شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

46 صفحه طبقهی گروهبندیهای روی تمرکز رویدادها،‏ سازمانیابی بهجای متوسط بهاصطالح تسلیم آن مانند و زحمتکشان و کارگران بهاصطالح بهنیروهای بستن امید در و شویم امپریالیستی قدرتهای بهدلقکِ‏ ‌ بینالمللی ‏»آزادی حرمت راستای در شویم؛ تبدیل حرمت از دفاع همچنین و بیان«‏ و اندیشه پس شرایط و موجود وضعیت در زندگی سازماندهندهی میبایست سرنگونی از طبقاتی«‏ مبارزه ‏»دانش که باشیم نهادهایی سرمایه صاحبان علیه مبارزه پروسهی در را و بهکارگران بهگونهای اسالمی جمهوری و جوهرهی آنها که بیاموزانند زحمتکشان که بگیرند نشانه را سرمایه وجودیِ‏ و استبداد از هرگونهای برپانگهدارندهی است.‏ انسانی بهکنشهای بیحرمتی اندیشه ‏»آزادی میتوان هنگامی درحقیقت،‏ سرنگونیِ‏ از پس شرایط در بیان«‏ و شکل بهگستردهترین را اسالمی جمهوری مناسبات شبکهی که کرد تضمین ممکن بهدانشگاه را زحمتکشان و کارگران و فرابرویانیم؛ طبقاتی«‏ مبارزه ‏»دانش و مناسبات در نیز زحمتکشان و کارگران قدرت،‏ در ‏)که خویش پرولتاریاییِ‏ ارادهی دارد(‏ نام پرولتاریا خردمندانهی دیکتاتوریِ‏ تکامل انسان«‏ رهائی به»دانش را دانش این اندیشه رهائی ازآنجاکه وجود،‏ بااین دهند.‏ محدود قیودات از آن بیان و تبادالت و هرگونه از کار رهائیِ‏ پسِ‏ از کنندهاشْ‏ از است؛ متصور و ممکن تحقیر و استثمار خردمندانهی دیکتاتوریِ‏ استقرار در اینرو،‏ اجازهی اندیشههایی تنها نیز پرولتاریا و سیاستها نقاد بهنوعی که دارند بیان گستردهای آحاد منافع که باشند راهکارهائی آرمانیکردن مضمونشان و ‏نمایند بیان را از فراتر نباشد.‏ انسان از انسان استثمار که دارند بیان اجازه اندیشههایی تنها این اراده از برآمده نظام با عملی تناقض در باشند نداشته قرار کارگران تودهی خردمند این نیندازند.‏ بهمخاطره را آن بنیانهای و آزادی از مانع انقالب فردای در است ممکن بورژوازی نیروهای از وسیعی طیف بیان که باشد خردهبورژوازی از بخشهایی آن و گسترش با با اما شدهاند.‏ متحد بورژوازی با دولت،‏ در کارگران متشکل طبقاتی قدرت دامنه گسترش امکان نیز اندازه بههمان مییابد.‏ گسترش نیز اندیشه و بیان آزادی دیکتاتوری استقرار ابتدای در حتی بنابراین،‏ اندیشه شرط و بیقید آزادی نیز پرولتاریا آن استکه طبیعی است.‏ مفهوم فاقد بیان و میکند،‏ کنترل را اندیشهها بیان ارگانیکه شوراهای عالیِ‏ مجمع از را خویش مرجعیت مولدین و زحمتکشان و کارگران خودگردان ارگان این مقابل در تنها و میگیرد بهتفیض 1391 مهر 28 شماره هفته مجله میدهد.‏ پس حساب آن با همراستائی در و مدیریت استقرار در نمایندگی که نماند ناگفته شوراهای اجتماعیِ‏ و اقتصادی سیاسی،‏ ضمن هرنمایندهای و بوده موقت خودگردانْ‏ حد باالترین از بیش مزایایی و حقوق اینکه بهدرخواست بنا نمیکند،‏ دریافت دستمزد قابل برگزیدهاند،‏ بهنمایندگی را او که آنها رد اینکه ضمن بدینترتیب،‏ میباشد.‏ عزل اندیشه ‏»آزادی پرولتاریا دیکتاتوری استقرار تاریخیِ‏ شکلِ‏ بهدموکراتیکترین بیان«‏ و بهآرایهی اما مییابد؛ وجود عرصهی خویش نشده آلوده نیز شرط«‏ و ‏»بیقید فریبآمیز تحقق پرولتاریا تاریخی رسالت چراکه است.‏ با تنها که است،‏ انسانی افراد همهی آزادی نیز و قشری،‏ و طبقاتی قیودات از رهایی و ممکن داوطلبانه هماندیشی شرایط ایجاد میرسد.‏ بهنظر متصور پرولتاریا دیکتاتوری استکه این حقیقت خویش رفع و نفی پروسهی میتواند هنگامی بخشیده سرعت جامعه عموم مدیریت در را توان که کند تبدیل معین برنامهی بهیک و نظرات افشاگرانهی یا نقادانه پاسخگویی و بورژوایی تثبیتگرانهی و غیرعلمی بنابراین،‏ باشد.‏ داشته را خردهبورژوایی معنایی نفی پروسهی در ‏)که پرولتاریا آزادی استکه ناگزیر دارد(‏ پرولتاریایی متصور و ممکن شکل بهگستردهترین را بیان در ‏)یا نفی زمینهی بدینترتیب تا کند برقرار این بیاورد.‏ فراهم را خویش تحقق(‏ واقع:‏ او.‏ سیاست نه پرولتاریاست،‏ هستی ‏»آزادی گسترش نه پرولتاریا رسالت پس،‏ این نفی که بشر«،‏ ‏»حقوق یا بیان«‏ و اندیشه همهی از فرد بیانتهای آزادی در مقوالت نیز این است.‏ متصور و ممکن جنبههای او.‏ سیاست نه پرولتاریاست،‏ هستی ***** میتواند استکه نوعی بهگونهای فقط انسان وی نوع دریابد.‏ را خویشتن و بازآمده بهخود مییابد؛ آگاهی بهخود،‏ استکه نسبتی تنها در تنها ‏»هستی«‏ بگوییم:‏ استکه بهتر یا پیمیبرد،‏ بهخویشتن استکه انسان نوع ‏»درخود«،‏ هستیِ‏ ‏]استکه[‏ انسان با یا گوش،‏ چشم،‏ اینرو از میگردد.‏ ‏»برخود«‏ گشوده هستیِ‏ از بخشی آدمیْ‏ حواس سایر و و شنیدن،…‏ دیدن،‏ برای خویش بهسوی و تاکنون استکه چیزی آن دریافتن نهایتاً‏ بیگانگی و خاموشی و تاریکی در آن از قبل است.‏ بوده فروخفته بهمعنای ‏)خرد خردمند هستیِ‏ آدمی نوع است.‏ هستی خرد و اندیشه(‏ فعالیت تمامشمول میاندیشد آن با و آن در هستی استکه نسبتی هستی[‏ ‏]استکه نسبت این در درحقیقت و و دانستن از آدمی شعف میاندیشد.‏ بهخود و فعل تمامی نتیجهی دریافتن،‏ و پیبردن تنشها،‏ برهمکنشها،‏ گرانشها،‏ انفعاالت،‏ مادهای درونیِ‏ خودجوشیهای و چالشها انباشته هستی در تاکنون ازل از استکه خودرا تداوم رابطه،‏ این در اینک و شده میکند.‏ عرضه متفاوت کیفاً‏ بهصورتی ‏»سازوارهی محصول که خودآگاهی این اما که دارد معنا هنگامی تا است نوعی«‏ طبقاتی انشقاق نوعی سازوارهی درون باشد قادر فرد تا نباشد ازهمگسیختگی‏ و در شرکت طریق از را نوعی«‏ ‏»وحدت دریابد…..‏ آن همساختارِ‏ گروههای و داوطلبانه بازآفرینی پرولتاریا رسالت خاکستر میان از نوعی سازوارهی آگاهانهی انشقاقها از مانده بهجا دستآوردهای نیز و بنابراین،‏ است.‏ طبقاتی گسیختگیهای و اندیشه ‏»آزادی مسئلهی تحقق در پرولتاریا جز چارهای بشر«‏ ‏»حقوق نیز و بیان«‏ و افراد داوطلبانهی وحدت در مسائل این نفی‏ پس،‏ ندارد.‏ هستی(‏ خرد ‏)بهمثابهی نوع در مناسبات و ساختار اینکه از قبل پرولتاریا سمفونی این تداعیکننده کند،‏ تداعی را معینی آگاهانهترین،‏ بهگستردهترین،‏ استکه زندگی تاکنونیاش شکل تودهای و داوطلبانهترین میشود.‏ نواخته است؛ آزادی و عشق شور،‏ سرزمین ‏​اینجا عینحال در و بهگستردهترین مالکیت چراکه دستها تشخصبخش شکلاش شخصیترین بربیکرانگی سلطه که است کلههایی و میسازند.‏ مقدمه و میبینند رؤیا را هستی ‏)جمعه ۲۰۱۲ ژوءن ۸ الهه فرد عباس )۱۳۹۱ خرداد ۱۹ info@omied.de fard.abbas@yahoo.com پانوشتها اگر که میشود نظر ابراز چنین گاه ]۱[ در بخواند؛ را مارکس کاپیتال یکبار کسی رویِ‏ را هگل منطق کتاب یکبار واقع،‏ کرده مطالعه سرمایهداری نظام واقعیتِ‏ پای ات بیانات اینگونه اینکه از صرفنظر است.‏ حاکی تاکجا و میکنند بیان را واقعیت حد چه اما شخصیاند؛ دریافتهای و برآوردها از میکنند بیان را نکتهای استکه این حقیقت بوده غافل آن از همیشه ایران در چپ که مارکس نزد دیالکتیک ماتریالیسم است:‏ باشد،‏ تبیینی حتی یا توصیفی اینکه از قبل و است تحقیق ابزار چراکه است.‏ کاربردی

47 صفحه در که تبیین،‏ و توصیف در نه آن ارزش میشود.‏ معلوم استکه تحقیق مورد در حداقل مارکس تحقیق روش اینکه درستی حرف است،‏ دیالکتیکی کاپیتال برچاپ که مقدمهای در او خودِ‏ ‏که است میکند:‏ اشاره بدان مینویسد،‏ کاپیتال دوم با بن و بیخ از تنها نه من دیالکتیکی ‏»اسلوب مقابل درست بلکه دارد تفاوت هگلی اسلوب ذات تعیّن بهمثابهی دیالکتیک اما است«.‏ آن که عقالنی«ای ‏»هستهی همان یا هستی هگلی دستگاه عرفانی«‏ ‏»پوستهی از مارکس ساخت«‏ ‏»واژگونه را آن و کشید ‏»بیرون«‏ آنجا تا داد،‏ قرار مادی نسبتها پای روی و همان استکه ارزشمند و دارد معنی او برای اشکال ‏»تجزیه حوزهی در را کارآییهای که باشد داشته اقتصادی«‏ ‏]»مرکب«[‏ در شمیایی«‏ مُعرفهای یا ‏»میکروسکوپ دارند.‏ شیمی علم و نجوم حوزهی ‏]برفرض تحقیق شیوهی آنجاکه بنابراین،‏ برخودِ‏ باشد[‏ مارکسی و دیالکتیکی اینکه و میکند سنگینی آن موضوع و تحقیق اینکه بهجای تحقیقی متن یک خوانندهی شود،‏ متمرکز تحقق مورد موضوع روی میگیرد قرار جمالتی معرض در بیشتر مربوط‏ تحقیق بهروش غلط(‏ یا ‏)درست که ندارند،‏ تحقیق بهموضوع ربطی و هستند روی و آن مارکسی بهسبک نه دیالکتیک برروی و هگلی بهسبک واقع در بلکه پا،‏ چراکه است.‏ گرفته قرار استفاده مورد سر قرار واقعیت پایِ‏ روی و ساختن واژگونه بدینمعنی ازجمله هگلی،‏ دیالکتیک دادن ارائهی و دیالکتیک از گفتگو بهجای استکه آن،‏ از جادویی و محیرالعقول تصویرهای دوبارهی کشف با و شود برده بهکار عمالً‏ کلیت سقم و صحت تحقیق،‏ جریان در آن کشف دوباره زیرمجموعههایش نیز و که است بدینترتیب برسد.‏ بهاثبات و شود بهوجود هرشکل ‏»دیالکتیک،‏ مارکس‏ ‏بهقول از بنابراین و حرکت درحال را آمدهای توجه مورد نیز آن درگذشتِ‏ قابلیت جنبهی هیچ حکومت دیالکتیک زیرا میدهد،‏ قرار و انتقادکن ذاتاً‏ و نمیپذیرد برخود را چیزی و انتقادکن ‏»ذاتاً‏ هرآنچه و است«؛ انقالبی برهیچچیز خود حکومت طبعاً‏ باشد،‏ انقالبی«‏ نیز را تحقیق(‏ موضوع یا برپروسه ‏)ازجمله نمیپذیرد.‏ نویسندگانیکه از روبهافزایشی تعداد اما کمونیست،‏ مارکسیست،‏ خودرا امروزه و بیان آزادی طرفدار و سرنگونیطلب مقاالتی میکنند،‏ معرفی غیره و بشر حقوق نوشتههاْ‏ این در تحقیق موضوع که مینویسند میکنند فکر نویسندگاناش آنچه آوار زیر گم است،‏ مارکسی دیالکتیکی تحقیق روش 1391 مهر 28 شماره هفته مجله اب نوشتهها اینگونه در خواننده میشود.‏ میخورد فریب و میشود مرعوب کلماتی معنایی مارکسی اندیشه دستگاه در نه که و درمیآیند جور هگلی سیستم با نه دارند،‏ قرار تحقیق مورد را موضوعی اساساً‏ نه میان در تحقیق بهروش نیازی تا دادهاند و نوشتهها اینگونه شاخص آنچه باشد.‏ زا شعرگونه استفادهی فلسفهپردازیهاست،‏ جنبهی بهواسطهی عمدتاً‏ که است کلماتی هم کنار در کالمیشان وزنِ‏ یا آوایی و پیشبودی احکام بهجز و میگیرند قرار هیچ حاوی دگماتیک غالباً‏ و پیشاتحقیقی نیستند.‏ نیز جدیدی حکمِ‏ و استنتاج و استدالل در هگل تحقیر یا مقایسه قصد اینکه بدون بازگشت استکه بهتوضیح الزم باشد،‏ میان تحت بهویژه دیالکتیک هگلی بهشیوه دیالکتیک ماتریالیسم از استفاده عنوان اما است.‏ ارتجاعی فوقالعاده بازگشتی بازگشت نظر مورد نویسندگان کار شیوهی چنین الزمهی چراکه نیست؛ هم بههگل با استکه هگلی آموختههای بازگشتی موژیکآسای و ولنگار خوی و ولگاریسم بازگشت بنابراین،‏ نمیخواند.‏ جماعت این زج چیزی دیالکتیک هگلیِ‏ بهشیوهی آنها چسیفاسیون و روشنفکرنمایی اطوار،‏ و ادا کسب بهقصد اساساً‏ که نیست خردهبورژوایی کردن مرعوب اجتماعی،‏ اعتبار اضافه برآنها مفهومی سلطهی ایجاد و دیگران میشوند.‏ متوسل بدان موضوع و تحقیق روش رابطهی در مارکس بدیهی کامالً‏ نکته ‏»این استکه براین تحقیق از صریحاً‏ باید مطالب تشریح سبک استکه وظیفه تحقیق باشد.‏ متفاوت تحقیق اسلوب تمام در را مطالعه مورد موضوع دارد مختلفهی اشکال و آورد بهدست آن جزئیات درونی ارتباط ‏]و[‏ کرده تجزیه را آن تحول کار این انجام از پس تنها نماید.‏ کشف را آن سبک با میتواند واقعی حرکت که است وقتی گردد.‏ تشریح است مقتضی که بیانی زندگی و شد حاصل توفیق کار این در گردید منعکس آن معنوی بهصورت ماده بافتهای با که کند نمود اینطور است ممکن است.«.‏ سروکار غیرتجربی اینکه از بیش ما نظر مورد نویسندگان اما باشند تحقیق روش از استفاده و تحقیق اهل در را مطالعه مورد نسبت بخواهند و اشکال و کرده بررسی آن جزئیات تمام ارتباط و کنند تجزیه را آن تحول مختلفهی گامهایی و نماید کشف را اجزا این درونی کارگران کمونیستی سازمانیابی امر در انتشار فکر در بردارند،‏ زحمتکشان و استفادهی از فراتر که هستند نوشتههایی کلمات معنی،‏ و کالم از مناسب و معقول رد گویا که میگیرد بهکار بهگونهای را خوانندهای کلهی و خودشان کلهی بین نوسان جلق و میکنند استمنا است،‏ افتاده بهدام که میزنند.‏ رفته،‏ برباد آرزوهای همهی ارضای نگرفته،‏ دکتراهای دیپلم و تحصیلی مدارک دخترداییها و پسرخاله مقامهاییکه همدورهای که پولهایی آوردند،‏ بهچنگشان سرمایههایی و کرده پساندازه بانکها توی و ریاست حسرت باالخره و اندوختهاند؛ که محله و روستا زیبارویان همهی قلب تصاحب بههیچوجه آن مانند و نقاش و شاعر بهنام آلتی با دیالکتیکی استمنای از اهمیتتر کمتر نیست.‏ کله از بااستفاده و کالم بهنام بهطور و افراد از نوشته این پیشنویس در چهرهی بهعنوان خاصی فرد از مشخص دیالکتیک ماتریالیسم با کسانیکه بارز شآن اما بودم؛ برده نام میزنند،‏ جلق با مقابله در پرولتاریا دیکتاتوری مقولهی آزادی و بشر حقوق بورژوایی،‏ دموکراسی اینگونه افشای که گردید تبدیل بهعاملی بیان بهزمانی را وجق عجق ‏»دیالکتیسین«های کنم.‏ موکول شد(‏ الزم اگر ‏)البته دیگر شده حذف پانویس این از بخشی بنابراین،‏ است.‏ ***** دیگری شیوههای استکه بهتوضیح الزم و اشرافیکردن بخشیدن،‏ اشرافیت برای هم وجود دیالکتیک ماتریالیسم نمودن بیخاصیت این شدن طوالنی از جلوگیری برای که دارد مستقل(‏ بهطور ‏)شاید دیگر جای در نوشته ‏»دائرةالمعارف مثال:‏ برای پرداختم.‏ بهآن دیالکتیک بارهی در نوشتههایی روشنگری«‏ امر در اینکه از بیش‏ که میکند منتشر انقالب پرولتاریا،‏ دیکتاتوری تحقق و تحقیق یک مفهومیِ‏ سازماندهی حتی یا اجتماعی کارآیی کارگری سندیکاهای باره در مقاله که میخورند این بهدرد باشند،‏ داشته سپرده داوطلبان و عالقمندان بهحافظهی ماتریالیسم امتحان در شرکت بههنگام تا شوند فراهم را باال نمرهی موجباتکسب دیالکتیک صرفنظر ‏»کاربرد«‏ این از اگر بیاورند.‏ استکه این دیگرگونه کاربردی چارهی کنیم،‏ نامناسب مواقع در نوشتهها اینگونه جمالت بهعنوان خطرناک حوادث بروز بههنگام و شوند آورده بهزبان وردگونه جادو اوراد این بپیوندد!‏ بهوقوع دیاکتیکی معجزهای تا انگیزهی نیز و جنم چراکه بعد.‏ برای بماند از روشنگری دائرةالمعارف نویسندگان زمین با حقهبازی آسمان تا صداقت زمین جلق دیالکتیک ماتریالیسم با که کسانی دارد.‏ فرق میزنند،‏

47<br />

صفحه در<br />

که تبیین،‏ و توصیف در نه آن ارزش میشود.‏<br />

معلوم استکه تحقیق مورد<br />

در حداقل مارکس تحقیق روش اینکه درستی<br />

حرف است،‏ دیالکتیکی کاپیتال برچاپ<br />

که مقدمهای در او خودِ‏ ‏که است میکند:‏<br />

اشاره بدان مینویسد،‏ کاپیتال دوم با<br />

بن و بیخ از تنها نه من دیالکتیکی ‏»اسلوب مقابل<br />

درست بلکه دارد تفاوت هگلی اسلوب ذات<br />

تعیّن بهمثابهی دیالکتیک اما است«.‏ آن که<br />

عقالنی«ای ‏»هستهی همان یا هستی هگلی<br />

دستگاه عرفانی«‏ ‏»پوستهی از مارکس ساخت«‏<br />

‏»واژگونه را آن و کشید ‏»بیرون«‏ آنجا<br />

تا داد،‏ قرار مادی نسبتها پای روی و همان<br />

استکه ارزشمند و دارد معنی او برای اشکال<br />

‏»تجزیه حوزهی در را کارآییهای که<br />

باشد داشته اقتصادی«‏ ‏]»مرکب«[‏ در<br />

شمیایی«‏ مُعرفهای یا ‏»میکروسکوپ دارند.‏<br />

شیمی علم و نجوم حوزهی ‏]برفرض<br />

تحقیق شیوهی آنجاکه بنابراین،‏ برخودِ‏<br />

باشد[‏ مارکسی و دیالکتیکی اینکه و<br />

میکند سنگینی آن موضوع و تحقیق اینکه<br />

بهجای تحقیقی متن یک خوانندهی شود،‏<br />

متمرکز تحقق مورد موضوع روی میگیرد<br />

قرار جمالتی معرض در بیشتر مربوط‏<br />

تحقیق بهروش غلط(‏ یا ‏)درست که ندارند،‏<br />

تحقیق بهموضوع ربطی و هستند روی<br />

و آن مارکسی بهسبک نه دیالکتیک برروی<br />

و هگلی بهسبک واقع در بلکه پا،‏ چراکه<br />

است.‏ گرفته قرار استفاده مورد سر قرار<br />

واقعیت پایِ‏ روی و ساختن واژگونه بدینمعنی<br />

ازجمله هگلی،‏ دیالکتیک دادن ارائهی<br />

و دیالکتیک از گفتگو بهجای استکه آن،‏<br />

از جادویی و محیرالعقول تصویرهای دوبارهی<br />

کشف با و شود برده بهکار عمالً‏ کلیت<br />

سقم و صحت تحقیق،‏ جریان در آن کشف<br />

دوباره زیرمجموعههایش نیز و که<br />

است بدینترتیب برسد.‏ بهاثبات و شود بهوجود<br />

هرشکل ‏»دیالکتیک،‏ مارکس‏ ‏بهقول از<br />

بنابراین و حرکت درحال را آمدهای توجه<br />

مورد نیز آن درگذشتِ‏ قابلیت جنبهی هیچ<br />

حکومت دیالکتیک زیرا میدهد،‏ قرار و<br />

انتقادکن ذاتاً‏ و نمیپذیرد برخود را چیزی و<br />

انتقادکن ‏»ذاتاً‏ هرآنچه و است«؛ انقالبی برهیچچیز<br />

خود حکومت طبعاً‏ باشد،‏ انقالبی«‏ نیز<br />

را تحقیق(‏ موضوع یا برپروسه ‏)ازجمله نمیپذیرد.‏<br />

نویسندگانیکه<br />

از روبهافزایشی تعداد اما کمونیست،‏<br />

مارکسیست،‏ خودرا امروزه و بیان آزادی طرفدار و سرنگونیطلب مقاالتی<br />

میکنند،‏ معرفی غیره و بشر حقوق نوشتههاْ‏<br />

این در تحقیق موضوع که مینویسند میکنند<br />

فکر نویسندگاناش آنچه آوار زیر گم<br />

است،‏ مارکسی دیالکتیکی تحقیق روش 1391<br />

مهر 28 شماره هفته مجله اب نوشتهها اینگونه در خواننده میشود.‏ میخورد<br />

فریب و میشود مرعوب کلماتی معنایی<br />

مارکسی اندیشه دستگاه در نه که و<br />

درمیآیند جور هگلی سیستم با نه دارند،‏ قرار<br />

تحقیق مورد را موضوعی اساساً‏ نه میان<br />

در تحقیق بهروش نیازی تا دادهاند و نوشتهها اینگونه شاخص آنچه باشد.‏ زا شعرگونه استفادهی فلسفهپردازیهاست،‏ جنبهی<br />

بهواسطهی عمدتاً‏ که است کلماتی هم<br />

کنار در کالمیشان وزنِ‏ یا آوایی و پیشبودی احکام بهجز و میگیرند قرار هیچ<br />

حاوی دگماتیک غالباً‏ و پیشاتحقیقی نیستند.‏<br />

نیز جدیدی حکمِ‏ و استنتاج و استدالل در<br />

هگل تحقیر یا مقایسه قصد اینکه بدون بازگشت<br />

استکه بهتوضیح الزم باشد،‏ میان تحت<br />

بهویژه دیالکتیک هگلی بهشیوه دیالکتیک<br />

ماتریالیسم از استفاده عنوان اما<br />

است.‏ ارتجاعی فوقالعاده بازگشتی بازگشت<br />

نظر مورد نویسندگان کار شیوهی چنین<br />

الزمهی چراکه نیست؛ هم بههگل با<br />

استکه هگلی آموختههای بازگشتی موژیکآسای<br />

و ولنگار خوی و ولگاریسم بازگشت<br />

بنابراین،‏ نمیخواند.‏ جماعت این زج چیزی دیالکتیک هگلیِ‏ بهشیوهی آنها چسیفاسیون<br />

و روشنفکرنمایی اطوار،‏ و ادا کسب<br />

بهقصد اساساً‏ که نیست خردهبورژوایی کردن<br />

مرعوب اجتماعی،‏ اعتبار اضافه برآنها<br />

مفهومی سلطهی ایجاد و دیگران میشوند.‏<br />

متوسل بدان موضوع<br />

و تحقیق روش رابطهی در مارکس بدیهی<br />

کامالً‏ نکته ‏»این استکه براین تحقیق از<br />

صریحاً‏ باید مطالب تشریح سبک استکه وظیفه<br />

تحقیق باشد.‏ متفاوت تحقیق اسلوب تمام<br />

در را مطالعه مورد موضوع دارد مختلفهی<br />

اشکال و آورد بهدست آن جزئیات درونی<br />

ارتباط ‏]و[‏ کرده تجزیه را آن تحول کار<br />

این انجام از پس تنها نماید.‏ کشف را آن سبک<br />

با میتواند واقعی حرکت که است وقتی<br />

گردد.‏ تشریح است مقتضی که بیانی زندگی<br />

و شد حاصل توفیق کار این در گردید<br />

منعکس آن معنوی بهصورت ماده بافتهای<br />

با که کند نمود اینطور است ممکن است.«.‏<br />

سروکار غیرتجربی اینکه<br />

از بیش ما نظر مورد نویسندگان اما باشند<br />

تحقیق روش از استفاده و تحقیق اهل در<br />

را مطالعه مورد نسبت بخواهند و اشکال<br />

و کرده بررسی آن جزئیات تمام ارتباط<br />

و کنند تجزیه را آن تحول مختلفهی گامهایی<br />

و نماید کشف را اجزا این درونی کارگران<br />

کمونیستی سازمانیابی امر در انتشار<br />

فکر در بردارند،‏ زحمتکشان و استفادهی<br />

از فراتر که هستند نوشتههایی کلمات<br />

معنی،‏ و کالم از مناسب و معقول رد گویا که میگیرد بهکار بهگونهای را خوانندهای<br />

کلهی و خودشان کلهی بین نوسان جلق<br />

و میکنند استمنا است،‏ افتاده بهدام که میزنند.‏<br />

رفته،‏<br />

برباد آرزوهای همهی ارضای نگرفته،‏<br />

دکتراهای دیپلم و تحصیلی مدارک دخترداییها<br />

و پسرخاله مقامهاییکه همدورهای<br />

که پولهایی آوردند،‏ بهچنگشان سرمایههایی<br />

و کرده پساندازه بانکها توی و<br />

ریاست حسرت باالخره و اندوختهاند؛ که محله<br />

و روستا زیبارویان همهی قلب تصاحب بههیچوجه<br />

آن مانند و نقاش و شاعر بهنام آلتی<br />

با دیالکتیکی استمنای از اهمیتتر کمتر نیست.‏<br />

کله از بااستفاده و کالم بهنام بهطور<br />

و افراد از نوشته این پیشنویس در چهرهی<br />

بهعنوان خاصی فرد از مشخص دیالکتیک<br />

ماتریالیسم با کسانیکه بارز شآن<br />

اما بودم؛ برده نام میزنند،‏ جلق با<br />

مقابله در پرولتاریا دیکتاتوری مقولهی آزادی<br />

و بشر حقوق بورژوایی،‏ دموکراسی اینگونه<br />

افشای که گردید تبدیل بهعاملی بیان بهزمانی<br />

را وجق عجق ‏»دیالکتیسین«های کنم.‏<br />

موکول شد(‏ الزم اگر ‏)البته دیگر شده<br />

حذف پانویس این از بخشی بنابراین،‏ است.‏<br />

*****<br />

دیگری<br />

شیوههای استکه بهتوضیح الزم و<br />

اشرافیکردن بخشیدن،‏ اشرافیت برای هم وجود<br />

دیالکتیک ماتریالیسم نمودن بیخاصیت این<br />

شدن طوالنی از جلوگیری برای که دارد مستقل(‏<br />

بهطور ‏)شاید دیگر جای در نوشته ‏»دائرةالمعارف<br />

مثال:‏ برای پرداختم.‏ بهآن دیالکتیک<br />

بارهی در نوشتههایی روشنگری«‏ امر<br />

در اینکه از بیش‏ که میکند منتشر انقالب<br />

پرولتاریا،‏ دیکتاتوری تحقق و تحقیق یک<br />

مفهومیِ‏ سازماندهی حتی یا اجتماعی کارآیی<br />

کارگری سندیکاهای باره در مقاله که<br />

میخورند این بهدرد باشند،‏ داشته سپرده<br />

داوطلبان و عالقمندان بهحافظهی ماتریالیسم<br />

امتحان در شرکت بههنگام تا شوند فراهم<br />

را باال نمرهی موجباتکسب دیالکتیک صرفنظر<br />

‏»کاربرد«‏ این از اگر بیاورند.‏ استکه<br />

این دیگرگونه کاربردی چارهی کنیم،‏ نامناسب<br />

مواقع در نوشتهها اینگونه جمالت بهعنوان<br />

خطرناک حوادث بروز بههنگام و شوند<br />

آورده بهزبان وردگونه جادو اوراد این<br />

بپیوندد!‏ بهوقوع دیاکتیکی معجزهای تا انگیزهی<br />

نیز و جنم چراکه بعد.‏ برای بماند از<br />

روشنگری دائرةالمعارف نویسندگان زمین<br />

با حقهبازی آسمان تا صداقت زمین جلق<br />

دیالکتیک ماتریالیسم با که کسانی دارد.‏<br />

فرق میزنند،‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!