16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 158<br />

ناخودی باشد،‏ فقط من نباشم.‏ در نگاه به<br />

مسائل اجتماعی سرشت انسانی را فراموش<br />

نکنیم.‏ بیگانه ستیزی مخصوص ملت ایران<br />

نیست،‏ از ازل بوده ممکنه تا ابد هم باشد،‏<br />

این در سرشت انسانها هست.‏ هرچقدر که کم<br />

سوادی و بیسوادی و فقر هم باشد آن بیگانه<br />

ستیزی بیشتر می شود.‏ نیاییم کلیشه بسازیم،‏<br />

قربانی و دیو نسازیم،‏ بیاییم تحلیل کنیم تا راه<br />

حلی پیدا کنیم.‏<br />

در مورد افغان ها من مسئله را نژادی<br />

نمی بینم.‏ خوشبختانه کال افغان ها سابقه ی<br />

خوبی در ایران دارند.‏ یک ایرانی معمولی<br />

از افغان ها نگرش منفی در ذهن ندارد.‏ از<br />

لحاظ تاریخی منظورم است.‏ مثال ذهنیت<br />

مردم از افغانها،‏ ذهنیتی نیست که نسبت به<br />

مغول ها دارند.‏ برای جلوگیری از فاجعه،‏<br />

ما باید ببینیم در ذهن مردم کوچه و بازار<br />

چه می گذرد.‏ مردم عامی یا عادی که دانش<br />

خاصی در زمینه ی شهروند درجه دو و<br />

ریشه ی تبعیض ندارند،‏ آنها تجربه ی زندگی<br />

شخصی شان معیارشان برای قضاوت است،‏<br />

حاال یا غلط یا درست.‏ من برای این نشست<br />

رفتم در این زمینه بسیار خواندم.‏ در همان<br />

خاطرات افغان ها در بی بی سی،‏ دختری<br />

بود که می گفت مادرم در کودکی مرا از<br />

افغان ها می ترساند.‏ عوام می گوید قاچاق<br />

زیاد است،‏ از کجا می آید از آنجا،‏ قاچاقچی<br />

زیاد است،‏ از کجا می آید از آنجا،‏ در حالی<br />

که االن بزرگترین معضل اجتماعی ایران<br />

اعتیاد است،‏ کسی نمی آید بررسی ریشه ای<br />

کند.‏ من می گویم این ذهنیت مردم عادی ست<br />

این باید تغییر کند،‏ و من و شما باید آن را<br />

تغییر دهیم.‏<br />

یک افغان یا یک ایرانی بی پول،‏ فقیر و<br />

بی سواد می رود معتاد می شود،‏ می رود<br />

قاچاقچی می شود،‏ می رود….‏<br />

اکرم پدرام نیا:‏ ولی وقتی یک ایرانی می<br />

رود قاچاقچی می شود،‏ رسانه ها چگونه<br />

با آن برخورد می کنند،‏ وقتی یک افغان به<br />

دختری تجاوز می کند چگونه برخورد می<br />

کنند.‏ منظور من این است که ذهنیت ایرانی<br />

ها نسبت به افغان ها این است که افغان ها<br />

اهل قاچاق اند،‏ مواد مخدر می آورند توی<br />

کشور،‏ افغان ها به دخترها تجاوز می کنند،‏<br />

ما شاید پسزمینه ی بدی از آنها نداریم ولی<br />

دیدگاه کنونی منفی نسبت به آنها داریم.‏<br />

فرشته مولوی:‏ آقای ابوالفضل جلیلی،‏<br />

فیلمساز،‏ فیلمی دارد به نام دلبران،‏ راجع به<br />

مرز ایران و افغانستان.‏ در این فیلم می بینید<br />

یک پسر افغان از مرز رد می شود می رود<br />

توی یک قهوه خانه ی ایرانی.‏ تمام مسائل<br />

افغان ها را شما به بهترین شکل ممکن در<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

آن می توانید ببینید.‏ آنجا یک صحنه کوتاه<br />

است که فیلمساز روی آن تأکیدی ندارد.‏ می<br />

بینی اینها ‏)جوان ایرانی و افغان(‏ با هم اند،‏<br />

هر دو به یک اندازه بدبختند.‏ سر تخته نرد<br />

با هم دعواشون می شود،‏ این به اون میگه<br />

افغانی گه،‏ اون به این میگه ایرانی گه،‏ و<br />

فرداش دوباره با هم دوست اند.‏ مردم این<br />

طور هستند.‏<br />

- بحث ما،‏ بحث مردم کوچه و بازار نیست،‏<br />

بحث دولت و سیاستمدار نیست.‏ بحث انسان<br />

مدرن مسئول تاثیر گذار است.‏ در واقع<br />

بیشترین مسئولیت روی دوش کسانی است<br />

که تفکر به وجود می آورند و این تفکر را<br />

درون جامعه سرازیر می کنند،‏ آنها اندیشه<br />

سازاند،‏ آنها فرهنگ جامعه را می سازند.‏<br />

بنابراین روی این مسئله بسیار تأکید می<br />

کنم که نقش روشنفکران و کنشگران ایرانی<br />

در ساختن این فرهنگ و در رد فرهنگ<br />

‏“غیرخود”‏ ستیزی که در جامعه ما حاکم است<br />

مهم است،‏ وگرنه همه می دانیم که دولت ها<br />

از ناآگاهی مردم استفاده می کنند و آنها را<br />

به جان هم می اندازند تا در قدرت بمانند.‏<br />

در طول تاریخ همیشه دیکتاتورها بازدارنده<br />

بوده اند،‏ مردم را تحمیق کرده اند و رسانه<br />

ها را در دست گرفته اند،‏ ولی واقعیت این<br />

است که راه ها بسته نیست.‏ کمااینکه می<br />

بینید در همان جامعه،‏ سینماگران دارند کار<br />

می کنند،‏ نویسنده ها دارند کار می کنند،‏<br />

فعاالن حقوق زنان دارند می کنند،‏ یعنی این<br />

نیست که نشود کاری کرد،‏ چیز دیگری باید<br />

به صورت بنیادی تغییر کند.‏ آن هم نگاه<br />

تبعیض در روشنفکر ایرانی است که باید<br />

آن را بشناسد و قبول کند و تغییر دهد تا در<br />

محصوالتی که تولید می کند،‏ بازتاب پیدا<br />

کند.‏ و اصوال پرداختن به این مسائل دغدغه<br />

کار او باشد.‏ من فکر می کنم این گره در<br />

روشنفکر ایرانی ست و این ها باید باز شود،‏<br />

شما چه فکر می کنید؟<br />

اکرم پدرام نیا:‏ روشنفکر می تواند بزرگنمایی<br />

کند،‏ ولی راه حل نمی تواند ارائه دهد.‏<br />

فرشته مولوی:‏ وارد بحث روشنفکر نشویم<br />

بهتر است.‏ من می گویم هر آدم فرهیخته<br />

ای روشن است که اول باید روی خودش<br />

کار کند،‏ باید به جایی برسد تا چراغ دستش<br />

بگیرد.‏ دلیل اینکه من به این موضوع توجه<br />

نشان دادم از این زاویه بوده که نگاه می<br />

کنم می بینم در این سی و سه سال گذشته<br />

به شکل های مختلف اهالی فرهنگ و هنر،‏<br />

بدون برنامه خاصی،‏ در حد توان خودشان<br />

واکنش نشان داده اند.‏ مثال شما ‏)خانم پدرام<br />

نیا(‏ این کتابت را چه زمانی تمام کردی.‏<br />

اکرم پدرام نیا:‏ سال ۲۰۰۴ بنایش را ریختم.‏<br />

فرشته مولوی:‏ خوب یک نویسنده ای آمده<br />

هشت سال پیش انتخاب کرده که در رمانش<br />

به این موضوع بپردازد،‏ پس کار خودش<br />

را کرده.‏ من داستان ‏“خداداد خوش است”‏<br />

را ۲۰ سال پیش نوشتم.‏ در سال ۲۰۰۰<br />

در شهروند چاپ شد.‏ امکان نداشت جای<br />

دیگری دربیاید،‏ سالها روی تاقچه مانده بود.‏<br />

من نمونه ها را می خواهم بگویم.‏ از خودم<br />

و اکرم شروع کردم.‏ آقای گودرزی نمونه<br />

ی روزنامه نگاران است.‏ آقای فرهادی<br />

در سلایر تلویزیونی ‏“داستان یک شهر”‏ به<br />

مسئله افغان ها پرداخته که تاثیر یک سلایر<br />

تلویزیونی بسیار زیادتر از حتی سینما است.‏<br />

و این مهم است،‏ فرهادی االن فرهادی شده،‏<br />

آن موقع که به این شهرت نبوده،‏ ولی کار<br />

خودش را کرده.‏ آقای ابوالفضل جلیلی با<br />

فیلم ‏“دلبران”‏ که مشخصا درباره ی افغان<br />

هاست.‏ فیلم ‏“باران”‏ مجید مجیدی،‏ فیلم خانم<br />

مهوش شیخ االسالمی درباره افغان ها،‏ وقتی<br />

دریا دادور آهنگ سرزمین من را می خواند،‏<br />

ایجاد دوستی می کند.‏ کاری که ادبیات و<br />

هنر می کند،‏ خیلی عمیق حرکت می کند،‏<br />

بخصوص در ادبیات.‏ شما همزادپنداری می<br />

کنید.‏ این می رود در توده ها.‏<br />

گره کجاست؟ چه طور به مردم برسد؟<br />

چطور ذهنیت مردم را تغییر دهیم؟ با زور و<br />

شعار نمی شود،‏ با همین حرکت های کوچک<br />

است.‏ من حرفم این است که ما محصول<br />

داریم،‏ اگر مثل من وبگرد باشید،‏ می بینید<br />

محصول کم هم نیست.‏ نکته ی اساسی و<br />

حرف آخرم این است که کار شده و ربطی<br />

هم به تب االن ندارد،‏ اشکال در این است<br />

که وسیله ای که فرآورده های فرهنگی را<br />

برساند،‏ نداریم.‏ ما هرچه می کشیم از بی<br />

رسانه ای می کشیم.‏<br />

اگر ما یک پیامبر معجزه گری داشته باشیم<br />

برای مسائل خودمان،‏ فقط و فقط رسانه<br />

است.‏ برای اینکه من همیشه ذهنم در این<br />

است که هرچه ما می کشیم از ضعیف<br />

بودن رسانه های ماست.‏ رسانه های ما یا<br />

خفه اند،‏ یا پول ندارند،‏ یا تریبون و ارگان<br />

های سیاسی اند.‏ شرط اول برای رسانه،‏<br />

استقالل است.‏ برای مردم ما که خواندن<br />

داستان کوتاه،‏ رمان،‏ خواندن وبالگ،‏ دیدن<br />

فیلم مستند جزو سرگرمی شان نیست،‏ این<br />

خوراک فرهنگی را چه کسی باید به اینها<br />

برساند.‏ اینجاست که باید تمام نیرویمان را<br />

بگذاریم و به همین دلیل هم من فکر می کنم<br />

باید سپاسگزار شهروند باشیم که این امکان<br />

را می دهد و هر رسانه ی دیگری که نه به<br />

شکل مقطعی،‏ نه به شکل لحظه ای و برای<br />

امتیاز گرفتن،‏ بیاید ریشه ای به این مسائل<br />

بپردازد و دست برندارد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!