16.03.2014 Views

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

يب<br />

در طول حيات جنبش كمونيستي،‏ با دركهاي محدود و برداشت-‏<br />

هاي نادرستي از اين جملات مانيفست روبرو شدهايم.‏ معمولا<br />

‏"منافع كل"‏ و ‏"پيامدهاي عام و نهايي"‏ جنبش،‏ به منافع و<br />

مصالح خاص جنبش كارگري محدود شده است،‏ به هم تنيدگي<br />

منافع اين طبقه در رهايي كل بشر و از بين بردن تمامي اشكال ستم<br />

و استثمار در پردهي ابهام قرار گرفته است و بر مبناي اين دركهاي<br />

محدود،‏ آگاهي طبقاتي كه از خصلت تاريخي جهاني برخوردار<br />

است با آگاهي خودبخودي هم تراز قلمداد شده و سرانجام اينكه<br />

جنبش كمونيستي معادل جنبش كارگري قرار گرفته است.‏ چنين<br />

دركهايي در عمل،‏ مانع درك عميق از مناسبات كلي جامعهي<br />

طبقاتي و شكافهاي اساسي آن ميشوند.‏ كم بها دادن به نقش<br />

ساير جنبشهاي اجتماعي در مورد دگرگوني كلي جامعه،‏ راه را بر<br />

پيوند و آموزش متقابل طبقهي كارگر و كمونيستها با اين جنبشها<br />

ميبندد.‏ ماركسيسم فقط بر پايهي نيازهاي جنبش كارگري پديد<br />

نيامده است.‏ ماركسيسم به عنوان عاليترين مرحلهي شناخت بشر<br />

در قرن<br />

آسيب كم بها دادن به اين مسئله فقط اين نيست كه مدام<br />

بر تنش ميان جنبش كمونيستي و جنبش زنان افزوده<br />

خواهد شد و رابطهي ميان اين دو جنبش را گسستهتر از<br />

آنچه كه هست خواهد كرد،‏ مسئلهي اساسي بر سر اين<br />

نكته است كه اگر جنبش كمونيستي درك خود را در<br />

مورد مسئلهي زنان تصحيح نكند،‏ آن را تكامل ندهد،‏<br />

شفاف و عريان به آن نپردازد و بر مبناي آن عمل نكند،‏<br />

يك پارچگي خود را از دست ميدهد<br />

19<br />

ميلادي بر پايهي مطالعه و فرآيند آخرين دستاوردهاي<br />

دانش بشري در زمينههاي گوناگون از جمله مسئلهي زنان متولد<br />

شد كه در ادامهي اين سلسله نوشتارها بدان خواهيم پرداخت.‏<br />

كم بها دادن به جنبش زنان فقط محدود به گرايشي كه نقش<br />

جنبش كارگري را در جامعه مطلق ميكند،‏ نيست.‏ حتا در ميان<br />

كساني كه بر تمايز ميان جنبش آگاهانهي كمونيستي و جنبش<br />

خودبخودي كارگري تاكيد دارند نيز گرايش كم اهميت دادن به<br />

جنبش زنان مشاهده ميشود.‏ كم نيستند كساني كه مبارزهي زنان<br />

را در قياس با<br />

مبارزهي طبقاتي،‏ درجهي دوم و غيرعمده ارزيابي مي-‏<br />

كنند.‏ بر مبناي اين گرايش،‏ زنان بايد مبارزهي خود را به مثابه<br />

جزيي از مبارزهي بزرگ تر و كلي كارگران به پيش ببرند.‏ ‏(جزيي كه<br />

همواره قرباني كل شده است.)‏ حاملان چنين ديدگاهي به جنبش<br />

زنان با تحقير مينگرند.‏ ارزشي براي دستاوردهاي نظري و عملي<br />

جنبش زنان قائل نيستند و در بهترين حالت،‏ معتقدند كه ماركس و<br />

انگلس اين مسئله را يك بار و براي هميشه حل كردهاند و ديگر<br />

نيازي به رويارويي،‏ كنكاش،‏ جذب نقادانه و سنتز دستاوردهاي بشر<br />

در زمينهي مبارزاتي مشخص،‏ براي رهيافتي عاليتر نيست.‏<br />

از آن هنگامي كه ماركسيسم پا به عرصهي وجود گذاشت،‏ انقلابي<br />

در انديشه ورزي بشر صورت گرفت.‏ روش و بينشي ظهور كرد كه<br />

با اتكا به آن ميتوان به تجزيه و تحليل از پديدههاي گوناگون<br />

اجتماعي پرداخت و جهتگيري تكامل آنها را با توجه به نقش و<br />

جايگاه دخالتگر و فعال انسان روشن كرد.‏ ماركسيسم،‏ هرگز ادعا<br />

نداشته است كه يك بار براي هميشه پاسخ همهي مسائل را يافته<br />

و ديگر نيازي به بازبيني و نقد و تكامل خود ندارد.‏ رهبران جنبش<br />

كمونيستي بارها بر خصلت نقادانه و علمي ماركسيسم تاكيد داشته<br />

و خاطر نشان كردهاند كه ماركسيستها بايد همواره آمادهي<br />

گسست از ايدههاي كهن و پذيراي ايدههاي نوين باشند.‏<br />

ماركسيستها بايد تغييرات جهان مادي را كه مدام در حال تحول<br />

و حركت است در نظر داشته باشند و تلاش كنند آن تغييرات را<br />

به درستي در آراي خود منعكس كنند.‏ ماركسيست ها بايد به ايده<br />

هاي نويني كه در عرصه هاي مختلف زندگي اجتماعي از آزمون<br />

هاي علمي و هنري گرفته تا مبارزه درعرصههاي توليدي و طبقاتي<br />

كه به ظهور ميرسد،‏ برخورد ديالكتيكي داشته باشد و از آنها براي<br />

پويايي و تكامل ماركسيسم سود جويند.‏<br />

روش فوق در برخورد به تجربههاي جنبشهاي تودهاي مختلف نيز<br />

صادق است.‏ بي جهت نبود كه لنين بارها بر يادگيري از مبارزات<br />

تودهها درهمهي عرصهها تاكيد داشت.‏ به ظاهرهمهي كمونيستها<br />

قبول دارند كه رابطهي متقابلي ميان جنبش كمونيستي و جنبش<br />

كارگري وجود دارد.‏ اما زماني كه مسئلهي فراگيري از دستاوردهاي<br />

نظري و عملي ساير جنبشهاي تودهاي و به طور مشخص جنبش<br />

زنان به ميان مي آيد،‏ اما و اگرها آغاز ميشود.‏ بيتفاوتي و<br />

توجهي بخش بزرگي از فعالان چپ به نظريههاي گستردهاي كه<br />

طي چند دههي اخير،‏ توسط فمينيستها در مورد ستم بر زنان در<br />

گوشه و كنار جهان توليد شده،‏ اسفبار است.‏ به ندرت ميبينيم كه<br />

ماركسيستي اعلام كند اين يا آن نكتهي نظري يا دستاورد عملي<br />

جنبش زنان را به رسميت ميشناسد و يا قبول كند كه جذب و<br />

سنتز اين يا آن نكتهي نظري فمينيستي درك ما را از علم انقلاب<br />

افزايش داده است.‏ كمتر ماركسيستي حاضر است نقادانه به تئوري<br />

و پراتيك جنبش كمونيستي در ارتباط با جنبش زنان بپردازد و راه<br />

را براي ارتقا و تكامل درك كمونيستها از مسئلهي زنان هموار<br />

كند.‏ خلاصه اينكه،‏<br />

-<br />

كمتر ماركسيستي قبول دارد كه بخش<br />

مهمي از آگاهي كمونيستي،‏ آگاهي نسبت به مسئلهي زن<br />

است و ارتقاي آگاهي فمينيستي بخشي جدايي ناپذير از<br />

ارتقاي آگاهي كمونيستي است.‏<br />

61<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!