16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 147<br />

ترکیب این دو تقابل شکل عام تر ایدئولوژیک<br />

‏»مبارزه طبقه ها«‏ است.‏<br />

۳- هر یک از این میانجی ها،‏ همچنین<br />

فرانمودهای تعارض آمیزشان نوع دیگر<br />

‏»تضاد«‏ را پس می راند:‏ از سوی<br />

برادری – همبودی:‏ اختالف جنس ها،‏ از<br />

سوی مالکیت ‏)کار و سرمایه(:‏ تقسیم دانش<br />

‏»فکری«‏ و فعالیت ‏»جسمانی«.‏ بنابراین،‏<br />

دو نمونة کامالً‏ ناهمگون از ‏»تضادها«‏<br />

وجود دارند که نه فقط مجال نمی دهند به<br />

یگانگی تبدیل شوند،‏ بلکه به شکل معینی<br />

ناگزیرند دستاویز گفتمان های ناسازگار<br />

شوند؛ هر چند بشدت جدایی ناپذیر،‏ دست کم<br />

در درازمدت ماتریس گفتمانی فعالیت سیاسی<br />

استوار بر مفهوم انسان شهروند که ما از آن<br />

عزیمت کرده ایم،‏ باقی بماند.‏<br />

از مسئله میانجی ها آغاز می کنیم:‏ الزم<br />

است که از بی ثباتی تشکیل دهنده معادله<br />

انسان = شهروند عزیمت کنیم که مبنای<br />

همانند دانستن برابری با آزادی یعنی تأیید<br />

حقوق سیاسی بالقوه همگانی را تشکیل می<br />

دهد.‏ به عالوه،‏ در جای دیگر من کوشیده ام<br />

‏)اگر بخواهیم متن ها را پس از خود انقالبی<br />

ها خوب بخوانیم(‏ نشان دهم که این تأیید یک<br />

نوسان نامحدود وارد می کند که از ابهام<br />

ساختاری بین دو ‏»سیاست«‏ آشکارا پرسش<br />

انگیز نتیجه می شود:‏ یکی سیاست شورش و<br />

دیگری سیاست قانون اساسی،‏ یا اگر ترجیح<br />

دهیم:‏ یکی سیاست انقالب مداوم،‏ پی در پی<br />

و دیگری سیاست دولت بعنوان نظم نهادی.‏<br />

بدیهی است که یک چنین پرسش انگیزی<br />

خود مفهوم سیاست را تقسیم می کند؛ بی<br />

آنکه هرگز بتواند بانی ترکیبی شود ‏)آنچه<br />

که شاید خصلت نمونه وار مدرنیته باشد(.‏<br />

همچنین معنی آن این است که ‏»آزادی«‏ و<br />

‏»برابری«‏ دایم به جدا شدن و پدیدار شدن به<br />

عنوان اصل ها یا ارزش های متمایز گرایش<br />

دارند که عرصه ها و نیروهای متضاد بین<br />

آن ها را اعالم می دارند.‏ و این در صورتی<br />

است که هویت آنها به ویژه هویت حقوقی<br />

آنها تضمین نشده باشد؛ یا اگر اقتضاء<br />

کند استوار بر مقدمه و تقدم اصطالح سوم<br />

باشد.‏ برابری = آزادی )E =L( به عنوان<br />

فرانمود یا تبیین اصل دیگر همان نتیجه را به<br />

عنوان گوهر مشترک شان نمودار می کنند.‏<br />

با اینهمه،‏ واقعیت این است که یک چنین<br />

میانجی نمی تواند به شکل واحد متداول<br />

باشد.‏ بطور تاریخی،‏ این میانجی در نفس<br />

خود دو شکل متناقض پیدا می کند:‏ یکی<br />

میانجی استوار بر مالکیت و دیگری میانجی<br />

استوار بر همبود ‏)که بطور نمونه وار در<br />

انقالب فرانسه در اصطالح های سه گانه<br />

‏»آزادی-‏ برابری-‏ برادری،‏ با در اختیار<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

داشتن سه قطب یک مثلث نمادین به بیان<br />

در آمده،‏ امّا مثلث آزادی-‏ برابری-‏ مالکیت<br />

چندان قطعی نیست(.‏<br />

لحظه ای روی این نکته مکث می کنیم.‏<br />

البته،‏ هیچیک از مفهوم های موجود:‏ آزادی،‏<br />

برابری،‏ مالکیت یا برادری بطور بنیادی<br />

جدید نیست.‏ اما آنچه جدید است،‏ روشی<br />

است که آنها گرد می آیند.‏ برخی ها در<br />

رابطه با برخی دیگر مشخص می شوند،‏ و<br />

تنشی که بین دو ‏»پایة«‏ ممکن برای آزادی<br />

و برابری برقرار می شود،‏ مانند دو روش<br />

بدیل اجتماعی شدن شهروند هستند:‏ مالکیت<br />

که فردی یا جمعی است؛ همبود که چونان<br />

چیز طبیعی یا تاریخی ‏)حتی روحی(‏ درک<br />

می شود.‏ ما آنجا ماتریس ایدئولوژی های<br />

سیاسی ویژه مدرنیته از زمان سوسیالیسم و<br />

لیبرالیسم ‏)که هر یک به روش خود روی<br />

مالکیت تکیه می کنند(‏ تا ناسیونالیسم و<br />

کمونیسم را داریم ‏)که هر یک به روش خود<br />

روی همبود و بویژه در فرانسه روی برادری<br />

تکیه می کنند(.‏ تصدیق کردن باروری این<br />

ساختار یک روش روشن کردن داوهای شک<br />

و تردید معاصر نسبت به سیاست است.‏ گمان<br />

می رود که باید روی اصطالح های آزادی<br />

و برابری تکیه کرد:‏ این مطمئن نیست.‏ اما<br />

باید بیشتر بر ‏»مکمل«‏ های شان تکیه کرد؛<br />

زیرا:‏ ‏»مالکیت«‏ بعنوان نقطه اتکاء فردیت و<br />

بنابراین رابطه انسان ها – چیزها یا انسان –<br />

طبیعت در همه شکل هایش امروز وضوح و<br />

سادگی اش را از دست داده و به یک مفهوم<br />

بغرنج و مبهم تبدیل شده است ‏)در مثل مالک<br />

بودن یک استعداد یا یک باور چیست؟(.‏<br />

با این همه،‏ برادری-‏ همبود همزمان تک<br />

معنایی و انسجام اش را از دست داده است.‏<br />

تک معنایی به این معنا که ‏)نه یک رابطه،‏<br />

بلکه رابطه های اجتماعی اشتراکی کننده،‏<br />

گروه ها یا رابطه های مربوط به رقیب ها<br />

که افراد یکی دانستن شان را با این رابطه ها<br />

اعالم داشته اند،‏ وجود دارد(.‏ انسجام به این<br />

معنا که ‏)رابطه های اجتماعی پس از خوب<br />

پیوند دادن افراد بنظر می رسد که دیگر آنها<br />

را به هیچ وجه پیوند نمی دهد:‏ مثل شغل،‏<br />

خانواده که بدون شک مسئله بیش از پیش<br />

برای ملت و طبقه مطرح می شود(.‏<br />

آنچه اینجا شگفت انگیز است،‏ این است که<br />

مالکیت و همبود Communauté نمی<br />

توانند آزادی و برادری ‏)و بنابراین سیاست<br />

هایی ‏]را[‏ که پیرامون این ‏»حقوق«‏ بشر<br />

شهروند توسعه می یابند(‏ بدون برهان خلف<br />

‏»پی ریزی کنند«.‏ این است آنچه که من آن<br />

را دلیل خطر افراط کاری وارونه می نامم<br />

خواهند گفت:‏ افراط کاری همبود،‏ برتری<br />

مطلق همه یا گروه بر افراد حذف فردیت<br />

خواهد بود.‏ از این رو،‏ الزم است که رابطه<br />

های آزادی و برابری بنا بر اصل تضمین<br />

مالکیت فرمانروا سنجیده شود.‏ همزمان<br />

خواهند گفت:‏ افراط کاری مالکیت بمعنی<br />

برتری مطلق فردیت و حذف همبود خواهد<br />

بود.‏ از این رو،‏ آزادی و برابری باید بطور<br />

اساسی بعنوان فرانمود وجود همبودی انسان<br />

ها،‏ نهادها تعریف شوند که همبود در آنها<br />

واقعیت بخشی خاص اش را دنبال می کند.‏<br />

البته،‏ به ویژه،‏ این دیالک تیک بی آنکه هر<br />

یک از دو ‏»میانجی«‏ مهم بطور گرایشی<br />

جدا و به دو تقسیم شده باشد،‏ گسترش نمی<br />

یابد.‏ بدون شک،‏ این مربوط به این واقعیت<br />

است که مفهوم شهروندی عمومی که در<br />

آغاز متکی بر همگرایی گروه های اجتماعی<br />

و پراتیک های کامالً‏ ناهمگون بود،‏ تبدیل<br />

به داو رویارویی بین فرمانبر و فرمانروا و<br />

همچنین بین شکل های خشن و شکل های<br />

حقوقی یا قانونی سیاست می شود.‏ همواره<br />

فرمانروایان یا فرمانبرانی برای اِعمال زور<br />

در برابر قانون،‏ در برابر شکل حقوقی،‏<br />

همچنین قانونیت در برابر زور وجود دارد.‏<br />

پس از حیث تاریخی از جنبه مثلث آزادی،‏<br />

برابری و برادری،‏ و در واقع خیلی زود از<br />

مرحله کنوانسیون چه اتفاق افتاد که همزمان<br />

با مسئله های جنگ خارجی،‏ رهایی ملی،‏<br />

همچنین ستایش انقالبی میهن دوستانه و<br />

اختالف های طبقاتی که با ‏»اشرافیت جدید«،‏<br />

‏»امتیازهای جدید«‏ زبان می گشاید،‏ دگرگون<br />

می شود سیستم برادری بطور گرایشی به<br />

برادری ملی و همچنین به زودی به برادری<br />

و برادری انقالبی که در برابری خواهی<br />

در کمونیسم تبلور می یابد،‏ تقسیم می شود.‏<br />

اصطالح ملت معنی را تغییر می دهد؛ این<br />

دیگر مجموع شهروندان نیست،‏ این اندیشه<br />

یک تعلق تاریخی است که روی دولت<br />

متمرکز شده است.‏ در نهایت،‏ در خالل<br />

اسطوره سازی زبان،‏ فرهنگ و سنت های<br />

ملی،‏ این شکل فرانسوی ملی گرایی،‏ اندیشه<br />

همبود اخالقی و فرهنگی است که استوار بر<br />

سنت های نهادی است.‏ در مقابل،‏ برعکس،‏<br />

تغییر سمت مفهوم مردم به سوی ایده عمومی<br />

پرولتاریا بعنوان ‏»مردمی از مردم«،‏ امانت<br />

دار واقعیت و آرزوی همبودانه واقعی آنان<br />

است.‏<br />

همزمان از جنبه مثلث آزادی،‏ برابری،‏<br />

مالکیت چه اتفاق افتاد؟ آنجا نیز یک تقسیم<br />

بندی در کار است که پیرامون مسئله<br />

هایی چون حق حیات،‏ حق کار دور می<br />

زند.‏ می توان گفت که بطور گرایشی دو<br />

روش توجیه حقوق شهروند با مراجعه<br />

به مالکیت،‏ بنا بر این دو روش اندیشیدن<br />

به فرد حامل ارزش های آزادی-‏ برابری<br />

وجود دارد:‏ چه بنا بر مالکیت کار ‏)و بویژه

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!