ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
صفحه 187<br />
جبهه بندیِ آشتی ناپذیر میان نیروهای<br />
سیاسیِ چپ و راست، که در آنتاگونیسم<br />
هستی های اجتماعی متعارضِ آنها ریشه<br />
دارد، انکار می شود. به بیان دیگر روند<br />
زنده و )به تعبیری( هولناکِ نبردهای<br />
گفتمانی میان این دو جبهه ی متعارض،<br />
به شبه مناظره هایِ »متمدنانه«ای میان<br />
روشنفکران ارگانیک هر یک از این جبهه<br />
ها تقلیل می یابد. به این معنا، فعالین و چهره<br />
های چپ، به خصوص آنهایی که از جایگاه<br />
اجتماعی معتبر و موجهی برخوردارند، با<br />
همراهی گاه و بی گاهشان با رسانه های<br />
کالن، این پیغام ضمنی را به فعالین جوان<br />
چپ و سایرین می دهند که دوران سنگر<br />
بندی و مبارزات آنتاگونیستی سپری شده<br />
است؛ عمل آنها خواه نا خواه واجد این پیام<br />
نیز هست که نیروهای چپ می توانند بدون<br />
ترس از تحریف و سانسور، حرف خود را<br />
از هر تریبونی بیان کنند )که در مورد رسانه<br />
های حرفه ای عموما گزاره ی کمابیش<br />
درستی است( و بنابراین ضرورت برپا<br />
کردن رسانه های آلترناتیو چپ و اندیشیدن<br />
به راهها و امکانات خالق ارتباط گیریِ<br />
مستقل با گستره وسیع مخاطبان، ضرورتِ<br />
چندان حادی نیست؛ به عبارتی نهایتا چنین<br />
بر می آید که فوریت این ضرورت در حدی<br />
نیست که اقدام عاجلی را برای جبران این<br />
نقیصه )کمبود رسانه های آلترناتیو( بطلبد؛<br />
در واقع، مطابق این رهیافت چنین می نماید<br />
که ما با جهانی »تخت« )flat( مواجهیم که<br />
در آن می توان از جایگاه یک صاحبنظر<br />
یا »کارشناس« مستقل چپ با صاحبنظران/<br />
کارشناسانِ راست وارد مباحثه ی قلمی/<br />
کالمی و گفتگوی انتقادی شد و قضاوت<br />
نهایی را به شعور مخاطبان سپرد.<br />
در اینجا فعال چپ یاد شده احتماال بر این<br />
گمان است که مضمون گفتار/نوشتار او به<br />
ذهنیت بخشی از مخاطبان راه خواهد برد.<br />
اما از این غافل است که حتی این دسته از<br />
مخاطبان نیز در پیوند روزمره با آن کالن-<br />
رسانه ی معین، صرفا با نوشته یا برنامه ای<br />
که او همکار/میهمان آن بوده مواجه نیستند؛<br />
بلکه آنها کلیت آن رسانه را با مجموعه ی<br />
تعدیل کننده و همسان سازِ خروجی هایش<br />
پیش رو دارند. طرفه آنکه حتی آن دسته<br />
ی محدود از مخاطبانی که بنا بر پیش<br />
زمینه زیسته/نظری خود نظریات او )منتقد/<br />
کارشناس چپ( را در خور اعتنا یافته اند نیز<br />
درست به واسطه این همدلی، بیش از پیش به<br />
مرجعیت آن رسانه تن خواهند سپرد. او به<br />
ویژه از این اصل غافل است که کالن-رسانه<br />
نه تنها به دستکاری/تاثیر گذاری بر ذهنیت/<br />
روانِ انبوه هر چه بیشتری از مخاطبان می<br />
اندیشد، بلکه آماج اصلی این دست رسانه<br />
مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />
ها به تعبیری خلق یک »ذهنیتِ جمعی«<br />
همگن است؛ دستمایه ی اولیه ی این آفرینش<br />
پیش از هر چیز جلب اعتماد توده ی مردم<br />
است که خود مستلزم کسب اعتبار و آبروی<br />
اجتماعی است؛ اعتباری که این قبیل رسانه<br />
ها از برنامه سازان خود دریافت می کنند. اما<br />
این اعتبار نهایتا صرف سست کردن دیدگاه<br />
انتقادی مخاطبان نسبت به مضامین تولیدیِ<br />
رسانه ها می شود تا باور پذیریِ انفعالی آنان<br />
نسبت به کلیتِ خروجی های کالن -رسانه<br />
ها تامین شود: مکانیزمی که می توان آن را<br />
»تولید انبوه مخاطبان خاموش« نامید.<br />
در یک تحلیل کالن می توان گفت اقبال<br />
امروزی این رویکرد در میان فعالین چپ<br />
)یعنی حضور انتقادی در رسانه های<br />
راست(، بازتاربی است از این درک/توهم<br />
رایج که )گویی( توسل به رسانه های موجود<br />
می تواند چاره ای برای معضل ارتباط یابی<br />
با مخاطبان گسترده و شکلی از مبارزه علیه<br />
وضع موجود فراهم کند؛ و از آنجا که این<br />
شکل از »مبارزه« پیش چشم همگان جریان<br />
می یابد )چیزی همانند رینگ بوکس(، الجرم<br />
از دید مدافعین این رویکرد، تردیدی در<br />
واقعی بودنش به جای نمی ماند )تنها می<br />
بایست به قدر کافی رادیکال و آشتی ناپذیر<br />
ظاهر شد!(. اما از قضا درست به دلیل وجه<br />
نمایشی این مبارزه است که عموما سویه<br />
های شخصیِ کنش سیاسی منتسب به آن<br />
)افزایش احتمالی اعتبار و جایگاه فردی یا<br />
مقبولیت اجتماعی فرد و غیره( بر پیامدهای<br />
جمعی آن )بر کلیت مبارزات چپ و روند<br />
آن( فائق می آید؛ و این چیزی است در ادامه<br />
ی اتمیزه شدن کنش سیاسی و یا از جنس آن.<br />
بازخوانی اجمالی صورتبندی رسانه ای از<br />
خیزش های مردمی در ایران و مصر:<br />
هر گاه رسانه های بزرگ به پوشش گسترده<br />
و متمرکز یک جنبش اعتراضی توده ای<br />
می پردازند، اهمیتِ خیزشِ مردم آزاده ای<br />
که با رزمنده گی و ایستادگیِ خود دنیایِ<br />
»خوشبخت« را به »دیدن« واداشته اند، تنها<br />
یک سوی ماجراست؛ سویه دیگر اما تالشی<br />
است که کالن رسانه ها برای »برساختن«<br />
تصویر مورد نظر خود از این »رخدادِ<br />
ناتمام« در پیش می گیرند؛ جایی که این<br />
رسانه ها از طریق انتشار و حک تدریجیِ<br />
تصویر معینی از جنبش در اذهان مردم، به<br />
ویژه آنهایی که مستقیم یا غیر مستقیم بخشی<br />
از جنبش هستند، تاثیر گذاری بر روند آتیِ<br />
جنبش دنبال می کنند )با برجسته سازیِ<br />
قرائت یا گفتمان ویژه ای از جنبش اعتراضیِ<br />
جاری(؛ چرا که برای دولت های قدرتمند،<br />
صرفِ برخورداری از پشتوانه ی حمایتی<br />
ارتش های »ملی« یا جریان های سیاسیِ<br />
همسو در کشورهای مورد »عالقه«، به<br />
تنهایی برای »کنترل« اوضاع بحرانی در<br />
این کشورها کافی نیست )به ویژه در بزنگاه<br />
خیزش های مردمی(، بلکه موثر عمل کردنِ<br />
این عوامل نیازمند مکملی است که از طریق<br />
شکل دادن به افکار عمومی یا »مهندسی«<br />
رسانه ایِ آنها تامین می شود.<br />
به طور مشخص در مورد حوادث مصر،<br />
رسانه های کالن به رغم پوشش گسترده<br />
رویدادها، با تمرکز بر موضوع استبداد<br />
فردیِ مبارک، کنار رفتن او را مهمترین<br />
خواست جنبش تصویر کردند. این امر اگر<br />
چه ممکن است در حقیقت تجلی باورِ بخشی<br />
از معترضان بوده باشد، ولی طرح آن در<br />
این شکل و ابعاد و مطلق نمایی آن، به پنهان<br />
ماندن این واقعیت انجامید که شخص مبارک<br />
صرفا نماینده نمادینِ ساختار معیوبی بود<br />
که »مردمِ التحریر« )به عنوان نمادی از<br />
مبارزات سراسر مصر( برای تغییر آن به پا<br />
خواسته بودند. این تصویر سازی ضمن آنکه<br />
به رسم معمولِ رسانه های بزرگ، سویه<br />
های اقتصادیِ اعتراضات مردمی را در پس<br />
برجسته سازیِ کلیشه ایِ اشتیاق عمومی به<br />
»دموکراسی« پنهان می ساخت، در عین<br />
حال خواسته های دموکراتیک و الزامات<br />
تحولی واقعی را هم به جایگزینیِ صرفِ<br />
چهره های مستبد تقلیل می داد.<br />
بر این اساس، از دید رسانه های بزرگ با<br />
رفتن مبارک انقالب مصر به ثمر رسیده<br />
قلمداد شد ]شوهای زنده ی کانال های »مهم«<br />
تلویزیونی و تمرکز شبانه روزی آنها بر<br />
میدان التحریر را به یاد بیاوریم: با آغاز این<br />
پخش زنده تلویزیونی، حس می کردی گویا<br />
نوعی کارناوال رسانه ای حول موضوع<br />
»انقالب« مصر به جریان افتاده است که<br />
مردم را برای دیدن مهیج ترین صحنه مهیا<br />
می کند؛ اعالم بیرون رفتن مبارک و پخش<br />
زنده صحنه های جشن و پایکوبی مردم،<br />
نقطه اوج این کارناوال رسانه ای بود که<br />
قصد اصلی آن چیزی نبود جز رسمیت<br />
بخشیدن به پایان جنبش و القای همگانی آن<br />
با اعالم پیروزی »انقالب مصر«![. پس از<br />
آن و پایین افتادن پرده ها، وقت آن بود که<br />
مردم به خانه هایشان برگردند و باقی امور<br />
را به متولیان و نخبگان مربوطه بسپارند.<br />
سایر مردم دنیا هم باید متقاعد می شدند که<br />
با پادرمیانی دولت های بزرگ، موضوع به<br />
»خیر و خوشی« خاتمه یافته است )وجه<br />
جذاب و دراماتیک خبر سازی ها در دنیای<br />
هالیوود زده(. در این روند با تمرکز بر<br />
»رفتنِ مبارک«، فرآیند آمدن و ماندن او<br />
بی اهمیت قلمداد شد، چون اینک پرسوناژ<br />
مبارک به قدر کافی در جایگاه نقش منفیِ این<br />
سناریوی رسانه ای تثبیت شده بود تا چرایی