16.03.2014 Views

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

زنان طبقهي كارگر هم از لحاظ<br />

‏(سرمايهداران)‏ است،‏ اما طبقهي<br />

توجه كنيم كه در درون خود طبقهي<br />

ميزان دستمزدها،‏ بيشتر از زنان<br />

كارگري كه در جامعهي طبقاتي<br />

متعلق به طبقات ديگر تحت تأثير<br />

كارگر هم مسالهي زن و مرد مطرح از خود بيگانه شده است نيز حفظ اين تبعيض قرار دارند،‏ و هم از<br />

اين نهاد را در جهت منافع خود<br />

چه در خانه و چه در محل كار،‏ زنان و<br />

لحاظ كار خانگي.‏ زنان طبقات<br />

ميبيند.‏ چرا كه كارگران در مقابل<br />

پايين به بسياري از امكاناتي كه<br />

مردان كارگر از موقعيتهاي متفاوتي دنياي غريبه و بيرحم بيروني زنان طبقات مرفه با پول بيشتر<br />

خارج از خانه،‏ احساس ميكنند<br />

كه دستكم داراي يك حيطهي برخوردارند.‏ در محل كار،‏ ميان زن ميتوانند تهيه كنند،‏ دسترسي<br />

ندارند.‏ مثلا گرفتن خدمتكار براي<br />

و مرد پرولتر شكاف و رقابت وجود دارد.‏ خصوصياند كه در درون آن يك نظافت،‏ آشپزي و استخدام پرستار<br />

سري روابط انساني نيم بند هنوز<br />

موجود است.‏ كارگران براين باورند رقابتي كه متعلق به طبقهي كارگر نيست،‏ براي نگهداري از بچه و يا مهد<br />

كه ديگر در اين حيطهي به منافع آن ضربه ميزند،‏ اما در كودكها و ساير تسهيلاتي كه<br />

امروزه با پول مي توان تهيه كرد.‏<br />

خصوصي زندگيشان تحت تسلط<br />

كارفرما قرار ندارند.‏ آنها احساس حيطهي روابط سرمايهداري و در اما كارهاي خانگي،‏ بچهداري و...‏<br />

نيز از جمله وظايف زنان كارگر به<br />

ميكنند كه حيطهاي براي زندگي<br />

بازار نيروي كار موجود است.‏<br />

شمار ميآيد.‏<br />

خود دارند.‏ به هر حال جوانبي از<br />

افزون براين،‏ بايد به ياد داشت كه<br />

اين مساله،‏ داراي واقعيت است؛<br />

پوسيدهترين سنتها وعقبماندهترين عقايد بورژوايي نسبت به<br />

خانواده نهادي است كه طبقهي حاكم بر همهي امور آن كنترل طبيعي و عقلاني جلوهدادن موقعيت فرودست زنان در جامعه<br />

ندارد.‏ در نهاد خانواده است كه طبقهي كارگر،‏ در پي امنيت سلب رواني زنان)‏ در ميان<br />

توجيه خشونت جسمي و سركوب روحي شدهي اجتماعي خويش است.‏ اما اين از يك سو به قيمت ستم بر طبقات محروم جامعه جا افتادهاند.‏ به ويژه كه اين سنتهاي<br />

زنان تمام شده و از سوي ديگر به لحاظ تاريخي و در درازمدت به پوسيده و باورهاي ارتجاعي در مورد زناني كه از همسران خود جدا<br />

ضرر كل طبقهي كارگر تمام ميشود.‏ در ضمن،‏ بايد تاكيد كرد كه گشته و يا با درگذشت شوهر بيوه شدهاند،‏ و امكان تامين زندگي<br />

نهاد خانواده تا چه حد ميتواند محلي براي امنيت فردي و خويش را ندارند با بيرحمي بيشتري عمل ميكنند.‏<br />

اجتماعي و يا ارضاي احساسات وعواطف انساني باشد و يا اينكه اين در مورد روابط اجتماعي ميان زن و مرد،‏ انگلس به اشتباه آنرا ايده<br />

نهاد تا چه حد ميتواند از خود بيگانگي كارگران را تسكين دهد،‏ آليزه مي كند:‏ ‏"...عشق جنسي ميان زن وشوهر فقط در ميان<br />

هنوز جاي بحث زياد دارد.‏ ‏(چرا كه از خود بيگانگي در نهايت جز طبقات ستمكش،‏ يعني امروزه در ميان پرولتاريا،‏ يك قاعده مي-‏<br />

از طريق كنترل واقعي،‏ دموكراتيك و از پايين،‏ كليهي تواند باشد و هست،...‏ در اينجا تمام پايههاي تك همسري كلاسيك<br />

توليدكنندگان برتمام امور اقتصادي،‏ سياسي،‏ فرهنگي و اجتماعي از ميان رفتهاند.‏ در اينجا هيچگونه مالكيتي كه تك همسري و<br />

از بين نخواهد رفت).‏ در مجموع خانواده نهادي است ارتجاعي و تسلط مرد براي تضمين و توارث آن به وجود آمده بود،‏ وجود<br />

سدي است در راه ارتقاي مبارزات،‏ آگاهي و وحدت طبقهي كارگر.‏ ندارد.‏ بنابراين در اينجا ابدا انگيزهاي براي اعمال تسلط مرد وجود<br />

انگلس معتقد است كه در طبقه ي كارگر عشق جنسي حكم-‏ ندارد...‏ در اينجا عوامل تعيين كننده،‏ مناسبات شخصي و اجتماعي<br />

فرماست و در مقابل،‏ در طبقهي سرمايهدار،‏ ارث و مالكيت مانع كاملا متفاوتي هستند.‏ به علاوه از آنجا كه صنايع بزرگ،‏ زن را از<br />

اين امر است.‏ انگلس نوشته است كه در طبقهي كارگر مسالهي خانه به بازار كار و كارخانه منتقل كرده و او را بسي اوقات نان آور<br />

ارث وجود ندارد،‏ پس بنابراين زن و مرد،‏ آزادانه و در خارج از خانواده كرده است،‏ آخرين بقاياي تسلط مرد در خانهي پرولتري<br />

محاسبات مادي و بر اساس عشق يكديگر را انتخاب و با هم زندگي پايههاي خود را از دست داده است..."‏<br />

ميكنند.‏ بايد اشاره كرد كه چون مساله ارث در رابطهي زن و مرد توجه كنيم كه در درون خود طبقهي كارگر هم مسالهي زن و<br />

كارگر وجود ندارد پس بنابراين رابطهي آنها ايدهآل و سرشار از مرد مطرح است.‏ چه در خانه و چه در محل كار،‏ زنان و مردان<br />

عشق است.‏ شايد در مواردي اين امر درست باشد،‏ اما به طور كلي كارگر از موقعيتهاي متفاوتي برخوردارند.‏ در محل كار،‏ ميان زن<br />

اين نظريه را نميتوان پذيرفت.‏ از بسياري لحاظ،،‏ زنان هر چه به و مرد پرولتر شكاف و رقابت وجود دارد.‏ رقابتي كه متعلق به<br />

طبقات پايينتري تعلق داشته باشند،‏ مورد ستم شديدتري نيز قرار طبقهي كارگر نيست،‏ به منافع آن ضربه ميزند،‏ اما در حيطهي<br />

ميگيرند.‏ ستم جنسي موجود در روابط اجتماعي،‏ فقط بر سر روابط سرمايهداري و در بازار نيروي كار موجود است.‏ در قرن<br />

رابطهي فردي بين زن ومرد نيست.‏ ستم بر زن را بايد در نوزدهم و اوايل قرن بيستم اتحاديههاي كارگري حتا موانعي در كار<br />

مجموعهاي فراتر از اين رابطه در نظر گرفت.‏ در نتيجه انگلس در زنان و كسب مهارت آنان در بعضي از بخشهاي توليدي و صنعتي<br />

روابط اجتماعي تا حدي اين روابط را ايده آليزه ميكند.‏ ) حتا<br />

-<br />

است .<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه<br />

2007 اكتبر – 1386<br />

74

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!