16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 146<br />

همانند هستند.‏ بدیهی است وضعیت هایی که<br />

هر دو در آن ها حاضر یا غایب اند،‏ ناگزیر<br />

یکی هستند.‏ به بیان دیگر،‏ شرایط تاریخی<br />

‏)واقعیت(‏ آزادی دقیقاً‏ همان شرایط تاریخی<br />

‏)واقعیت(‏ برابری هستند.‏ من می گویم گزاره<br />

برابری = آزادی که به این شکل درک شده<br />

کامالً‏ حقیقت برگشت ناپذیری است که در<br />

مبارزه انقالبی و بوسیلة آن کشف شده و<br />

بدرستی گزاره ای عموماً‏ حقیقی است ک بنا<br />

بر آن در لحظه قطعی ناگزیر با ‏»نیروهای«‏<br />

مختلف که اردوی انقالبی را می سازند،‏<br />

تطبیق می کند.‏ به نوبه خود تأثیری تاریخی<br />

این گزاره هر اندازه متضاد باشند،‏ تنها<br />

بدین ترتیب می توانند بعنوان تأثیرهای یک<br />

حقیقت یا تأثیرهای حقیقت درک شوند.‏<br />

به من خواهید گفت،‏ دلیل آن چیست؟ مسئله<br />

عبارت از یک حقیقت عمومی در این مفهوم<br />

‏)عمومی پس آزمونی یا بهتر بگوییم عمومی<br />

تاریخی(‏ است که فقط می تواند سلبیباشد.‏ اما<br />

می تواند در هر لحظه در شرایط گوناگون که<br />

اقتضا کند،‏ ایجاد شود.‏ اگر کامالً‏ درست است<br />

که برابری در عمل همسان با آزادی است،‏<br />

برای این است که از حیث مادی ناممکن<br />

است،‏ بنحو دیگر باشد.‏ به بیان دیگر،‏ برای<br />

این است که آنها رویهمرفته ناگزیر همواره<br />

ناسازگارند.‏ این تز برای تفسیر کردن در<br />

نفس خود ‏»در حال توسعه«‏ است.‏ برابری و<br />

آزادی دقیقاً‏ در همان ‏»شرایط«‏ ناسازگارند.‏<br />

زیرا نمونه ای از شرایط که آزادی را حذف<br />

یا منکوب می کند وجود ندارد که برابری<br />

را حذف و محدود-‏ یعنی نابود-‏ نکند و<br />

برعکس.‏ من اینجا از ناسازگار بودن<br />

بیمی ندارم،‏ نه بنا بر تاریخ استثمار سرمایه<br />

داری که در پراتیک،‏ برابری اعالم شده بر<br />

پایة قرارداد کار را نفی می کند.‏ به خاطر<br />

این که به نفی عملی آزادی های خواست<br />

و بیان می انجامد،‏ نه بنا بر تاریخ رژیم<br />

های سوسیالیستی که آزادی های عمومی را<br />

حذف می کند،‏ به خاطر این که به تشکیل<br />

جامعه امتیازها و نابرابری های تقویت شده<br />

می انجامد به روشنی تمایز آزادی های<br />

‏»فردی«‏ و آزادی های ‏»جمعی«‏ مانند<br />

تمایز برابری ‏»صوری«‏ یا ‏»واقعی«‏ اینجا<br />

مفهومی ندارد.‏ مسئله بیشتر عبارت است از<br />

درجه برابری برای اشتراکی کردن آزادی<br />

های فردی و درجه آزادی که برای برابری<br />

جمعی افراد الزم است.‏ پاسخ هر بار همان<br />

است:‏ یعنی حداکثر در شرایط مفروض.‏ این<br />

شکل دیگر بیان تجربة سلبی از آنجاست که<br />

دلیل-‏ نه فقط دلیل ممکن،‏ بلکه به این عنوان<br />

کافی-‏ گزارة Egaliberté را تشکیل می<br />

دهد.‏ شکل های گوناگون ‏»قدرت«‏ اجتماعی<br />

یا ‏»قدرتی«‏ که خواه با نابرابری خواه با<br />

اجبارها روی آزادی انسان-‏ شهروند اعمال<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

می گردد،‏ مطابقت دارند،‏ ناگزیر بهم می<br />

رسند.‏ نمونه های محدود کردن ها یا حذف<br />

آزادی ها بدون نابرابری های اجتماعی و<br />

نابرابری های بدون محدود کردن یا حذف<br />

آزادی ها وجود ندارد،‏ در صورتی که درجه<br />

ها،‏ تنش های فرعی،‏ مرحله های تعادل<br />

ناپایدار،‏ شرایط سازش وجود دارد که در<br />

آنها استثمار و سلطه بطور همگون میان همه<br />

افراد توزیع نمی شود.‏ چنین است ساز و کار<br />

شکل بندی طبقه ها یا نخبگان فرمانروا که<br />

ناگزیر قدرت را به قدرت برتر یا هژمونی<br />

تبدیل می کند.‏<br />

پس می فهمیم که چرا متن اعالمیه،‏<br />

اثر ‏»موقعیت«‏ سخنگویان بورژوایی<br />

‏»انقالب«،‏ سلطه خاص یا کنترل خاص<br />

شان را بر روندی که در آن شرکت کردند،‏<br />

مضمون اساسی خود قرار نداده است؛ و می<br />

فهمیم که چرا بیدرنگ مبارزه ای درگیر<br />

می شود که هدف آن کاربُرد ‏»اصل های<br />

۱۷۸۹«، یعنی در عمل توسعة عمومی آنها<br />

یا محدود کردن آنهاست.‏<br />

و نیز می فهمیم که معنی معادله انسان =<br />

شهروند تعریف حقوق سیاسی و تصدیق<br />

حقوق عمومی در سیاست نیست.‏ دست<br />

کم بطور صوری-‏ خود این نمونه شکلی<br />

است که می تواند به سالح مادی تبدیل<br />

شود-‏ اعالمیه قلمرو نامعین ‏»سیاسی شدن«‏<br />

خواست های حقوقی را می گشاید که هر<br />

یک به روش خود خواست شهروندی یا سند<br />

نهادی،‏ عمومی آزادی و برابری را تکرار<br />

می کنند:‏ در این گشایش نامحدود-‏ از دوره<br />

انقالب شاهد تالشی هستیم که مطالبه حقوق<br />

مُزدبران یا زیر سلطه ها و نیز خواست زنان<br />

یا خواست بردگان و دیرتر خواست استثمار<br />

شدگان جزو آن است.‏ چنین حقوقی بعد به<br />

شکل زیر فرمول بندی می شود:‏ رهایی<br />

ستمدیدگان تنها می تواند کار خاص خود آنها<br />

باشد.‏ آنچه که بیدرنگ معنی اخالقی آن را<br />

تصریح می کند.‏<br />

اینک به دومین جنبه می پردازیم:‏ جزو<br />

اصلی حقیقت متن ما ‏»عمومیت سلبی«‏<br />

یعنی نامعینی مطلق آن است.‏ چون اینجا از<br />

تأثیر حقیقت در تاریخ صحبت می کنیم باید<br />

بیش از هر وقت طرح متن و طرح بیان<br />

یا اگر بپذیریم،‏ معنی و مرجع را مفصل<br />

بندی کنیم.‏ نا معینی،‏ تمام قدرت متن،‏ اما<br />

ضعف عملی بیان را نمودار می کند؛ یا بهتر<br />

بگوییم این را نمودار می کند که نتیجه های<br />

متن در نفس خود نامعین هستند.‏ آنها کامالً‏<br />

به ‏»تناسب نیروها«‏ و تحول شان بنا بر<br />

موقعیت ها بستگی دارند که البته الزم می<br />

آید که در عمل مرجع های فردی و جمعی<br />

برایEgalibetré ‏)برابری=‏ آزادی(‏ با کم<br />

و بیش ‏»احتیاط«‏ و ‏»درستی«‏ و همچنین<br />

با ‏»شجاعت«‏ و ‏»گستاخی«‏ علیه قدرت<br />

های مستقر بنا گردد.‏ بین شرایطی که بطور<br />

تاریخی ساخت نهادها را مطابق با گزاره<br />

Egalibetré و عمومیت گزافه پردازانه<br />

متن تعیین می کنند،‏ تنش دایمی وجود<br />

دارد.‏ با اینهمه،‏ همواره ضرورت دارد که<br />

این عمومیت تکرار شود و برای همسانی<br />

بدون تغییر تکرار شده است تا نتیجه حقیقت<br />

بازتولید شود که بدون آن سیاست انقالبی<br />

وجود ندارد.‏ پس کشمکش دایمی بین معنی<br />

به طور عموم سیاسی ‏»حقوق بشر«‏ و<br />

این واقعیت وجود دارد که متن آنها کامالً‏<br />

به ‏»پراتیک«‏ به ‏»مبارزه«،‏ به ‏»کشمکش<br />

اجتماعی«‏ مراقبت از ایجاد ‏»سیاست حقوق<br />

بشر«‏ واگذاشته می شود.‏<br />

***<br />

بنابراین،‏ من از آنجا به نکته بعدی توضیح<br />

ام می رسم و فرضیه زیر را مطرح می کنم:‏<br />

مشخص کردن Egalibetré یا گنجاندن آن<br />

در پراتیک به قیمت مبارزه هایی که در شکل<br />

مشخص به نفی های تاریخی توسل می جوید<br />

که این گزاره در نفس خود نفی تئوریک آن<br />

را نشان می دهد؛ این حقیقت آن را تحقق می<br />

بخشد.‏ این تحقق بخشیدن به دو عامل بستگی<br />

دارد:‏ یکی تعیین تضادهای واقعی سیاست<br />

پسا انقالبی،‏ یعنی تناسب نیروها و تضادهای<br />

منافع مفروض در شرایط متوالی که پیگیری<br />

و حتا بازسازی می شود و دیگری تعیین<br />

شکل هایی که در آنها چنین تضادهای واقعی<br />

در فضای ایدئولوژیک قابل تصورند که<br />

بوسیله گزاره انقالبی گشوده شده است.‏<br />

بحث ما باید شکل ساخت پیکربندی یا جستار<br />

نقش های ایدئولوژیک سیاست مدرن را پیدا<br />

کند؛ همانطور که گزاره انقالبی ساخت آن<br />

را معین کرده است.‏ در چنین جستاری است<br />

که ما باید برای محدود کردن متن تضادها<br />

بکوشیم تا همگونی و اختالف آن را بسنجیم.‏<br />

این است فرضیه ساخت من که بطور<br />

شکلواره ای بیان شده است:‏<br />

۱- معادله آزادی و برابری برای تغییر<br />

و تبدیل های اساسی مدرن،‏ ذهنی حقوق<br />

ضروری است.‏ اما برای تضمین ثبات نهادی<br />

آن ناتوان است.‏ یک میانجی ضروری است،‏<br />

اما شکل های ضد ‏»برادری«‏ یا ‏)همبودی(‏<br />

و ‏»مالکیت«‏ پیدا می کند.‏<br />

۲- هر یک از این میانجی ها به نوبة خود<br />

داو یک کشمکش است و عمالً‏ خود را تقسیم<br />

شده می بیند.‏ از یک سو،‏ در همبود Com-<br />

munauté ملی و همبود مردمی؛ از سوی<br />

دیگر،‏ در مالکیت-‏ کار و مالکیت-‏ سرمایه.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!