16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 141<br />

آنرا تأیید میکند ‏)فرضی که بویژه درباره<br />

اقتصادیات صادق است زیرا که چنان<br />

تأثیر مستقیمی بر سیاست دولت دارد(.‏<br />

‏»اقتصادیات بد«‏ یکی از مکانیسمهایی<br />

است که منافع سرمایه مالی که بر<br />

سرمایهداری معاصر مسلط است،‏ از طریق<br />

آن اعمال فشار میکند.‏ ‏»ریاضت«‏ به این<br />

دلیل تحمیل میشود که سرمایه مالی با<br />

خرج دولت در مقیاس بزرگ برای تحرک<br />

اقتصاد مخالف است.‏<br />

سرمایه مالی با کُنشگری دولت مخالف<br />

نیست،‏ بلکه میخواهد آن کُنشگری<br />

شکل تأمین مشوقها برای خود سرمایه<br />

مالی-‏ جهت ارتقای منافع خودش،‏ بمثابه<br />

ابزاری برای احیای اقتصاد-‏ را بگیرد.‏<br />

سرمایه مالی عمل مستقیم دولت در این<br />

راستا از طریق خرج عمومی بزرگتر را<br />

نمیخواهد.‏ هر اقدام دولت که مستقل از<br />

سرمایه مالی عمل کند،‏ و بدنبال کار مستقیم<br />

بجای کار از طریق ارتقای منافع سرمایه<br />

مالی باشد،‏ مشروعیت سرمایهداری،‏ و<br />

بویژه مشروعیت منافع سرمایه مالی را<br />

از بین میبرد،‏ چون این پرسش را مطرح<br />

میکند:‏ اگر برای رفع اشکال نظام به دولت<br />

نیاز است چرا اصالً‏ به نظام نیاز داریم،‏<br />

چرا خود مالکیت دولتی را نداشته باشیم؟<br />

از اینرو،‏ سرمایه مالی در ایاالت متحده با<br />

۱۳ تریلیون دالر حمایت دولتی برای تثبیت<br />

نظام مالی هیچ مخالفتی ندارد؛ اما بمحض<br />

اینکه پرسش خرج دولت برای احیای<br />

اقتصاد مطرح میشود،‏ موعظه درباره<br />

فضایل ‏»ریاضت«‏ را شروع میکند.‏<br />

بنابراین،‏ عصر سلطه سرمایه مالی عصری<br />

است که در آن ‏»مداخله دولت در مدیریت<br />

تقاضا«‏ مدل کینز به حاشیه عقب مینشیند.‏<br />

اکنون،‏ سرمایهداری بی وقفه به برخی<br />

محرکهای بیرونی برای حفظ رشد خود<br />

نیازمند است.‏ سرمایهداری میتواند رشد<br />

را صرفاً‏ براساس نیروی خود حفظ کند،‏<br />

صرفاً‏ بدین خاطر که رشد،‏ برای مدت<br />

زمانی،‏ رخ میداده است،‏ اما اگر رشد به<br />

هر دلیلی-از آنجمله ظهور تنگناها بخاطر<br />

خود رشد-‏ نقصان یابد،‏ آنوقت یک پیچاپیچ<br />

سرمایهگذاری کمتر و کمتر و کاهش رشد<br />

آغاز میشود که آنرا بسمت یک وضعیت<br />

ایستا،‏ یعنی بسمت وضعیت بازتولید ساده<br />

میکشاند.‏ رهاسازی نظام از بازتولید ساده<br />

و تضمین اینکه رشد نیروی خود را از<br />

دست ندهد و به وضعیت بازتولید ساده<br />

سقوط نکند،‏ چیزی است که با عملکرد<br />

مجموعه ای از محرکهای بیرونی تضمین<br />

میشود.‏<br />

محرکهای بیرونی<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

از نقطه نظر تاریخی دو دست از<br />

محرکهای بیرونی این نقش را ایفا کرده<br />

اند.‏ نخستین،‏ کل نظام استعماری است<br />

که تا جنگ جهانی اول این نقش را ایفا<br />

میکرد.‏ اصطالح ‏»نظام استعماری«‏<br />

در اینجا فقط برای اشاره به مستملکات<br />

استعماری و نیمه استعماری مانند هند و<br />

چین بکار برده نمیشود،‏ بلکه بهاصطالح<br />

‏»مستعمرات مهاجرنشین«‏ را که ‏»جمعیت<br />

بومی«‏ آنها بخاطر جا دادن به مهاجران<br />

از مرکز سرمایهداری رانده میشدند را<br />

نیز دربرمیگیرد.‏ ‏»نظام استعماری«‏ از<br />

طریق زیر از رشد تحت سرمایهداری<br />

نگهداری کرد:‏ همراه با مهاجرت جمعیت<br />

به ‏»مستعمرات مهاجرنشین«‏ یا مهاجرت<br />

سفیدپوستان به مناطق دارای آب و هوای<br />

معتدل،‏ مهاجرت موازی سرمایه از مرکز<br />

سرمایهداری به این مناطق نیز وجود<br />

داشت،‏ اما این ‏»صدور سرمایه«‏ از<br />

مرکز از طریق مصادره مازاد مستملکات<br />

مستعمراتی و نیمه مستعمراتی ممکن<br />

میشد.‏ نتیجتاً،‏ ‏»فرار«‏ یکسویه مازاد از<br />

هند و دیگر مستعمرات،‏ صادرات سرمایه<br />

از مرکز سرمایهداری به مستعمرات<br />

مهاجرنشین را تأمین میکرد.‏<br />

اما واقع در زیر این حرکتها در میزان<br />

‏»ارزش«،‏ تغییرات مهمی نیز در ارتباط<br />

با ترکیب کاال وجود داشت:‏ بریتانیا کشور<br />

اول سرمایهداری،‏ و همچنین کشور اول<br />

صادرکننده سرمایه،‏ کاالهای مورد تقاضا<br />

در مستعمرات مهاجرنشین مانند ایاالت<br />

متحده را تولید نمیکرد.‏ تقاضا در آنجا<br />

عمدتاً‏ برای مواد خام،‏ یعنی مواد معدنی<br />

و کاالهای اولیه بود،‏ که در مستملکات<br />

مستعمراتی تولید میشد.‏ بنابراین صادرات<br />

سرمایه بریتانیا در درجه اول از طریق<br />

صادرات کاالهای بریتانیایی مانند نساجی<br />

در هند و دیگر بازارهای شرقی،‏ و به<br />

همان اندازه یا حتا بیشتر،‏ از صادرات<br />

این کشورها به مناطقی که ‏»فرار«‏ بسمت<br />

آن بود ممکن میشد.‏ کاالهای بریتانیایی<br />

میتوانستند در کشورهای مستعمره و نیمه<br />

مستعمره فروخته شوند زیرا بازارهای آنها<br />

‏»آماده«‏ بود:‏ بازارهای آنها میتوانست<br />

برای تخلیه کاالهایی بریتانیایی،‏ به هر<br />

اندازه الزم،‏ و در هر زمان،‏ مورد<br />

بهرهبرداری قرار گیرد.‏<br />

کل این روال حرکت جهانی سرمایه و<br />

کاالها،‏ که از نقطه نظر مرکز سرمایهداری<br />

بسیار بی دردسر بود،‏ در زیر رونق<br />

طوالنی قرار داشت که سرمایهداری از<br />

اواسط قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول<br />

بخود دید.‏ بعد از جنگ جهانی اول این<br />

روال سقوط کرد.‏ بورژوازی محلی در<br />

مستعمرات خواهان فضای خود بود؛ ژاپن<br />

بعنوان رقیب بریتانیا در بازارهای آسیایی،‏<br />

ظهور کرد؛ با ‏»رسیدن به سرحدات«‏<br />

میزان سرمایهگذاری در ‏»دنیای جدید«‏<br />

به حدنهایی رسید؛ و گستره صنعتزدایی<br />

بیشتر در اقتصادهایی مانند هند شروع به<br />

محدود شدن هر بیشتر نمود.‏ رکود بزرگ<br />

دهه ۱۹۳۰ بیانگر این واقعیت بود که<br />

مکانیسم قدیمی برای تحرک سرزندگی در<br />

سرمایهداری دیگر کار نمیکند.‏<br />

رکود ‏]بزرگ[‏ فقط زمانی پایان یافت<br />

که دومین محرک خارجی عمده برای<br />

سرمایهداری،‏ یعنی خرج دولت،‏ ابتدا برای<br />

تدارکات جنگ،‏ و بعد از جنگ،‏ تحت تأثیر<br />

فشار طبقه کارگر و خطر سوسیالیسم،‏ برای<br />

به اجرا گذاشتن نوعی ‏»دولت رفاه«‏ وارد<br />

عمل شد.‏ اما ‏»مداخله دولت در مدیریت<br />

تقاضا«‏ نیز اکنون به آخر خط خود رسیده<br />

است:‏ ظهور سرمایه مالی بینالمللی بمثابه<br />

نیروی مسلط در سرمایهداری،‏ به دالئلی که<br />

در باال ذکر شد،‏ گستره آن را کاهش داده<br />

است.‏ بطور خالصه،‏ سرمایهداری اکنون<br />

واقد هر نوع مکانیسمی برای دادن رشد<br />

پایدار به خود است.‏<br />

کاهش دستمزدهای واقعی<br />

این،‏ بعالوه،‏ در بستری اتفاق میافتد<br />

که نیاز به چنان مکانیسمی از هر زمان<br />

دیگری حادتر میشود.‏ اجازه بدهید ببینیم<br />

چرا.‏ با جهانیسازی حرکت بسیار آزادتر<br />

سرمایه-‏ از آنجمله بشکل سرمایه،‏ و<br />

همچنین کاالها و خدمات،‏ میان کشورها<br />

بیش از هر زمان دیگری در تاریخ<br />

سرمایهداری،‏ صورت گرفته است.‏<br />

نتیجتاً،‏ سرمایه از متروپلها ‏)و همچنین<br />

سرمایه بزرگ داخلی(‏ میتواند تولید را<br />

به کشورهای جهان سوم،‏ که در آنجا<br />

بخاطر وجود ذخائر عظیم نیروی کار<br />

دستزمدها پایین است،‏ منتقل کند و ‏]آن<br />

تولیدات را[‏ به بازارهای متروپل صادر<br />

نماید.‏ این بهنوبه خود دستمزدهای کارگران<br />

در کشورهای متروپل را در مقابل فشار<br />

کاهشی که بوسیله ذخائر نیروی کار<br />

موجود در کشورهای جهان سوم اعمال<br />

میشود،‏ آسیبپذیر میسازد.‏ در ایاالت<br />

متحده،‏ بعنوان مثال،‏ طی سه دهه گذشته<br />

نرخ واقعی دستمزد کارگران بطور مطلق<br />

نزدیک به ۳۰ درصد کاهش یافته است.‏<br />

در کشورهای جهان سوم هم اینطور<br />

نیست که نرخ واقعی دستمزد باال میرود؛<br />

بالعکس،‏ فقیرسازی و آوارگی تولیدکنندگان<br />

خُرد،‏ شامل دهقانان،‏ که نشان دیگری از<br />

جهانی سازی است باعث افزایش ارتش

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!