21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

:-<br />

شام آن شب به طرز منحصر به فردی ساکت و آرام بود.‏ مکس<br />

که در تمام طول عصر به خاطر گرسنگی نق میزد،‏ آنقدر موقع غذا<br />

خوردن معطل کرد که کباب بره و سیب زمینی آبپزش کامالً‏ سرد<br />

شده بود و مادلین در همین مدت طوری با غذایش ب<strong>از</strong>ی میکرد که<br />

گویی اصالً‏ نمیدانست که آن چیزهایی که در بشقابش <strong>است</strong>،‏ به چه<br />

دردی میخورد.‏ اسکنلون و بیوال در سکوت و خوشحالی غذا می-‏<br />

خوردند و در بین لقمهها،‏ نگاههای شیطنت آمیزی با هم رد و بدل<br />

میکردند.‏<br />

اسکنلون بعد <strong>از</strong> <strong>این</strong>که شامش را به پایان رساند،‏ <strong>از</strong> جا<br />

برخو<strong>است</strong>،‏ چون فکر میکرد که در <strong>این</strong> مورد بیشتر به تدبیر زنانه<br />

احتیاج <strong>است</strong> و وقتی که چند ساعت بعد،‏ بیوال در کتابخانه نزد او<br />

رفت،‏ با یک نگاه فهمید که درست فکر کرده <strong>است</strong>.‏<br />

بیوال با خوشحالی گفت:‏ ‏"من یخ بینشون رو شکوندم.‏ اآلن با<br />

هم تنها شدن و دارن د<strong>است</strong>ان زندگیشون رو برای هم تعریف می-‏<br />

کنن.‏ هنوز یه کم <strong>از</strong> هم خجالیت میکشن،‏ آخه اصرار داشتن که<br />

هر کدوم یه طرف اتاق بشینن ولی <strong>این</strong> هم <strong>از</strong> بین میره،‏ خیلی هم<br />

زود <strong>از</strong> بین میره".‏<br />

‏"به هم میان بیوال،‏ هان"؟

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!