سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
سرژ اولين بار درسال 1909 به پاريس رفت و درآنجا به يك شورشي<br />
آنارشيست بدل گرديد و هم چون خانه به دوشي به اعماق زندگي<br />
كشيده شد؛ سالهاي به اتهام مغز متفكر- يا الهام<br />
بخش- جنايتهاي گانگسترهاي بدنام بونو(Bonnot) در زندان بود.<br />
پس از آن از فرانسه اخراج شد. سرژ به اسپانيا رفت و تا اوت سال<br />
در آنجا ماند. در اسپانيا بود كه توانست خاطرات سالهاي بد<br />
و ناخوشايند زندان را از ذهن خود دور كند. بعد از شركت در قيام<br />
سنديكاليستها در 1917 او ايدههاي آناركو- سنديكاليستي و<br />
كنار<br />
همچنين نام خود را- ويكتور كيبالچيچ<br />
گذاشت. از آن پس با نام جديد ويكتور سرژ شروع به نوشتن كرد و<br />
همچون كهربا به روسيه انقلابي، يعني سرزمين والدينش كشيده<br />
او، در راه سفر به شوروي، از مسير پاريس جايي كه اوايل<br />
همان سال از ورود به آن به آن منع شده بود، دچار اشتباه گرديد.<br />
در پاريس ويكتور سرژ دوباره دستگير شد و تا سال 1918 در زندان<br />
ماند. از ده سال اول زندگي او در فرانسه، تقريبا هفت سالش در بند<br />
و زندان گذشت. سرژ سالهاي 1919 تا را بيشتر در شوروي<br />
گذراند؛ هر چند كه ميتوان گفت سرژ همچون پسرش ولاري<br />
"انقلاب" را وطن خود ميدانست.<br />
-(Victor Kibalchich)<br />
1936<br />
1919<br />
1913-17<br />
1917<br />
شد. (10)<br />
سرژ بيست و هشت ساله در ژانويه وارد روسيه شد. او سفر<br />
دور و درازسياسياش در روسيه را همچون يك آنارشيست انقلابي<br />
باتجربه كه دوبار به زندان افتاده بود و در قيام ناموفق اسپانيا در<br />
سال مبارزه كرده بود، آغاز كرد. در ماه مه 1919 به<br />
بلشويكها پيوست و به عنوان نخستين پرسنل اداري كميته<br />
اجرايي بينالملل كمونيست شروع به كار كرد. او در سه كنگره اول<br />
كمينترن شركت كرد؛ در هنگام محاصره پتروگراد در طي جنگ<br />
داخلي جنگيد؛ به عنوان كميسارعالي آرشيو اخرانا (پليس امنيتي<br />
تزار) خدمت كرد، و آزادانه با بلشويكها، آنارشيستها و محافل<br />
ادبي پتروگراد و مسكو رابطه برقرار كرد. از طرف كمينترن براي<br />
كمك به تدارك انقلاب آلمان در سال به برلين فرستاده شد<br />
و نشريه فرانسوي اينپركور نشريه اصلي كمينترن را<br />
ويراستاري كرد. با شكست انقلاب آلمان به وين نقل مكان كرد و<br />
در آنجا كارهاي كمينترن را پي گرفت. در سال 1925 سرژ به<br />
شوروي بازگشت تا با اپوزيسيون چپ همراه شود.<br />
1923<br />
( Inpekorr)<br />
1917<br />
در بازگشت به شوروي، سرژ بارديگر با محافل مختلف سياسي،<br />
اجتماعي و ادبي درآميخت. او براي گذران زندگي، آثار لنين،<br />
زينوويف، تروتسكي و سايرين را ترجمه ميكرد. به عنوان يكي از<br />
سخنگويان عمده تشكيلات حزبي لنينگراد آشكارا از اپوزيسيون<br />
چپ پشتيباني مينمود. سرژ بلافاصله پس از كنگره پانزدهم حزب،<br />
در دسامبر از حزب اخراج شد. سه ماه بعد دستگير و براي<br />
هشت هفته به زندان افتاد. بعد از آزادي از زندان بخاطر انسداد<br />
روده تا آستانه مرگ پيش رفت.<br />
رويارويي با مرگ براي<br />
سرژ نقطه عطفي بود.<br />
زيرا از آن پس او بسيار<br />
"در مورد اين اوقات<br />
فراموش نشدني"<br />
نوشت. سرژ در طي پنج<br />
سال آزادي نامطمئن<br />
خود در شوروي، پنج<br />
كتاب، شامل سه<br />
داستان و كتاب تاريخي<br />
"نخستين سال انقلاب<br />
روسيه" را تاليف كرد و آنها را در خارج به چاپ رساند. يك خط از<br />
آثار سرژ تا سال 1989 در شوروي به چاپ نرسيد.<br />
در سال 1933 سرژ درباره دستگير شد و به اورنبرگ تبعيد شد كه<br />
به مدت سه سال خود و پسرش در آنجا با گرسنگي و مرگ در<br />
جدال بودند. در طي اين مدت چهار كتاب نوشت كه همه آنها<br />
هنگامي كه در آوريل از كشور اخراج ميشد، توسط GPU<br />
مصادره شد. كارزار بينالمللي دفاع از سرژ توسط روشنفكران نامي<br />
فرانسه باعث شد كه او در آخرين لحظه از خطر مرگ نجات يابد.<br />
اولين محاكمات مسكو كه به "ترور بزرگ" انجاميد، چهارماه بعد از<br />
نجات سرژ آغاز شد. نجات سرژ به وسيلهي اين گروه روشنفكران<br />
فرانسوي را بايد ارج گذاشت زيرا آنان باعث شدند كه او به<br />
سرنوشت ديگر رفقايش در اپوزيسيون چپ دچار نشود. اين<br />
دسته از روشنفكران با اصرار برآزادي سرژ، حزب كمونيست فرانسه<br />
و هواداران روشنفكراش را بياعتبار كردند. رومن رولان استالين را<br />
وادار كرد كه با اشاره به طرفدارانش در فرانسه – دوستداران<br />
شوروي - سرژ را از زندان آزاد كند.<br />
(11)<br />
1936<br />
به محض ورود سرژ به غرب، استالين او را از داشتن مليت و<br />
گذرنامهاش محروم كرد. كمونيستهاي اروپايي [طرفدار استالين] به<br />
او بر چسب زدند و مسكو هم از نفوذ بيحدش بهره جست تا مانع<br />
انتشار نوشتههاي سرژ در مطبوعات عمده فرانسه شود. به رغم اين-<br />
ها، سرژ "پرتو افكني بر هزارتوي جنون (پاكسازيهاي استاليني) و<br />
نقد ماهيت سامانهي اجتماعي كه در اتحاد جماهير شوروي سر بر<br />
ميآورد را آغاز كرد. اين تمام زندگياش شد. سرژ به رغم سختي-<br />
هاي بزرگ شخصي و اقتصادي –همسر سرژ بدليل آزار و اذيتهاي<br />
بي پايان به ديوانگي كشيده شد – و درگيري روزمره براي سير<br />
كردن شكم خود و خانوادهاش، مدام مينوشت تا از خيانتهاي<br />
استالين به هرآنچه كه او سوسياليسم ميپنداشت، پرده بردارد.<br />
حال و هواي پاريس در دوره تشكيل جبهه خلق<br />
سرشار از شادي و اميد بود و سرژ با دوستان لئون بلوم<br />
(Popular Front)<br />
(12)<br />
1927<br />
فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه<br />
2007 اكتبر – 1386<br />
46