16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 92<br />

(<br />

(<br />

همه تعلق دارد،‏ به هیچ کس تعلق ندارد،‏ از<br />

آن این نتیجه به دست می آید که اثر اعالمیه<br />

استوار کردن مالکیت نیست،‏ بلکه برعکس<br />

تخریب آن است:‏ این چنین است که اعالمیه<br />

از جانب هواداران بابوف ،)Babeuf(<br />

این مفسران واقعی اعالمیه حقوق بشر که<br />

آن ها را فقط می توان از منطقی بودن در<br />

بکارگیری اصول بسیار نادرست و بسیار<br />

پوچ نکوهش کرد،‏ درک شده است.«‏‎۱۶‎<br />

در این جا الزم است که به یک قضیه پرسش<br />

انگیز اشاره کنیم:‏ در حالی که به عقیده<br />

مارکس برابری مطرح شده در اعالمیه<br />

حقوق بشر مترادف با ‏»مالکیت و بنتام«‏<br />

است،‏ این برابری از دیدگاه بنتام مترادف<br />

با کمونیسم است!‏ این تناقض را چگونه باید<br />

توضیح داد؟ آیا باید اشتباه را به انقالبی<br />

آلمانی نسبت دهیم یا به لیبرال انگلیسی؟ شاید<br />

فرضیه دیگری هم وجود دارد.‏ هنگامی که<br />

کاپیتال ‏»آزادی،‏ برابری،‏ مالکیت و بنتام«‏<br />

را پهلوی هم می گذارد،‏ آشکارا به سپهر<br />

بازار رجوع می کند که در آن سرمایه دار<br />

و کارگر به عنوان ‏»مالکان آزاد و برابر<br />

کاالها«‏ باهم روبرو می شوند و به طور<br />

قراردادی،‏ کاالهای مربوط به خودشان ‏)مزد<br />

و نیروی کار(‏‎۱۷‎ را مبادله می نمایند.‏ در<br />

عوض بنتام،‏ هنگامی که نتیجه های مخرب<br />

برابری و حقوق بشر را اعالم می دارد،‏<br />

مطلقاً‏ به بازار رجوع نمی کند.‏ برابری که<br />

مارکس به عنوان هدف در نظر می گیرد<br />

شاید همان برابری نباشد که بنتام به عنوان<br />

هدف از دیدگاه کامالً‏ مخالف مطرح می کند.‏<br />

شعار ‏»برابری«‏ Equality خیلی پیش<br />

از ۱۷۸۹ در سنت سیاسی لیبرالی انگلیس<br />

بازتاب یافت.‏ به عقیده آدام اسمیت ‏»اجازه<br />

دادن به هر کس که نفع خاص شخصی اش<br />

را به طور مستقل در زمینة طرح لیبرالی<br />

برابری،‏ آزادی و عدالت دنبال کند«‏‎۱۸‎‏،‏<br />

ضرورت دارد.‏ در ارتباط با عبارت<br />

‏»برابری،‏ آزادی و عدالت«‏ تقریباً‏ به نظر<br />

می رسد که ما با یک پیشدستی نامواره سه<br />

گانه که بعد در انقالب فرانسه تولد یافت،‏<br />

سروکار داریم.‏ هنگامی که اسمیت هر نوع<br />

‏»نقض آزادی طبیعی و عدالت«‏ ۱۹ را به<br />

عنوان ‏»بی عدالتی«‏ محکوم می کند،‏ کوشش<br />

کرده است به تئوری حقوق طبیعی انسان<br />

بیندیشد.‏ با این همه،‏ نباید از هم آوایی های<br />

ساده و جزیی دچار گمراهی شد.‏ برابری<br />

درخواستی اسمیت کامالً‏ در چارچوب بازار<br />

گسترش می یابد که در پرتو آن هر انسان<br />

باید بتواند ‏»بنا بر سیستم آزادی طبیعی«،‏<br />

‏»کار یا سرمایه اش«‏ را بدون هیچ مانعی<br />

به کار اندازد و وارد رقابت شود‎۲۰‎‏.‏ حتی<br />

هنگامی که موضوع عبارت از آزادی است،‏<br />

این آزادی مخصوصاً‏ بر مبنای بازار تقدیس<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

شده است.‏ اسمیت به ریشخند خاطرنشان<br />

می کند که ‏»افراد کمون )Commun( در<br />

انگلستان،‏ هر چند که به آزادی شان بسیار<br />

عالقه نشان می دهند،‏ در عین حال هرگز به<br />

دقت درک نمی کنند که این آزادی استوار<br />

بر چیست.‏ آن جا نه بیش از افراد کمون<br />

کشورهای دیگر،‏ همه خشم و نفرت خود را<br />

‏»علیه احکام عمومی توقیف و بی هیچ تردید<br />

علیه عمل خالف قانون که البته به نظر نمی<br />

رسد در حد تعدی به عموم باشد ابراز می<br />

دارند و در عوض همین ‏»افراد کمون«،‏ به<br />

قوانین و نهادهایی که آزادی گردش،‏ خرید<br />

و فروش نیروی کار را محدود می کنند،‏<br />

توجه اندک دارند و یا هیچ توجه ندارند.«‏‎۲۱‎<br />

‏»آزادی طبیعی«،‏ برابر هر فرد آشکارا بر<br />

پایه بازار اندیشیده شده که قدرت سیاسی باید<br />

از دخالت در آن بپرهیزد.‏<br />

مقایسه کردن تئوری انقالبی فراسوی حقوق<br />

طبیعی بشر با چنین وضعیت ناممکن است.‏<br />

به نظر می رسد آگاهی از این تفاوت گاه نزد<br />

خود مارکس نمودار می گردد.‏ در ‏»خانوادة<br />

مقدس«‏ آمده است:‏ برابری ‏»یک اصطالح<br />

فرانسوی است که برای نشان دادن یگانگی<br />

اساسی انسان ها We- Menschliche<br />

) senseinheit آگاهی نوعی و رفتار<br />

نوعی انسان Gattungsbewusst-<br />

،)sein und Gattungsverhalten<br />

همانندی پراتیک انسان با انسان یعنی رابطه<br />

اجتماعی یا بشری انسان با انسان به کار می<br />

رود«.‏‎۲۲‎ پس ‏»خانواده مقدس«‏ تفسیری<br />

از برابری آشکارا متفاوت با تفسیر کاپیتال<br />

ارائه می دهد،‏ زیرا به یقین بازار جایی<br />

نیست که آگاهی و یگانگی نوع در آن تبلور<br />

یابد!‏ برابری از متنی به متن دیگر به چه<br />

ترتیب تطور یافته است؟ آنچه دربارة این<br />

موضوع باید خاطرنشان کرد،‏ این است که<br />

تقاطع در مقوله مشترک،‏ انقالب بورژوایی،‏<br />

سنت لیبرالی انگلیسی و سنت انقالبی فرانسه<br />

را تابع روندی همانند می سازد که فضای<br />

کمی را برای جدایش دقیق تر باقی می<br />

گذارد.‏<br />

در حقیقت،‏ برای سنت لیبرالی کالسیک و به<br />

ویژه لیبرالیسم نو کنونی،‏ در آخرین تحلیل،‏<br />

برابری حقوقی به برابری در بازار تبدیل می<br />

گردد.‏ برای تضمین برابری میان صاحبان<br />

مختلف کاالها Warenbesitzer‏)سرمایه<br />

یا نیروی کار(،‏ که کاپیتال درباره آن<br />

صحبت می کند،‏ دولت باید مانع از هر بی<br />

نظمی بازار گردد.‏ بسیار خوب،‏ اما چه کسی<br />

بازار را بی نظم می کند؟ در جای نخست،‏<br />

این ها عبارتند از انحصارها،‏ و به ویژه<br />

انحصار نیروی کار.‏ جدل ضد سندیکایی<br />

گاه بسیار تند و آشکار و گاه پر سروصدا،‏<br />

همواره با تاریخ اندیشه لیبرالی همراه بوده<br />

است.‏ در این باره نخست سخن ماندویل را<br />

می آوریم:‏ ‏»من از اشخاص قابل اعتماد خبر<br />

یافته ام که برخی از خدمتکاران گستاخی را<br />

به جایی رسانده اند که با گرد آمدن در انجمن<br />

ها قوانینی وضع کرده اند که طبق آن خود<br />

را ملزم نمی دانند در قبال مبلغی پایین تر از<br />

مبلغی که بین خود قرار گذاشته اند،‏ استخدام<br />

شوند و یا بارها و بسته هایی را که سنگینی<br />

آن ها از حد معینی مثالً‏ دو تا سه کیلو بیشتر<br />

باشد حمل نکنند و نیز مقررات دیگری وضع<br />

کرده اند که مستقیماً‏ با منافع کسانی که آن ها<br />

نزدشان استخدام شده اند،‏ در تضاد است و<br />

حتی با هدفی که آن ها به خاطر آن استخدام<br />

شده اند،‏ وفق نمی دهد«.‏‎۲۳‎ به همین ترتیب<br />

بور که )Burke( ‏)کالسیک دیگر سنت<br />

لیبرالی که هایک همیشه به او رجوع می<br />

کند(‏ از قراردادی ستایش می کند که آزادانه<br />

و صادقانه بر پایه طرح برابری در خارج از<br />

هر ‏»هم آمیزی یا تبانی«‏‎۲۴‎ با اشاره آشکار<br />

و رضامندانه به هم آمیزی های قانونی منعقد<br />

می گردد،‏ اعتصاب های کارگری را منع و<br />

مجازات می کند.‏<br />

اما آیا برای از میان برداشتن همه بی نظمی<br />

بازار و برقراری برابری مبادله،‏ جلوگیری<br />

از فعالیت ‏»انحصارهای توسعه یافته«‏ که<br />

شرکت ها یا ‏)اتحادیه های(‏ کارگری اند،‏<br />

کافی است؟ در واقع،‏ اسمیت اعتراف می<br />

کند که قوانین پارلمانی علیه اتحادهایی که<br />

به کاهش بهای کار گرایش دارند،‏ وجود<br />

ندارند،‏ حال آن که قوانین پارلمانی زیادی<br />

علیه اتحادهایی که به افزایش آن گرایش<br />

دارند،‏ وجود دارد«.‏ تا این جا فقط مسئله<br />

عبارت از بی نظمی قانونگذاری است که<br />

می تواند به آسانی رفع شود.‏ اما اسمیت تذکر<br />

دیگری را اضافه می کند»‏ چون کارفرمایان<br />

از حیث تعداد کمترند،‏ می توانند به آسانی<br />

متحد شوند«،‏ ‏»کارفرمایان همیشه و همه<br />

جا دارای نوعی اتحاد پوشیده اند که کمتر<br />

جاذبة دایمی و یک شکل دارند و مراد از آن<br />

جلوگیری از باال رفتن دستمزدها از سطح<br />

کنونی آن است«،‏ و یا ‏»به پایین آوردن<br />

آتی سطح دستمزدها«‏‎۲۵‎ گرایش دارد.‏ پس<br />

حتی با همان شیوه در زمینة قانونگذاری با<br />

کارفرمایان و کارگران رفتار شود،‏ نابرابری<br />

ناحق به سود کارفرمایان چیزی از برابری<br />

باقی نمی گذارد.‏ اسمیت با واقع گرایی خاصی<br />

در اقتصاد سیاسی اعتراف می کند که در<br />

این صورت،‏ مستقل از قانونگذاری جاری،‏<br />

برابری واقعی میان ‏»شریکان«‏ بازار،‏ و<br />

درگیری کار وجود ندارد.‏ ‏»کارگران برای<br />

واداشتن ‏]کارفرمایان[‏ به تصمیم گیری<br />

فوری،‏ همواره به وسایل پر سر و صدا و<br />

گاه خشونت آمیز و ایذایی مؤثر متوسل شده<br />

اند.‏ آن ها از ‏]وضع خود[‏ نومید شده و با

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!