سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi سامان نو - ketab farsi

16.03.2014 Views

-1 -2 كار مهمي هم هست-‏ اين است كه كاري كند كه در اين كشورها نادانترين افراد ممكن به قدرت برسند.‏ امروزه هم مانند همة تاريخ،‏ داشتن دشمن نادان نعمت بزرگي است.‏ بنابر اين بايد به شواهد دخالت عوامل استعمار نوين ‏(استعمار مدرن)‏ در تحولات كشورهائي مانند عدهاي از كشورهاي آسيا،‏ آمريكاي جنوبي و آفريقا بيش از پيش توجه كرد.‏ از نظر من ايران پس از كودتاي 28 مرداد نخست مستعمرة نو و سپس نوين آمريكا بود ولي با وجود اين كه با انقلاب بهمن پنجاه و هفت با آن گلاويز شد،‏ به دلائلي كه گفتيم هنوز از آن رها نشده است.‏ هرگونه تلاش براي انتقاد از حكومت ملي دكتر مصدق ممكن است با اين هدف صورت گيرد كه ذهن را از وضعيت استعماري ايران منحرف كند.‏ هم اكنون خدمتي كه دشمنان نادان آمريكا به آن و حتي اروپا ميكنند،‏ بر كمتر انسان نيمههشياري پوشيده است.‏ از نظر من بخش مهمي از حكومتهاي خاورميانه در خدمت آمريكا هستند.‏ جمهوري آذربايجان ‏(با ايجاد گفتارهاي راديو تلويزيوني و ترويج دشمني فارس و ترك و تامين منافع آمريكا و اسرائيل در تجزية ايران)،‏ تركيه،‏ سوريه،‏ اردن،‏ عراق،‏ همة كشورهاي عربي و البته ... وضع ايران به دلايلي كه گفتم استثنائي است.‏ كمك ايران به آمريكا بر خلاف آن كشورها مستقيم نيست.‏ به همين دليل است كه آمريكا كه پس از جنگ دويم به استعمار نوين روي آورده،‏ خود به ايجاد يا تقويت دشمنان نادانش كمك ميكند و اين داستان معروفي در چهل-‏ پنجاه سال اخير و دقيقا پس از دهة شصت صدة بيستم ميلادي است.‏ طالبان نمونة مشخص آن است،‏ اما نمونههاي ديگر را هم بايد دقيقا بررسي كرد.‏ بنابراين و نمونه را،‏ مبارزه با تروريسم اسلامي حكايت مسخرهاي بيش نيست.‏ حمايت استعمارگر از مستعمره در اين مورد نه تنها قطعي بلكه شرط نوشته يا نانوشتهاي در روابط دو كشور است.‏ به اين ترتيب و بر حسب تاريخي سه نوع استعمار را بازشناسي كرديم و اينك ميكوشيم براي هر يك تعريفي بدهيم.‏ من تا كنون اين سه تعريف را به شكلي كه ميدهم در جائي نديدهام و به احتمال از دانش محدود من سرچشمه ميگيرد:‏ استعمار كهن،‏ بهره كشي مستقيم از كشوري ديگر با استفاده از نيروي نظامي و روشهاي سياسي ‏(دست نشانده كردن)‏ است.‏ استعمار نو،‏ بهره كشي از كشور ديگر از طريق وابسته كردن مستقيم منافع مستعمره به استعمارگر است.‏ -3 استعمار نوين،‏ بهره كشي از كشوري ديگر از راه منحرف كردن و وابسته كردن غير مستقيم منافع مستعمره به منافع استعمارگر است.‏ اميد است خوانندگان اين يادداشت با اظهار نظر انتقادي در بارة آن به دقت بخشيدن به آن ياري رسانند.‏ در پرتو چنين تعريفهائي از استعمار است كه بايد كارهاي ملت ايران را به رهبري دكتر مصدق ارزيابي كرد.‏ من راههاي ديگر را تاريخي نميبينم،‏ زيرا در هر جنبش هدف اساسي آن مهم است.‏ هدف اساسي حكومت مصدق چنان كه از ملي كردن نفت پيدا است،‏ مبارزه با استعمار نو در ايران و زنده كردن اين مبارزه در خاور ميانه بوده است.‏ -1 احمد شاه يادداشتها:‏ در دورة رضاشاه و تا 1314، فرش پس از نفت مهمترين منبع درآمد خارجي و تجارت خارجي بخش مهمي از آن در دست شركت انگليسي شرق بود.‏ اين كار انگلستان صدها كور،‏ ناقص و افليج در مراكز فرشبافي،‏ مانند كرمان،‏ راور،‏ بيرجند و كاشان باقي گذاشته بود كه بسياري از آنان نميتوانستند با پاي خود پايدار قاليبافي بروند.‏ در از شركت شرق خلع يد و شركت فرش ايران تاسيس شد و اندك اندك به اضمحلال فرش ايران كمك كرد.‏ البته تا مدتها انگلستان بزرگترين مشتري فرش ايران بود كه موضوع قابل مطالعهاي است.‏ با همة اين تا كودتاي بازهم فرش درآمد مهمي براي كشور داشت،‏ زيرا بسياري از توليد كنندگان مستقل هم به اين كار روي آوردند كه برخي از آنان مردماني ملي بودند و از پيش زمينه داشتند.‏ مرحلة دويم و اساسي اضمحلال آن پس از كودتا آغاز شد و ادامه دارد.‏ من در سن هفده سالگي اين معذرت خواهي را به گوش خود از راديو ايران و در برنامة مرزهاي دانش كه پنجشنبهها بعد از ظهر پخش ميشد،‏ شنيدهام.‏ شركت در يك قرارداد اسارتبار براي سياستمداري با تجربه و حتي بي تجربه اشتباه نيست و اشتباه قلمداد كردن آن كمكي به روشن شدن موضوع نميكند.‏ 1314 1332 -2 فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه 2007 اكتبر – 1386 40

انقلاب اكتبر و ايران انقلاب اكتبر روسيه را معمولا بعنوان يكي از بزرگترين حوادث تاريخ بشري معرفي ميكنند و ميشود اين حادثه را،‏ به اعتبار اينكه اولين انقلاب سوسياليستي است،‏ يك حادثة منحصر بفرد تلقي كرد.‏ انقلابهاي قبلي هميشه باعث ميشد كه طبقة استثمارگر حاكم سرنگون بشود اما هميشه يك طبقة استثمارگر تازه جاي طبقة قبلي را ميگرفت ولي انقلاب اكتبر منجر به سرنگوني نظام استثماري شد.‏ به اين ترتيب در حقيقت با اين انقلاب دورة كاملا تازه اي در زندگي بشر شروع شد.‏ اين انقلاب از لحاط تأثير جهانيش هم منحصر بفرد بود و بيشتر از همة انقلابهاي اجتماعي ديگر در سرتاسر دنيا اثر گذاشت.‏ راجع به انقلاب اكتبر روسيه و عواقب و تأثيراتش در نقاط مختلف دنيا خيلي نوشتهاند و گفتهاند اما آنچه براي ما ايرانيان مهم است تأثير اين انقلاب در سرنوشت ايران است.‏ البته منظورم تأثيرات مثبت و منفي هر دو هست،‏ كه متأسفانه خيلي كم راجع به آن نوشته شده،‏ آنچه هم نوشته شده اغلب يا فراموش شده يا بصورت تحريف شده و خصمانه به ما رسيده است.‏ از نتايج مثبت انقلاب براي ايران اول از همه الغاء تمام قراردادهاي استعماري روسيه با ايران بود.‏ دولت سوسياليستي اتحاد شوروي با الغاء اين قراردادها در واقع اطمينان خاطر عظيمي به مردم ايران داد كه ديگر مثل گذشته نگران تجاوزهاي استعماري همساية شمالي-‏ شان نباشند.‏ در وهلة دوم مردم ايران و بخصوص دموكراتهاي پيشتاز را متوجه كرد كه غيراز خانها و اشراف و ملاكين و سرمايه دارها توده هاي زحمتكش هم ميتوانند به حكومت برسند و در جهت لغو استثمار و فقر و بدبختي تلاش بورزند.‏ اين روحيه را ما در برخوردها و اظهارنظرهاي روشنفكران آنزمان و همينطور نوشتهها و شعرهاي نويسندهها و شعراي آن زمان بصورت واضح و مكررميبينيم.‏ شعراي دموكرات و رزمندة آنزمان،‏ مثل ملك الشعراء بهار،‏ عارف قزويني،‏ فرخي يزدي و ديگران در شعرهاشان از روي كار آمدن حكومت سوسياليستي شوروي در همسايگي ايران بارها اظهار خوشحالي كردهاند.‏ بعلاوه بعد از اين زمان است كه كلمات كارگر و رنجبر و مفاهيم اجتماعي مربوط به طبقات زحمتكش جاي خالي خود را در شعرهاي آنها اشغال مي-‏ كنند.‏ براي مثال عارف قزويني در محبت نسبت به حكومت سوسياليستي جديد شوروي تا آنجا پيش رفت كه در يكي از شعرهايش گفت:‏ ‏"بلشويك است خضر راه نجات"،‏ و شاعران ديگر حتي در ستايش لنين شعر گفتند.‏ باقر مومني در مورد حكومت شوروي و مسئلة كارگر و دهقان،‏ براي نمونه دو بيت از شعري را كه ملك الشعراي بهار در سالهاي بعد از شهريور بيست گفته ميتوانيم بخوانيم كه در وصف شوروي ميگويد در آنجا:‏ مرد دهقان ز سر شوق برد آب به دشت كه شريك است در آن مزرعة جان پرور كارگر كار كند روز،‏ چو خور چهره نهفت به نمايش رود و جامه كند نو در بر بايد بگويم كه ملك الشعرا تنها يك آزاديخواه ناسيوناليست و محافظه كار است و اگر از شوروي تحسين و تمجيد ميكند بخاطر نقشي است كه اين دولت در جلوگيري از تبديل ايران به مستعمرة كامل و تجزيهاش به قلمرو روسيه تزاري و استعمار سلطنتي انگليس بازي كرده است.‏ اما شاعران پيشروتري مثل فرخي يزدي كه ناسيوناليستي انقلابي است و گرايشهاي سوسياليستي دارد از اينهم جلوتر ميرود و دربارة جنگ طبقاتي ميگويد:‏ شد سيه روز جهان از لكة سرمايه داري بايد از خون شست يكسر باختر تا خاوران را انتقام كارگر اي كاش آتش برفروزد تا بسوزد سر به سر اين تودة تن پروران را او در نا اميدياش از غرب يا باختر و دلبستگيش به شرق يا خاور هم در يك شعري صريحا ميگويد:‏ شب ما روز نگردد زمه باختري تا چو خورشيد به خاور نزنيم اختر سرخ مرداد 32 متأسفانه بعدها،‏ و بخصوص بعد از كودتاي 28 و سركوب جنبش توده اي،‏ بيشتر روشنفكرهاي ما نقش مهم آغازين شوروي را فراموش كردند و عدة زيادي از آنها به دام تبليغات ضد شوروي افتادند و بعضيهاشان،‏ حتي با همة ادعاهاي دموكرات و آزاديخواه بودن،‏ بيشتر از آنكه ضد استبداد و ضد ستم و ضد استعمار باشند به بيماري و هيستري ضد كمونيستي مبتلا شدند.‏ آنها از اين امر غافلند كه شوروي،‏ با همة معايب و نواقص و انحطاطي كه بعدها دچارش شد مانع تاخت و تاز امپرياليستها و نمونة مثبتي براي نهضت هاي آزاديخواهانه و توده اي كشورهائي مثل كشورما بود.‏ به همين دليل است كه من فكر ميكنم وظيفة ما اينست كه اين گذشته را و نقش مثبت انقلاب اكتبر را سعي كنيم و براي نسل امروزيمان روشن بكنيم.‏ 1917 41 فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

انقلاب اكتبر و ايران<br />

انقلاب اكتبر روسيه را معمولا بعنوان يكي از بزرگترين<br />

حوادث تاريخ بشري معرفي ميكنند و ميشود اين حادثه را،‏ به<br />

اعتبار اينكه اولين انقلاب سوسياليستي است،‏ يك حادثة منحصر<br />

بفرد تلقي كرد.‏ انقلابهاي قبلي هميشه باعث ميشد كه طبقة<br />

استثمارگر حاكم سرنگون بشود اما هميشه يك طبقة استثمارگر تازه<br />

جاي طبقة قبلي را ميگرفت ولي انقلاب اكتبر منجر به سرنگوني<br />

نظام استثماري شد.‏ به اين ترتيب در حقيقت با اين انقلاب دورة<br />

كاملا تازه اي در زندگي بشر شروع شد.‏<br />

اين انقلاب از لحاط تأثير جهانيش هم منحصر بفرد بود و بيشتر از<br />

همة انقلابهاي اجتماعي ديگر در سرتاسر دنيا اثر گذاشت.‏ راجع به<br />

انقلاب اكتبر روسيه و عواقب و تأثيراتش در نقاط مختلف دنيا خيلي<br />

نوشتهاند و گفتهاند اما آنچه براي ما ايرانيان مهم است تأثير اين<br />

انقلاب در سرنوشت ايران است.‏ البته منظورم تأثيرات مثبت و منفي<br />

هر دو هست،‏ كه متأسفانه خيلي كم راجع به آن نوشته شده،‏ آنچه<br />

هم نوشته شده اغلب يا فراموش شده يا بصورت تحريف شده و<br />

خصمانه به ما رسيده است.‏<br />

از نتايج مثبت انقلاب براي ايران اول از همه الغاء تمام قراردادهاي<br />

استعماري روسيه با ايران بود.‏ دولت سوسياليستي اتحاد شوروي با<br />

الغاء اين قراردادها در واقع اطمينان خاطر عظيمي به مردم ايران داد<br />

كه ديگر مثل گذشته نگران تجاوزهاي استعماري همساية شمالي-‏<br />

شان نباشند.‏ در وهلة دوم مردم ايران و بخصوص دموكراتهاي<br />

پيشتاز را متوجه كرد كه غيراز خانها و اشراف و ملاكين و سرمايه<br />

دارها توده هاي زحمتكش هم ميتوانند به حكومت برسند و در<br />

جهت لغو استثمار و فقر و بدبختي تلاش بورزند.‏<br />

اين روحيه را ما در برخوردها و اظهارنظرهاي روشنفكران آنزمان و<br />

همينطور نوشتهها و شعرهاي نويسندهها و شعراي آن زمان<br />

بصورت واضح و مكررميبينيم.‏ شعراي دموكرات و رزمندة آنزمان،‏<br />

مثل ملك الشعراء بهار،‏ عارف قزويني،‏ فرخي يزدي و ديگران در<br />

شعرهاشان از روي كار آمدن حكومت سوسياليستي شوروي در<br />

همسايگي ايران بارها اظهار خوشحالي كردهاند.‏ بعلاوه بعد از اين<br />

زمان است كه كلمات كارگر و رنجبر و مفاهيم اجتماعي مربوط به<br />

طبقات زحمتكش جاي خالي خود را در شعرهاي آنها اشغال مي-‏<br />

كنند.‏ براي مثال عارف قزويني در محبت نسبت به حكومت<br />

سوسياليستي جديد شوروي تا آنجا پيش رفت كه در يكي از<br />

شعرهايش گفت:‏ ‏"بلشويك است خضر راه نجات"،‏ و شاعران ديگر<br />

حتي در ستايش لنين شعر گفتند.‏<br />

باقر مومني<br />

در مورد حكومت شوروي و مسئلة كارگر و دهقان،‏ براي نمونه دو<br />

بيت از شعري را كه ملك الشعراي بهار در سالهاي بعد از شهريور<br />

بيست گفته ميتوانيم بخوانيم كه در وصف شوروي ميگويد در آنجا:‏<br />

مرد دهقان ز سر شوق برد آب به دشت<br />

كه شريك است در آن مزرعة جان پرور<br />

كارگر كار كند روز،‏ چو خور چهره نهفت<br />

به نمايش رود و جامه كند نو در بر<br />

بايد بگويم كه ملك الشعرا تنها يك آزاديخواه ناسيوناليست و<br />

محافظه كار است و اگر از شوروي تحسين و تمجيد ميكند بخاطر<br />

نقشي است كه اين دولت در جلوگيري از تبديل ايران به مستعمرة<br />

كامل و تجزيهاش به قلمرو روسيه تزاري و استعمار سلطنتي انگليس<br />

بازي كرده است.‏ اما شاعران پيشروتري مثل فرخي يزدي كه<br />

ناسيوناليستي انقلابي است و گرايشهاي سوسياليستي دارد از اينهم<br />

جلوتر ميرود و دربارة جنگ طبقاتي ميگويد:‏<br />

شد سيه روز جهان از لكة سرمايه داري<br />

بايد از خون شست يكسر باختر تا خاوران را<br />

انتقام كارگر اي كاش آتش برفروزد<br />

تا بسوزد سر به سر اين تودة تن پروران را<br />

او در نا اميدياش از غرب يا باختر و دلبستگيش به شرق يا خاور هم<br />

در يك شعري صريحا ميگويد:‏<br />

شب ما روز نگردد زمه باختري<br />

تا چو خورشيد به خاور نزنيم اختر سرخ<br />

مرداد 32<br />

متأسفانه بعدها،‏ و بخصوص بعد از كودتاي 28 و سركوب<br />

جنبش توده اي،‏ بيشتر روشنفكرهاي ما نقش مهم آغازين شوروي را<br />

فراموش كردند و عدة زيادي از آنها به دام تبليغات ضد شوروي<br />

افتادند و بعضيهاشان،‏ حتي با همة ادعاهاي دموكرات و آزاديخواه<br />

بودن،‏ بيشتر از آنكه ضد استبداد و ضد ستم و ضد استعمار باشند به<br />

بيماري و هيستري ضد كمونيستي مبتلا شدند.‏ آنها از اين امر<br />

غافلند كه شوروي،‏ با همة معايب و نواقص و انحطاطي كه بعدها<br />

دچارش شد مانع تاخت و تاز امپرياليستها و نمونة مثبتي براي<br />

نهضت هاي آزاديخواهانه و توده اي كشورهائي مثل كشورما بود.‏<br />

به همين دليل است كه من فكر ميكنم وظيفة ما اينست كه اين<br />

گذشته را و نقش مثبت انقلاب اكتبر را سعي كنيم و براي نسل<br />

امروزيمان روشن بكنيم.‏<br />

1917<br />

41<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!