ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
صفحه 74<br />
یکی بر اصالحات و دیگری بر انقالب، یکی<br />
از “باال” و دیگری از “پایین”.<br />
یک مفهوم بدیل<br />
بین ۱۹۱۷ و اوایل دهه ی ۲۰ مفهومی از<br />
سیاست سوسیالیستی طبقه کارگر شکل گرفت<br />
که از مدل سوسیال دموکراتیک به روشنی<br />
متمایز بود. این سیاست دیدگاه مشخصی از<br />
دولت و مبارزه برای یک جامعه جدید را در<br />
بر می گرفت و هم چنین در مورد مسایلی که<br />
با سازمان دهی مربوط می شد. این سیاست<br />
در تجربه های احزاب کمونیست در این<br />
دوران و بحث های درون کنگره های اولیه<br />
انترناسیونال سوم تجسم یافته بود. سرنوشت<br />
این سیاست این بود که در مدتی کوتاه شکوفا<br />
شود و سپس منحرف و سرانجام هنگامی که<br />
این احزاب و انترناسیونال آن ها تحت کنترل<br />
مرگبار استالین قرار گرفت از بین رفت-<br />
یک معرفی مناسب در چند خط غیرممکن<br />
است، اما ما حداقل تالش می کنیم نکات<br />
عمومی آن را یاداوری کنیم.<br />
هیچ برداشت مناسبی از سیاست طبقه کارگر<br />
نمی تواند از اصلی آغاز کند که میشلز<br />
از نظریه نخبگان ارائه کرده است: یعنی<br />
فرض منفعل بودن و بی تمایز بودن توده.<br />
همان طور که بیتهام)۱۹۸۱( توجه می کند<br />
این امر حتی به عنوان درکی از کارکرد<br />
درونی احزاب صادق نیست که از رهبران،<br />
اعضا، هوارادان و شبکه ی پیچیده ای از<br />
همکاری، اتحاد و سطوح مختلفی از اعتقاد<br />
و فعالیت را تشکیل می دهند. “فرض توده ی<br />
بی تمایز” در مورد زندگی طبقه کارگر از<br />
معنای کمتری برخوردار است. این موضع<br />
اساسا مبتنی بر پیش داوری و از عدم اطالع<br />
ناشی می شود. میشلز از حیات تشکیالتی<br />
غنی طبقه کارگر آلمان در این دوره درکی<br />
ندارد، و نه از اشکال و سازمان دهی واقعی<br />
و مبارزات و هم چنین امکان آن برای رشد<br />
بیش تر. از برداشت میشلز نمی توان در<br />
خصوص جنبش کارگری کاریکاتوری حدس<br />
زد که این جنبش بتواند طی یک دهه رژیم<br />
امپراتور قیصر سرنگون کند، جنگ را به<br />
پایان برساند و به انفجاری از اعتصاب های<br />
توده ای و مبارزه مسلحانه با نیروهای دولتی<br />
دست بزند، اعضای اتحادیه های کارگری<br />
را ۵ برابر افزایش دهد، شوراهای رزمنده<br />
ی سربازان و کارگران به وجود بیاورد و<br />
نیروهای سیاسی اش را بین SPD و حزب<br />
کمونیست جدید آلمان تقسیم کند)هارمن<br />
،۱۹۸۲ گلوکشتاین ،۱۹۸۵ بسل )۱۹۹۳<br />
هیچ تحلیلی از طبقه کارگر که صرفا زندگی<br />
و آگاهی آن را به شکل منفعل و ادغام شده یا<br />
همگون و یک نواخت تصور کند کامل نیست.<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />
این که تحلیل های گوناگونی از این دست<br />
ارائه شده است بیش تر جدایی روشنفکران<br />
طبقه متوسط را از زندگی روزمره طبقه<br />
کارگر نشان می دهد تا واقعیت آن را.<br />
تجربه کارگران در چارچوب سرمایه<br />
داری گرایش به مقاومت و شورش را به<br />
وجود می آورد و به این معنا یک “قرابت<br />
انتخابی” بین زندگی طبقه کارگر و ایده ی<br />
سوسیالیسم ایجاد می کند. اما این امر خودبه<br />
خودی تحقق نمی یابد. باز بودن زندگی<br />
طبقه کارگر در مقابل مجموعه متفاوتی<br />
از عوامل دیگر به این معناست که تمامی<br />
گرایش های سوسیالیستی در برابر و در<br />
تضاد با این تاثیرات قرار می گیرد، نه فقط<br />
به وسیله فشارهای مادی و ایدئولوژیک<br />
در جهت انفعال در جهت همسازی با نظم<br />
موجود، در جهت تفرقه تا اتحاد در صفوف<br />
طبقه کارگر. از این رو فرهنگ طبقه کارگر<br />
عرصه ی تقابل و دربرگیرنده ی مجموعه<br />
ی پیچیده و وسیعی از اشکال و شبکه های<br />
سازمان دهی، راه های مقابله و شیوه های<br />
زندگی، مراسم و آداب مقاومت و هم سازی،<br />
همبستگی ها و دشمنی ها، عقاید و گرایشات<br />
متناقض که توصیفات قوم شناسانه ی عمیق<br />
و تاریخ نگاری اجتماعی در تالش شناخت<br />
از آن است )مقایسه کنید با تامپسون ۱۹۶۳(.<br />
آگاهی و سازمان دهی طبقه کارگر بیش از<br />
آن که ساده و ثابت باشد همواره ناموزون،<br />
مستعد جهش ها، بازگشت ها و دگرگونی<br />
هایی در شکل و محتواست و توسط تاثیرات<br />
متقابل کارگران و متحدان و مخالفان<br />
گوناگون آن ها شکل می گیرد. جنبش طبقه<br />
کارگر از این ترکیب غنی سر بر می آورد و<br />
به خصوصیات مشخص خود شکل می دهد.<br />
جنبش ها به سازمان دهی صوری قابل تقیل<br />
نیستند- در واقع یکی از برجستگی های<br />
نظریه جنبش اجتماعی مدرن تمایز مفهومی<br />
بین “جنبش اجتماعی” و “سازماندهی جنببش<br />
اجتماعی” است. جنبش ها شکل خود را<br />
دارند، شبکه های چند مرکزی هستند بدون<br />
یک مرکز واحد قدرت)گرالخ و هاین<br />
۱۹۷۱، دیانی ۱۹۹۲(. آن چه که آن ها را<br />
از فرهنگ های وسیع تر مشخص می کند که<br />
آن ها ترجمان آن هستند، این است که آن ها<br />
در شبکه ی پیچیده ای از شعبه ها و شاخه<br />
ها، توسط فعاالن مختلف با یک دیگر پیوند<br />
دارند. این فعاالن به نوبه ی خود به شبکه<br />
های غیررسمی و انواع وسیعی از سازما<br />
ندهی رسمی تعلق دارند- احزاب، اتحادیه ها<br />
تعاونی ها، باشگاه ها، انجمن ها، کلسیاها و<br />
غیره. اصطالح طبقه کارگر به اشکالی از<br />
مقاومت در برابر سلطه و استثمار سرمایه<br />
داری اشاره دارد که جمعی و آشکار است-<br />
چنین جنبش هایی شامل نهادهای رسمی با<br />
ساختارهای تشکیالتی توام با مقررات و شبه<br />
نهادها- با مقررات و کارکردهای غیررسمی<br />
تر- مثل کمیته هایی از نمایندگی کارگران<br />
کارخانه، موسسات مستاجران و شبکه ی<br />
دوستی های ساده و سایر شبکه ها)ویکهام<br />
۱۹۷۹(. چنین شبکه هایی از ساختار پیچیده<br />
ی درونی و پیوندهای بیرونی برخوردار<br />
است، که با اشکال گوناگون زندگی انجمنی<br />
پیوندهای متقابل دارند، از خانواده ها،<br />
جماعت های محلی، خیریه ها و جنبش های<br />
چند طبقه ای، گروه بندی های نژادپرستانه<br />
و ضدنژادپرستانه، اشکال سازماندهی<br />
اجتماعی بر اساس جنسیت یا قومیت تا گروه<br />
های با منافع خاص از گروهای ورزشی تا<br />
گروه های ترک الکل. از طریق این روابط<br />
متعدد و فیمابین است که جنبش طبقه کارگر<br />
ساخته می شود و خود را گاهی در اشکالی<br />
کامال پراکنده و زنجیره ای و گاهی در بستر<br />
همبستگی ها و پیوستگی های وسیع تر می<br />
سازد. جنبش نوین کارگری به قول تامپسون<br />
)۱۹۶۵( “جامعه در حال نبرد” دایم است.<br />
آن چه که در مورد جنبش کارگری گفته شد<br />
در مورد فرهنگ طبقه کارگر نیز صادق<br />
است: فرهنگ طبقه کارگر شامل گرایش<br />
های مختلفی است که در جهت های مختلف<br />
عمل می کنند، مرکب از انواع الیه های در<br />
حال تغییر، پیشرفته و عقب مانده، مرکب<br />
از گروه های رهبری کننده و پیشاهنگ با<br />
نیروهای ارتجاعی و هم ساز. آن ها عرصه<br />
های بحث و مشاجره و هم چنین وحدت<br />
هستند که در آن گرایش های به جانب مبارزه<br />
جویی و فرمان برداری در تنش دایمی با<br />
یک دیگر قرار دارند. در جریان رخدادهای<br />
کنونی که مبارزه طبقاتی روزمره را می<br />
سازد، انگیزه ها و نوسان های قدرت مندی<br />
از روحیات و عقاید جریان دارد که به جنبش<br />
طبقه کارگر حیات تازه و معنای نوینی از<br />
پیوندهای درونی و هم چنین شکست و<br />
افسردگی می دهد. در درون آن ها صداهای<br />
کمابیش سازمان یافته گوناگون برنامه های<br />
مشخص متفاوتی را پیشنهاد می کنند و به<br />
بحث می گذارند، هم برای مقاومت و هم<br />
برای همسازی با نیروهای سرمایه و دولت.<br />
هرگز یک آگاهی واحد طبقاتی وجود ندارد<br />
بلکه صرفا اکثریت ها و اقلیت ها وجود<br />
دارند.)۳(<br />
در واقعیت در چارچوب این شبکه ی پیچیده<br />
از فعالیت و سازمان دهی بود که پرسش<br />
های واقعی در باره سازماندهی خود را نشان<br />
دادند. آن چه که نظریه سوسالیستی را متمایز<br />
می کند این استدالل است که چنین جنبش<br />
هایی علیرغم تضادهای درونی شان از توان<br />
نیرومند وسیعی برخوردارند. آن ها دارای<br />
ظرفیت بازسازی نیروهای خویش اند. هم