ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
شده و یا از پیش اندیشیده شده است..در<br />
امتداد این امر وی سوژه را پیش میکشد. او<br />
از خود و نیز از ما می پرسد براستی سوژه<br />
چیست؟ و خود البته در انتظار پاسخ های ما<br />
نمی نشیند و با سرراستی تمام می گوید:”<br />
اگر همه خصایل متمایز کننده تان،همه نیاز<br />
ها،همه عالیق و اعتقاد های خاص خود را<br />
دور بریزید انچه باقی می مان سوژه است.<br />
” و چنین خالصه میکند که:” سوژه شکل<br />
اگاهی شماست”.اما از دید وی سوژه برای<br />
اینکه وجود داشته باشد باید کماکان فاصله<br />
اش را با جهان حفظ کندو از فاصله دور بدان<br />
بنگرد.او میگوید:” اگر بخشی از جهان باشید<br />
نمی توانید در آن بنگرید همچنان که وقتی<br />
از شبکیه چشم نگاه میکنید خود این شبکه<br />
را نمیبینید. سوژه بخشی از جهان است که<br />
خود را از ان منفک ساخته و مکانی است<br />
که از آن جا جهان را میتوان دید. از همین<br />
روست که خود ژیژک فاصله اش را با جهان<br />
یعنی جهان فرهنگ رسمی اسلونیایی،جهان<br />
سیاست آکادمیک و جهان راست کیشی حفظ<br />
میکند.شگرد او برای شناساندن خود به<br />
عنوان متفکری مستقل درست همین جاست<br />
که خود را به رخ میکشد. او برای آفریدن<br />
متفکری از خویش سوژه بودن خود را یعنی<br />
استقالل در اندیشیدن و دیگر گونه دیدن را<br />
به رخ میکشد.<br />
او مکرر از مامیخواهد به این امر واقف<br />
باشیم که ایدئولوژی شیوه نادرست فکر کردن<br />
به چیز هاست. ایدئولوژی به نحوه تفسیر ما<br />
از واقعیات مربوط میشود.ایدئولوژی نوعی<br />
اشتباه دریافت است وبرای تبیین و توضیح<br />
ان ژیژک ناگزیر به ژاک لکان روی می<br />
آورد. تا موثر ترین مشارکت خود را در<br />
سنت مارکسیستی ارایه دهد. او به گونه ای<br />
دیگر میخواهد نشان دهد که چگونه روبنا<br />
ماندگاری ودوام این زیر بنا را تضمین<br />
میکند.<br />
ژیژک فراورده هگل،مارکس و لکان است.<br />
از هگل فلسفه را می آموزد و از مارکس<br />
سیاست را و از لکان روانکاوی را.هگل<br />
که آثارش نشانگر اوج سنت ایده الیسم<br />
غربی است.ایده الیسم نظام فلسفی است که<br />
می کوشد جهان را در چهارچوب ایده های<br />
مطرح درباره جهان بررسی کند نه اینکه که<br />
جهان را همچون یک چیز یا مجموعه ای از<br />
چیز ها تحمیل کند و یا بتواند تحمل کند.آنها<br />
بر این باورند که چیز ها مستقل تر از ایده<br />
هایی که ذهن درباره شان دارد وجود ندارند.<br />
و چنین استدالل میکنند که آگاهی بنیان<br />
واقعیت است.هگل همیشه تاکید میورزید که<br />
ایده های منفرد را باید به هم متصل ساخت تا<br />
یک ایده محض یکه و یگانه راتشکیل دهند.<br />
از منظر وی این کار نه تنها ممکن که امری<br />
اجتناب ناپذیر و ضروری می نمود.هگل ما<br />
را وا میداشت تا چنین بیندیشیم که با درک<br />
کلیت جهان میتوان جزیی از آن را نیز فهمید<br />
و بازیافت و ازین رو تعبیر تفکر دیالکتیکی<br />
را بکار گرفت آنگونه که توسط سقراط بکار<br />
بسته میشد.اما در آثار هگل دیالکتیک تبدبل<br />
شد به یک قانون الهی-کیهانی و نیروی<br />
محرکه پنهان تاریخ.نقطه نظر ژیژک در<br />
برداشت هایش از دیالکتیک هگل اما بسیار<br />
فراتر از این است.ژیژک چنین جمع بندی<br />
میکند که”هماره استثنایی وجود دارد و<br />
باید همیشه چنین باشد”.وی اما استاد بکار<br />
گیری صنعت Oxymoronic است.منظور<br />
عباراتی است که از دو جز متضاد تشکیل<br />
میشوند نظیر باران خشک،تب سرد. آثار<br />
وی مملو از ترکیب های متضاد و ناهمخوان<br />
است همچون این واژه که”روح استخوان<br />
است” و ثروت همان خویشتن است” او خود<br />
یک ترکیب ناهمخوان و سراسر پر از تضاد<br />
هست. یعنی ماکت و بلورینه کوچکی از<br />
حیات. حیاتی که همه ما به نوعی با تضاد ها<br />
و ترفند های انچنانی اش آشنا و مانوس ا یم.<br />
کارل مارکس پیرو هگل-بنیانگذار کمونیسم<br />
مدرن- منتقد تیز بین شیوه سامان دهی جامعه<br />
و نیز منتقد شیوه کاپیتالیستی تولید و نابرابری<br />
های حاصله از آن باورمند بر این نکته که<br />
روبنا همه این نابرابری ها وبی عدالتی ها<br />
را مخفی نگه داشته تصدیق و حتی تضمین<br />
میکند. روبنایی کهتوسط طبقه حاکمه تعیین<br />
میشودطبقه حاکم به زعم مارکس از حفظ<br />
این نابرابری ها سود می برد.بدیل مارکس<br />
برای این شیوه ستمگرانه زیست کمونیسم<br />
است. جامعه ای آرمانی که در آن تقسیم<br />
بندی ونابرابری وجود نخواهد داشت. و<br />
درسایه آن هر فردی آنچنان که مارکس<br />
میپنداشت میتوانست قابلیت های خالقانه خود<br />
را محقق سازد.ژیژک تحقق شیوه ای بهتر<br />
و بدیل انسانی تر برای سامان دهی جامعه<br />
را می پذیرد و خود را مارکسیست میداند.و<br />
تاکید میکند که روبنا یعنی خانواده،نظام<br />
اموزشی،دولت،ورزش،موسیقی و هنر<br />
همه و همه شیوه های موجود سامان دهی<br />
اقتصادی را بازتولید میکنند و لذا همه در<br />
خدمت بازتولید سرمایه داری وهمه مناسبات<br />
برآمده از آن هستند.ژیژک از این رو میگوید<br />
که ایدئولوزی سرمایه داری در جایگیر<br />
کردن همه ما در ایدئولوژی سرمایه داری<br />
موفق بوده است و ما را واداشته است که<br />
فکر کنیم این طریق طبیعی اداره جامعه<br />
است.او مکرر از ما میخواهد به این امر<br />
واقف باشیم که ایدئولوژی شیوه نادرست<br />
فکر کردن به چیز هاست. ایدئولوژی به<br />
نحوه تفسیر ما از واقعیات مربوط میشود.<br />
ایدئولوژی نوعی اشتباه دریافت است وبرای<br />
تبیین و توضیح ان ژیژک ناگزی به ژاک<br />
لکان روی می آورد. تا موثر ترین مشارکت<br />
خود را در سنت مارکسیستی ارایه دهد. او<br />
به گونه ای دیگر میخواهد نشان دهد که<br />
چگونه روبنا ماندگاری ودوام این زیر بنا را<br />
تضمین میکند.<br />
ژاک لکان روانکاو فرانسوی)۱۹۸۱-۱۹۰۱(<br />
بطور بحث برانگیزی آرای زیگموند فروید<br />
را بازخوانی میکند. او پر از کنایه های مبهم<br />
و جناس های غامض است. لکان از سه<br />
مفهوم برای توضیح آرایش بهره می گیرد.<br />
نظم خیالی)Imaginary( ،نظم نمادین<br />
)Symbolic( و نظم واقعی)Real( .سه<br />
نظم یا سه میدان نیرو که هیچ کنش ذهنی<br />
نمیتواند از جاذبه آنها بگریزدوهریک تاثیر<br />
خاص خود را بر سالمت فردی میگذارد.<br />
صفت یا نظم خیالی یک آزار است و<br />
اصطالح نمادین به نوعی اعطای برکت<br />
است اما امر واقعی در فراز این سلسله<br />
مراتب قرار دارد. و لکان همیشه با حرمت<br />
و احترام از آن یاد میکند.لکان امر خیالی را<br />
نشانگر فرایندی می داند که طی آن نفس یا<br />
من زاییده میشود. این فرایند مرحله آیینه ای<br />
نامیده می شود.این مرحله هنگامی شروع<br />
میشود که انسان طفلی شش ماهه است.<br />
انسان نارس زاده میشود.بدین معنا که تا چند<br />
سال پس از تولد قادر نیست حرکاتش را با<br />
هم مرتبط و هماهنگ کند.اطفال با همذات<br />
پنداری با تصویر خودشان در آیینه است که<br />
به این مسئله فایق میشوند.)چه آیینه واقعی<br />
باشد و خواه آیینه فرد دیگری(.واین تصویر<br />
رشد و پیشرفت آتی کودک را مهیا میسازد.<br />
وبر او حس لذت بخش انسجام یا به تعبیر<br />
دیگر نفس را می دهد.همذات پنداری نوعی<br />
پندار تثبیت کننده است. همذات پنداری یعنی<br />
تالش برای یکی کردن دیگری با خود.نفس<br />
یا من شکل گرفته همیبشه در پی کلیت و<br />
وحدت است ومی کوشد بر افتراقی که او را<br />
در وهله نخست به وجود اورده فایق شود.<br />
امر خیالی یعنی جستجوی بی پایان در پی<br />
خود.فرایند همتا سازی و مشابهت. امری<br />
خیالی نظمی است که لکان وژیژک هر<br />
دو صراحتا آن را خوار میشمارند.لکان به<br />
ناگواری دوران مدرن اشاره میکند که اوج<br />
امر خیالی نوع بشر است. زمانه ای است که<br />
در آن مردم دلمشغول خود،دلمشغول تسخیر<br />
جهان به دست خود و مخلوقات خوداند.<br />
دوران مدرن دوران تطابق است.خود را<br />
شبیه دیگری ساختن و نه الزاما برساختن<br />
و بازخلق افتراقی سزاوار ستایش.دورانی<br />
که همه در شکل روبات هایی تنظیم شده<br />
از قبل قضاوت میکنیم البته اگر قدرت<br />
قضاوتی نیز تا ان زمان در ما مانده باشد.<br />
صفحه 62<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391