ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
صفحه 94<br />
که این نامه خطاب به یک زمین شناس نوشته<br />
شده است(: در این صورت مسئله عبارت از<br />
»شکل بندی چیزی است که هرگز در تاریخ<br />
زمین ما بدست نیامده است.«۳۸ از دیدگاه<br />
هگل، یگانگی نوع، ممکن است به گونه ای<br />
به غایت فشرده توسط انگلس اندیشیده شده،<br />
بی آن که به طور شایسته این واقعیت در<br />
نظر گرفته شود که مسئله عبارت از یگانگی<br />
است که اختالف و تضاد را نفی نمی کند؛ با<br />
این همه، برای هگل و نیز انگلس، فراز و<br />
نشیب های تاریخ عمومی یا کیهانی، Cos-<br />
)mique بنا بر ساخت پیشرونده کلیت و<br />
یگانگی نوع موزون شده اند. در حقیقت، این<br />
مارکس است که در این باره خط تداوم با<br />
معنایی را نشان داده است: »اگر هگل پیر،<br />
در فراسو به این معرفت می رسید که کلیت<br />
در زبان آلمانی و کشورهای شمال اروپا<br />
چیزی جز زمین مشترک معنی نمی دهد،<br />
چه می گفت ]...[۳۹.« به نظر می رسد که<br />
این جا کمونیسم به عنوان مرحله عالی تر<br />
روند ساخت کلیت اندیشیده شده است.<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />
(<br />
اگر یگانگی نوع نمی تواند بدون تاریخ کلی<br />
اندیشیده شود، تاریخ کلی هم به نوبه خود<br />
نمی تواند بدون ظهور بازار جهانی اندیشیده<br />
شود. این »وابستگی متقابل عمومی میان<br />
ملت ها« و »رقابت عمومی« است که<br />
تاریخ عمومی را ممکن می گرداند )۴۰(.<br />
در این مفهوم، بازار جنبه ای از روند ساخت<br />
کلیت و یگانگی نوع است )دید مشابهی نزد<br />
هگل وجود دارد(. بدیهی است که مارکس<br />
از مدح و ثنای ساده لوحانه سنت لیبرالی<br />
در این باره بسیار فاصله مند است. بازار<br />
جهانی می تواند کامالً با بردگی مستقیم<br />
سیاهان در آمریکا همزیستی کند۴۱ »طرد<br />
سیاهپوست ها« از عرصه سوداگری ها<br />
و دیگر »روندهای طبیعت پرستانه« که<br />
»انباشت بدوی« را ترسیم کنند، بخش مکمل<br />
تاریخ پیدایش بازار جهانی اند.۴۲ بازار<br />
حتی هنگامی که برابری مالکان کاالها را<br />
که به مبادله می پردازند، واقعیت می بخشد.<br />
با این همه برابری را محقق نمی سازد. در<br />
مبادله میان نیروی کار و مزد، برابری میان<br />
مالکان کاالهای مختلف نقض نشده است.<br />
ولی با این همه، کارگران « که بنا بر سن<br />
و جنس خود کم و بیش گرانبها هستند«،<br />
۴۳به ابزار های کار تبدیل شده اند. در این<br />
مفهوم، اگر از برابری طبق روشنگری که<br />
در »خانواده مقدس« بعمل آمده »یگانگی<br />
اساسی انسان ها« و یگانگی نوع را می<br />
فهمیم، برابری نقض شده است و تبدیل افراد<br />
یک طبقه به ابزار کلی، نفی کیفیت انسانی<br />
آنها و تخریب یگانگی نوع است. ما تعریف<br />
مشابهی را نزد هگل می یابیم که در این باره<br />
به مقوله های برگرفته از منطق خود متوسل<br />
می شود. جامعه درباره فردی که نومیدانه<br />
در گرسنگی دست و پا می زند، نه یک<br />
داوری منفی ساده، بلکه یک داوری منفی<br />
نامتناهی را اعالم می دارد: یعنی جامعه به<br />
نفی برخی حقوق و یژه او بسنده نکرده، بلکه<br />
او را در وضعیت »فقدان کامل حقوق« و<br />
بنابراین در آخرین تحلیل در وضعیت بردگی<br />
قرار می دهد، بنظر می رسد جامعه درباره<br />
فردی که در شرایط عسرت فوق العاده قرار<br />
دارد، این رأی نفرت انگیز را داده که تو<br />
انسان نیستی! در این صورت بنا بر تصریح<br />
هگل داوری منفی نامتناهی در واقع به نفی<br />
»نوع«۴۴ می انجامد.<br />
بنابراین، یگانگی نوع به مثابه خط راهنمایی<br />
که امکان می دهد که نابرابری غیرقانونی<br />
از نابرابری قانونی متمایز گردد، رخ می<br />
نماید. برابری در برابر قانون با توجه به<br />
این که امکان تعریف آن به طور مشترک<br />
وجود دارد، کافی نیست. از دید هایک حتی<br />
فقر نومیدانه بخش وسیعی از مردم نمی<br />
تواند توزیع دوباره درآمد از راه قانونی را<br />
توجیه کند: یعنی در چنین چارچوبی وضع<br />
مالیات تصاعدی نه فقط آزارنده و مستبدانه،<br />
بلکه – چنان که قبالً اشاره کرده ایم- مخرب<br />
برابری در برابر قانون به نظر می رسد. در<br />
عوض بنا بر دیدی که شرح آن اینجا گذشت،<br />
عمل رواداشتن فقر نومیدانه توده های وسیع<br />
مردم در وضعیت رشد سریع نیروهای مولد<br />
و ثروت اجتماعی، به تخریب یگانگی نوع<br />
و برابری می انجامد. در این صورت آیا<br />
باید برابری صوری و برابری گوهری را<br />
رویاروی هم قرار دهیم؟ در واقع، برابری<br />
– به عنوان نفی نابرابری هایی که یگانگی<br />
نوع را از بین می برد – یک سنجة صوری<br />
است؛ بدین معنا که هیچ داده کمی در زمینة<br />
توزیع ثروت اجتماعی به دست نداده و قرینة<br />
مشترکی در زمینة شیوه مناسب تولید برای<br />
پرهیز از تبدیل انسان یا تمامی یک طبقه<br />
اجتماعی به »ابزار کار« فراهم نمی آورد.<br />
البته، برابری و یگانگی نوع به عنوان سنجه<br />
صوری به نفی نگریستن سپهر مالکیت و<br />
سپهر تولید و توزیع ثروت های مادی به<br />
صورت امر دست نیافتنی می انجامد. در این<br />
مفهوم، هگل از حقوق مادی سخن می گوید<br />
و روی این واقعیت اصرار می ورزد که<br />
حقوق در کلیت آن باید نه فقط به عنوان یک<br />
»حق نفی« )آزادی در برابر زور و ستمی<br />
که توسط اشخاص دیگر یا قدرت سیاسی<br />
مستبد اعمال می گردد(، بلکه همچنین<br />
به عنوان یک »حق مثبت« )حق باحداقل<br />
شرایط مادی که با فقدان آن ها یگانگی نوع<br />
از میان می رود(، درک گردد.<br />
اما با وجود دخالت دادن و حتابا تقاضای<br />
دخالت های سیاسی در قلمرو تولید و توزیع<br />
مادی ثروت ها، برابری و یگانگی نوع کم<br />
تر از آن در بودن سنجه صوری ادامه نمی<br />
یابند. بنابر لحظه تاریخی و وضعیت سیاسی<br />
– اجتماعی مشخص، این سنجه می تواند هر<br />
بار مضمون های مختلف پیدا کند. طبیعتاً<br />
یافتن و گنجاندن این یا آن مضمون بدون<br />
کشمکش و برخورد صورت نمی گیرد و<br />
یک چنین سنجه صوری نمی تواند به طور<br />
واهی چونان چیزی درک شود که بتواند به<br />
طور مشترک مضمون هایی را رقم زند که<br />
برای همیشه مانع تضادها و کشمکش ها<br />
گردد. با این همه، سمت گیری اساسی که<br />
ساخت تدریجی کلیت را تشکیل می دهد،<br />
موضوعی ثابت باقی می ماند: تنها درون<br />
این چارچوب است که ما می توانیم پیدایش<br />
»اخالق عام مسئولیت« عصرمان را درک<br />
کنیم. این فرمول بندی، همان طور که هر<br />
کس می داند از آپل به ما رسید که با این<br />
همه، در این باره به جدل شدیدی علیه هگل<br />
و مارکس پرداخت که به کوشش در جفت و<br />
جور کردن مسئله مکلف بودن نسبت به وجود<br />
متهم شدند، در صورتی که مسئله عبارت<br />
از وجود تاریخی است؛ البته، بازگشت به<br />
کانت یا درست تر تمایل به بازگشت به این<br />
سوی مارکس و هگل به سر فرود آوردن<br />
خلع سالح شده در برابر ایراد میستر باز می<br />
گردد که پیش از این دیده ایم: بنابراین، انسان<br />
با این کیفیت کجا است؟ انسان در کلیت اش<br />
)که آپل به روشنی اخالق عمومی مسئولیت<br />
را با آن ساخت(، اگر از تاریخ انتزاع گردد،<br />
کجاست؟ او نخست بوجود آمد، سپس چهره<br />
ا نسان با این کیفیت را قوام بخشید تا بدین<br />
پایه رسید که امروز به صورت یک چیز<br />
انتقال ناپذیر در نظر ما جلوه می کند و بخش<br />
تشکیل دهنده طبیعت دوم است.<br />
منبع:<br />
از کتاب: »آزادی، برابری، اختالف ها«<br />
انتشارات: ،PUF پاریس، سپتامبر ۱۹۹۰<br />
ترجمه از ایتالیایی توسط Evelyne et<br />
Carmelo Maruotti<br />
با همکاری: Jacques texier<br />
پی نوشت ها:<br />
-۱ Losurdo :Domenico نظریه<br />
پرداز معاصر ایتالیا، فیلسوف و استاد<br />
دانشگاه اوربینو )Urbino( ایتالیا<br />
Phénoménologie de L´esprit -۲<br />
Cf. D. LOSURDO, Tra -3<br />
Hegele Bismarck. La rivoluzi-