سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi سامان نو - ketab farsi

16.03.2014 Views

- ،" كشورهاي ‏"سوسياليستي ‏"مادر نمونهي سوسياليست"‏ جايزه ميگيرد!‏ در آمريكا همين احزاب به دفاع از ‏"خانوادهي مترقي و ضد جنگ"‏ پرداختهاند!‏ در حاليكه ماركس و انگلس به صراحت ماهيت ارتجاعي خانواده را افشا كردهاند.‏ انگلس ميگويد:‏ ‏"خانواده-‏ ي تك همسري مدرن بر اساس بردگي خانگي پنهان يا آشكار زن بنا شده است".‏ وي تمام جوانب ستم بر زن ‏(مادري،‏ كدبانوگري،‏ مسالهي جنسي و اشتغال)‏ را مطرح كرده است.‏ اشتباه ديگر،‏ دمكراتيك تلقي كردن مسالهي زن و جنبش زنان است.‏ برخي از فعالان جنبش رهايي زن به درستي بر آن انگشت گذاشتهاند.‏ اغلب سازمانهاي به اصطلاح ماركسيست،‏ مسالهي زن را فقط مسالهاي دمكراتيك ميدانند ‏(البته با چاشني مبارزهي فرهنگي).‏ اما مسالهي تكاليف و حقوق دمكراتيك،‏ تعريف دارد.‏ يعني مسالهاي كه در چارچوب جامعه و روابط سرمايهداري قابل حل است.‏ يعني يك سري حقوق برابر!‏ البته واضح است كه جنبه-‏ هاي دمكراتيك مسالهي زن و جنبش زنان اهميت دارند و بايد برايش مبارزه كرد،‏ اما،‏ مسالهي ستمكشيدگي زنان تنها به كمبود حقوق دمكراتيك خلاصه نميشود.‏ چگونه ميتوان ادعا كرد كه مسالهي زن مسالهاي است دموكراتيك،‏ اما زنان سوسياليست در تبليغهايشان بگويند كه مسالهي زن در چارچوب روابط سرمايه-‏ داري قابل حل نيست؟ آنچه در جامعهي سرمايهداري قابل حل نيست دقيقا به آن بخش از مسالهي ستمكشيدگي زن مربوط مي-‏ شود كه دمكراتيك نيستند،‏ و فراتر ميروند و به اساس عملكرد نظام طبقاتي سرمايهداري مربوط ميشوند و آن نظام را به زير سوال ميبرند.‏ براي همين است كه حل مسالهي زنان مستلزم آن است كه دستكم اين نظام طبقاتي در هم شكسته شود.‏ *** اكنون بپردازيم به آنچه كه در بحث انگلس اساسي است و هنوز قابل دفاع بوده و معتبر است و بر اساس آن ميتوان مسايل را توضيح و برخي نكات برجسته را تكامل داد.‏ همانطور كه انگلس،‏ در مقدمهي كتاب خويش بيان ميكند،‏ تازه در سالهاي است كه بررسي جدي تحولات تاريخي در ساختار خانواده آغاز ميگردد.‏ تا آن زمان اينگونه تلقي ميشد كه خانواده،‏ ساختاري ابدي است.‏ دو مفهوم ستمكشيدگي زن و خانواده از نكات مهمي هستند كه انگلس به تفصيل در بارهي آنها مينويسد و توضيح ميدهد كه مفاهيم تاريخي هستند و هميشه بدين شكل نبوده و همواره دستخوش تحول گشتهاند.‏ ستم بر زن هميشه وجود نداشته و ميتواند از بين برود و اين به ميزان رشد نيروهاي مولده و روابط اجتماعي منطبق با آن بستگي دارد.‏ اين نكته به خصوص در راه مبارزه براي رهايي زن نكتهاي اساسي است.‏ اگر اين را متوجه نشويم اصولا چشم انداز آزادي و رهايي زن را از دست ميدهيم.‏ اگر فكر كنيم كه اساس ستمكشيدگي زن،‏ بر مبناي ماترياليستي تاريخي قابل توضيح نيست،‏ بلكه بخواهيم آن را بر مبناي بيولوژيك و يا ايدئولوژيك توضيح دهيم،‏ به ناچار به اين نتيجه ميرسيم كه يا اين امر هميشه وجود داشته و هميشه هم باقي خواهد ماند و يا اينكه تنها و تنها با مبارزهي فرهنگي از بين خواهد رفت،‏ حال چگونه و در چه جامعهاي كسي نميداند!‏ انگلس در نوشتهي خود،‏ نه تنها اين پديده را توضيح ميدهد بلكه وي كمك مهمي به مبارزهي ما ميكند.‏ ميدانيم اين ستم هميشه وجود نداشته،‏ ميدانيم كه در دورهاي خاص به وجود آمده و مي-‏ دانيم دچار تغيير شده و ميدانيم ميتواند از بين برود.‏ پس بايد در پي راه حل باشيم.‏ اين به چشم انداز ما براي حل اين مساله،‏ پايه و اساسي واقعي ميدهد.‏ خلاصه كنيم : جوهر تحليل انگلس از مسالهي ستمكشيدگي زنان تأكيد او بر تاريخي بودن اين مقوله است.‏ افزون براين،‏ او اين مساله را در ماوراي نظام طبقاتي و مناسبات طبقاتي حاصل از آن نميبيند.‏ به رغم اينكه اين ستم بر جنس زن اعمال ميشود،‏ در جامعهي امروزي،‏ اما اينكه زن در چه طبقهاي قرار داشته باشد نيز از لحاظ شكل اين ستم و ميزان آن نيز مهم است.‏ بنا براين اينگونه نيست كه همهي زنان در مقابل همهي مردان در جامعهي امروز منافع يكسان و مشتركي دارند.‏ خير،‏ تقسيم طبقاتي،‏ زنان را هم بخش بخش ميكند.‏ به ويژه هنگام تشديد تضادهاي طبقاتي،‏ زنان نيز مواضع متفاوتي ميگيرند.‏ به جز آن،‏ در بسياري مواقع زنان وابسته به طبقات گوناگون حتا خواستههاي متفاوتي دارند.‏ به عبارت ديگر،‏ عليرغم اينكه بر همهي زنان به عنوان زن ستم روا ميگردد،‏ اما اين ستم خارج از نظام طبقاتي صورت نمي گيرد و در نتيجه زنان نيز تحت تاثير مبارزهي طبقاتي به صفوف متخاصم تقسيم ميشوند.‏ نكتهي اساسي ديگر اينكه سرمايهداري،‏ پايههاي مادي رهايي زن را فراهم كرده است.‏ البته انگلس آنقدرها به ويژگي مسالهي زن در جامعهي سرمايهداري نميپردازد.‏ بايد دوراني كه انگلس در آن ميزيست را در نظر گرفت.‏ دورهاي كه سرمايهداري در حال رشد است و فقط گرايشهايي از مكانيسم عملكرد كل نظام سرمايهداري ديده ميشوند.‏ البته وي به تحليل اين گرايش كلي ميپردازد و معتقد است كه سرمايهداري از لحاظ تاريخي پايههاي عيني رهايي زن را فراهم ميكند.‏ اين بحث امروزه بيش از هميشه صحت خود را اثبات كرده است.‏ اما اين بدان معنا نيست كه مسالهي زنان در سرمايهداري حل ميشود.‏ خير،‏ خود روابط سرمايه داري مانع تحقق اين امر است.‏ تضاد اين نكته هم در همين است.‏ به طور 1860 فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه 2007 اكتبر – 1386 76

- مثال ميبينيم كه جنبشهاي زنان در دههي 60 در آمريكا و اروپا مسايلي را طرح كردند كه براي پاسخگويي آن بايد نظام سرمايه-‏ داري سرنگون ميشد.‏ يك مسالهي اجتماعي،‏ پيش از آنكه به طور عيني قابل حل باشد،‏ خود بخود به شكل اجتماعي طرح نميگردد.‏ البته اين بدان مفهوم نيست كه درون جنبش،‏ همهي زنان به راه حل آن آگاهند.‏ ولي اين چشم انداز از اين روي به طور عمومي ايجاد گشته كه ميتوان مشاهده كرد كه مثلا كار درخانه ميتواند از بين برود و به صنعت عمومي تبديل شود و يا آزادي جنسي زن ميتواند به دست آيد و برابري نقش زن و مرد در توليد ميتواند حاصل شود و جامعه مي-‏ تواند مسئوليت پرورش كودكان را به عهده گيرد.‏ طرح اين خواسته-‏ ها به وضوح نشانگر امكان عيني حل آنهاست و زنان نيز عليرغم آگاهي يا عدم اگاهي،‏ آن را حس كردهاند.‏ اما وقتي ميگوييم شرايط عيني براي حل مسالهي زنان وجود دارد منظورمان چيست؟ نخست اينكه از لحاظ تقسيم كار،‏ تبعيض ميان زن ومرد در عرصهي توليد ميتواند از بين برود.‏ زيرا صنعت به چنان درجهاي از رشد رسيده و نيروهاي مولده ‏(حتا تحت نظام موجود)‏ به چنان سطحي از بارآوري و بازدهي رسيدهاند كه كاركردن و شركت داشتن در توليد اجتماعي،‏ جنسيت نميشناسد.‏ امكان دستيابي به نقش برابر در كار وجود دارد و دقيقا به همين دليل است كه اين سوال براي زنان طرح ميشود كه پس چرا اين برابري ميان زن و مرد وجود ندارد؟ به علاوه ورود زنان به اشتغال،‏ پايهي استقلال مالي آنان از مردان را فراهم كرده است،‏ به اين مفهوم كه به عنوان يك ‏"فرد آزاد"‏ و غير وابسته به مرد،‏ ميتوانند در توليد نقش داشته باشند.‏ دوم اينكه صنعت،‏ وارد كار خانگي نيز شده است.‏ اين هم باز نشان ميدهد كه پايههاي عيني رفع ستم وجود دارد.‏ كارخانگي حتا همين امروزه نيز گاهي از خانه جدا شده و به صنعت اجتماعي محول گشته است.‏ تمام اين غذاهاي آماده بخشي از آن هستند و نه فقط توليد براي نياز و مصرف خانواده،‏ بلكه بخشي از خدمات نيز لباسشوييها و...)‏ بيرون از خانه انجام ميگيرند و به صنعت عمومي كشيده شدهاند و كارگرها به صورت اجتماعي آن را انجام ميدهند.‏ اما،‏ اين خدمات،‏ در نظام سرمايهداري وجود دارند و خصلت كالايي يافتهاند و آن را حفظ كردهاند.‏ يعني بايد آنها را خريد.‏ همين امر موجب ميشود كه اين خدمات از دسترس جمعيت كثيري از زنان خارج بوده و آنقدرها تعميم پيدا نكنند.‏ اين به مفهوم آن نوع اجتماعي شدن كه ما خواستار آن هستيم،‏ نيست.‏ بلكه بخشي از كار خانگي،‏ به خصوص بخشي از توليدات آن،‏ به مفهوم سرمايهداري آن كم كم اجتماعي شده است.و به همين روي كار خانگي زنان هر چه بيشتر خصلت خدماتي محض پيدا كرده است.‏ بنا براين امكان صنعتي شدن كامل كار خانگي هم موجود است.‏ يعني امكان اينكه يك سري كارهاي خانگي كه در حيطهي خصوصي انجام ميگيرند و تنها زنان مسئول آنند،‏ به خارج از خانه منتقل شوند و به حيطهي توليد صنعتي وارد گردند،‏ يعني به صورت مبارزه براي كنترل زن بر بدن خويش هرگز به هيچ وجه مسالهاي كم اهميت و يا اينكه فقط مربوط به بخش خاصي از زنان باشد،‏ نيست يك كار اجتماعي در آيند و بار آن از دوش زنان برداشته شود.‏ در مورد آموزش و نگهداري از كودكان نيز اين امر صدق ميكند.‏ همين امروز مهد كودكها،‏ مدارس،‏ پانسيونها و...‏ بخش مهمي از نگهداري و آموزش كودكان را انجام ميدهند.‏ سوم اينكه يك عنصر ضروري ديگر براي رهايي زن كه در درون همين نظام سرمايهداري ايجاد شده،‏ مسالهي روشهاي جلوگيري از بارداري و روشهاي سقط جنين است.‏ اين مقوله نيز اصولا پديدهاي جديد است.‏ انگلس هنگامي كه در مورد آزادي جنسي زن يخن ميگفت،‏ بر سر مسالهي فرزند مشروع و نامشروع و بر روي اينكه اگر تبعيض در مورد فرزندان نامشروع از بين برود پايهي از بين رفتن تبعيض جنسي عليه زن فراهم خواهد شد،‏ تكيه ميكرد.‏ البته امروزه گام اساسيتري به پيش برداشته شده است.‏ زنان ميتوانند از نظر تكنيكي نيز بر توليد نسل خود كنترل داشته باشند.‏ يعني بر بچه دار شدن يا نشدن خود كنترل داشته باشند.‏ واضح است كه اين امكان كنترل بر روابط جنسي آنان اثر ميگذارد.‏ بدين ترتيب اجبار به رابطهي جنسي به قصد تنها بچه دار شدن از يك سو و ترس و نگراني هميشگي از بچه دار شدن از سوي ديگر،‏ قدرت مهيب خود را از دست داده است.‏ با اين كنترل،‏ اين امكان فراهم ميآيد كه زنان،‏ از اين ترس،‏ از اين نگراني و به قول انگلس از ‏"عواقب كار"‏ رها شوند و اين البته نقش مهمي در مورد مسالهي آزادي جنسي زنان و تأثير رواني اجتماعي آن دارد.‏ با اين حال زنان،‏ حتا امروزه نيز،‏ نميتوانند به طور كامل از ابتداييترين حق خويش بهرهمند شوند.‏ در جامعهي سرمايهداري اين حق يا به شكل محدوديت و ممنوعيت روشهاي پيشگيري از بارداري و سقط جنين براي زناني كه نميخواهند بچه دار شوند و يا از طريق محدوديتهاي مالي و اجتماعي براي زناني كه مي-‏ خواهند بچه دار شوند،‏ پايمال ميگردد.‏ از اين روي ميبينيم كه مبارزه براي كنترل زن بر بدن خويش هرگز به هيچ وجه مسالهاي كم اهميت و يا اينكه فقط مربوط به بخش خاصي از زنان باشد،‏ نيست.‏ افزون براين،‏ كنترل زنان بر بدن خود،‏ ضربهي كاري به ايدئولوژيهايي است كه نقش زن را تنها به مثابه مادر تبليغ مي كنند و يا رابطهي جنسي را تنها در چارچوب ) 77 فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

-<br />

مثال ميبينيم كه جنبشهاي زنان در دههي 60 در آمريكا و اروپا<br />

مسايلي را طرح كردند كه براي پاسخگويي آن بايد نظام سرمايه-‏<br />

داري سرنگون ميشد.‏<br />

يك مسالهي اجتماعي،‏ پيش از آنكه به طور عيني قابل حل باشد،‏<br />

خود بخود به شكل اجتماعي طرح نميگردد.‏ البته اين بدان مفهوم<br />

نيست كه درون جنبش،‏ همهي زنان به راه حل آن آگاهند.‏ ولي اين<br />

چشم انداز از اين روي به طور عمومي ايجاد گشته كه ميتوان<br />

مشاهده كرد كه مثلا كار درخانه ميتواند از بين برود و به صنعت<br />

عمومي تبديل شود و يا آزادي جنسي زن ميتواند به دست آيد و<br />

برابري نقش زن و مرد در توليد ميتواند حاصل شود و جامعه مي-‏<br />

تواند مسئوليت پرورش كودكان را به عهده گيرد.‏ طرح اين خواسته-‏<br />

ها به وضوح نشانگر امكان عيني حل آنهاست و زنان نيز عليرغم<br />

آگاهي يا عدم اگاهي،‏ آن را حس كردهاند.‏ اما وقتي ميگوييم<br />

شرايط عيني براي حل مسالهي زنان وجود دارد منظورمان چيست؟<br />

نخست اينكه از لحاظ تقسيم كار،‏ تبعيض ميان زن ومرد در<br />

عرصهي توليد ميتواند از بين برود.‏ زيرا صنعت به چنان درجهاي<br />

از رشد رسيده و نيروهاي مولده ‏(حتا تحت نظام موجود)‏ به چنان<br />

سطحي از بارآوري و بازدهي رسيدهاند كه كاركردن و شركت<br />

داشتن در توليد اجتماعي،‏ جنسيت نميشناسد.‏ امكان دستيابي به<br />

نقش برابر در كار وجود دارد و دقيقا به همين دليل است كه اين<br />

سوال براي زنان طرح ميشود كه پس چرا اين برابري ميان زن و<br />

مرد وجود ندارد؟<br />

به علاوه ورود زنان به اشتغال،‏ پايهي استقلال مالي آنان از مردان<br />

را فراهم كرده است،‏ به اين مفهوم كه به عنوان يك ‏"فرد آزاد"‏ و<br />

غير وابسته به مرد،‏ ميتوانند در توليد نقش داشته باشند.‏<br />

دوم اينكه صنعت،‏ وارد كار خانگي نيز شده است.‏ اين هم باز نشان<br />

ميدهد كه پايههاي عيني رفع ستم وجود دارد.‏ كارخانگي حتا<br />

همين امروزه نيز گاهي از خانه جدا شده و به صنعت اجتماعي<br />

محول گشته است.‏ تمام اين غذاهاي آماده بخشي از آن هستند و<br />

نه فقط توليد براي نياز و مصرف خانواده،‏ بلكه بخشي از خدمات<br />

نيز لباسشوييها و...)‏ بيرون از خانه انجام ميگيرند و به صنعت<br />

عمومي كشيده شدهاند و كارگرها به صورت اجتماعي آن را انجام<br />

ميدهند.‏ اما،‏ اين خدمات،‏ در نظام سرمايهداري وجود دارند و<br />

خصلت كالايي يافتهاند و آن را حفظ كردهاند.‏ يعني بايد آنها را<br />

خريد.‏ همين امر موجب ميشود كه اين خدمات از دسترس جمعيت<br />

كثيري از زنان خارج بوده و آنقدرها تعميم پيدا نكنند.‏ اين به مفهوم<br />

آن نوع اجتماعي شدن كه ما خواستار آن هستيم،‏ نيست.‏ بلكه<br />

بخشي از كار خانگي،‏ به خصوص بخشي از توليدات آن،‏ به مفهوم<br />

سرمايهداري آن كم كم اجتماعي شده است.و به همين روي كار<br />

خانگي زنان هر چه بيشتر خصلت خدماتي محض پيدا كرده است.‏<br />

بنا براين امكان صنعتي شدن كامل كار خانگي هم موجود است.‏<br />

يعني امكان اينكه يك سري كارهاي خانگي كه در حيطهي<br />

خصوصي انجام ميگيرند و تنها زنان مسئول آنند،‏ به خارج از خانه<br />

منتقل شوند و به حيطهي توليد صنعتي وارد گردند،‏ يعني به صورت<br />

مبارزه براي كنترل زن بر بدن خويش<br />

هرگز به هيچ وجه مسالهاي كم اهميت<br />

و يا اينكه فقط مربوط به بخش خاصي<br />

از زنان باشد،‏ نيست<br />

يك كار اجتماعي در آيند و بار آن از دوش زنان برداشته شود.‏<br />

در مورد آموزش و نگهداري از كودكان نيز اين امر صدق ميكند.‏<br />

همين امروز مهد كودكها،‏ مدارس،‏ پانسيونها و...‏ بخش مهمي از<br />

نگهداري و آموزش كودكان را انجام ميدهند.‏<br />

سوم اينكه يك عنصر ضروري ديگر براي رهايي زن كه در درون<br />

همين نظام سرمايهداري ايجاد شده،‏ مسالهي روشهاي جلوگيري از<br />

بارداري و روشهاي سقط جنين است.‏ اين مقوله نيز اصولا پديدهاي<br />

جديد است.‏ انگلس هنگامي كه در مورد آزادي جنسي زن يخن<br />

ميگفت،‏ بر سر مسالهي فرزند مشروع و نامشروع و بر روي اينكه اگر<br />

تبعيض در مورد فرزندان نامشروع از بين برود پايهي از بين رفتن<br />

تبعيض جنسي عليه زن فراهم خواهد شد،‏ تكيه ميكرد.‏ البته امروزه<br />

گام اساسيتري به پيش برداشته شده است.‏ زنان ميتوانند از نظر<br />

تكنيكي نيز بر توليد نسل خود كنترل داشته باشند.‏ يعني بر بچه دار<br />

شدن يا نشدن خود كنترل داشته باشند.‏ واضح است كه اين امكان<br />

كنترل بر روابط جنسي آنان اثر ميگذارد.‏ بدين ترتيب اجبار به<br />

رابطهي جنسي به قصد تنها بچه دار شدن از يك سو و ترس و<br />

نگراني هميشگي از بچه دار شدن از سوي ديگر،‏ قدرت مهيب خود<br />

را از دست داده است.‏ با اين كنترل،‏ اين امكان فراهم ميآيد كه<br />

زنان،‏ از اين ترس،‏ از اين نگراني و به قول انگلس از ‏"عواقب كار"‏ رها<br />

شوند و اين البته نقش مهمي در مورد مسالهي آزادي جنسي زنان و<br />

تأثير رواني اجتماعي آن دارد.‏<br />

با اين حال زنان،‏ حتا امروزه نيز،‏ نميتوانند به طور كامل از<br />

ابتداييترين حق خويش بهرهمند شوند.‏ در جامعهي سرمايهداري<br />

اين حق يا به شكل محدوديت و ممنوعيت روشهاي پيشگيري از<br />

بارداري و سقط جنين براي زناني كه نميخواهند بچه دار شوند و<br />

يا از طريق محدوديتهاي مالي و اجتماعي براي زناني كه مي-‏<br />

خواهند بچه دار شوند،‏ پايمال ميگردد.‏<br />

از اين روي ميبينيم كه مبارزه براي كنترل زن بر بدن خويش<br />

هرگز به هيچ وجه مسالهاي كم اهميت و يا اينكه فقط مربوط به<br />

بخش خاصي از زنان باشد،‏ نيست.‏ افزون براين،‏ كنترل زنان بر بدن<br />

خود،‏ ضربهي كاري به ايدئولوژيهايي است كه نقش زن را تنها به<br />

مثابه مادر تبليغ مي كنند و يا رابطهي جنسي را تنها در چارچوب<br />

)<br />

77<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!