شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

صفحه 82 بهخصوص در این اثر جامعهشناسی اقتصادی بینظیری که متأسفانه نزد جامعهشناسان ناشناخته است و تکامل سرمایهداری در روسیه نام دارد و امپریالیسم و غیره در پی اصالحات قبلی آمده است.‏ حتّی امروز نیز،‏ خواه‏ آگاهی به آنرا قبول نماییم خواه نه،‏ ما در فضای تئوریک نشانهگذاریشده و افتتاحشده با این گسستگی قرار داریم.‏ این گسستگی مانند دو گسستگی دیگر دو قارهای که میشناسیم تاریخی را افتتاح نموده که هرگز انجامی نخواهدداشت.‏ به این دلیل است که بایستی یازدهمین تز دربارهٔ‏ فوئرباخ را نه بهعنوان نوید یک فلسفهٔ‏ نوین بلکه به مثابهٔ‏ اعالم ضروری قطع رابطه‎۲۱‎ با فلسفه که جای خود را به بنیانگذاری علمی نوین میدهد،‏ مورد مطالعه قرار دهیم.‏ به این دلیل از نسخ ریشهای که فلسفه تا آن ‏»اتفاق«‏ نامنتظر که باعث بهوجود آمدن فصول فلسفی آنتیدوهرینگ شده سکوت فلسفی طوالنی برقرار است که در آن فقط علمی نوین سخن میگوید.‏ مانند هر علم دیگری البته این علم ماتریالیست است و به همین جهت تئوری عام آن ‏»ماتریالیسم دیالکتیک«‏ نام دارد.‏ بدین ترتیب ماتریالیسم صرفاً‏ عبارتست از وضعیت دقیق دانشمند در مقابل واقعیت موضوع خود که به وی اجازه میدهد.‏ همچنانکه انگلس خواهدگفت،‏ ‏»طبیعت را بدون هیچ اضافهٔ‏ خارجی«‏ درک نماید.‏ در اصطالح نسبتاً‏ عجیب ‏»ماتریالیسم تاریخی«‏ ‏)زیرا که برای مشخص نمودن شیمی از اصطالح ماتریالیسم شیمیایی استفاده نمیتوان کرد(،‏ ماتریالیسم هم مبین قطع رابطهای است با ایدهآلیسم فلسفههای تاریخ و هم استقرار علمیت‎۲۲‎ در قلمرو تاریخ.‏ در اینصورت ماتریالیسم تاریخی به معنای علم تاریخ است.‏ پس اگر چیزی به نام فلسفهٔ‏ مارکسیستی بتواند بهوجود آید بهنظر میرسد حاصل تکوین خود این علم خواهدبود؛ در غرابت خود این علم بسیار بعید،‏ خواهر علوم موجود خواهد بود که بعد از دراززمانی که پیوسته تغییرات فلسفی را از انقالب علمی که آنرا ایجاد میکند،‏ بهوجود میآید.‏ درواقع قبل از اینکه خوب بتوانیم علل این سکوت فلسفی را ادراک نماییم بیآنکه بخواهیم کاری جز نشاندادن آن بهوسیل ‏ٔه دادههای تجربی انجام دهیم،‏ مجبور هستیم تزی را دربارهٔ‏ مناسبات بین علم و فلسفه ارائه نماییم.‏ لنین کتاب دولت و انقالب خود را با این مالحظه تجربی ساده آغاز مینماید مجله هفته شماره 28 مهر 1391 : دولت همیشه وجود نداشته دولت را فقط در جوامع طبقاتی میتوان مشاهده نمود.‏ به همان سان ما میگوییم : فلسفه پیوسته وجود نداشته است؛ وجود فلسفه را فقط در دنیایی میتوان مشاهده نمود که در آن آنچه علم یا علوم نامیده میشود وجود داشته باشد.‏ علوم بهمعنای دقیق کلمه : رشتهای تئوریک یعنی برهانی و تعقلی و نه انبوهی از نتایج تجربی.‏ *** و اینک بیان تجربی این تز.‏ برای اینکه فلسفه متولد ‏)یا دوباره متولد(‏ شود،‏ الزم است که علوم وجود داشته باشند.‏ شاید به این دلیل فلسفه به معنای دقیق آن با افالطون آغاز شده که خود حاصل وجود ریاضیات یونانی بود.‏ فلسفه با دکارت دچار تغییراتی بنیادی شد که آن نیز حاصل انقالب فلسفه با دکارت دچار تغییراتی بنیادی شد که آن نیز حاصل انقالب جدیدی در فیزیک گالیله بود و توسط کانت،‏ تحتتأثیر کشف نیوتن اصالحشده و با هوسرل‎۲۳‎ دراثر علم قوانین صوری و مسلم‎۲۴‎ در قالبی تازه ریخته شد.‏ اینجا من فقط میخواهم این موضوع را القاء نمایم ولی بایستی آن را به محک تجربه زد تا بتوان بهنحوی تجربی مالحظه نمود،‏ که باالخره وقتی هگل میگفت فلسفه زمانی طلوع میکند که شب فرا رسیده باشد اشتباه نمیکرد‎۲۵‎ : وقتی که علم متولد شده در سپیدهدم،‏ فاصلهٔ‏ زمانی یک روز درازی را پشت سر گذاشته باشد.‏ بنابراین فلسفه نسبت به علم که تولد در شکل اولیه یا تولد دوبارهٔ‏ آنرا در اثر انقالبات موجب میگردد،‏ یک روز طوالنی که میتواند سالها و نیم یا یکقرن ادامه یابد،‏ تأخیر دارد.‏ باید قبول داشت که ضربهٔ‏ حاصل از گسستگیهای علمی بالفاصله احساس نمیگردد و مدت زمانی الزم است تا در فلسفه تغییراتی حاصل شود.‏ بدون شک بایستی نتیجه گرفت که کار تکوین فلسفی،‏ متصل به کار تکوین علمی است و هر یک درد دیگری به فعالیت مشغول میباشند.‏ روشن است که مقوالت نوین فلسفی در فعالیت علم نوین مدون میگردد،‏ امّا در بعضی موارد ‏)افالطون،‏ دکارت(‏ آنچه فلسفه نامیدهمیشود،‏ نقش آزمایشگاهی را ایفا میکند که مقوالت جدید الزم برای مفاهیم علم جدید در آنجا ساخته میشوند.‏ بهعنوان مثال آیا در مکتب دکارت نبوده که مقولهٔ‏ جدید علیّت تدوین شد؟ مقولهای که برای فیزیک گالیله که با علت ارسطویی بهمثابهٔ‏ یک ‏»مانع معرفتی«‏ در تصادم بود،‏ ضرورت داشت.‏ اگر اضافه نماییم که حوادث بزرگ فلسفی که ما میشناسیم ‏)فلسفهٔ‏ قدیم معلق به افالطون،‏ فلسفهٔ‏ جدید معلم به دکارت(‏ آشکار به افتتاح دو قارهٔ‏ بزرگ علمی،‏ ریاضیات یونانی و فیزیک گالیله،‏ قابل ارجاع هستند،‏ میتوانیم ‏)و این جمله به حالت تجربی خود باقی میماند(‏ به اعالم استنتاج‎۲۶‎ دربارهٔ‏ آنچه که فکر میکنیم میتوان فلسفهٔ‏ مارکسیستی نامیأ،‏ بپردازیم.‏ Cet X ۱٫ Difficulte symptomatique .2 Philosophie de la Praxis .3 Question .4 Probleme .5 ۶. تعبیرات ‏»معضل«،‏ ‏»مشکل«‏ و ‏»مسئله«‏ از نظر مؤلف حائز اهمیت فراوان هستند و بایستی با دقت مورد توجه قرارگیرند.‏ این جمله در ابهام خود میخواهد بگوید که فلسف ‏ٔه مارکسیستی بهعبارت دیگر مشکالت علمی،‏ مسائل فلسفی را ایجاد مینمایند.‏ کسانی که ‏»دچار خلطمبحث«‏ هستند و منزلت فلسفه و علم مارکسیستی را به درستی تمیز نمیدهند،‏ ‏»معضالت«‏ را از ‏»خالل مسائل فلسفی«‏ میاندیشند درحالیکه ‏»مسائل فلسفی«‏ خود فقط بهصورت ‏»مشکالت«‏ یعنی ‏»معرفت عینی«‏ و بنابراین علمی و با حرکت از آنها قایل اندیشیدهشدن هستند.‏ دراینباره مراجعه شود به مقالهٔ‏ اول این مجموعه،‏ مصاحب ‏ٔه آلتوسر تحت عنوان ‏»فلسفه بهمثابهٔ‏ سالح انقالب«،‏ سؤال سوم و نیز قسمت دوم سؤال پنجم : ‏»فلسفه وابسته به علوم میباشد.«…‏ Labriola ۷٫ Qramsci .8 Discours philosophique .9 Rupture .10 Suppression .11 Positive .12 Hallucination et mystifica- .۱۳ tion Reve .14 Restes diurnes .15 Le reel meme .16 Systeme de Concepts sci- .۱۷

83 صفحه entifique Agencement de notions ide- .۱۸ ologque Coupure continuee .19 Remaniements .20 Rupture .21 .Scientifieite 22 Husserl .23 Axiomatique .24 ریاضی منطق و صوری منطق از شاخهای بررسی مورد را محتوا بدون نمادهای که علمی مسلم قوانین از نظامی و داده قرار میدهد.‏ سازمان آنها براهین ارائه بدون معین میکند اشاره مطلبی به اینجا آلتوسر ۲۵. بیان خود حقوق فلسفهٔ‏ مقدمهٔ‏ در هگل که که میکند بیان مقدمه این در هگل داشته.‏ واقعههای و حوادث به نسبت پیوسته فلسفه دورهای وقتی و میباشد متأخر خارج جهان حادث واقعهای یا و رسید پایان به تاریخ از و مینماید اقدام آن ادراک به فلسفه آنگاه شد چگونه جهان بگوید نمیتواند فلسفه بنابراین خاطرنشان »… : میگوید هگل باشد.‏ باید در پیوسته فلسفه بههرحال که میسازیم ‏ٔه دربار تفکری بهمثابهٔ‏ فلسفه است.‏ تأخیر واقعیت که میگردد پدیدار وقتی فقط جهان را خود تکوین فرآیند ،)Wirklichkeit( باشد…‏ رسانده بهسرانجام و نموده کامل بهنحوی جهانرا جوهر فلسفه اینکه از بعد جهان )erfasst( نمود ادراک مفهومی بنیان دوباره مثل قلمرو صورت تحت را فلسفه آلمانی متن به شود مراجعه مینهد…«‏ ۲۸. ص جدید چاپ هفتم جلد در حقوق Hegel, Rechtsphilosophie, Suhrkamp, Verlag, Frankfurt .۱۹۷۰ Inference ۲۶٫ استنتاج سه ‏ٔه قار مارکس حقیقتاً‏ اگر نخست.‏ استنتاج نموده،‏ افتتاح علمی معرفت برابر در جدیدی ‏ٔه بهمثاب چیزی میبایستی وی علمی کشف را فلسفه در مهمی تغییر و اصالح یک زمان از یازدهم تز شاید شدهباشد.‏ باعث حادثهای بهخوبی تز این : برود جلوتر خود بهنظر و میداد نوید را فلسفه در بزرگ بودهباشد.‏ مناسبی نوید میرسد *** 1391 مهر 28 شماره هفته مجله با مگر ندارد وجود فلسفه دوم.‏ استنتاج بنابراین علمی.‏ انگیزش به نسبت تأخیری علم به نسبت بایستی مارکسیستی فلسفه بهنظر داشتهباشد.‏ تأخیر تاریخ مارکسیستی شاهد بودهباشد.‏ چنین وضع که میرسد تزهای بین سیسالهٔ‏ خأل میتواند مدعا این تعللهای همچنین و آنتیدوهرینگ و فوئرباخ جهات از هم امروز حتی که بودهباشد بعدی شدهایم.‏ متوقف همانجا در زیادی *** در که داریم را شانس این ما سوم.‏ استنتاج تئوریک عناصر مارکسیستی علم تکوین مارکسیستی فلسفهٔ‏ تدوین برای پیشرفتهتری که آنچه از داریم آن تأخیری به توجّه با داشتهباشیم.‏ دسترس در میکردیم،‏ فکر که است مارکس سرمایه در میگفت لنین نظر در که اصطالحی دیالکتیک بایستی آن میشد نیز مارکسیستی فلسفهٔ‏ شامل وی پیدا سرمایه در چیزی باید کرد.‏ جستجو را فلسفی مقوالت آن توسط به بتوان که کرد این مطمئناً‏ : رساند اتمام به و ساخته را جدید و شدهاند برده بهکار ‏»سرمایه«‏ در مقوالت باید بودهباشد.‏ چنین‏ واقع که میرسد بهنظر ‏ٔه دربار کر وقف را خود و خوانده را سرمایه نمود.‏ آن خوشبختانه ولی است طوالنی روز این همیشه ترتیب بهاین و شده‏ سپری آن اعظم قسمت مارکسیستی فلسفهٔ‏ و رسیده فرا شب بهزودی ۱ خواهدنمود.‏ طلوع آینده دورنمای بهعنوان استنتاجات این اگر که خواهمگفت نموده جرئت من شود ملحوظ ام دلمشغولیهای و امیدها در نظم نوعی آنها بهوجود ما تفکرات از بعضی در همچنین و این دلیل اساسیترین بدینترتیب میآورند.‏ در مارکس چرا که خواهیمفهمید را مطلب و سخت بسیار تئوریک فعالیت فقر،‏ گیرودار نتوانست هرگز سیاسی رهبری فوریتهای داشت نظر در که را فلسفهای یا دیالکتیک داشت باور خود که همانطوری یا و بنویسد‎۲‎ بدینترتیب نکرد.‏ پیدا آن برای فرصتی هرگز فهمید خواهیم را مطلب این دلیل اساسیترین مجبور بالضروره انگلس که روزی چرا که ‏»حرفش میگوید،‏ خود همانطوریکه شد،‏ نتوانست بگوید«،‏ فلسفی مسائل دربارهٔ‏ را جز چیزی و نموده قانع را حرفهای فالسفهٔ‏ بدیههسازی ایدئولوژیک قلمی مشاجره یک مطلب این نهایی دلیل بدینترتیب نماید.‏ فلسفی محدودیتهای که فهمید خواهیم را فقط امپیریوکریتیسیسم«‏ و ‏»ماتریالیسم مربوط مبارزهٔایدئولوژیک ضروریات به نمیگردد.‏ مارکس که فرصتی بگوییم میتوانیم اینک و انگلس فلسفی بدیههسازی نکرد،‏ پیدا که ایدئولوژیک مبارزهٔ‏ قانونمندیهای دادن برگشت به شد مجبور لنین آنها مطابق نماید،‏ اکتفا وی علیه خصم خود سالحهای دلیل.‏ نه و باشد عذری میتواند اینهمه پختهبود نه هنوز زمان که ایناست غایی دلیل انگلس نه مارکس،‏ خود نه فرانرسیده؛ شب و بزرگ اثر آن نمیتوانستهاند هنوز لنین نه و بنویسند دارند کم مارکسیستها که فلسفی آمدند علمی ظهور از بعد آنها اگر بههرحال فلسفه یک برای است،‏ وابسته بدان فلسفه که شود متولد نمیتواند معذالک که ضروری،‏ بسیار هنوز اجتنابناپذیر،‏ تأخیری با مگر آمدهبودند.‏ زود ‏»تأخیر«‏ این مفهوم از حرکت با بفهمیم میتوانیم را همهچیز اجتنابناپذیر،‏ و جوان لوکاچ مانند کسانی سوءتفاهم حتّی ‏)مارکس،‏ آنان نبوغ که کسانی تمام و گرامشی فلسفه این مقابل در و نداشتند را لنین(‏ انگلس،‏ بهخرج بیتابی است،‏ بطی بسیار تولدش که فلسفه این نمودند اعالم که جایی تا میدادند زمان از آغاز،‏ همان از است،‏ درازی مدت بسیار بدینترتیب و فوئرباخ دربارهٔ‏ تزهایی مارکسیستی،‏ علم خود ابداغ از قبل زمانی مدعا بر دلیلی اینکه برای و شدهاست متولد هر چون که میگفتند بهسادگی نمایند ارائه و ‏»روساخت«‏ یک از است عبارت علمی خود ذات در موجود علم هر که آنجایی از بورژوایی این بر بنا و تحصّلی«‏ ‏»اصالت فلسفی فقط مارکسیستی ‏»علم«‏ میباشد،‏ از است عبارت مارکسیسم و باشد میتواند ‏ٔه ‏»فلسف یا هگلی،‏ مابعد فلسفهای فلسفه،‏ یک عمل«.‏ ضروری ‏»تأخیر«‏ این مفهوم از حرکت با روشن میتوانست مشکالت از دیگر بسیاری سازمانهای سیاسی تاریخ در حتّی شود.‏ آنها.‏ بحرانهای و شکستها : مارکسیستی اگر میآموزد،‏ مارکسیستی سنت همچنانکه تاریخ حادثهٔ‏ بزرگترین که است درست بشری،‏ تاریخ عمالً‏ یعنی طبقاتی مبارزهٔ‏ کارگری جنبش و مارکسیستی تئوری وحدت درونی تعادل که نمود مشاهده میتوان است،‏ سستیهای بهعلت میتواند وحدت این اگر حتّی انحرافات،‏ که آنچه یعنی تئوری مورد میشوند،‏ نامیده باشند،‏ نامحسوس محمل میتوان بدینسان گیرند.‏ قرار تهدید را تئوریک پرشور مباحثات این سیاسی تعبیر در جزئی اختالف لنین آنچه دربارهٔ‏ سپس و سوسیالیستی جنبش در و مینامید باید چه در لنین فهمید؛ شد،‏ ایجاد کمونیستی دموکراسی سوسیال ‏»آیندهٔ‏ : میگفت کرد؟ بسیار سالهای و سالها برای میتواند روس

صفحه 82<br />

بهخصوص در این اثر جامعهشناسی اقتصادی<br />

بینظیری که متأسفانه نزد جامعهشناسان<br />

ناشناخته است و تکامل سرمایهداری در<br />

روسیه نام دارد و امپریالیسم و غیره در<br />

پی اصالحات قبلی آمده است.‏ حتّی امروز<br />

نیز،‏ خواه‏ آگاهی به آنرا قبول نماییم خواه<br />

نه،‏ ما در فضای تئوریک نشانهگذاریشده<br />

و افتتاحشده با این گسستگی قرار داریم.‏ این<br />

گسستگی مانند دو گسستگی دیگر دو قارهای<br />

که میشناسیم تاریخی را افتتاح نموده که<br />

هرگز انجامی نخواهدداشت.‏<br />

به این دلیل است که بایستی یازدهمین تز<br />

دربارهٔ‏ فوئرباخ را نه بهعنوان نوید یک<br />

فلسفهٔ‏ نوین بلکه به مثابهٔ‏ اعالم ضروری<br />

قطع رابطه‎۲۱‎ با فلسفه که جای خود را به<br />

بنیانگذاری علمی نوین میدهد،‏ مورد مطالعه<br />

قرار دهیم.‏ به این دلیل از نسخ ریشهای<br />

که فلسفه تا آن ‏»اتفاق«‏ نامنتظر که باعث<br />

بهوجود آمدن فصول فلسفی آنتیدوهرینگ<br />

شده سکوت فلسفی طوالنی برقرار است که<br />

در آن فقط علمی نوین سخن میگوید.‏<br />

مانند هر علم دیگری البته این علم<br />

ماتریالیست است و به همین جهت تئوری<br />

عام آن ‏»ماتریالیسم دیالکتیک«‏ نام دارد.‏<br />

بدین ترتیب ماتریالیسم صرفاً‏ عبارتست از<br />

وضعیت دقیق دانشمند در مقابل واقعیت<br />

موضوع خود که به وی اجازه میدهد.‏<br />

همچنانکه انگلس خواهدگفت،‏ ‏»طبیعت را<br />

بدون هیچ اضافهٔ‏ خارجی«‏ درک نماید.‏<br />

در اصطالح نسبتاً‏ عجیب ‏»ماتریالیسم<br />

تاریخی«‏ ‏)زیرا که برای مشخص نمودن<br />

شیمی از اصطالح ماتریالیسم شیمیایی<br />

استفاده نمیتوان کرد(،‏ ماتریالیسم هم مبین<br />

قطع رابطهای است با ایدهآلیسم فلسفههای<br />

تاریخ و هم استقرار علمیت‎۲۲‎ در قلمرو<br />

تاریخ.‏ در اینصورت ماتریالیسم تاریخی به<br />

معنای علم تاریخ است.‏<br />

پس اگر چیزی به نام فلسفهٔ‏ مارکسیستی<br />

بتواند بهوجود آید بهنظر میرسد حاصل<br />

تکوین خود این علم خواهدبود؛ در غرابت<br />

خود این علم بسیار بعید،‏ خواهر علوم موجود<br />

خواهد بود که بعد از دراززمانی که پیوسته<br />

تغییرات فلسفی را از انقالب علمی که آنرا<br />

ایجاد میکند،‏ بهوجود میآید.‏<br />

درواقع قبل از اینکه خوب بتوانیم علل<br />

این سکوت فلسفی را ادراک نماییم بیآنکه<br />

بخواهیم کاری جز نشاندادن آن بهوسیل ‏ٔه<br />

دادههای تجربی انجام دهیم،‏ مجبور هستیم<br />

تزی را دربارهٔ‏ مناسبات بین علم و فلسفه<br />

ارائه نماییم.‏ لنین کتاب دولت و انقالب خود<br />

را با این مالحظه تجربی ساده آغاز مینماید<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

: دولت همیشه وجود نداشته دولت را فقط<br />

در جوامع طبقاتی میتوان مشاهده نمود.‏ به<br />

همان سان ما میگوییم : فلسفه پیوسته وجود<br />

نداشته است؛ وجود فلسفه را فقط در دنیایی<br />

میتوان مشاهده نمود که در آن آنچه علم یا<br />

علوم نامیده میشود وجود داشته باشد.‏ علوم<br />

بهمعنای دقیق کلمه : رشتهای تئوریک یعنی<br />

برهانی و تعقلی و نه انبوهی از نتایج تجربی.‏<br />

***<br />

و اینک بیان تجربی این تز.‏<br />

برای اینکه فلسفه متولد ‏)یا دوباره متولد(‏<br />

شود،‏ الزم است که علوم وجود داشته باشند.‏<br />

شاید به این دلیل فلسفه به معنای دقیق آن<br />

با افالطون آغاز شده که خود حاصل وجود<br />

ریاضیات یونانی بود.‏ فلسفه با دکارت دچار<br />

تغییراتی بنیادی شد که آن نیز حاصل انقالب<br />

فلسفه با دکارت دچار تغییراتی بنیادی شد<br />

که آن نیز حاصل انقالب جدیدی در فیزیک<br />

گالیله بود و توسط کانت،‏ تحتتأثیر کشف<br />

نیوتن اصالحشده و با هوسرل‎۲۳‎ دراثر<br />

علم قوانین صوری و مسلم‎۲۴‎ در قالبی<br />

تازه ریخته شد.‏ اینجا من فقط میخواهم<br />

این موضوع را القاء نمایم ولی بایستی آن<br />

را به محک تجربه زد تا بتوان بهنحوی<br />

تجربی مالحظه نمود،‏ که باالخره وقتی هگل<br />

میگفت فلسفه زمانی طلوع میکند که شب<br />

فرا رسیده باشد اشتباه نمیکرد‎۲۵‎ : وقتی<br />

که علم متولد شده در سپیدهدم،‏ فاصلهٔ‏ زمانی<br />

یک روز درازی را پشت سر گذاشته باشد.‏<br />

بنابراین فلسفه نسبت به علم که تولد در شکل<br />

اولیه یا تولد دوبارهٔ‏ آنرا در اثر انقالبات<br />

موجب میگردد،‏ یک روز طوالنی که<br />

میتواند سالها و نیم یا یکقرن ادامه یابد،‏<br />

تأخیر دارد.‏<br />

باید قبول داشت که ضربهٔ‏ حاصل از<br />

گسستگیهای علمی بالفاصله احساس<br />

نمیگردد و مدت زمانی الزم است تا در<br />

فلسفه تغییراتی حاصل شود.‏<br />

بدون شک بایستی نتیجه گرفت که کار تکوین<br />

فلسفی،‏ متصل به کار تکوین علمی است<br />

و هر یک درد دیگری به فعالیت مشغول<br />

میباشند.‏ روشن است که مقوالت نوین<br />

فلسفی در فعالیت علم نوین مدون میگردد،‏<br />

امّا در بعضی موارد ‏)افالطون،‏ دکارت(‏<br />

آنچه فلسفه نامیدهمیشود،‏ نقش آزمایشگاهی<br />

را ایفا میکند که مقوالت جدید الزم برای<br />

مفاهیم علم جدید در آنجا ساخته میشوند.‏<br />

بهعنوان مثال آیا در مکتب دکارت نبوده<br />

که مقولهٔ‏ جدید علیّت تدوین شد؟ مقولهای<br />

که برای فیزیک گالیله که با علت ارسطویی<br />

بهمثابهٔ‏ یک ‏»مانع معرفتی«‏ در تصادم<br />

بود،‏ ضرورت داشت.‏ اگر اضافه نماییم<br />

که حوادث بزرگ فلسفی که ما میشناسیم<br />

‏)فلسفهٔ‏ قدیم معلق به افالطون،‏ فلسفهٔ‏ جدید<br />

معلم به دکارت(‏ آشکار به افتتاح دو قارهٔ‏<br />

بزرگ علمی،‏ ریاضیات یونانی و فیزیک<br />

گالیله،‏ قابل ارجاع هستند،‏ میتوانیم ‏)و این<br />

جمله به حالت تجربی خود باقی میماند(‏ به<br />

اعالم استنتاج‎۲۶‎ دربارهٔ‏ آنچه که فکر میکنیم<br />

میتوان فلسفهٔ‏ مارکسیستی نامیأ،‏ بپردازیم.‏<br />

Cet X ۱٫<br />

Difficulte symptomatique .2<br />

Philosophie de la Praxis .3<br />

Question .4<br />

Probleme .5<br />

۶. تعبیرات ‏»معضل«،‏ ‏»مشکل«‏ و ‏»مسئله«‏<br />

از نظر مؤلف حائز اهمیت فراوان هستند و<br />

بایستی با دقت مورد توجه قرارگیرند.‏ این<br />

جمله در ابهام خود میخواهد بگوید که فلسف ‏ٔه<br />

مارکسیستی بهعبارت دیگر مشکالت علمی،‏<br />

مسائل فلسفی را ایجاد مینمایند.‏ کسانی که<br />

‏»دچار خلطمبحث«‏ هستند و منزلت فلسفه و<br />

علم مارکسیستی را به درستی تمیز نمیدهند،‏<br />

‏»معضالت«‏ را از ‏»خالل مسائل فلسفی«‏<br />

میاندیشند درحالیکه ‏»مسائل فلسفی«‏ خود<br />

فقط بهصورت ‏»مشکالت«‏ یعنی ‏»معرفت<br />

عینی«‏ و بنابراین علمی و با حرکت از آنها<br />

قایل اندیشیدهشدن هستند.‏ دراینباره مراجعه<br />

شود به مقالهٔ‏ اول این مجموعه،‏ مصاحب ‏ٔه<br />

آلتوسر تحت عنوان ‏»فلسفه بهمثابهٔ‏ سالح<br />

انقالب«،‏ سؤال سوم و نیز قسمت دوم سؤال<br />

پنجم : ‏»فلسفه وابسته به علوم میباشد.«…‏<br />

Labriola ۷٫<br />

Qramsci .8<br />

Discours philosophique .9<br />

Rupture .10<br />

Suppression .11<br />

Positive .12<br />

Hallucination et mystifica- .۱۳<br />

tion<br />

Reve .14<br />

Restes diurnes .15<br />

Le reel meme .16<br />

Systeme de Concepts sci- .۱۷

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!