16.03.2014 Views

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

سرمايهي صنعتي به سرمايهي مالي سوق داد.‏ همانطور كه لنين<br />

تشريح ميكند تا سال 1914، اين سرمايهي صنعتي بود كه غالب<br />

بود.‏ از تا 1945 سرمايهي صنعتي جاي خود را به<br />

سرمايهي مالي داد.‏ از تا طبقات حاكم براي تامين<br />

منافع خويش به سرمايهي صنعتي روي آوردند يعني در اين دوره<br />

سرمايهي صنعتي غالب شد.‏ اما در سال آنان دوباره،‏<br />

سرمايهي مالي را تقويت كردند و براي حفظ نظام سرمايهداري،‏<br />

سرمايهها را در بخش سرمايهي مالي متمركز كردند.‏<br />

بازگشت به سرمايهي مالي به معناي ركود نسبي در بخش صنعت<br />

بوده است.‏ نسبي به اين معنا كه صنعت،‏ رشد كرده ، اما اين رشد<br />

در مقايسه با دورهي دولت رفاه كم بوده،‏ در نتيجه سطح بيكاري<br />

به شدت افزايش داشته است.‏ دولتها براي سرپوش نهادن بر اين<br />

واقعيت،‏ شيوهي محاسبه و آمارگيري را تغيير دادند.‏ براي نمونه<br />

در بريتانيا ما به عبارت"افراد فعال از نظر اقتصادي"‏ برميخوريم.‏<br />

درسال 1970، فقط يك درصد مردم،‏ از لحاظ اقتصادي غير فعال<br />

بودند.‏ سال بعد وتا زمان حاضر تا درصد مردم،‏ از<br />

لحاظ اقتصادي غير فعال هستند.‏ درواقع اين رقم،‏ نرخ واقعي<br />

بيكاري است،‏ اما در آمار بيكاري اين رقم ذكر نميشود بلكه رقم<br />

كمتري اعلام ميگردد.‏ دولت مارگارت تاچر،‏ افراد بسياري را وادار<br />

كرد كه به عنوان از كار افتاده از كمك دولتي استفاده كنند و<br />

آنان را از آمار بيكاري حذف كرد و يا اينكه افراد مسن در سن<br />

پنجاه سالگي را به اين بهانه كه ديگر پير شدهاند از كار بر كنار و<br />

بازنشسته كرد.‏ ميخواهم بگويم كه يك سيستمي وجود دارد كه<br />

بر اساس آن،‏ مردم بيكار ميشوند وكمك دولتي دريافت مي-‏<br />

كنند،‏ بدون آنكه در آمارِ‏ بيكاري گنجانده شوند.‏ بنابراين،‏ نرخ<br />

بيكاري بسيار بالاست.‏ اين سياست بيكارسازي را نظام سرمايه-‏<br />

داري آگاهانه انتخاب كرد.‏<br />

با رويكرد به سرمايهي مالي،‏ بخش صنعتي همانطور كه گفتم<br />

كاهش يافت.‏ باز هم براي مثال در بريتانيا اين كاهش،‏ بسيار<br />

چشمگير بوده است.‏ اين امر البته به نسبتهاي متفاوت در ديگر<br />

كشورهاي پيشرفته نيز اتفاق افتاده،‏ اما از آنجا كه بريتانيا<br />

نخستين كشور صنعتي جهان بوده،‏ اين روند در بريتانيا بسيار<br />

مهم است.‏ در حال حاضر در بريتانيا سرمايهي مالي نه تنها<br />

سرمايهي غالب است بلكه ميتوان گفت كه تقريبا كل سرمايهها<br />

در بخش سرمايهي مالي فعال است.‏<br />

شما در آخرين مقالهي خويش،‏ ‏"اقتصاد سياسي و پايان<br />

1975<br />

20<br />

16<br />

1975<br />

1945<br />

1914<br />

30<br />

سرمايهداري"(‏‎1‎<br />

(<br />

رويكرد طبقات حاكم به سرمايهي مالي<br />

را بررسي ميكنيد.‏ آيا اين نوعي بازگشت از سرمايهداري<br />

دورهي دولت رفاه به امپرياليسم نوع قديم است و يا اينكه<br />

اين حركت تحولي است به سوي آنچه كه برخي از نظريه<br />

پردازان چپ آن را امپرياليسم جديد مينامند؟<br />

به نظر من اين يك بازگشت به سرمايهي مالي و حفظ و تداوم<br />

امپرياليسم است.‏ دورهي كنوني،‏ دورهي زوال نظام سرمايهداري<br />

است.‏ زوال در اينجا به معناي كاهش مطلق سطح زندگي مردم و<br />

يا كاهش مطلق توليد نيست،‏ بلكه به معناي افزايش مداوم<br />

مشكلاتي است كه نظام سرمايهداري براي حفظ منافع خود به<br />

عنوان يك سيستم با آن روبروست.‏ به عبارت ديگر براي قطب-‏<br />

هاي متضاد سرمايهداري،‏ بسيار مشكل شده است كه به راه حل<br />

مياني دست يابند.‏ اين واقعيت درحال حاضر خود را به دوصورت<br />

نشان ميدهد؛ نخست آنكه سرمايه،‏ تحت شكلهاي متنوعي<br />

عمل ميكند كه با شكل ارزش در تضاد است.‏ از آنجا كه ساختار<br />

سرمايه بر ارزش استوار است،‏ اين بيانگر آن است كه ماهيت<br />

سرمايهداري در حال تغيير است.‏ براي مثال اين در مورد دولتي<br />

كردن سرمايهها صدق ميكند.‏ با اينكه دولتي كردن بخشي از<br />

اقتصاد در چارچوب نظام سرمايهداري صورت ميگيرد،‏ با اين<br />

حال،‏ سرمايه با دولتي كردن سازگار نيست.‏ دوم اينكه ما با<br />

كاهش سرمايهداري رقابتي روبرو هستيم.‏ اگر چه در مورد وجود<br />

و حضور سرمايهداري رقابتي و نيز وجود شركتهاي كوچك،‏<br />

سخن بسيار است،اما همهي اينها تبليغات است.‏ حقيقت اين<br />

است كه سرمايهداري در حال حاضر توسط تعداد اندكي از<br />

شركتها هدايت و مديريت ميشود كه تعيين كنندهي رشتهاي<br />

از مسايلاند كه سرانجام موجب ايجاد يك نرخ سود مشخص مي-‏<br />

شوند.‏<br />

سرمايهداري مدرن تا حدود بسيار زيادي از سرمايهداري دوران<br />

آغازين خود،‏ متفاوت است.‏ استدلال من اين است كه سرمايه-‏<br />

داري هم در زوال و هم در تغيير بوده است.‏ با استناد به نظريهي<br />

لنين و در توافق با نظر تروتسكي بايد بگويم كه امپرياليسم،‏<br />

دوران زوال نظام سرمايهداري است.‏ خود زوال،‏ دورههاي مختلفي<br />

داشته است؛ دورهي اول،‏ دورهاي است كه لنين در بارهي آن<br />

نوشت.‏ دورهي دوم،‏ سالهاي بين بحران بزرگ تا<br />

دههي را دربر ميگيرد ودورهي سوم،‏ از دههي تا<br />

زمان حاضر است.‏ نتيجه اينكه اگر چه بنيادهاي امپرياليسم ثابت<br />

مانده،‏ اما شكلهاي آن تغيير يافته است.‏ در زمان لنين هنوز<br />

مستعمرات وجود داشت.‏ بريتانيا يك امپراتوري محسوب ميشد و<br />

بر بخش بزرگي از جهان حكومت ميكرد وچند كشور ديگر بر<br />

بخشهاي ديگر دنيا حاكم بودند.‏ امروزه روز،‏ با اينكه كشورهاي<br />

امپرياليستي نقش مهي در كنترل بسياري از كشورها دارند اما<br />

قادر نيستند كه اين كنترل را به طورمستقيم اعمال كنند.‏ به اين<br />

معنا كه نميتوانند كشورهاي ديگر را به مستعمرهي خود تبديل<br />

كنند.‏ به عبارت ديگر آنها براي كنترل كشورهاي ديگر به طبقهي<br />

حاكم اين كشورها نياز دارند و اين نشانهي قدرت نيست،‏ بلكه<br />

نشانهي ضعف نظام سرمايهداري است.‏<br />

1929-32<br />

1970<br />

1970<br />

25<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!