ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
صفحه 55<br />
بسنده می کنم.<br />
بیماری شناسی ها و استرتژی ها<br />
می توان روی این واقعیت توافق کرد که<br />
هنوز امروز چپ از کمبود استراتژیک بیش<br />
از کمبود برنامه ای رنج می برد. )۱۰(<br />
این تزلزل، دست کم برای بخشی به نا یقینی<br />
ها در باره ارزش یابی وضعیت موجود<br />
باز می گردد. در واقع، دو بیماری شناسی<br />
تاریخی متضاد که بدون پی آمد ها برای<br />
شیوه اندیشیدن در باره سناریو های سیاسی<br />
نیستند، امکان دارد. برخی ها تصور می<br />
کنند که وضعیت موجود به طور اساسی<br />
بنا بر ویرانی نهادهای اجتماعی و سیاسی<br />
خاص فوردیسم توصیف می شوند که<br />
درهم نوردیدن نهاد اجتماعی وخود شرایط<br />
شهروندی از آن نتیجه می شود. از راه پی<br />
آمد، ممکن است به نظر رسد که وظیفه<br />
بسیار فوری بجز دفاع کردن از دستگاه های<br />
نهادی دولت رفاه، دست کم عبارت از دفاع<br />
کردن از اصل هایی است که آن ها را بر<br />
می انگیزد. )۱۱(<br />
سایرین بیشتر تصور می کنند که وضعیت<br />
موجود باید چونان نظام جدید سازمان دهی<br />
سیاسی و اقتصادی که امکان های جدید<br />
رهایی را مشخص می کنند، توصیف شود.<br />
بنابر این، استرتژی های سیاسی مناسب باید<br />
کوشش کنند، برخی تحول های اجتماعی<br />
جاری را به منظور آسان کردن اکنونی شدن<br />
این توانمندی های جدید شتاب دهند. )۱۲(<br />
یک موضع بینابینی استوار بر اندیشه<br />
»ناسازه مدرن سازی سرمایه داری« :<br />
گذار از فوردیسم به پسا فوردیسم، البته<br />
نشانه پویایی های رهایی بخش را در بر<br />
دارد. اما نهادی شدن آن ها به طور تناقض<br />
آمیز با شکل های فرمان روایی و نا برابری<br />
شدید همراه خواهد بود. بنابر این، استراتژی<br />
مناسب بیشتر نوسازی پشتیبانی ها و تنظیم<br />
های فوردیستی از دیدگاه اصول هنجاری پسا<br />
فوردیستی )یا توانمندی های جدید رهایی(<br />
خواهد بود. )۱۳(<br />
در نخستین برخورد، بیماری شناسی هایی<br />
که این استراتژی ها را بنا می نهند، به نظر<br />
می رسند تحول های سیاسی و اجتماعی را<br />
در واقع برای خودشان بدون موضوع بندی<br />
رابطه شان با دگرگونی های ساختارهای<br />
اقتصادی در نظر گیرند.در صورتی که<br />
آن ها می کوشند ضمن استدالل کردن بر<br />
پایه دگرگونی های تاریخی به سیاست در<br />
اصطالح های ماتریالیستی بیندیشند. بنابر<br />
این، به نظر می رسند آن ها رویکردهایی<br />
را پیشنهاد می کنندکه دور از رویکردهایی<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />
که می توانند به مارکس نسبت داده شوند،<br />
باقی می مانند. وانگهی این یک واقعیت<br />
است که انگیزنده های این بیماری شناسی<br />
همواره نیاز به رجوع کردن آشکار به او را<br />
احساس نمی کنند. و با وجود این، هر یک از<br />
این رویکردها می تواند به ترتیبی به منزله<br />
رجوع کردن به مارکس باشد.<br />
بیماری شناسی دوم که در اصطالح های<br />
مارکس فرمول بندی شده ، عبارت از تأیید<br />
کردن این نکته است که پیشرفت نیروهای<br />
تولیدی به کار امکان داده است، درگیر<br />
مبارزه علیه رابطه های تولید فوردیستی به<br />
منظور رها شدن از آن ها شود. )۱۴(<br />
پسا فوردیسم نتیجه مبارزه رهایی بخش است<br />
و هر کوششی که هدف آن دفاع کردن از<br />
فوردیسم باشد، یا حتا به آن باز گردد، به<br />
طور ذاتی واپس گرایی خواهد بود. )۱۵(<br />
البته بازسازی نرخ سود و افزایش چشمگیر<br />
نابرابری ها می توانند روی بیماری شناسی<br />
متضاد تکیه کنند. در چارچوب تفسیر تاریخ<br />
در ارتباط با مبارزه طبقاتی، در واقع می<br />
توان تصور کرد که دوره موجود به ویژه<br />
بنابر شکست جبهه اجتماعی )فوردیستی( که<br />
از کادرها و طبقه کارگر تشکیل شده و بنابر<br />
پیروزی موضع سرکردگی )هژمونیک(<br />
بورژوازی مالی، توصیف می شود. در<br />
یک چنین زمینه ای، هر ارزش یابی پسا<br />
فوردیسم در اساس ایدئولوژیک به نظر می<br />
رسد. )۱۶(<br />
سومین موضع نیز می تواند در مقیاسی از<br />
مارکس یاری بخواهدکه مفهوم»پارادوکس«<br />
سعی داشته باشدمشخص کند چگونه<br />
پروبلماتیک مارکسی تضادهای سرمایه<br />
داری پس از چشم پوشیدن از این اندیشه<br />
فرمول بندی شوند که رویارویی هایی که<br />
از مسئله های اجتماعی می گذرند باید فقط<br />
به سپهر اقتصادی محدود باشند و بتوانند به<br />
عنوان تضادهای ساده و تک معنایی درک<br />
شوند.<br />
به ویژه یک نکته، به کلی شایسته تشخیص<br />
دادن است. در بحث های معاصر مربوط به<br />
بیماری شناسی ها و استراتژی، به درستی،<br />
بیشتر وقت ها این یک مقایسه فوردیستی و<br />
پسا فوردیستی است که موضوع بحث است.<br />
از دیدگاه مارکسیستی نگریستن جدی این<br />
داو ، بدون در نظر گرفتن پویایی نظام های<br />
انباشت ممکن نیست. اما در مارکسیسم به<br />
طور کلی، و پیش از این در نزد خودمارکس،<br />
نمونه تحلیلی که باید برای این هدف بسیج<br />
شود، تا اندازه ای نا معین باقی می ماند.<br />
بنابر شکلواره نخست تفسیری، دیالک تیک<br />
نیروهای تولیدی و رابطه های تولید باید<br />
چونان عامل اصلی بیانی تحول شکل بندی<br />
های اجتماعی نگریسته شود. البته، این تضاد<br />
می تواند در معنی های گوناگون درک شود<br />
و در بحث معاصر بنابر واقعیت، این تضاد<br />
یا در معنی کارکردی ناموفق یک شیوه تنظیم<br />
اقتصادی یا در معنی سیاسی تعارض میان<br />
نیروهای تولیدی و رابطه های قدرت که آن<br />
ها را سازمان می دهند، درک شده است. در<br />
واقع، تفسیر نخست تصریح می کند که گذار<br />
فوردیسم یا پسا فوردیسم از بحران کارکردی<br />
شیوه تنظیم فوردیستی تضادهای عام سرمایه<br />
داری سرچشمه می گیرد.)۱۷(<br />
البته پیش از این نشان داده ایم که تعارض<br />
ها میان نیروهای تولیدی و رابطه های تولید<br />
فوردیستی نیز می توانند به معنی شورش<br />
آفرینندگی کار اجتماعی علیه شکل های<br />
انضباطی دولت رفاه وسازمان دهی تبلوری<br />
تولید درک شوند. )۱۸( وانگهی در نزد<br />
مارکس شکلواره دومِ تفسیری را می یابیم ؛<br />
زیرا عامل تعیین کننده تحول تاریخی گاهی<br />
در مبارزه طبقه ها بسی بیش از دیالک<br />
تیک رابطه های تولید و نیروهای تولیدی<br />
مرز بندی شده است. هنگامی که این دیدگاه<br />
دربحث معاصر بسیجیده شد، آن چه تعیین<br />
کننده می شود، روشی است که گسترش<br />
مبارزه طبقه ها از میانه قرن نوزدهم و<br />
تقسیم طبقاتی فرمان روا به بورژوازی مالی<br />
)دارنده وسیله های تولید( و بورژوازی<br />
کادرگرا ]cadriste[ )رهبر تولید( در<br />
آغاز قرن بیستم توانسته اند به اتحاد طبقه<br />
کارگر و کادرهای : )فوردیسم( بیانجامند،<br />
پیش از آن که سیستم اجتماعی استوار بر این<br />
اتحاد زیر تأثیر مبارزه پیروز بورژوازی<br />
مالی برای برقرار کردن موقعیت فرمانروای<br />
)پسا فوردیستی( اش متالشی گردد. )۱۹(<br />
بحث های کنونی دست کم افزایش مراجعه<br />
های ممکن به مارکس را روشن نمی<br />
کنند. آن ها هم چنین برخی نقدهای تئوری<br />
مارکسیستی تحول اجتماعی را آشکار می<br />
کنند. در واقع، یک مسئله مورد کشمکش<br />
امروز مسئله نقشی است که دستگاه های<br />
نهادی فوردیستی می توانند در استراتژی<br />
سوسیالیستی بازی کنند. از یک سو، مسئله<br />
این است که بدانیم آیا نهادهای دولت رفاه به<br />
طور ذاتی به نظام انباشت مربوط است که<br />
دست کم تا اندازه ای به گذشته تعلق دارند<br />
و از سوی دیگر، چگونه آن ها می توانند<br />
در چارچوب فرا رفت از لیبرالیسم نو ، حتا<br />
سرمایه داری، بسیجیده شوند؟ دبستان تنظیم<br />
تصریح کرده است که مارکس فاقد تئوری<br />
نهاد ها است و بدون شک، این نیز درست<br />
است که فراسوی خود مارکس، مارکسیسم<br />
به طور کلی در باره مسئله نهادها به طور