شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

صفحه 188 و تاریخچه این منفی بودن فاقد اهمیت باشد.‏ به همین ترتیب در مورد خیزش اعتراضی پسا انتخاباتی در ایران نیز عملکرد رسانه های بزرگ غربی ‏)به ویژه رسانه های دولتی فارسی زبان(‏ بسیار قابل تامل است.‏ در این خصوص تیتر اخبار و مضمون گزارش ها و تحلیل های مربوطه در رسانه هایی نظیر ‏»بی بی سی«‏ فارسی،‏ صدای آمریکا،‏ رادیو فردا و ‏»دویچه وله«‏ ‏)صدای آلمان(‏ بر مشابهتی خدشه ناپذیر داللت می کرد.‏ مهمتر اینکه در آن مقطع،‏ بررسی و تحلیل جنبش اعتراضی جاری در ایران در این رسانه ها عمدتا از سوی ‏»کارشناسان » و چهره های سیاسی ای انجام می گرفت ‏)در قالب مقاله،‏ گفتگو و گزارش(‏ که یا به طور آشکاری به اردوگاه سیاسی اصالح طلبان تعلق داشتند و یا به لحاظ نوع گرایش سیاسی خود به مشی سیاسی جناح اصالح طلب احساس نزدیکی می کردند.‏ به این ترتیب این رسانه های دولتیِ‏ فارسی زبان،‏ فرآیند انتشار گفتمان سیاسی اصالح طلبان در رسانه های عمده ‏»صنعت سبز«‏ را تکمیل می کردند و به واسطه اعتبار عمومی و اسلوب حرفه ای خود[‏ کمبودها و کاستی های رسانه هایی نظیر ‏»جرس«،‏ ‏»روز آنالین«،‏ ‏»ندای سبز آزادی«‏ و غیره را جبران می کردند و بر مضمون کلی خروجی های آنها مهر تایید می زدند ‏)نمونه ی شاخصی از یک ‏»همکاری ارگانیک«!(.‏ نتیجه آنکه در آن ایام رسانه های فارسی زبانِ‏ دولت های غربی،‏ جنبش اعتراضی یاد شده را به طور مستمر در همخوانی کامل با قرائت اصالح طلبانه آن،‏ برای مخاطبان ایرانی خود تصویر کردند؛ کسانی که نه تنها مخاطبان این رسانه ها،‏ بلکه همزمان مخاطبان و فعالین بالقوه ی جنبش هم بودند.‏ بدیهی است در شرایطی که دیرپایی اختناقِ‏ فراگیر در ایران تکیه به رسانه های برون مرزی را اجتناب ناپذیر ساخته بود ‏)می سازد(،‏ این رویکرد کمابیش هماهنگ رسانه ای به تقویت اجتماعیِ‏ گفتمان سیاسی اصالح طلبان و تثبیت هژمونی آن در فضای درونیِ‏ جنبش کمک شایانی کرد.‏ روندی که در نهایت به حذف سویه های رادیکال جنبش،‏ سوژه گی خودانگیخته مردم و از دست رفتن ‏»خیابان«‏ انجامید.‏ ‏]به لحاظ تاریخی نظیر همین رویکرد ‏»برجسته سازیِ‏ گزینشی«‏ را می توان در عملکرد رادیو ‏»بی بی سی«‏ در مقطع انقالب ۱۳۵۷ یافت.‏ در جریان خیزش های بهار عربی،‏ قوت و کارآیی این حربه رسانه ای،‏ - عالوه بر مورد انقالب ناتمام مصر - در متقاعد کردن افکار عمومی در پذیرش ‏»ضرورت«‏ تهاجم نظامی به لیبی نمایان شد.‏ اینک ماههاست که رسانه های مجله هفته شماره 28 مهر 1391 مین استریم با نمایش پوپولیستیِ‏ ‏»خون بازی«‏ در تدارک آنند که ‏»سرنوشت محتوم«‏ خیزش انقالبی مردم سوریه را پذیرفتنی بنمایانند.[‏ از این نظر رسانه های کالن در کنار روند های روزمره ی شکل دهی به افکار عمومی،‏ در مقاطع تاریخی معین اعتبار اجتماعی اندوخته ی خود را ‏»به طور فشرده«‏ صرف جهت بخشی به یک رخداد در شرف وقوع می کنند تا با برساختن تصویر ویژه خود از آن رویداد و برجسته سازی آن در اذهان عمومی،‏ بر ماهیت و نتیجه نهایی آن تاثیر بگذارند ‏)به تعبیری:‏ دستکاری ذهنیتِ‏ عوامل انسانیِ‏ مرتبط با رخداد(.‏ اما در این میان آنچه که به بحث اصلی این نوشتار مربوط می شود آن است که روشنفکران چپ نباید در روند اعتبار اندوزیِ‏ کالن-رسانه ها مشارکت کنند.‏ چون این اعتبار انباشته شده،‏ در کنار همه کارکردهای دیگرش،‏ در برهه های تاریخیِ‏ معین صرف تولید بروندادهایی می شود که در تعارض کامل با دغدغه ها و آمال نیروهای چپ قرار دارد.‏ ضمن اینکه روشنفکران و فعالین چپ می بایست توان و انرژی محدود خود را صرف برپایی و گسترش رسانه های مختص جبهه ی خود نمایند تا به میانجی آنها بتوانند در یزنگاه تاریخی رخداد ها،‏ هژمونی گفتمانی حریف را خنثی کنند و به تقویت سویه های رادیکال مبارزات مردمی یاری برسانند.‏ جمع بندی:‏ به نظر می رسد ‏»مکان«‏ رویارویی با حریف یا به طور کلی ‏»مکانِ‏ مبارزه«‏ همچنان فاکتوری تعیین کننده در ننتیجه ی مبارزه است و نمی توان به بهانه یا به نفعِ‏ فراگیر شدن موقعیت های بی مکانِ‏ مجازی،‏ از اهمیت این فاکتور غافل شد.‏ انتخاب ‏»مکان مبارزه«‏ چیزی نیست جز بستر سازی برای مبارزه و تدارک بهینه ی آن و پرهیز از مبارزه انفعالی در زمین حریف ‏]مبارزه در زمین حریف از این رو انفعالی است که الجرم با تن دادن به قواعد بازی حریف و یا مشروعیت بخشی به هنجارهای کلی آن همراه است و در عین حال مستلزم چشمپوشی بر این واقعیت است که انحصار تاویل بازی و پیامدهای آن در دستان حریف قرار دارد[.‏ مبارزه برای جهانی دیگر مستلزم خلق راههای بدیل مبارزه هم هست که این راهها و بستر ها را نمی توان کاهالنه/سهل گیرانه در مجراهای شناخته شده ای که سیستم مستقر برای ‏»کنش سیاسی«‏ عرضه می کند جستجو کرد.‏ از این رو برپایی و گسترش ‏)مردمی ساختن(‏ رسانه های آلترناتیو ضرورتی گریز ناپذیر برای هر گونه پیشروی نیروهای چپ است.‏ بدین اعتبار هر کنشی که پایه های این ضرورت را سست بنمایاند،‏ نمی تواند در همسویی با منافع بلند مدت چپ باشد.‏ خرداد ماه ۱۳۹۱ http://blog.youthdialog. 812=net/?p )*( عنوان فرعی این متن اشاره دارد به فیلمی از لوئیس بونوئل با نام:‏ ‏»جذابیت های پنهان بورژوازی«.‏ پانوشت:‏ )۱( این متن خواه نا خواه به روی خوانش انتقادی از سوی سایر طیف های مخاطبان هم گشوده است.‏ اگر چه در شق اخیر تمرکز نقد در جایی بیرون از گرانیگاه این متن خواهد بود:‏ یعنی در جایی نظیر وجاهت/‏ ضرورت رویکرد چپ!‏ )۲( در مورد ضرورت برپایی رسانه ‏)های(‏ آلترناتیو چپ تاکنون تالش هایی ‏)نظری و عملی(‏ انجام شده است که متاسفانه بازخورد یا ثمر بیرونی موثری نداشته است.‏ در سطح بحث نظری در این خصوص برای مثال می توان به نوشته زیر اشاره کرد:‏ همایون ایوانی/بحثی مقدماتی در ضرورت رسانه آلترناتیو:‏ http://www.dialogt.org/index. 101=php?id )3( به این لیست می توان رسانه های کوچکتری را هم افزود که اگر چه ‏»مین استریم«‏ نیستند و حتی به طور موروثی خاستگاه و داعیه چپ دارند،‏ اما در عمل و به لحاظ مشی سیاسی در همسویی با رسانه های مین استریم و در جهت تکثیر گفتمان سیاسی قدرتمداران حرکت می کنند ‏)در پوشش پایبندی به معجونی به نام ‏»رئال پولیتیک«(.‏ )۴( رویکرد کلی دولت های غربی در چینش استراتژی رسانه هایِ‏ خارجی زبان شان بی شباهت با اهداف اعالم شده ‏)و نشده(‏ ی موسسه آمریکایی ‏»بنیاد ملی دموکراسی«‏ The National Endowment for( http://( نیست )Democracy – NED .)/www.ned.org با دنبال کردن خط مشی سیاسی بنیادهایی نظیر موسسه ‏»کیتو«‏ ‏)پایه گذار وبسایت ‏»چراغ آزادی«‏ http:// ،)/cheragheazadi.org می توان خطوط کلی سیاست های ‏»اعالم نشده«‏ ای که رسانه های فارسی زبان غربی دنبال می

ادبیات صفحه 189 کنند را ‏»برونیابی«‏ کرد.‏ موسسه ‏»کیتو«‏ )/http://www.cato.org( یکی از مراکز تحقیقاتی واشنگتن در زمینه سیاست گذاری عمومی است که مدافع اقتصاد آزاد و محدود کردن دخالت های حکومت است ‏)طرفه آنکه این موسسه به رغم داعیه عدم وابستگی حزبی و دولتی قادر است برای مثال جایزه ای نیم میلیون دالری به اکبر گنجی بدهد(.‏ به طور کلی با نظری اجمالی به رویکردهای این دست رسانه های دولتی و شبه دولتی در سه سال اخیر،‏ می توان گفت مهم ترین شاخص مشترک در خطی مشی سیاسی آنها،‏ پیشبرد سیاست های ‏»آلترناتیو سازی سیاسی«‏ در کشورهای مقصد از طریق بستر سازیِ‏ گفتمانیِ‏ این سیاست هاست ‏)و نیز تعهد به بسط هژمونی گفتمان نئولیبرال(.‏ )۵( طرح مقدماتی این بحث در این نوشتار بر این امید استوار بوده و هست که در حد بضاعت،‏ توجه رفقای دور و نزدیک را به اهمیت این مقوله جلب کنم.‏ پس از آن گمان می کنم انتشار متن های جدی تر و عمیق تر در این زمینه و تعامل های نظریِ‏ هدفمند،‏ انتظار دور از دسترسی نباشد ‏)همچنانکه انگیزه اولیه نگارش این متن – و نیز بخشی از ایده های مطرح شده در آن – خود پیامد گفتگویی جمعی با تعدادی از رفقای ارجمندم بوده است(.‏ مجله هفته شماره 28 مهر 1391 کشتی شکستگان هزارهی سوم نقد و بررسی کتاب ‏»دنیای بیسامان:‏ زمانی که تمدنهایمان فرسوده میشوند«،‏ نوشته امین معلوف،‏ ترجمه عبدالحسن نیکگهر تقدیم به استاد ارجمند عبدالحسین نیکگهر به پاس ترجمهی آثار با ارزش امین معلوف در سال ۱۳۸۹ از امین معلوف ‏)نویسنده و پژوهشگر لبنانی فرانسوی متولد ۱۹۴۹(، کتاب معروف ‏»هویتهای مرگبار«‏ با ترجمهی بسیار روان عبدالحسین نیک گهر به چاپ رسید.‏ و اکنون با خوشحالی اعالم میکنم که در ابتدای سال جدید اثردیگری از وی به قلم همان مترجم توانا تحت عنوان ‏»دنیای بیسامان:‏ زمانی که تمدنهایمان فرسوده میشوند«‏ به بازار آمده است.‏ کتابی غنی از تجربه و تأمالتی که احتماالً‏ برای بیان آنها میباید نیمی عرب و نیمی غربی بود؛ آنهم با پذیرندگی فارغ از هرگونه شرمی بر این دو پارگی؛ و به نظر میرسد همین پذیرندگیِ‏ داوطلبانه و از آن مهمتر ‏»مسئوالنه«‏ است که آثار معلوف را اینگونه با ارزش میکند.‏ باری،‏ وی کتاب خویش را اینگونه آغاز میکند:‏ ‏“ما بدون قطبنما وارد قرن جدید شدهایم”.‏ آری،‏ بدون قطبنما و چنان که به نظر میرسد در کشتیای شکسته….‏ کتاب شامل سه بخش و یک پیگفتار است.‏ نخست،‏ پیروزیهای فریبنده.‏ بخش دوم مشروعیتهای گمشده و بخش سوم یقینهای تخیلی.‏ ******* زهره روحی درجهی بلوغ و فرهیختگی انسان نه فقط با پرسشگری،‏ بلکه با تالش برای یافتن پاسخ مسئوالنه و صادقانه به پرسشهاست که آشکار میشود.‏ امین معلوف در کتاب ‏»دنیای بیسامان«‏ خود،‏ به چنین تالشی دست زده است.‏ اینکه پاسخهای او به مذاق مخاطب خوش بیآید یا نه،‏ شاید چندان مهم نباشد،‏ مهم تالش مسئوالنهی اوست.‏ اینکه فراتر از جداییهای تحمیلی ‏»فرهنگ«های موجود حرکت کند.‏ منظور خطوط مرزیای‏ است که به اعتقاد او،‏ نه از سوی چیزی مجرد و انتزاعی به نام ‏»فرهنگ«‏ بلکه از جانب عواملی دیگر فیالمثل شرایط تاریخی و سیاسی ‏)صص‎۱۸۵،۱۸۶‎‏(‏ به اقوام و ملتها تحمیل میشود.‏ آری این فرهنگ غیر واقعی تحمیل میشود تا انسانها را از رشد،‏ شکوفایی و بلوغی که سزاوار آنند،‏ باز دارد؛ و از قضا در چنین وضعیت قالبیِ‏ ‏»تمدن«‏ است که به باور امین معلوف تمدنهای غربی و یا شرقی هر دو به بنبست رسیدهاند.‏ زیرا نتوانستهاند از حوادثی مانند یازده سپتامبر و یا لشکرکشیهای هزارهی سوم جلوگیری کنند.‏ یا بهتر است بگوییم نتوانستهاند کنترلی بر حوادث شومی داشته باشند که کلیه جوامع بشری را فرا گرفته است و وضعیتهای ناگواری مانند ناامنیهای سیاسی،‏ اجتماعی،‏ اقتصادی،‏ و ویرانیهای محیط زیستی،‏ آشوبهای قومی،‏ فقر و بیکاری جهانی،‏ فسادهای مالی و اخالقیِ‏ جهانشمول،‏ ترور و وحشت،‏ جنگها و گردنکشیهای نوظهور و تبعیضهای آشکار و وقیحانه ‏)ای که روز به روز از قبح آن کاسته میشود(‏ به بار آورده است.‏ فیالمثل وی در خصوص تمدن غربی و عربی به صراحت میگوید:‏ ‏“انتقاد من

صفحه 188<br />

و تاریخچه این منفی بودن فاقد اهمیت باشد.‏<br />

به همین ترتیب در مورد خیزش اعتراضی<br />

پسا انتخاباتی در ایران نیز عملکرد رسانه<br />

های بزرگ غربی ‏)به ویژه رسانه های<br />

دولتی فارسی زبان(‏ بسیار قابل تامل است.‏<br />

در این خصوص تیتر اخبار و مضمون<br />

گزارش ها و تحلیل های مربوطه در رسانه<br />

هایی نظیر ‏»بی بی سی«‏ فارسی،‏ صدای<br />

آمریکا،‏ رادیو فردا و ‏»دویچه وله«‏ ‏)صدای<br />

آلمان(‏ بر مشابهتی خدشه ناپذیر داللت می<br />

کرد.‏ مهمتر اینکه در آن مقطع،‏ بررسی و<br />

تحلیل جنبش اعتراضی جاری در ایران در<br />

این رسانه ها عمدتا از سوی ‏»کارشناسان »<br />

و چهره های سیاسی ای انجام می گرفت ‏)در<br />

قالب مقاله،‏ گفتگو و گزارش(‏ که یا به طور<br />

آشکاری به اردوگاه سیاسی اصالح طلبان<br />

تعلق داشتند و یا به لحاظ نوع گرایش سیاسی<br />

خود به مشی سیاسی جناح اصالح طلب<br />

احساس نزدیکی می کردند.‏ به این ترتیب این<br />

رسانه های دولتیِ‏ فارسی زبان،‏ فرآیند انتشار<br />

گفتمان سیاسی اصالح طلبان در رسانه های<br />

عمده ‏»صنعت سبز«‏ را تکمیل می کردند<br />

و به واسطه اعتبار عمومی و اسلوب حرفه<br />

ای خود[‏ کمبودها و کاستی های رسانه هایی<br />

نظیر ‏»جرس«،‏ ‏»روز آنالین«،‏ ‏»ندای سبز<br />

آزادی«‏ و غیره را جبران می کردند و بر<br />

مضمون کلی خروجی های آنها مهر تایید می<br />

زدند ‏)نمونه ی شاخصی از یک ‏»همکاری<br />

ارگانیک«!(.‏<br />

نتیجه آنکه در آن ایام رسانه های فارسی<br />

زبانِ‏ دولت های غربی،‏ جنبش اعتراضی یاد<br />

شده را به طور مستمر در همخوانی کامل<br />

با قرائت اصالح طلبانه آن،‏ برای مخاطبان<br />

ایرانی خود تصویر کردند؛ کسانی که نه<br />

تنها مخاطبان این رسانه ها،‏ بلکه همزمان<br />

مخاطبان و فعالین بالقوه ی جنبش هم بودند.‏<br />

بدیهی است در شرایطی که دیرپایی اختناقِ‏<br />

فراگیر در ایران تکیه به رسانه های برون<br />

مرزی را اجتناب ناپذیر ساخته بود ‏)می<br />

سازد(،‏ این رویکرد کمابیش هماهنگ رسانه<br />

ای به تقویت اجتماعیِ‏ گفتمان سیاسی اصالح<br />

طلبان و تثبیت هژمونی آن در فضای درونیِ‏<br />

جنبش کمک شایانی کرد.‏ روندی که در<br />

نهایت به حذف سویه های رادیکال جنبش،‏<br />

سوژه گی خودانگیخته مردم و از دست رفتن<br />

‏»خیابان«‏ انجامید.‏ ‏]به لحاظ تاریخی نظیر<br />

همین رویکرد ‏»برجسته سازیِ‏ گزینشی«‏ را<br />

می توان در عملکرد رادیو ‏»بی بی سی«‏ در<br />

مقطع انقالب ۱۳۵۷ یافت.‏ در جریان خیزش<br />

های بهار عربی،‏ قوت و کارآیی این حربه<br />

رسانه ای،‏ - عالوه بر مورد انقالب ناتمام<br />

مصر - در متقاعد کردن افکار عمومی در<br />

پذیرش ‏»ضرورت«‏ تهاجم نظامی به لیبی<br />

نمایان شد.‏ اینک ماههاست که رسانه های<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

مین استریم با نمایش پوپولیستیِ‏ ‏»خون<br />

بازی«‏ در تدارک آنند که ‏»سرنوشت<br />

محتوم«‏ خیزش انقالبی مردم سوریه را<br />

پذیرفتنی بنمایانند.[‏<br />

از این نظر رسانه های کالن در کنار روند<br />

های روزمره ی شکل دهی به افکار عمومی،‏<br />

در مقاطع تاریخی معین اعتبار اجتماعی<br />

اندوخته ی خود را ‏»به طور فشرده«‏<br />

صرف جهت بخشی به یک رخداد در شرف<br />

وقوع می کنند تا با برساختن تصویر ویژه<br />

خود از آن رویداد و برجسته سازی آن در<br />

اذهان عمومی،‏ بر ماهیت و نتیجه نهایی آن<br />

تاثیر بگذارند ‏)به تعبیری:‏ دستکاری ذهنیتِ‏<br />

عوامل انسانیِ‏ مرتبط با رخداد(.‏ اما در این<br />

میان آنچه که به بحث اصلی این نوشتار<br />

مربوط می شود آن است که روشنفکران چپ<br />

نباید در روند اعتبار اندوزیِ‏ کالن-رسانه ها<br />

مشارکت کنند.‏ چون این اعتبار انباشته شده،‏<br />

در کنار همه کارکردهای دیگرش،‏ در برهه<br />

های تاریخیِ‏ معین صرف تولید بروندادهایی<br />

می شود که در تعارض کامل با دغدغه ها و<br />

آمال نیروهای چپ قرار دارد.‏ ضمن اینکه<br />

روشنفکران و فعالین چپ می بایست توان<br />

و انرژی محدود خود را صرف برپایی و<br />

گسترش رسانه های مختص جبهه ی خود<br />

نمایند تا به میانجی آنها بتوانند در یزنگاه<br />

تاریخی رخداد ها،‏ هژمونی گفتمانی حریف<br />

را خنثی کنند و به تقویت سویه های رادیکال<br />

مبارزات مردمی یاری برسانند.‏<br />

جمع بندی:‏ به نظر می رسد ‏»مکان«‏<br />

رویارویی با حریف یا به طور کلی ‏»مکانِ‏<br />

مبارزه«‏ همچنان فاکتوری تعیین کننده در<br />

ننتیجه ی مبارزه است و نمی توان به بهانه<br />

یا به نفعِ‏ فراگیر شدن موقعیت های بی مکانِ‏<br />

مجازی،‏ از اهمیت این فاکتور غافل شد.‏<br />

انتخاب ‏»مکان مبارزه«‏ چیزی نیست جز<br />

بستر سازی برای مبارزه و تدارک بهینه<br />

ی آن و پرهیز از مبارزه انفعالی در زمین<br />

حریف ‏]مبارزه در زمین حریف از این<br />

رو انفعالی است که الجرم با تن دادن به<br />

قواعد بازی حریف و یا مشروعیت بخشی<br />

به هنجارهای کلی آن همراه است و در<br />

عین حال مستلزم چشمپوشی بر این واقعیت<br />

است که انحصار تاویل بازی و پیامدهای<br />

آن در دستان حریف قرار دارد[.‏ مبارزه<br />

برای جهانی دیگر مستلزم خلق راههای بدیل<br />

مبارزه هم هست که این راهها و بستر ها را<br />

نمی توان کاهالنه/سهل گیرانه در مجراهای<br />

شناخته شده ای که سیستم مستقر برای ‏»کنش<br />

سیاسی«‏ عرضه می کند جستجو کرد.‏ از<br />

این رو برپایی و گسترش ‏)مردمی ساختن(‏<br />

رسانه های آلترناتیو ضرورتی گریز ناپذیر<br />

برای هر گونه پیشروی نیروهای چپ است.‏<br />

بدین اعتبار هر کنشی که پایه های این<br />

ضرورت را سست بنمایاند،‏ نمی تواند در<br />

همسویی با منافع بلند مدت چپ باشد.‏<br />

خرداد ماه ۱۳۹۱<br />

http://blog.youthdialog.<br />

812=net/?p<br />

)*( عنوان فرعی این متن اشاره دارد به<br />

فیلمی از لوئیس بونوئل با نام:‏ ‏»جذابیت<br />

های پنهان بورژوازی«.‏<br />

پانوشت:‏<br />

)۱( این متن خواه نا خواه به روی خوانش<br />

انتقادی از سوی سایر طیف های مخاطبان<br />

هم گشوده است.‏ اگر چه در شق اخیر تمرکز<br />

نقد در جایی بیرون از گرانیگاه این متن<br />

خواهد بود:‏ یعنی در جایی نظیر وجاهت/‏<br />

ضرورت رویکرد چپ!‏<br />

)۲( در مورد ضرورت برپایی رسانه ‏)های(‏<br />

آلترناتیو چپ تاکنون تالش هایی ‏)نظری و<br />

عملی(‏ انجام شده است که متاسفانه بازخورد<br />

یا ثمر بیرونی موثری نداشته است.‏ در سطح<br />

بحث نظری در این خصوص برای مثال می<br />

توان به نوشته زیر اشاره کرد:‏<br />

همایون ایوانی/بحثی مقدماتی در ضرورت<br />

رسانه آلترناتیو:‏<br />

http://www.dialogt.org/index.<br />

101=php?id<br />

)3( به این لیست می توان رسانه های<br />

کوچکتری را هم افزود که اگر چه ‏»مین<br />

استریم«‏ نیستند و حتی به طور موروثی<br />

خاستگاه و داعیه چپ دارند،‏ اما در عمل<br />

و به لحاظ مشی سیاسی در همسویی با<br />

رسانه های مین استریم و در جهت تکثیر<br />

گفتمان سیاسی قدرتمداران حرکت می کنند<br />

‏)در پوشش پایبندی به معجونی به نام ‏»رئال<br />

پولیتیک«(.‏<br />

)۴( رویکرد کلی دولت های غربی در<br />

چینش استراتژی رسانه هایِ‏ خارجی زبان<br />

شان بی شباهت با اهداف اعالم شده ‏)و نشده(‏<br />

ی موسسه آمریکایی ‏»بنیاد ملی دموکراسی«‏<br />

The National Endowment for(<br />

http://( نیست )Democracy – NED<br />

.)/www.ned.org با دنبال کردن خط<br />

مشی سیاسی بنیادهایی نظیر موسسه ‏»کیتو«‏<br />

‏)پایه گذار وبسایت ‏»چراغ آزادی«‏ http://<br />

،)/cheragheazadi.org می توان<br />

خطوط کلی سیاست های ‏»اعالم نشده«‏ ای<br />

که رسانه های فارسی زبان غربی دنبال می

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!