16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 65<br />

میکنیم که انگار بوی بد نمیدهند یا قیافه شان<br />

مضحک نیست.اگر میخواهیم سوژه ای<br />

وفادار باقی بمانیم باید طوری رفتار کنیم که<br />

انگار امپراطور لباس پوشیده وانگاری که<br />

اصال برهنه نیست.سوژه مدرن ناگزیر از<br />

انکار حقیقت است.در عصر پسا مدرن اما<br />

باید به شهادت چشم هایمان باورداشته باشیم.‏<br />

از این رو ژیژک نشان میدهد که انچنان که<br />

بسیاری می پندارند پسامدنیسم یک تفنن یا<br />

حرکتی از سر بی دردی نیست بلکه تالشی<br />

است جدی که ما را بیاگاهاند.ما هیچی<br />

نیستیم مگر اینکه دیگری مرا تایید کند.من<br />

ورزشکار جهان نیستم مگر اینکه نهاد های<br />

تثبیت شدئه ورزشی این امر را تایید کنند.‏ تا<br />

وقتی شعرهایم چاپ نشده اند شاعر نیستم.من<br />

باید زمانی من شود که دیگری بزرگ یعنی<br />

نهاد نمادین آن را ثبت کند.وشارالتان کسی<br />

است که مورد تایید دیگری بزرگ نیست.‏<br />

شارالتان با نابودی اقتدار دیگری بزرگ<br />

دیگر مطیع طبیعت و سنت نیست بلکه سوژه<br />

ای دارای اختیار است.آیا شارالتان با نفی<br />

دیگری بزرگ و رهایی از شر ان به آزادی<br />

دست نمی یابد.؟از نظر وی یکی از ترفند<br />

های سوژه پسا مدرن در مفرشان به سوی<br />

کمال ‏“شکاف در بدن”است.ومنظورش<br />

از ان خالکوبی،حلقه انداختن وقطع عضو<br />

کردن است.‏ در فرهنگ های بت پرست<br />

ایجاد شکاف با ترسیم نشان بر بدن مشخص<br />

کننده عضویت دران فرهنگ بود.ونشان<br />

میداد که شما به بدنه نمادین ان فرهنگ تعلق<br />

دارید.جامعه یهودی یگانه شکاف ختنه را<br />

مطرح کرد که نشانگر همان کارکرد بوداما<br />

آنچه که در عصر پست مدرن اتفاق می افتد<br />

‏“نافرمانی جسم”‏ است.وسیله ای که فرد خود<br />

را به نمایش میگذارد و دربرابر تسلیم شدن<br />

اش به دیگری بزرگ مقاومت میکند.واین<br />

دلخواه ژیژک است.تسلیم ناپذیرو پرهیز<br />

شرافتمندانه از گله شدن.ژیژک راه برون<br />

رفت از ذوب شدن دردیگری بزرک را<br />

کنشگری میداند.‏<br />

یعنی عمل.عمل نوعی باززایی سوژه است.‏<br />

از نظر وی Act‏)عمل(‏ متفاوت از مداخله<br />

فعاالنهAction ‏“کنش”‏ است.‏ و حامل خود<br />

یعنی Agent را به شکلی رادیکال تغییر<br />

میدهد.عمل نوعی خودکشی نمادین است.‏<br />

دیگر بار و مکرر زاییده شدن از بطن امر<br />

نمادین و شکافتن پوسته ان.پس از نظر<br />

ژیژک جامعه فعلی یا پسامدرن مبتنی است<br />

بر افول اقتدار ی بزرگ.ژیژک به منظور<br />

بهبودی پارانویا نیاز به عمل سیاسی یا<br />

انقالب را مطرح میکند.چیزی که سرمایه<br />

داری یعنی شرایط تحقق پسامدرنیته را<br />

دگرگون میکند.اشاره او به پارانویا به عنوان<br />

بیماری غالب زمانه اما جالب است.میگوید<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

‏“این روزها هیچ فیلم یا کتاب هیجان انگیزی<br />

کامل نیست مگر اینکه به نوعی سازمان<br />

مخفی اشاره کند که بر همه چیز تسلط دارد.‏<br />

امر جالب دیگر در ارتباط باژِ‏ یِژک این<br />

است که وی ایدئولوژِ‏ ی را به مثابه عاملی<br />

مخدوش کننده به حساب می آورد.چیزی<br />

که ادراکمان از محیط را مخدوش ومعوج<br />

میکند.‏ از منظر وی ایدئولوژی نوعی مسئله<br />

معرفت شناختی است.‏ وتاکید میورزد که<br />

ایدئولوژی از ما سوژه هایی کلبی مسلک<br />

تولید میکند.‏ انسانهایی با ادراک تحریف<br />

شده.ایدئولوژی یعنی برداشتی تحریف شده<br />

از حقیقت.دراینجا ژیژک به تعریف کالسیک<br />

مارکسیستی از آگاهی کاذب بر میگردد.‏<br />

ایدئولوژی نه مولد اگاهی که دافه ان است.‏<br />

چون پیشاپیش اندیشیدن و قدرت اندیشیدن را<br />

از ما بازستانده است..او میگوید:”ایدئولوژی<br />

اساسا به کنش مربوط است و نه به آگاهی.‏<br />

ممکن است من تمام روز در خانه بگردم و<br />

آثار فمینیستی را با صدای بلند بخوانم اما اگر<br />

همسرم را به باد سرزنش ومالمت بگیرم که<br />

چرا چایی را حاضر نکرده یا چرا به وقتش<br />

پیراهنم را اتو نکرده من فمینیست نیستم<br />

چرا که کنش های من ونه دانش من نشان<br />

میدهد که من یک مردساالر تمام عیارم”.‏<br />

من خیلی خوب میدانم که که زنان با مردان<br />

برابرند.‏ اما طوری رفتار میکنم که انگار<br />

نمی دانم.به همین منوال من شاید فکر کنم که<br />

نازیسم راجدی نمی گیرم اما با حضور در<br />

گردهمایی نورمبرگ وسالم نظامی به هیتلر<br />

دادن با کنش هایم نشان میدهم که نازیسم<br />

را جدی می گیرم.اگربرای عمل جراحی<br />

به بیمارستان خصوصی بروم به این دلیل<br />

که نمیخواهم باری بر دوش سیستم دولتی<br />

بگذارم خود همین برهانی کامال قانع کننده<br />

است که من طرفدار سرسخت طرح مراقبت<br />

های بهداشت خصوصی هستموبنابر این ما<br />

هنوز در جامعه ایدئولوژیک)جامعه توهمی(‏<br />

زندگی میکنیم.‏ کنش های ما گاها در تضاد<br />

با دانش ماست واین معنای ایدئولوژی از<br />

دید ژیژک است.آلتوسر زمانی مقاله تاثیر<br />

گذارش را چنین آغاز کرده بود که جامعه<br />

چگونه خود را بازتولید میکند او به این<br />

موضوع پرداخته بود که چرا جامعه<br />

کاپیتالیستی کماکان سرمایه دار میماند.وبه<br />

عنوان مثال گرفتار یورش های متعدد بی<br />

نظمی و فئودالیسم نمی شود.و به این نتیجه<br />

دست می یازد که دستگاه ایدئولوژیک<br />

یک دولت یعنی کلیسا،نظام آموزشی،واحد<br />

خانواده،نظام حقوقی،نظام سیاسی،اتحادیه<br />

های تجاری ورسانه های ارتباطی همه وهمه<br />

در بازتولید جامعه سهیم اند.‏ تمام این نهاد ها<br />

بوسیله ایدئولوژی عمل میکنن و نه زور.از<br />

نظر ژیژک ایدئولوژی هموارهخ به چیزی<br />

مفهوم میبخشد که بی مفهوم است.‏ به نظر<br />

ژیژک ما همواره در حال پیروی از نوعی<br />

توهم ایم.اما همچنان آن کار را میکنیم.‏<br />

ایدئولوژی در انچه میکنیم جای دارد ونه در<br />

انچه فکر میکنیم.‏<br />

ژیژک اما در تبیین اندیشه های چند بعدی<br />

خود از مفهوم دیگری بنام ‏“کژتابانه<br />

نگریستن”‏ نیز بهره می گیرد.‏ و در توضیح<br />

ان به داستان ‏“خانه سیاه”‏ نوشته پاتریشیا<br />

هایسمیت نویسنده امریکاییاشاره میکند.‏<br />

داستان روایتگر مرد جوانی است که به یک<br />

شهر کوچک آمریکایی رفته در میکده می<br />

شنود که مردم محلی از ماجراهای دوران<br />

جوانی شان میگویندکه در داخل یا اطراف<br />

خانه سیاه رخ داده است.خانه سیاه بنایی<br />

ویران است که آنها مدعی اند محل اشباح<br />

است.مرد جوان مصمم است این نکته را<br />

دریابد.شامگاه به خانه میرود وهیچ نمی<br />

یابد.مگر ویرانه ای قدیمی که عاری از هر<br />

خطری چه ماورائ طبیعی و چه غیر ان<br />

است.وقتی از میکده باز میگردد تا انها را<br />

از کشفیاتش باخبر کند مردم وحشت زده می<br />

شوند.به همین دلیل یکی از انها به مرد جوان<br />

حمله می کند عملی که در نهایت به مرگ<br />

مرد جوان منجر می شود.جایی که از منظر<br />

مرد جوان تنها مکانی رو به ویرانی کامل<br />

است به چشم فانتزی مردم توی میکده اکنده<br />

از معناستکه مرد جوان نمی توانست به کنه<br />

آن پی ببرد.‏ واکنش خشم مردم بدان دلیل بود<br />

که مرد جوان تفاوت میان واقعیت و فضای<br />

فانتزی را ملغی کرده بودمردم را از مکان و<br />

امکانی محروم کرده بود که می توانستند از<br />

طریق آن امیال شان را شرح و توضیح دهند.‏<br />

پس فانتزی ها مهم هستند چه فردی باشند و<br />

چه جمعی.‏ امیال جمعی ما محصول فانتری<br />

هایی است که داریم این فانتزی هاست که<br />

ابتدائا به ما می آموزد به چه میل کنیم.فانتزی<br />

عمال سازنده میل ماست.از نظر ژیژک آنچه<br />

در به اصطالح تنش قومی مورد بحث است<br />

کشمکش فانتزی هاست.‏ تحلیل استانده ینژاد<br />

پرستی مدعی است که نژاد پرست ها نسبت<br />

به کسانی که قربانی شان میکنند دچار سوء<br />

تفاهم هستند.درموردشان آموزش ندیده اند<br />

و از این منظر نسبت به آنها جاهل هستند.‏<br />

تنها کاری که باید بکنیم این است که کاری<br />

کنیم تا پیش داوری شان دود شود و به هوا<br />

رود.ژیژک مدعی است که امروزه نژاد<br />

پرستی محصول جهالت نیست بلکه مانند<br />

دیگر اجزای زندگی پسا مدرن غیر ارادی<br />

است.نژاد پرستی مدرن میگوید:”‏ فرهنگ<br />

من برتر از فرهنگ توست”‏ اما نژاد پرستی<br />

پسا مدرن میگوید:”‏ من خیلی خوب میدانم<br />

که تمام فرهنگ ها ارزشی برابر دارند.اما<br />

با اینحال طوری رفتار می کنم که انگار<br />

فرهنگ من مافوق است.”از نظر ژیژک

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!