16.03.2014 Views

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

سامان نو - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

1973<br />

.11<br />

مقصود هرگونه قيمتي است كه با رقابت ذهني،‏ ايستا،‏ و ايده آل اين سيستم فكري<br />

متباين است.‏ در اين مورد خاّص چپگرايان سنّتي ‏(نظير چپگرايان مجلّه ‏«مانتلي<br />

رويوو»)‏ و نوماركسيست هاي مكتب ‏«سرمايهداري انحصاري»‏ نيز از اين قاعده<br />

مستثني نميباشند.‏<br />

برخي از اقتصاددانان نوكلاسيك تصور ميكنند كه تمامي نفت را بايد در زمان<br />

كشف توليدشده تلقي كرد؛ از اينرو،‏ عقيده دارند به ذخاير نفت بايد بهمثابهي انبار كالا<br />

نگريست.‏ به اينگونه براي آنان جايي براي رانت غير از توسل به ‏«قدرت بازار»‏ و<br />

انحصار وجود ندارد؛ به آدلمن رجوع كنيد<br />

براي بررسي انتقادي مفهوم رقابت رجوع كنيد به بينا ‏(فصل ‎1989‎الف؛<br />

كليفتون ‎1977‎؛ زِملر ‎1984‎؛ شيخ ‎1982‎؛ ويكس ‏(فصل<br />

ما هيچگونه كمبودي از لحاظ تفسيرهاي عاميانه از نظريهي رانت ماركس در<br />

نوشتههاي مربوط به نفت نداريم.‏ براي نمونه يك ابداع جديد را ميتوان در اثر مامر<br />

‎1‎‎29‎‏)‏ جستجو كرد.‏ وي رانت مطلق ماركس را با عنوان ‏«اجارهي<br />

مرسوم پرداختي زمين»‏ براي پرداخت حق امتياز نفت نامگذاري كرده است.‏ مامر،‏ با<br />

ناديده گرفتن اينهمه بررسي در مورد نفت و رانت،‏ بدون كمترين مطالعه،‏ در اين<br />

كتاب اظهارفضل ميكند.‏ بقيهي اين مجلد آكنده از ساختارهاي بهاصطلاح حاكم بر<br />

نفت است كه بدون ذكر هيچ علت تئوريك در كنار يكديگر خودنمايي ميكنند.‏ در اين<br />

كتاب هيچ سخني در ويژگي بحران نفت،‏ تحولات ناشي از وحدت رقابتي اين صنعت،‏<br />

و جهانيشدن آن در ميان نيست.‏<br />

در بحران اواسط دههي 1980، شوخي زير ورد زبان مردم تگزاس بود:‏ ‏«آيا<br />

ميدانيد چرا امسال مرسدس بنز نه صندلي دارد نه رل؟»‏ پاسخ اين بود:‏ ‏«چون نفتيها<br />

نشيمن خويش را از دست دادهاند و نميدانند به كه و كدام طرف رو كنند.»‏ در اين<br />

توسط عربستان سعودي پروژهاي<br />

زمان،‏ ترفند ‏«توليد متغير»‏<br />

خودشكن و شكستخورده بود.‏ اين پروژه،‏ از يكسو،‏ با جلوگيري از توليد،‏ كل درآمد<br />

رانتي را از طريق كميت كاهش داد.‏ از سوي ديگر،‏ با اشباع بازار ‏(كه فقط براي زماني<br />

محدود ممكن است)‏ كل درآمدهاي رانتي را از طريق قيمت كاهش داد.‏<br />

كاهش كُند قيمتهاي نفت،‏ در حالت اضافه عرضه در بازار،‏ ناشي از فرضيه<br />

ارتدوكس ‏«قدرت بازار»‏ نيست؛ برعكس اين خود پيامد تكنيكي و ويژگي خود توليد<br />

نفت است.‏<br />

محسن مسرت و من نخستين كساني بوديم،‏ البته مستقل از يكديگر،‏ كه بحران<br />

نفت اوايل دههي را تحليل و در حقيقت صنعت انرژي و نفت را بر پايه كنش<br />

متقابل و پيچيدهي سرمايه و مالكيت ارضي با الهام از ماركس تئوريزه كرديم.‏ مسرت<br />

مطالعات خود را بر زغال سنگ آمريكا متمركز نمود در حالي كه من توجهم را به نفت<br />

آمريكا معطوف كردم تا بتوانم جهانيشدن نفت و صنعت انرژي را از طريق مركزيت<br />

كانون بحران جهاني نفت توضيح دهم.‏<br />

نقص ديگر رهيافت مسرت به رانت تعيين دلبخواه قيمت نفت با تمركز بر قيمت<br />

بازار مشتقات نهايي آن است ‏(به گفتهي نور ‏«قيمت نهايي نفت به مصرفكنندگان»‏<br />

باز هم بايد خاطرنشان كرد كه اين انتخاب دلبخواه منجر به<br />

تداخل و بههمريختگي فرايندهاي متفاوت توليد ميشود،‏ موجب اغتشاش در چيستي<br />

واقعي رانت ميگردد.‏ به بيان ديگر،‏ هنگامي كه نفت خام ارزشگذاري و فروخته<br />

ميشود و بازار را ترك ميكند،‏ ديگر تحت قانون رانت از ديدگاه ماركس و در قلمرو<br />

مالكيت ارضي نيست.‏ در غيراينصورت،‏ اين خود بازگشتي است به مفهوم بورژوايي<br />

‏«رانت»‏ كه ما را در نهايت التقاط به بن بست ‏«قدرت بازار»‏ برميگرداند.‏ شواليه ‏(كه<br />

نظرات وي در مقالهي بينا ‎1989‎ب،‏ صفحات ‎95‎‎97‎ مورد انتقاد قرار گرفته)‏ نيز در<br />

اين معماي گمراه كننده اُرتدوكس گرفتار آمده است.‏ شواليه بر رانت انحصاري و چهار<br />

نوع رانت متفاوت تفاضلي،‏ يعني،‏ الف)‏ رانت كيفيتي،‏ ب)‏ رانت جايگاهي،‏ پ)‏ رانت<br />

استخراجي،‏ و ت)‏ رانت فناورانه تكيه ميكند.‏ براي بررسي انتقادي نظر مخالف به<br />

نوشتارهاي بينا ‎1989‎ب و رجوع كنيد.‏<br />

بحران نفت اوايل دههي 1970، از جمله،‏ به ديدگاههاي توطئهآميز خيالي منجر<br />

شد كه رفته رفته با واقعيت پايدار جهانيشدن نفت به كنار رفت.‏ با اين همه،‏ بقاياي<br />

اين رهيافت غيرانتقادي و در واقع ابلهانه به نفت هنوز از تخيل كژديسهي علاقهمندان<br />

نظريهي توطئه زدوده نشده است.‏ نكته مورد اشاره در اينجا تجديدحيات اخير اين<br />

نگرش توسط نيتزن و بيچلر است.‏ آنها مينويسند:‏ ‏«تحليل ما بر فرايند انباشت<br />

تفاضلي سرمايهي متمركز بوده و جستجو براي فرا رفتن از ‏"نرخ عادي بازده"‏ و<br />

گسترش سهم فردي در كل جريان سود را مورد تاكيد قرار ميدهد»‏<br />

446، تاكيدها در متن اصلي است).‏ اين مؤلفان به نحو استهزاءآميزي بحران نفت پس<br />

از را به عنوان ‏«كشمكشهاي انرژي»‏ بشمار آورده و تاكيد ميكنند كه اين<br />

ترتيبات قبلي و كشمكشهاي توطئهآميز پيامد ‏«جستجو ‏[توسط شركتهاي نفتي]‏<br />

براي فرا رفتن از ‏"نرخ عادي بازده"و گسترش سهم فردي ‏[واحد توليد]‏ در كل جريان<br />

سود است»‏ ‏(همان جا،‏ صفحه آنها اشاره ميكنند كه ‏«نقطه آغاز<br />

روششناسي»شان نرخ بازده تفاضلي است،‏ در حاليكه به غلط آن را انباشت سرمايهي<br />

تفاضلي ناميده اند ‏(بيچلر و نيتزن 609)، هر چند نتيجهي نهايي آن نيز<br />

با حساب سرانگشتي جز تكيه بر نرخ بازده تفاضلي معمول در محاسبات حسابداري<br />

نيست.‏ به اينگونه،‏ با توجه به برگردان مكرر انحصار نفتي توطئهگرانه ‏(نوكلاسيكي)‏<br />

در اينجا و ساير كارهاي بعدي آنها،‏ نه انباشت سرمايه و نه دولت سرمايه داري جايي<br />

در سرزمين خيالي اينهمانگويانهشان ندارد.‏ با اين همه،‏ آنچه به نحو متاثركنندهاي<br />

شگفتآور است تكيهي برخي از نويسندگان خودخواندهي ماركسيست به اين طرح<br />

كودكانه و ارتدوكس است كه به عنوان خوراك ادعاي ظاهري نوع جديدي از<br />

جوابگوييهاي راديكال طرح ميشود كه گويا نفت گرچه غير مستقيم،‏ به شيوهاي<br />

خيالي و توطئهآميز دو مؤلف بالا دليل جنگ و اشغال عراق توسط آمريكا است<br />

‏(براي نمونه رجوع كنيد به بوئل و ديگران،‏ ‎2005‎الف و ‎2005‎ب).‏ اين قبيل راديكالها<br />

حتي از خطاهاي بسيار ساده در علم روششناسي نيز چندان خبر ندارند،‏ و اگر هم<br />

دارند ترك اينگونه عادات عاميانه برايشان دشوار بهنظر ميرسد.‏<br />

.(446<br />

1996، صفحه<br />

مراجع<br />

References<br />

Adelman, M. 1986. “Scarcity and World Oil Prices.” Review of<br />

Economics and Statistics 68: 387–97.<br />

———. 1990. “Mineral Depletion, with Special Reference to<br />

Petroleum.” Review of Economics and Statistics 72: 1–10.<br />

Alfonso, P. J.P. 1966. “The Organization of Petroleum Exporting<br />

Countries.” Monthly Bulletin (Ministry of Mines and Hydrocarbons,<br />

Caracas) 1, nos. 1–4.<br />

Ball, G.W. 1965. “Circular Aerogram 5671: Energy Diplomacy and<br />

Global Issues” In Foreign Relations of the United States 1964–1968,<br />

Vol. 34 (1999): 333. Washington, DC: Government Printing Office.<br />

Barrow, J.D. 1991. Theories of Everything. New York: Oxford<br />

University Press.<br />

Bichler, S., and J. Nitzan. 1996. “Putting the State in Its Place: U.S.<br />

Foreign Policy and Differential Capital Accumulation in Middle East<br />

‘Energy Conflicts.’” Review of International Political Economy 3, no. 4:<br />

608–61.<br />

Bina, C. 1985. The Economics of the Oil Crisis. New York: St. Martin’s<br />

Press.<br />

———. 1988. “Internationalization of the Oil Industry: Simple Oil<br />

Shocks or Structural Crisis?” Review: A Journal of Fernand Braudel<br />

Center 11, no. 3: 329–79.<br />

———. 1989a. “Competition, Control and Price Formation in the<br />

International Energy Industry.” Energy Economics 11, no. 3: 162–68.<br />

———. 1989b. “Some Controversies in the Development of Rent<br />

Theory: The Nature of Oil Rent.” Capital and Class no. 39: 82–112.<br />

———. 1990. “Limits to OPEC Pricing: OPEC Profits and the Nature<br />

of Global Oil Accumulation.” OPEC Review 14, no. 1: 55–73.<br />

———. 1992. “The Law of Economic Rent and Property.” American<br />

Journal of Economics and Sociology 51, no. 2: 187–203.<br />

———. 1993. “The Rhetoric of Oil and the Dilemma of War and<br />

American Hegemony.” Arab Studies Quarterly 15, no. 3: 1–20.<br />

———. 1994a. “Farewell to the Pax Americana.” In Islam, Iran, and<br />

World Stability, ed. H. Zangeneh, 41–74. New York: St. Martin’s Press.<br />

———. 1994b. “Review of American Hegemony and World Oil.”<br />

Harvard Middle Eastern and Islamic Review 1, no. 2: 194–98.<br />

———. 1994c. “Towards a New World Order.” In Islam, Muslims and<br />

the Modern State, ed. H. Mutalib and T. Hashmi, 3–30. London:<br />

Macmillan.<br />

———. 1994d. “Oil, Japan, and Globalization.” Challenge 37, no. 3<br />

(May–June): 41–48.<br />

———. 1995. “On Sand Castles and Sand-Castle Conjectures: A<br />

Rejoinder.” Arab Studies Quarterly 17, nos. 1–2: 167–71.<br />

———. 1997. “Globalization: The Epochal Imperatives and<br />

Developmental Tendencies” In The Political Economy of Globalization,<br />

ed. D. Gupta, 41–58. Boston: Kluwer.<br />

———. 2004a. “Is It the Oil, Stupid?” URPE Newsletter 35, no. 3: 5–8.<br />

———. 2004b. “The American Tragedy: The Quagmire of War,<br />

Rhetoric of Oil, and the Conundrum of Hegemony.” Journal of Iranian<br />

Research and Analysis 20, no. 2: 7–22.<br />

Bina, C., and M. Vo. 2005. “The Facade of Politics and Quantum Jitters<br />

of Economics: Does OPEC Affect the Global Oil Prices?” Working<br />

Paper, University of Minnesota, Morris (July).<br />

Blair, J.M. 1976. The Control of Oil. New York: Pantheon.<br />

،(6<br />

.(6<br />

(1995، صفحه<br />

.(1990 ،1986)<br />

1985<br />

1981 ،1980<br />

(swing production)<br />

1992<br />

1970<br />

.12<br />

.13<br />

(2002، صفحات<br />

.14<br />

.15<br />

.16<br />

.17<br />

،1980] صفحه .([70<br />

،1985<br />

.18<br />

21<br />

فصلنامه سامان نو – شماره سوم – مهرماه – 1386 اكتبر 2007

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!