16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 143<br />

طور اساسی به عنوان ضمانت های عمومی<br />

آزادی های خصوصی اندیشیده شود(.‏<br />

از آنجا که بطور مستقیم به ناسازه ای<br />

اساسی می رسیم که عبارت از اختالف<br />

میان گفتمان حقوق بشر و گفتمان ‏»حقوق<br />

شهروند«‏ است.‏ گفتمان حقوق بشر ‏)که قبل<br />

از هر چیز بیش از دستاورد بعنوان دفاع از<br />

حقوق بشر فرمول بندی شده(،‏ امروز شبح<br />

بسیار گسترده ای را تشکیل می دهد که از<br />

آزادی وجدان یا امنیت فردی تا خواست حق<br />

موجودیت یاحق مردم در تعیین سرنوشت<br />

پیش می رود.‏ البته این گفتمان کامالً‏ متمایز<br />

از گفتمان حقوق شهروند باقی می ماند که<br />

در نفس خود بین مسئله توسعه قلمرو سیاسی<br />

در قلمروهای جدید ‏)مثل محیط زیست(‏ و<br />

مسئله ارزش افزایی دوباره امر سیاسی<br />

کالسیک – مترادف نهاد جمعی مذاکره و<br />

تصمیم گیری – در برابر هجوم اقتصادگرایی<br />

و فن ساالری گرایی در نوسان است.‏ به<br />

نظر می رسد،‏ حمایت از معادله نمونه وار<br />

متن های انقالبی ۱۷۸۹: معادله ‏»بشر«‏ و<br />

‏»شهروند«‏ که به آن باز می گردیم،‏ بسیار<br />

دشوار و بیش از پیش دشوار باشد.‏ احتمال<br />

موافقت کلی درباره مسئله برابر کردن بشر<br />

با شهروند وجود دارد.‏ این برابر کردن<br />

همواره به تام گرایی و به آنچه که اغلب آن<br />

را بمثابه امپریالیسم ‏»هر سیاست«‏ نشان می<br />

دهند،‏ می انجامد.‏ اما این موافقت فقط مقابل<br />

اعالمیه حقوق بشر قرار دارد که هر قدر<br />

ضرورت این حقوق طبیعی و همگانی باشد،‏<br />

اگر نگوییم یک اتوپی،‏ اما بطور اساسی یک<br />

ایده آل را بنمایش می گذارد.‏<br />

می توان درباره دلیل های این تفاوت که<br />

آشکارا در لحظه رجوع به کلیت حقوقی<br />

دوباره فعلیت یافته نمودار می گردد،‏ به<br />

پرسش پرداخت.‏ در اینجا چند توضیح که<br />

آن را خوب می شناسیم می توان ارائه کرد.‏<br />

توضیحی که طبیعت بشری:‏ از ‏»حقوق<br />

بشر«‏ تا ‏»حقوق شهروند«‏ را بیاری می<br />

طلبد همان تفاوت بین نیکی تئوریک طبیعت<br />

بشر که بدون آن یک همبود واقعی تصور<br />

ناپذیر است و زشتی کردار افراد تجربی تابع<br />

اجبار اشتیاق ها،‏ نفع ها و شرایط هستی<br />

آنان Homo homini deus, Homo<br />

homini Lupus وجود دارد.‏ توضیح<br />

پیش پا افتاده دیگری که زیاد بکار برده می<br />

شود،‏ توضیح تاریخمندانه است:‏ زمان گذشته<br />

است.‏ بنا بر این شرایطی که به تبع آن دلیل<br />

تشکیل دهنده متن های ۱۷۸۹ توانسته بود،‏<br />

خود را تحمیل کند،‏ دیگر وجود ندارد.‏ بدون<br />

شک،‏ ما دیگر ‏»انسان«های قرن ۱۸ نیستیم<br />

و جای تردید است که هنوز ‏»شهروندان«‏<br />

قرن ۱۹ باشیم.‏ در یک مفهوم ما بیش از<br />

این هستیم ‏)مثالً‏ ما در دنیای ارتباط ها و<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

فرهنگ جهانی زندگی می کنیم که شهروندی<br />

ملی،‏ افق عبورناپذیر تشکیل دهندگان دوره<br />

انقالبی را نسبی می سازد(.‏ در مفهوم دیگر،‏<br />

ما کمتر از این هستیم.‏ زیرا جامعه های<br />

‏»تفاوت یافته«‏ ما نه تنها با طبقه ها،‏ بلکه<br />

بویژه با قانون ها سازمان یافته است.‏ من به<br />

شیوه دیگر توضیح که ذاتی تر است،‏ برتری<br />

می دهم؛ شیوه ای که القا می کند که در<br />

نخستین برخورد،‏ متن های ‏»بنیانگذاران«‏<br />

به دلیل سادگی و رادیکال بودن انقالبی شان<br />

تضادی را آشکار می کنند که آنها را از<br />

سرمایه گذاری در نظم ثابت باز می دارد.‏<br />

به بیان بهتر تضاد در درجه دوم استوار بر<br />

ناپایداری رابطه میان خصلت پرسش انگیز<br />

متن های )۱( آن و خصلت کشمکش برانگیز<br />

وضعیتی است که سر بر می آورند و بعنوان<br />

مرجع در خدمت آنها است.‏ به گونه ای که<br />

هر کوشش برای دوباره فعال کردن متن<br />

های حقوق بشر و شهروند که استوار بر<br />

حقیقت آن است با نتیجه های توسعه کشمکش<br />

های خاص آن برخورد می کند؛ اما مستعد<br />

عملی بودن به شکل های مختلف است.‏<br />

در کتاب تازه و برجسته:‏ ‏»انقالب حقوق<br />

بشر«‏ )۲( که از دیدگاه نولیبرالی به نگارش<br />

در آمده،‏ مارسل گوشه در جستجوی دلیل<br />

هایی که نشان می دهند،‏ انقالب برای ما ‏»به<br />

پایان رسیده«‏ ‏)اما دلیل هایی که مدتهاست<br />

این راه حل را به ‏»عقب انداخته اند«(،‏ متن<br />

به متن آنچه را که به نظر او بمثابه گسترش<br />

پرسش انگیزی اساسی جلوه می کند،‏ دنبال<br />

کرده است:‏ واقعیت این است که هسته<br />

اعالمیه ۱۷۸۹ مفهوم مطلق حاکمیت ملی،‏<br />

عکس تقلید از حاکمیت پادشاهی را برقرار<br />

می کند که برای توجیه نمایندگی مردم در<br />

برابر آن قرار می گیرد.‏ نمایندگان مؤسسان<br />

موظف بودند ‏»اراده عمومی«،‏ واحد و<br />

تقسیم ناپذیر و نیز دفع کنندة هر آمریت<br />

را در برابر اراده ‏»واحد و تقسیم ناپذیر«‏<br />

پادشاه مستبد قرار دهند.‏ البته،‏ این اراده<br />

عمومی استوار بر افرادی است که ملت را<br />

تشکیل می دهند.‏ چنین مفهومی نوسان کردن<br />

بین دموکراسی مستقیم و دیکتاتوری انقالبی<br />

را رد کرده است و در واقع،‏ ناسازگاری<br />

با نهاد عملگرای کادر قضایی برای سیاست<br />

مدرن را نشان می دهد که عبارت از متعادل<br />

کردن قدرت های قانونگذاری و اجرایی یا<br />

حقوق انحصاری دولت در قبال استقالل<br />

افراد است.‏ از این رو،‏ انقالب بطور بی<br />

واسطه تا این لحظه در شرایط متفاوت طی<br />

یک قرن رویارویی سیاسی و بحران های<br />

رژیم یک ناکامی است:‏ متن های نمادین آن<br />

کارکرد ایده آلی تنظیم کننده کم و بیش وفاقی<br />

کسب کرده اند.‏<br />

همزمان،‏ فلورانس گوتیه در یک سلسله مقاله<br />

های تازه )۳( که سنت ایده آلیسم انقالبی را<br />

باز می یابد و نوسازی می کند ‏)که البته می<br />

توان آن را از روبسپیر و فیخته تا مارکس<br />

جوان و ارنست بلوخ عصر ما ترسیم کرد(،‏<br />

کوشیده است،‏ نشان دهد که بین مرحله<br />

مونتانیار ‏)گروه انقالبی(‏ ژاکوبنی و مرحله<br />

ترمیدوری میانه رو کنوانسیون گسست<br />

برقرار می کردد.‏ متن های ۱۷۸۹، متمرکز<br />

روی تقدم آزادی و پژوهش کلیت آن و متن<br />

های ۱۷۹۳ که برابرگرایی پنهان این دریافت<br />

را بعنوان دوجانبه بودن عمومی یا شناخت<br />

دوجانبه عمومی آزادی ها،‏ و از جمله آزادی<br />

اساسی موجود بودن ‏)»حق موجودیت«‏ با<br />

نتیجه های اقتصادی آن(‏ گسترش می دهند،‏<br />

در خط تداوم اند.‏ آنها از ایده کالسیک،‏<br />

بطور اساسی الک و از اعالم حقوق طبیعی<br />

که استوار بر مشارکت و شهروندی است<br />

ناشی می شوند و قلمرو سیاست و نقش<br />

دولت را بنا بر طبیعت انسان محدود می<br />

کنند.‏ برعکس با اعالمیه ترمیدور ۱۷۹۵،<br />

متمرکز روی خصلت نقض ناپذیر مالکیت و<br />

دوجانبه بودن ‏»حقوق«‏ و ‏»وظیفه ها«‏ یک<br />

پایه ‏»اجتماعی«‏ معین جانشین پایه همگانی<br />

شهروندی شده است:‏ از این رو،‏ گسست و<br />

حتی وارونگی وجود خواهد داشت.‏ و این<br />

البته بیانگر واکنش ضد انقالبی در برابر<br />

توسعه کشمکش های اجتماعی و بویژه<br />

واکنش در برابر روشی است که عنصرهای<br />

توده ای،‏ ‏»نابورژوایی«‏ انقالب استفاده از<br />

کلیت حقوق بشر از لحاظ سیاسی را علیه<br />

محدودیت های عملی که آنها بنام نگارندگان<br />

خاص شان هدف قرار دادند،‏ متوقف نکردند:‏<br />

منظور تمایز میان شهروندی ‏»فعال«‏ و<br />

شهروندی ‏»نا فعال«‏ بر پایه حق رأی با<br />

پرداخت مالیات آن و نفی ‏»برابری عمل«‏<br />

در قلمرو حقوق طبیعی است.‏<br />

دقیقاً‏ من به سهم خود هر دو شکل تفسیر<br />

تضاد درونی جنبه انقالبی را نمی پذیرم.‏<br />

هر دو آنها از نظر من به دلیل های کامالً‏<br />

مختلف از آن ویژگی بی بهره اند.‏ برای بیان<br />

آن بطور شکلواره ای به این نمی اندیشم که<br />

مفهوم ‏»حاکمیت ملت«‏ که در ۱۷۸۹ پی<br />

ریخته شد،‏ دگرگونی در چارچوب تداوم<br />

اساسی مفهوم حاکمیت پادشاهی باشد که در<br />

حقیقت یک تفوق را جانشین تفوق دیگر می<br />

کند،‏ و رجوع به انسان و کلیت طبیعت آن که<br />

حقوق شهروند را می سازد،‏ اینجا ادامه پذیر<br />

در مضمون عادی منبع های ایدئولوژیک<br />

باشد که می توان آن را بطور نوعی زیر نام<br />

حقوق طبیعی کالسیک نمایش داد.‏<br />

از این رو،‏ در مورد آنچه که مربوط به<br />

حاکمیت است،‏ سعی کرده ام آن را در جای<br />

دیگر نشان دهم )۴(. نوسازی انقالبی دقیقاً‏<br />

عبارت از زدودن مفهوم سنتی آن با طرح

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!