سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
سا٠ا٠ÙÙ - ketab farsi
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
ويكتور سرژ:<br />
انساني براي دوران ما<br />
1<br />
نويسنده: سوزان وايزمن<br />
برگردان: پيمان جهاندوست<br />
ويراستار: علي اشرافي<br />
* اين مقاله ويژهي "سامان نو" نوشته شده است<br />
ويكتور سرژ يكي از نويسندگان، متفكران و فعالان برجستهي<br />
طبقهي كارگر در قرن بيستم بود. آوازهي سرژ به دليل غناي<br />
روشنفكرانه و بينش پالودهاي بوده كه در درك و فهم مبارزات<br />
عمدهي تاريخي دوران ما از او به يادگار مانده است. سرژ زندگي و<br />
قلم تواناي خود را براي انقلابي كه برايش مرزي نميشناخت، به<br />
كار گرفت. آنارشيست بلشويك شدهاي كه غيرارتدكس بودن<br />
خصيصهي ذاتياش بود، با نظرات جاافتادهي سنتي غالبا ناسازگار<br />
بود، اما با ارتداد هم ميانهاي نداشت.<br />
ويكتور سرژ با اميد و تعهد فوقالعادهاش به نسل انقلابيان منتقدي<br />
تعلق داشت كه عليه استالينيسم ايستادگي كرده، سرمايهداري را<br />
طرد نموده و از سوي تاريخ به حاشيه رانده شده بودند. سهم سرژ<br />
امروز از اين رو براي ما پرجاذبه است كه او در پايبنديش به ايجاد<br />
جامعهاي كه مدافع آزاي انسانها، افزايش مقام انساني و بهبودي<br />
شرايط زندگي او، سازش و مماشات نكرد. اگر چه سرژ در بحبوحه-<br />
ي طوفانهاي سياسي نيمه اول قرن بيستم زيست، اما، ايدههايش<br />
به مباحث دوران جاري، يعني دورهي پس از فروپاشي شوروي و<br />
جنگ سرد ارتباط دارد.<br />
اين پرسش وجود دارد كه چگونه ممكن است در سرآغاز قرن<br />
بيست و يكم آثار يك انقلابيِ فراموش شده با مباحث امروزين ما<br />
ارتباط داشته باشد؟ آن هم در حالي كه قرن بيستم به پايان<br />
رسيده، اتحاد جماهيرشوروي فروپاشيده و همزمان نبرد سترگ<br />
عقايدي كه اين جامعه در اذهان برانگيخته بود كم و بيش از<br />
مباحث عمومي محو شده است. با اين همه، ايدهها و مبارزاتي كه<br />
سرژ بيانگرشان بود، و اكنون در ظاهر قديمي و فراموش شده مي-<br />
نمايند، چگونه ميتوانند هنوز بوي تازگي داشته باشند؟<br />
علاقمندي به آثار سرژ هنگامي رواج يافت كه اتحاد شوروي در<br />
حال فروپاشي بود و اين تجددخواهي بالقوه به انتشار، و<br />
انتشارمجدد، كتابهايش به چندين زبان انجاميد. با انقراض<br />
استالينيسم، فاتحان جنگ سرد مدعي شدند كه آلترناتيوي براي<br />
دمكراسي سرمايهداري نوع غربي وجود ندارد. آن هم در وضعيتي<br />
كه نابرابريها بيشتر فزوني مييابد و ميهنپرستان مذهبي هم به<br />
ترور دست يازيدهاند و نسل جديدي نيز وارد صحنه شدهاند كه<br />
خواهان دنياي بهتري هستند. مهمتر اين كه بر ممكن بودن آن نيز<br />
پاي ميفشارند. ما همان طور كه منازعات روشنفكري و سياسي<br />
تجربه مصيبتبار شوروي را دستهبندي ميكنيم به حقانيت<br />
عملكرد ويكتور سرژ كه ازشفاف بودن، صداقت، دقت و دغدغههاي<br />
عميق انساني سر شار است، آگاه ميشويم. آثار او به مسايل كاملا<br />
مهم، و تا به حال حل ناشدهي دورانش اشارت دارد. دغدغهاش<br />
آزادي، خودگرداني و شان انساني بود. او به نسل انقلابياني تعلق<br />
داشت كه سعيشان اين بود كه آن هدفهاي انساني را در جامعه<br />
تحقق بخشند. اينان شكست خوردند، اما سرژ از آن پس تمام<br />
زندگي خود را صرف توضيح تلاش اين نسل و نقد دلايل شكست-<br />
شان كرد. به همين خاطر نيز جاي دارد كه آثار او تجديد چاپ<br />
شود، نقد و تفسير گردد و مهمتر از همه نجات داده شود.<br />
اما چرا نجات؟ چرخشهاي تند و پرشتاب جنگ سرد به طور<br />
مؤثري ماهيت طغيانهاي ضدسرمايهداري، شورشها و انقلابهاي<br />
آن دوره را مخدوش كرد و اين به نفع طبقه سياسي هردو ابرقدرت<br />
و دنياي اين دو تمام شد. در چنين وضعيت عجيبي، هردو سيستم<br />
از اين بي صداقتي آگاهانه بر سر تعريف و ماهيت كمونيسم، در<br />
تئوري و عمل، بهره جستند. اين كنش و روش با فروپاشي شوروي<br />
پايان نگرفت، بلكه برعكس حدت و شدت بيشتري نيز تو<br />
گوئي همه تلاش و پا فشاري بر اين است كه نشان داده شود كه<br />
خود اين ايدهها هستند كه خطرناكاند و بايد بي اعتبار شوند.<br />
يافت –<br />
تاريخِ تجربه اتحاد شوروي هم اكنون توسط كارگزاران جنگ سرد<br />
و دگماتيستهاي بازار آزاد در شرق و غرب در حال بازنويسي<br />
است. به باور آنان هيچ تفاوتي بين بلشويكهاي اوليه و استالينيسم<br />
تكامليافته وجود ندارد. هر دو طرف جنگ سرد نه تنها در مورد<br />
ماهيت و كاراكترماركسيسم صداقت نداشتند، بلكه در مخدوش<br />
كردن ايدههاي اپوزيسيون چپ شوروي منافع گسست ناپذيري<br />
(2)<br />
43<br />
فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007