16.03.2014 Views

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

كشورها،‏ اين كار را نتيجة جنبشهاي رهائي بخش(آن هم در<br />

عقب افتادهترين نقاط جهان)‏ قلمداد ميكنند.‏<br />

در استعمار كهن،‏ كشور مستعمره در مقابل دشمن،‏ كه در واقع<br />

معمولا دشمن استعمارگر هم هست،‏ از جانب استعمارگر حمايت<br />

ميشود.‏ ظاهرا هندوستان يا الجزاير در دورة استعمار انگليس و<br />

فرانسه در برابر دشمن<br />

–<br />

كه چه بسا دست ساخت خود استعمار<br />

بود،‏ حمايت ميشد.‏ گمان نميكنم استعمار كهن يا كلاسيك<br />

بيش از اين نيازي به توضيح داشته باشد،‏ زيرا نمونههاي آن<br />

فراوان و تاريخ استعمار و مبارزات ضد استعماري خود گوياي<br />

همه چيز است.‏<br />

با آغاز مبارزات ضد استعماري،‏ كشورهاي استعمارگر به فكر<br />

استعمار غير مستقيم افتادند كه هم مخارج آن كمتر بود،‏ يعني<br />

نيروي نظامي كمتري نياز داشت و نيروي سركوب هم منحصرا از<br />

خود آن ملت ‏(مستعمره)‏ تامين ميشد،‏ وهم بدنامي سياسي آن<br />

را نداشت.‏ براي مثال اگر چه دو كشور استعمارگر روسية تزاري<br />

وانگلستان ايران را ميان خود تقسيم كردند،‏ اما با انقلاب اكتبر<br />

يك طرف ماجرا كنار رفت و در نتيجه خيلي زود اين نقشه از كار<br />

افتاد و ميدان براي طرف ديگر بازتر شد،‏ اما اين وضع هنگامي<br />

شكل گرفت كه هم مبارزات رهائي بخش در جهان آغاز ميشد و<br />

هم دولت جديد كمونيستي در اتحادشوروي وجود يك<br />

استعمارگر را در همسايگي خود تحمل نميكرد،‏ به همين دليل<br />

انگلستان مناسبتر يافت كه روي حكومتگران ايران كار كند.‏<br />

احمد شاه را كه نه مستبد و نه حاضر به امضاي چيزي بود،‏ ببرد<br />

و شخصي مستبد و مطيع را بياورد.‏ ايران پس از كشته شدن امير<br />

كبير تا خلع يد از شركت نفت،‏ كم كم مستعمرة انگلستان شد،‏<br />

بدون اين كه نام آن به عنوان مستعمره برده شود.‏ مستعمره بود<br />

زيرا انگلستان بر مهمترين منابع ثروت آن ‏(فرش و نفت‎1‎‏)‏ تسلط<br />

داشت،‏ بيشتر واردات آن از انگلستان بود و ظاهرا آزاد بود چون<br />

مانند كشوري آزاد در مجامع بينالمللي شركت ميكرد يا از آن<br />

نام برده ميشد.‏<br />

در اين دوره مناسبت استعمارگر و مستعمره بسيار ظريف است،‏<br />

زيرا مستعمره در مجامع جهاني يا از استعمارگر دفاع ميكند يا<br />

در موارد حاد سكوت ميكند.‏ ايران در اين دوره با انگلستان<br />

روابط ظريفي داشت كه بوسيلة سياستمداران كاركشتهاي چون<br />

فروغي،‏ قوامالسلطنه و تقيزاده رهبري ميشد،‏ در غير اين صورت<br />

لازم نبود تقيزاده به دليل شركت در قرار داد نفت از ايرانيان<br />

معذرت بخواهد‎2‎‏.‏ اين سياست بايد در قالب همين مفهوم<br />

استعمار بررسي شود و كمتر چنين كاري شده است.‏<br />

به اين ترتيب در مرحلة دويم استعماري كه آن را استعمار نو<br />

اصطلاح ميكنيم،‏ كشور مستعمره تحت تسلط مستقيم نظامي<br />

نيست،‏ اما از نظر سياسي هست و در نتيجه منافع اقتصادي<br />

استعمارگر را تامين ميكند.‏ اين استعمار غير مستقيم در صورتي<br />

دخالت مستقيم ميكرد كه منافعش به خطر افتاده باشد و راهي<br />

مسالمتآميز براي دخالت باقي نماند.‏ مورد مشخص اين وضع<br />

كودتاهاي نظامي در كشورهائي مانند ايران و شيلي است.‏ در اين<br />

مورد هم مستعمره مورد حمايت سياسي و نظامي استعمارگر است.‏<br />

كودتاهاي پشت سر هم در كشورهاي جهان سيوم كه نشانة<br />

استعمار نو و غير مستقيم بود،‏ بويژه با وجود قطب نيرومند شوروي<br />

و سپس چين و ديگر نظامهاي همانند،‏ استعمار نو را زير سوآل برد<br />

و باعث پديد آمدن جنبشهاي رهائي بخش و حزبهاي چپگرا در<br />

تمام جهان شد.‏ جنگي نيمه پنهان ميان استعمار شدگان و<br />

استعمارگران و اين بار به سركردگي آمريكا آغاز شد كه نتيجة آن<br />

راديكالتر شدن جنبشها در جهان بود،‏ اگر چه با به كار بردن<br />

واژههاي چپ،‏ تجزيه طلب،‏ عقب افتاده،‏ كمونيست،‏ به حسب مورد<br />

همچون ناسزا يا برچسب ضددين،‏ مبارزان را از ميدان به در مي-‏<br />

كردند و ستمهاي شديدي بر مستعمرهها ميرفت،‏ استعمارگران<br />

ناگزير از تعويض روش شدند،‏ زيرا با پديد آمدن جنبشهاي رهائي<br />

بخش،‏ تهديدي جهاني براي استعمار نو پديد آمده بود كه به<br />

سادگي از ميان نميرفت.‏<br />

بايد توجه داشت و پرسيد كه مبارزات مردم در كشورهائي مانند<br />

ايران،‏ شيلي،‏ عراق زمان قاسم،‏ مصر در دورة عبدالناصر و دهها<br />

جنبش ديگر براي رهائي از چه چيزي بوده است؟ مهمترين<br />

گرفتاري اين كشورها اقتصادي بود،‏ يعني اينها استقلال اقتصادي<br />

نداشتند.‏ نداشتن استقلال اقتصادي خود دليل نداشتن استقلال<br />

سياسي و وابسته بودن ‏(استعمار)‏ است.‏<br />

راهي كه در پيش گرفته شد،‏ استعماري كاملا غير مستقيم و<br />

وابسته كردن منافع و حتي موجوديت كشورها به منافع استعمارگر<br />

بود.‏ لازم به تدارك مهمي نبود.‏ مثال روشني بزنم.‏ اگر كشور<br />

بحرين كه ميدانيم چگونه به وجود آمده و از كدام كشور جدا و<br />

كشوري عربي شده است،‏ از جانب كشوري همسايه تهديد شود،‏ در<br />

وضع موجود كه كشورهاي عربي از تامين نيروي نظامي مهمي در<br />

ماندهاند،‏ از كجا بايد كمك بخواهد؟ در برابر اين كمك يا حتي<br />

تضمين موجوديت،‏ چه بايد بپردازد؟ آشكارا از نيرومندترين كشور<br />

حاضر در منطقه كمك خواهد گرفت و بهائي مهم خواهد پرداخت.‏<br />

اگر ما هم بوديم همين كار را ميكرديم،‏ چنان كه رژيم شاه در<br />

برابر تهديد ظاهري كمونيسم ميكرد.‏<br />

كشورهاي عقب افتاده كه رهبران ظاهرا جسور و در واقع ناداني<br />

مانند قذافي،‏ صدام حسين ‏(و امروزه جانشينان او)‏ شاه ما و<br />

ديگران دارند،‏ استعمارگران را خود براي دخالت در كشورهاي<br />

همديگر دعوت ميكنند.‏ بنابر اين يكي از كارهاي استعمارگر-‏ كه<br />

39<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!