شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

190 صفحه ‏»فضای دو این سالهی صد رویهی متوجه که است این تفکرم عمق … است؛ تمدنی«‏ خطِ‏ به ارجمند و گرانسنگ تمدن دو این عصبانیت جز دیگر آنها رسیدهاند؛ خود پایان نمیکنند.‏ عرضه دنیا به چیزی ویرانگرشان تمدنهای همهی مانند اخالقی،‏ لحاظ از آنها به رو میکنند،‏ تقسیم را انسانها که خاصی که است رسیده زمانش اکنون هستند؛ زوال ۳۲(. ‏)ص رفت”‏ فراتر آنها از فراخوانی و دعوت معلوف،‏ سخن بیشک بدین این و نو؛ جهانی ساختن به است از روشنگرانهای انتقادهای که است معنی ‏»دنیای کتاب در فیالمثل ‏)که دست این فرسوده تمدنهایمان که زمانی بیسامان:‏ نوعی به میگیرد(،‏ صورت میشوند«،‏ برای فرسوده«‏ ‏»تمدنِ‏ این که است تلنگری بنابراین دارد.‏ نیاز آن به پُکیدنش کلی به این افشای به نخست معلوف که است طبیعی برود پُکیدهگیها(‏ ‏)بخوانیدش نابسامانیها نوین«ی ‏»ارزشهای معرفی به سپس و دارد.‏ نیاز بدان حاضر جهان که بپردازد از جهان بار و کار معلوف نظر بر بنا است نابسامان و فضاحتبار اینگونه اینرو بر که قدرتی صحنهی از ارزشها آن که در است.‏ دور کلی به دارد حاکمیت جهان فرسودهی اوضاع افشاء حیث از حال هر سعی معلوف امین چند هر معاصر،‏ جهان عرب و غربی جهان بر صرفاً‏ است کرده بحران حادترین دلیل به ‏)ظاهراً‏ مسلمان شده هم اگر حتا و نباشد،‏ متمرکز موقعیتی(‏ روسیه چین،‏ مانند کشورهایی به نگاهی نیم مسلمان اما عربی غیر کشورهای یا و هند و عمده حال این با باشد،‏ داشته ایران مانند یافتن و پرسشها طرح در وی کندوکاوِ‏ غربی جهان ارتباطی معضالت به لغرشها،‏ به که تمدنی دو دارد.‏ اختصاص عربی دست از را خود کارآیی مدتهاست او باور این که اینجاست جالب نکتهی و دادهاند.‏ نظریهی به ربطی هیچ تنها نه معلوف نظرِ‏ با شدیداً‏ بلکه ندارد،‏ تمدن«ها ‏»برخورد اعتقاد به که چرا میپردازد.‏ مخالفت به آن است،‏ آن حامل نظریه این که نگاهی معلوف،‏ تفکر همان در شده زنجیر و غل را تمدن میگوید:‏ چنانکه میبیند.‏ تحمیلی و قالبی نظریه این هواداران اشتباه من،‏ دید ‏“از از میخواهند،‏ که میشود شروع آنجا از عمومی،‏ نظریهی یک حال وضع مشاهدهی ‏»روح ما،‏ زمانهی در ]....[ بسازند.‏ تاریخ کنیم تصور که میکند ترغیب را ما زمانه«‏ بیش که معینیاند وجودهای ‏»تمدنها«‏ این در و دارند آگاهی ویژگیشان به پیش از ایفا تعیینکنندهای نقش انسانها سرگذشت حقیقت تصورات این از بخشی کرد.‏ خواهند تمدن میان تفاوت میتواند کسی چه دارند.‏ 1391 مهر 28 شماره هفته مجله عرب تمدن با یا چینی تمدن با غربی آنها از هیچیک اما،‏ کند؟ انکار را مسلمان امروز،‏ تغییرناپذیر،‏ نه و است عایق نه هم روی به گذشته،‏ از بیشتر مرزهایشان،‏ ‏)ص‎۲۲۳‎‏(.‏ است”‏ باز زمانهی در میگوید،”‏ معلوف که هنگامی میکند ترغیب را ما زمانه«‏ ‏»روح ما،‏ وجودهای ‏»تمدنها«‏ این کنیم تصور که ویژگیشان به پیش از بیش که معینیاند جا در بزرگی گام واقع در دارند”‏ آگاهی اخیر جامعهشناسانهی درک این انداختن ‏)خصوصاً‏ فرهنگ و تمدن که برمیدارد ساحتیِ‏ چند شبکههای و ارتباطات عصر در بسته،‏ و خود در امری نه جهانی(‏ زیست ماهیت یعنی آن،‏ واقعیِ‏ ساحت در بلکه این در شود.‏ دیده تعامالتیاش و اجتماعی وضعیت از که میشود فرسوده تمدنی معنا،‏ اثر یا و تأثیرپذیری همانا که خود پویاییِ‏ بدین و شود منتزع و جدا است،‏ گذاری‏ بدون و خاص ایدئولوژیِ‏ اسارت در ترتیب خود جزمیِ‏ و ایستا احکامی که درآید منفذی قالبی صورتک با و میدهد نسبت آن به را به اساسا که تمدنی و فرهنگ جای به را خود ارتباطی ساختارهای به منضم ماهیتی لحاظ ‏»تمدن بنابراین بزند.‏ جا اجتماعیست،‏ تمدنی و فرهنگ آنکه برای فرهنگ«،‏ و نه میباید باشد ثمر مثمر معاصر جهان در و قاف کوه باالی در محصور قلعهای مانند ملتها جهانیِ‏ ارتباطی قلمروهای از دور ترانزیتهای بهمثابه بلکه دیگر،‏ اقوام و اینجاست و باشد.‏ آمد و رفت پُر بینالمللی و غربی تمدن نام به را خود که تمدنی آن که راستی به میکند،‏ معرفی مسلمان عربی یا در زیرا است.‏ داده دست از را خود کارایی جذبِ‏ برای یعنی نیست.‏ باشد باید که جایی بدون پتانسیلهایی از برخوردار دیگران،‏ پذیر انعطاف نیز و فشار و فریب گونه هر به دیگر.‏ فرهنگی سمت به خود از گذر در مایل فعلی،‏ غربیِ‏ تمدن اگر مثال عنوان معرفی دموکراتیکی فرهنگ را خود است انقالبهای توسط آنرا چارچوبهای که کند و سیاسی سالهی صد چند بخشِ‏ رهایی اکنون است،‏ آورده دست به اجتماعیاش اخیر،‏ سال یکصد در معلوف اعتقاد به غرب تمدن و فرهنگ بر که حکومتهایی دستاوردهای این خالف بر میکنند حکمرانی مسدود با یعنی کردهاند عمل ساله یکصد روی به بخش رهایی جنبشهای مسیر کردن ارتجاع مسیر همان در سوم جهان ملتهای یعنی پیش سالهی صد چند نظریِ‏ تنگ و و ‏کردهاند.‏ عمل خود فکری بلوغ از قبل آشکار معلوف که همانگونه اینکه جالب ملل و اقوام محرومسازیِ‏ این میسازد دموکراتیک انقالب‏ دستاوردهای از دیگر صورت درحالی‏ روشنگری جنبشهای یا و بیشترین غربی دولتهای قضا از که میگیرد تحت را دیگر ملتهای حقوق به تجاوز و دموکراتیکسازی ‏)دموکراسی،‏ نام همین معلوف میرساند.‏ انجام به بخشی(‏ رهایی نپذیرفتهاند هرگز غربی قدرتهای میگوید:‏ برابری،‏ آزادی،‏ ‏»بومی«شان مرئوسان که قانون حکومت یا کاری انضباط موکراسی،‏ را مرئوسانشان حتا آنها کنند؛ ستایش را سرکوب امتیازات این مطالبهی دلیل به ‏)ص‎۵۸‎‏(.‏ کردهاند”‏ این وضعیتی چنین در که است طبیعی غربی فرهنگ دو با ما که گیرد شکل تصور اعتالی صدد در که فرهنگی هستیم.‏ مواجه جهاناش«‏ و موقعیت ‏»آدمی،‏ قرب و ارج و میسازد(،‏ آزاد که ‏)فرهنگی است جهت در را خود کوشش تمام که فرهنگی به جهاناش و انسان ویرانی و بیاخالقی که است دوم فرهنگ این است.‏ بسته کار جهان سراسر در روشنفکری جبهههای در عصر در که فرهنگی میشود.‏ انتقاد و افشاء تحت درونی،‏ اختالفات همهی با حاضر میکند عمل آمریکا جهانیِ‏ قدرت‏ رهبریت سازش به آن با هست که صورتی بهر و سالیان که فرهنگی با سازگاری است.‏ رسیده حمایت محلی ارتجاعی حکومتهای از سال کرده سرکوب را بخش رهایی جنبشهای و فراوانی نمونههای معلوف چند هر بود.‏ کمی دلیل به اما میدهد ارائه کتاباش در طرح میکنیم:‏ بسنده آشنا نمونهای به فرصت و ملیگرا دولت سرنگونی برنامهریزی و توسط )۱۹۵۳( مصدق دکتر دموکراتیک ۱۲۰، ۱۱۵، ‏)ص بریتانیا تشویق و آمریکا جالبی گفتهی معلوف بهرحال ‎۱۵۴،۱۵۵‎‏(؛ اینجا در آنرا است حیف که دارد اینباره در نتیجه این به روشنی و راحتی به او نیاوریم.‏ غرب خیانت این که نیست تصادفی میرسد”‏ انقالبی به بعد،‏ قرن ربع خودش،‏ اصول به معاصر سیاسی اسالم بنیانگذار که شد منجر بررسی به الزم بیآنکه ۱۵۵(. بود”)ص در باشد،‏ سیاسی تاریخی جریانات سیر به آن نتایج معلوف روشنگرانهی تذکر میشود.‏ دیده وضوح دو به جهان تقسیم اسطورهسازیِ‏ بهرحال،‏ پیش و بیش مسلمان،‏ عربی و غربی قطبِ‏ فرهنگهای از برخاسته نه چیز،‏ هر از و همزیستی علیه و نابردبار ناسازگار،‏ است.‏ ‏»قدرت«‏ برساختهی بلکه تعامل،‏ جامهی با را خود حاضر حال در که قدرتی استتار تمدن«،‏ و ‏»فرهنگ یا و ‏»دین«‏ معلوف متاسفانه که هرچند است.‏ کرده این میرود(‏ توقع وی از ‏)و باید که آنگونه نظارت و کنترل ابزارهای به مسلط قدرتِ‏ سالحهای تا گرفته نظامی تکنولوژی ‏)از

191 صفحه را بازار(‏ مصرفیِ‏ یا و رسانهای تبلیغاتی نکته این ذکر بگذریم،‏ است.‏ نکرده کندوکاو ‏»قدرت«‏ مسئلهی پای اگر که است الزم هم و حفاظت مهمتر آن از و است،‏ میان در میباید پس قیمت(،‏ هر ‏)به آن از نگهداری میداند که باشیم داشته کار سرو هیوالیی با حال در فیالمثل که زمان همان در چگونه استقالل قصد که است ملیگرایانی سرکوب خاک از استعمارگران راندن بیرون و مرتجع نیروهای با دارند،‏ خود سرزمین شود.‏ همپیمان و متحد قدرت،‏ مترصد محلیِ‏ استقاللطلبی پیچیدگی از معلوف امین برمیدارد.‏ پرده مسلمان عرب کشورهای ظاهراً‏ که حیث این از بغرنجی و پیچیدگی دنبال که تاکتیکهایی چارچوب به توجه با هک گرایانی اسالم با میباید هم میکردهاند،‏ باور عرب«‏ ‏»ملت نه و اسالم«‏ ‏»امت به در اینان اگر ‏)حتا میکردند مبارزه داشتند،‏ ستایشگر ملتِ‏ نزد مشروعیتی هیچ زمان آن از پیروی به که عبدالناصری فیالمثل میکرده،‏ دنبال را عرب«‏ ‏»ملت تز آتاتورک آنها به تردید و شک با عوض در و نداشته او تز و ناصر مخالفخوان صدای هر و استعمارگر قدرتهای با هم و میشد(‏ نگاه همگراییهای دلیل به اینرو از غربی.‏ صوری اتحادی نخواهی خواهی تاکتیکی،‏ رو هیچ به که میگرفت شکل دشمن دو بین عرب«‏ ‏»ملت استقاللطلبانهی قیام نفع به دولتهای با او مشکالت و ناصر انقالب نبود.‏ ‏)در وی عمل به نسبت که غربی امپریالیستی شدت به سوئز(‏ کانال ملیکردن خصوص مشکالتی همچنین و بودند عصبی و آشفته داشت،‏ مسلمین اخوان با وی دولت که است بغرنجی این از خوبی بسیار نمونهی طبیعی نظر به بنابراین ۱۵۷(. ‎۱۵۵‎ ‏)ص جنبشهای شکست برابر در که میرسد واکنشی نخستین رهاییبخش،‏ و ملیگرا نه ‏گیرد،‏ صورت اسالمگرایان سوی از که فریادی بل ملی،‏ شکست از تأثر و حمایت عرب ملت یک ‏“ایدهی باشد:‏ جانب به حق‏ ملتِ‏ تنها و است غرب از وارداتی نوآوری«‏ ‏)ص‎۱۵۶‎‏(.‏ است”‏ اسالم اُمت نام این شایسته در مکرر تاریخیِ‏ اشتباهات از یکی شاید دامگاه به رهبران دادنِ‏ تن سوم،‏ جهان حال به خوشا اینرو از است.‏ قیّموار موقعیتِ‏ چگونه بداند که رهاییبخشی جنبشِ‏ رهبر آن رأی استقالل مطالبهی به عادت که را ملتی آموزهی آنرا و داده عادت مهم این به ندارد،‏ میرسد نظر به زیرا دهد.‏ قرار خویش ملی ‏»استقالل به دستیابی برای قدم اولین تک درک کشوری،‏ هر در سیاسی«‏ و ‏»خود صورت به خود،‏ از ملت افراد تک یا رهبر«‏ ‏»فرزند نه و باشد استقاللی«‏ است وضعیتی چنین در فقط رهبر.‏ پیروان 1391 مهر 28 شماره هفته مجله به جنبش رهبر حذف و شکست تنها نه که شکستِ‏ معنای به ملت افراد برای هیچوجه تک تک به بلکه نمیشود،‏ تلقی جنبش خودِ‏ مطالبات دایرهی که میآموزد مرور به افراد حفظ با توام را خویش ‏»شهروند«ی آنها،‏ ساختنِ‏ برآورده در خویش،‏ مسئولیتِ‏ برای را آموزه این همچنین و دهند.‏ افزایش که است کسی شهروند که میاندازد جا آنها آن در که سرزمینی به ‏)نسبت را خود تعلق یا قومی هویت اساس بر نه میکند(‏ زندگی بل ….، و سیاسی یا و فرهنگی یا و دینی همزیستیِ‏ و شهروندی مسلم حقوق اساس بر همهی که حقوقی ‏کند.‏ درک احترام با توأم زندگی آن در وی که جامعهای اعضاء سهیماند.‏ آن در او خود اندازهی به میکند حزب تشکیل و اندیشه و بیان حق از یعنی بتوان شاید بنابراین برخوردارند؛ … و ناصر همچون رهبرانی ملیگراییِ‏ گفت استعماری قدرتهای با آنها مبارزهی و به اعتقادی که انجامید شکست به اینرو از استقاللی نداشتند.‏ شهروندی«‏ ‏»استقالل مشارکت و گفتگو به حاضر فیالمثل که دیگر گروههای نیز و مسلمین اخوان دادن به آنکه جای به باشد.‏ قدرت در سهمطلب جنبشهایشان سهم،‏ این مطالبهی هنگام برخی و اعدام را سرانشان و سرکوب را متحد خود دست به غرب،‏ به تاراندن با را و ۱۵۶(. ‏)ص کند غربی استعمارگران در معلوف اعتقاد به که حالیست در این ‏“دین که آنطور اسالم،‏ دنیای کجای هیچ ‏]با همگون را ملیگرایی است،‏ شده موفق به موفق ملیگرایی سازد،‏ ‏)؟([‏ همراه خود ۱۷۹(. ‏)ص است”‏ نشده دین همگونسازی که گرفتهایم قرار مقطعی آن در امروز آیا رهبران از که را خشونتهایی تجربهی همواره که ‏)ملتهایی ملتها نیز و جنبشها به استقاللی«‏ ‏»خود اعالمِ‏ آموزهی از دور و ‏»گذشته«‏ به است،‏ سرزده بردهاند،(‏ سر آموختن با و بزنیم!؟ گره بلوغ عدم دوران بیاغراق رویم!؟ فراتر آن از اشتباهات،‏ از خوشفکریهای از یکی گفت میتوان اثر این در معلوف درخشان و کننده دلگرم محبوبیت گویای نمونهی ذکر ارزشمند،‏ رهبران،‏ عادت برخالف که است رهبری دموکراتیک آموزهی صرف را خود هدف خویش ملت به ‏»همگان«‏ اجتماعی حقوق به میدهد ترجیح که رهبری است.‏ کرده کاریزماتیکِ‏ قدرت از شهوانی لذت جای درک نحوهی پیلهی بیشیله آموزگارِ‏ خویش،‏ باشد:‏ بودن شهروند ماندالست.‏ نلسون ما زمان در گویا ‏“نمونهی نیرومند،‏ موجی تأثیر تحت ماندال،‏ نلسون سالهای که محبوبیتی هالهی از برخوردار ارمغان به برایش زندان در اقامت طوالنی ارکستر رهبر یک موقعیت در آوردهاند،‏ و سخنانش او،‏ به هموطنانش چشمان بود.‏ اگر ….. بودند.‏ شده دوخته رفتارهایش ازآپارتاید که را آنهایی همهی میخواست کیفر بود کرده مدارا آن با یا کرده حمایت سرزنش را او نمیتوانست هیچکس دهد،‏ عالمتهای کرد سعی آشکارا او اما … کند.‏ که آنهایی بخشیدن به فقط بدهد.‏ دیگری او نکرد،‏ اکتفا بودند داشته روا اوستم بر Verwo- ( سابق وزیر نخست بیوهی با که بگوید او به تا کرد مالقات …،)erd جایگاهش او و است گذشته پس این از گذشته ‏)صص دارد”‏ جدید جنوبی آفریقای در را ۱۱۳(. ‎۱۱۲‎ عرب تمدن و فرهنگ ارتباطی معضل به معلوف امین نگاه از غربی و مسلمان پیاپی نومیدیهای پیامد ظاهراً‏ بازگردیم،‏ ملیگراییشان،‏ جنشهای شکست در اعراب آشکار که است سوم هزارهی در امروز بارها را خود نفس عزت که ملتی میشود.‏ بودن ناموفق خصوص در ‏)چه بارها و غربی استعمارگران دست کردن کوتاه در شکستهایی در چه و خود طبیعی منابع از دیگر داشتهاند(،‏ فلسطین از حمایت در که داشته دادن دست از برای چیزی نمیتواند مضاعف«ی ‏»نفرت معلوف قول به باشد.‏ خویشتن«‏ خودِ‏ و ‏»دنیا از اعراب امروز که ویرانگرانه رفتارهای صورت به که دارند،‏ عمیقتر نفرتیست میکند،‏ بروز انتحاری و دورهای از ‏“هرگز،‏ میرسد:‏ نظر به آنچه از انسان هزار صدها آن در که نکردهایم عبور نشان خود کردن قربانی به تمایلی چنین فاجعه این عمق اگر باشند”)ص‎۱۴۴‎‏(.‏ داده دیر بسیار فردا بیتردید درنیابیم امروز را عمق مسئوالنهی درک برای اما بود.‏ خواهد کار به را خود همت تمام میباید فاجعه این و ‏»خود«‏ از جدیدی درک نحوهی تا گیریم و دلنشین گفتهی به باشیم.‏ داشته ‏»دیگری«‏ که است رسیده آن ‏“زمان معلوف مغز با در دهیم….‏ راتغییر الویتهایمان و عادتها همه ندارد،‏ وجود بیگانهای دیگر قرن این چه ما،‏ معاصران هستیم.‏ سفر«‏ ‏»همراهان آن در چه باشند ساکن خیابان سمت آن در در هستند….‏ ما قدمی دو در همه دنیا،‏ سر خاطر به باید همیشه دیگران از زدن حرف کجا هر و باشیم که هر ما«،‏ ‏»خود که داشت ‏»دیگران«‏ دیگران،‏ همهی برای باشیم که صادقانهی راستای در و هستیم”)ص‎۱۷۲‎‏(.‏ اخالق و ارزش‏ که است عادت تغییر این میشود.‏ ظاهر معلوف پیشنهادیِ‏ نوینِ‏ اشتباهات از که فرهنگی از برآمده اخالقی معلوف بنابراین است.‏ گرفته درس گذشته میبیند.‏ فرهنگی«‏ ‏»جنبش در را چاره‏ راه و آزادانه بتوانند انسانها آن در که جنبشی

191<br />

صفحه را<br />

بازار(‏ مصرفیِ‏ یا و رسانهای تبلیغاتی نکته<br />

این ذکر بگذریم،‏ است.‏ نکرده کندوکاو ‏»قدرت«‏<br />

مسئلهی پای اگر که است الزم هم و<br />

حفاظت مهمتر آن از و است،‏ میان در میباید<br />

پس قیمت(،‏ هر ‏)به آن از نگهداری میداند<br />

که باشیم داشته کار سرو هیوالیی با حال<br />

در فیالمثل که زمان همان در چگونه استقالل<br />

قصد که است ملیگرایانی سرکوب خاک<br />

از استعمارگران راندن بیرون و مرتجع<br />

نیروهای با دارند،‏ خود سرزمین شود.‏<br />

همپیمان و متحد قدرت،‏ مترصد محلیِ‏ استقاللطلبی<br />

پیچیدگی از معلوف امین برمیدارد.‏<br />

پرده مسلمان عرب کشورهای ظاهراً‏<br />

که حیث این از بغرنجی و پیچیدگی دنبال<br />

که تاکتیکهایی چارچوب به توجه با هک گرایانی اسالم با میباید هم میکردهاند،‏ باور<br />

عرب«‏ ‏»ملت نه و اسالم«‏ ‏»امت به در<br />

اینان اگر ‏)حتا میکردند مبارزه داشتند،‏ ستایشگر<br />

ملتِ‏ نزد مشروعیتی هیچ زمان آن از<br />

پیروی به که عبدالناصری فیالمثل میکرده،‏<br />

دنبال را عرب«‏ ‏»ملت تز آتاتورک آنها<br />

به تردید و شک با عوض در و نداشته او<br />

تز و ناصر مخالفخوان صدای هر و استعمارگر<br />

قدرتهای با هم و میشد(‏ نگاه همگراییهای<br />

دلیل به اینرو از غربی.‏ صوری<br />

اتحادی نخواهی خواهی تاکتیکی،‏ رو<br />

هیچ به که میگرفت شکل دشمن دو بین عرب«‏<br />

‏»ملت استقاللطلبانهی قیام نفع به دولتهای<br />

با او مشکالت و ناصر انقالب نبود.‏ ‏)در<br />

وی عمل به نسبت که غربی امپریالیستی شدت<br />

به سوئز(‏ کانال ملیکردن خصوص مشکالتی<br />

همچنین و بودند عصبی و آشفته داشت،‏<br />

مسلمین اخوان با وی دولت که است<br />

بغرنجی این از خوبی بسیار نمونهی طبیعی<br />

نظر به بنابراین ۱۵۷(. ‎۱۵۵‎ ‏)ص جنبشهای<br />

شکست برابر در که میرسد واکنشی<br />

نخستین رهاییبخش،‏ و ملیگرا نه<br />

‏گیرد،‏ صورت اسالمگرایان سوی از که فریادی<br />

بل ملی،‏ شکست از تأثر و حمایت عرب<br />

ملت یک ‏“ایدهی باشد:‏ جانب به حق‏ ملتِ‏<br />

تنها و است غرب از وارداتی نوآوری«‏ ‏)ص‎۱۵۶‎‏(.‏<br />

است”‏ اسالم اُمت نام این شایسته در<br />

مکرر تاریخیِ‏ اشتباهات از یکی شاید دامگاه<br />

به رهبران دادنِ‏ تن سوم،‏ جهان حال<br />

به خوشا اینرو از است.‏ قیّموار موقعیتِ‏ چگونه<br />

بداند که رهاییبخشی جنبشِ‏ رهبر آن رأی<br />

استقالل مطالبهی به عادت که را ملتی آموزهی<br />

آنرا و داده عادت مهم این به ندارد،‏ میرسد<br />

نظر به زیرا دهد.‏ قرار خویش ملی<br />

‏»استقالل به دستیابی برای قدم اولین تک<br />

درک کشوری،‏ هر در سیاسی«‏ و ‏»خود<br />

صورت به خود،‏ از ملت افراد تک یا<br />

رهبر«‏ ‏»فرزند نه و باشد استقاللی«‏ است<br />

وضعیتی چنین در فقط رهبر.‏ پیروان 1391<br />

مهر 28 شماره هفته مجله به<br />

جنبش رهبر حذف و شکست تنها نه که شکستِ‏<br />

معنای به ملت افراد برای هیچوجه تک<br />

تک به بلکه نمیشود،‏ تلقی جنبش خودِ‏ مطالبات<br />

دایرهی که میآموزد مرور به افراد حفظ<br />

با توام را خویش ‏»شهروند«ی آنها،‏<br />

ساختنِ‏ برآورده در خویش،‏ مسئولیتِ‏ برای<br />

را آموزه این همچنین و دهند.‏ افزایش که<br />

است کسی شهروند که میاندازد جا آنها آن<br />

در که سرزمینی به ‏)نسبت را خود تعلق یا<br />

قومی هویت اساس بر نه میکند(‏ زندگی بل<br />

….، و سیاسی یا و فرهنگی یا و دینی همزیستیِ‏<br />

و شهروندی مسلم حقوق اساس بر همهی<br />

که حقوقی ‏کند.‏ درک احترام با توأم زندگی<br />

آن در وی که جامعهای اعضاء سهیماند.‏<br />

آن در او خود اندازهی به میکند حزب<br />

تشکیل و اندیشه و بیان حق از یعنی بتوان<br />

شاید بنابراین برخوردارند؛ … و ناصر<br />

همچون رهبرانی ملیگراییِ‏ گفت استعماری<br />

قدرتهای با آنها مبارزهی و به<br />

اعتقادی که انجامید شکست به اینرو از استقاللی<br />

نداشتند.‏ شهروندی«‏ ‏»استقالل مشارکت<br />

و گفتگو به حاضر فیالمثل که دیگر<br />

گروههای نیز و مسلمین اخوان دادن به<br />

آنکه جای به باشد.‏ قدرت در سهمطلب جنبشهایشان<br />

سهم،‏ این مطالبهی هنگام برخی<br />

و اعدام را سرانشان و سرکوب را متحد<br />

خود دست به غرب،‏ به تاراندن با را و<br />

۱۵۶(. ‏)ص کند غربی استعمارگران در<br />

معلوف اعتقاد به که حالیست در این ‏“دین<br />

که آنطور اسالم،‏ دنیای کجای هیچ ‏]با<br />

همگون را ملیگرایی است،‏ شده موفق به<br />

موفق ملیگرایی سازد،‏ ‏)؟([‏ همراه خود ۱۷۹(.<br />

‏)ص است”‏ نشده دین همگونسازی که<br />

گرفتهایم قرار مقطعی آن در امروز آیا رهبران<br />

از که را خشونتهایی تجربهی همواره<br />

که ‏)ملتهایی ملتها نیز و جنبشها به<br />

استقاللی«‏ ‏»خود اعالمِ‏ آموزهی از دور و<br />

‏»گذشته«‏ به است،‏ سرزده بردهاند،(‏ سر آموختن<br />

با و بزنیم!؟ گره بلوغ عدم دوران بیاغراق<br />

رویم!؟ فراتر آن از اشتباهات،‏ از خوشفکریهای<br />

از یکی گفت میتوان اثر<br />

این در معلوف درخشان و کننده دلگرم محبوبیت<br />

گویای نمونهی ذکر ارزشمند،‏ رهبران،‏<br />

عادت برخالف که است رهبری دموکراتیک<br />

آموزهی صرف را خود هدف خویش<br />

ملت به ‏»همگان«‏ اجتماعی حقوق به<br />

میدهد ترجیح که رهبری است.‏ کرده کاریزماتیکِ‏<br />

قدرت از شهوانی لذت جای درک<br />

نحوهی پیلهی بیشیله آموزگارِ‏ خویش،‏ باشد:‏<br />

بودن شهروند ماندالست.‏<br />

نلسون ما زمان در گویا ‏“نمونهی نیرومند،‏<br />

موجی تأثیر تحت ماندال،‏ نلسون سالهای<br />

که محبوبیتی هالهی از برخوردار ارمغان<br />

به برایش زندان در اقامت طوالنی ارکستر<br />

رهبر یک موقعیت در آوردهاند،‏ و<br />

سخنانش او،‏ به هموطنانش چشمان بود.‏ اگر<br />

….. بودند.‏ شده دوخته رفتارهایش ازآپارتاید<br />

که را آنهایی همهی میخواست کیفر<br />

بود کرده مدارا آن با یا کرده حمایت سرزنش<br />

را او نمیتوانست هیچکس دهد،‏ عالمتهای<br />

کرد سعی آشکارا او اما … کند.‏ که<br />

آنهایی بخشیدن به فقط بدهد.‏ دیگری او<br />

نکرد،‏ اکتفا بودند داشته روا اوستم بر Verwo-<br />

( سابق وزیر نخست بیوهی با که<br />

بگوید او به تا کرد مالقات …،)erd جایگاهش<br />

او و است گذشته پس این از گذشته ‏)صص<br />

دارد”‏ جدید جنوبی آفریقای در را ۱۱۳(.<br />

‎۱۱۲‎ عرب<br />

تمدن و فرهنگ ارتباطی معضل به معلوف<br />

امین نگاه از غربی و مسلمان پیاپی<br />

نومیدیهای پیامد ظاهراً‏ بازگردیم،‏ ملیگراییشان،‏<br />

جنشهای شکست در اعراب آشکار<br />

که است سوم هزارهی در امروز بارها<br />

را خود نفس عزت که ملتی میشود.‏ بودن<br />

ناموفق خصوص در ‏)چه بارها و غربی<br />

استعمارگران دست کردن کوتاه در شکستهایی<br />

در چه و خود طبیعی منابع از دیگر<br />

داشتهاند(،‏ فلسطین از حمایت در که داشته<br />

دادن دست از برای چیزی نمیتواند مضاعف«ی<br />

‏»نفرت معلوف قول به باشد.‏ خویشتن«‏<br />

خودِ‏ و ‏»دنیا از اعراب امروز که ویرانگرانه<br />

رفتارهای صورت به که دارند،‏ عمیقتر<br />

نفرتیست میکند،‏ بروز انتحاری و دورهای<br />

از ‏“هرگز،‏ میرسد:‏ نظر به آنچه از انسان<br />

هزار صدها آن در که نکردهایم عبور نشان<br />

خود کردن قربانی به تمایلی چنین فاجعه<br />

این عمق اگر باشند”)ص‎۱۴۴‎‏(.‏ داده دیر<br />

بسیار فردا بیتردید درنیابیم امروز را عمق<br />

مسئوالنهی درک برای اما بود.‏ خواهد کار<br />

به را خود همت تمام میباید فاجعه این و<br />

‏»خود«‏ از جدیدی درک نحوهی تا گیریم و<br />

دلنشین گفتهی به باشیم.‏ داشته ‏»دیگری«‏ که<br />

است رسیده آن ‏“زمان معلوف مغز با در<br />

دهیم….‏ راتغییر الویتهایمان و عادتها همه<br />

ندارد،‏ وجود بیگانهای دیگر قرن این چه<br />

ما،‏ معاصران هستیم.‏ سفر«‏ ‏»همراهان آن<br />

در چه باشند ساکن خیابان سمت آن در در<br />

هستند….‏ ما قدمی دو در همه دنیا،‏ سر خاطر<br />

به باید همیشه دیگران از زدن حرف کجا<br />

هر و باشیم که هر ما«،‏ ‏»خود که داشت ‏»دیگران«‏<br />

دیگران،‏ همهی برای باشیم که صادقانهی<br />

راستای در و هستیم”)ص‎۱۷۲‎‏(.‏ اخالق<br />

و ارزش‏ که است عادت تغییر این میشود.‏<br />

ظاهر معلوف پیشنهادیِ‏ نوینِ‏ اشتباهات<br />

از که فرهنگی از برآمده اخالقی معلوف<br />

بنابراین است.‏ گرفته درس گذشته میبیند.‏<br />

فرهنگی«‏ ‏»جنبش در را چاره‏ راه و<br />

آزادانه بتوانند انسانها آن در که جنبشی

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!