ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ادبیات و هنر<br />
خواستگارانِ فارغ از عشق آگافیا<br />
صفحه 201<br />
نقد و بررسی »عروسی«، اثر نیکالی<br />
واسیلیویچ گوگول، ترجمه آبتین گلکار<br />
نوشته : زهره روحی<br />
منبع وبالگ محقق<br />
نمایشنامهی »عروسی«، از مجموعه<br />
آثار معروف به »پترزبورگی« نیکالی<br />
واسیلیویچ گوگول )۱۸۰۹ ۱۸۵۲( است که<br />
با طنزی قوی، به یکی از مضامین اجتماعی<br />
در روسیهی تزاری میپردازد. موضوع<br />
نمایشنامه »ازدواج بهمنزلهی معامله« است.<br />
عروس و دامادی که هر یک به نوعی، برای<br />
دیگری تبدیل به »ارزیاب« میشود. مسئلهی<br />
آشنا و نسبتاً جا افتاده در اکثر فرهنگهای<br />
در حال گذر؛ از اینرو اصالً الزم نیست راه<br />
دوری رویم و میتوان در فرهنگ خودمان،<br />
سراغ تحول در آیین خواستگاری و دگرگونی<br />
در معیارهای ازدواج رفت که طی یکی دو<br />
دههی اخیر به دلیل عدم امکان فاصلهگیری<br />
از الگوهای سنتی، بر پایهی همان ساختار،<br />
ناگزیر به چنگ انداختن در هیئت »بده <br />
بستانی« جدید و بسیار مبتذلی شده است؛<br />
هیئتی که میتوان آنرا در درک کامالً جدید<br />
»سرمایهگذارانه« از ازدواج دید، که بهمثابه<br />
معاملهای اقتصادی خود را جلوهگر میکند.<br />
بنابراین با کنشگرانی مواجه خواهیم شد که<br />
اهداف و نیاتی »اقتصادی« و »منزلتی«<br />
در سر میپرورانند. اهدافی که همچون<br />
تمامی کنشهای اقتصادی از ریسک و خطرِ<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />
ناشی از »سرمایهگذاری«، برکنار نیستند:<br />
خطراتِ به اصطالح »ورشکستگی«؛ که<br />
نمیتواند بدون پیامد و آسیبهای اجتماعیِ<br />
آن باشد….<br />
از همین زاویهای سراغ نمایشنامهی<br />
»عروسی«، میرویم. البته با این هدف که<br />
این تغییر وضعیتِ عرفاً پذیرفته شده را با<br />
نگرشی پدیدارشناختی بررسیم. یعنی ضمن<br />
»پذیرش« این کنشِ به اصطالح »عقالنی<br />
شده« )در معنای وبری آن(، به توصیف<br />
»موقعیت«های تنزلیافته و از خود بیگانهای<br />
بپردازیم که بهمثابه »پیامد«، باالجبار<br />
گریبان رابطههای ارتباطی را میگیرد.<br />
باری، آگافیا تیخونوفنا، دختر دم بخت یک<br />
بازاری است که با عمهی بیوهاش آرینا<br />
پانتِلیموفنا زندگی میکند. دختر جوان، دارایی<br />
نسبتاً معقول و آبرومندانهای دارد که به امید<br />
همان هم امیدوار است تا خواستگار خوب و<br />
شایستهای برایش پیدا شود. برای این کار،<br />
او و عمه خانم، به پیرزنی که اصال کارش<br />
همین است )دالل ازدواج( »سفارش« الزم<br />
را دادهاند: خواستگاری که سرش به تناش<br />
بیارزد. از سوی دیگر پادکالیوسین )کارمند<br />
رده هفت(، مرد مجردی است که ظاهراً<br />
جوانی را پشت سر گذارده و او هم به فیوکال<br />
ایوانوفنا سفارش یافتن همسری مناسب داده<br />
است. اما به غیر از او مردان دیگری )که<br />
ظاهراً همگی هم نسبتاً سن و سالدار هستند( با<br />
مشاغل عموماً اداری و در ردههای متفاوت،<br />
به فیوکال سفارش یافتن همسری مناسب<br />
دادهاند: دارای جهیز و دارای شأن اجتماعی؛<br />
فیالمثل از کارمند رده هشت، و مدیر داخلی<br />
یک اداره دولتی یعنی ایوان پاولویچ نیمرو،<br />
که قدرت و نفوذ اجتماعی باالتری نسبت به<br />
سایرین دارد گرفته تا ژیواکینِ دریانورد که<br />
به جبران عدم قدرت و نفوذ نیمرو، خوب<br />
بلد است با راست و دروغهایش از سفرهایی<br />
که به اروپا کرده است سایرین را به حیرت<br />
اندازد. و باالخره در البالی لیست متقاضیان<br />
ازدواج با آگافیا، افسر مستعفی پیاده نظامی<br />
هم به نام آنوچکین هست که به دلیل جراحت<br />
و استعفای نا بهنگاماش، آرزو به دل دریافت<br />
مقام و درجهی باالتری شد تا از این طریق<br />
به محافل اشرافی راه یابد.<br />
اکنون با این کاراکترها ما برای ورود به<br />
این نمایشنامه از صحنهای آغاز میکنیم که<br />
در آن فیوکال و عمه خانم )آرینا( و آگافیا در<br />
حال ارزیابی لیست خواستگاران و برنامهی<br />
خواستگاریای هستند که پیرزن دالل تهیه<br />
کرده است:<br />
“فیوکال : …… چه خواستگارهایی برایت<br />
پیدا کردم! تا دنیا بوده و هست، همچین<br />
خواستگارهایی پیدا نمیشود. همین امروز<br />
میآیند. مخصوصاً دویدم که زودتر به تو<br />
خبر بدهم.<br />
]...[ آگافینا: ببینم، اشرافزادهاند؟<br />
فیوکال: همهشان را دستچین کردهام. چنان<br />
اشرافزادههایی هستند که نظیرشان پیدا<br />
نمیشود…. همهشان عالی هستند. … اولی