ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
ش٠ار٠٢٨
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
152<br />
صفحه و<br />
معصومانه باور این به تنها مسئله ولی نسبت<br />
امروز جهان بودن عادالنهتر بیآزارِ پوپر<br />
که چرا نمیشود. ختم گذشته دوران به روش<br />
دلیل به شده، یاد مصاحبه در حداقل انتقادی<br />
و نقد کوچکترین تنها نه خود، نگرشی محیط<br />
تهدیدهای و ندارد معاصر جهان به حزب<br />
چون احزابی اوهام را جهان زیستیِ در<br />
هراس و هول ایجاد جهت در آلمان سبز در<br />
خودکشی افزایش بلکه میداند، مردم دل ناشی<br />
را تروریسم وجود حتا یا و جوانان بین )ص۱۴۹(<br />
میداند جهان کردن تخطئه از همه<br />
در گفتن جهان به »بد میگوید: چنانچه به<br />
بدتر جا همه از اما است، رایج غرب جای سیاستهای<br />
آلمان در است. آلمان در من نظر است.<br />
شده علت بر مزید هم سبزها حزب ما<br />
برای جهان زیباییهای از آنکه جای به از<br />
بیوقفه که دارند دوست بیشتر بگویند، اوهام<br />
اینها بگویند. جهان نابودی و زوال است(.<br />
من از تأکید )همانجا، است« از<br />
گریز فکریِ روش همین اساسِ بر بهرحال پدیدهها،<br />
اجتماعیِ سرشت و تاریخی شرایط چنان<br />
را تکنیک نقش میگردد مجبور پوپر ماهویِ»بردگی«<br />
نشانة که سازد برجسته یدی<br />
کار به صرفاً انسانی، حقوق استثمارِ و حد<br />
تا اندیشیدن، نحوة نتیجتاً و یابد تقلیل تبلیغ<br />
برای تجارتی آگهیهای فکریِ فضای چنانکه<br />
تنزلیابد. رختشویی ماشین فیالمثل شفاف<br />
ساده، زبانی با وی خود همچون بتوان نظر<br />
اظهار پیچیدگیای هرگونه از عاری و از<br />
اروپا در را زنان این »تکنیک، کردکه: انقالبی<br />
آنکه بدون داد؛ نجات بردهوار زندگی )ص۱۴۵(.<br />
دهد« رخ سوم<br />
فضای نیم<br />
و ۶ ساعت بیرون میزنم که خانه از هنوز<br />
اما شدن؛ روشن جدال در هوا و است دارد.<br />
فاصله دقیقهای پانزده ده، روشنایی تا آسمانی<br />
از شهر، حومه در سکونتم دلیل به ساعات<br />
در که برخوردارم پهناور و بزرگ و<br />
پائیز فصلهای در خصوصا صبح اولیة به<br />
میشود تبدیل آسمان این گاهی زمستان، رنگهای<br />
از عالمی با نقاشی بزرگ بسیار بوم زبانت<br />
راستی به که آنقدر ؛ غریب و عجیب وجودیکه<br />
با میآید. بند ستودنیاش زیبایی از نوعی<br />
به اصفهان شهر در زمستان امسال، »کمبود<br />
حتا و باران و برف کمبود بحرانِ با زود<br />
صبحهای در ولی روبروست، سرما« را<br />
زمستانه گزندگی همچنان شهر، این در<br />
مجموعه این همه و کرد. حس میشود در<br />
تو به خیابان، و کوچه خلوتِ و سکوت با<br />
میدهد: شادمانی از حسی رهگذر، مقام شدة<br />
روشن توک و تک چراغهای به احترام در<br />
زندگی جریان از و میکنی نگاه خانهها میکنی.<br />
امنیت احساس پیرامونت 1391<br />
مهر 28 شماره هفته مجله میرسد.<br />
تاکسی باالخره دقایقی از پس گرگ<br />
آن در که جوان دختر دو عقب صندلی میشود،<br />
دیده شان چهره زحمت به میش و رد راحتیام عالرغم میدهم ترجیح نشستهاند. اتوموبیل،<br />
بنشینم. آندو کنار جلویی، صندلی بر<br />
را مسیر که است راحتی و تمیز پراید میکند.<br />
خوشایند جنازهها، پیکان خالف به<br />
»فرهاد« صدای شدن، جاگیر محض به از<br />
ما نسل در که خوانندهای میرسد. گوشم راننده<br />
به بود. برخوردار خاصی محبوبیت جالب<br />
برایم است. جوان خیلی میکنم نگاه باشد.<br />
داشته عالقه فرهاد به او که است را<br />
عیدی« »بوی ترانه دارد فرهاد بهرحال میخواند.<br />
خالی<br />
جاده و زمستانی، صبحگاه گزندگی در نقاشیِ<br />
بوم آن با آنهم شهر، تا برهوتِ و برایم<br />
فرهاد، صدای با شدن همنشین بزرگ، باری،<br />
است. کننده غافلگیر ای هدیه چون بهم<br />
نوستالژیک حسی صدایش، گرمای در و<br />
فرهاد صدای همواره میآورد. روی بوده،<br />
عزیز جورهایی یک برایم فروغی، تصور<br />
سال، همه این گذشت با حاال ولی را<br />
آلبومی جعبه حکم برایم صدا این میکنم دایهای<br />
همچون پیر روزگار که کرده پیدا از<br />
دوره یک به متعلق احساسهای خانگی، جای<br />
آن در مرتب« و »تمیز را زندگیام حاال<br />
و میشود تمام فرهاد ترانه است! داده من<br />
ولی میخواند دارد دیگر خوانندهای همان<br />
در و میکنم فکر فرهاد به همچنان از<br />
پرکشیده خاطرات میکنم سعی حال صندوقچة<br />
به دوباره را فرهاد صدای درون سماجت<br />
با خاطره یک اما برگردانم. گذشتهام که<br />
خاطرهای میزند. سرباز بازگشت از مربوط<br />
و آشناست، هم همسنالنم برای احتماال سرودههای<br />
از او »شبانه«ی ترانه به میشود ۴۵<br />
موسیقیِ« در»صفحه که شاملو احمد )که<br />
راز و رمز پر جلدی تصویر با دور خود<br />
برای زمانیاش وضعیت دلیل به یقینا خوب<br />
بود. شده بازار وارد دارد( داستانی حال<br />
و دوران آن در که میآورم خاطر به خیلی<br />
صفحه این سیاسیاش، خفقانِ هوای و دست<br />
سیاسی پشتوانهای و اصالت به سریع حادثه<br />
با را خودش جورهایی یک و یافت چریکیای<br />
جریان بود. زده پیوند »سیاهکل« اطالعاتی<br />
مختصر و آن نام از آگاهی حتا که منزلت<br />
و شأن گوینده برای دربارهاش، همان<br />
در باری، میآورد! بار به »سیاسی« گروههای<br />
بین دهان به دهان شایعهای زمان میگشت<br />
کالن و خرد از اعم روشنفکری گوش<br />
ترانه این به خوب اگر اینکه بر مبنی اشتباه<br />
اگر )که موسیقیاش البالی از بدهیم، منفردزاده<br />
اسفندیار ساخته باشم، نکرده نجواکنان<br />
که شنید خواهیم را پچی پچ بود(، زمان<br />
آن در شد؟!« چه »سیاهکل میپرسد: بیشتر<br />
کار شاید مدید، زمانی مدت تا حداقل هنگام<br />
به که بود این میشناختم که جوانانی به<br />
بچسبانند را گوشها ترانه، این شنیدن در<br />
و مرموز پچ پچ این تا گرامافون، باندهای بشنوند!<br />
را سیاسی« »روشنگرانة حال عین این<br />
به بازنگری حال در لب بر لبخندی با وارد<br />
مهستی صدای با که هستم خاطره میشویم.<br />
شهر ورودی چهارم<br />
فضای میگیرم<br />
پیش در را باغ چهار مسیر پیاده آن<br />
در چقدر که میکنم فکر مسئله این به و مانده<br />
عقب تکنیکی امکانات لحاظ به زمان از<br />
شیطنتآمیز فکر این درجا چون بودیم. جوانان<br />
برای اگر که میکند خطور ذهنم اس<br />
و ماهوارهای امکانات با که امروزیای <br />
مخابراتی نعمات سایر و موبایلی اسِ ام »پچ<br />
ماجرای میکنند، زندگی اینترنتی انتقال<br />
نحوه نمادِ عنوان به را شبانه« پچ کنی<br />
تعریف پیش سال ۴۰ ۳۰ در اطالعات در<br />
قضا از و خندید. خواهند کلی یقین به هم<br />
ساعتی هنوز که را پوپر گفته لحظه همین میآورم.<br />
یاد به نگذشته ذهنم به ورودش از دفاع<br />
به وی آن در که کتاب از سطوری همان جداً<br />
و میزند دست »خوشباوری«اش از خوشبختی<br />
سبب تکنیک رشد که است معتقد است.<br />
شده انسانها موقعیت شدن بهتر و اصلی<br />
راه چهار به که شده روشن تقریبا هوا حال<br />
در زیادی حد تا شهر حاال میرسم، صبحگاهیاش<br />
جوش و جنب مرحله به ورود آمادگی<br />
اعالم حال در یعنی میرسد. نظر به بیقانون؛<br />
و خشن رانندگیهای هجوم برای وسیله<br />
به شهر تسخیر دقیقتر بیانی به حذف<br />
دردناکتر همه از و اتوموبیلسواران آنها؛<br />
سوی از عابر« »خط وقیحانة و علنی بنویسم.<br />
اینباره در روزی شاید بگذریم، ماجرای<br />
طریق از میخواهم اکنون اما عنوان<br />
به فرهاد، ترانة شبانه«ی »نجواهای کنترل<br />
از گریخته اطالعرسانیِ شیوه نماد شاهی،<br />
نظام امنیتیِ دستگاههای سانسورِ و اطالع<br />
پیشرفتة شبکههای با مقایسه در )البته پرسش<br />
این امروزی،( ماهوارهایِ رسانیِ در<br />
پوپر همچون باید آیا که کنم مطرح را حاضر،<br />
عصر انسانِ خوشبختیِ خصوص خوشبختی<br />
این عامل را تکنولوژی صرفاً قلمرو<br />
به پوپر گفته تعمیم با بیانی به بدانیم؟ ماندگی<br />
عقب فرض پذیرش نیز و سیاست، حاضر،<br />
زمان به نسبت دوران آن سیاسی جامعه<br />
در موجود سیاسی آگاهی و رشد آیا یافته<br />
رشد تکنولوژیِ مدیون باید را ایران موجب<br />
را دیگری عامل میباید آنکه یا بدانیم فعلی<br />
جامعه سیاسیِ اجتماعی موقعیت رشد بدانیم؟<br />
گذشته به نسبت ایران