ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
شناسی<br />
جامعه قلبی<br />
دربارهی هیجان با و میآید حرفهایش حرف<br />
کرده کالبدشکافی بار نخستین برای که میاندازد<br />
روزی آن یاد به مرا و میزند و<br />
رفتم تشریح اتاق به بار اولین برای که تیغ<br />
و دستش مچ درد و فرهاد یاد به سپس را<br />
میز من برو، تو میگوید جراحی…وحید بازمیگردم.<br />
اتاقم به شتاب با میکنم. جمع فردا<br />
باید که میروم کتابی بهسراغ دوباره تا<br />
میخوانم آنقدر بدهم. پس کتابخانه به میکشم<br />
راحتی نفس میشود. خاموش خانه داستانم:<br />
سر مینشینم و نبودن؟<br />
یا بودن ایرانی سیف<br />
احمد 161<br />
صفحه به<br />
تازه اتومبیل صدای شنیدن با اینکه مثل از<br />
را موتورت تا جان. فرهاد آمدی، خود رسیدند…<br />
آنها بکشی، بیرون ماسهها روی که<br />
هستند کسانی چه آنها نمیدانم هنوز و فرهنگ نشریهی سوی از میرسد؛ ایمیلی بعدی<br />
شمارهی برای میخواهد است؛ جامعه کاریام<br />
روز یک قصهی مثال بنویسم، چیزی کانادا.<br />
مقیم مترجم و نویسنده بهعنوان جامعه<br />
و فرهنگ نشریۀ منبع: 1391<br />
مهر 28 شماره هفته مجله بحث<br />
گیر در را خود بخواهم اینکه بدون می<br />
بکنم ملی« هویت « به مربوط های نظرها<br />
اختالف همة با که بگویم خواهم عنوان<br />
تحت داریم چیزی ها، بگومگو و از<br />
هرکس است ممکن . بودن« »ایرانی وتعبیریک<br />
باشد داشته مشخص تعبیری آن کار<br />
ولی . نخواند هم با دیگری تعبیر با تن دفاع<br />
در گردن رگهای کند، می پیدا بیخ که چون<br />
که ماست بودن« ایرانی « همین از شود.<br />
می متورم خشمگین ماری ملی«<br />
هویت « تجلیات از یکی زبان گرچه تنهازبان<br />
را ایرانی و ملی هویت ولی ماست آید<br />
می نی کارکسا به فقط دانستن فارسی شووینیستی<br />
تمایالت از هم خودشان که گمان<br />
به جماعت این نیستند. خبر با خود سوئی<br />
از که فریبکار یا و نادانند یا من، برابر<br />
فارسی زبان با را ملی« »هویت ، وار<br />
کیشوت دون دیگر سوی از و دانند می این<br />
با کشند. شمشیرمی شووینیسم علیه بر به<br />
از بیشتر بسیار بودن«بسی »ایرانی همه چندی<br />
. است نوشتن و گفتن سخن فارسی بسیار<br />
مقوله بودن« که»ایرانی اما است دور<br />
چندان نه ای گذشته در است. شده جالبی چون<br />
زد، نمی دل به چنگی بودن« ایرانی ،» گمان<br />
به امروز و د بو بد سلطنتی استبداد بدتر<br />
بسی گذشته از وضع جماعت، این فقاهتی،<br />
استبداد بر عالوه چون است، شده وجود<br />
هم مدرنیستی شبه تظاهرات آن دیگر از<br />
دوستان این که است این اما مشکل ندارد. کردار<br />
و گفتار در که ظریفی تناقض و تضاد خبرند.<br />
بی ظاهرا ، دارند خویش ایران،<br />
دامن دراز تاریخ در که درست این ،<br />
است بوده حاکم جامعه بر همیشه استبداد با<br />
را برجامعه حاکم ساالری استبداد ولی و<br />
است درست نه گرفتن سان یک معه جا :<br />
باشیم صادق خودمان با ولی منصفانه. نه های<br />
گوش با یا و نگفته خود حال به تا آیا میان<br />
در خصوص به ( نشنیدیم مبارکمان میان<br />
در حتی و کشور از خارج مقیم ایرانیان آب<br />
هر به را خود که ایران ساکن ایرانیان بشوند(<br />
خارج ایران از تا زنند می آتشی و نیست«،<br />
کردن زندگی جای که »ایران که است«<br />
شده ارزشی بحران گرفتار ایران یا» »درایران<br />
. » دزدند می همه ایران »در . قبیل.<br />
این از گویند«و می دروغ همه در<br />
ما از بسیاری که شود می این نتیجه دوست<br />
سرزمین این ، ایران از خود ذهن آن<br />
در که یم ا ساخته جهنمی زیبا و داشتنی چون<br />
و سوخت. خواهند هم با تر و خشک ،<br />
ایم نشده متقاعد آگاهمان ناخود دروجدان این<br />
نتیجه ، است طبیعی امر این که البته و که<br />
آنچه هر با مبارزه جای به که است شده و<br />
علنی مدافعان با یعنی ( است انگیز نفرت طور<br />
به ایران از ایران( در استبداد خجالتی اگر<br />
که این ننیجه کنیم. می تنفر ابراز کلی آنجاکه<br />
تا خوب، که باشیم داشته خاصی قبیله یکدیگر<br />
سر به یابد، می ادامه گی عقیده هم که<br />
قبیله محدودة از ولی خوریم می هم قسم تن<br />
به سر که آید نمی مان بد شویم می خارج و<br />
است تازه نه هم نگرش این نباشد. کسی خیر<br />
را جهان که قرنهاست دارد. ابهامی نه سفیدو<br />
شاید دیگرش، نام که ایم دیده وشری چند<br />
شما : زنم می مثال باشد. دیدن سیاه سیاسی<br />
مواضع با که شناسید می ایرانی تا