21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

او در را ب<strong>از</strong> کرد و در راهرو فریاد زد:‏ ‏"هی هاریدین!‏ به آرن<br />

بگو تا شش ساعت دیگه کشتی رو آماده کنه.‏ داریم <strong>از</strong> <strong>این</strong>جا<br />

میریم".‏<br />

وقتی که پورس حرف رفتن را زد،‏ گور سمپر به طرف او دوید<br />

و شانههای او را گرفت.‏ رجلی کوچک اندام که تعجب کرده بود،‏<br />

بیهوده در کشمکش بود تا خود را <strong>از</strong> چنگ او رها کند.‏ او گفت:‏<br />

‏"ولم کن"!‏<br />

گور گفت:‏ ‏"پورس،‏ ما خیلی صبر کردیم.‏ پس حاال آروم باش<br />

و مثل یه انسانواره رفتار کن.‏ هر چی هم که بگی،‏ تا زمانی که<br />

کارمون تموم نشده،‏ <strong>از</strong> <strong>این</strong>جا نمیریم.‏ باید با دولت زمین در مورد<br />

مأموریت تجاری صحبت کنیم و هماهنگیهای الزم رو به عمل<br />

بیاریم.‏ ما که موافقت رسمی قسمت روانشناسی رو داریم.‏<br />

روانشناسهای الزم رو هم داریم،‏ هر چیز دیگه..."‏<br />

پورس با یک کشش ناگهانی خود را آزاد کرد و گفت:‏ ‏"فکر<br />

کردی من صبر می کنم تا اون قسمت روانشناسی عزیز دردونه<br />

شما برای <strong>این</strong>که در <strong>این</strong> شرایط کاری رو شروع کنه،‏ چند دهه وقت<br />

تلف کنه؟ زمین با شرایط من،‏ بدون هیچ قید و شرطی موافقت<br />

کرده.‏ اون هم یک ماه پیش.‏ تیم ابطالجوزایی ها و کانوپوسیها

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!