21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

حلزون خیلی گنده <strong>از</strong> توی دریاچه اومده بیرون و روی بدنه سفینه<br />

خزیده و <strong>این</strong> لیزابه رو <strong>از</strong> خودش به جا گذاشته".‏<br />

در مورد چیزی که گفتم زیاد جدی نبودم،‏ اما دو نفر دیگر با<br />

شنیدن <strong>این</strong> حرف با عجله نگاهی به سطح آینه مانند دریاچه<br />

انداختند که تصویر مشتری آرام در آن خوابیده بود.‏ چارنی پرتو<br />

افکن دستیاش را بیرون کشید.‏<br />

ناگهان،‏ <strong>است</strong>یدن با صدایی خشن که <strong>از</strong> رادیو مانند فوالد به<br />

گوش میرسید گفت:‏ ‏"بیایین <strong>این</strong>جا!‏ وراجی دیگه کافیه.‏ باید یه<br />

راهی پیدا کنیم بریم توی کشتی.‏ توی سپر فوالدی باید یه شکافی<br />

چیزی ایجاد شده باشه.‏ چارنی،‏ تو برو سمت ر<strong>است</strong> رو بگرد.‏<br />

جنکینز،‏ تو هم سمت چپ رو خوب نگاه کن.‏ منم ببینم میتونم برم<br />

باالی کشتی یا نه".‏<br />

در حالی که به سپر صاف و گرد کشتی نگاه میکرد کمی به<br />

عقب رفت و بعد پرید.‏ روی کالیستو،‏ او با لباس فضایی و<br />

تجهیزات،‏ در حدود ده کیلو یا کمتر وزن داشت.‏ به همین دلیل در<br />

حدود ده یا دو<strong>از</strong>ده متر باال رفت.‏ وقتی که به سبکی به باالی سپر<br />

کشتی رسید،‏ به چیزی در آن باال چنگ زد و خودش را به باالی<br />

کشتی کشید.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!