شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

برده،‏ فرمانروا و فرمانبر،‏ بشریت ‏»بزرگ تر«‏ و ‏»کوچک تر«‏ است:‏ یک عصر مدرن که در آن مفهوم های انسان و شهروند بالقوه همانند هستند که حقوق سیاسی را به روی همة انسان ها می گشایند؛ سرانجام،‏ یک عصر پسامدرن که در آن مسئله فرارفت از مفهوم انتزاعی یا نوعی انسان بر اساس شهروندی تعمیم یافته مطرح شده است.‏ با اینهمه،‏ این جا یادآور می شویم که اگر این عصرها در پی هم می آیند یا یکی دیگری را بوجود می آورد،‏ چونان تابلوهای یک اثر نمایشی جانشین هم نمی شوند.‏ برای ما و بنابراین در رابطه ما با مسئله سیاسی،‏ آنها همه هنوز در یک کلیت نامتحد،‏ در یک ‏»ناهمزمانی«‏ که همان ساختار ‏»لحظه کنونی«‏ است،‏ حضور دارند.‏ معنی آن این است که ما همزمان با دولت،‏ با مبارزه طبقه ها و اختالف انسان شناختی سروکار داریم.‏ وظیفه برای ما ترسیم یک رفتار عملی برای مان بر پایه همة این طرح ها است؛ بی آنکه بتوانیم ترکیب آن را به انجام رسانیم.‏ با اینهمه،‏ معنی آن این نیست که از هر خط راهنما بی بهره باشیم.‏ در پیوندگاه سیاست ‏»قدیم«‏ و سیاست ‏»مدرن«‏ واقعیت حقوق را داریم که درگیر گسست انقالبی شده است:‏ در برابرگزارة Egaliberté و تأثیر حقیقت عمومی آن در پیوندگاه سیاست مدرن و سیاستی که در درون آن و علیه آن در حال زایش است،‏ ما مسئله گزاری اصالح اساسی را داریم:‏ چگونه باید از حقیقت عمومی به حقیقت خصوصی گام گذاشت،‏ یعنی چگونه باید برنامه و خود نام Egalib- erté را در ویژگی ها ‏)تکبودها(‏ جای داد؟ از این واقعیت تا این مسئله،‏ تداوم،‏ پیشرفت ساده،‏ استقراء باز هم کمتر وجود ندارد.‏ بلکه ضرورتاً‏ پیوستگی وجود دارد.‏ زیرا بدون واقعیت مسئله حتا مطرح نمی شود.‏ تنگاتنگ به ترک ‏)گذرای(‏ اندیشه اعالمیه حقوق و تکلیف ها مربوط است.‏ در واقع ‏»تکلیف«‏ ها وجه مقابل ‏»حقوق«‏ هستند.‏ اگر تصور کنیم که بین ذینفع ها یا بین افراد و ‏»خودشان«‏ یا بین افراد و ‏»همبود«،‏ ‏»جامعه«‏ یا ‏»دولت«،‏ ‏»تعهد متقابل«‏ وجود دارد.‏ ۶- می دانیم که ثبت این حق داو رویارویی های همزمان بسیار داغی بین هواداران ‏»نظم«‏ و هواداران ‏»انقالب پیاپی«،‏ و بین طرفداران منطق حقوقی و هواداران منطق اجتماعی بوده است و خواهد بود.‏ هواداران ‏»نظم«‏ بی درنگ به حذف آن ‏)حق(‏ در ۱۷۹۵ نایل آمدند.‏ هواداران ‏»انقالب پیاپی«‏ تالش می کنند در ۱۷۹۳ کارکرد قطعی آن ‏)حق(‏ را تصریح کنند.‏ طرفداران منطق حقوقی تدوین نفی خاص آن ‏)حق(‏ را برای یک دولت حقوقی ‏»متضاد«‏ می دانند.‏ هواداران منطق اجتماعی این را برای افرادی که بطور جمعی فرمانروا هستند،‏ امر ‏»متضاد«ی می دانند و تأیید نمی کنند که هر حکومت،‏ هر نهاد منوط به آزادی آن ها است.‏ بنابراین،‏ ثبت ‏»مقاومت در برابر ستم«‏ در حقوق اساسی کامالً‏ تأیید می کند که چگونگی ای که ما این جا با آن سروکار داریم،‏ چگونگی وحدت ضدها است.‏ ۷- این چیزی است که مارکس به آن توجه نکرده است،‏ زیرا او دقیقاً‏ همبود را به تمامی در عرصه انقالبی در نظر می گرفت.‏ این از آنجا ناشی می شود که مارکس پیش از سوسیالیست بودن یک کمونیست بود.‏ ۸- بنگرید به اثرهای ژاک رانسیه،‏ پنج درس درباره رهایی فکری،‏ پاریس،‏ فایار،‏ ۱۹۸۷٫ پی نوشت ها:‏ ۱- بنگرید به بررسی من ‏»شهروند سوژه«‏ – پاسخ من به پرسش ژان لونانسی:‏ پس از سوژه کی می آید؟ دفترهای برخورد عقیده ها،‏ شماره ۲۰، زمستان ۱۹۸۹ ۲- مارسل گوشه،‏ انقالب حقوق بشر،‏ پاریس،‏ گالیمار ۱۹۸۹ -۱۷۹۳۱ ۳ ۱۷۸۹(، دولت فرانسه هنگام انقالب زیر رهبری م.‏ وول،‏ پاریس،‏ دکوورت،‏ ۱۹۸۸٫ ۴- ‏»شهروند سوژه«‏ مقاله یادشده.‏ ۵- فقدان قرارداد در نگارش نهایی اعالمیه که شاخص مهم جدایی آن از سرچشمه های قانون طبیعت گرایانه است،‏ بطور صفحه 150 مجله هفته شماره 28 مهر 1391

شناسی جامعه خانه و شهر فضای در پوپر نقد – خیابانی تأمالت روحی زهره نوشته 151 صفحه اول فضای بستهای ظهر نزدیکیهای هستم،‏ کارم محل کتاب هستم مطئمن میرسد.‏ بدستم کوچک نمیخواهد هم دلم چیست.‏ نمیدانم اما است،‏ با گمان و حدس جای به پس بزنم.‏ حدس عنوان تحت کتابیست میکنم.‏ بازش اشتیاق فیلسوف پوپر از خشونت«‏ و آباد ‏»ناکجا بگویم است بهتر یا ‏االصل اتریشی انگلیسیِ‏ و انتخاب به وی؛ از گفتوگوهایی و گفتارها افشاری؛ رحمان و ناقد خسرو آقایان ترجمه تصویری با ظاهر خوش و دست خوش کتابی گیراست.‏ تصویر جلد؛ روی بر پوپر خود از صاحب نگاهِ‏ که تصاویری نوع آن از مخاطب چشمهای به میدوزد را عکس نگاهِ‏ به کردن فکر به میکند مجبورش و ندارد؛ حضور دیگر که چشمهایی پسِ‏ در بیاعتناء نمیتوان که اثرگذار و نافذ نگاهی نگاه از را خودم بهرحال گذشت.‏ برابرش از و مطالب فهرست در گشتی و میکَنم پوپر پیش کارِ‏ دلیل به ندیده،‏ و دیده میزنم.‏ کتاب ببندم را کتاب میشوم مجبور زود خیلی رو مناسبتر؛ زمانی در بعد برای بگذارم و روز پایانیِ‏ لحظات آخرین بعد،‏ روز چند میگذارم و برمیدارم را کتاب چهارشنبه خیال با بعد روز تا دستیام،‏ ساک درون 1391 مهر 28 شماره هفته مجله دهم.‏ ادامه گذارم و گشت به بتوانم آسوده از فراغت از پس ، ۸ حدود پنجشنبه صبح سمت به رفتن درحال ، خانهداری وظایف یاد به که هستم مشقم و درس و تحریر میز تصمیم درجا میافتم.‏ پوپر تصویر و کتاب به را کار ساعتی،‏ یک ساعت نیم میگیرم پایان به را تمامم نیمه گشت تا بیاندازم تأخیر شدم متوجه زمانی مدت از پس اما برسانم.‏ هرچند میخوانم.‏ دقت با را کتاب دارم که گفتو از یکی وسط از اتفاقی و شانسی سریع خیلی ولی بودم کرده آغاز شنودها اشتیاق با و شدم جدی مخاطبی به تبدیل آنکه برای شاید کردم.‏ خواندن به شروع شیوة همان با پوپر استثنائات،‏ برخی جز به حرف راحت خیلی همیشگی گویی ساده واقع به که موضوعاتی از آنهم میزد ترجمهای آنکه ضمن مهماند.‏ آنها از بسیاری هموار و یکدست را متن روان،‏ و پاک خواندن با که بود ظهر نزدیکیهای میکرد.‏ و بستم را آن ازکتاب توجهی قابل بخشهای فعالً‏ که دادم قول خودم به ولی کنار گذاشتم تمام نیمه مصاحبههای به را زود صبحهای بدهم.‏ اختصاص پوپر دوم فضای ربع یک ساعت است.‏ ماه دی ۲۸ دوشنبه گذشته روزهای میشوم.‏ بیدار بامداد پنج به با را ها صبح و کردم عمل خود قول به هم آخرین خواندن گذشته بامداد گذراندم.‏ پوپر آزادی،‏ عنوان»بدون تحت گفتوگویاش،‏ را امنیت«‏ به نه و میرسیم عدالت به نه وقتی رساندم.‏ پایان به امروز و کردم شروع سبکی احساس وجه هیچ به میبندم،‏ را کتاب شده ‏»چیزی«‏ درگیر ذهنم چون نمیکنم.‏ عنوان به پوپر میدهد نشان این و است.‏ واداشتن است:‏ بوده موفق کارش در فیلسوف تأمل؛ به خوانندگانش و نشستهام ولی بشوم کارم محل راهی باید و کردن فکر روش به واقع در میکنم،‏ فکر بیاندازه روشی میکنم:‏ فکر پوپر نظر اظهار موضوعات آن،‏ اساس بر که آسان و ساده تاریخی اجتماعی،‏ زمینه از را بررسی مورد به بیآنکه بعد ولی میکند.‏ جدا آن سیاسی و ناآگاهانه فرض ‏)با یا و بیاورد خود روی نتایجِ‏ از شود،‏ مطلع آن از عملش،(‏ بودن و اجتماعی کنشهای تنشآمیز و ‏)تعامالتی میکند.‏ را استفاده نهایت آن زمینهایِ(‏ شرایط وجود به امکانات بر تکیه با مثال عنوان به و سیاسیِ‏ اجتماعی فرآیندهای از ناشی آمدة عین در و ساده نظر اظهار این رخداده،‏ امروز دنیای که میکند را بحثبرانگیز حال ‏)ص‎۱۴۷‎‏(.‏ است گذشته از تر عادالنه

برده،‏ فرمانروا و فرمانبر،‏ بشریت ‏»بزرگ<br />

تر«‏ و ‏»کوچک تر«‏ است:‏ یک عصر<br />

مدرن که در آن مفهوم های انسان و شهروند<br />

بالقوه همانند هستند که حقوق سیاسی را به<br />

روی همة انسان ها می گشایند؛ سرانجام،‏<br />

یک عصر پسامدرن که در آن مسئله فرارفت<br />

از مفهوم انتزاعی یا نوعی انسان بر اساس<br />

شهروندی تعمیم یافته مطرح شده است.‏ با<br />

اینهمه،‏ این جا یادآور می شویم که اگر این<br />

عصرها در پی هم می آیند یا یکی دیگری<br />

را بوجود می آورد،‏ چونان تابلوهای یک<br />

اثر نمایشی جانشین هم نمی شوند.‏ برای<br />

ما و بنابراین در رابطه ما با مسئله سیاسی،‏<br />

آنها همه هنوز در یک کلیت نامتحد،‏ در<br />

یک ‏»ناهمزمانی«‏ که همان ساختار ‏»لحظه<br />

کنونی«‏ است،‏ حضور دارند.‏ معنی آن این<br />

است که ما همزمان با دولت،‏ با مبارزه<br />

طبقه ها و اختالف انسان شناختی سروکار<br />

داریم.‏ وظیفه برای ما ترسیم یک رفتار<br />

عملی برای مان بر پایه همة این طرح ها<br />

است؛ بی آنکه بتوانیم ترکیب آن را به انجام<br />

رسانیم.‏ با اینهمه،‏ معنی آن این نیست که از<br />

هر خط راهنما بی بهره باشیم.‏ در پیوندگاه<br />

سیاست ‏»قدیم«‏ و سیاست ‏»مدرن«‏ واقعیت<br />

حقوق را داریم که درگیر گسست انقالبی شده<br />

است:‏ در برابرگزارة Egaliberté و تأثیر<br />

حقیقت عمومی آن در پیوندگاه سیاست مدرن<br />

و سیاستی که در درون آن و علیه آن در<br />

حال زایش است،‏ ما مسئله گزاری اصالح<br />

اساسی را داریم:‏ چگونه باید از حقیقت<br />

عمومی به حقیقت خصوصی گام گذاشت،‏<br />

یعنی چگونه باید برنامه و خود نام Egalib-<br />

erté را در ویژگی ها ‏)تکبودها(‏ جای داد؟<br />

از این واقعیت تا این مسئله،‏ تداوم،‏ پیشرفت<br />

ساده،‏ استقراء باز هم کمتر وجود ندارد.‏ بلکه<br />

ضرورتاً‏ پیوستگی وجود دارد.‏ زیرا بدون<br />

واقعیت مسئله حتا مطرح نمی شود.‏<br />

تنگاتنگ به ترک ‏)گذرای(‏ اندیشه اعالمیه<br />

حقوق و تکلیف ها مربوط است.‏ در واقع<br />

‏»تکلیف«‏ ها وجه مقابل ‏»حقوق«‏ هستند.‏<br />

اگر تصور کنیم که بین ذینفع ها یا بین افراد<br />

و ‏»خودشان«‏ یا بین افراد و ‏»همبود«،‏<br />

‏»جامعه«‏ یا ‏»دولت«،‏ ‏»تعهد متقابل«‏ وجود<br />

دارد.‏<br />

۶- می دانیم که ثبت این حق داو رویارویی<br />

های همزمان بسیار داغی بین هواداران<br />

‏»نظم«‏ و هواداران ‏»انقالب پیاپی«،‏ و بین<br />

طرفداران منطق حقوقی و هواداران منطق<br />

اجتماعی بوده است و خواهد بود.‏ هواداران<br />

‏»نظم«‏ بی درنگ به حذف آن ‏)حق(‏ در<br />

۱۷۹۵ نایل آمدند.‏ هواداران ‏»انقالب<br />

پیاپی«‏ تالش می کنند در ۱۷۹۳ کارکرد<br />

قطعی آن ‏)حق(‏ را تصریح کنند.‏ طرفداران<br />

منطق حقوقی تدوین نفی خاص آن ‏)حق(‏<br />

را برای یک دولت حقوقی ‏»متضاد«‏ می<br />

دانند.‏ هواداران منطق اجتماعی این را برای<br />

افرادی که بطور جمعی فرمانروا هستند،‏<br />

امر ‏»متضاد«ی می دانند و تأیید نمی کنند<br />

که هر حکومت،‏ هر نهاد منوط به آزادی آن<br />

ها است.‏ بنابراین،‏ ثبت ‏»مقاومت در برابر<br />

ستم«‏ در حقوق اساسی کامالً‏ تأیید می کند<br />

که چگونگی ای که ما این جا با آن سروکار<br />

داریم،‏ چگونگی وحدت ضدها است.‏<br />

۷- این چیزی است که مارکس به آن توجه<br />

نکرده است،‏ زیرا او دقیقاً‏ همبود را به تمامی<br />

در عرصه انقالبی در نظر می گرفت.‏ این<br />

از آنجا ناشی می شود که مارکس پیش از<br />

سوسیالیست بودن یک کمونیست بود.‏<br />

۸- بنگرید به اثرهای ژاک رانسیه،‏ پنج<br />

درس درباره رهایی فکری،‏ پاریس،‏ فایار،‏<br />

۱۹۸۷٫<br />

پی نوشت ها:‏<br />

۱- بنگرید به بررسی من ‏»شهروند سوژه«‏<br />

– پاسخ من به پرسش ژان لونانسی:‏ پس از<br />

سوژه کی می آید؟ دفترهای برخورد عقیده<br />

ها،‏ شماره ۲۰، زمستان ۱۹۸۹<br />

۲- مارسل گوشه،‏ انقالب حقوق بشر،‏<br />

پاریس،‏ گالیمار ۱۹۸۹<br />

-۱۷۹۳۱ ۳<br />

۱۷۸۹(، دولت فرانسه هنگام انقالب زیر<br />

رهبری م.‏ وول،‏ پاریس،‏ دکوورت،‏ ۱۹۸۸٫<br />

۴- ‏»شهروند سوژه«‏ مقاله یادشده.‏<br />

۵- فقدان قرارداد در نگارش نهایی اعالمیه<br />

که شاخص مهم جدایی آن از سرچشمه<br />

های قانون طبیعت گرایانه است،‏ بطور<br />

صفحه 150<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!