ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
یک<br />
معمولی، آدم یک اگر ندارم تردید من است<br />
محال ببیند، مورد این در خوب فیلم کند.<br />
نگاه دشمن یک چشم به افغان به دیگر های<br />
راه از شما باشد دوستی انسان اگر چون بگیرید<br />
یاد توانید می ادبیات و فرهنگ و هنر سیاسی.<br />
شعارهای راه از نه سپاسگزاریم<br />
نشست این در تان شرکت از مسئله<br />
این بعدی های نشست در امیدواریم و برای<br />
بیشتری فرصت و بازشکافیم بیشتر را از<br />
مسئله این پیرامون گو و گفت و بحث آید.<br />
فراهم گوناگون های زاویه پایان<br />
شناسی<br />
جامعه ناهارخوری<br />
اتاق بهسمت همکارها با چند<br />
ساعت نیم این در میخواهم نمیروم. گفتگوهای<br />
از ذهنم گرچه بنویسم. خطی در<br />
تیتانیوم ذرههای »نقش دربارهی طوالنی نزدیک<br />
انفجار نقطهی به مفصلی التهابهای سپیدهدم<br />
از که هم را این میخواهم است، بنویسم.<br />
نمیکند رهایم و میلولد پوستم زیر و میبندم را در میشوم، کارم اتاق وارد دنیای<br />
با را رابطهام مینشینم. کامپیوتر پشت داستانم<br />
دنیای به و میکنم قطع مجازی میخزم:<br />
ابرها<br />
اگر تو نظر »به پرسیدی، دوباره شمعدانیهاست،<br />
عاشق او میشود؟ مگر آمده؟<br />
چه سرشان قهرکن…به گل اقاقیها، ولی<br />
سوختهاند، سرما از دیگر شمعدانیهایش اصال<br />
نوشت. دیگرش گلهای از میشود دوباره<br />
ماریا نپرسد؟… او از فرهاد چرا هک من میکند.میگوید، پاره را فکرم رشتهی برای<br />
جا که فسقلی آپارتمان یک ندارم؟ جا خواهرزادههایم<br />
از تا دو ندارد. آدم همه این سال<br />
دو از بعد میکنند. زندگی من با هم بروند<br />
تا ندارند حسابی و درست کار هنوز بچهدار<br />
اگر گفتهام بهشان خودشان. برای روز.<br />
یک حتا نمیدارم، نگهتان دیگر شوید، بعد<br />
میکنید. پیدا جایی خودتان برای میروید 159<br />
صفحه 1391<br />
مهر 28 شماره هفته مجله یک<br />
روز یک نویسنده<br />
نیا<br />
پدرام اکرم کسالتآور<br />
و یکنواخت آسمان نبودند، پرسیدی،<br />
نزدم. حرفی هم باز نمیشد؟« و<br />
بودم خانم؟« ستاره منی با »اینجایی، خالجان،<br />
پیش دلم و بود تو به گوشم نبودم. چارقدش<br />
و نیستم من که فهمیده دیگر حاال که دنبال<br />
کوچهها میان و پیچیده حلقاش دور را فکر<br />
پرویز به میگردد. کوکوتیتیاش اب و میکشد را کفشاش پاشنهی که میکردم نیاورم…<br />
گیرش مگر میگوید، فریاد و داد میشکنم<br />
را پایاش قلم میبُرّم، را سرش حضرت<br />
به و میکند التماساش خالجان و را<br />
دستش مبادا که میدهد حوالهاش عباس کند…<br />
دراز من به رو را<br />
اینجا آمده میزند.ماریاست. در یکی برگشته.<br />
پرتغال از دیروز همین کند. تمیز ولی<br />
دیده را خانوادهاش که است خوشحال میکند.<br />
بیداد گرانی و فقر آنهاست. نگران این<br />
در ندارند. کار برادرهایش از هیچکدام مسیاش<br />
مشربهی با کانادا. بیایند که فکرند و میدهد آب را پنجره لب کاکتوسهای میافتم.<br />
ستاره یاد به میزند. حرف تند تند نرسیده.<br />
گلدانهایش به که است وقت خیلی مدتیست<br />
که را مچبندی میکشد. کار از دست ورم<br />
و میکند باز میبندد، دکترش دستور به معلوم<br />
میدهد.میگوید، نشانم را دستش مچ اگر<br />
کرد. خواهد یاریام کی تا مچ این نیست و<br />
خرج میخواهد کسی چه بیافتد، کار از داک،<br />
میپرسد، سرش پشت بدهد؟ مرا برج راستش<br />
نه؟ یا کنم عمل چیست؟ شما نظر که<br />
میشناسم هم را یکی میترسم. عمل از داروی<br />
به برگشته. مشکلاش ولی کرده عمل ترتیب<br />
این به دارم. حساسیت هم بیهوشی ار راهها همهی بگویم را نظرم آنکه از پیش بود<br />
اینجا ستاره« اگر» البد میبندد. من بر خوشی<br />
بیامرزد. را پدرت خدا برو میگفت، با<br />
بگوید؟ چه من گلفرهاد زده، دلات زیر فکر<br />
ماریا اینکه مثل … و درد همه این عالم<br />
او نیست. او پیش حواسم دیگر میکند پیش<br />
حواسشان نمیشناسد، را نویسندهها دانگی،<br />
همیشه ششدانگ، نه ولی هست همه سیر<br />
داستانشان دنیای در آن از دانگی دو وقتی<br />
گویی میکند. نگاه ساعتش میکند.به چوب<br />
با مرا اتاق زمین تند نمانده. برایش خوش<br />
روز و میشوید زمینشوییاش