ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
80<br />
صفحه آلمانی<br />
زبان به همهجا عبارت این ۴۱. نقلشده.<br />
***<br />
<br />
نیستند بیش یکی که دلیل دو به بنابراین )همانطور<br />
لنین با نمیتواند دانشگاهی فلسفه فلسفه<br />
سویی از نماید. مدارا مارکس( با از<br />
چیزی که کند ر تصوّ نمیتواند دانشگاهی از<br />
و بگیرد، یاد بتواند سیاسی مرد و سیاست تحمّل<br />
نمیتواند دانشگاهی فلسفه دیگر سوی تئوری<br />
یک موضوع بتواند فلسفه که کن واقعشود.<br />
عینی معرفت یعنی لنین،<br />
مثل سیاسی مرد یک بهاینکه مضافاً به<br />
فلسفه، در آموخته خود و »سادهلوح« یک دهد<br />
ارائه را فکری چنین تا داده جرئت خود داده<br />
جرئت خود به فلسفه، تئوری یک که تئوری<br />
یک که دهد ارائه را فکری چنین تا مسئول<br />
و آگاه حقیقتاً کاربرد برای فلسفه این<br />
که است بدیهی است، ضروری فلسفه است.<br />
نهادن بیرون خود گلیم از پای امر هر<br />
یا و دانشگاهی فلسفهٔ که اینجاست اگر<br />
: نیست اشتباه دچار فلسفهٔدیگری مالقات<br />
این مقابل در بیامانی بهطور فلسفه به<br />
ساده سیاسی مرد یک که تصادفی بهظاهر به<br />
نیل جهت در را فلسفه شروع نقطهٔ وی میکند،<br />
مقاومت میدهد، ارائه فلسفه شناخت درست<br />
مالقات این که است دلیل این به مینماید،<br />
اصابت آن جای حساسترین به واپس<br />
امیال نقطهٔ تحمل، غیرقابل نقطهای خود<br />
سنت طول در فلسفه اینکه و زدهشده؛ بگوییم<br />
دقیقتر یا نشخوار جز نیست چیزی بایستی<br />
خود به معرفت حصول برای فلسفه چیزی<br />
فلسفه که نماید اذعان نکته این به اعتباری<br />
نوعی به که سیاستی مگر نیست پیدا<br />
تداوم نوعی به که سیاستی کسبکرده، نشخوار<br />
نوعی به که سیاستی کردهباشد، شدهباشد.<br />
این<br />
که است کسی لنین که میرسد بهنظر این<br />
نمیتوانست وی و نموده بیان را مطلب اهل<br />
اینکه دلیل به مگر کند بیان را مطلب سیاستمدار<br />
یک نه مسلماً و بود سیاست چنین<br />
پرولتری، رهبر یک برای معمولی غیرقابل<br />
فلسفی نشخوار برای لنین که است بگویم<br />
میکنم جرئت و میباشد تحمل برای<br />
فروید که تحمل غیرقابل همانقدر روانشناسانه.<br />
نشخوار ٔه<br />
فلسف و لنین بین رابطهٔ که میشود مالحظه و<br />
موضعی اختالفات سوءتفاهم، فقط حاکم خشمآلود<br />
حساسیت از ناشی واکنشی حتی یا وکیل<br />
معلّمزاده، این که نیست فلسفه استادان فعلی<br />
انقالبی رهبر و دادگستری محقر ٔه<br />
تود که کند اعالم تعارفی بیهیچ انان به 1391<br />
مهر 28 شماره هفته مجله بیش<br />
بورژواهایی خرده روشنفکران، این عمل<br />
بورژوایی آموزش نظام در که نیستند تودههای<br />
به ایدئولوگها دیگر مانند و کرده مابعد<br />
و انتقادی دگمهای جوان دانشجویان تزریق<br />
را حاکم طبقات ایدئولوژی انتقادی رابطهای<br />
حاکم فلسفه و لنین بین میکند. که<br />
رابطهای وجوددارد، تحمل غیرقابل کامالً جایش<br />
سرکوفتهترین در حاکم فلسفهٔ آن در شدهاست.<br />
لمس سیاست یعنی سه<br />
لنین<br />
بین مناسبت چگونه ببینیم اینکه بر ولی به<br />
کمی بایستی رسیدهاند اینجا به فلسفه و فلسفه<br />
و لنین از اینکه از قبل و برگشته عقب مقام<br />
هستیم موظف بگوییم سخن کلی بهطور بنابراین<br />
و مارکسیستی فلسفهٔ در را لنین متذکر<br />
را مارکسیستی فلسفه فعلی وضع شویم.<br />
خطوط<br />
بتوانم من که نیست مسئلهای این یک<br />
به نمایم؛ بیان اینجا را آن تاریخ اساسی نیسم.<br />
کار این انجام به قادر قاطعی دلیل که<br />
مجهولی۱ آن بایستی که علت این به دقیقاً و<br />
بشناسیم بنویسیم، را تاریخش میخواهیم مجهول<br />
این آیا که بدانیم شناختیم، را آن وقتی حق<br />
دیگر، عبارت به و نه یا دارد تاریخی نه؟<br />
یا باشد داشته تاریخی دارد حتّی<br />
را مارکسیستی فلسفهٔ »تاریخ« اینجا مرحجاً<br />
بلکه کرد، نخواهم طراحی دور از پی<br />
در تاریخ، در آثاریکه و متون خالل از را<br />
ویژهای۲ معضل وجود شدهاند، ظاهر هم مباحثات<br />
معضل این ساخت. خواهم آشکار نیز<br />
امروز که داشته پی در را مشهوری از<br />
را آن وجود میتوانیم ما دارند. ادامه مباحثات<br />
این مشهورترین عناوین خالل مارکسیستی<br />
تئوری جوهر : شویم متذکر در<br />
مارکسیسم آیا فلسفه؟ یا علم چیست؟ عمل«۳<br />
»فلسفهٔ فلسفه، یک خود جوهر علمی<br />
ادعاهای صورت این در است؟ معنایی<br />
چه به مارکس بهوسیلهٔ اظهارشده خود<br />
جوهر در مارکسیسم برعکس یا هستند؟ تاریخ؛<br />
علم تاریخی، ماتریالیسم است، علم ماتریالیسم<br />
یعنی آن فلسفه اینصورت در امّا تمایز<br />
اگر یا دارد؟ منزلتی چه دیالکتیک و<br />
)علم( تاریخی ماتریالیسم بین کالسیک نماییم<br />
قبول را )فلسفه( دیالکتیک ماتریالیسم تفکر<br />
مورد را تمایز این میتوان چگونه جدید<br />
بهصورت یا سنتی بهصورت : داد قرار دیالکتیک<br />
و ماتریالیسم بین مناسبات یا آن، یا<br />
روش صرف : چیست دیالکتیک کدامند؟ فلسفه؟<br />
کل ویژهای<br />
مباحثات تغذیهٔ مایهٔ معضل این را<br />
فکر این میخواهم اینجا شدهاست. یک<br />
از شاهدی معضل این که نمایم القاء کالسیک<br />
مسائل۴ و معماآمیز تقریباً واقعیت میباشد.<br />
آن تعبیر و پرداخت نوعی فوقالذکر فرمولبندیهای<br />
که میگوییم خالصه بهطور بهصورت<br />
منحصراً را معضل این کالسیک که<br />
آنچه بطن در بنابراین و فلسفی مسایل مینمایند؛<br />
تعبیر نامیدهایم، فلسفی نشخوار ما معضالت<br />
این بایستی بالشک درحالیکه بیاندیشیم<br />
فلسفیئی مسائل خالل در را به<br />
را خود جای نمیتوانند معضالت که مشکل۵<br />
اصطالح : ندهند دیگری اصطالح به<br />
فقط علمی(. )بنابراین عینی معرفت یعنی فهم<br />
تردید، بدون که، است شرط یگانه این اساسیترین<br />
ناپخته بهطوری که مبحثی خلط فلسفه<br />
در را مارکسیسم تئوریک دستآورد قرار<br />
تفکر مورد فلسفی مسائل بهصورت نوعی<br />
بر تأکید یعنی میگردد، ممکن داده، ایجاد<br />
فلسفی نتایجی میتواند کامالً که مشکل آخرین<br />
در مشکل، این که مقیاسی در امّا نماید ۶<br />
نیست. فلسفی مسئله یک خود وهله، متضمن<br />
که را اصطالحاتی عامداً من اگر فلسفی(<br />
مسئله علمی، )مشکل تمایزات این هک است بهایندلیل نه میبرم بهکار است مبحثی<br />
خلط چنین دچار که کسانی میخواهم ما<br />
همهٔ زیرا دهم، قرار قضاوت مورد شدهاند داریم<br />
حق و هستیم اشتباهی چنین دستخوش بوده<br />
اجتنابناپذیر مبحثی خلط چنین کنیم فکر مارکسیستی<br />
فلسفه خود که جایی تا هست و هم<br />
هنوز و بوده آن دچار ضروری دالئل به هست.<br />
زمان<br />
از است، کافی نهایت، در که، زیرا نظری<br />
اینطرف، به فوئرباخ دربارهٔ تزهایی مالحظه<br />
تا بیافکنیم مارکسیستی فلسفهٔ تأثیر بر میدهد.<br />
ارائه بدیع نمایشی تأثیر این که نماییم که<br />
باشید همعقیده من با مطلب این در اگر صرفنظر<br />
مارکس جوانی آثار از بایستی علیرغم<br />
شما از بعضی که )میدانم نموده دست<br />
از مهمی امتیاز شده ارائه دالیل نمود<br />
قبول را مارکس اظهار این و میدهید.( است<br />
»تسویهحسابی آلمانی، ایدئولوژی که و<br />
انقطاع بنابراین و قبلی« فلسفی آگاهی با اگر<br />
و مارکس تفکر در دگرگونی نوعی ٔه<br />
دربار تزهایی بین که را آنچه بخواهیم ۱۸۴۵(<br />
گسستگی، نانهٔ )نخستین فوئرباخ افتاده<br />
اتفاق ۱۸۷۷ انگلس، آنتیدورینگ و خأل<br />
طوالنی فضای این نماییم مالحظه خوب ننماید.<br />
جلب را ما نظر نمیتواند فلسفی : میگفت باخ فوئر دربارهٔ تز یازدهمین ولی<br />
جهان تعبیر جز نکردهاند کاری »فالسفه عبارت<br />
این آن.« تغییر از عبارتست مسئله نوینی<br />
فلسفهٔ نویدبخش میآید بهنظر ساده متوجه<br />
بلکه تعبیر نه فلسفه دیگر که باشد بدینگونه<br />
وانگهی خواهدبود. جهان تغییر