شماره ٢٨

شماره ٢٨ شماره ٢٨

16.03.2014 Views

و صفحه 136 ( در دهه ۱۹۲۰، کینز سیاستهای دولت محافظهکار وینستون چرچیل را محکوم کرد.‏ او با سیاستهای لیبرال ‏»نئوکالسیک«‏ که اعتصاب معدنکاران را تحریک کرد،‏ و در پی آن اعتصاب سراسری سال ۱۹۲۶ رخ داد،‏ مخالف بود.‏ بعد از آن،‏ او خواهان یک سیاست برای سرمایهگذاری عمومی عمده شد.‏ او از حزب لیبرال حمایت میکرد،‏ در حالیکه روابط دوستانه ای با حزب کارگر داشت.‏ در سال ۱۹۲۹، در پی شکست محافظهکاران و لیبرالها،‏ دولت کارگر جدید او را به ‏»کمیسیون مکمیالن درباره وضعیت اقتصادی«‏ منصوب کرد.‏ او در سال ۱۹۳۰ مشاور همان دولت شد.‏ بحران اقتصادی در پی سقوط والاستریت در سال ۱۹۲۹ ژرف گردید،‏ و منجر به ارائه یک تحلیل از اشتغال،‏ بهره و پول شد،‏ و اعتقاد او را مبنی بر اینکه مداخله دولت باید افزایش یابد،‏ تقویت کرد.‏ دولت برای جبران کاهش در تقاضا،‏ باید خرج را در جهت تقویت اقتصاد و اشتغال،‏ افزایش دهد.‏ بعد از آن،‏ او در یک مناظره عمده با هایک )Hayek( درگیر شد.‏ گرچه هایک،‏ همچون کینز به رد شماری از ایدههای اسمیت ،)Smith( ریکاردو ،)Ricardo( والراس ), )Walras و جیونس )Jevons( رسیده بود،‏ اما با لودویگ وُ‏ ن میسس Ludwig( )von Mises مجموعه ای از ایده های اولترا-لیبرال را که شدیداً‏ مخالف اصول اصلی انقالب کینزی بود ‏)در مخالفت شدید با آن قرار داشت(‏ مطرح کرد.‏ در حالیکه کینز و اقتصاددانان همفکر او متقاعد بودند که رکود بزرگ بعلت سقوط در سرمایهگذاری بود،‏ هایک و هواداران او سرمایهگذاری بیش از حد ناشی از سیاستهای پولی بدون دقت را علت میدیدند.‏ برای کینز،‏ مصرف و سرمایهگذاری باید از طریق مداخله قوی دولت تحریک شوند.‏ برای هایک،‏ مداخله دولت پول موجود برای سرمایهگذاری خصوصی را کاهش میداد.‏ برای کینز،‏ دستمزدها باید جهت تحرک مصرف افزایش یابند.‏ برای هایک،‏ دستمزدها،‏ در جهت تضمین احیای اشتغال کامل،‏ باید کاهش یابند.‏ این مناظره ‏)پلمیک(‏ به صفحات مطبوعات بریتانیا راه یافت ‏)»تایمز«،‏ ۱۷ و ۱۹ اکتبر ۱۹۳۲(. کینز باور داشت که سیاست اقتصادی باید بسمت کاهش نرخ بیکاری باال و توزیع درآمدها به شیوه ای مساواتطلبانهتر تعیین شود.‏ او استدالل میکرد که اگر دولت اهداف مجله هفته شماره 28 مهر 1391 اشتغال کامل و برابری بیشتر را دنبال نکند،‏ خطر جدی پیروزی فاشیسیم یا کمونیسم بلشویکی وجود خواهد داشت.‏ سیاست دولت باید کاهش نرخ بهره را،‏ که منابع حیاتی را به بخش مالی هدایت میکند،‏ هدف قرار دهد.‏ با کاهش نرخ بهره،‏ او خواهان نابود کردن طبقه نزولخوار ‏)رانتخوار ،)rentier آفت نظام سرمایهداری ‏)که از قبَل درآمد کسب نشده زندگی میکند(‏ بود.‏ با این وجود،‏ کینز در عین حال،‏ بوضوح کامل میگوید که پیامدهای تئوری او ‏»نسبتاً‏ لیبرال«‏ است.‏ تئوری کینز »… در حالی که اهمیت حیاتی ایجاد کنترلهای مرکزی مشخصی در عرصههایی که امروز کامالً‏ در دست ابتکار بخش خصوصی است را برجسته میکند،‏ عرصههای فعالیت بسیار زیادی را دست بخش خصوصی باقی میگذارد.‏ این در واقع،‏ خواهان یک نظام سوسیالیسم دولتی که بخش عمده حیات اقتصادی جامعه را تابع کنترل خود میکند،‏ نیست.«‏‎۴‎ نسخههای کینز در مناطق بسیاری از جهان تا دهه ۱۹۷۰ به اجرا گذاشته شد.‏ آنها همچنین،‏ بر شماری از اقتصادانان،‏ همچون ساموئلسون ،)Samuelson( گالبرایت ،)Galbraith( توبین )Tobin( و پرهبیش )Prebisch( تأثیر گذاشتند.‏ تدارک ضدانقالب نئولیبرالی یک واکنش سریع به سیاستهای مداخله دولت در راستای تقویت تقاضا و حرکت بسمت اشتغال کامل،‏ وجود داشت.‏ از آغاز دهه ۱۹۳۰، هایک و وُ‏ ن میسس برای نابودکردن پیشنهادات کینز اقدام کردند.‏ ‏»از سال ۱۹۴۵، در محافل آکادمیک و سرمایهداری گوناگون،‏ بطور همزمان برای گردآوردن مدافعان واجد شرایط لیبرالیسم ‏)اقتصادیات نئوکالسیک(‏ پروژههای متفاوتی با هدف سازماندهی یک پاسخ مشترک به مُبلغان مداخله دولت و سوسیالیسم،‏ ظهور کرد.‏ سه مرکز که این مقاومت بعد از جنگ در آنجا سازماندهی شد عبارت بودند از : مؤسسه عالی مطالعات بینالمللی و توسعه )IUHEI( در ژنو،‏ مدرسه اقتصادی لندن )LSE( و دانشگاه شیکاگو.«‏‎۵‎ در پایان جنگ جهانی دوم،‏ هایک در ، مدرسه اقتصادی لندن بود.‏ در سال ۱۹۴۷، او و وُ‏ ن میسس انجمن مونت-پرلین So- )ciété du Mont-Pèlerin را تأسیس کردند.‏ اولین نشست آن در آوریل ۱۹۴۷ برگزار شد و ۳۶ لیبرال معروف را در هتل دُ‏ پارک Parc( )Hôtel du در مونت-‏ پرلین نزدیک ووی سوئیس گردآورد.‏ هزینه آن نشست را بانکداران و صاحبان صنایع سوئیس تأمین کردند.‏ سه نشریه بزرگ ایاالت متحده ‏)فورچون،‏ نیوزویک،‏ و ریدرز دایجست(‏ نمایندگی فرستادند.‏ در واقع،‏ ریدرز دایجست Di- Reader’s )gest به تازگی،‏ خالصه ای از کار اصلی هایک،‏ ‏»راه به بردگی«‏ را منتشر کرده بود.‏ آن کتاب،‏ از جمله میگفت:‏ ‏»در گذشته،‏ تسلیم شدن بشر به نیروهای غیرشخصی بازار توسعه تمدن را،‏ که در غیر آنصورت ظهور نمیکرد-‏ ممکن ساخت.‏ از طریق تسلیم است که ما هر روز در ساختمان چیزی که بسیار بزرگتر از چیزی است که همه ما قادر به درک آن هستیم،‏ مشارکت میکنیم.«‏‎۶‎ اقتصادانان و فالسفه راستگرا از ‏»مکاتب فکری«‏ گوناگون در آن نشست شرکت کردند.‏ ‏»در پایان نشست انجمن دُ‏ مونت-‏ پلرین ‏]سلف داووس[-نوعی فراماسونری نئولیبرالی،‏ خیلی خوب سازماندهی شده و متعهد به اشاعه کیش نئولیبرالی با گردهماییهای بینالمللی منظم،‏ تأسیس شد.«‏‎۷‎ در میان فعالترین اعضای سازمان،‏ هایک،‏ ُ ن میسس،‏ موریس آالس Al- Maurice ،)lais کارل پوپر Popper( )Karl و میلتون فریدمن Friedman( )Milton قرار داشتند.‏ آن سازمان به یک کانون فکر ضدحمله نئولیبرالی مبدل شد.‏ بسیاری از اعضای آن برنده جایزه نوبل در اقتصاد شدند ‏)هایک در ۱۹۷۴، فریدمن در ۱۹۷۶، و آالس در ۱۹۸۸(. تارنگاشت عدالت پینویسها:‏ ( ۱- بخش نخست این سری ‏»نگاهی در آیینه پشت سر برای درک حال«‏ در تارنگاشت ‏»کمیته برای حذف بدهی جهان سوم«‏ از ۱۲ تا ۲۵ ژوئن … ۲۰۰۹ منتشر شد.‏ ۲- به نقل از بیوود و دوستالر،‏ ۱۹۹۵ ص.‏ .۳۷ ۳- همانجا،‏ ص.‏ ۴۰. ۴- کینز،‏ ۱۹۳۶، یاداشتهای نهایی،‏ چاپ اسپانیایی،‏ ص.‏ ۳۶۲. -۵ اودری،‏ .۱۹۹۶ ۶- وُ‏ ن هایک،‏ ۱۹۴۴. -۷ اندرسون،‏ .۱۹۹۶ (

اقتصاد سیاسی مالکیت خصوصی و عدالت اجمتاعی رمان سرگئی اویچ اوسین برگردان:‏ ا.‏ م.‏ شیری صفحه 137 مجله هفته شماره 28 مهر 1391 توضیح مترجم:‏ عدالت اجتماعی خواست و آرزوی تاریخی بشر بوده و همچنان به عنوان اصلی ترین نیاز جوامع انسانی،‏ موضوع بحت امروز هم هست.‏ مبارزات قهرمانانه بشریت جهان برای برقراری عدالت اجتماعی در طول تاریخ،‏ همواره از سوی نیروهای ارتجاعی هوادار مالکیت خصوصی بکمک زور و تزویر،‏ ریاکاری و خیانت،‏ منکوب شده و بخون خود غرق گشته است.‏ در دوران کنونی،‏ که نظام غیرانسانی سرمایه داری امپریالیستی در باتالق بحرانهای همه جانبه ساختاری خود نفسهای آخر را می کشید،‏ بیش از هر زمان دیگر هار شده و قصد دارد تمام بشریت و دستاوردهای آن را همراه خود نابود سازد.‏ در چنین شرایطی،‏ بر نیروهای پیرو عدالت اجتماعی است که با درک مسئولیت تاریخی خود،‏ مقدمات تشییع جنازه و تدفین این وحشی ترین نظام تاریخ و تمام متعلقاتش،‏ از دولتهای امپریالیستی گرفته تا ناتوی تروریستی و حقوق بشر کذایی و دمکراسی تقلبی اش را فراهم آورند و آن ممکن نیست مگر جز با دامن زدن به مبارزه ایدئولوژیک-‏ نظری برای غلبه آگاهانه بر تشتت فکری-‏ نظری در میان نیروی ترقیخواه و تشکیل هیئت های تدفین نظام سرمایه داری ‏)احزاب رزمنده پرولتری(‏ در هر کشوری.‏ بخصوص اینکه در دو دهه اخیر،‏ تبلیغات بورژوازی توانسته با طرح و تبلیغ موضوعات ساختگی و بغایت انحرافی مثل ‏»تروریسم«،‏ ‏»مسائل همجنسگرایان«،‏ مدبازی و مدپرستی،‏ جنگ افروزیها و لشکرکشیهای پیاپی،‏ ایجاد جنگهای قومی-‏ قبیله ای،‏ دینی-‏ مذهبی،‏ دامن زدن به آشوب و اغتشاش در کشورهای مختلف و غیره،‏ بخش قابل توجهی از نیروهای سابقا طرفدارعدالت اجتماعی را دچار سرگیجه نموده و با استثمارگران و هواداران مالکیت خصوصی بر ابزار تولید همراه ساخته و توانائی و کارآمدی اغلب احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی تا کنونی را به صفر برساند.‏ *** مالکیت خصوصی و عدالت اجتماعی حق مالکیت خصوصی،‏ موضوع کلیدی و گرهی در نظام حقوق اجتماعی-‏ اقتصادی جامعه سرمایه داری بشمار می آید.‏ بی جا نیست که در ماده ۲۵ قانون اساسی ‏)منظور روسیه است(‏ تصریح می شود:‏ »۱- قانون از حق مالکیت خصوصی محافظت می کند؛ ۲- هر کسی از حق مالکیت دارائی خصوصی،‏ استفاده و در اختیار گرفتن آن به تنهایی ویا بطور مشترک با اشخاص دیگر برخوردار است«.‏ ‏)ماده ۲۵، بند ۱ و ۲(. این ماده،‏ هم تمام ماهیت ساختار جامعه امروزی را بیان کرده و هم کلیه حقوق و آزدایها را.‏ قانون اساسی با تضمین این حق،‏ با واسطه و یا بیواسطه به تابعی از حق اصلی،‏ حق مالکیت خصوصی تبدیل شده است.‏ از دیگر سوی،‏ بسیاریها خیلی عالقمندند از دولت باصطالح اجتماعی،‏ عدالت اجتماعی در این دولت و در باره اینکه دقیقا حق ‏»تقدس«‏ و ‏»مصونیت«‏ مالکیت خصوصی هم باید این عدالت اجتماعی را تأمین نماید،‏ صحبت نماید.‏ اما توسعه جامعه بورژوایی دائما از قابل تردید بودن این استنتاج حکایت می کند.‏ بویژه این شکاکیت در جریان بحران مالی-‏ اقتصادی کنونی که چیزی غیر از اجزاء بحران ساختاری عمومی نظام سرمایه داری نیست،‏ نمود عینی یافت.‏ بدین سبب،‏ این سؤال پیش می آید:‏ آیا تأمین عدالت اجتماعی در جامعه تحت سلطه مالکیت خصوصی،‏ بطور کلی امکان پذیز هست؟ بمنظور یافتن پاسخ این سؤال،‏ مفاهیم مالکیت،‏ مالکیت خصوصی،‏ عدالت اجتماعی را توضیح می دهیم.‏ مالکیت-‏ تاریخ تکامل مناسبات اجتماعی،‏ تقسیم ‏)تصاحب(‏ دارائیها بمثابه عناصر ثروتهای مادی جامعه بین افراد مختلف ‏)تک تک افراد،‏ گروههای اجتماعی،‏ طبقات،‏ دولتها(‏ را مشخص می کند.‏ مجموع دارائیهای متعلق به این فاعل ‏)مالک(‏ موضوع ‏»آ«،‏ یا دارائی متعلق به فرد مشخص را تشکیل می

اقتصاد سیاسی<br />

مالکیت خصوصی و عدالت اجمتاعی<br />

رمان سرگئی اویچ اوسین<br />

برگردان:‏ ا.‏ م.‏ شیری<br />

صفحه 137<br />

مجله هفته شماره 28 مهر 1391<br />

توضیح مترجم:‏<br />

عدالت اجتماعی خواست و آرزوی تاریخی<br />

بشر بوده و همچنان به عنوان اصلی ترین<br />

نیاز جوامع انسانی،‏ موضوع بحت امروز<br />

هم هست.‏ مبارزات قهرمانانه بشریت جهان<br />

برای برقراری عدالت اجتماعی در طول<br />

تاریخ،‏ همواره از سوی نیروهای ارتجاعی<br />

هوادار مالکیت خصوصی بکمک زور و<br />

تزویر،‏ ریاکاری و خیانت،‏ منکوب شده<br />

و بخون خود غرق گشته است.‏ در دوران<br />

کنونی،‏ که نظام غیرانسانی سرمایه داری<br />

امپریالیستی در باتالق بحرانهای همه جانبه<br />

ساختاری خود نفسهای آخر را می کشید،‏<br />

بیش از هر زمان دیگر هار شده و قصد<br />

دارد تمام بشریت و دستاوردهای آن را<br />

همراه خود نابود سازد.‏ در چنین شرایطی،‏<br />

بر نیروهای پیرو عدالت اجتماعی است که با<br />

درک مسئولیت تاریخی خود،‏ مقدمات تشییع<br />

جنازه و تدفین این وحشی ترین نظام تاریخ<br />

و تمام متعلقاتش،‏ از دولتهای امپریالیستی<br />

گرفته تا ناتوی تروریستی و حقوق بشر<br />

کذایی و دمکراسی تقلبی اش را فراهم<br />

آورند و آن ممکن نیست مگر جز با دامن<br />

زدن به مبارزه ایدئولوژیک-‏ نظری برای<br />

غلبه آگاهانه بر تشتت فکری-‏ نظری در<br />

میان نیروی ترقیخواه و تشکیل هیئت های<br />

تدفین نظام سرمایه داری ‏)احزاب رزمنده<br />

پرولتری(‏ در هر کشوری.‏ بخصوص اینکه<br />

در دو دهه اخیر،‏ تبلیغات بورژوازی توانسته<br />

با طرح و تبلیغ موضوعات ساختگی و<br />

بغایت انحرافی مثل ‏»تروریسم«،‏ ‏»مسائل<br />

همجنسگرایان«،‏ مدبازی و مدپرستی،‏<br />

جنگ افروزیها و لشکرکشیهای پیاپی،‏ ایجاد<br />

جنگهای قومی-‏ قبیله ای،‏ دینی-‏ مذهبی،‏<br />

دامن زدن به آشوب و اغتشاش در کشورهای<br />

مختلف و غیره،‏ بخش قابل توجهی از<br />

نیروهای سابقا طرفدارعدالت اجتماعی را<br />

دچار سرگیجه نموده و با استثمارگران و<br />

هواداران مالکیت خصوصی بر ابزار تولید<br />

همراه ساخته و توانائی و کارآمدی اغلب<br />

احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی تا کنونی<br />

را به صفر برساند.‏<br />

***<br />

مالکیت خصوصی و عدالت اجتماعی<br />

حق مالکیت خصوصی،‏ موضوع کلیدی و<br />

گرهی در نظام حقوق اجتماعی-‏ اقتصادی<br />

جامعه سرمایه داری بشمار می آید.‏ بی جا<br />

نیست که در ماده ۲۵ قانون اساسی ‏)منظور<br />

روسیه است(‏ تصریح می شود:‏ »۱- قانون<br />

از حق مالکیت خصوصی محافظت می<br />

کند؛ ۲- هر کسی از حق مالکیت دارائی<br />

خصوصی،‏ استفاده و در اختیار گرفتن آن به<br />

تنهایی ویا بطور مشترک با اشخاص دیگر<br />

برخوردار است«.‏ ‏)ماده ۲۵، بند ۱ و ۲(.<br />

این ماده،‏ هم تمام ماهیت ساختار جامعه<br />

امروزی را بیان کرده و هم کلیه حقوق<br />

و آزدایها را.‏ قانون اساسی با تضمین این<br />

حق،‏ با واسطه و یا بیواسطه به تابعی از<br />

حق اصلی،‏ حق مالکیت خصوصی تبدیل<br />

شده است.‏ از دیگر سوی،‏ بسیاریها خیلی<br />

عالقمندند از دولت باصطالح اجتماعی،‏<br />

عدالت اجتماعی در این دولت و در باره<br />

اینکه دقیقا حق ‏»تقدس«‏ و ‏»مصونیت«‏<br />

مالکیت خصوصی هم باید این عدالت<br />

اجتماعی را تأمین نماید،‏ صحبت نماید.‏ اما<br />

توسعه جامعه بورژوایی دائما از قابل تردید<br />

بودن این استنتاج حکایت می کند.‏ بویژه این<br />

شکاکیت در جریان بحران مالی-‏ اقتصادی<br />

کنونی که چیزی غیر از اجزاء بحران<br />

ساختاری عمومی نظام سرمایه داری نیست،‏<br />

نمود عینی یافت.‏ بدین سبب،‏ این سؤال پیش<br />

می آید:‏ آیا تأمین عدالت اجتماعی در جامعه<br />

تحت سلطه مالکیت خصوصی،‏ بطور کلی<br />

امکان پذیز هست؟<br />

بمنظور یافتن پاسخ این سؤال،‏ مفاهیم<br />

مالکیت،‏ مالکیت خصوصی،‏ عدالت<br />

اجتماعی را توضیح می دهیم.‏<br />

مالکیت-‏ تاریخ تکامل مناسبات اجتماعی،‏<br />

تقسیم ‏)تصاحب(‏ دارائیها بمثابه عناصر<br />

ثروتهای مادی جامعه بین افراد مختلف ‏)تک<br />

تک افراد،‏ گروههای اجتماعی،‏ طبقات،‏<br />

دولتها(‏ را مشخص می کند.‏ مجموع دارائیهای<br />

متعلق به این فاعل ‏)مالک(‏ موضوع ‏»آ«،‏ یا<br />

دارائی متعلق به فرد مشخص را تشکیل می

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!