16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 166<br />

هر آن چه که بود و تا مغز استخوان فاسد و<br />

عهد دقیانوسی بود،‏ غیر ممکن است.‏<br />

این نوع وحدت-‏ یعنی وحدت بر سر<br />

نخواستن ها-‏ به یک معنا تازه اول بدبختی ما<br />

بود.‏ یعنی آقای خمینی،‏ شاه را نمی خواست<br />

چون دوست داشت خودش ‏»شاه«‏ شود و<br />

اما چپ ها و میلیون و دیگران اگرچه در<br />

نخواستن شاه با خمینی هم داستان بودند ولی<br />

چیزدیگری می خواستند.‏ بخش عمده ای از<br />

بدبختی این بود که به واقع نمی دانستند چه می<br />

خواهند؟ در ذهن خویش به نادرستی به این<br />

نتیجه رسیده بودند که « هر چه بشود،‏ وضع<br />

از این بدتر نمی شود«،‏ یعنی با اختالفی<br />

بیش از ۳۰ ساله،‏ وضعیتی که شماری از<br />

مخالفان جمهوری اسالمی اکنون به همان<br />

رسیده اند.‏ کاری که اکنون می کنند این که به<br />

جای سلطنت،‏ در این مباحثات،‏ ‏»جمهوری<br />

اسالمی«‏ را گذاشته اند و به همان صورت<br />

اندر ناخواستنی بودن این « جمهوری«-‏ که<br />

درآن تردیدی نیست-‏ داد سخن می دهند.‏<br />

آقای رضا پهلوی ‏»جمهوری اسالمی«‏<br />

را نمی خواهد چون خودش می خواند شاه<br />

بشود و دیگران ولی این « جمهوری«‏ را<br />

به دالیل دیگری نمی خواهند.‏ عبرت آموز<br />

این که هرکس هم که بگوید آزموده را دو<br />

باره آزمودن نادرست است،‏ به این متهم می<br />

شود که حامی و هوادار رژیم کنونی است.‏<br />

دقیقا به همان صورتی که بیش از ۳۰ سال<br />

پیش اگر کسی چنین می گفت،همین اتهام را<br />

بر او می بستند.‏ از شعارهائی که برای<br />

دموکراسی داده می شد در می گذرم.‏ بیان<br />

اهداف همیشه بیان هدف است.‏ یک جریان<br />

سیاسی و حتی می گویم اجتماعی باید برای<br />

رسیدن به آن اهداف برنامه داشته باشد که<br />

کسی نداشت و اکنون هم ندارد.‏ و اما بخش<br />

مهم تر این بود که به وحدت بر سر نخواستن<br />

ها دل بسته بودند.‏ همان سرانجامی که اکنون<br />

نیز می خواهند چنین کنند.‏<br />

در این تجربه اول،‏ درواقعیت زندگی<br />

وحدت بر سر نخواستن ها بخش عمده ای<br />

از نیروهای ترقی خواه ما را به تباهی<br />

کشاند.‏ الزم نیست ذکر مصیبت کنم،‏ ولی<br />

بازار»‏ اختراعات«‏ رونق گرفت.‏ در ذهن<br />

شماری از نیروهای سیاسی ما روحانیت به<br />

حکومت رسیده دو شاخه و چند شاخه شد.‏<br />

دستگاه های محیرالعقول اندازه گیری به کار<br />

افتاد و این حاکمیت چند شاخه شده،‏ « ضد<br />

امپریالیست«‏ هم شد.‏ حتی امروز نیز همین<br />

دستگاه های اندازه گیری در جریان است.‏<br />

مدافعان سلطنت خودکامه درایران بدون نقد<br />

این گذشته شرم آور،‏ هم « دموکرات«‏ و<br />

« مدافع حقوق بشر«‏ شده اند و هرکس نیز<br />

جز این بگوید،‏ دارد برای « ۲۸ مرداد«‏<br />

روضه خوانی می کندوهنوز « خون«‏ می<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

طلبد!‏ تو گوئی که ما هنوز به این حداقل رشد<br />

سیاسی نرسیده ایم که دریافته باشیم که کارما<br />

با افتراء و پاپوش دوزی به سامان نمی رسد.‏<br />

می شود تاریخ را دو باره نویسی کرد ولی<br />

دهن کجی کردن به تاریخ روا نیست چون<br />

تاریخ،‏ قاضی بی رحمی است.‏ حتی اگر در<br />

کوتاه مدت تاریخی،‏ بتوانیم گروه هائی را با<br />

خود همراه کنیم ولی به قول معروف،‏ همگان<br />

را نمی شود برای همیشه فریب داد.‏ دیر یا<br />

زود،‏ رازها از پرده برون می افتد و هرکه<br />

در او غش باشد،‏ روسیاه خواهد شد.‏ امروز<br />

نیزفقط کافی است با کسی در نخواستن<br />

جمهوری اسالمی به توافق برسیم – همچنان<br />

این که به جایش چه می خواهیم،‏ قرار است<br />

در این مرحله مهم نباشد.‏ باری جالب این<br />

که نه فقط بر سر نخواستن خودکامگی شاه<br />

وحدت انجام گرفت،‏ یعنی همین توافق فعلی<br />

بر سر نخواستن ‏»جمهوری اسالمی«،‏ بل<br />

که با دنیائی تقلب و دوروئی بر سرنخواستن<br />

حضور امپریالیسم امریکا در ایران هم<br />

توافق به دست آمد.‏ گروگان گیری سفارت<br />

امریکا اگر برای ایران مصیبت بزرگی بود<br />

برای خمینی و اعوان و انصارش « خیر<br />

وبرکت » داشت.‏ هم چپ سطحی اندیش<br />

ما خلع سالح ایدئولوژیک شد و هم میلیون<br />

‏»دوراندیش«‏ ما کارش به بی آبروئی کشید.‏<br />

جمهوری اسالمی ولی در این میان بارش را<br />

بست.‏ ‏»شراب«‏ وحدت بر سر نخواستن ها<br />

هم چنان مستی آور بود.‏<br />

از این جریانات بیش از‎۳۰‎ سال می گذرد.‏<br />

ولی ما هنوز که هنوز است هم در باره<br />

خودمان گرفتار توهم هستیم و هم در بارة<br />

مذهب حاکم بر جامعه و هم در پیوند با مقوله<br />

سلطنت طلبی در ایران.‏ به همین خاطر<br />

است که کارمان به همین صورت فعلی اش<br />

زار است.‏ بر سرآینده که وحدت نداریم،‏<br />

هیچ.‏ با همان ذهنیت ماقبل بهمن ۵۷ و با<br />

همان دیدگان است که دنیای دوروبرمان را<br />

ارزیابی می کنیم و دید می زنیم.‏<br />

و اما منظورم از این توهم چیست؟<br />

با خودمان صادق باشیم.‏ ما هنوز به<br />

عصر مدرنیته نرسیده ایم.‏ و قصدم ادای<br />

روشنفکرانه در آوردن نیست.‏ ما هنوز به «<br />

شایعات«‏ به ویژه اگر مطابق خواسته های<br />

ما باشد طوری برخورد می کنیم که انگار<br />

« اطالعات«‏ دست اول وانکار ناپذیرند.‏<br />

ما هنوز به اندازه کافی نگران روشن شدن<br />

حقیقت نیستیم و حقیقت در میان ما،‏ بسیار<br />

آسیب پذیر و شکننده شده است.‏ ما هنوز،‏<br />

فردیت خود و دیگران را به رسمیت نمی<br />

شناسیم و به همین دلیل است که برای خودمان<br />

نیز حق و حقوقی و به تبع آن،‏ مسئولیتی<br />

در هیچ رویدادی قائل نیستیم.‏ در این که در<br />

دنیا توطئه هست تردیدی نیست ولی آیا در<br />

دویست سال گذشته واقعه ای و یا تحولی در<br />

ایران اتفاق افتاده است که مای ایرانی،‏ آن را<br />

نتیجه توطئه کسی ندانیم!‏ چون نیک بنگری<br />

واقعیت این است که ما در ذهنیت خویش و<br />

در پیوند با آن چه بر سرما آمده است خود را<br />

مفعول تاریخ می دانیم نه فاعل تاریخ.‏ اگر<br />

برای خودمان ارزش و اعتباری قائل بودیم،‏<br />

از جمله می کوشیدیم نقش و مسئولیت های<br />

خود را در این رویدادها و حوادث مشخص<br />

کرده و برای اجتناب از تکرار اشتباهات،‏<br />

درس های الزم را بیاموزیم.‏ کاری که باید<br />

نه فقط درباره کودتای ۲۸ مرداد بکنیم بلکه<br />

حتی درپیوند با انقالب بهمن ۵۷ و حتی<br />

سالهای بعد از آن.‏ ولی چه کرده ایم و چه<br />

می کنیم!‏ اگر چه « هنر نزد ایرانیان است<br />

وبس«‏ ولی هر بالئی که به سر ما آمده است<br />

نتیجه توطئه این یا آن بوده است!‏ و این زیاده<br />

روی به جائی رسیده است که نمی توانیم<br />

حتی درمواردی که به راستی مصیبت ما<br />

نتیجه توطئه دیگران بوده است،‏ نقش خودی<br />

و بیگانه را مشخص کنیم.‏ مثال دست به نقدی<br />

که می توانم ارایه کنم این است که پهلوی<br />

طلبان گرامی،‏ بدون ارایه سند وشاهد،‏ اگر<br />

چه معتقدند انقالب بهمن ۵۷ نتیجه توطئه بر<br />

علیه سلطنت در ایران بوده است ولی،‏ با<br />

وجود همة اسناد و مدارکی که منتشر شده<br />

است هم چنان از « قیام ملی ۲۸ مرداد«‏<br />

سخن می گویند و باتمسخر آن را عاشورا<br />

و سخن گفتن از آن را روضه خوانی می<br />

خوانند!!‏ البته « جمهوری اسالمی«‏ مگر از<br />

مخالفان خود چه کم دارد.‏ بیش از ۳۰ سال<br />

است که با بگیر وببند و قتل وکشتار کوشیدند<br />

مملکت را کنترل کنند ولی روز وهفته ای<br />

نیست که « توطئه«‏ تازه ای را کشف نکنند!‏<br />

تاسف باراست ولی مای ایرانی مستقل از<br />

دیدگاه سیاسی،‏ زندگی مان بدون باور عمیق<br />

و همه جانبه به توطئه نمی گذرد.‏ چون در<br />

غیر این صورت باید به خودمان بر خورد<br />

کنیم و ما به تجربه زندگی مان این کاره<br />

نیستیم.‏ و این به گمان من،‏ عمده ترین دلیل<br />

واپس ماندگی ما از زمان وزمانه است.‏<br />

قرن بیستم تمام شده است و در دهه ای که با<br />

انترنت و ماهواره مشخص می شود ما هنوز<br />

به این دست « اطالعات«‏ دل خوش می<br />

داریم و در ۳۰ سال گذشته براساس ‏»تحلیل<br />

هائی«‏ که براساس ‏»همین اطالعات«‏ انجام<br />

دادیم هزار بار رژیم را در « ۶ ماه آینده«‏<br />

سرنگون کردیم!‏ البته در چند سال گذشته،‏<br />

عامل دیگری نیز اضافه شده است.‏ آقای<br />

جورج بوش و نومحافظه کاران امریکائی<br />

قرار بود در حالیکه شکنجه را قانونی کرده<br />

و به دموکراسی در جوامع غربی ضربات<br />

کاری وارد کرده بودند،‏ برای جوامع

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!