سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
: ... خانواده و به هدف توليد مثل به رسميت ميشناسند. كنترل زن بر بدنش موجب ميشود كه مسالهي رابطهي جنسي از مسالهي بازتوليد نسلهاي بعدي جدا شود. تاكنون در بيشتر دوران تاريخي شناخته شدهي بشري، هدف، بازتوليد نسل بعد بوده است كه رابطهي جنسي و اشكال آن را تعيين ميكرده است. در پايان بايد به گرايش خانوادهي رو به سوي نابودي هم اشاره كنيم. پيشتر گفتيم كه پيش بيني انگلس و ماركس، در مورد آهنگ زوال خانواده، به صرف ادغام فزايندهي زنان در بازار كار و يا كاهش اهميت مسالهي ارث و ناكافي است. چرا كه اين گرايش همواره از نظر تاريخي وجود داشته است و از اين لحاظ بحثشان درست است. خانواده در حال نابودي است. امروزه، عملكردهاي اقتصادي و حتا عملكردهاي ايدئولوژيك خانواده به ميزان بسياري از آن گرفته شده است. در دورههاي پيشين اصولا نميشد تصور كرد كه بشر بدون ساختار خويشاوندي و واحدهاي خانوار، بتواند ادامهي حيات دهد. امروز ولي اين امر قابل تصور است. خانواده اتفاقا خود، سدي در راه تكامل روابط اجتماعي شده است. بخش مهمي از عملكردهاي توليدي خانواده به مفهوم توليد نيازها كه امروزه به شكل اجتماعي انجام ميشود از آن گرفته شده است و به طور كلي خانواده ديگر يك واحد توليدي نيست. بلكه حتا مصرف نيز كه قبلا كاملا در درون خانواده سازمان مييافت، امروز ديگر تنها از طريق اين واحد صورت نميگيرد. در مورد نگهداري كودكان و حتا آموزش ايدئولوژيكيشان نيز همينطور است. اين وظايف نيز ديگر فقط در خانواده انجام نمي- شوند. امروزه در بسياري كشورها شاهد وجود نهادهايي هستيم كه پس از 3 سالگي نيز كودكان را براي بيشتر مدت روز نگهداري ميكنند. به علاوه مدل خانوادهي بورژوا كه طبقهي حاكم سعي در حفظ و تقويت آن داشته و ايدئولوژي حاكم چنين تلقين ميكند كه اين تنها مدل موجود هست و نهادي ابدي است آنقدرها هم عموميت ندارد. اين مدل كه بر اساس آن مرد نانآور است، زن فقط در خانه كار ميكند (خانه دار است) و اين واحد كودكان را درون خود پرورش ميدهد، در بسياري از مناطق ديگر صدق نميكند. مثلا در انگلستان اين مدل در صد كمي را تشكيل ميدهد و آمارها به خوبي آن را نشان ميدهند. بدين ترتيب ميبينيم كه شاخص وضعيت امروزهي زنان تضادي است (به خصوص در جوامع پيشرفته) بين شرايط عيني رهايي آنان از يك سو و حفظ موقعيت ستمبار فعلي، از سوي ديگر. جنبشهاي زنان از درون همين تضاد بيرون آمدهاند. آيا امكان اين هست كه آزاد شويم؟ اما اين روابط (سرمايهداري) هنوز ما را در بند ستم و در اين مجموعهي ستم، نگه ميدارد. اين است وضعيت امروزهي ما. قانون، از يك طرف برابري زنان را به رسميت مي شناسد، ولي از طرف ديگر، زنان در حيطهي روابط اجتماعي موقعيت كاملا نابرابري با مردان دارند. از يك طرف، زن سهم بسزايي در توليد اجتماعي دارد و از يك سري حقوق و موقعيتها برخوردار است و كارش كالاست و دستمزد به آن تعلق ميگيرد، اما از طرف ديگر به خانه كه باز ميگردد، گويا به دوران بيگاري كار قرون وسطا بازگشته است و كارش هيچ ارزشي ندارد. واضح است كه اين موقعيت دوگانه در جامعهي سرمايهداري موجب شورش زنان شود. بيجهت نيست كه هر زني كه بتواند كار پيدا كند ترجيح ميدهد كه بيرون از خانه كار كند. دستكم در اين صورت، كارش، كار به حساب ميآيد. زنان اين را خوب حس ميكنند كه تمام كاري كه در خانه انجام ميدهند فقط رنج و زحمت بدون دستمزد است و كار محسوب نميشود. بازميگرديم به تحليل انگلس و بحث هاي او كه ميتواند در يافتن راه حل به ما ياري رساند. وي مينويسد: "عامل تعيين كننده در تحليل نهايي، توليد و تجديد توليد حيات بلافصل است... و اين خود ماهيتي دوگانه دارد. از يك سو، توليد وسايل معاش...و از سوي ديگر توليد خود انسانها. روابط اجتماعي كه مردم يك جامعهي مشخص، تحت آن زندگي ميكنند، توسط هر دو نوع مشروط ميشوند توسط مراحل تكامل كار از يك سو و خانواده از سوي ديگر." البته منظور انگلس وجود دو وجه توليد مجزا نيست. وي هميشه توضيح ميدهد كه يكي از آنها نقش تعيين كننده دارد. نقش زنان در اين حيطهها و رابطهي خود اين دو حيطه با يكديگر، كه در طبقات در جوامع و در دورههاي تاريخي مختلف متفاوتند، موقعيت و جايگاه زن را تعيين ميكند. بنا براين، راه حل فقط در اجتماعي شدن حيطهي توليد خلاصه نميشود. حيطهي بازتوليد نيز در مورد جايگاه زن نقش اساسي دارد. بدين سان، فقط حيطهي بازتوليد نيز نمي توان گفت، چرا كه حيطهي بازتوليد هم در دورانهاي تاريخي كه ميشناسيم تحت تأثير و حتا كنترل حيطهي توليد بوده است. توليد و بازتوليد هر دو بايد اجتماعي شوند. اين تنها زنان نيستند كه مسئول اين كارند. اين وظيفه به عهدهي آنان گذاشته شده، ولي اين وظيفهاي است كه در واقع كل اجتماع بايد به عهده گيرد. مساله فقط بر سر ملي شدن يا اشتراكي شدن كارخانهها نيست. بلكه هر دوي اين حيطه- ها بايد اشتراكي و اجتماعي شوند. همانطور كه گفتيم از طريق خانواده بخشي از توزيع و مصرف سازمان داده ميشود. تا هنگاميكه ساختار خانواده باقي بماند اشتراكي كردن وجه توليد كه شامل توزيع و مصرف نيز ميشود با مشكل و موانعي روبرو خواهد بود و اين به نوبهي خود بر برنامه ريزي توليد اثر ميگذارد. بنابراين هنگامي كه ميگوييم اشتراكي كردن، منظورمان فقط توليد به مفهوم خاص آن نيست، بلكه وجه توليد به طور كلي، يعني وجوه توزيع، مصرف و بنا براين بازتوليد نيز بايد اجتماعي شود تا مساله- ي زنان حل شود. ساختار و حيطهي خصوصي براي اين وجوه نبايد باقي بماند، اين البته نه به مفهوم نفي روابط فردي بلكه بر - - فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه 2007 اكتبر – 1386 78
عكس، امكان برقراري آزادانهترين روابط متقابل ميان انسانها؛ يعني رهايي از قيدها، خارج از ارادهي آنهاست. در برابر اين بحث دو آلترناتيو ديگر قرار دارد كه امروز خيلي در مورد آنها بحث نخواهيم كرد. به نظر من بايد در سمينارهاي بعدي دقيقتر، آنها را مورد بحث قرار دهيم، ولي به طور كلي ميشود گفت كه برخي براي حل مسالهي زنان فقط اجتماعي شدن توليد را با درجههاي مختلف طرح ميكنند. اين طور گفته ميشود كه اگر مالكيت بر وسايل توليد اجتماعي شود زنان به همان ميزان مردان وارد كار ميشوند و بقيهي مسايل ستم بر زن نيز كه گويا صرفا روبنايي و فرهنگي هستند خود بخود حل خواهند گشت. اين تحليل ايرادهايي دارد و چند جنبهي بحث را هرگز نميتواند توضيح نميدهد. يعني اگر مساله را فقط در حيطهي توليد درنظر بگيريم و يا فقط روي ستم مضاعف تأكيد كنيم، حتا ستم بر زن كارگر در حيطهي اشتغال را نيز نميتوانيم توضيح دهيم چرا كه اين مورد گاهي، به وظايفي كه زن در حيطهي بازتوليد نيروي كار به عهده دارد، مربوط ميشود. بدين ترتيب، ستم در خود خانوادهي كارگر و تبعيض عليه زن در طبقهي كارگر را نميتوانيم توضيح دهيم. و مهمتر اينكه از نظر راه حل نيز دچار اشكال خواهيم شد. از همان فرداي انقلاب طبقهي كارگر البته مي تواند بخش عمدهي وسايل توليد را به دست خود بگيرد، ولي اين هنوز به اين معنا نيست كه توزيع، مصرف و حيطهي خصوصي بازتوليد (خانواده) نيز اجتماعي شده است. براي اينكه ستم برزن حل شود، انقلاب در روابط اجتماعي، آگاهانه و با برنامه و با شركت مستقيم خود توده- هاي ستم ديده بايد ادامه يابد و اين حيطهها نيز اجتماعي گردند. نقش جنبش زنان در اين پروسهي تحول بسيار تعيين كننده است. از اين منظر، تحليل بالا كه از تغيير خود بخود همهي روابط، در پي اجتماعي كردن وسايل توليد سخن ميگويد، تحليلي ناقص و نيمه كاره است و راه حلي است كه امروزه روزعدهي بسياري و به درستي به آن شك كردهاند. نظر ديگر، نقش زن را فقط در حيطهي بازتوليد طرح ميكند (با سايه روشنهاي متفاوت، عدهاي حتي سعي دارند به تحليل ماركسيستي نزديك شوند) و به طور كلي منشا ستم بر زن را در حيطهي بازتوليد و خانواده ميبينند. در حاليكه همانطور كه توضيح داديم، در دورهاي حتا، سرمايهدار منفرد خانواده را از هم ميپاشد. تنها مسالهي خانواده به طور مجرد مطرح نيست. كل نظام سرمايهداري به اين نهاد نياز دارد و در نتيجه آن را حفظ ميكند و اين نهاد به نوبهي خود به بازتوليد نظام كمك ميكند. اگر منشا ستم را فقط در حيطهي خانواده در نظر بگيريم، در آن صورت اهميت توليد و روابط درون حيطهي توليد را ناديده گرفته- ايم و در نهايت نتيجه ميگيريم، از آنجا كه در خانواده اين مرد است كه در مقابل زن قرار دارد، پس مبارزهي ما هم فقط عليه مردان و در چارچوب خانواده خلاصه ميشود. البته عدهاي از طرفداران اين طيف نظري مسالهي دولت سرمايهداري را نيز در تحليلهاي خود دخالت ميدهند. اين نظريه نيز نميتواند يك سري نكات را درست توضيح دهد. مهمتر از همه اينكه، اگر نقش زن فقط در حيطهي بازتوليد تعيين ميشود پس چرا اين نقش تحول پيدا كرده است؟ در حاليكه شيوهي بازتوليد بشر دچار تحول نشده است و ثابت مانده! اين نكتهي اساسي را نمي شود با اين نظريه توضيح داد. چرا نقش زن و يا ستم بر زن دچار تحول گشته و به علاوه، اصولا چرا امكان آزاد شدن زن وجود دارد؟ يا چرا تنها امروز است كه شاهد جنبش زنان هستيم؟ (توضيح اين نكته حتا براي خود زنان نيز از جنبهي مبارزاتي بسيار مهم است). همهي اينها نيازمند يك تحليل تاريخي و ماترياليستي است كه توليد و بازتوليد را در ارتباط با يكديگر بررسي كند و بتواند تغييرو تحولات و تكامل آن را توضيح بدهد. اين عده زن را فقط به عنوان مادر، خانه دار و ابزاري جنسي در نظر ميگيرند. وجوهي كه البته مهم است. اما اينها به مسالهي زن به عنوان يك دستمزد بگير يا نقش زن در توليد سرمايهداري و به اثرهاي متفاوت اين نقش بر خانواده كم بها ميدهند و در نتيجه از ارايهي يك تحليل جامع و درست از خانواده ناتوانند. به نظرمن، به هر حال، راه حلي كه انگلس ارايه ميدهد از لحاظ روش و اساس تحليل هنوز داراي اعتبار است. اگر چه بايد تكامل پيدا كند و هنوز مطالب جديد بسياري هستند كه بايد مورد پژوهش و تحليل قرار گيرند. به هر روي با اين روش بهتر از ساير روشها ميتوان از عهدهي اين مهم برآمد. درستي پايههاي تحليل وي از مسالهي ستمكشي زن و راه حل وي براي رهايي زنان هنوز به قوت خود باقي است. حيطهي توليد و حيطهي بازتوليد بايد اجتماعي شوند و از اين لحاظ ميبينيم كه منافع طبقهي كارگر نيز در همين مقوله نهفته است. زيرا سوسياليسمي كه طبقهي كارگر خواهان ايجاد آن است امكان ندارد تحقق پيدا كند مگر اينكه وجه توليد به مفهوم عام كلمه اجتماعي شود. يعني نه فقط توليد بلكه توزيع و مصرف نيز بايد اجتماعي شوند. واحد خانواده مانعي جدي دراين راه است. اين واحد، يعني واحد خانواده، مصرف را به شكل خصوصي سازمان ميدهد. طبقهي كارگر در راه وظيفهي تاريخي خويش يعني ايجاد سوسياليسم، نياز دارد كه اين حيطهي خصوصي را از ميان بردارد و بدين شكل موقعيت ويژهي ستمبار زن را نيز بايد از بين ببرد. اين موضوع، نه تنها مسالهاي اخلاقي بلكه مسالهاي اساسي براي طبقهي كارگر است. به همين خاطر حل اين دو مساله از يكديگر جدايي ناپذيرند. اصولا بخشي از مبارزات طبقهي كارگر براي ايجاد يك جامعهي سوسياليستي، همان رهايي زنان است و مبارزات زنان نيز بدون ايجاد جامعهي سوسياليستي نميتواند تحقق پيدا كند. اينگونه است كه ميبينيم مبارزات زنان براي آزادي خود و مبارزات طبقهي كارگر براي ايجاد جامعهي سوسياليستي، در چشم انداز مناسبات اجتماعي همسو هستند وهيچ كدام از اين دو اهداف بدون ديگري به تحقق كامل نميرسند. 79 فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007
- Page 27 and 28: درسال 1990 صنعتي هستي
- Page 29 and 30: عليه تروريسم به سرك
- Page 31 and 32: 4- پي آمدهاي تجديد س
- Page 33 and 34: خصوصي، قيمت كامپي
- Page 35 and 36: ميشوند، از اين بن
- Page 37 and 38: ارگانهاي متعدد دول
- Page 39 and 40: كشورها، اين كار ر
- Page 41 and 42: انقلاب اكتبر و ايرا
- Page 43 and 44: ويكتور سرژ: انسان
- Page 45 and 46: احتمال زياد با نماي
- Page 47 and 48: - Blum) ،(Leon اپوزيسيون
- Page 49 and 50: عظمت جديدي دست مييا
- Page 51 and 52: -5 -6 ) تروتسكيستها هم
- Page 53 and 54: با ما رقابت دارد؟ آ
- Page 55 and 56: به محض انديشيدن به
- Page 57 and 58: اما با وجود اين ناب
- Page 59 and 60: يم جنبش كمونيستي و
- Page 61 and 62: يب در طول حيات جنبش
- Page 63 and 64: يها يها 1 2 كلي جنبش
- Page 65 and 66: ددا تعل يي مردان اخ
- Page 67 and 68: شده بود مسترد ميشد
- Page 69 and 70: روابط دروني طبقهي ك
- Page 71 and 72: كه قابل درك است. ا
- Page 73 and 74: براي اينكه آمادهي م
- Page 75 and 76: اشاره به يك نكتهي د
- Page 77: - مثال ميبينيم كه جن
- Page 81 and 82: هاي رهايي بخش در اي
- Page 83 and 84: تاريك انديشي، "س
- Page 85 and 86: پس از علني شدن اولت
- Page 87 and 88: علاوه بر محمد، كه
- Page 89 and 90: (5 15) حجر، (11-10 6 5 حا
- Page 91 and 92: يها يم يها يها يها ي
- Page 93 and 94: ستي . اسلاوي ژيژيك،
عكس، امكان برقراري آزادانهترين روابط متقابل ميان انسانها؛<br />
يعني رهايي از قيدها، خارج از ارادهي آنهاست.<br />
در برابر اين بحث دو آلترناتيو ديگر قرار دارد كه امروز خيلي در<br />
مورد آنها بحث نخواهيم كرد. به نظر من بايد در سمينارهاي بعدي<br />
دقيقتر، آنها را مورد بحث قرار دهيم، ولي به طور كلي ميشود<br />
گفت كه برخي براي حل مسالهي زنان فقط اجتماعي شدن توليد<br />
را با درجههاي مختلف طرح ميكنند. اين طور گفته ميشود كه<br />
اگر مالكيت بر وسايل توليد اجتماعي شود زنان به همان ميزان<br />
مردان وارد كار ميشوند و بقيهي مسايل ستم بر زن نيز كه گويا<br />
صرفا روبنايي و فرهنگي هستند خود بخود حل خواهند گشت.<br />
اين تحليل ايرادهايي دارد و چند جنبهي بحث را هرگز نميتواند<br />
توضيح نميدهد. يعني اگر مساله را فقط در حيطهي توليد درنظر<br />
بگيريم و يا فقط روي ستم مضاعف تأكيد كنيم، حتا ستم بر زن<br />
كارگر در حيطهي اشتغال را نيز نميتوانيم توضيح دهيم چرا كه<br />
اين مورد گاهي، به وظايفي كه زن در حيطهي بازتوليد نيروي كار<br />
به عهده دارد، مربوط ميشود. بدين ترتيب، ستم در خود خانوادهي<br />
كارگر و تبعيض عليه زن در طبقهي كارگر را نميتوانيم توضيح<br />
دهيم. و مهمتر اينكه از نظر راه حل نيز دچار اشكال خواهيم شد.<br />
از همان فرداي انقلاب طبقهي كارگر البته مي تواند بخش عمدهي<br />
وسايل توليد را به دست خود بگيرد، ولي اين هنوز به اين معنا<br />
نيست كه توزيع، مصرف و حيطهي خصوصي بازتوليد (خانواده) نيز<br />
اجتماعي شده است. براي اينكه ستم برزن حل شود، انقلاب در<br />
روابط اجتماعي، آگاهانه و با برنامه و با شركت مستقيم خود توده-<br />
هاي ستم ديده بايد ادامه يابد و اين حيطهها نيز اجتماعي گردند.<br />
نقش جنبش زنان در اين پروسهي تحول بسيار تعيين كننده است.<br />
از اين منظر، تحليل بالا كه از تغيير خود بخود همهي روابط، در<br />
پي اجتماعي كردن وسايل توليد سخن ميگويد، تحليلي ناقص و<br />
نيمه كاره است و راه حلي است كه امروزه روزعدهي بسياري و به<br />
درستي به آن شك كردهاند.<br />
نظر ديگر، نقش زن را فقط در حيطهي بازتوليد طرح ميكند (با<br />
سايه روشنهاي متفاوت، عدهاي حتي سعي دارند به تحليل<br />
ماركسيستي نزديك شوند) و به طور كلي منشا ستم بر زن را در<br />
حيطهي بازتوليد و خانواده ميبينند. در حاليكه همانطور كه<br />
توضيح داديم، در دورهاي حتا، سرمايهدار منفرد خانواده را از هم<br />
ميپاشد. تنها مسالهي خانواده به طور مجرد مطرح نيست. كل<br />
نظام سرمايهداري به اين نهاد نياز دارد و در نتيجه آن را حفظ<br />
ميكند و اين نهاد به نوبهي خود به بازتوليد نظام كمك ميكند.<br />
اگر منشا ستم را فقط در حيطهي خانواده در نظر بگيريم، در آن<br />
صورت اهميت توليد و روابط درون حيطهي توليد را ناديده گرفته-<br />
ايم و در نهايت نتيجه ميگيريم، از آنجا كه در خانواده اين مرد<br />
است كه در مقابل زن قرار دارد، پس مبارزهي ما هم فقط عليه<br />
مردان و در چارچوب خانواده خلاصه ميشود. البته عدهاي از<br />
طرفداران اين طيف نظري مسالهي دولت سرمايهداري را نيز در<br />
تحليلهاي خود دخالت ميدهند.<br />
اين نظريه نيز نميتواند يك سري نكات را درست توضيح دهد.<br />
مهمتر از همه اينكه، اگر نقش زن فقط در حيطهي بازتوليد تعيين<br />
ميشود پس چرا اين نقش تحول پيدا كرده است؟ در حاليكه<br />
شيوهي بازتوليد بشر دچار تحول نشده است و ثابت مانده! اين<br />
نكتهي اساسي را نمي شود با اين نظريه توضيح داد. چرا نقش زن<br />
و يا ستم بر زن دچار تحول گشته و به علاوه، اصولا چرا امكان آزاد<br />
شدن زن وجود دارد؟ يا چرا تنها امروز است كه شاهد جنبش زنان<br />
هستيم؟ (توضيح اين نكته حتا براي خود زنان نيز از جنبهي<br />
مبارزاتي بسيار مهم است). همهي اينها نيازمند يك تحليل تاريخي<br />
و ماترياليستي است كه توليد و بازتوليد را در ارتباط با يكديگر<br />
بررسي كند و بتواند تغييرو تحولات و تكامل آن را توضيح بدهد.<br />
اين عده زن را فقط به عنوان مادر، خانه دار و ابزاري جنسي در<br />
نظر ميگيرند. وجوهي كه البته مهم است. اما اينها به مسالهي زن<br />
به عنوان يك دستمزد بگير يا نقش زن در توليد سرمايهداري و به<br />
اثرهاي متفاوت اين نقش بر خانواده كم بها ميدهند و در نتيجه از<br />
ارايهي يك تحليل جامع و درست از خانواده ناتوانند.<br />
به نظرمن، به هر حال، راه حلي كه انگلس ارايه ميدهد از لحاظ<br />
روش و اساس تحليل هنوز داراي اعتبار است. اگر چه بايد تكامل<br />
پيدا كند و هنوز مطالب جديد بسياري هستند كه بايد مورد<br />
پژوهش و تحليل قرار گيرند. به هر روي با اين روش بهتر از ساير<br />
روشها ميتوان از عهدهي اين مهم برآمد.<br />
درستي پايههاي تحليل وي از مسالهي ستمكشي زن و راه حل وي<br />
براي رهايي زنان هنوز به قوت خود باقي است. حيطهي توليد و<br />
حيطهي بازتوليد بايد اجتماعي شوند و از اين لحاظ ميبينيم كه<br />
منافع طبقهي كارگر نيز در همين مقوله نهفته است. زيرا<br />
سوسياليسمي كه طبقهي كارگر خواهان ايجاد آن است امكان<br />
ندارد تحقق پيدا كند مگر اينكه وجه توليد به مفهوم عام كلمه<br />
اجتماعي شود. يعني نه فقط توليد بلكه توزيع و مصرف نيز بايد<br />
اجتماعي شوند. واحد خانواده مانعي جدي دراين راه است. اين<br />
واحد، يعني واحد خانواده، مصرف را به شكل خصوصي سازمان<br />
ميدهد. طبقهي كارگر در راه وظيفهي تاريخي خويش يعني ايجاد<br />
سوسياليسم، نياز دارد كه اين حيطهي خصوصي را از ميان بردارد<br />
و بدين شكل موقعيت ويژهي ستمبار زن را نيز بايد از بين ببرد.<br />
اين موضوع، نه تنها مسالهاي اخلاقي بلكه مسالهاي اساسي براي<br />
طبقهي كارگر است. به همين خاطر حل اين دو مساله از يكديگر<br />
جدايي ناپذيرند. اصولا بخشي از مبارزات طبقهي كارگر براي ايجاد<br />
يك جامعهي سوسياليستي، همان رهايي زنان است و مبارزات زنان<br />
نيز بدون ايجاد جامعهي سوسياليستي نميتواند تحقق پيدا كند.<br />
اينگونه است كه ميبينيم مبارزات زنان براي آزادي خود و مبارزات<br />
طبقهي كارگر براي ايجاد جامعهي سوسياليستي، در چشم انداز<br />
مناسبات اجتماعي همسو هستند وهيچ كدام از اين دو اهداف<br />
بدون ديگري به تحقق كامل نميرسند.<br />
79<br />
فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007