریت کارگران چین قرار دارد و<br />
سهم بزرگی از رشد اقتصادي چین حاصل پایین بودن ارزش نیروي کار در این کشور میباشد.<br />
مطالعات بانک جهانی نشان میدهد نابرابري در چین بیشتر از هر کشور دیگري در جهان رشد کرده است. بین<br />
2003 تا 2001 سالهاي<br />
نرخ رشد اقتصاد چین سالیانه<br />
10<br />
درصد بود، اما<br />
10<br />
2/5<br />
درصد افت درآمد روبه رو شدند. آمار رسمی حاکی از آن است که اختلاف بین<br />
پایین دارندگان درآمد در فاصلهي سالهاي<br />
درصد پایین دارندگان درآمد با<br />
20 درصد بالا و 20<br />
2006<br />
تا 2009، داراي رشد<br />
40<br />
درصدي بوده است.<br />
درصد<br />
«میشل دي تیس» استاد اقتصاد در دانشگاه پیتسبرگ آمریکا. معتقد است: «چیزي که به نابرابري موجود در<br />
بین کشورها و درون آنها دامن میزند، قدرت رو به رشد مالکین سرمایه و زوال روز به روز قدرت کارگران (و<br />
دهقانان در کشورهاي فقیر) است. اگر به طور عینی به کشورهاي جهان بنگریم، خواهیم دید که هرچه قدرت<br />
کارگران و دهقانان بالاتر باشد، توزیع درآمد، بیشتر به سمت تساوي متمایل میشود. هر چه کارگران و دهقانان<br />
کشورهاي فقیر ضعیفتر باشند، کشور بیشتر تحت سلطه و فشار ملل ثروتمند قرار خواهد گرفت و نابرابري بین<br />
کشورها بالا خواهد رفت. هنگامی که درآمد قشر فقیر تا حداقل میزانی که میتوان با آن زنده ماند، پایین بیاید،<br />
نابرابري در داخل این کشورها نیز بالا خواهد رفت. این مسأله حتی در زمان بالا بودن تولید ناخالص داخلی<br />
سرانه نیز صادق است. همین طور در کشورهاي ثروتمند، هر چه کارگران ضعیفتر باشند، نابرابري بیشتر خواهد<br />
بود و نیز احتمال این که کارگران بتوانند با برادران و خواهران خود به وحدت و همبستگی براي حفظ<br />
منافعشان دست یابند، کمتر است. این که آمریکا داراي ضعیفترین جنبشهاي کارگري و بیشترین نابرابري<br />
درآمدي در میان کشورهاي ثروتمند است، اتفاقی نیست.»<br />
بنابراین آنچه با عناوین دلفریبی چون جامعه مابعدصنعتی و جامعه دانش محور و<br />
...<br />
هر روزه در محافل<br />
دانشگاهی تبلیغ میشود و از پی آن مرگ طبقهي کارگر را به عنوان سوژهي ارزش آفرین و تغییر دهندهي
افسانهي بدرود با طبقهي کارگر 127<br />
جهان اعلام میکنند، در چنین جوامعی اگر چه کیفیتی متفاوتی یافته است اما از عاملیت آن در ارزشزایی براي<br />
نظام سرمایهداري حاکم بر مناسبات جهان نکاسته است.<br />
چنین نظریات مد روزي نمیتوانند منکر این واقعیت شوند که هر نوع دانایی و فرهنگ و هویتی حاصل تلاش و<br />
کار مداوم فکري و مادي زنان و مردان و نسلهاي بشري است که به این لحظهي تاریخی رسیده است و<br />
همچنین کار مداوم در عرصهاي مادي و فکري است که زمینههاي دانش و تکنولوژي را فراهم میکند.<br />
در نظریات رسمی موجود دو خطاي تئوریک عمده وجود دارد که هر دوي این موارد نشان از رویکرد غیرتاریخی<br />
و نگرش محدود این نظریات است. در این نظریات از سویی با برداشتی غیر واقعی از مفهوم کار و کارگر، این<br />
مقولات را به عرصههاي کار یدي و عرصهي تولید محدود میکنند و بسیاري از اقشار و طبقاتی را که در کارهاي<br />
فکري و خدماتی فعالیت میکنند از مفهوم گستردهي طبقهي کارگر مستثنی میکنند.<br />
از سوي دیگر با رویکردي محدود و ارائهي آمار و ارقامی از حجم طبقهي کارگر در جوامع صنعتی و مرکز<br />
سرمایهداري، این نظریه را که حجم طبقهي کاهش پیدا کرده است، به تمامی جهان تعمیم میدهند. در صورتی<br />
که در دورهي جهانیشدن سرمایه با منتقل شدن بخشی از تولید به جوامع پیرامونی، حجم طبقهي کارگر در این<br />
مناطق افزایش یافته است. در نتیجه با «جهانی» شدن کلیهي مفاهیم، رویکرد به طبقهي کارگر و کمیت آن نیز<br />
بایستی رویکردي جهانی باشد.<br />
آمار مربوط به افزایش نابرابريهاي اجتماعی و شکاف طبقاتی در چند دههي اخیر گویاي این واقعیت است که<br />
نه تنها رشد سرمایهداري در عصر جهانیسازي پدیدهاي مدرن و با کیفیتی متفاوت از اعصار پیش از آن میباشد،<br />
بلکه کیفیت نابرابري و فقر در دوران حاضر نیز کیفیت جدیدي یافتهاست که فقط اشاره به گفتمانهاي فرهنگی<br />
و هویتی و تأکید بر عنصر دانایی قادر به تنیین آن نخواهد بود چرا که دانایی و رشد آن در جوامع منتزع از<br />
ساختارهاي سیاسی- اقتصادي و بی ارتباط با مناسبات قدرت در جهان نمیباشد. بنابراین خام اندیشی صرف<br />
است که شعار جوامع دانایی محور مبنی بر «دانایی قدرت است» را بدون توجه به تحلیلی تاریخی و شناخت و<br />
بررسی مناسبات موجود در ساختار سرمایهداري موجود و همچنین بدون وجود یک رویکرد انتقادي به آن،<br />
سرلوحهي برنامهریزيهاي کلان قرار دهیم.<br />
پینوشت:<br />
1- Yates, Michael (2004). Poverty and Inequality in the Global Economy, Monthlyreview vol 55.<br />
*<br />
این مقاله در روزنامه شرق مورخ 90/2/15 منتشر شده است.
يوه<br />
سیزده<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک!<br />
«آگوست استریندبري»، نویسندهي سوئدي، به روشی بسیار ساده و روشن، شی<br />
را این چنین تشریح میکند:<br />
-اونجا به اون مرده چی گفتی؟<br />
-بهش گفتم که او باید تندتر کار کنه.<br />
استثمار توسط سرمایهداران
یول<br />
ي؟ار<br />
یزن<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 129<br />
-چه کسی این حق رو به شما داده که به اون دستور بدي؟<br />
-حقوق اونو من میدم.<br />
-چقدر بهش حقوق میدي؟<br />
کرون. 10 -روزي<br />
-پولی رو که به اون میدي از کجا می<br />
-من سنگ میفروشم.<br />
-چه کسی این سنگارو برات میشکونه؟<br />
-اون انجام میده.<br />
-در روز چه مقدار سنگ برات میشکونه؟<br />
-اوي، تو عرض روز مقدار زیادي سنگ میشکونه.<br />
-چقدر شما براي این کار میگیري؟<br />
کرون. 50 -تقریبا<br />
-پس دیگه این اونه که<br />
که سریعتر کار کنه.<br />
-بله،<br />
40<br />
کرون میده، به خاطر اینکه شما فقط دور و بر پرسه می<br />
مالک ابزار کار و ماشینها من هستم.<br />
-چطوري صاحب اونا شدي؟<br />
-من سنگها را فروختم و اونقدر پول گرفتم که تونستم باهاشون ابزار و ماشین آلات بخرم.<br />
-چه کسی سنگها را شکونده بود؟<br />
-ساکت شو، احمق!<br />
(1)<br />
و به اون دستور میدي<br />
آنچه استریندبري روایت میکند لُبِ کلام آن چیزي است که مارکس با زبانی نه در خور قصهپردازي بلکه با<br />
تبیینات علمی در آثار خود اثبات کرده است: منشأ «سرمایه» ضد آن یعنی «کار» است. این تضاد کار- سرمایه و<br />
اینکه طرف کار هر چه کمتر «باشد» و بیشتر از هستی انسانی خود دست بکشد، سود سرمایه فزونتر میشود،<br />
پایهي منطق نظام سرمایهداري است. جوابی که فرد پرسشگر در داستان استریندبري دریافت میکند (ساکت<br />
شو، احمق!) استعارهاي از جوابی است که افراد و گروههایی که نظم حاکم سرمایهداري را به چالش میکشند و<br />
منطق آنان را نقد میکنند دریافت میکنند.
يده<br />
يار<br />
يها<br />
يها<br />
يار<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 130<br />
احمقانی که به جاي لاس زدن با روزمرگی خود و لذت بردن از آن، خطر اخراج و احظار و بیکاري و تبعید و<br />
مهاجرت اجباري را به جان میخرند تا سرشت انسانی خود را بروزي بایسته داده باشند. از این حیث احمق و<br />
دیوانه اند که با اکثریتی<br />
تکراري و نیندیشی<br />
که تسلیم روابط و مناسبات موجود میشوند، مرزبندي<br />
دارند و همچون آنها روال<br />
روزمره را ادامه نمیدهند و مناسبات شعور متعارف (بی شعوري حاکم) را به هم میریزد!.<br />
کسانی که به تعبیر کانت در شعار روشنگري، دلیرند در بکارگیري از فهم خویش<br />
(2)<br />
و تفکر انتقادي خویش را<br />
همچون نشئگانی سرمست به عمود خیمهي اندیشه وا نمیگذارند و «اندیشیدن» را به مرخصی گسیل نمیکنند،<br />
رنج اش را متحمل میشوند و به اندیشیدن خطر می کنند.<br />
در برابر این عده کسانی قرار دارند که با ساده انگاري خاص خود جهان پیرامون خود را چنین تفسیر میکنند که<br />
عدهاي به ی<br />
نیروي هوش و ذکاوت و سخت کوشی خود به مدارج بالا نائل گشته اند و حق سروري و رهبري<br />
بر دیگران را دارند. چنین آموزههایی هر روزه در کلاس<br />
امروز «جوامع دانایی محور» و<br />
1<br />
«دانش بنیان « هستند.<br />
درس دانشگاهها به دانشجویان حقنه میشود: جوامع<br />
Knowledge is Power<br />
شعار چنین جوامعی است.<br />
سر آمد بودن دیگر از روابط قدرت نشأت گرفته از تضاد کار و سرمایه حاصل نمیشود بلکه آن که سرآمد است<br />
به مدد دانسته<br />
«سرمایه»<br />
ردهبندي دانایی دارند.<br />
خویش به سرآمدي<br />
نائل آمده است.<br />
با خدماتی<br />
و تضاد میان آنها منسوخ گشته است و هر آن چه هست دانایی<br />
آنان که سرآمد هستند به ی<br />
سرمایهدار شایستهي<br />
ذکاوت و هوشمندي فردي<br />
که کارآفرینی از رشته<br />
» شا<br />
در این چهارچوب نظري »فرد»<br />
شدن جوامع جدید صحبت از<br />
است و جایگاهی<br />
و «کار»<br />
که افراد در<br />
قواي فکري و خلاقهي خویش دست به ابتکارات نوین میزنند و به جاي عنوان<br />
دریافت عنوان محترمانهتر و کمخطرتري<br />
چون<br />
«کار آفرین»<br />
هستند.<br />
اینان با خلاقیت و<br />
تغال زایی» میکنند و براي نیروي کار جامعه ایجاد شغل میکنند!. چنین است<br />
نوینی است که باید در دانشگاه<br />
ریز و درست آموزش داده شود.<br />
منتزع از ساختار سیاسی- اقتصادي پنداشته میشود و موفقیتها و شکست<br />
او حاصل ابتکارات یا اشتباهات شخصی اوست. به بیان پیر بوردیو:<br />
اشراف دولتی<br />
مینامیم، به دیگر سخن کسانی<br />
که همهي<br />
ویژگی<br />
» «برندگان»<br />
و «بازندگان»، اشرافیت، آنان که<br />
اشرافیت را به معناي<br />
قرون وسطایی<br />
آن<br />
دارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان، یا بنا به دیدگاه خودشان، هوشمندياي است که آن را موهبتی آسمانی<br />
میدانند؛ حال آنکه میدانیم در جهان واقعیت، این امکان را جامعه توزیع میکند و نابرابري در هوشمندي از<br />
نابرابري<br />
ایدئولوژي است. اجتماعی<br />
توانایی<br />
و کارآمدي<br />
به خوبی<br />
ضدیتی<br />
را توجیه میکند که تقریبا همانند<br />
ضدیت میان اربابان و بردگان است. در یک سو شهروندانی کاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و<br />
1 Knowledge-based Society
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 131<br />
بسیار نادر دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماهاي خود را خود برگزینند (حال آنکه دیگران را در بهترین حالت<br />
کارفرمایان برمیگزینند) و میتوانند در بازار بینالمللی کاري با درآمد بسیار بالا داشته باشند. آنگاه در سوي<br />
دیگر تودهي<br />
بزرگی<br />
از کسانی<br />
که محکومند کارهاي<br />
حاشیهاي<br />
داشته باشند<br />
یا بیکار باشند».(3)<br />
این اکثریت<br />
عظیم که تولیدکنندگان اصلی سرمایه هستند در چند دههي اخیر و در دوران هژمونی نولیبرالیسم که هارترین<br />
و ولنگارترین نوع سرمایهداري تاکنون موجود است همواره سطح درآمد ثابت و رو به تنزلی داشته اند. در صورتی<br />
که اقلیتی که کنترل و هدایت مکانیزم و ساز و کار سرمایه را بر عهده دارد همواره از سودهاي کلان بهرهمند<br />
گشته اند.<br />
در قسمتی<br />
از فیلم<br />
«تایتانیک»<br />
(1997)<br />
جیمز ساختهي<br />
کامرون وقتی کشتی با کوه یخ برخورد میکند و در<br />
حال غرق شدن است، انبوه مسافران کشتی سراسیمه و مضطرب مشغول سوار شدن به قایق<br />
انبوهی<br />
و ازدحام مسافران مضطربی<br />
مسافران بر این اساس که اتاقی<br />
مجاور موتورخانهي<br />
که سعی<br />
نجات هستند.<br />
2<br />
میکنند جان خود را نجات دهند باعث میشود طبقهبندي<br />
گران قیمت و لوکس و رو به دریا کرایه کردهاند و<br />
کشتی، به هم بریزد و فقیر و غنی<br />
در این<br />
«بحران»<br />
یا دخمهاي<br />
مشترکی را تجربه کنند. هنگامی که مسافرین درجه چندم کشتی در حال سوار شدن به قایق<br />
گفتگویی<br />
میگیرد:<br />
-<br />
-<br />
-<br />
بین مادرِ رز که زنی<br />
مادرِ رز: چرا در سوار شدن به قایق<br />
متمول و از طبقات بالاي<br />
رز: خفه شو مادر! نصف مسافرین کشتی خواهند مرد.<br />
نامزد رز: نصف بی ارزش کشتی!<br />
تنگ و تاریک<br />
در کنار هم قرار بگیرند و پیشامد<br />
نجات هستند<br />
جامعه محسوب میشود، رز و نامزد اشرافی<br />
نجات درجه بندي مسافران رعایت نمیشود؟<br />
او در<br />
تعبیر «کشتی» و یا «قطاري سریع السیر» که همگان ناگزیر به سوار شدن به آن هستند و گرنه از قافلهي تمدن<br />
عقب خواهند ماند، به این قصد که اجنتاب ناپذیري<br />
گلوبالیزیشن<br />
(4)<br />
به کار رفته است.<br />
روند کنونی<br />
را نشان دهند بارها در کلام مدافعین<br />
«جهانی شدن واقعیتی عینی است که بر این حقیقت تأکید میورزد، که همهي ما مسافران یک کشتی<br />
جهانی که در آن زندگی میکنیم<br />
اقلیت ناچیزي<br />
در کابین<br />
–<br />
-<br />
یعنی<br />
هستیم. اما، مسافران این کشتی تحت شرایط بسیار متفاوتی سفر میکنند.<br />
لوکس، که مجهز به اینترنت و تلفن<br />
موبایل و<br />
امکان دسترسی به شبکه<br />
2 Classification
يده يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 132<br />
ارتباطات جهانی است، سفر میکنند. آنها از رژیم غذایی بسیار موزون و مغذي فراوان و همچنین از منابع آب<br />
تمیز برخوردارند. آنها به مراقبت<br />
پیچی<br />
پزشکی و به فرهنگ دسترسی دارند.<br />
اکثریت عظیم رنج دیده، اما در شرایطی مسافرت میکنند که شباهت به تجارت وحشتناك برده از آفریقا به<br />
مستعمرات گذشته در آمریکا دارد.<br />
85<br />
درصد مسافران این کشتی، در گوشهي کثیفی از آن سکان داده شد، از<br />
گرسنگی و بیماري و درماندگی رنج میبرند. بدیهی است که این کشتی بیشتر از آن بی عدالتی حمل میکند،<br />
که بتواند شناور باقی بماند. این کشتی مسیري آنچنان غیر منطقی و بی معنیاي را طی میکند، که نمیتواند<br />
به بندر امنی برسد. به نظر میرسد که مقرر است این کشتی با یک کوه یخ شناور تصادم بکند. اگر چنین اتفاقی<br />
بیفتد، ما همه با آن غرق خواهیم شد.»<br />
(5)<br />
گویندهي این جملات بی شک همچون هر منتقد رادیکال دیگري با عناوینی چون «بدبین»، «غیرعلمی»،<br />
«شعاري» و «ایدئولوژیک» خطاب یا بهتر بگوییم متهم خواهد شد و در سایهي اندیشه<br />
ضدایدئولوژي، ایدئولوژیکترین اندیشه<br />
مد روز<br />
ضد انسانی را که علمی پنداشته میشوند به اذهان حقنه می کنند.<br />
چالش این نظرات با این سوال روبرو میشود که «به جز روند کنونی چه روند دیگري میتواند وجود داشته<br />
باشد؟». اغلب جواب این سوال از قبل در ذهن پرسشگر موجود است و هدف از طرح آن بدیهی جلوه دادن طرح<br />
موجود و ناممکن جلوه دادن گزینه<br />
دیگر میباشد.<br />
اما براي رفع اتهام از این القاب که هر یک براي بی اعتبار شدن در عرصهي نظر کفایت می کند، تنها اشارهاي<br />
سر دستی به آمار میتواند محکی بر اثبات یا رد نظر منتقدان رادیکال باشد. به این منظور فقط نیاز نیست به<br />
آمار جهانی و مقایسهاي میان مناطق توسعه یافته و در حال توسعه و توسعه نیافتهي جهان ارجاع داده شود و از<br />
افزایش شکاف نابرابري میان آنها صحبت کرد. براي شناخت کل سیستم موجود میتوان به قلب این سیستم و<br />
نظامی که پشیرفتهترین مناسبات سرمایهداري در آن جاري است رجوع کرد.<br />
نمودار شماره<br />
(1)<br />
سهم درآمد کسب شده توسط یک درصد ثروتمندترین قشر جامعه آمریکا و هشتاد درصد<br />
پایینی جامعه آمریکا را مقایسه میکند. همچنان که از نمودار بر میآید، علی رغم اختلاف جمعیتی فاحشی که<br />
میان این دو گروه وجود دارد. سهم درآمد یک درصد بالایی که داراي جمعیت بسیار کمتري می باشد روند<br />
عموماً صعودي را طی کرده است و در برابر آن اقشار وسیعی از مردم که<br />
سال<br />
80<br />
درصد بقیهي جامعه آمریکا را<br />
تشکیل می دهند، هر ساله سهم درآمدي کمتري نصیبشان شده است. همچنین شکاف بین این دو دسته از<br />
منتهی به<br />
1990<br />
که سال فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن جهان است افزایش یافته است. این<br />
فرایند مهر تأییدي بر این ادعا است که فروپاشی بلوك شرق به عنوان بلوکی که در تضاد میان کار و سرمایه،<br />
مدعی حمایت از« کار» بود و ظهور جهان تک قطبی از پس جنگ سرد، نه تنها پیوندي عملی با ظهور
یمل<br />
يها<br />
يها<br />
يار<br />
يار<br />
يها<br />
يار<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 133<br />
نولیبرالیسم جهانی، اندیشهي گلوبالیزیشن جدید و افزایش فشار بر نیروي کار جهانی دارد، بلکه در محدودهي<br />
کشورهاي سرمایهداري مرکز نیز تضاد کار- سرمایه را فزونی بخشیده است. این تطابق<br />
میشود در رأي و نظر مبلغان جهانی شدن به شکل پروسهاي فاقد سوژه در پویش تاریخی شک کرد.<br />
تاریخی باعث<br />
80<br />
نمودار (1):<br />
مقایسه سهم درآمد کسب شده توسط<br />
یک درصد بالایی<br />
و<br />
درصد پایینی<br />
اقشار جامعه آمریکا<br />
(6) (1979 -2003)<br />
این شکاف روز افزون میان قشر بالایی<br />
نوعی<br />
نوداروینیسم اجتماعی<br />
ممکن است تعبیر شود.<br />
شایستهي<br />
ارزش کشتی<br />
ارتقاي<br />
ترقی<br />
پیریزي<br />
جامعه و اقشار پایینی جامعه در مبانی نظري نولیبرالیسم که بر پایهي<br />
شده است، به کوشایی<br />
در رویکرد نوداروینیستی<br />
کیفیت زندگیشان هستند و پایینیها توده<br />
و پیشرفت<br />
را تشکیل میدهند.<br />
و فعالیت خلاقانهي<br />
بالاییها و کاهلی<br />
پایینیها<br />
حاکم که در مثال فیلم تایتانیک عنوان شد فقط بالاییها<br />
از این رو اگر بحرانی<br />
زندگی خود را بر باد دادند عاقلانهترین کار در منطق نولیبرالیسم، ی<br />
و نخبگان کارآفرینی<br />
در بحران اقتصادي<br />
اکتبر<br />
کار کنی را تشکیل میدهند که بخش بی<br />
رخ دهد و بسی<br />
رساندن دولت به لایه<br />
است که هیچگاه عملکرد بیشینه خواهانهي آنها علت بحرات عنوان نمیشود<br />
اخیر آمریکا دولت به<br />
ی<br />
از آنان هستی<br />
و<br />
بالایی جامعه<br />
چنان که ) نآ<br />
سرمایهداران و بانکداران شتافت و روزنامه اکونومیست در<br />
18<br />
2008<br />
266<br />
به درستی نوشت: «چرا دولت (آمریکا)<br />
3<br />
براي نجات کارکنان مورگان استانلی که 45<br />
هزار نفرند و<br />
درآمدهاي خوبی نیز دارند ده میلیارد دلار از جیب مالیاتدهندگان پرداخت میکند اما به جنرال موتورز که<br />
هزار کارگر دارد رقمی تعلق نمی گیرد؟»). این چنین است که کمک مستقیم به آن «نصف بی ارزش» که<br />
3 Morgan Stanley
یست<br />
يها<br />
يها<br />
يور<br />
يها<br />
يها<br />
يور<br />
یان<br />
يها<br />
يور<br />
يور<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 134<br />
در جامعه آمریکا بیش از هشتاد درصد جمعیت را تشکیل میدهند در اولویت برنامهریزي و سیاستگذاري<br />
اقتصادي قرار ندارد.<br />
اما در رد ادعاهاي<br />
نوداروینیستی-<br />
نولیبرالی<br />
حاکم و همچنین در جواب به کسانی<br />
سرمایه را در دوران جامعه دانایی محور اعلام میدارند نمودار شماره<br />
اثبات کند. در این نمودار نیز همچون نمودار شماره<br />
ایدئولوژي جهانیسازي به عنوان گفتمان<br />
نمودار نشان میدهد بهره<br />
نیروي<br />
(2)<br />
(1)<br />
که مرگ تضاد کار و<br />
قادر است کذب بودن این ادعاها را<br />
ارتباط معناداري میان مقطع زمانی رواج نولیبرالیسم و<br />
مسلط سرمایهداري و افزایش فشار بر نیروي کار وجود دارد. این<br />
5<br />
4<br />
کار و میانگین واقعی درآمد خانوار<br />
هم پاي هم افزایش یافته بود، اما شکاف میان این دو در سال<br />
می تا سال<br />
پس از آن بیشتر شده است.<br />
تقریباً 70 دههي<br />
(7) (2003 -1947)<br />
(2): نمودار<br />
مقایسهي رشد بهره وري و میانگین واقعی درآمد خانوارهاي آمریکا<br />
همچنین نمودار شماره<br />
(3)<br />
(1979-2005)<br />
که به مقایسهي میان بهره<br />
و مزد و مزایاي کارگران تولیدي در سال<br />
میپردازد، نشان میدهد که علیرغم رشد صعودي و مداوم میزان بهره<br />
مزایاي آنان یا ثابت و یا در مقایسه با بهره<br />
رشد بسیار کمی داشته است.<br />
کارگران، مزد و<br />
4 Productivity<br />
5 Real median family income
يور<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 135<br />
(3): نمودار<br />
مقایسهي رشد بهره<br />
و مزد و مزایاي کارگران تولیدي در آمریکا<br />
(9) (1979 -2005)<br />
باید<br />
«جولیت شور» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در کتاب «آمریکایی خسته» که در<br />
1992<br />
منتشر شد و به دلیل<br />
افشاي بسیاري از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهداري را برانگیخت، معتقد<br />
است:<br />
«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدیدي با افزایش سریع و همزمان بهرهوري از کار<br />
دارد. بهرهوري کار نشاندهندهي مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند در واحد زمان<br />
تولید کند. با افزایش بهرهوري کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را در زمان<br />
کوتاهتري تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاهاي بیشتري تولید کند. هر<br />
زمان که بهرهوري کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتري کار کنند<br />
و یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند، مزد بیشتري دریافت کنند.<br />
از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ سال<br />
1948<br />
خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم. بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را از<br />
مقدار کالا و<br />
8<br />
4<br />
ساعت به<br />
ساعت در روز کاهش دهیم و یا شش ماه در سال تعطیلی و استراحت (با مزد) داشته باشیم.<br />
این مسئله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد، اما محاسبهي ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ افزایش<br />
بهرهوري چیزي جز این نیست<br />
.(9)<br />
جولیت شور در پژوهش خود نشان میدهد: «نان آور خانواده اکنون براي رسیدن به سطح زندگی سال<br />
1973<br />
245<br />
ساعت (بیش از<br />
6<br />
هفته) در سال بیشتر کار کند». او همچنین نشان میدهد که علیرغم پیشرفت<br />
شگفت انگیز تکنولوژي، ساعات کار خانگی براي زنان در 50 سال اخر تقریباً ثابت مانده است.»
یعل<br />
یدان<br />
یدل<br />
يار<br />
يها<br />
یست<br />
یات<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 136<br />
این نوع نمودارها که بر افزایش روز افزون نابرابري و شکاف فزایندهي کار و سرمایه دلالت دارند، کم نیستند. اما<br />
رغم این واقعیات کمتر صداي اعتراضی به گوش میرسد. تحلیل این فرایند نیاز به بررسی عوامل گوناگونی<br />
دارد که فقط شامل عوامل عینی و مادي نیست. بلکه فرهنگ سرمایهداري که امروز به شکل امر بدیهی اذهان<br />
تودهها در آمده است جوابگوي انفعال و بی عملی حاکم خواهد بود.<br />
نظام سرمایهداري همسو با استثمار آشکار و پنهان، فرهنگی را ترویج میدهد که مناسبات آن را باز تولید کند. از<br />
این رو چه بسا براي بسی<br />
از زحمتکشان و نیروي کار جامعه که تولیدکنندگان واقعی کالا و خدمات هستند<br />
مناسبات حاکم و کنترل و هدایت مناسبات تولید و قدرت در جامعه توسط سرمایه امري بدیهی جلوه نماید که<br />
بدیل نوینی<br />
براي<br />
آن قابل تصور نیست.(8)<br />
هستیشناسانه و معرفتی تا بحث<br />
می<br />
مدام در میان این اقشار و طبقات دارد که بای<br />
تغییر این نگرش و ترویج نگاهی<br />
عینیتر و ماديتر، نیاز به عملی<br />
نو به مسائل گوناگون، از مباحث<br />
شدن مباحث تئوریک صرف و کارهاي<br />
هدف مشترك فعالان اجتماعی و کارگري قرار گیرد.<br />
باید به این امر اعتقاد راسخ داشت که هیچ تحول سیاسی و اقتصادياي بدون وجود یک نگرش نوین اجتماعی و<br />
فرهنگی ایجاد نخواهد شد و یا پس از مدتی به شکست خواهد انجامید.<br />
پینوشت:<br />
-1<br />
-2<br />
آگوست استریندبري در کتاب «اسرار سرمایهداري».<br />
» کانت:<br />
1386<br />
-3<br />
ر باش در به کار گرفتن فهم خویش»<br />
این است شعار روشنگري، در مقالهي<br />
«در پاسخ به پرسش روشنگري<br />
چیست؟»، در کتاب «روشنگري چیست؟»، گردآورنده: ارهارد بار، ترجمه سیروس آریانپور، نشر آگه، چاپ اول (ویراست دوم)،<br />
بوردیو، پیر<br />
.(1387)<br />
از اصطلاح 4-<br />
«گلوبالیزیشن»<br />
گفتارهایی دربارهي ایستادگی در برابر نولیبرالیسم، علیرضا پلاسید، تهران، چاپ اول، نشر اختران.<br />
(Globalization)<br />
دو تعبیر کاملاً متفاوت میتوان داشت.<br />
در حالی<br />
که مدافعان آن همچون<br />
کشورهاي مرکز سرمایهداري و نهادهاي جهانی از روندي خود به به خودي و اجنتاب ناپذیر و در حال شدن (جهانی شدن) سخن<br />
میگویند، به باور منتقدان بیش از آنکه فرایندي در حال «شدن» باشد معطوف به اراده و اهداف خاص فاعلان آن است (جهانی<br />
سازي).<br />
5- سخنرانی<br />
فیدل کاسترو در اجلاس گروه<br />
در هاوانا 77<br />
.(2000)<br />
6- Henwood, Doug (2010). The Productivity Squeeze,<br />
http://www.socialistpartynyc.blogspot.com/2010/05/productivity-squeeze.html.<br />
7- Shapiro, I., & Friedman, J. (2006). New, Unnoticed CBO Data Show Capital Income Has<br />
Become Much More Concentrated at the Top. Washington, DC: Center on Budget and Policy<br />
Priorities.
يها<br />
تقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 137<br />
-8<br />
نگارنده پیش از این در مقالهي «سرمایهداري و تولید رضایت؛ واقعبین باش، زندگی<br />
مشخصه<br />
فرهنگ مذکور پرداخته است.<br />
همین است که هست!»<br />
به اجمال به<br />
http://khosrosadeghi.com/10.doc<br />
9- Mishel, Lawrence (2007). Globalization that works for working Americans,<br />
http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all/.<br />
-10<br />
محیط، مرتضی<br />
.(1373)<br />
چه خواهد شد؟ (بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص 44.<br />
Income Distribution Across the World’s 7Billion<br />
Source: National Geographic, The World of Seven Billion
يها<br />
یعل<br />
يار<br />
چهارده<br />
شکنجهي معیار فقر:<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!<br />
شهیدور رشی د تالوکدار<br />
برگردان: خسرو صادقی بروجنی<br />
*<br />
یادداشت مترجم<br />
مادهي بیست و پنجم اعلامیهي جهانی حقوق بشر میگوید:<br />
«هرکس «حق» دارد از یک سطح زندگی معین براي سلامت و<br />
آسایش خود و خانوادهاش، شامل غذا، پوشاك، مسکن و مراقبت<br />
درمانی و خدمات اجتماعی لازم، و همچنین، از حق تأمین در<br />
صورت بیکاري، بیماري، از کارافتادگی، مرگ همسر، سالمندي و<br />
دیگر موارد فقدان معاش در نتیجهي پیشآمدهاي خارج از<br />
کنترل خود، برخوردار شود.»<br />
رغم تأکید مدام و مفرطی که<br />
کشورهاي مرکز سرمایهداري، به عنوان بازوهاي اصلی<br />
سیاستگذاري و برنامهریزي<br />
راهبردي جهان، در اجراي<br />
اعلامیهي جهانی حقوق بشر دارند، بسی از مفاد آن در<br />
چهارچوب مناسبات قدرت سرمایهداري متأخر (نولیبرالیسم)
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
يها<br />
یمل<br />
يها<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 139<br />
مورد تهدید واقع شده است.<br />
انسانی و امکان بروز استعدادهاي بالقوه است.<br />
از جمله این حقوق برخورداري<br />
از سطحی<br />
از رفاه و آسایش براي تأمین نیازهاي<br />
در سه دههي اخیر با هجوم بیش از پیش «سرمایه» به «کار» و کالایی شدن سیستم تأمین اجتماعی، آنچه در<br />
اعلامیه جهانی<br />
تهدید جدي<br />
چالش<br />
حقوق بشر<br />
واقع شده است.<br />
«حق»<br />
محسوب میشد به<br />
از این رو<br />
جهان در مرکز توجه سیاست<br />
کاهش فقر، نیاز به یک روششناسی<br />
دولتها براي تأیید برنامه<br />
«فقر»<br />
(Methodology)<br />
«امتیاز»<br />
و برنامهریزي<br />
بدل گشته و معیشت اقشار آسیب پذیر مورد<br />
براي<br />
کاهش آن به عنوان<br />
یکی<br />
از مهمترین<br />
و جهانی قرار دارد. پیش از تدوین هر برنامهي جامعی براي<br />
منظم و کارا براي تخمین میزان آن میباشد. اما برخی<br />
اقتصادي- اجتماعی کلان خود ممکن است اقدام به آمارسازي و یا تعریف مفاهیم<br />
و شاخصها به گونهاي بکنند تا خواستهي آنها از این آمار برآورده شود. جمله معروفی<br />
رشتهي<br />
اقتصادسنجی<br />
وجود دارد که<br />
دادهها را هنگامی شکنجه میکنند که روش<br />
از فرمول<br />
همانگونه که شکنجه براي<br />
«اعداد را آنقدر شکنجه کن تا به هر آنچه میخواهی<br />
با این مضمون در ادبیات<br />
اعتراف کنند».<br />
متعارف تحلیل اعداد به نتایج مورد پسند نمیرسند و به ناچار<br />
نابجا یا از لحاظ منطقی غیرقابل دفاع براي به دست آوردن نتیجهي دلخواه استفاده میشود. اما<br />
(Torturing the data)<br />
گرفتن اقرار، از لحاظ حقوقی و اخلاقی ارزش ندارد، نتایج حاصل از شکنجه اعداد<br />
نیز از لحاظ علمی و اخلاقی قابل دفاع نیست.<br />
شکنجهي اعداد به طور مستقیم و در مرحلهي «تفسیر به مطلوب» یک آمار میتواند رخ دهد، اما «شکنجهي<br />
معیار»!<br />
(Torturing the criteria)<br />
تعریف شاخص یک مسئله مورد استفاده قرار میگیرد.<br />
براي مثال سالنامهي آماري مرکز آمار ایران<br />
این سالنامه آمار نرخ بیکاري در سال<br />
به صورت غیر مستقیم و در مرحلهي<br />
(1)<br />
تعریف ضوابط و معیارها براي<br />
بهترین مرجع براي انتشار آمارهاي اقتصادي در ایران است. در<br />
1380-1386به صورت زیر منتشر شده است:<br />
1386<br />
1385<br />
1384<br />
1383<br />
1382<br />
سال 1380<br />
10.5<br />
11.3<br />
11.5<br />
10.4<br />
11.8<br />
درصد 14.2<br />
همچنان که از این آمار مشخص است نرخ بیکاري در سال<br />
افزایش یافته و از سال<br />
1380 -1383<br />
کاهش یافته است، در سال<br />
1384<br />
1386 تا 1384<br />
مجدداً کم شده است. با نگاهی سطحی و بدون توجه به مفاهیم شاغل و<br />
بیکار و شاخصهایی که براي به دست آوردن این اعداد استفاده شده است، این طور به نظر میآید که میزان<br />
بیکاري از سال<br />
1384<br />
کاهش یافته است. اما هنگامی که تعریف «شاغل» در سالنامهي آماري سال<br />
1383<br />
1384<br />
را مقاسه کنیم به شکنجهي شاخصی که از سال<br />
84<br />
رخ داده است پی خواهیم برد.<br />
و
يها<br />
يار<br />
يار<br />
يها<br />
يها<br />
يار<br />
یعل<br />
يها<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 140<br />
در سالنامهي آماري سال<br />
1383<br />
در ذیل تعریف مفهوم شاغل، یکی از تعاریف شاغل عبارت است از:<br />
«کسانی که شغل مستمر نداشته ولی در هفت روز گذشته حداقل دو روز کار کردهاند»<br />
اما این تعریف در سال<br />
«تمام افراد<br />
1384<br />
10<br />
به شکل زیر تغییر کرده است:<br />
ساله و بیشتر که در طول هفته مرجع، طبق تعریف کار، حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا به<br />
دلایلی بهطور موقت کار را ترك کرده باشند، شاغل محسوب میشوند.»<br />
بنابراین با تغییر مفهوم «شاغل» و تقلیل ساعات کار آن از<br />
48<br />
ساعت در طول هفته به یک ساعت، تعریف<br />
جدیدي ارائه میشود که نتیجهي عملی آن بالا رفتن میزان اشتغال و پایین آمدن نرخ بیکاري است!<br />
مقالهي حاضر به چگونگی تخمین فقر توسط کمسیون برنامهریزي در هند میپردازد. این مقاله از این جهت<br />
داراي اهمیت است که هند همواره از جمله کشورهایی بوده است که از سوي نهادهاي جهانی و هواداران<br />
جهانیشدن نولیبرالی نمونهاي موفق در زمینهي کاهش فقر و نابرابري معرفی شده است. این مقاله نشان میدهد<br />
که با شکنجهي شاخص<br />
حتی بسی<br />
فقر چگونه میزان فقر پایین نشان داده میشود تا جایی که بر اساس این شاخصها<br />
از گداهاي هند را هم نمیتوان فقیر به حساب آورد. شهیدور رشید تالوکدار دانشجوي دکتراي<br />
اقتصاد در دانشگاه تگزاش میباشد.<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» محسوب شد؟<br />
بسی<br />
خانه<br />
بسی<br />
*******<br />
اگر این سوال را از کمیسیون برنامه ریزي هند بپرسید، از شنیدن پاسخ آنها ممکن است به شدت ناامید شوید.<br />
از فقراي هند به دلیل نداشتن مسکن مناسب و قابل قبول از گرسنگی میمیرند. برخی از آنان حتی در<br />
موقتی در ایستگاه<br />
قطار زندگی میکنند. براي نمونه<br />
78<br />
ملیون نفر در هند فاقد امکانات براي یک<br />
مسکن مناسب هستند. با این حال با توجه به معیار کمیسیون برنامهریزي هند در مورد طبقهبندي افراد فقیر،<br />
از این افراد ممکن است جزو کسانی که فقیر هستند و زیر خط فقر زندگی میکنند، در نظر گرفته<br />
نشوند.<br />
فقر یک مسئلهي فراگیر و تأیید شده در هند است. براي درك درست این وضعیت نگاهی ساده به شرایط و<br />
موقعیت زندگی مردم کفایت میکند. با این حال وقتی دولت میزان فقر را محاسبه میکند چنین وضعیتی به<br />
شدت دست کم و حتی در برخی موارد نادیده گرفته میشود.<br />
اخیراً دادگاه عالی هند در واکنش به کمپین اتحادیه مردمی آزادی<br />
خواسته است تا این مسئله را رفع کند. دادگاه میگوید:<br />
»<br />
مدنی، از کمیسیون برنامهریزي هند<br />
رغم آنکه هند داراي یک اقتصاد قوي است، مرگ
يار<br />
يها<br />
يار<br />
يها<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 141<br />
بر اثر گرسنگی در بسی<br />
از مناطق کشور اتفاق میافتد و این یک تناقض آشکار در رویکرد ما است که چگونه<br />
هند با دو چهرهي متفاوت میتواند وجود داشته باشد؟»<br />
دادگاه همچنین رویکرد کمیسیون برنامهریزي پیرامون تخمین سطح فقر در میان تودهي مردم را به چالش<br />
میکشد. همچنین که در نشریه تایمز اقتصادي گزارش شده، دادگاه عالی از نمایندهي رئیس کمیسیون<br />
برنامهریزي خواسته است که توضیح دهد چگونه درصد افرادي که زیر خط فقر زندگی میکنند درصد)، (36<br />
ثابت مانده است و قدرت خرید آنان از سال تاکنون تغییري نکرده است؟.<br />
در پاسخ به سوالات رئیس دادگاه، کمیسیون برنامهریزي معیار خود براي تعیین میزان فقر را افشا کرد. با توجه<br />
1990<br />
به این معیار اگر یک نفر در مناطق شهري هند بیش تر از<br />
13) روپیه 578<br />
15<br />
–<br />
50<br />
20<br />
دلار) در ماه درآمد داشته باشد-<br />
تقریبا روپیه (کمتر از سنت) در روز بالاتر از خط فقر قرار میگیرد. این میزان براي یک روستایی در<br />
هند حتی کمتر میباشد. اگر یک روستایی بیش از روپیه در روز صرف تأمین همهي نیازهاي اولیهي خود<br />
شامل غذا، لباس و سرپناه کند، به قدر کافی فقیر محسوب نمیشود تا مستحق دریافت کمکهاي دولتی براي<br />
فقیران باشد.<br />
بر اساس این سطح مصرف، کمیسیون برنامهریزي اعلام کرده است که تنها<br />
هند فقیر هستند و فقط<br />
41.8<br />
25.7<br />
درصد از جمعیت روستاییان<br />
درصد از شهرنشینان هند به غذا، سرپناه و خدمات اجتماعی دولت نیاز دارند. این<br />
معیار براي سنجش درصد افرادي که زیر خط فقر زندگی میکنند توضیح میدهد که چطور نیمی از جمعیت<br />
هند احتمال دارد از گرسنگی بمیرند در حالیکه ممکن است دولت بگوید هند فقیر نیست. بر پایهي این<br />
محاسبات اکثر گداها به سختی خودشان را در فهرست افراد فقیر خواهند یافت!<br />
معیار کمیسیون برنامه ریزي براي درآمد روزانهي کمتر از<br />
50<br />
سنت به عنوان شاخص فقر نه تنها بی توجهی آن<br />
به مردم را نشان میدهد بلکه همچنین نشان دهندهي بیاطلاعی کمیسیون در مورد هزینه<br />
میباشد. چطور فردي با<br />
15<br />
روپیه (حدود<br />
35<br />
سنت) می تواند تغذیهي حاوي<br />
2400<br />
زندگی در هند<br />
کالري (حداقل نیاز براي<br />
روستاییان هند) را تأمین کند؟<br />
این معیار به شدت پایین تخمین زده شده است و ترجیحاً مخارج دیگر همانند مسکن، لباس و دارو را نادیده<br />
انگاشتهاند. چگونه یک نفر در مناطق شهري میتواند خانهاي کمتر از<br />
میانگین اجارهي یک خانه کمتر از<br />
محاسبهي بسی<br />
14) روپیه 600<br />
65) روپیه 3000<br />
دلار) پیدا کند در حالیکه<br />
دلار) در ماه نمیباشد؟. کمیسیون برنامهریزي در<br />
از امکانات اساسی زندگی فقرا درمانده است و این باعث ناامیدي است که معیارهاي<br />
تصمیمگیري در مورد خط فقر تا حد هزینه<br />
میباشند!.<br />
سادهي حداقل سقوط کردهاند و فقط براي زنده ماندن مناسب
یعن<br />
يها<br />
یعن<br />
یاب<br />
چقدر باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 142<br />
اما اگر این معیارها را تا سطح هزینه<br />
استاندارد بینالمللی ی<br />
1.25<br />
تعدیل شده) بالا ببریم، کمیسیون برنامه ریزي تخمین میزند که حدود<br />
است. اگر این معیار را تا حد درآمد<br />
45<br />
2<br />
دلار در روز افزایش دهیم، بر اساس آن<br />
دلار در روز (بر اساس قدرت خرید<br />
درصد جمعیت هند به شدت فقیر<br />
80<br />
درصد جمعیت هند فقیر است.<br />
از مقایسهي این ارقام با کشورهاي توسعه یافته میتوانیم ارتباط شاخص زیر خط فقر را بفهمیم. براي مثال در<br />
ایالات متحده به سختی با روزي یک دلار یا دو دلار در روز میتوان زندگی کرد. ایالات متحده خط فقر ملی<br />
خود را دارد که بر اساس آن درآمد بیش از<br />
خوبی بالاتر از خط فقر بینالمللی ی<br />
26000<br />
1.25<br />
دلار در سال براي یک خانوادهي پنج نفره است که این به<br />
دلار در روز است.<br />
پس آنچه از وضعیت کمیسیون برنامهریزي میتوانیم بفهمیم این است که تصمیم آن یا ناشی از جهل مطلق از<br />
واقعیات است و یا بر اساس یک سنجش استراتژیک حساب شده میباشد؟<br />
اگر سطح فقر را نمیتوان کاهش داد، با پایین آوردن معیار به مقداري که بیشتر فقرا خارج از تخمین قرار<br />
خواهند گرفت و بنابراین با گزارش نکردن آنها به عنوان فقیر، نهایتاً مسئله نادیده گرفته میشود یا حداقل<br />
توجه لازم به آن نمیشود.<br />
اما همه به اندازهي آمارهاي کمیسیون برنامهریزي واقعیت را نادیده نمیگیرند. دادگاه عالی پیش از این یکبار<br />
ناکافی بودن معیار کمیسیون براي اندازهگیري سطح خط فقر را اعلام کرده است. دادگاه به کمیسیون دستور<br />
داده است که ضوابطش براي اندازه گیري فقر در سرتاسر کشور را مورد ارزی<br />
دوباره قرار دهد.<br />
ضمن تشکر از دادگاه عالی، در صورت عدم مداخلهي آن در این مورد، فقرا از گرسنگی و بی سرپناهی خواهند<br />
مرد در حالی که کمیسیون برنامهریزي میگوید آنان به اندازهي کافی فقیر نیستند!<br />
پینوشت:<br />
1- سالنامه آماري ایران، سایت مرکز آمار ایران،<br />
http://www.amar.sci.org.ir<br />
*<br />
این مقاله در شماره 68 (تیر و مرداد<br />
(90<br />
نشریه چسم انداز ایران منتشر شده است.
پانزده<br />
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی!<br />
«این روزها چهارچوب بستهي نظریهي نولیبرالی که پس از 1980 بر تفکر اقتصادي مسلط شد، زیر سؤال رفته است، یعنی در واقع<br />
به طرز "مفتضحی" شکست خورده است» دیوید هاروي، دهمین فروم اجتماعی جهان، پورتوالگره، برزیل. ژانوبه 2010"<br />
نگارنده اصرار دارد هنگامی که اصطلاح «نولیبرالیسم»<br />
را به کار میبرد، پیشوند<br />
«ایدئولوژي»<br />
را نیز به آن<br />
اضافه کند؛ «ایدئولوژي نولیبرالیسم». چنین تأکیدي از<br />
جهت انتقامجویی ایدئولوژیک یا شیطنت تلافیگون به<br />
رسم کودکان نمیباشد، بلکه اشاره به اصول مطلق و<br />
خصلت اجتناب ناپذیري نظریه اي دارد که نولیبرالها<br />
به آن معتقدند و اجراي آن را چون نسخهاي براي<br />
همهي مناطق و کشورهاي جهان تجویز میکنند.<br />
هدف از مقالهي حاضر بررسی ادعاي ایدئولوژي<br />
نولیبرالیسم در کشور گرجستان میباشد. انگیزهي نگارش این مطلب چالش نظري با یکی از دوستانِ نولیبرالِ<br />
گرجی است که تجربهي اجراي برنامههاي نولیبرالیسم در کشورش را تجربه اي موفق تلقی میکند.<br />
بر خلاف ساده انگاري، سطحینگري و فقر تحلیل تاریخی و ریشهاي که ذات نولیبرالهاي وطنی و حتی مرشدان<br />
جهانی آنها است، این مقاله بررسی خود را به نواحی شهري و زرق و برق سرمایهداري نولیبرال در آن مناطق
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی 144<br />
محدود نمیکند، بلکه با استناد به واقعیتهاي آماري، توسعهي انسانی و کیفیت فقر و نابرابري در کلیت کشور<br />
گرجستان و صحت نظریهي نولیبرالی در آن جا را بررسی میکند.<br />
شاخص توسعه اقتصادي؛ مانند «تولید ناخالص ملی سرانه» تصور ناقصی از اوضاع اقتصادي- اجتماعی در یک<br />
کشور به دست میدهد. به منظور ایجاد تصویري کاملتر، بخش برنامه و توسعهي سازمان ملل متحد<br />
،(UNDP) در سال<br />
1990<br />
شاخص ترکیبی «توسعهي انسانی» را به وجود آورد.<br />
در گزارش توسعه سازمان ملل، «توسعهي انسانی» چنین تعریف شده است: «توسعهي انسانی، روندي است که<br />
طی آن، امکانات قابل استفاده افراد بشر توسعه مییابد. هر چند این امکانات با مرور زمان میتواند دچار تغییر در<br />
تعریف شود». اما، درکلیهي سطوح توسعه، مسأله براي مردم عبارت است از «برخورداري از زندگی طولانی،<br />
همراه با تندرستی»، «دستیابی به دانش» و «توانایی دستیابی به منابعی که براي پدید آوردن سطح مناسب<br />
زندگی لازم است». چنانچه این سه امکان غیرقابل حصول بماند، بسیاري از موفقیتهاي زندگی دستنیافتنی<br />
خواهد بود. (1994 (UNDP,<br />
بنابراین شاخص توسعهي انسانی<br />
(HDI)<br />
آموزش، شاخص بهداشت (امید به زندگی) و شاخص تولید ناخالص داخلی<br />
از ترکیب سه شاخص محاسبه میشود که عبارت اند از: شاخص<br />
.(GDP)<br />
مقادیر این شاخصها نیز<br />
بین صفر و یک میباشد که هرچه به یک نزدیکتر باشند نشان دهندهي مطلوبیت بیشتر آنها است. ترکیب هر<br />
یک از سه مؤلفهي شاخص توسعهي انسانی با فرمول خاصی محاسبه و مقدار آن براي هر کشور تعیین میشود.<br />
منبع تمامی آماري که در این مقاله استفاده شده است گزارشهاي توسعهي انسانی سازمان ملل متحد<br />
(Human Development Report)<br />
توسعهي سازمان ملل<br />
با عنوان اختصاري<br />
HDR<br />
(UNDP)<br />
میباشد که هر ساله از سوي برنامه<br />
منتشر میشود. این آمارها یکی از معتبرترین آمارهایی است که هر ساله در<br />
مورد کشورهاي مختلف جهان منتشر میشود و در آن میزان شاخص توسعهي انسانی، نماگرهاي مختلف آن و<br />
تغییرات آن در طول زمان محاسبه گردیده است.<br />
هر چند روش محاسبهي شاخص توسعهي انسانی در سال<br />
2010<br />
اصلاح شده است و معیارهاي اندازه گیري آن<br />
مقداري تغییر کرده است، اما از آن جا که مقدار آن براي همهي سالهاي مورد بررسی ما در گرجستان دوباره<br />
اندازهگیري نشده است، ناگزیر از محاسبات بر پایهي روش قدیمی استفاده میشود.<br />
جدول شماره<br />
(1)<br />
روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرهاي آن در گرجستان و در سالهاي<br />
-2007)<br />
(1990<br />
را نشان میدهد.
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی 145<br />
جدول شماره<br />
.(1)<br />
روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرهاي آن در گرجستان<br />
(1990 -2007)<br />
منبع: UNDP<br />
همچنین بر اساس روش جدید، شاخص توسعهي انسانی در گرجستان و در سالهاي<br />
زیر است.<br />
(2010- 2005) به شرح<br />
جدول شماره<br />
.(2)<br />
روند شاخص توسعه انسانی در گرجستان (محاسبه<br />
(2010<br />
بر اساس جدول شماره (1)، روند میزان شاخص توسعهي انسانی و نماگرهاي آن در گرجستان را در چهار دورهي<br />
زمانی میتوان بررسی کرد:<br />
دورهي اول: در سالهاي<br />
(1990 -1995)<br />
به جز شاخص امید به زندگی که ثابت مانده است، شاخصهاي<br />
آموزش، بهداشت و توسعهي انسانی کاهش یافته اند که نشان دهندهي کاهش کیفیت زندگی در سالهاي پس<br />
از فروپاشی شوروي و استقلال گرجستان از این کشور میباشد. در این سالها رتبهي جهانی شاخص توسعه<br />
انسانی از رتبهي<br />
فاصلهي سالهاي<br />
108 به 49<br />
1989 -1994<br />
تنزل کرده است. همچنین بر پایهي محاسبهي بانک جهانی، تولید ناخالص ملّی در<br />
در گرجستان<br />
74<br />
درصد تنزل داشته است (سیف،<br />
.(16:1382
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی 146<br />
دورهي دوم: در بازهي زمانی (1997-1999)، شاخص توسعهي انسانی تحت تأثیر افزایش شاخص تولید<br />
ناخالص داخلی افزایش یافته است اما شاخص آموزش اندکی کاهش و شاخص بهداشت ثابت مانده است.<br />
دورهي سوم: در فاصلهي سالهاي<br />
2000<br />
و خیز زیادي را در این دوره تجربه کرده اند. شاخص بهداشت ابتدا<br />
میزان قابل توجه<br />
تا 2003، شاخصهاي بهداشت، آموزش و تولید ناخالص داخلی افت<br />
1.25<br />
6.17<br />
1.12<br />
درصد افزایش و در سال پایانی به<br />
درصد کاهش یافته است. شاخص آموزش در سه سال ابتدایی ثابت و در سال پایانی<br />
درصد تنزل کرده است. همچنین شاخص تولید ناخالص داخلی در سه سال ابتدایی<br />
در سال انتهایی این دوره<br />
5.45<br />
3.84<br />
درصد افزایش پیدا کرده است.<br />
بنابراین میزان شاخص توسعهي انسانی در این دوره مرتب تنزل کرده و از<br />
در سال 0.748<br />
درصد کاهش و<br />
2000<br />
2003 در سال 0.733<br />
افت کرده است که نشان دهندهي کاهش کیفیت زندگی در این دوره میباشد.<br />
دوره چهارم: در دورهي زمانی چهارم که سالهاي<br />
2007 تا 2004<br />
آموزش و توسعهي انسانی افزایش یافته اند. در این دوره شاخص بهداشت<br />
درصد و شاخص تولید ناخالص داخلی به میزان قابل توجه<br />
به مقدار<br />
میباشد، تمامی شاخصهاي بهداشت،<br />
2.23<br />
درصد، شاخص آموزش<br />
0.65<br />
14.46<br />
درصد افزایش یافته اند.<br />
همچنین با توحه به جدول شماره (2)، شاخص توسعهي انسانی در گرجسنان در سالهاي<br />
2009 و 2008<br />
کاهش یافته است که البته این کاهش در کیفیت زندگی را میتوان به اقتصاد همبستهي جهانی و هم زمانی با<br />
بحران اقتصاد سرمایهداري در این سالها نسبت داد.<br />
با توجه به دورههاي زمانی فوق الذکر، دورههاي زمانی دوم<br />
(1997-1999)<br />
و چهارم<br />
(2004-2007)<br />
دورههایی<br />
هستند که شاخص توسعهي انسانی بهبود یافته است. اما بررسی دقیق این دو دوره نشان میدهد که میزان<br />
افزایش تولید ناخالص داخلی و در نتیجه افزایش شاخص مربوط به آن بیشترین سهم را در افزایش توسعهي<br />
انسانی در این دو دوره دارد و کیفیت زندگی هم پاي رشد اقتصادي بهبود نیافته است.<br />
همچنین جدول شماره (3)، میزان ضریب جینی<br />
ثروتمندترین اقشار به<br />
(Gini Index)<br />
و نسبت درآمد<br />
20 درصد و 10<br />
20 درصد و 10<br />
درصد<br />
درصد فقیرترین اقشار جمعیت در گرجستان را نشان میدهد که این<br />
مقادیر نیز از گزارشهاي توسعه انسانی و در سالهایی که مقادیر آن در دسترس بوده است استخراج شده است.
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی 147<br />
جدول شماره (3). ضریب جینی و نسبت درآمد<br />
%20 و %10<br />
بالا به پایین در گرجستان<br />
منبع: UNDP, 2010<br />
بر پایهي این دو جدول و با توجه به افزایش نابرابري درآمدي در دو مقطع<br />
(1996- 2000)<br />
و<br />
،(2003 -2007)<br />
در دورههاي زمانی دوم و چهارم، علیرغم رشد اقتصادي و افزایش شاخص تولید ناخالص داخلی، نابرابري هم بر<br />
مبناي ضریب جینی (نابرابري درآمدي) و هم بر مبناي نسبت ثروت فرادستان به فرودستان افرایش یافته است.<br />
علاوه بر آمار مربوط به نابرابري درآمدي که در جدول شماره<br />
2010، بر اساس آمارهاي مربوط به سالهاي<br />
جمعیت درآمدي کمتر از<br />
(3)<br />
-2008)<br />
1.25<br />
دلار در روز دریافت میکنند و<br />
آمده است، در گزارش توسعه انسانی سال<br />
2000)، در گرجستان، به طور میانگین 13.4درصد<br />
54.5<br />
.(UNDP, 2010: 161)<br />
مهمترین نظریه در زمینه توزیع درآمد توسط کوزنتس<br />
که نشان دهندهي میزان بالاي فقر در این کشور میباشد.<br />
(1955)<br />
درصد جمعیت زیر خط فقر ملی دارند<br />
در مقالهاي تحت عنوان «رشد اقتصادي و توزیع<br />
درآمد» انجام گرفته است. در این مقاله کوزنتس توزیع درآمد را در یک برش مقطعی از کشورهایی با سطوح<br />
مختلف توسعه یافتگی بررسی نمود. او با مقایسه<br />
5<br />
کشور هند، سریلانکا، پورتوریکو، انگلستان و ایالات متحده<br />
نتیجه گرفت که نابرابري درآمد طی اولین مراحل رشد رو به افزایش میگذارد و سپس همتراز می شود و بالاخره<br />
طی مراحل بعدي کاهش مییابد.<br />
برخی مطالعات صورت گرفته در این زمینه صحت اعتبار این نظریه را زیر سول میبرند و خلاف آن را به اثبات<br />
رساندهاند. براي نمونه در تحقیقی که «ورییمی و ارهارت»<br />
(2004)<br />
در مورد رابطه بین نابرابري و رشد اقتصادي<br />
در کشورهاي اتحادیه اروپا و حوزه دریاي مدیترانه و با استفاده از دادههاي مقطعی انجام دادهاند. نتیجه گرفتند<br />
که رشد سریع اقتصادي باعث افزایش نابرابري درآمدي میگردد و نیز اختلاف درآمدي بیشتر باعث تسریع روند<br />
رشد اقتصادي میشود.<br />
در تحقیقی دیگر «باندریا و گارسیا»<br />
(2004)<br />
در دانشگاه سائوپائولو تحقیقی با عنوان «اصلاحات اقتصادي،<br />
نابرابري و رشد اقتصادي در آمریکاي لاتین و کشورهاي حوزه دریاي کاراییب» طی سالهاي<br />
که 1995 تا 1970<br />
هم زمان با اجراي برنامههاي نولیبرالی در آن منطقه میباشد، انجام داده اند. نتایج این تحقیق که منحنی
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعهي نولیبرالی 148<br />
کوزنتس را نیز براي کشورها مورد ارزیابی قرار داده است، گویاي آن است که هیچ گونه رابطه علت و معلولی<br />
مستقیمی بین رشد اقتصادي و نابرابري وجود ندارد. تنها عاملی که می تواند توجیه کننده خوبی براي رابطه<br />
رشد اقتصادي و نابرابري درآمدي باشد، چگونگی انجام اصلاحات اقتصادي است. اگر رویکرد سیاستهاي<br />
اصلاحات اقتصادي به سمت صنعتی کردن اقتصاد باشد به افزایش اختلاف درآمدي منجر خواهد شد زیرا بهره<br />
وري صنایع سرمایه بر بیشتر از بهرهوري صنایع کاربر میباشد.<br />
در مطالعهي حاضر نیز با مقایسهي آمار مربوط به رشد اقتصادي و نابرابري درآمدي در گرجستان، این نظریهي<br />
مرسوم ایدئولوژي نولیبرالیسم مبنی بر آن که رشد اقتصادي با مکانیزم «رخنه به پایین» موحب توزیع ثروت و<br />
کاهش نابرابري میشود، به شدت زیر سوال میرود و درستی آن اثبات نمیشود. همچنین این مطالعه نشان<br />
میدهد بهبود کیفیت زندگی شامل بهداشت و آموزش، متناسب با رشد اقتصادي نبوده است و افزایش شاحض<br />
توسعه انسانی بیش از آن که در نتیجهي ارتقاي کیفیت زندگی باشد، معلول رشد اقتصادي و افزایش شاخص<br />
مربوط به آن بوده است.<br />
منابع:<br />
- سیف، احمد<br />
.(1382)<br />
-<br />
استعمار پسامدرن (گردآوري و ترجمه). چاپ اول، تهران، نشر دیگر.<br />
هاروي، دیوید (1389). سازماندهی در یک دوران گذار ضد سرمایهداري (سخنرانی در دهمین همایش اجتماعی جهان، پرتوالگره،<br />
برزیل، ژانویه 2010)، ترجمهي احمد جواهریان، ماهنامه چیستا، سال 27، شماره<br />
6-7، فروردین.<br />
- Garcia F. and A.C. Banderia, (2004), “Economic reforms, inequality and growth in Latin<br />
America and the Caribbean”, University of So Paulo, school of economics and business.<br />
- Weriemmi M.E. and Ch. Ehrhart, (2004), “Inequality and growth in a context of commercial<br />
openness, Theoretical analysis and empirical study: The case of the countries around the<br />
Mediterranean basin”, University of nice-Sophia antipolice.<br />
- UNDP (1990 … 2010). Human Development Report 1990, New York: Oxford University<br />
Press.
شانزده<br />
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! *<br />
پاسخ به سوالات نشریهي آرش<br />
-1<br />
ادعا میشود «براي رسیدن به دموکراسی، مساله نفت مانع و خاکریز مهم و اول است و بدون عبور<br />
از این خاکریز این چنینی هیچگاه به دموکراسی نخواهیم رسید». آیا شما با این ادعا موافق اید؟
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 150<br />
-2<br />
به اعتقاد من کسانی که چنین حکمی را صادر میکنند مقولهي «استبداد» را محدود به یک صد سال اخیر و<br />
پس از کشف نفت به عنوان یگانه منبع کلان اقتصادي میدانند، در صورتی که استبداد در ایران مسبوق به<br />
سابقهي چند قرن میباشد و ساده لوحانه و خام اندیشانه است که آن را تنها از گذرگاه کیفیت مالکیت بر نفت و<br />
یا هر منبع طبیعی دیگري بررسی کنیم.<br />
این نظر از سه منظر دچار خطاي «تقیل گرایی» است. اول از این وجه که تمام پیش زمینهها و مقدمههایی لازم<br />
براي ایجاد یک نظام دموکراتیک را به مالکیت منبع طبیعی ثروت تقلیل میدهد. در صورتی که دموکراسی<br />
مقوله اي چند وجهی است که نیازمند مقدمات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز میباشد.<br />
دوم؛ استبداد تاریخی و فقدان دموکراسی در تاریخ یک سرزمین را به مقطع زمانی پس از کشف نفت محدود<br />
میکند (نزدیک بینی تاریخی).<br />
سوم؛ در این ادعا آنچه بر آن تمرکز میشود نفسِ وجود «دولت» و مالکیت آن بر منبع ثروت کشور میباشد و<br />
از «کیفیت» دولت، عملکرد آن و میزان کارایی و میزان کنترل و اثرگذاري مردم بر آن صحبتی به میان نمیآید.<br />
جالب است اکثر کسانی که چنین ادعایی را مطرح می کنند همواره چپ و مارکسیسم را به جبرگرایی اقتصادي<br />
و نادیده انگاشتن و بی اهمیت جلوه دادن عوامل غیر اقتصادي متهم کردهاند اما در این ادعا آن چه بیش از همه<br />
خودنمایی میکند دقیقاً فروکاستن مفهوم چند وجهی و گستردهي دموکراسی در ذیل یکی از پارامترهاي<br />
اقتصادي است.<br />
به نظر شما، استغناي مالی دولتها و اتکاي آنها به نفت به جاي مالیات، آیا سد راه دموکراسی در<br />
ایران است؟<br />
-3<br />
آیا نفت این «طلاي سیاه» به راستی «بلاي ایران» شده است یا این که علت بلا را باید در<br />
حوزههاي دیگري جست؟<br />
در بررسی عدم توسعهي سیاسی و تکوین دموکراسی در ایران و در کل کشورهاي کم توسعه نظریاتی مختلفی<br />
وجود دارد. عدهاي عامل خارجی و دست اندازيهاي استعمار و امپریالیسم را عامل تعیین کننده میدانند<br />
) لپ<br />
سوئیزي و پل باران)، برخی عوامل ساختاري داخلی را دخیل میدانند. بعضی فرهنگ شبان-رمگی ایرانیان (زنده<br />
یاد محمد مختاري) و فرهنگ استبدادي را مهم تلقی میکنند. بعضی معتقدند «دین خویی» و تفکر مذهبیِ<br />
اجین شده با اندیشهي ایرانی موجب «امتناع تفکر» و سد راه توسعه سیاسی و اقتصادي گشته است (آرامش<br />
دوستدار). پاره اي «شیوه تولید آسیایی» و عوامل اقلیمی چون کم آبی و نقش کلیدي اقتدار دولت در توزیع آب
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 151<br />
و استبداد شرقی را مهم میدانند (ویتفوگل) و برخی نیز همچون «لوي- بردول» در اساس ذهنیت شرقی را<br />
ذهنیتی جادویی- عرفانی و غیر علمی- غیر انتقادي و پیش منطقی می پندارند.<br />
اما فرایند رسیدن به دموکراسی و برخورداري از ساختاري دموکراتیک معلول عواملی گوناگونی است که<br />
نمیتوان آن را به یک عامل تقلیل داد. تمامی عوامل فوق الذکر که در سطح خرد (روانشناختی) و کلان<br />
(ساختاري) مطرح گشته است و همچنین عوامل دیگري که در این زمینه مطرح بودهاند هر یک به سهم خود<br />
در هر زمان و بنا به شرایط تاریخی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقلیمی نقش روبنایی و تعیینکننده را ایفا کردهاند.<br />
و البته مثالهاي نقضی براي هر یک از آنها وجود دارد که باعث می شود در این زمینه از جبرگرایی بپرهیزیم.<br />
تک عامل بینی در این مورد موجب میشود همانند برخی با منطق «دائی جان ناپلئونی» همهي کاستیها و<br />
کمکاريهاي خود را به گردن دیگران بیندازیم و از خود سلب مسئولیت کنیم، یا با منطق «از ماست که بر<br />
ماست» منکر هرگونه دخالت قدرتهاي استعماري و امپریالیستی در توسعهي سیاسی و اقتصادي ایران بشویم و<br />
یا آن که با تأکید مفرط بر عوامل فرهنگی و روانشناختی در اساس ایرانیها را فاقد شعورِ لازم براي نیل به<br />
دموکراسی بدانیم و ریشهي همهي عقب افتادگیها را منتزع از ساختارهاي کلان، در ساختار بیولوژیک انسانِ<br />
زاده شده در این منظقه از جهان بدانیم.<br />
نه تنها نفت (طلاي سیاه) آن طور که پارهاي معتقدند نفرینی نیست که مانع تکوین دموکراسی شده باشد و<br />
همهي کاسه و کوزهها را سر آن بشکانیم بلکه به باور من حتی ملی و یا دولتی بودنِ آن نیز لزوماً موجب عدم<br />
تکوین دموکراسی نمیشود. آن چه در این بین اهمیت دارد کیفیت دولت حاضر و میزان اثر گذاري ارادهي مردم<br />
بر آن از طریق ابزارهاي گوناگونی چون نهادها، تشکلها، احزاب، سندیکاها و قدرت به چالش کشیدن سیاسی و<br />
اقتصادي دولت و بازخواست آن و جلوگیري از تمرکز قدرت و ثروت میباشد که از انشقاق دولت- ملت و روابط<br />
آمرانه و سلطهگرایانهي دولت جلوگیري میکند. ایجاد چنین ساختار دموکراتیکی که این نهادها با آزادي کامل<br />
از توان بازخواست دولت برخوردار باشند نیازمند پیش زمینههاي اجتماعی سیاسی فرهنگی زیادي است که قابل<br />
تقلیل به «نفت» و یا سیستم مالیات ستانی دولت نمیباشد.<br />
-4<br />
آیا با «دولت نفتی»<br />
ایران کارساز میدانید؟<br />
و «استبداد نفتی» موافقاید و این مفاهیم را براي رسیدن به دموکراسی در<br />
به همان دلایلی که در پاسخ سوال اول گفته شد و بنا به تقلیلگراییاي که در ذات چنین اصطلاحاتی وجود<br />
دارد نمیتوانم با آنها موافق باشم. همچنین افراد و نیروهاي سیاسیاي که از این تعابیر در مقالات و<br />
سخنرانیهاي خود استفاده میکنند و براي همگان آشنا هستند بیش از آنکه با ابزارهایی چون سندیکاها،
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 152<br />
-5<br />
شوراهاي مردمی، نشریات آزاد و دموکراتیک در پی دموکراسی اصیل و مشارکتی و ژرفا بخشیدن به دموکراسی<br />
باشند، ایدئولوژي خاصی را نمایندگی میکنند که هدف از طرح چنین مباحثی در آن «خصوصی سازي» منابع<br />
ملی میباشد. خصوصی سازياي که هم در تجارب جهانی و هم در ایران بیش از آن که انتقال مالکیت از دولت<br />
به مردم باشد، نوعی «اختصاصی سازي» منابع توسط مراکز قدرت و ثروت بوده است که در منطق آن کسب<br />
سودهاي کلان اقتصادي بیش از منافع بلند مدت کشور اعم از منافع نیروي کار و محیط زیست اولویت دارد.<br />
ادعا میشود<br />
»<br />
نفت استبدادزاست» و شماري هم از «مصیبت منابع طبیعی» سخن میگویند. آیا<br />
با این مباحث موافقاید؟<br />
6- » دولت رانتی» چه نوع دولتی است؟ آیا چنین دولتی می تواند دموکراتیک هم باشد؟<br />
رانت عبارت از درآمدي است که محصول فعالیت اقتصادي مولد نمی باشد و دولت رانتی اشاره به دولتی دارد که<br />
عمده درآمد آن حاصل فروش یک منبع طبیعی کلان است که به اصطلاح براي دولت حکم ثروت باد آورده را<br />
دارد. دولت رانتی به جاي تولید درآمد از مالیاتی که از مردم میگیرد، از فروش منابع طبیعی کسب درآمد<br />
میکند و در بخشهاي مختلف آن را سرمایهگذاري میکند و از این رو حیات اقتصادي اکثریت مردم وابسته به<br />
دولت میباشد. نظریهي دولت نفتی معتقد است بی نیازي اقتصاديِ دولت به مالیات مردم موجب انشقاق دولت-<br />
ملت، ایجاد روابط آمرانه و افرایش اقتدارگرایی سیاسی گشته و سبب میگردد دولت در برابر ملت تعهدي به<br />
پاسخگویی در مورد سیاستها و مخارج خود نداشته باشد. به باور نظریهي دولت رانتی، بدون مالیات نمایندگی<br />
وجود ندارد و اساس دموکراسی مالیات است. چرا که مالیات باعث عقلانیت اقتصادي دولت میشود و هر چه<br />
مالیات افزایش یابد میزان پاسخگویی دولت نیز افزایش مییابد.<br />
محمد علی همایون کاتوزیان در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» و فرید زکریا در کتاب «آینده آزادي؛ اولویت<br />
لیبرالیسم بر دموکراسی» از جمله معروف ترین کسانی هستند که ادعاي مذکور را مطرح کرده اند و سعی کردند<br />
به آن محتواي علمی ببخشند.<br />
کاتوزیان در کتاب خود در جواب این سوال که چرا در سالهاي منتهی به انقلاب 75، علی رغم افزایش درآمد<br />
نفتی دولت، نارضایتی مردم نیز افزایش یافت و رژیم سقوط کرد، دلیل این امر را فقدان پایگاه طبقاتی و<br />
اجتماعی حکومت، فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آن و علاوه بر آن افزایش در آمد و اعتماد به نفس<br />
سیاسی اقشار و طبقات معترض میداند. این پاسخ کاتوزیان دقیقاً نوعی «نقض غرض» به حساب میآید و نشان<br />
میدهد که در سال 57، افزایش درآمد نفتی، نه تنها اقتدار سیاسی دولت را افزایش نداد، بلکه در کنار عوامل<br />
دیگر زمینهي از هم پاشیدگی آن را نیز فراهم کرد.
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 153<br />
همچنین به خاطر دارم اولین باري که قصد مطالعهي کتاب فرید زکریا را داشتم، در همان ابتداي کتاب وقتی با<br />
ادعاي او مبنی بر آن که «اقتصاد جهانی به واقع دموکراتیک است» برخورد کردم، چنین حکمی آن چنان برایم<br />
کذب و بی پایه مینمود که از مطالعهي دقیق مابقی کتاب منصرف شدم و فقط به مرور کلی قسمتهایی از آن<br />
اکتفا کردم. چندان دور از انتظار نیست که نظریهي دولت نفتی که از سوي ایشان تبلیغ میشود نیز به همان<br />
درجه بیاعتبار باشد! (پیش از این در مقالات «نولیبرالیسم و دموکراسی» و «نهادهاي مالی جهانی و دموکراسی»<br />
به محک ادعاي دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی پرداختهام).<br />
تجربههاي تاریخی و مثالهاي نقضی که براي نظریهي دولت رانتی وجود دارد، آن را از درجهي اعتبار ساقط<br />
میکند. این که اساس دموکراسی و راه حصول دموکراسی را اخذ مالیات بدانیم و معتقد باشیم دولتهایی که<br />
منبع درآمدیشان دریافت مالیات از مردم است لزوماً از میزان پاسخگویی بالایی برخوردارند و مردم قادرند هر<br />
زمان دولت و سیاستهایش را به چالش بکشند، ساده انگارانه و حتی در مواردي ساده لوحانه است.<br />
همچنین تجربههاي تاریخی مثلاً در آلمان و ژاپن خلاف آن را نشان داده است. دولت بیسمارك و هیتلر در<br />
آلمان و دولت میجی در ژاپن از جمله دولتهایی بوده اند که علی رغم دریافت مالیات از مردم و اتکاي اقتصادي<br />
به آن، دولتهاي دموکراتیکی محسوب نمی شدند.<br />
اینکه اکثر کشورهاي تولید کننده نفت در منطقه خاورمیانه قرار دارند ما را ملزم می دارد به جز پارامترهاي نفت<br />
و دموکراسی عوامل دیگري چون ساختار عشیرهاي، قبیلهاي و سنتی این جوامع و نقش آنها در عدم<br />
شکلگیري نهادهاي مدرن در مسیر تکوین دموکرسی را در نظر بگیریم. ضمن آن که منابع طبیعی کلان این<br />
کشورها همواره مهمترین انگیزه براي حضور و دخالت مستقیم استعمار و امپریالیسم در این منطقه بوده است.<br />
از طرفداران نظریه «دولت نفتی» باید سوال شود براي نمونه در ایالات متحده که از مردم مالیات کسب میشود<br />
و بنابراین دولت باید در برابر سیاستهاي خود پاسخگو باشد، در فاصله سالهاي<br />
آمریکا<br />
2001 -2007<br />
%60<br />
افزایش یافته و<br />
%45<br />
بودجهي نظامی<br />
کل هزینههاي نظامی جهان را به خود اختصاص داده است. در چنین ساختاري<br />
مردم از طریق چه مکانیزمی سیاستهاي این «دولت جنگی» را توانستهاند به چالش بگیرند؟. اینکه مالیات مردم<br />
خرج بودجهي بهداشت و آموزش و رهایی کودکان از گرسنگی و فقر میشود و یا در مجتمعهاي نظامی- صنعتی<br />
صرف میگردد توسط کدام یک از نمایندگان احزاب، تشکلها و یا نمایندگان مردم مورد بحث قرار گرفته است و<br />
آیا نفس دریافت مالیات از سوي دولت، لزوماً پاسخگویی او در مورد چگونگی مصرف آن را نیز در پی داشته<br />
است؟!<br />
بنابراین به اعتقاد من وجود یک دولت دموکراتیک و کارآمد نیازمند پیش زمینههاي بسیار متعددي است که<br />
تنها به یک عامل اقتصادي در مورد کسب درآمد آن و اینکه منبع کسب درآمدش منبع طبیعی باشد و یا مالیات
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 154<br />
-7<br />
مردم، تقلیل ناپذیر است. نفت و یا هر منبع طبیعیِ دیگر در یک سرزمین نه تنها به خوديِ خود استبداد زا<br />
نیست بلکه ملّی و حتی دولتی بودن آن نیز تنها عامل شکلگیري استبداد محسوب نمیشود. وجود یک دولت<br />
دموکراتیک و مردمی که برآمده از خواست مردم باشد و وجود نهادها و سازمانهاي مردمیاي که انشقاق دولت-<br />
ملت را به کمترین مقدار برسانند و توان بازخواست دولت را داشته باشند، از زمینههاي تکوین چنین دولتی است<br />
که حتی در صورت در اختیار داشتن حق استخراج و فروش منابع ملی، به لحاظ وجود مکانیزمهاي دموکراتیک و<br />
الزام به پاسخ گویی، روابط آمرانه در آن شکل نمیگیرد.<br />
در چنین دولتی بر خلاف شرکتهاي خصوصی و برگزیدگان صاحب ثروت و قدرت که عموماً کارگزاران<br />
خصوصیسازي هستند، فقط سود اقتصادي هدف نمیباشد بلکه اهداف بلند مدتتري چون امنیت شغلی، محیط<br />
زیست، توسعه پایدار و همه جانبه و عدالت احتماعی و مبارزه با فقر نیز لحاظ خواهد شد.<br />
اگر«نفت استبدادزا» باشد، آیا بهتر نیست ادارهاش از دست دولت خارج شده و به بخش خصوصی<br />
واگذار شود؟<br />
این که نفت به خوديِ خود استبداد زا است و در صورت انتقال حق استخراج و فروش آن به بخش خصوصی<br />
مشکلات پیش روي تکوین دموکراسی یک شبه برداشته میشود بیش از آن که یک نظریهي علمی اثبات شده<br />
باشد یک خام اندیشی و ساده انگاري صرف است که خطاهاي تقلیلگرایانهي زیادي را در بر دارد.<br />
اتفاقاً آن چه در بسیاري از کشورهاي کم توسعه و زیر عنوان «خصوصیسازي» صورت گرفته است نه تنها<br />
انحصارگرایی دولت را از بین نبرده بلکه موجب افزایش دایره نفوذ و سلطهي برگزیدگان قدرت و ثروت شده<br />
است. این برگزیدگان که در اکثر مواقع داراي پیوندهاي خویشاوندي و طبقاتی با نخبگان سیاسی هستند قادرند<br />
از رانتهاي دولتی براي افزایش قدرت خود استفاده کنند و خصوصیسازي بیش از انتقال مالکیت از دولت به<br />
بخش خصوصی عبارت بوده است از انتقال مالکیت از «دولت» به «دولتیها». براي این گونه خصوصی سازيهاي<br />
صوري که در ساختاري آلوده به فساد اداري و با مکانیزمهایی چون رشوه و تقلب صورت میگیرد عنوان<br />
«اختصاصی سازي» مناسب تر از «خصوصی سازي» میباشد.<br />
بنابراین اگر پیش از انتقال مالکیت به بخش خصوصی اصلاحات ریشهاي در بخشهاي مختلف ساختار سیاسی و<br />
اقتصادي موجود صورت نگیرد، فساد اداري و سیاسی همچنان برقرار باشد، در بخشهاي گوناگون شفاف سازي<br />
نشود، رسانههاي مستقل از آزادي عمل لازم براي بازخواست سیاسی و اقتصادي دولت برخوردار نباشند،<br />
سندیکاهاي کارگري و تشکلهاي جامعهي مدنی یا موجود نباشد و یا محدود باشند، احزاب سیاسی مستقل از<br />
دولت شکل نگیرد و در نتیجه پاشنهي درب همچون سابق بچرخد، آن بخشی که تحت عنوان «خصوصی» شکل
نظریهي دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 155<br />
-8<br />
میگیرد نه تنها قادر نیست از اقتدارگرایی سیاسی بکاهد و راه حصول دموکراسی را آسان کند بلکه با حاکم<br />
کردن مناسبات سودباورانهي خود علاوه بر اقتدارگرایی سیاسی، اقتدارگرایی اقتصادي نیز را دامن خواهد زد.<br />
از دیدگاه شما، علت سخت جانی استبداد و خودکامگی در ایران چیست؟<br />
همانطور که در پاسخهاي پیشین نیز اشاره کردم من قائل به یک علت مشخصی براي این امر نیستم و<br />
مجموعهاي از عوامل را دخیل میدانم و باور دارم که در این زمینه باید از جبرگرایی پرهیز کرد. از این رو در هر<br />
مقطع تاریخیاي که تلاشی براي عقب راندن استبداد و تاسیس نظامی دموکراتیک صورت گرفته است، هر یک<br />
از این عوامل به سهم خود مانع از آن شدهاند. ممکن است در هر دورانی یکی از این عوامل نقش تعیین کننده<br />
داشته باشد و بیش از عوامل دیگر خلل ایجاد کند اما در مجموع این عامل در سلسله اي از عوامل گوناگون قابل<br />
بررسی است.<br />
براي نمونه در یک صد سال اخیر، در مقاطعی در تاریخ ایران تلاش براي پس زدن استبداد شدت گرفت،<br />
مهمترین این مقاطع عبارتاند از انقلاب مشروطه، دوران ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سال<br />
که در هر 57<br />
سهي آنها سلسله عوامل مذکور مانع از شکلگیري نظامی دموکراتیک گشت. در تمامی این دورانها همان قدر<br />
که نقش کشورهاي خارجی و نظریات مرتبط با امپریالیسم و استعمار قابل بررسی است، نقش فرهنگ سنتی و<br />
ارتجاعی و نیروهایی که میل به عقب نگهداشتن کشور داشتهاند و مانع ایجاد نهادهاي دموکراتیک به منظور<br />
توزیع قدرت شده اند، از اهمیت برخوردار است.<br />
باید توجه داشته باشیم که تاریخ ایران محدود به این یکصد سال اخیر نمی باشد و همچنین تلاشها و مبارزات<br />
اجتماعی مردم نیز تنها مسبوق به یک صد سال گذشته نمیباشد. بنابراین سخت جانی استبداد در ایران<br />
پدیدهاي مدرن نیست که فقط در ارتباط با نفت بررسی شود. از این رو پرهیز از نزدیک بینی تاریخی و<br />
تقلیلگرایی تئوریک و در نظر گرفتن نقش عوامل گوناگون در سخت جانی استبداد و عدم تکوین نظام<br />
دموکراتیک و مردمی در ایران بایستی در برنامهي کاري هر پژوهشگر مستقلی قرار بگیرد که دغدغهي «چراییِ<br />
استبداد» در ایران را دارد.<br />
این مطلب *<br />
در شماره 107 نشریهي آرش منتشر شده است.
Neoliberalism; in Critical Views<br />
By:<br />
Khosrow Sadeghi Boroujeni